تمام شهر پی کشتن ولی بودند نبود مردی و نامردها ولی بودند

تمام شهر پی کشتن ولی بودند
نبود مردی و نامردها ولی بودند
که هر کدام به تفسیر خود یلی بودند
چهل نفر که همه قاتل علی(ع) بودند
به سمت حادثه برگشت آن همه انگشت
قسم به فاطمه(س) دیوار و در علی(ع) را کشت
به کوچه آمده رخصت گرفته اند از هم
و صف به صف همه نوبت گرفته اند از هم
سپس دویده و سبقت گرفته اند از هم
برای ضربه رضایت گرفته اند از هم
تمام نیتشان قربة الی الله است
و تازه ضربه ی دستی بزرگ در راه است
یکی غلاف به قصد ثواب بردارد
یکی به نیت مولا طناب بردارد
دری که سوخت به یک سمت تاب بردارد
لگد اگر بزنندش شتاب بردارد
برای کشتن مولا شتاب در کافی است
برای حفظ امامت دو تا پسر کافی است
گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد
چهل نفر همه رفتند و یک نفر آمد
چنان بلند شد و دست سمت سر آمد
به سوی فاطمه(س) دیوار مثل در آمد
همیشه کوچه غمِ اهل سوختن باشد
خصوصا اینکه تماشاگرش حسن(ع) باشد
حسن(ع) که ضربه ی سختی به طاقتش می خورد
حسن(ع) که ضربه ی اصلی به غیرتش می خورد
چه خوب بود که سیلی به قامتش می خورد
ولی از این همه بادی به صورتش می خورد
همین نسیم حسن(ع) را هزار سال بس است
برای گریه ی هر شب همین خیال بس است
گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد
ز سمت کوچه ی سر نیزه ها خبر آمد
که شمر جای مغیره در این گذر آمد
ولی نه روبروی او که پشت سر آمد
غلاف خنجر و حنجر به جای بازو شد
شبیه مادرش آخر شکسته پهلو شد
رسید روضه به جایی که دیدنش سخت است
به حنجری که یقینا بریدنش سخت است
تنی که مثله شود پا کشیدنش سخت است
"صدای وای بنی" شنیدنش سخت است
اگر چه سخت سرت را ، ولی جدا کردند
چنانکه فاطمه(س) را از علی(ع) جدا کردند
همین که تیر رها کرد تیغ می بُرّد
رفیق می زند و نا رفیق می بُرّد
و بوسه گاه نبی را دقیق می بُرّد
عمیق بوسه زده عمیق می بُرّد
چنان پرنده که هی بال را به هم زده است
صدای فاطمه(ع) گودال را به هم زده است



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 12 اسفند 1393  ساعت 7:10 PM | نظرات (0)

رفتی از کوچه خاموش بنی هاشمیان؟؟

حاجی از مکه و از زمزم و مشعر چه خبر؟
از مدینه تو بگو شهر منوّر چه خبر؟
چه خبر نزد رسول، آن دو کماکان هستند؟؟
از بقیع، خانه ی اجساد مطهر چه خبر؟؟
رفتی از کوچه خاموش بنی هاشمیان؟؟
از غم کودک نه ساله و مادر چه خبر؟؟
بوی آتش به مشام تو نیامد زآنجا؟؟
تلِّ خاکسترِ جامانده ی از در چه خبر؟؟
میخ در خرّم و خوش بود؟ چه بود احوالش؟
از ردِ خون تنِ دخت پیمبر چه خبر؟؟
زانوی غم به بغل بود حسین و حسنش؟؟
از غم و غصه سلمان و اباذر چه خبر؟؟
صف بیعت شکنان بود در آنجا یا نه؟؟
از غم صف شکنِ خندق و خیبر چه خبر؟
من شنیدم که دو دستش به طنابی بستند
ولشان کن همه را از دل حیدر چه خبر؟؟



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 12 اسفند 1393  ساعت 6:33 AM | نظرات (0)

عید امسال من

دلم از این بهار شاکیست امسال......

بهارم سبز نه.خاکیست امسال....

تصلای دل غمگین حیدر....

لباس عید من مشکیست امسال.....



