اگـر همــه چـیـز را بـا دسـت بـدهی شـهـیـد مـیـشـوی...

اگـر هـمــه چـیـز را از دسـت بـدهی ، شـهـیـد نمـیـشوی ... اگـر همــه چـیـز را بـا دسـت بـدهی شـهـیـد مـیـشـوی...

شیـمیـایی بـود ، ده درصـد!

دروغـم نـمـیـگـفت ، مـدارک پـزشکـیـش کـامـل بـود .

دو تـا دخـتـر داشـت ، هـر دو معلول، از اثـرات شـیـمـیـایی

گـریــه کـرد …

آهــــ کشـیـد …

مـن شکـستـم …

ش مـثل شـیـمـیـایی

اگـر هـمــه چـیـز را از دسـت بـدهی ، شـهـیـد نمـیـشوی

اگـر همــه چـیـز را بـا دسـت بـدهی شـهـیـد مـیـشـوی



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 3 اسفند 1393  ساعت 6:55 AM | نظرات (0)

دستم را بگیرید...

دلــــــم گرفتـــــــه شهیـــــدان مــــــرا ببریـــــد
مــــــرا ز غربت این خاک تا خدا ببریـــــد



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 3 اسفند 1393  ساعت 6:38 AM | نظرات (0)

یازهرا

کمیل نوشت:
گوشهایت را دادی تا ما چشم و گوشمان باز شود
چشم و گوشمان که باز نشد هیچ، بماند!
شرمنده ی ایثارتم شدیم جوانمرد



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 26 بهمن 1393  ساعت 6:03 AM | نظرات (0)

وکیلم؟.

عاقد دوباره گفت: « وکیلم؟...» پدر نبود !
ای کاش در جهان ره و رسم سفر نبود
گفتند: رفته گل... نه... گلی گم... دلش گرفت
یعنی که از اجازه بابا خبر نبود
هجده بهار منتظرش بود و برنگشت
آن فصل های سرد که بی درد سر نبود
ای کاش نامه یا خبری، عطر چفیه ای
رویای دخترانه او بیشتر نبود
عکس پدر، مقابل آیینه، شمعدان
آن روز دور سفره، به جز چشم تر نبود
عاقد دوباره گفت: وکیلم؟... دلش شکست
یعنی به قاب عکس، امیدی دگر نبود
او گفت: با اجازه بابا... بله... بله
مردی که غیر خاطره ای مختصر نبود.
شادی روح همه ی شهیدان انقلاب اسلامی ایران صلوات



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ جمعه 24 بهمن 1393  ساعت 6:51 AM | نظرات (0)

تعداد صفحات :31   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10   >