انگار یادشون رفته برای چی به این دنیا اومدن؟!

این روزا آدما سرشون شلوغه…

 

کسی حوصله خدا رو نداره !

 

 

کسی حال او را نمی پرسد !

 

 

انگار یادشون رفته برای چی به این دنیا اومدن؟!

 

اما تو این کار را نکن

تو حالش را بپرس

تو برایش چیزی بنویس

تو فراموش کار و بی وفا نباش

ساعت هایت را با او قسمت کن…


ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 2 بهمن 1393  ساعت 6:47 AM | نظرات (0)

مرد و مردونه وار بگو آخرین بازدید از قرآن کی بوده

فیس بوک آخرین بازدید : 14 دقیقه قبل

پلاس آخرین بازدید: 7 دقیقه قبل

وی چت آخرین بازدید : 2 دقیقه قبل

وایبر آخرین بازدید:12 دقیقه قبل

“قرآن” آخرین بازدید: رمضان سال گذشته

مرد و مردونه وار بگو آخرین بازدید از قرآن کی بوده؟؟

اگر هم زنی زنیتت رو نشون بده و واقعا بگو آخرین بازدیدت از “قرآن” کی بوده؟



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 2 بهمن 1393  ساعت 6:40 AM | نظرات (0)

مبادا که به بهانه بهشت، از بهشت آفرین غافل شوید

آیت الله سید علی قاضی به شاگردانش می فرمود:

 در برابر زیبایی مطلق و جمال جمیل الهی، هر چه دیدید و شنیدید شما را مشغول نکند و مبادا که به بهانه بهشت، از بهشت آفرین غافل شوید.

 شاگردی چون علامه طباطبائی در این سیره توحیدی استاد پرورش می یابد که می فرماید:

« روزی در مسجد کوفه نشسته و مشغول ذکر بودم. در آن بین یک حوریه بهشتی از طرف راست من آمد و یک جام شراب بهشتی در دست داشت و برای من آورده بود. همین که خواستم به او توجه کنم ناگهان یاد حرف استاد افتادم و لذا چشم پوشیده و توجهی نکردم آن حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را تعارف کرد من نیز توجهی ننمودم و روی خود را برگرداندم و آن حوریه رنجیده شد و رفت. من تا به حال هر وقت آن منظره به یادم می افتد از رنجش آن حوری متاثر می شوم. » 

 « مشابه این ماجرا در سرگذشت مرحوم انصار همدانی هم هست، که بزرگی می خواهد به ایشان طیّ الارض یاد دهد و ایشان می فرمایند: « ما بالاتر از این ها داریم، ما علم توحید داریم. »



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 2 بهمن 1393  ساعت 6:25 AM | نظرات (0)

هیس...!

هــــــیس……!

ســـــاکت……!

آهسته بروید,

آهسته بیایید,

اینجا وجدان ها همه خوابند.

یه روز میاد جمعه ای که غروبش دلنشینه



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 2 بهمن 1393  ساعت 6:19 AM | نظرات (0)

یک – هیچ به نفع من

صبح زود همین که از خانه بیرون زد گفت:

مسابقه می دیم! از الان تا شب

چشمش به دختری که از سر کوچه می آمد  افتاد :

نگاهش را کج کردو به شیطان گفت:

فعلا یک – هیچ به نفع من !!

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 30 دی 1393  ساعت 2:32 PM | نظرات (0)

مراقب باش رفتارت جرقه آفرین نباشد

خواهرم!!!

بعضی چشم ها منتظر یک جرقه اند ؛ تا جامعه را به آتش بکشند؛

مراقب باش رفتارت جرقه آفرین نباشد

hejab (2)

وقتــی می‌پرسند : نمی‌پـزید در این گرمــا؟!

یک لبــخند بزن و بگو :

 سرگرمِ عشقــبازی که باشی و در اشتیاق خاکستر شدن ،

 این گرما که شوخی کوچکی بیش نیست!

و بعد دقیق شو در چهره‌شان ، تا خوب ببینی که چطور می‌شود

 با یک چادر، تمام معادلات عقلانی‌شان را در لحظه‌ای بر هم زد !

hejab (1)

بـر چادر مشکی ات ، نستعلیق می نویسم عشق را …

وقتی که

این اِحرام سیاه را می پوشی و حج شکوهمند حیــــــا را به جا می آوری ،

آنگـــاه

طواف می کنند تو را صفوف فرشته هــــا

و متبرک می کنند بال هایشان را

به تـــار و پــود حریــم آسمانی ات

تـــو ! گمنــام ترین حاجیـــه ی  امروز زمـــان هستی بانـــو  !

hejab

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 30 دی 1393  ساعت 2:26 PM | نظرات (0)

چرا نمیفهمی؟

من شکایت دارم

از آن ها که نمیفهمند چادر مشکی یادرگار مادرم زهراست

از آن ها که به سخره میگیرند قداست حجاب مادرم را

چرا نمیفهمی؟

این تکه پارچه مشکی از هر جنسی که باشد

حرمت دارد…!

 

چه حس خوبیست امانتی ات را برداری

 

ببری پیش صاحبش

 

و زمزمه کنی …

 

من هنوز امانت دارم

 

ادامه راه را یاری ام کن

 

ای شهید

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 30 دی 1393  ساعت 2:21 PM | نظرات (0)

تعداد صفحات :40      10   11   12   13   14   15   16   17   18   19   >