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 12 اسفند 1393  ساعت 6:07 AM | نظرات (0)

دهه فاطمیه دهه احیای حیا و حجاب

....این رویه بسیار اشتباه است که فاطمیه بیاید و برود و ماعزاداری او را انجام دهیم و خود را محب و دلداده او بدانیم ولی باز با گذشت این ایام در فرهنگ حجاب و حیای زنان و مردان ما هیچ تاثیر و تاثر نمایانی حاصل نشود؛ این کدام فرهنگ فاطمی است که حجاب ندارد؟؟ این کدام فاطمیه است که با بی حجابی کاری ندارد؟ همان فاطمه ای که حتی روضه شهادتش نیز لبریز از درس حیا و عفاف است ،آنجا که روزهای پایانی عمر کوتاهش تابوتی سفارش می دهد که حجم بدن او در هنگام تشییع جنازه نمایان نباشد.
تصور فاطمه زهرا سلام الله علیها بدون تصور حیا و حجاب ناممکن است، مجلس روضه حضرت زهرا مجلس ذکر حیاست، مجلس احیای حجاب است، پس بدانید که اگر اینگونه نیست باید بدانیم یک جای کار ایراد دارد یا تصور ما از فاطمه اشتباه است و او را نمی شناسیم و برای فاطمه دیگری اشک می ریزیم و گریه می کنیم، یا اینکه این ابراز ارادت ها و گرامیداشت های ما از مادر سادات ناقص است و مورد رضای او و سبب اصلاح ما نیست چرا که آن فرهنگ فاطمی که حجاب ندارد یا اینکه با بی حجابی می سازد فاطمه ای است که تنها در اسلام آمریکایی قابل تعریف است همان اسلامی که هیچ چیز ندارد جز یک نام.

امروز باید صدای گریه فاطمه را شنید که به جای گریه در فراق پدر بر حال ما اشک می ریزد و بر مظلومیت مهدیش ؛ مایی که از حال زنان و دخترانمان معلوم است که به سمتی می رویم که روضه و ذکرمان بی اثر و نمازمان بی هنر است؛ از آنجا که در مورد نماز و عبادت، قرآن کریم و ائمه علیهم السلام می فرمایند که نمازی، نماز است و مقبول، که تنهی عن الفحشاء و منکر باشد و همچنین در این راستا می توان گفت که روضه ای روضه است و مقبول و دل حضرت زهرا را بدست می آورد که فحشا ستیز باشد و حیا پرور؛ اگر اینگونه نیست،نه آن روضه روضه انسیه حوراست و نه آن فاطمیه ،فاطمیه صدیقه کبری و نه اصلا آن فاطمه،فاطمه زهرا!....



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 12 اسفند 1393  ساعت 5:59 AM | نظرات (0)

و باز هم آزمایشی دیگر : عید امسال و ایّام فاطمیّه !!!

کیست در تحویل سال امسال ایثاری کند /

دم به دم فریاد یا زهرا به لب جاری کند
کیست در ایام عید از شادی خود بگذرد /

بهر مظلومیت زهرا عزاداری کند
کیست بعد از یا مقلب قلب خود را خانه ی /

حضرت زهرا نماید ، بر علی یاری کند
کیست قبل از صوت هل من ناصر صاحب زمان /

یاور صاحب زمانش گردد و کاری کند
کیست در میدان عید و فاطمیه پرچم /

حیدر کرار بر دارد علمداری کند
کیست عیدش را فدای حضرت زهرا کند /

کیست آیا عید امسال آبرو داری کند
کیست تا با احسن الحالش بگوید:"یاعلی" /

تا علی شش دانگ جنت را بر او جاری کند



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 12 اسفند 1393  ساعت 5:56 AM | نظرات (0)

قسم به فاطمه(س) دیوار و در علی(ع) را کشت

تمام شهر پی کشتن ولی بودند
نبود مردی و نامردها ولی بودند
که هر کدام به تفسیر خود یلی بودند
چهل نفر که همه قاتل علی(ع) بودند
به سمت حادثه برگشت آن همه انگشت
قسم به فاطمه(س) دیوار و در علی(ع) را کشت
به کوچه آمده رخصت گرفته اند از هم
و صف به صف همه نوبت گرفته اند از هم
سپس دویده و سبقت گرفته اند از هم
برای ضربه رضایت گرفته اند از هم
تمام نیتشان قربة الی الله است
و تازه ضربه ی دستی بزرگ در راه است
یکی غلاف به قصد ثواب بردارد
یکی به نیت مولا طناب بردارد
دری که سوخت به یک سمت تاب بردارد
لگد اگر بزنندش شتاب بردارد
برای کشتن مولا شتاب در کافی است
برای حفظ امامت دو تا پسر کافی است
گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد
چهل نفر همه رفتند و یک نفر آمد
چنان بلند شد و دست سمت سر آمد
به سوی فاطمه(س) دیوار مثل در آمد
همیشه کوچه غمِ اهل سوختن باشد
خصوصا اینکه تماشاگرش حسن(ع) باشد
حسن(ع) که ضربه ی سختی به طاقتش می خورد
حسن(ع) که ضربه ی اصلی به غیرتش می خورد
چه خوب بود که سیلی به قامتش می خورد
ولی از این همه بادی به صورتش می خورد
همین نسیم حسن(ع) را هزار سال بس است
برای گریه ی هر شب همین خیال بس است
گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد
ز سمت کوچه ی سر نیزه ها خبر آمد
که شمر جای مغیره در این گذر آمد
ولی نه روبروی او که پشت سر آمد
غلاف خنجر و حنجر به جای بازو شد
شبیه مادرش آخر شکسته پهلو شد
رسید روضه به جایی که دیدنش سخت است
به حنجری که یقینا بریدنش سخت است
تنی که مثله شود پا کشیدنش سخت است
"صدای وای بنی" شنیدنش سخت است
اگر چه سخت سرت را ، ولی جدا کردند
چنانکه فاطمه(س) را از علی(ع) جدا کردند
همین که تیر رها کرد تیغ می بُرّد
رفیق می زند و نا رفیق می بُرّد
و بوسه گاه نبی را دقیق می بُرّد
عمیق بوسه زده عمیق می بُرّد
چنان پرنده که هی بال را به هم زده است
صدای فاطمه(ع) گودال را به هم زده است



