ما که از عشق حسین (ع) دم میزنیم
کوچه ها را رنگ ماتم میزنیم
پس چرا هر لحظه با رفتار خود
بر دل صاحب زمان (عج) غم میزنیم
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 26 آذر 1393 ساعت 8:19 PM | نظرات (0)
ما که از عشق حسین (ع) دم میزنیم
کوچه ها را رنگ ماتم میزنیم
پس چرا هر لحظه با رفتار خود
بر دل صاحب زمان (عج) غم میزنیم
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 26 آذر 1393 ساعت 8:19 PM | نظرات (0)
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 26 آذر 1393 ساعت 7:13 AM | نظرات (0)
چه مهربان!
در کتاب معراج السعاده آمده است که پیامبر اعظم در روز محشر از خدا درخواست میکند که برای حفظ آبروی امتش، محاسبه و محاکمه آنان را در حضور فرشتگان و انبیاء و سایر امتها انجام ندهد، تا عیبهایشان فاش نگردد. بلکه حسابشان جوری انجام شود که فقط خدا و پیامبرش از آن مطلع گردند.
خطاب می رسد که ای حبیب من!
من به بندگان خود از تو مهربانتر هستم. من شایسته نمیدانم که حتی تو نیز بر عیوب آنها آگاه شوی و موجبات شرمساری آنان فراهم گردد.
لذا من خود به تنهایی به حساب آنها رسیدگی میکنم و هیچکس را از اسرار آنها با خبر نخواهم کرد.
وای خدا! چقدر تو در فکر آبروی مائی.... اما ما....
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 26 آذر 1393 ساعت 6:23 AM | نظرات (0)
زیبــاتــرین حــسِ سجــده ..
ایــن است کــه ..
تــو در گــوشِ "زمــین" پــچ پــچ مــیکنی ..
امــّــا ..
در "آسمــان" صــدایت را مــیشنـوند ..
******************************
سجــده هــاتون قبول و التمــاس دعــــــــــا ...
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 26 آذر 1393 ساعت 6:20 AM | نظرات (0)

خدایا . . .
گاهی تو را بزرگ می بینم و گاهی کوچک،
این تو نیستی که بزرگ می شوی و کوچک...
این منم که گاهی نزدیک می شوم و گاهی دور...!
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 26 آذر 1393 ساعت 6:15 AM | نظرات (0)
حدیث قدسی:
ای فرزند آدم
آیا دلت نمی خواهد به دیدارم بیایی؟ آیا دلت برای گفت و گوی من تنگ نشده است؟
آیا نمی خواهی جامه نو بپوشی و خود را خوشبو کنی و هدیه ای برداری
و شاخه گلی در دست بگیری
و به خانه معشوق رهسپار شوی؟
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 26 آذر 1393 ساعت 6:09 AM | نظرات (0)

اﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﺪ
ﺩﺧﺘﺮﻣﺴﻠﻤﺎﻧﯽ ﺑﻌﺪ ﺍﺯﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺯﻋﺼﺮ ﺭﺍ ﺍﺩﺍ ﮐﺮﺩ .ﭼﻮﻧﮑﻪ ﺷﺐ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﺵ ﺑﻮﺩ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﺳﻔﯿﺪ ﻋﺮﻭﺳﯽﺍﺵ ﺭﺍﺑﻪ ﺗﻦ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﺵ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪ!
ﺩﺭﻫﻤﯿﻦ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻐﺮﺏ ﻭ ﻋﺸﺎ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﺶ ﺭﺳﯿﺪ ﺍﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﮐﻪﻭﺿﻮﺀﻧﺪﺍﺭﺩ .
ﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﮔﻔﺖ ﻣﺎﺩﺭﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﻭﺿﻮﺀﮐﻨﻢ ﻭﻧﻤﺎﺯ ﻣﻐﺮﺏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﻢ !
ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪﮔﻔﺖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻥﻣﻨﺘﻈﺮ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ﺍﮔﺮ ﻭﺿﻮ ﮐﻨﯽ ﺁﺭﺍﯾﺸﺖ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺁﺏ ﮐﻪ ﻭﺿﻮ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺁﺭﺍﯾﺸﺖ ﺷﺴﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ
.ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻣﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺣﺎﻻ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ ﺍﮔﺮﺣﺎﻻ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ ﺳﺮﺕ ﻗﻬﺮﻣﯿﺸﻢ "!
ﺩﺧﺘﺮﮔﻔﺖ ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﻡ ﺭﺍﻧﺨﻮﺍﻧﻢ ﺍﺯﯾﻦ ﺟﺎ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﻡ !ﻣﺎﺩﺭﺟﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ....... ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺍﺯﻣﺨﻠﻮﻕ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﯽﺧﺎﻟﻖ ( ﺍﻟﻠﻪ ) ﺭﺍ ﺑﮑﻨﯿﻢ
ﻣﺎﺩﺭﺵ. ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﺭﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﺕ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ﭼﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻋﺮﻭﺱ ﺑﯽ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺗﻮﺩﺭﻧﻈﺮﺷﺎﻥ ﻣﻘﺒﻮﻝ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﻤﯽﺷﻮﯼ! ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺍﺕ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ.
ﺩﺧﺘﺮﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﺒﺴﻢ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ .ﮔﻔﺖ ﻣﺎﺩﺭﺟﺎﻥ . ﺷﻤﺎﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﺸﻮﯾﺶ ﻫﺴﺘﯿﺪﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭﻧﻈﺮ ﻣﺨﻠﻮﻕ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻡ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺧﺎﻟﻖ ﺯﺷﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﻮﻡ ؟
ﻣﺎﺩﺭﺟﺎﻥ ﻭﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺑﯽ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﺍﺯﺭﺣﻤﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﯽ ﻧﺼﯿﺐ ﺷﻮﻡ ﭼﯽ؟؟
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﺸﻮﯾﺶ ﻭﺑﻪ ﻓﮑﺮﺍﯾﻦ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﯽ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻧﻤﺎﺯﻡ ﻗﻀﺎ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺭﺣﻤﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻢ !
ﺩﺧﺘﺮﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﺑﻪ ﻭﺿﻮﺀﮐﺮﺩﻥ ﻭﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺁﺭﺍﯾﺸﺶ ﻫﻢ ﻧﺸﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻣﻮﻣﻨﻪ ﺑﻪ ﺳﺠﺪﻩ ﺭﻓﺖ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺳﺠﺪﻩ ﺍﻭﺳﺖ ﺑﻠﯽ !
ﺧﻮﺍﻫﺮﻣﻮﻣﻨﻪ ﺩﺭﻭﻗﺖ ﺳﺠﺪﻩ ﺟﺎﻥ ﺭﺍﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺁﻓﺮﯾﻦ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﻧﻤﻮﺩ ...
ﭼﯽ ﺯﯾﺒﺎﻋﺸﻘﯽ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﺷﺎﻡ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺑﺮﻭﯼ
....ﺍﯼ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﻮﻣﻦ ﻣﻦ ﺁﯾﺎﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﻣﺮﮒ ﭼﯽ ﻭﻗﺖ ﺑﻪﺳﺮﺍﻏﺖ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﺪﺍﻡ ﺭﻭﺯ. ﮐﺪﺍﻡ ﺷﺐ .ﮐﺪﺍﻡ ﺳﺎﻋﺖ . ﺩﺭﮐﺪﺍﻡ ﺣﺎﻟﺖ . ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟؟؟؟ﻧﻪ!
ﭘﺲ ﺑﯽ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﺭﺍﭼﺮﺍ؟ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﮐﺮﺩﯼ؟؟
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﺪ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﺩﺭ ﻭﻗﺖﺳﺠﺪﻩ ﺍﺳﺖ !
ساده از نماز نگذر شاید این ...!!!
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 25 آذر 1393 ساعت 9:58 PM | نظرات (0)