تا فرزندِ پدر ومادری ، حرفِ پدر ومادر ِفرزند را نمی فهمی
وچون پدر ومادر فرزند شوی ، فرزندِ پدر ومادر
حرفِ تورا نمی فهمد .
نوشته شده در تاريخ شنبه 27 دی 1393 ساعت 6:29 AM | نظرات (0)
تا فرزندِ پدر ومادری ، حرفِ پدر ومادر ِفرزند را نمی فهمی
وچون پدر ومادر فرزند شوی ، فرزندِ پدر ومادر
حرفِ تورا نمی فهمد .
نوشته شده در تاريخ شنبه 27 دی 1393 ساعت 6:29 AM | نظرات (0)
گاهی آنقدر در روز مرگی غرق می شویم که فراموش می کنیم
ساده ترین داشته های ما شاید آرزوی فرد دیگری باشد
ما از امر ونهی پدر کلافه هستیم و
دیگری در آرزوی شنیدن صدای پدرش
ما از باب میل نبودن غذا به جان مادرمان غر می زنیم و
دیگری در حسرت صدا کردن نامش وشنیدن جوابش
از گرما می نالیم
از سرما فرار میکنیم
در جمع ازشلوغی کلافه می شویم .
ودر خلوت از تنهایی بغض می کنیم .
تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و
آخر هفته هم بی حوصلگی مان را گردن غروب جمعه می اندازیم .
شاید بهتر باشد گاهی فکر کنیم همه زندگی مان معجزه است .
همین که میخوابیم ، بیدار می شویم نفس میکشیم ،
همین که خورشید طلوع میکند ؛ مهتاب میتابد ،
باران بی منت می بارد
تمام اینها بهانه ی ساده ای است برای یک لبخند .
نوشته شده در تاريخ جمعه 26 دی 1393 ساعت 9:59 AM | نظرات (0)
این بار به سلامتی زنهایی که مادر نیستند
آنهایی که نمی توانند مادر باشند
آنهایی که هرگز مادر نخواهند شد
آنهایی که قبلا مادر بودند ولی فرزندانشان را از دست داده اند
و به سلامتی مادران خفته در خاک!
مثل مادر من حقیر
العبد
نوشته شده در تاريخ جمعه 26 دی 1393 ساعت 9:58 AM | نظرات (1)
وقتی که دختر است ،
دری از درهای بهشت برای والدینش می باشد .
وقتی که همسر است ،
نیمی از دین شوهرش را کامل می نماید .
وقتی که مادر است ،
بهشت در زیر پای قدومش قرار دارد .
نوشته شده در تاريخ جمعه 26 دی 1393 ساعت 9:45 AM | نظرات (0)
مادرم رفت صدایش نکنید !
بگذارید که آرام بخوابد اینجا .
او پس از مدت ها درد اندوه و تلاش،
زحمت دلهره ی فرزندان ،
اولین بار چنین آرام است ،
بگذارید که آرام بخوابد اینجا
مادرم رفت ...
ببیند دیگر بی پناه و پشتم ،
وقت اندوه کسی نیست که هر لحظه به یادم باشد .
............
پروردگارا تو رئوف و مهربانی ،
نعمت های خویش را صمیمانه می بخشی
و حکیمانه باز می ستانی
پس کریمانه صبر و شکیبایی عطا فرما
تا اندوه نبودنشان را بر تن جان هموار سازیم
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 17 دی 1393 ساعت 6:50 AM | نظرات (0)
بوسه مادرم
كودك كه بودم ....
وقتي زمين ميخوردم ...
مادرم مرا مي بوسيد...
تمام دردهايم از يادم ميرفت ...
ديروز زمين خوردم،دردم نيامد ...!!
اما به جايش تمام بوسه هاي مادرم به يادم آمد...
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 17 دی 1393 ساعت 6:29 AM | نظرات (0)
یارب مارا به فاطمه زهرا ببخش وشعورمان را از ما مگير
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 14 دی 1393 ساعت 6:28 AM | نظرات (0)