کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان

پرونده ویژه/ چرا موشک؟ - ۲

بنیانگذاران موشکی سپاه در سوریه/ موشک‌های ایرانی مدیون ۱۳ پاسدار

شناسه خبر: 1043537 سرویس: سیاسی
طهرانی مقدم در سوریه

"سوم آبان ماه سال ۶۳ یعنی چند ماه پس از سفر هیئت ایرانی به سوریه و لیبی،‌ جوانی که ۳ سال پیش رحیم صفوی حکم فرماندهی‌اش در یگان توپخانه سپاه را صادر کرده بود، به همراه یک هیئت نظامی به عنوان فرمانده گروه ایرانی راهی سوریه می‌شوند."

گروه امنیتی - دفاعی خبرگزاری تسنیم، در بخش نخست از پرونده ویژه "چرا موشک؟" به بررسی

چگونگی پدیدارشدن نیاز جمهوری اسلامی ایران به موشک و علت پیدایش این نیاز بررسی و روایت کاملی از آنچه که در این زمینه در تاریخ ثبت است، بیان شد.

نگاهی کوتاه به بخش نخست: ارتش ایران اگر چه تجهیزات و ادوات زیادی در اختیار داشت که می‌توان

گفت که این ادوات و تجهیزات قابل توجه بودند، اما از نقص‌هایی هم رنج می‌برد که از آن جمله می‌توان به عدم در اختیار داشتن تکنولوژی و زیر ساخت لازم برای تولید موشک و یا حتی خرید موشک به عنوان سلاحی که بتوان با آن دشمن را در دور دست‌ها هدف قرار داد، اشاره کرد.

با این وجود، سپاه دست به اقدامی اولیه زد و برخی مناطق مرزی عراق از جلمه برخی مناطق شهر بصره را با شرایط خاص مدنظر امام (ره)، با توپخانه‌ هدف قرار داد اما این کفایت نمی‌کرد چرا که صدام این پاسخ را اصلا پاسخ نمی‌دانست چه رسد که بخواهد به آن واکنش هم نشان دهد. از طرفی، توان توپخانه‌ای کشور هم محدود بود و برد توپخانه‌ها هم آنقدر نبود که بتوان از یک حدی بیشتر، مواضع بعثی‌ها را هدف قرار داد.

چند سال از جنگ گذشته و صدام اگر چه در نبردهای زمینی ناکامی‌های زیادی داشته اما با موشک‌هایش خیلی‌ها را نگران کرده است و مسئولان تنها راه چاره را یافته بودند اما برای عملی‌کردنش راهی طولانی و سخت در پیش بود، راهی به سوی موشکی شدن ایران.

بر این اساس بود که شورای عالی امنیت ملی وقت تصمیم می‌گیرد که 13 نفر از یگان توپخانه سپاه به فرماندهی جوانی به نام حسن طهرانی مقدم جدا شده و برای گذراندن آموزش نظامی عازم سوریه شوند، تا بتوانند پس از گذراندن دوره‌های آموزشی، اولین یگان موشکی ایران را راه‌اندازی کنند.


ادامه مطلب



[ سه شنبه 24 فروردین 1395  ] [ 4:34 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
تمجید مدیرسابق گوگل از رهبرمعظم انقلاب؛

دیدگاه رهبری ایران قشنگ است / قطعا ایشان انسان متفکری است

 
دیدگاه رهبری ایران قشنگ است / قطعا ایشان انسان متفکری است
 
مدیر برنامه‌های سابق مایکروسافت معتقد است گوگل و مایکروسافت فقط بزرگنمایی می‌کنند و در حال حاضر تنها ۱.۵ تا دو میلیارد کاربر از گوگل استفاده می‌کنند؛ این نشان می‌دهد هنوز ۵.۵ میلیارد کاربر با گوگل کار نکرده‌اند.
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: روح‌الله رحمانی مسلمان ایرانی‌الاصلی است که به واسطه ضریب هوشی بالا فرصت حضور در تیم مدیریت برنامه‌های مایکروسافت و آمازون را یافت و رفته رفته پیشنهادات بیشتری از کمپانی‌های معروف دنیا نظیر گوگل، فیس‌بوک و لینکداین دریافت کرد اما فکر ساختن جهان دومی که آن را ایده‌آل خود مطرح می‌کند، باعث شد تا هیچ کدام از این پیشنهادات وسوسه برانگیز آرمان او را تغییر ندهد.

وی یکی از مدیران پروژه موتور جستجوی بینگ مایکروسافت و از مدیران پیاده‌ساز معماری هوش مصنوعی در زمینه طبقه‌بندی اتوماتیک کالاهای آمازون است که به ترتیب در هر کدام از این کمپانی‌ها 2.5 و 2 سال فعالیت کرده است.

رحمانی به واسطه پدر و مادر ایرانی خود با کشورمان آشنایی به نسبت کاملی دارد و زمانی او پایبند ایران می‌شود که به واسطه یک رابطه فامیلی اقدام به ازدواج با دختری ایرانی می‌کند و همین موضوع باعث تغییر روند زندگی او از سیاتل تا تهران می‌شود.

در بخش اول گفت‌وگو با این نخبه فناوری، به سیر تکامل شخصیتی وی پرداخته و در خلال آن به تصمیمات حساس و درس‌های بزرگی که در دوران تحصیل و کار در کمپانی بنیان گذاشته شده توسط بیل گیتس گرفته بود، اشاره شد.

او در بخش اول این گفت‌وگو با تیتر "سطح علمی ایرانی‌ها را از آمریکایی‌ها هم بالاتر دیدم/ فکر مهاجرت استعماری است/ به ایران آمدم تا کشورم را بسازم" به شدت نخبگان و فارغ‌التحصیلان ایرانی را از تصمیمی خطرناک که می‌تواند منتهی به مهاجرت ناموفق آنها شود نهی کرد و از تمامی جوانان کشورش درخواست کرد که به دنبال ساختن جهان B باشند.

