اگر برکتت نبود نان نداشتیم
باران نبود،غیر بیابان نداشتیم
سوگند بر تو ای سر و سامان زندگی
بی تو نه سر،که این همه سامان نداشتیم
السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا(ع)
آقانگاه کن به دلم
وقتی نداره چاره ای
توعزیزی که خوب میدونم
پناه هرآواره ای
دردی روکه همه میگن
نداره هیچ راه شفاهمه
میسپرند دست شما امام رضا
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
هر کس رسید پای ضریحت شفا گرفت
راه عروج تا ملکوت سما گرفت
بیگانه کن مرا ز خودم غرق خود نما
تا آن که جار زنند مریضی شفا گرفت
صحن عتیق تو شده دارالشفای خلق
هرکس شفا گرفت ، ز دست شما گرفت
حاجت گرفته سائلت اما نمی رود
از بس که از کنار تو ماندن بها گرفت
حج و منا و سعی و صفایم فقط تویی
قلبم فقط مقابل حرم تو صفا گرفت
هرکس رسید کرب و بلا،سامرا،نجف
برگ براتش از علی موسی الرضا گرفت
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
قسمت نشد که بال و پری دست و پا کنم
اما به شوق دیدن تو با سر آمدم
گفتند زائر حرمت زائر خداست
مُحرِم تر از همیشه بر این باور آمدم
اینک مدینه النبی ام مشهد الرضاست
با نام تو به محضر پیغمبر آمدم
از حس و حال روشن معراج پُر شدم
وقتی به خاکبوسی «بالاسر» آمدم
حسی کبوترانه گرفته است جان من
«پایین پای» تو شده هفت آسمان من
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
چه بهشتیست که حور و ملکش گریانست
کعبه در همهمه ی عشقِ تو سرگردانست
چه بهشتیست که دارد ز مدینه نفسی
مشهدت کرب و بلایی وسطِ ایرانست
حرمتش واجب و نورِ ملکوتی دارد
هرکه در این حرمُ الله شبی مهمانست
در غبارِ حرمت ملک سلیمان پیداست
آسماندارِ خدا ، خادم این ایوانست
ای که آهو به پناهت متوسل شده است
حرمت ملجأ درمانده و بی سامانست
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
سلام میکنمت از دور ای بهار دلم
نگاه میکنمت از دور تا که حظ ببرم
اگر که دوری ما مصلحت بود تو بدان
که از هزار فرسخی هم دوستت دارم
السلام علیک یا ایها الرئوف
سرخوش از لطفِ بی حَدَّت هستم
حاجیِ حج ِّمشهدت هستم
میخری هر دلِ پریشان
بنده ی عاصی و پشیمان را
با شما رحمتِ خدایی هست
کربلا هم نشد رضایی هست
می نویسم رضا به جای حسین
می نویسم رضا رضای حسین
آنْقَدَر حاجت مرا داده
تا بِگِرْیَم فقط برای حسین
آمده بین خاک ایران تا
همه باشیم خاکِ پایِ حسین
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
پرچمِ مشکیِ عزایِ حسین
هدیه ای از سوی خراسان است
قطرات طلایی اشک از
برکات حریم سلطان است
خودِ آقا مُحَرَم هر سال
خانه اش تکیه ی عزا می شد
سَر دَرِ خانه اش علم می بست
روضه ی کربلا به پا می شد
پرچم یاحسین بر می داشت
بوسه میزد به چشم می مالید
گریه میکرد و روضه ای میخواند
بعد هر پرچمی که می کوبید
یک طرف پرچم ابالفضل و
یک طرف یاحسین را میزد
مثل هر روضه خوانی اوّل ِکار
صاحب روضه را صدا می زد
وارد روضه ی گلو می شد
از گلو حرف می زد و خنجر
از بدن ها که زیر و رو می شد
از بدن های بی سر و از نعل
روضه می خواند از خرابه ی شام
از غمِ زینب و غمِ سجّاد
ماجرای اسارتِ زینب
گرد ماتم به روضه می پاشید
خود غریب است و خوب میفهمید
عمه اش در خرابه ها چه کشید
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا