رد پای ستاره ها

هفته دفاع مقدس بر همه دوستان گرامی باد

خاطره یعنی اشک یتیم در فراق جانسوز پدر. خاطره یعنی غلطیدن دانه های

 زلال اشک بر گونه های دختر شهیدی که می گوید، مادرم پس چرا سفر بابا

ت مام نمی شود. خاطره یعنی فرزند شهیدی که می گوید ترا به خدا دعا کن

یک پلاکی، استخوانی، اثری از پدرم پیدا شود والا من ومادر دق می کنیم.

خاطره یعنی قریب به بیست سال چشم به راه پدر بودن، قریب به بیست

سال همه را با پدر دیدن و دستانشان در دست بابا فشردن اما حسرت یک

لحظه ناز کشیدن پدر با من. خاطره یعنی سوختن، در کشاکش جنگ خاکستر

شدن، زهرایی شدن. خاطره یعنی در میان باروت وخون، رقص جنون کردن.

خاطره یعنی دعای سریع الاجابه شهید در کناره کانال. خاطره یعنی

سخن""علی یوسفی""از لشکر ۲۵ کربلا که کنار کانال با بسیجی عزیزی

نشسسته بود. او با قلمش نوشت:"خدایا شهادت را نصیب من کن!" هنوز

دعای او تمام نشده بود که گلوله آر.پی.چی یا ترکشی از گلوله های دشمن

آمده و سرش را برد وآنگاه برادر بسیجی قلم را از میان انگشتان بهشتی

وزیبایش بر گرفت. خاطره یعنی سالهای سال در بیابانها گشتن و استخوانهای

زیر تانک رفته را نیافتن.

 

خاطره یعنی حضرت زینب سلام الله علیها اولین تفحص گر شهدا که در میان

نیزه وشمشیر شکسته ها، گمشده را جستجو می کرد ناگهان صدای الی

الی جان او را نوازش داد، یعنی بیا خواهرم بدن پاره پاره و بی سر برادرت

اینجاست.

 

خاطره یعنی عطش جگر سوز کربلای یک با رمز اباالفضل العباس علیه

السلام. خاطره یعنی پهلوی شکسته وترکش خورده فدائیان شیدایی حضرت

زهرا سلام الله علیها در عملیات فتح المبین.

 

خاطره همان بریدن انگشت وانگشتر از جان جهان یعنی قلب زینب کبری

سلام الله علیها، حسین زهراست.

خاطره من غربت بسیجان جان بر کفی است که سالهای سال در بیابانهای پر

از ترکش خمپاره و بمبهای شمیایی مظلومانه ستیز کردند وامروز به بدترین

و نا پسندترین کلمات متهم می شوند .

خاطره یعنی...



نوشته شده در تاريخ جمعه 3 مهر 1388  ساعت 7:26 AM | نظرات (4)