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 11 اسفند 1393  ساعت 6:36 AM | نظرات (0)

کلید ظهور..

کلید ظهور دست حضرت زهرا سلام الله علیها است .

اصلا حضرت زهرا باید گم باشد،این و جدی میگم!
میدونید شما اختلاف نظر های بسیار زیادی درباره ی تاریخ ولادت حضرت زهرا وجود دارد.اختلاف نظر درباره ی تاریخ شهادت هم وجود داره...
یعنی دوردانه پیامبر شهید شده بعد شیعه نتونسته ثبت کنه؟!
آیا این پذیرفتنی هست؟من فاتحه ی اون شیعه ها رو خوندم.
طرف مادر خودش میمیره یادش میره کی بود؟20 بود؟30 بود؟بلافاصله بعد عید بود یا دوماه بعد عید؟
بعد از اون حادثه به اون بزرگی اول شهادت و رحلت پیامبر بعد شهادت حضرت زهرا، نه... خدا میخواد این گم باشه...
تو این گم بودن داستانی نهفته است.
زمانی گم هست یعنی حضرت زهرا در زمان گم هست، مکانی هم گم هست... شما کی و داری که زمانی و مکانی برات گم هست؟؟؟ بله، آقا صاحب زمان
یعنی ببینید این مسیر شناخت آقا صاحب زمان از این مسیر است، یعنی کسانی که خوب فاطمی میشن بعد "کلید" میگیرن،
میبینن بین در و دیوار اونجا صدا زد، اسم یکی و آورد، تو همه ی اماما اسم یکی و صدا زد... کسی و که دویست سال باهاش فاصله داره... درسته، گفت پسرم مهدی
این داستانی داره عزیز من یعنی راه یافتن زمان و مکان امام زمان، زمان یافتن یعنی "ظهور"، مکان یافتن یعنی "حضور"
این ظهور، حضور کلیدش دست "حضرت زهرا" هست

استاد علی اکبر رائفی پور



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 11 اسفند 1393  ساعت 6:23 AM | نظرات (0)

روضه مادر شروع شد

آقا سلام، روضه مادر شروع شد
باران اشک های مکرر شروع شد
آقا اجازه هست بخوانم برایتان
این اتفاق از دم یک در شروع شد
تا ریشه های چادر خاکی مادرت
آتش گرفت،روضه معجر شروع شد
فریادهای مادر پهلو شکسته ات
تا شد فشار در دو برابر شروع شد
این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب
بی اختیار گریه حیدر شروع شد
وقتی رسید قصه به اینجای شعر من
ایام خانه داری دختر شروع شد .....
دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر
یک ماجرا به قافیه سر شروع شد
در روضه های آل عبا قد کشیده ام
این خانواده را ز ازل برگزیده ام
همچون کبوتری که به دنبال دانه است
هرجا که روضه ای شده بر پا پریده ام
این جا گدا شدن به خدا اوج عزت است
این را من از کلام سلیمان شنیده ام
من اهل روضه ام به دعاهای مادرم
گفته تو را برای همین پروریده ام
دست خودم نبوده که اینجا نشسته ام
ممنون لطف بانوی قامت خمیده ام
لبخند من به عرش خدا میرسد اگر
زهرا بگویدم که تو را من خریده ام
یا فاطمه به چادر تو میدهم قسم
با گریه بر شماست به جایی رسیده ام
از برکت همین دههٔ فاطمیه است
عمری به زیر بیرقتان آرمیده ام



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 11 اسفند 1393  ساعت 5:53 AM | نظرات (0)

تعداد صفحات :7   1   2   3   4   5   6   7