این دکترای کامپیوتر از دانشگاه واشنگتن واقع در شهر سن‌لوئیس با سعه صدری ستودنی پاسخگوی تمام سوالات بود؛ مشروح بخش دوم این گفت‌وگو و به عبارتی ادامه صحبت‌های قبلی به شرح زیر است:

* آقای دکتر دعوت از سوی دانشگاه تهران انگیزه ورود شما به ایران بود یا خودتان هم درصدد بودید؟

خودم که بسیار انگیزه داشتم اما با دانشگاه هم صحبت کردم و آنها هم مرا دعوت کردند.

* سوای از مباحث آکادمیک و علمی، تا حالا شده که عده‌ای در مواجهه با شما بپرسند که آمدید ایران چکار کنید؟ یا اصلا شده تا الان کسی از شما سوال کند که مگر ایران به موتور جستجو نیاز دارد؟

این را بگویم، در ایران که هستم روی انواع پروژه‌ها مثل جویشگرها کار می‌کنم و همچنین در شوراهای راهبردی و... نیز عضویت دارم.

در ارتباط با بخش دوم سوال نیز خیلی مهم است که چگونه به موضوعات در ایران نگاه می‌کنیم و همین الان در موتورهای جستجو یک سوالی پیش می‌آید و می‌گویند ایران اصلا جویشگر نیاز دارد یا خیر؟ چرا دولت با چنین موضوعاتی بی‌خودی دنبال هدر دادن پول و بودجه کشور است؟

شما باید بدانید که این یک سوال بصیرتی است.

در جواب باید گفت گوگل در برابر موضوع جستجو خیلی کوچک است. کلی از نیازهای اطلاعاتی و تصمیمی هست که گوگل اصلا جواب نمی‌دهد یا جواب‌های متوسط به پایین می‌دهد و اینها همه نیازهای واقعی مردم هستند.

در جایی که شما چیزی بسازید تا بتواند به آن نیازها رسیدگی کند، روی پای خود ایستادن و کارآفرینی معنا می‌یابد؛ باید به جایی برسیم که ما به بقیه دنیا صادر و مشکلات دیگران را حل کنیم.

* عده‌ای معتقدند چرخ را نباید از ابتدا اختراع کرد و باید از ظرفیت کنونی موتورهای جستجو با کاری مشارکتی در جهت توسعه هر چه بیشتر آنها گام برداشت؛ به عبارتی دیگر شما هم می‌پذیرید که در این وادی می‌توان کار مشترکی مثلا با گوگل برای توسعه هر چه بیشتر این موتور جستجو انجام داد؟

اولا ممکن است شیوه و روشی خوب باشد اما آنها حاضر به انجام این کار نیستند، ثانیا قادر به برطرف کردن نیازها نیست و ثالثا اینکه چرا وقتی خودمان قادر به انجام دادن کاری مشابه هستیم آن را انجام ندهیم؟!

با این طرز تفکر که عده‌ای دارند آیا شده از خود بپرسند چرا در آمریکا چند هزار شرکت استارت‌آپ وجود دارد که هر کدام کارهای مختلف بزرگ و کوچکی را با تکیه بر تکنولوژی انجام می‌دهند؟

مگر آمریکا همه مشکلات خودش را حل نکرده؟ و مگر نمی‌تواند از گوگل و مایکروسافت کمک بگیرد و نیازهایش را برطرف کند؟ جواب این است که واقعا نمی‌تواند.

گوگل و مایکروسافت با اینکه بزرگ هستند اما کارهایی که انجام می‌دهند یک درصد از کل بازار نیازهای مردم به اطلاعات هم نیست و 99 درصد مابقی را دیگران باید حل کنند.

گوگل، مایکروسافت و آمازون هر کدام سالانه چند ده یا چند صد شرکت کوچک می‌خرند و وقتی می‌بینند استارت‌آپی موفق می‌شود آن را می‌خرند و بخشی از خود می‌کنند.

این رفتار از آنجا نشأت می‌گیرد که نیازهای انسان در حوزه آی‌تی خیلی خیلی زیاد است و آنها تنها قادر به برطرف کردن تنها یک درصد از نیازها هستند.

* تفکری وجود دارد که می‌گوید کشورهای غربی و آمریکا به دنبال این هستند تا با ابزار تکنولوژی بر دنیا مسلط شوند و همین گوگل کنونی را به اندازه‌ای قدرتمند کنند تا سیطره آن بر تمامی اعمال و رفتار دنیا گسترش یابد؛ با در نظر گرفتن چنین فرضیه‌ای آیا راهی برای تنفس در فضای فناوری برای دیگر کشورها می‌ماند؟

معلوم است که می‌توان سهم خود از این فضا را گرفت و تنفس کرد. ضرب‌المثلی در آمریکا وجود دارد که می‌گوید هر چه هم بزرگ باشد باز هم نمی‌تواند یک نفره کل اقیانوس را بخورد.

این موضوع حکایت از امری نشدنی است. من دیدگاهم به شخصه این است که بومی‌سازی فوق‌العاده موثر می‌تواند باشد و بسیار طرفدار تولید هستم.

به عقیده من نباید به تمامی موضوعات رقابتی نگاه کنیم.

گوگل و مایکروسافت فقط بزرگنمایی می‌کنند و در حال حاضر تنها 1.5 تا دو میلیارد کاربر از گوگل استفاده می‌کنند؛ این نشان می‌دهد هنوز 5.5 میلیارد کاربر با گوگل کار نکرده‌اند در حالیکه آنها هم آدم هستند و نیازهایی دارند که باید پاسخی برای آنها داشت.

همیشه باید سرعت را سرلوحه کار خود داشته باشیم و به بررسی نیازها و یافتن راه‌حل‌ها بپردازیم.

در این رابطه مثالی می‌زنم؛ فرض کنید قرار است با احسان قائم‌مقامی به عنوان قهرمان شطرنج بازی انجام دهید، دو حالت دارد یا اینکه از همان ابتدا خود را بازنده بدانید و کنار بروید یا اینکه پای صفحه شطرنج حاضر شوید.

درست است که بازی من در مقابل آقای قائم‌مقامی هیچ است و احتمال باختم خیلی بالا، اما اگر بتوانم با تغییری در قانون بازی به ازای هر حرکت او دو حرکت داشته باشم، آنوقت احتمال برد من بالا می‌رود.

قطعا اگر سرعت کارمان را بالا ببریم، دنیا به سمت ما خواهد آمد.

* این مؤلفه سرعت که تأکید بسیاری روی آن دارید، چه هست؟

شناخت نیاز مشتری. اگر بهترین شناخت را از آنها داشته باشیم باعث می‌شود بتوانیم دنبال رفع نیاز آنها باشیم.

همین موضوع باعث محبوبیت در نزد مردم هم می‌شود زیرا بهتر از هر کسی توانستیم آن مشکل را حل کنیم و این موضوع مهمی است که استارت‌آپ‌ها باید توجه کنند.

از مهم‌ترین بخش‌های بصیرت این است که جرات کنیم تا در دنیا اول باشیم.

یکی از شرکت‌های بزرگ ایران با مشکلی مواجه شدند که من برای حل آن طرح تجاری نوشتم و گفتم اگر این کار را انجام دهید نه تنها تهدید را خنثی کردید بلکه درآمدتان بیشتر هم می‌شود؛ نگاهی به طرح تجاری کردند و گفتند در دنیا چه کسی این کار را انجام داده است؟ گفتم هیچکس و شما اولین نفری می‌شوید که آن را انجام داده‌اید.

خلاصه، آن کار را کلا انجام ندادند چون طرز تفکرشان این بود که اگر آمریکایی‌ها، فرانسوی‌ها، آلمانی‌ها یا در بدترین حالت چینی‌ها چنین کاری را کرده‌اند ما به سمت آن برویم زیرا وقتی دیگران انجام نداده‌اند لابد چیز خوبی نیست...

من به هیچ عنوان نیامده‌ام تا مایکروسافت و آمازون را در ایران کپی کنم زیرا معتقدم باید شجاعت داشته باشیم تا بتوانیم روی پای خودمان بیستیم و این درس‌هایی بود که از شرکت‌های آمریکایی‌ گرفتم.

* شما هدف از سفرتان به ایران را تربیت دانشجویان کارآفرین عنوان کردید و گفتید هیچ مسئولیتی در زمینه کارهای اجرایی یا توسعه پروژه‌ای خاص ندارید اما الان می‌گویید که نیامده‌اید تا مایکروسافت و آمازون را کپی کنید، بالاخره برای تولید موتور جستجو به ایران آمده‌اید یا خیر؟

منظورم از اینکه نیامده‌ام تا کپی کنم این بود که چون در شورای راهبری موتور جستجوی بومی هستم، برای این کار نیامده‌ام. قبل از اینکه به ایران بیایم اصلا درباره توسعه جویشگر در این کشور فکر نکرده بودم کما اینکه در حال حاضر هم سِرچ اِنجین نمی‌سازم و تنها بر کار بازیگران این حوزه نظارت می‌کنم.

* کسانیکه وارد حوزه جویشگرها می‌شوند معمولا دانشجویان چه رشته‌هایی هستند و باید چه مهارت‌هایی داشته باشند؟

عموما در زمینه هوش مصنوعی، علوم کامپیوتر و طراحی گرافیکی باید قوی باشند.

در ایران نخبگان بسیاری وجود دارد که در حد نخبگان مایکروسافت و... هستند و می‌توانند حرف اول را در دنیا بزنند.

نخبگی فقط این نیست که کنکور را خوب داده باشید بلکه باید خلاقیت‌ را به سمتی هدایت کنید و به جاهایی در آن سمت برسید که دیگران نتوانسته باشند، برسند.

البته سمت و سوی هدایت خلاقیت هم مهم هست؛ نخبه‌ای هست که کارهای شر می‌کند و سمت بد دارد، نخبه‌ای دیگر فقط سمت خودش را دارد و دیگری سمتش به سوی خداست و می‌خواهد کار خدایی در زمین انجام دهد؛ دعا می‌کنم از حالت آخری باشم.

* تا حالا شده که فکر کنید مایکروسافت و آمازون واقعا شما را بخاطر تخصصی که داشتید، استخدام کردند یا اهداف دیگری هم پشت دعوت‌شان از یک فرد مسلمان بوده است؟ (این سوال از این جهت مطرح می‌شود که معمولا نوعی نگاه مخصوصا در کشورهای اسلامی نسبت به این کمپانی‌ها که در مهد نظام سرمایه‌داری پرورش یافته‌اند، وجود دارد و مسلمانان معتقدند که کمپانی‌های تکنولوژی غربی ابزاری در دست حاکمیت غرب برای گسترش سیطره و نفوذ آنها بر مردم جهان هستند هر چند که نمود ظاهری آنها اینطور نباشد)

آمریکا جای خیلی بزرگی با خرده فرهنگ‌های بسیار است. شهرها و مکان‌هایی در آنجا وجود دارد که وقتی به عنوان مسلمان وارد آن می‌شوید، به چشم شهروند درجه دوم به شما نگاه می‌کنند و معمولا مسلمانان سعی دارند از حریم آن مناطق دور باشند اما جاهایی هم هست که به مسلمانان بسیار احترام می‌گذارند.

مثلا در سیاتل که مرکز مایکروسافت است، برای مسلمانان بسیار احترام قائلند و من هم در آن شرکت هیچگاه احساس نکردم که کارمند درجه دوم هستم و همیشه احترام دو طرفه بود.

جالب است بدانید وقتی به دانشگاه تهران آمدم داشتند آنجا را بازسازی می‌کردند و یک نمازخانه موقتی برای آن تدارک دیده بودند که خیلی کوچک بود؛ ناراحت شدم و گفتم نمازخانه مایکروسافت بزرگتر از دانشگاه تهران است.

تعداد کارمندان مسلمان آنجا به اندازه‌ای بود که گاهی نماز جماعت می‌خواندیم و برخی مواقع هم در دفاترشان نماز می‌خواندند؛ البته مسلمانانی هم بودند که نماز نمی‌خواندند.

همانور که خودتان گفتید، آنجا سلسله نظام سرمایه‌داری حاکم است و اعتقاد دارند هر کس باهوش باشد، باید استخدام کرد تا از او استفاده شود و در قبالش با پرداخت حقوقی مکفی، وی هم راضی و خوشحال باشد.

