ناگهان در آسمان
ماه نو
در زمین سلام نو
صبح روز بعد،
عید، و شادمانی و سرور
روز جشن و شوق و شور
باز مشهد امام
میکند قیام
ماه روزه تا تمام میشود
به چِشَم تا از تو معجزه نبینم نمیرم
من انقدر اینجا به انتظار میشینم تا بمیرم
شاید نگاهی هم به من کنی حاجت بگیرم
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
نمی دانی عرش به فرش آمده یا تو در اوج ملکوتی؟
اینجا میان حاجت و اجابت فاصله ای نیست...
خوب گوش کنی آوای بال فرشتگان شنیدنیست
بازی نور در حوض آب وسط صحن و سرای گل هشتم تو را از خود بی خود می کند...
اطرافت را می نگری؛ در شهر همه مستند... هشیار نمی بینی...
و خدا خیلی اینجا نزدیک است نزدیک تر از لای این شبو ها...
نزدیک تر از پای آن کاج بلند... نزدیک تر از رگ گردن...
صدای نقار خانه روانت را جلا میدهد
و این دیگر نه تویی که قطره ای هستی محو شده در دریای دوستداران رضوی...
به کردار بچه آهو... می گریزی از هرچه می خواهد تو را شکار کند...
از نفست،به دامان پر مهر امام مهربان...
اینجا حرم است...
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
به خود كه آمد صورتش خيسِ خيس شده و حنجره اش درد گرفته بود، ولى در گلويش احساس سبكى خاصى مىكرد، همان احساسى كه وقتى شبهاى تنهايى، زير لحاف مندرس و سنگينش، پس از يك گريه طولانى به او دست مىداد. آرامِ آرام شده بود، ولى هنوز در گلويش فريادى را حس مىكرد كه يكى از زائران آن را در حنجره اش ناكام گذارد. حرفهاى زائر آقا را به صورت زمزمه هايى مبهم مىشنيد. چادرش را بيشتر به روى صورت كشيد، ولى زائر تلاش مىكرد با دستش چادر را از روى صورت او كنار زند و سعى داشت به هر ترتيبى كه شده، نماز امام موسى كاظم(ع) را به او آموزش دهد. « چرا اين قدر گريه و ضجه مىكنى و نمىگذارى زائران ديگر، زيارت كنند؟! برو نماز امام موسى كاظم(ع) را بخوان، حاجتت حتماً بر آورده مىشود!». با آن كه تازه آرامش يافته بود، ناگهان بغضى سنگين در گلويش خزيد.
دیشب بازم مثل این چند وقته دلم خیلی هوایی حرم باصفاتون رو کرده بود و بازم مثل این چند وقت تنها چیزی که تونست ارومم کنه پخش زنده از حرم باصفاتون بود.یعنی من دیشب با گوشیم زائر مرقد نورانی و با صفاتون شدم.چقدر سبک شدم ،چقدر حس خوبی داشت پخش زنده روزه منوره بارگاهتون،صدای زائران و صلوات هایی که میفرستادن،احساس کردم خیلی سبک شدم انگاری که خودم از همونجا ایستاده بودم و داشتم باهاتون درد و دل میکردم امیدوارم حرفای این بنده سراپا تقصیرتون رو مثل همیشه شنیده باشین.یا علی ابن موسی الرضا خیلی چیزها ازتون خواستم ولی مثل همیشه راضی ام به رضای شما.ان شاءالله این دفعه قسمتم بشه و یه زیارت واقعی بیام.یعنی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
تو فکر مي کني مي شود از آن دايره مغناطيسي طلايي عشق، چشم برداشت و فرود نيامد بر آستان رضا؟ تو خودت را بگذار جاي او.
اويي که در آسمان خدا رها و آزاد، خواني ندارد جز خوان رضا.
پا به حرم يار که مي گذاري و چشم به گنبد طلا که مي دوزي محال است نبيني اش. نبيني اش که آن بالا نشسته و دل داده به دوست. مي چرخد و مي چرخد و عشق بازي مي کند و بر ايوان طلا مي نشيند.او کبوتر حرم است و کبوتر حرم جايي جز حرم ندارد.
داستانها دارند اين پرندگان پاک. شعرها گفته اند در مدح ايمانشان به رضا.چشمانت را ببند و ببين چندميليون بار خواسته اي کبوتر حرم بوده باشي؟ چند ميليون بار خواسته اي دلت را به بالش گره زده و به مشهد رفته باشي؟
مهمان شدن خوب است اما،
مهمان این صحن و سرا بودن
مهمان خوشبخت شما بودن
چیزی است دیگر.
حال خوشی در من وزیدن داشت
دیروز وقتی
گفتند مهمانم.
عشق شما از نو،
صد ریشه زد
یکباره در جانم
و ساعتی بعد،
قبل از اذان،
من بودم و لطف فراوانت
ای میزبان هر چه دلتنگی
جانم به قربانت!