1ـ اسم تفضیل اسمی است که با آن موصوفی در یک صفت مشترک با موصوف یا موصوفهای دیگر یا با همۀ موصوفهای همگون سنجیده میشود و بر یک یا چند موصوف یا همۀ آنها برتری داده میشود.
2ـ در زبان عربی اسم تفضیل هم معادل صفت برتر و هم معادل صفت برترین در زبان فارسی است. امّا اگر پس از اسم تفضیل حرف «مِن» به کار رفته باشد اسم تفضیل معادل صفت برتر در فارسی است و در غیر این صورت معادل صفت برترین است؛ مانند «أعلَم» در عبارتهای «عليٌّ أعلَمُ مِن سَعیدٍ» (علی داناتر از سعید است) و «عليٌّ أعلَمُ الرِّجالِ» (علی داناترین مردم است) که در عبارت نخست اسم تفضیل «أعلَم» معادل صفت تفضیلی و در عبارت دوم معادل صفت عالی است.
3ـ اسم تفضیل در ثلاثی مجرد بر وزن «أفعَل» و مؤنث آن بر وزن «فُعلَی» میآید؛ مانند: «أکبَر ! کُبرَی» و «أفْضَل ! فُضلَی».
4ـ برای ساختن اسم تفضیل در افعال غیر ثلاثی مجرد مصدر نکره و منصوب فعل مورد نظر را پس از واژههایی همچون «أکبَر»، «أکثَر»، «أشَدّ» و «أعظَم» به کار میبریم؛ مانند: «أکْثَرُ تَقَدُّماً» (پیشرفتهتر).
5ـ صرفاً از افعالی میتوان افعل تفضیل ساخت که ثلاثی، متصرّف، مثبت، معلوم، قابل برتری و تامّ باشند و در عین حال بر عیب، رنگ و زینت دلالت نکنند؛ بنابراین نمیتوان از افعال زیر افعل تفضیل به دست آورد: «عَلَّمَ» (چون ثلاثی نیست)، «بِئْسَ» (چون جامد است)، «ما عَلِمَ» (چون منفی است)، «کُتِبَ (چون مجهول است)، «ماتَ» (چون قابل برتری نیست) و «کانَ» (چون ناقص است).
البته باید توجه داشت که از برخی افعال ثلاثی مزید و نیز از افعالی که بر عیب، رنگ و زینت دلالت میکنند نیز میتوان اسم تفضیل ساخت، امّا نه بر وزن «أفعَل»؛ مانند: «أکثَرُ اِعوِجاجاً» (کجتر) و «أشَدُّ صُفْرَةً» (زردتر).
6ـ اسم تفضیل مانند اسم فاعل شش صیغه دارد. سه صیغه برای مذکر و سه صیغه برای مؤنث: «أفضَلُ، أفضَلانِ، أفضَلُونَ (أفاضِل)، فُضْلَی، فُضْلَیانِ، فُضْلَیاتٌ (فُضَلٌ).
7ـ واژههای «خَیْر» و «شَرّ» نیز، با آنکه بر وزن «أفعَل» نیستند، اسم تفضیل به شمار میروند. این دو واژه در اصل «أخْیَر» و «أشْرَر» بودهاند، امّا در اثر کثرت استعمال همزه از ابتدای آنها حذف شده است.
الف) گاهی أفعل تفضیل از معنای تفضیل و برتری تهی میشود. این امر بیشتر در صفات خداوند متعال جاری است. برای مثال به این سه نمونه توجه کنید:
1ـ اللهُ أکْبَرُ.
2ـ ﴿اللهُ أعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾
3ـ ﴿وَ هُوَ الَّذي یَبْدَؤُ الخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ هُوَ أهْوَنُ عَلَیهِ﴾
در این نمونهها به ترتیب واژههای «أکبَر»، «أعلَم» و «أهوَن» به عنوان صفات خداوند متعال به کار رفتهاند، اما میدانیم که بزرگی، دانش یا آسانی انجام کار برای خداوند اصولاً با دیگران قابل قیاس نیست و این صفات در اینجا در واقع به معنای «کَبیر»، «عالِم» و «هَیِّن» (آسان) به کار رفتهاند. در چنین مواردی برتری خداوند در برخورداری از صفتهای مورد نظر به صورت مطلق است.
ب) دو واژۀ «خَیر» و «شَرّ» به معنای اسم تفضیل به کار رفتهاند و با آنکه ظاهراً بر وزن «أفعَل» نیستند، اما به ترتیب گویای معنای «بهتر» و «بدتر» یا «بهترین» و «بدترین» هستند. صورت اصلی این دو واژه «أخْیَر» و «أشْرَر» فرض میشود که همزۀ آنها در اثر کثرت استعمال افتاده است و از این رو به شکل «خَیْر» و «شَرّ» به کار رفتهاند. برای مثال به دو نمونۀ زیر توجه کنید:
1ـ ﴿قُلْ مَا عِنْدَ اللهِ خَیرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجَارَةِ﴾
2ـ ﴿إنَّّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللهِ الصُّمُّ الْبُکمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ﴾
همانطور که مشاهده میکنید «خَیر» در آیۀ نخست به معنای «بهتر» است که در فارسی صفت تفضیلی (برتر) به شمار میرود و «شرّ» در آیۀ دوم به معنای «بدترین» است که در فارسی صفت عالی (برترین) است و در زبان عربی هر دو واژه اسم تفضیل محسوب میشوند.