نوشته شده در تاريخ دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 6:24 AM | نظرات (1)
نبودنِ تو
فقط نبودنِ تو نیست
نبودنِ خیلی چیزهاست…
شعر نمیچسبد…
نمک از نان رفته!!!
خنکی از آب………….
شادی از ته دلمان بی خبر است
یه غمی مدام چشمهامونو همراهی میکنه
لحظه ی غروب خورشید دیگه پر از اشکه
” ما بیتو فقیر هستیم ” مادر ….
مادر بی دعای تو چیکار کنیم؟
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 6:23 AM | نظرات (0)
(((( متنی زیبا تقدیم به دوستان )))) وقت زیادی نمیگیره 2 دقیقه ...
- شیخ انصاری مادرش را تا نزدیک حمّام به دوش می گرفت و او را به زن حمامی سپرده، می ایستاد، تا بعد از پایان کار او را به خانه برگرداند.
- هر شب به دست بوسی مادر می آمد، و صبح با اجازه او از خانه بیرون می رفت.
- پس از مرگ مادر به شدت می گریست. می فرمود گریه ام برای این است که از نعمت بسیار مهمی چون خدمت به مادر محروم شدم.
- شیخ پس از مرگ مادر با کثرت کار و تدریس و مراجعات، تمام نمازهای واجب عمر مادرش را خواند، با آنکه مادر از متدیّنه های روزگار بود.
امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارشان، از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل فرمودند:
هر که از بیماری پرستاری کند و در کارش کوشش کند چه موفق شود و چه نشود، از گناهانش بیرون آید، مانند روزی که از مادرش متولد شده است.
مردی از انصار عرض کرد یا رسول الله پدر و مادرم قربانت، اگر بیمار از خاندانش باشد اجر بیشتری ندارد که در کار او تلاش کند؟
فرمود: آری
وسائل الشیعة، جلد2، صفحه: 427
نوشته شده در تاريخ جمعه 23 اسفند 1392 ساعت 3:27 AM | نظرات (0)
انتظار! چه واژه کشدار و عجیبی است.
باورش به بلندای یک نگاه ،سخت و طاقت فرسا است.
به بلندای نگاه یک مادر.
نگاه یک مادر شهید گمنام...
ما بی آنکه در وادی انتظار قدم نهاده باشیم،منتظریم!
اما معنی انتظار را باید از مادر همیشه چشم به راه یک شهید گمنام پرسید
که واژه انتظار را با تک تک اجزای وجودش فریاد می زند و عاجزانه ناله می کند!
ما چه می فهمیم معنی انتظار را،
معنی صبر را،
چشم به راهی را...
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 18 اسفند 1392 ساعت 6:20 AM | نظرات (0)
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 12 اسفند 1392 ساعت 6:24 AM | نظرات (0)
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 12 اسفند 1392 ساعت 6:11 AM | نظرات (0)