نوشته شده در تاريخ دوشنبه 27 بهمن 1393 ساعت 6:26 AM | نظرات (0)
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 27 بهمن 1393 ساعت 6:26 AM | نظرات (0)
حساب کردی روزی چقدر عبادت می کنی؟
واجبات و مستحبات؟
نماز و روزه، زکات و خمس؟دعا و خدمت و …
***
اگر حالش را نداریم و عبادت نمی کنیم،
حداقل مکروه انجام ندیم! گناه نکنیم ؛ دلشون نشکنیم…
فرصت اندک بودنشان می گذرد و ما می مانیم و حسرت ها…
پیامبر اکرم صلوات الله علیه : نگاه محبت آمیز فرزند به پدر و مادرش عبادت است.
بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۸۰٫
+پی نوشت در این مسابقه شرکت کنید!
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 26 بهمن 1393 ساعت 6:21 AM | نظرات (0)
راستی
آن پیرزن تنهایی که توی کوچه ی ما
همیشه از لای در خانه شان چشم به راه پسرش بود،
مُــرد. :((
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 26 بهمن 1393 ساعت 6:01 AM | نظرات (0)
بی منت بزرگم کرد::
بی منت مهربونیاشو خرجم کرد::
بی منت عمرشو به پام ریخت::
بی منت خوابشو زد تا من راحت بخوابم::
بی منت غذا درست کرد جلوم گذاشت::
بی منت لباسامو شست::
بی منت قربون صدقم رفت::
بی منت آرزوهاشو باهام تقسیم کرد::
بی منت لباسامو اتو کرد::
بی منت به حرفام گوش داد::
بی منت بهترینارو برام خواست::
بی منت بوسم کرد::
بی منت جوونیشو به پام ریخت::
بی منت عاشقانه ترین:: لحظاتشو برام گذاشت::
بی منت دوسم داره::
بی منت بهت میگم مادرم:: عاشقتم::
نوشته شده در تاريخ شنبه 25 بهمن 1393 ساعت 6:10 AM | نظرات (0)
بسم الله الرحمن الرحیم
مربی زندگی
اول مادر
و بعد پدر
مادر اولین مربی زندگی هست
مادری شغل نیست
مادری عشق است
پدر بودن شغل نیست
پدری زندگیست
خدایا پدر و مادرانمون رو حفظ کن و اگر فوت کردن به روح اون بزرگواران رحمت بفرست
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 22 بهمن 1393 ساعت 6:02 AM | نظرات (0)
پسر 16ساله ای از مادرش پرسید:مامان برای تولد 18 سالگیم چی کادو میگیری?? مادر:پسرم هنوز خیلی مونده،،، پسر 17ساله شد،،، یک روز حالش بد شد مادر اورا به بیمارستان برد دکتر گفت پسرت بیماری قلبی داره پسر از مادرش پرسید???مادر من میمیرم??? مادر فقط گریه کرد،،، پسرتحت درمان بود ،،، همه فامیل برای تولد 18 سالگی اش تدارک دیدند وقتی پسر به خانه آمد متوجه نامه ای که روی تختش بود افتاد،،،،،،، پسرم، اگر این نامه را میخوانی یعنی همه چیز عالی انجام شده یادته یه روز پرسیدی برای تولدت چی کادو میخوای??و من نمیدونستم چه جوابی بدم من قلبم رو به تو دادم ازش مراقبت کن و تولدت مبارک،،،، هیچ چیز توی دنیا بزرگتر از قلب مادرو عشقش نیست ،،،، كپي واسه اونايي كه عاشقه مادرشونن ازاد...
... کُلُفتیه صِداتو بِه رُخِ
"مادری "
که چجوری صُحبَتْ کَردَنو بهت یاد داده نَکِش |:
دِلِش بِشکَنه کُل زِندِگیت میشکَنِه
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 12:30 PM | نظرات (1)
وقتی بچه بودم کنار مادرم میخوابیدم و هرشب یک آرزو میکردم.
مثلاً آرزو میکردم برایم اسباب بازی بخرد؛ میگفت «میخرم به شرط اینکه بخوابی.» یا آرزو میکردم ببردم بزرگترین شهربازیِ دنیا؛ میگفت «میبرمت به شرط اینکه بخوابی.» یک شب پرسیدم «اگر بزرگ بشوم به آرزوهایم میرسم؟» گفت «میرسی به شرط اینکه بخوابی.» هر شب با خوشحالی میخوابیدم. اِنقدر خوابیدم که بزرگ شدم و آرزوهایم کوچک شدند.
دیشب مادرمو خواب دیدم؛ پرسید «هنوز هم شبها قبل از خواب به آرزوهایت فکر میکنی؟» گفتم «شبها نمیخوابم.» گفت «مگر چه آرزویی داری؟» گفتم «تو اینجا باشی و هیچ آرزویی نداشته باشم.» گفت «سعی خودم را میکنم به خوابت بیایم به شرط آنکه بخوابی.»
تقدیم ب مادرانی ک در بستر خاک آرمیدن
و مادرانی ک سایشون بالای سر ماست.
قدر این مادرها رو بدونیم...
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 12:05 PM | نظرات (0)