* بعد از افشاگری‌های ویکی‌لیکس طرز تفکر دنیا نسبت به کمپانی‌های غربی بسیار عوض شد؛ تا پیش از این افشاگری‌ها نسبت به رفتار شرکت‌هایی نظیر مایکروسافت با اطلاعات کاربران حساس شده بودید یا اصلا مباحث حریم خصوصی و خطوط قرمز این حوزه در ساختار اجرایی آنجا تبیین شده بود؟

اتفاقا در این باره یا یکی از دوستانم که در حوزه رایانش ابری مایکروسافت کار می‌کرد مذاکراتی کرده بودم؛ از ایشان پرسیدم امنیت اطلاعات خصوصی مردم و حریم خصوصی تا چه میزان جدی گرفته می‌شود؟ وی در پاسخ گفت که یکی از ارکان مهم طبقه‌بندی اطلاعات حفظ حریم خصوصی است.

او عنوان کرد که اطلاعات کاربر را حتی به دولت نمی‌دهیم مگر اینکه حکم قضایی داشته باشند.

با اینکه کمپانی نظیر مایکروسافت خود را متعهد به ارائه اطلاعات شخصی کاربران در برابر حکم قضایی کرده است اما موضوع ویکی‌لیکس این بود که دولت آمریکا بدون اجازه شرکت‌ها و با اجازه برخی شرکت‌های دیگر به دزدی اطلاعات اقدام کند.

در واقع دولت اقدام به دزدی اطلاعات از شرکت‌های موجود در کشور خودش می‌کرد.

اگر موضوع امنیت و حریم خصوصی برای این کمپانی‌های خصوصی اهمیت نداشت، این همه وکیل استخدام نمی‌کردند تا موضوع رعایت حریم خصوصی را به سقف برسانند.

از طرفی دیگر آن شرکت‌ها خصولتی نیستند که دلسوز دولت باشند بلکه خصوصی هستند و وظیفه‌شان پول درآوردن است؛ به دنبال این قضیه نیز رضایت مشتری و مردم وجود دارد.

مشتریان مایکروسافت، گوگل، اپل و امثالهم در همه جای دنیا پراکنده است و عشق‌شان این است که دولت آمریکا دخالتی در کار آنها نکند و حداکثر حریم خصوصی را داشته باشند تا رضایت کاربران‌شان محقق شود.

تجربه نشان داده هر کمپانی حریم خصوصی را نقض کند، درآمدهایش افت می‌کند.

این موضوع به طور ملموس در پرونده افشاگری‌های ادوارد اسنودن در ارتباط با دستکاری تجهیزات ارتباطی سیسکو توسط آژانس امنیت ملی آمریکا دیده شد. پارسال در فروش روتر و تجهیزات ارتباطی این شرکت شاهد افت 20 درصدی بودیم.

مدیر عامل سیسکو پیرو این موضوع نامه‌ای به رئیس جمهور آمریکا نوشت و در آن گفت که با چنین اقداماتی صدمه‌ای بزرگ به شرکت‌های آمریکایی می‌خورد و اعتماد دیگر کشورها نسبت به آنها از بین می‌رود.

* اهمیت این موضوع (حفظ حریم خصوصی) را برای استارت‌آپ‌ها و موتور جستجو که با داده‌های خام و گاهی با اطلاعات شخصی افراد سروکار دارند، تا چه اندازه می‌دانید؟

قطعا موضوع مهمی است اما مهم‌ترین نیست؛ اگر از لحاظ آماری از کاربران بپرسید این موضوع چه اندازه اهمیت دارد، می‌گویند خیلی مهم است اما عمل آنها می‌گوید مهم‌تر از واقعیت حریم خصوصی، راحتی استفاده کردن (Ease of use) است.

مثلا الان فرض کنید شرکت اپل در اطلاعیه‌ای بگوید تمامی اطلاعات شما را به دولت آمریکا می‌دهیم، فکر می‌کنید چند درصد از مردم ایران استفاده از آن را کنار می‌گذارند؟ خیلی کم؛ باز هم از آن استفاده می‌کنند چون راحت است.

ممکن است بعد از اطلاعیه ناراحت شوند و حتی چندتا فحش هم بدهند اما روز بعد هم از آن استفاده می‌کنند.

امنیت یکی از ارکان مهم است که در تولید ملی باید بسیار به آن توجه شود اما از لحاظ اولویت‌بندی ممکن است در رده پنجم یا ششم باشد.

* اعتماد مردم ایران به شرکت‌ها و سرویس‌های خارجی بیش از سرویس‌های داخلی است و حتی برخی می‌گویند اگر آنها به اطلاعاتم هم دسترسی داشته باشند عیبی ندارد اما چرا اطلاعاتم را در شبکه‌ای داخلی بگذارم که دولت امکان بهره‌برداری از آن را داشته باشد؟! در برابر چنین رویکردهای غیرمنطقی چه باید کرد و راهکار جلب اعتماد چیست؟

این موضوع تفاوت دیدگاه و عمل است و در واقع چنین چیزی که می‌گویید اتفاق نمی‌افتد.

در اینجا موضوعی را توضیح می‌دهد که نمی‌خواهم اینطور برداشت شود که امنیت و حریم خصوصی مهم نیست.

خیلی‌ها می‌گویند نرم‌افزار داخلی هیچگاه نمی‌تواند موفق شود زیرا ایرانی‌ها به ایرانی‌ها اعتماد ندارند اما من می گویم اینطور نیست.

ممکن است در پرسشنامه عده کمی بگویند اطلاعات‌مان را در اختیار بسترهای داخلی قرار نمی‌دهیم و از آنها استفاده نمی‌کنیم اما اگر نرم‌افزار خوب و عالی بسازیم، ایرانی‌ها به ایرانی‌ها اعتماد خواهند کرد.

یکی از دوستانم در فضای رایانش ابری فعال است و کاری را با همکاری یکی از اپراتورهای موبایل ارائه کرده که فایل‌های موبایل در فضایی ابری ذخیره می‌شود و اگر موبایل‌تان از بین رفت، قابلیت دسترسی به اطلاعات در این فضا وجود دارد.

