خاطرات سرخ...

شهدای ما که مثل گل های لاله میمونن ,به ظاهر زمینی اند اما افتخار آسمونند ,

می شدند عازم جبهه همه با شور حسینی ,اون جوانها که بودند علی اکبر خمینی ,

میاد ار خاک شلمچه هنوزم صدای یا رب,گریه های غریبونه ,ناله های نیمه شب ,

حالا از سکوت فکه دلم آتیش میگیره , هرکی از قافله جامونده ,گوشه قفس میمیره ,

حالا مونده برای ما خاطرات سرخ کارون ,

ساحل خسته اروند ,

خاک بی قرار مجنون ,

از طلائیه بخونیم که داره شمیم احساس, اونجایی که داره خاکش عطر خاک کف العباس ,

بیا بپرسیم از دوکوهه عطر عاشقای لاله ,یا از اون شبها که پر بود ,از نوا و اشک وناله ,

پشت خاکریزا می اومد صدای نافله هاشون , آب می شد حتی دل سنگ شبا از سوز صداشون ,

نیمه شب با ناله هاشون می زدن دوباره معبر , پر کشیدن تا خدا از دامن خاکی سنگر ,

رشک اهل آسمون بود به خدا عشق و وفاشون ,

به یاد مشک اباالفضل تشنه لب قمقمه هاشون , یکی یکی پر کشیدن تا خدا , تا آسمونا ,

جون می دادن آروم آروم , رو پای عزیز زهرا ,

یکی با یاد رقیه شده پر آبله پاهاش ,

می گه یا اباالفضل اون که تیر خورده به چشماش ,

یکی غرق خاک و خونه ,

یکی سر به تن نداره ,

یه نفر تشنه لب اما ,

یکی ام کفن نداره ,

تانکها که عبور می کردن از روی اون همه جنازه , زنده می شد پیش چشمام , ماجرای نعل

تازه ,

باغ آرزوی زینب شده یک دشت لاله پرپر ,
وقت که رفت روی نیزه سر پرخون برادر



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 22 آبان 1393  ساعت 6:44 PM | نظرات (0)

بهانه بود...

گفتند:شهید که دیگر غسل نمیخواهد . . .

نمیدانستند غسل هم بهانه ای بود

تا برای بار آخر پسرش را نوازش کند



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 3 آبان 1393  ساعت 6:05 AM | نظرات (0)

عشق یعنی انتظار مادری

مامور آمار:
 
 سلام مادر، از سازمان آمار مزاحم میشم.شما چند نفرید ؟

مادر سرشو پایین میندازه و سکوت میکنه
 
 بعد میگه: میشه خونه ما بمونه برای فردا ؟

چرا مادر ؟

آخه شاید فردا از پسرم خبری برسه . . .



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 3 آبان 1393  ساعت 5:54 AM | نظرات (0)

اتل‌ متل‌ توتوله‌

اتل‌ متل‌ توتوله‌، چشم‌ تو چشم‌ گلوله‌

اگر پاهات‌ نلرزید، نترسیدی‌ قبوله‌

دیدم‌ كه‌ یك‌ بسیجی‌، نلرزید اصلاً پاهاش‌

جلو گلوله‌ وایستاد، زُل‌ زده‌ بود تو چشاش‌

گلوله‌ هم‌ اومد و، از دو چشم‌ مردونه‌

گذشت‌ و یك‌ بوسه‌ زد، بوسه ای‌ عاشقونه‌



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 آبان 1393  ساعت 6:12 AM | نظرات (0)

سه شهید برای جسد یک ناموس

فردای روزی که دشمن بعثی خرمشهر رو گرفت، جسد بی جان و عریان دختر خرمشهری رو به تیرک بلندی بستند و اونطرف کارون مقابل چشم های رزمنده های ایرانی گذاشتند. رگ غیرت رزمنده های دلیر ایرانی به جوش میاد و تک آورهای نیروی زمینی ارتش سه تا شهید می دهند تا بلاخره جسد اون دختر رو پایین میارند و بخاک می سپارند.alabd.rasekhoonblog.com
بعضی ها با رفتار زننده اشون نسبت به نوامیس، دارن با لگد به صورت شهدا میزنند
کاری نکنیم که شرمنده بی بی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و شهدا بشیم !



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 6 مهر 1393  ساعت 7:55 PM | نظرات (0)

تعداد صفحات :31      20   21   22   23   24   25   26   27   28   29   >