در هـوای بارانے حرمـٺ
مـن، بهشـٺ آرزو ڪردم
عُـذر من را پذیـر آقا جـان،
در بهشٺ ، من بهشٺ آرزو ڪردم
السلام علیک یا ایها الرئوف
من در حرمت داد زدم نامِ رضا را
دیدم همه جا شعشعهٔ نورِ خدا را
بر پنجره فولاد نظر کردم و دیدم
منتکشیِ کور ترینِ گرهها را
از گنبدِ زرینِ تو کردند مشخص
معیارِ گرانبودنِ هر خِشت طلا را
هرکسکه غریب است بهسویِتو شتابد
بر نامِ تو بستند غریب الغربا را
از قافله هرکس که جدا مانده چهلّم
دَرْ بارْگَهَت میطلبد کربُ بلا را
هر سال شبِآخرِ دو ماهِ گدایی
امضایِ تو زینت شده پروندهٔ ما را
در بخشِ امانات سپردیم بماند
این چفیه و پیراهنِ مشکیِ عزا را
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
کفتری گمگشته در غوغایِ زائرهایِ تو
نانِ من از سفرههایِ توست آقایِ کرم
دانه چیدن از حریمِ با صفایت عالمیست
حسرتِ پرواز مانده بر دل و بال و پرم
خیلِزائرهایِخوبت راهِ من را بسته است
جز گناه و روسیاهی نیست در دور و برم
مهربانیهایِ تو من را خرید و زنده کرد
خاکِ پاکِ این حریمِ با صفا تاجِ سرم
لحظهٔمرگم قدم بگذار بر تنهاییاَم
ضامنِ این رو سیه شو لحظههایِ آخرم
گرچه بد هستم ولی آقا تو در هم میخری
من گدایِ با وفایِ اهلبیتِ اطهرم
ضامنِآهویِ زخمی التماست میکنم
امروز از هر آهویِ تنهاتری تنهاترم
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
ای کاش حرم بودم و مهمان تو بودم
مهمان تو سفره احسان تو بودم
یک پنجره فولاد دلم تنگ تو آقاست
ای کاش که زوار خراسان تو بودم
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
در حریم نور جای مشعل و فانوس نیست
هیچ کس از لطف تو در این حرم مأیوس نیست
شکرِ حق با شیر مادر مهرتان در دل نشست
واقعا بیچاره هرکس با شما مأنوس نیست
کربلا و کاظمین و سامرا ، حتی نجف
هیچ جا بهرِ من درمانده همچون طوس نیست
دُرّ و مرجانی که از احسان به مردم میدهی
دَر صدف هایِ کفِ اعماق اقیانوس نیست
هرکس از سوی تو آمد بویِ جنت می دهد
بوی جنت هیچ جا چون در حرم محسوس نیست
این کبوتر که به دور گنبدت در گردش است
هم طراز هر پرش صدها پرِ طاووس نیست
دانه دانه ذکرِ تسبیحم فقط شد "یا رضا"
شأن ذکرت کمتر از "یا نور و یا قدوس" نیست
زائرانت پشتِ هم مرکب به مرکب آمدند
اینهمه زائر ولی روزیِ من... افسوس!... نیست
نه عبا میخواهم و نه تیغه ی سلمانی ات
حاجتم این روزها چیزی بجز پابوس نیست
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
این شهر ، مشهد است بیا کربلا که نیست
شاید غریب ، دشمنت ای آشنا که نیست
مشهد که کوفه نیست قدم رنجه کن بیا
دور از مدینه هست ولی بی وفا که نیست
ایران به مقدمت همه جایش معطّر است
از بوی سم نپرس غم مجتبی که نیست
باب الجواد داری از این رو غمین نباش
در ماتم پسر ، قدت از غصّه تا که نیست
اینجا مقابلت پسرت را نمی کشند
اینجا عبورت از وسط نیزه ها که نیست
شکر خدا که داغ برادر نمی کشی
در دفتر تو روضه ی ادرک اخا که نیست
از قم نترس خواهرت آرام و راحت است
محرم نبوده شهر ولی بی حیا که نیست
زینب غمی بزرگ پر از بی برادری است
معصومه هرچه هست ولی بی رضا که نیست
ایران اگر نداشت رضا را صفا نداشت
پنهان نبوده از تو ، نهان از خدا که نیست
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه آلاف تحیة و الثناء
اى حضرت سلطان بنگر حال گدا را
از من به جزاين ناله و اين اشك و بُكارا
اين نقطه ى پايان محرم ، صفر ماست
امضا بنما تذكره ى كرب و بلا را
السلام علیک یا ایها الرئوف
در چشم انگورهای من، نشان مظلومیتت پیداست. کوچه های توس، آخرین گامهای مقدست را به مویه نشسته است.
تو، صدای غریب خراسانی در هیاهوی بی سرانجام فریادها و پچ پچ ها، آن نخل تناوری که شاخه های ابدی ات را خزانی نیست.
خیابانهای نور، به گلدسته های به خورشید رسیدهات ختم میشوند. تو آرامش دلهای زخمی و بیقراری هستی که طنین ناله هایشان، در جان ضریحت میپیچد. از آن سوی آبی ها نگاهمان کن؛ که سخت آرزومند توایم و نیازمند.