در واقع کاری شبیه به دراپ‌باکس با ورژن ایرانی است.

فرض‌های اولیه این بود که هیچکس اطلاعاتش را روی سرورهای ایرانی قرار نمی‌دهد اما عملا بعد از ساخت نرم‌افزار و زمان لانچ آن، تبلیغات را قطع کردند زیرا سرور به اندازه کافی نداشتند تا جوابگوی درخواست‌های کاربران باشد.

تفاوت بزرگی بین آنچه مشتری می‌گوید و آنچه عمل می‌کند، وجود دارد؛ جذب اعتماد ایرانی به ایرانی کاملا شدنی است.

این طرز تفکر غلط ناشی از تأثیرات دوران استعمار است و تاریخ‌دانان به آن معتقد هستند؛ هر چند ایران هیچگاه مستعمره رسمی نبوده اما در برهه‌ای اقتصادش در اختیار کشورهای دیگر بوده است.

روش استعمار این هست که یک کشوری استعمارگری می‌کند و اعتماد مردم یک منطقه را نسبت به هم از بین می‌برد و همه به استعمارگر اعتماد می‌کنند پس استعمارگر هاب می‌شود و فقط او می‌تواند کمک کند و او باید واسطه بین دو شهروند که برادر بودند، شود.

درست است دوران استعمار از لحاظ رسمیت سیاسی تمام شده اما تاریخ‌دانان می‌گویند این تفکر هنوز حل نشده است.

تفکری که الان وجود دارد این است که ایرانی در سال 1395 حاضر می‌شود به ژاپنی، انگلیسی و آمریکایی اعتماد کند اما حاضر نیست به ایرانی دیگر اعتماد کند.

تاریخ‌دانان می‌گویند این باقیمانده همان فکر هست.

یک مانعی در ذهن‌مان ایجاد کرده‌ایم که با همدیگر کار و به هم اعتماد نکنیم؛ اگر این سد را بشکنیم سرعت رشد جمهوری اسلامی ایران نمایی می‌شود.

* این سد چطور شکسته می‌شود؟

با نمونه‌های موفق قادر به شکست این موانع هستیم.

نمونه‌ای که از سرویس رایانش ابری دوستم گفتم یک نمونه موفق بود؛ دیجی‌کالا و کافه بازار نمونه‌های موفق هستند و هر چه بیشتر نمونه موفق داشته باشیم، بعدها به هم می‌گوییم یادت هست یک زمانی به هم اعتماد نمی‌کردیم.

* اگر خاطرتان باشد در گوشه‌ای از صحبت‌ها گفتید که دانشجویان خلاق و نخبه باید از خود بی‌خود شوند و نگاه‌شان به بیرون باشد تا بتوانند مشکلات مردم را درک کرده و راه‌حلی برای حل آن بیابند؛ بعد هم اشاره‌ای کردید به اینکه دانشجویان به فکر این نباشند که در دنیای کنونی قرار است چه کاری انجام دهند بلکه به این فکر کنند که دنیای کنونی را با چه ابزاری به دنیای عالیه (حالت B) برسانند؛ اینجا می‌خواهم از شما سوال کنم دنیای B مورد نظر شما چه دنیایی است و چه ویژگی‌هایی دارد؟

آن دنیای B که در ذهن من است، ممکن است چند نسل تا تحققش طول بکشد. دنیای مورد نظر من دنیایی است که تقوی در آن بیشتر است و از دید بنده کاملا مربوط به فناوری اطلاعات، اعتماد به نفس و کارآفرینی است.

ما باید مشکلات مردم را براساس آموزه‌های اسلام که می‌گوید به فکر هم نوع خود باشید، حل کنیم.

مردم برای برقراری ارتباطات در آن دنیای B نیاز به فناوری اطلاعات دارند تا بتوانند متوجه شوند دیگران چه نیازی دارند. حتی با استفاده از این ابزار می‌توانند بفهمند که چه کسی راست می‌گوید چه کسی خیر...

فناوری اطلاعات فرهنگی است که باعث می‌شود به هم وصل شویم تا تصمیمات بهتری در زندگی بگیریم.

در آن دنیا به جای اینکه چندین ساعت در ترافیک بنشینیم، ازوقت مرده استفاده کرده و مثلا کتاب صوتی گوش می‌دهیم.

در آن دنیا به کسب‌وکار و معیشت رونق بخشیده می‌شود؛ مثلا فردی که در سیستان و بلوچستان صنایع دستی تولید می‌کند، می‌تواند محصولاتش را به کسی در تبریز بفروشد اما در دنیای امروز فروشش تنها محدود به رهگذران از حوالی خانه‌اش می‌شود.

به عبارتی در آن دنیا باید ببینیم چطور می‌شود آدم‌ها را به شکلی مفید به یکدیگر وصل کرد؛ باید فکر کنیم و سامانه‌ها را بسازیم و این موارد همه فوت کوزه‌گری می‌خواهد.

در فضای معماری و شهرسازی دستورالعمل‌هایی برای ساختن خانه و کاشانه وجود دارد و حتی ترکیباتی برای به عمل آوردن بتن و مصالح بکار می‌رود تا در نهایت خانه‌ای ساخته شود که موجب آسایش ساکنانش باشد؛ فضای مجازی هم دقیقا برگرفته از همین الگو است.

* تأکید شما در گفتارتان بیشتر بر توسعه رویکردهای اسلامی و ایجاد فضای مجازی سالمی برای آسایش کاربران آن است که شاید از این موضوع بتوان به عنوان همان جامعه آرمانی یا B هم نام برد، به نظر شما مهم‌ترین خلأ کنونی فضای مجازی با توجه به این رویکرد چیست؟

فناوری اطلاعات هیچگاه جدا از فرهنگ نبوده و نیست. با دکتر عطاران رئیس سابق دانشگاه مجازی جامعة المصطفی صحبت می‌کردم ایشان ایده‌ای در ذهن من انداختند که در حال حاضر خلأ آن احساس می‌شود.

