نوشته شده در تاريخ یک شنبه 5 بهمن 1393 ساعت 6:39 AM | نظرات (0)
سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم ،
قامت در خون کشیدند تا ما قامت خم نکنیم ، به خاک افتادند
تا ما به خاک ذلت نیفتیم . سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند
و نماندند تا بمیرند و امروز ما هستیم و رسالت آن در
خون طپیده گان
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 5 بهمن 1393 ساعت 6:13 AM | نظرات (0)
نوشته شده در تاريخ جمعه 3 بهمن 1393 ساعت 6:29 AM | نظرات (0)
نازنیم گریه کن ولی غمگین نباش، همین بس که خدا می بیند ..............
دست از دعا بر ندارید شاید خدا اشاره کرد
اللهم عجل لولیک الفرج
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 30 دی 1393 ساعت 2:01 PM | نظرات (0)
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 29 دی 1393 ساعت 6:06 AM | نظرات (0)
از "عماد" تا "جهاد" داستان یکیست. اگر شهید نشویم می میریم.
"جهاد" هم سوی پدر پر کشید.
شهادتت مبارک....
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 29 دی 1393 ساعت 5:37 AM | نظرات (0)
روي پشت بام يكي از برادرهاي بسيجي اتاقي بود كه آن را مرغداري كرده بود ولي بعلت بمباران استفاده نميشد كف آن مرغداري را آب انداختم و با چاقو تراشيدم حاجي هم يك ملحفه سفيد آوردبا پونز پرده زديم كه بشود دو تا اتاق.
بعد هم با پول تو جيبي ام كمي خرت وپرت خريدم دو تابشقاب دو تا قاشق دوتا كاسه يك پتو هم از پتوهاي سپاه آورديم
يادم هست حتي چراق خوراك پزي هم نداشتيم،يعني نتوانستيم بخريم و آن مدت اصلا غذاي پختني نخورديم اين شروع زندگي ما بود!!!
منبع : نيمه پنهان ماه2،ص24
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 28 دی 1393 ساعت 7:43 PM | نظرات (0)