نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 16 بهمن 1393 ساعت 6:15 AM | نظرات (0)
فجر است و سپیده حلقه بر در زده است
روز آمده، تاج لاله بر سر زده است
با آمدن امام در کشور ما
خورشید حقیقت زافق سر زده است
دهه فجرمبارک
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 6:49 AM | نظرات (0)
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 6:44 AM | نظرات (0)
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 5:31 AM | نظرات (0)
شاه از پلکان هواپیما بالارفت . طناب دور سینه مجسمه بسته شد، جمعیت سر طناب را به طرف پایین کشید،...از همه جای شهر غریو شادی برخاست ، عکس خمینی روی دست ها بالاتر رفت .
...
مجسمه کج شد، مجسمه ها کج شدند. لوله تفنگ ها رو به آسمان رفت ، مردم گل گذاشتند در لوله تفنگ سربازها، سربازی گفت : «مرگ بر شاه »، هواپیما از زمین بلند شد، مجسمه از کمر شکست ، سر مجسمه به زمین خورد و چند تکه شد، فریاد شادی ، پایکوبی جمعیت ، یک نفر روی شانه های جمعیت اسکناس بدون شاه نشان همه داد، کسی فریاد زد: «شاه رفت ». جمعیت فریاد زد: «خمینی ، خمینی خدا نگهدار تو، بمیرد، بمیرد، دشمن خونخوار تو!»
...
شهر خندید، محمدعلی خندید، مدرسه رفاه برای آمدن امام خودش را آماده می کرد.
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 13 بهمن 1393 ساعت 6:33 AM | نظرات (0)
ای امام من دعا کن که دشمن را از دوست تشخیص دهیم
دعا کن تا هرکس دم از هم رنگی با رنگ تو زد، گول رنگش ، بلکه گول نیرنگش را نخوریم،
ای امام من افسوس که امروز در آسمان ندیدمت ، نه به خاطر فاصله زمانی، بلکه چشم دیدار تورا نداشتم،
دیدار تو چشمی می خواهد که هرکسی که رنگ تو را داشته باش شایدد ندارد، چه برسد به نیرنگ کنندگان
امام من کجایی ببینی چکردن با مملکت اسلامی ما
کجایی ببینی با احترام برخی از مردم به نظام با ندونم کاریهایشان چها کردند
کجایی ببینی... کجایی ببینی... بلک تو میبینی و ما نمیبینم
باشد که چشمهای ما با دعای تو باز شود چون از ماست که بر ماست
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 13 بهمن 1393 ساعت 6:18 AM | نظرات (0)
آب زنید راه را هین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
چاک شدست آسمان غلغله ایست در جهان
عنبر و مشک میدمد سنجق یار میرسد
رونق باغ میرسد چشم و چراغ میرسد
غم به کناره میرود مه به کنار میرسد
تیر روانه میرود سوی نشانه میرود
ما چه نشستهایم پس شه ز شکار میرسد
باغ سلام میکند سرو قیام میکند
سبزه پیاده میرود غنچه سوار میرسد
چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما
زان که ز گفت و گوی ما گرد و غبار میرسد
از خون سرخ بهمن سرسبز شد بهاران
اندیشه باور شد، در امتداد باران
بر صخرههای همّت جوشیده خون غیرت
بانگ سرود و وحدت آید زچشمه ساران
و الفجر بهمن آمد، فصل شکفتن آمد
بر پهندشت باور، خالی است جای یاران
دهه فجرمبارک
مدیریت وبلاگهای مذهبی روستای ورچه*ورچمن*
العبد
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 بهمن 1393 ساعت 7:15 AM | نظرات (0)