ایشان گفتند که در حال حاضر در شبکه‌های اجتماعی وقتی ثبت‌نام می‌کنیم به عنوان فرد ثبت‌نام می‌کنیم اما در دنیای واقعی نهاد خانواده را داریم در حالیکه هیچ جایگاهی برای این نهاد در فضای مجازی در نظر گرفته نشده است.

برای راه‌حل آن باید حسابی کار کنیم و راه‌حل آن نیست سامانه‌ای دولت بسازیم و همه را اجبار به استفاده از آن کنیم بلکه باید راه‌حلی باشد تا اگر دولت هم مردم را از استفاده منع کند، خود آنها با اشتیاق به سمتش بروند.

* در ایران همواره نوعی مخالفت با تکنولوژی وجود داشته و این مخالفت بیشتر بخاطر ترس از تکنولوژی بوده است؛ مثلا در ارتباط با توسعه پهنای باند برخی گمان می‌کنند راه ورود محتوای غربی به کشور باز می‌شود و دسترسی مردم به محتوای غیراخلاقی تسهیل می‌گردد؛ در چنین شرایطی دیدگاه شما مبنی بر توسعه جهان B که ارتباطات در آن امری طبیعی و IT به عینه قابل رویت است با این دیدگاه کجا به یکدیگر می‌رسند؟

تا زمانیکه یک تکنولوژی را از جایی دیگر کپی می‌کنید، آگاه باشید که فرهنگ آن را هم در حال کپی کردن هستید. آمریکا واقعا نمی‌داند در ارتباط با فرهنگی که برای ابزارهای ارتباطی ایجاد می‌کند، می‌خواهد به کجا برسد.

از این جهت کپی کردن به صرف واردات تکنولوژی کاری خطرناک است؛ بنابراین ترس از توسعه بی‌پایه فضای مجازی در برخی جاها طبیعی به نظر می‌رسد اما ما در ایران و کشورهای اسلامی باید بصیرت به خرج دهیم و هیچوقت از تکنولوژی نترسیم.

وقتی باید ازتکنولوژی بترسیم که نمی‌توانیم صاحب فکری آن باشیم.

وقتی مالک فکر باشیم آن موقع می‌توانیم دنیایی را بسازیم که مردم را به سمت تقوا رهنمون سازد.

* نوعی تضاد در صحبت‌های شما به چشم می‌خورد؛ مثلا زمانی عنوان کردید که تکنولوژی داخلی و خارجی ندارد و باید از آن درست استفاده کرد اما الان ترس از آن را به نوعی در برخی موارد طبیعی می‌دانید، بالاخره باید به نظر شما با حداکثر توان از ابزارهای ارتباطی و فناوری استفاده یا در برابر آنها هوشیارانه عمل کرد؟

به نظر من فیلترینگ راه‌حل نیست البته نه به این معنا که به هیچ عنوان صورت نگیرد.

اگر مبنا این باشد که به جای حل مشکلات مردم، روی به سمت فیلترینگ ببریم کاری اشتباه است زیرا فقط صورت مسئله را پاک کرده‌ایم و مشکلات همچنان پابرجاست.

باید مشکلات را با صاحب فکر بودن، حل کنیم و این به معنای عدم استفاده از تکنولوژی‌های خارجی نیست.

تکنولوژی را فارغ از اینکه داخلی یا خارجی توسعه داده باید تحلیل کنیم؛ باید ببینیم چه کارهایی قرار است با آن انجام شود.

ممکن است ابزاری توسط یک ایرانی درست شد اما مفید فایده قرار نگرفت مانند همین پیامک‌های تبلیغاتی موبایل که معلوم نیست بر حسب چه الگویی خلق شده است؛ نه تنها ارزش افزوده‌ای ندارد بلکه ارزش تقوایی آن منفی هم هست اما با این حال ایرانی‌ها اختراع کرده‌اند.

وقتی می‌خواهیم به یک دنیایی تحت عنوان آرمانی برسیم، مهم نیست تکنولوژی را ایرانی خلق کرده یا خارجی؛ مثلا اینطور نیست که اگر ایرانی درست کرده باشد به تقوا می‌رسیم و اگر آمریکایی توسعه داده باشد به جهنم می‌رویم.

باز هم می‌گویم باید صاحب فکر باشیم و شجاعت ‌کنیم تا چیزهای جدید به وجود آوریم؛ باید شجاعت سعی و خطا داشته باشیم.

تفاوت در صحبت‌های من بیشتر به مصرف‌گرایی و تولید بر می‌گردد نه اینکه تولید بومی ایران را مقابل تولیدات دنیا قرار دهم.

* توسعه شبکه ملی اطلاعات را تا چه اندازه موجب رونق تولیدات داخلی در عرصه تکنولوژی می‌دانید؟

در حال حاضر فهم‌مان از شبکه ملی اطلاعات متفاوت است اما در جلساتی که با مسئولان این موضوع و درباره شبکه ملی اطلاعات داشته‌ام، شبکه ملی اطلاعات این نیست که یک اینترنت به خارج و یکی هم به داخل کشور داشته باشیم چرا که فایده‌ای ندارد.

در واقع این شبکه می‌خواهد ایران را به سطح آلمان و ژاپن برساند؛ آنها شبکه داخل کشورشان فوق‌العاده قوی و هزینه‌هایش فوق‌العاده پایین است.

همین عامل باعث شده تا تجارت بین کشورشان و ارتباطات افزایش یابد و مردم کشورشان خدمات را با سرعتی بالا و قیمتی کم دریافت کنند.

در واقع ما هم می‌خواهیم در کشور به آنجا برسیم؛ لذا اگر شبکه ملی اطلاعات توسعه یابد از مهم‌ترین زیرساخت‌ها برای تولید بومی و صادرات تکنولوژی از ایران به دنیا می‌شود.
زمانی هم که تولید قوی در ایران داشته باشیم، می‌توان شروع به صادرات کرد. دیدگاه رهبری ایران در این زمینه قشنگ است و قطعا ایشان انسان متفکری هستند.

قبل از اینکه به ایران بیایم شناخت کمی نسبت به ایشان داشتم اما به عقیده من رهبری ایران از جمله اشخاصی هستند که طبق صحبت‌های قبلی‌ام، می‌دانند کدام سوالات را باید بپرسند.

