نگین حلقه ارادت
چگونه وداع کند با جدش؟
چگونه از حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم دل بکند؟
با کدام دلِ خوش، بهشت حمایت یاران را رها کند و به دنیای تعارف های سیاسی نیرنگ مامون قدم بگذارد؟
اما چه باید کرد؟
چگونه وداع کند با جدش؟
چگونه از حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم دل بکند؟
با کدام دلِ خوش، بهشت حمایت یاران را رها کند و به دنیای تعارف های سیاسی نیرنگ مامون قدم بگذارد؟
اما چه باید کرد؟
حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام یازدهم ذیقعده سال 148 ق. در مدینه دیده به جهان گشود. این رویداد شکوهمند بعد از شهادت امام صادق علیه السلام اتفاق افتاد.[1] 35 سال از ایام حیات پربار آن امام همام با دوران امامت پدرش حضرت امام کاظم علیه السلامتوأم بود و هنگامی که هارون امام را به بغداد انتقال داد آن حضرت نیز شاهد این نیرنگ های هارون الرشید بود. از سال 183 ق. که امام موسای کاظم در بغداد به شهادت رسید دوران بیست سالة امامت امام رضا علیه السلام آغاز شد.
دوران حیات امام هشتم اوج گیری گرایش مردم به اهل بیت و دوران گسترش پایگاههای مردمی این خاندان است.چنان که می دانیم امام از پایگاه مردمی شایسته ای برخوردار بود و «در همان شهر که مأمون با زور حکومت می کرد او مورد قبول و مراد همه مردم بود و بر دلها حکم می راند... نشانه ها و شواهد تاریخی ثابت می کند که (در این دوران) پایگاه مردمی مکتب علی علیه السلام از جهت علمی و اجتماعی تا حدی بسیار رشد کرده و گسترش یافته و در آن مرحله بود که امام علیه السلام مسئولیت رهبری را به عهده گرفت».
نمیدانم. هر چقدر هم که فکر کنم و فکر کنم و باز هم فکر کنم، نمیدانم تو از کی بود که در خاطرم سبز شدی، جوانه زدی. من تو را از هر چقدر پیش که به گذشته برگردم، در خاطرم دارم. تو شاید مثل نسیم میان روزهایم پیچیده باشی که تا هر کجا که ذهن به گذشته سفر کند، شمیمت میرسد به یاد.
یسع بن حمزه می گوید: در مجلس حضرت رضا علیه السلام بودم و جمعیت بسیاری در مجلس حضور داشتند و از آن حضرت سؤال می کردند و از احکام حلال و حرام می پرسیدند و امام رضا علیه السلام پاسخ آنها را می داد. در این میان، ناگهان مردی بلند قامت و گندم گون وارد مجلس شد و سلام کرد و به امام هشتم علیه السلام عرض نمود: من از دوستان شما و پدر و اجداد شما هستم. در سفر حج، پولم تمام شده و خرجی راه ندارم تا به وطنم برسم. اگر امکان دارد، خرجی راه را به من بده تا به وطنم برسم. خداوند مرا از نعمت هایش برخوردار نموده است، وقتی به وطن رسیدم، معادل آنچه به من داده ای ، از جانب شما صدقه می دهم، چون خودم مستحق صدقه نیستم.
هنگام ورود امام به نیشابور دو حافظ قرآن به نام های «ابوزرعه رازی» و «محمد بن اسلم طوسی» همراه تعداد بی شماری از جویندگان دانش و معرفت سر راه امام ایستاده بودند تا دیدگانشان به جمال آن خورشید امامت روشنی گیرد. مردم بسیاری به استقبال آمده بودند، برخی فریاد می زدند، عده ای از شدت شادمانی جامه می دریدند و یا بر روی زمین می غلتیدند، گروهی پاهای استر امام را در آغوش می کشیدند، پاره ای نیز گردن ها را به سوی سایبان محملش کشیده و هر کسی به نحوی احساسات خود را بروز می داد. روز به نیمه رسید و از چشمان مردم همچنان اشک شوق سرازیر بود. سرانجام چند تن از راهنمایان فریاد برآوردند که: ای مردم! سکوت اختیار کنید و گوش فرادهید، رسول اکرم(ص) را با گردآمدن در اطراف فرزندش میازارید.
از جمله رویدادها و جریانات مهمی که در تاریخ ایران از جایگاه و منزلت والایی برخوردار است، سفر امام رضا(ع) به ایران و استقرار ایشان در مرکز خلافت، یعنی مرو(خراسان) در جایگاه ولایتعهدی می باشد. هر چند این سفر با اصرارهای مأمون، خلیفة وقت عباسی، صورت پذیرفت؛ اما در عمل دارای آثار و پیامدهای درخشانی است. پرواضح است که سیاست امام در این سفر تنها به افشای سیاست های خائنانه مأمون محدود نمی شد، بلکه در این هجرت اهداف عالی دیگری نیز مورد توجه امام رضا(ع) قرار گرفت که از جملة آنها تلاش برای برقراری پیوند با ایرانیان متمایل به تشیع و تبدیل خراسان بزرگ به کانون تشیع و تلاش برای تحکیم مبانی عقیدتی و کلامی شیعه با استفاده از فرصت ولیعهدی بوده است. در این مقاله برآنیم تا با اشاره به برخی تأثیرات از جمله رشد حوزه های علمی و گسترش تشیع، ایجاد فضاهای زیارتی و عبادی، ایجاد موقوفات، شفاخانه یا دارالشفاء، مهاجرت سادات به ایران و قیام محمد بن قاسم، جایگاه هر مورد را مشخص و تبیین نماییم.