در کل شبکه ملی اطلاعات قطعا می‌تواند سکویی برای رشد استارت‌آپ‌ها باشد و کارآفرینی در ایران را روان‌تر و کم هزینه‌تر کند.

* حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات علی‌رغم سودی که در اغلب مناطق دنیا در پی دارد، تا یکی دو سال پیش با نرخ شکست بالایی هم مواجه بود و بنابراین جزو صنایع پرریسک تلقی می‌شد، حال با توجه به تخصص شما که در زمینه موتورهای جستجو است، فکر می‌کنید سرمایه‌گذاری در این حوزه با چه میزان ریسک مواجه است یا نرخ شکست در آن چند درصد است؟

به نظر من سوال مشکل دارد زیرا تعداد شکست و نرخ آن در این حوزه اهمیتی ندارد و مهم سرعت شکست است.

آمار دقیقی در این باره ندارم اما در ارتباط با سرعت شکست باید بگویم فرض کنید من محصولی را در عرض یک سال بسازم اما هیچ کسی در پایان پروژه حاضر به استفاده از آن نباشد و با شکست مواجه شود.

حال فرض کنید همان پروژه را می‌توانستیم با شکستن به قسمت‌های کوچک‌تر در عرض یک ماه انجام دهیم؛ در چنین شرایطی اگر با شکست مواجه شود نسبت به پروژه یک ساله چندان خوشایند نیست.

اهمیت ندارد از آن حیث که تنها یک ماه زمان را گرفته و می‌توانم ماه بعد ایده‌ای جدید ارائه کنم.

حتی اگر در بازه‌های زمانی کوتاه مدت بعدی (مثلا ماهانه) با شکست مواجه شود، قطعا شکست بهتری خواهد خورد تا اینکه به موفقیتی فوق‌العاده دست یابد.

سرعت شکست در سرچ انجین‌ها هم بستگی به نوع‌شان دارد؛ برخی پروژه‌ها سرمایه بالا و زمان بیشتری دارند و برخی دیگر کمتر اما هنر یک مدیر این است که پروژه‌ای بزرگ را به بخش‌های کوچک‌تر تبدیل کند تا زودتر بازار را مورد آزمایش قرار دهد.

این موضوع تحت عنوان تکنیک Fail Fast شناخته می‌شود و مثلا اگر قرار باشد پروژه‌ای در آینده با شکست مواجه شود، شکست آن زودتر ارزیابی می‌شود.

* در واقع می‌شود گفت که شورای راهبری جویشگرهای بومی نیز در راستای ارزش سنجی و حتی بهره‌گیری از تکنیک Fail Fast به وجود آمده تا سریعا به نمونه موفقیت جهت حمایت در زمینه موتورهای جستجوی بومی دست یابد؟

این شورا در واقع دارد یک مسابقه ایجاد می‌کند تا به جای اینکه یک فراخوان و کمیته‌ای باشد که بگوید چه کسی بهتر است، نمونه قدرتمندتر طی مراحل مسابقه‌ای مشخص شود.

این شورا سعی می‌کند به شکل بهتری که کمتر در کشور دیده‌ایم، برنده واقعی و موتور قابل حمایت را معرفی کند.

در ابتدا تعدادی شرکت هستند که سرمایه‌گذاری اولیه‌ای روی آنها صورت می‌گیرد و بعد مسابقه‌ای به شکل یکسان بین همه برگزار می‌شود و ممکن است تعدادی در مراحل مختلف ریزش کنند. برندگان به مراحل بعدی راه می‌یابند و بعد از مدت زمانی مشخص مجددا مسابقه‌ای بین باقیماندگان برگزار می‌شود تا مرحله به مرحله از تعداد آنها کاسته شود.

در واقع موفقیت این کار برای شورا خیلی مهم است؛ با این تکنیک دنبال این هست که مشخص کند کدام موتور در بازار واقعی می‌تواند جوابگو باشد.

این رویه گزینش اگر به سرانجام برسد، الگویی برای باقی سازمان‌ها می‌شود تا در جاییکه دولت می‌خواهد پروژه مهمی انجام دهد به صورت مسابقه‌ای اقدام به گزینش کند.

* به غیر از شما در کمیته و شورای راهبری مذکور، افراد صاحب‌نظر دیگری هم در زمینه جویشگرها حضور دارند؟

بله به غیر از من هم افراد دیگری حضور دارند و اشراف نظرشان خوب است.

* اساسا با توجه به اینکه تجربه اقتصاد نشان داده، سرمایه‌گذاری مستقیم دولت در پروژه‌ها منجر به کندی و تنبل بار آمدن سیستم می‌شود، این نوع سرمایه‌گذاری‌ها را برای توسعه موتور جستجوی بومی موثر می‌دانید؟

گاهی اوقات راهی جز سرمایه‌گذاری خود دولت نیست.

برخی اوقات خود آمریکا هم روی تکنولوژی‌‌های مهم نظیر انرژی‌های نو سرمایه‌گذاری می‌کند و اتفاقا قشنگ پول می‌دهد. آمریکا در صنایعی که فکر می‌کند عقب هست، براساس مدل‌های مختلفی سرمایه‌گذاری مستقیم می‌کند.

در حوزه موتور جستجو به طور معمول یک شرکت نوپا نمی‌تواند بدون حمایت دولت، استارت بزند و ممکن است پروژه شروع نشده روی زمین بماند.

* به نظر شما در حال حاضر چالش‌های پیش‌روی توسعه موتور جستجو چیست؟

منابع انسانی یکی از مهم‌ترین چالش‌هاست؛ منظور از منابع انسانی کسانی هستند که درست و حسابی در دانشگاه‌ها تربیت شده باشند.

* بیشترین هزینه‌های توسعه سرچ انجین در دنیا معمولا مختص چه بخشی است؟

دیتاسنترها به علت مقدار برقی که مصرف می‌کنند بیشترین هزینه‌ها را به خود اختصاص می‌دهند؛ لذا برخی شرکت‌های بزرگ دیتاسنترهایشان را در ایسلند لانچ می‌کنند زیرا هوا سرد است و هزینه سرمایش کاهش می یابد و از طرفی از گرمای موجود در قلب زمین برق تولید می‌کنند.

* تا حالا در ایران نقطه‌یابی برای احداث دیتاسنترها با کمترین هزینه صورت گرفته است؟

باید روی طراحی دیتاسنتر بیشتر فکر کنیم.

اگر هزینه‌ها را پایین بیاوریم به معنای موفقیت در بازار نیست اما اگر موفق شدیم، پایین آمدن هزینه‌ها باعث درآمدزایی بیشتر می‌شود.

* در پایان، آیا جثه ظریف پیکره خط و زبان فارسی در فضای مجازی را هم می‌توان به عنوان چالش مطرح کرد؟

حجم محتویات فارسی در فضای مجازی بالاست و در این زمینه مشکلی نداریم.

خلأیی در بحث محتوای زبان فارسی داریم که به کم بودن منابع فارسی بر نمی‌گردد. برخی متون، مقالات و محتویات به دیگر زبان‌ها در فارسی وجود ندارد.

حتی در برخی زمینه‌ها نظیر بهداشت، اطلاعات مکفی درباره بیماری‌ها و داروها وجود ندارد.

دولت باید برای محتوایی که مربوط به خودش است حرکت دیجیتالی کردن را آغاز کند که اولین قسمت‌های آن در ایران شروع شده است.

در ارتباط با دیگر محتوایی که در اختیار دولت نیست هم باید از تکنیک Gamification استفاده شود تا پیکره خط و زبان فارسی در عرصه فضای مجازی سریعا کامل گردد.

م
 
کد مطلب: 329592
مرجع : تسنیم

ادامه مطلب



[ سه شنبه 24 فروردین 1395  ] [ 4:28 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۷۲۹۸۷
تاریخ انتشار: ۲۲ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۱
 
عقیق به منظور بهره مندی ذاکرین اهل بیت (ع) منتشر می کند

 

اشعار ویژه شهادت امام هادی (ع)

به مناسبت فرا رسید سالروز شهادت امام علی النقی (ع) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور بهره مندی ذاکرین اهل بیت منتشر می کند.

            سرویس شعر آیینی عقیق:    به مناسبت فرا رسید سالروز شهادت امام علی النقی (ع) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور بهره مندی ذاکرین اهل بیت منتشر می کند:

 
 

مهدی رحیمی :

سیرتش نه در حقیقت صورت دنیایی اش

 

ماه را شرمندهء خود می کند زیبایی اش

 



می چکد نهج البلاغه از لب پایینی اش

 

می چکد آیات قرآن از لب بالایی اش

 



لحظه لحظه خیر او حتماً به مردم می رسد

 

آن کسی که«جامعه»بوده دم لالایی اش

 



«جامعه»«عجِّل فرج» به به چه تلفیقی شده ست

 

نسبت فرزندی اش با نسبت بابایی اش



 

سیزده دیگر برای هیچ کاری نحس نیست

 

یازده در ذکر بالا می رود کارایی اش

 



نوکر اربابم و یک بخش از آقایی ام

 

ریشه دارد بی برو برگرد در آقایی اش

 



طعم توحید و امامت را به هم آمیخته

 

نیمه ی مکّی او با نیم سامرّایی اش

 



هرقَدَر که خسته باشی بعد از آن دیوارها

 

روبراهت می کند یک استکان از چایی اش

 



ازحرم برگشته می داند که وقت بازگشت

 

چایی دوم دوچندان می شود گیرایی اش



 

چونکه تنها می روی هرگز به  سامرّا نرو

 

چون خجالت می کشد تنهایی از تنهایی اش

 

میلاد عرفان پور:

 

گفت:« سُرّ من رَای»، ترجمان «سامرا»ست

من ولی دلم گرفت...این حرم چه آشناست

 

چون نجف، شکوهمند چون مدینه، رازدار

داستان آن ولی داستان کربلاست...

 

ماهِ تا ابد تمام! السلام یا امام!

ذکر ما علی الدّوام ، گریه های بی صداست

 

آنچه بر زبان ماست ، نام مهربان توست

آنچه بر زبان توست ، اسم اعظم خداست

 

از زمان کودکی، در پی ات دویده ایم

از همه شنیده ایم، گرد راه تو شفاست

 

باغ هایی از بهشت ، گوشه ی عبای توست

این عبای مصطفی، این عبای مرتضی ست

 

مجلس شراب را چشم تو به هم زده ست

چشم تو هنوز هم ، مستی مدام ماست

 

ما شهید می شویم، روسفید می شویم

روزگار، بی وفا ... عاشق تو باوفاست

 

ای هدایت نجیب! آسمانی غریب!

مضطریم و منتظر ، یادگار تو کجاست؟

 

محمد بختیاری :

 

تا که به روی نام تو گردید وا لبم

با ذکر خیر تو شده از هم جدا لبم

 

لب وا کنم اگر، همه را مست می کنم

از بس که از شراب لب تو لبالبم

 

نام تو زمزمه شد و زمزم درست شد

با گریه اینچنین شده است آشنا لبم

 

خون شد دل حروف و لب بسته وا نشد

نام تو شد کلید که گردید وا لبم

 

جان میدهد به مرده فقط "ها" ی اسم تو

"هادی" نگفته از دم عیسی لبالبم

 

جانم به لب رسید و به یک بوسه راضیم

پس در خیال ناله کنم ، بینوا لبم

 

در خواب دیده ام که به پابوس می رسم

در خواب دیده ام که ز سر تا به پا لبم

 

یاسین قاسمی:

وقتی خدا وجود تو را چون خدا کشید

ما را برای دور تو بودن گدا کشید

 

تا اینکه این زمین به نظر جلوه گر شود

از جنس نور با قلمش سامرا کشید

 

هرچه که دور توست یقینا گران بهاست

حتی غبار صحن تو را از طلا کشید

 

این جامعه ز جامعه ی تو کبیر شد

باید که خط به دورِ به غیر از شما کشید

 

رحمت کند خدا پدرم را که از قدیم

دست مرا گرفت و به سمت شما کشید

 

شش گوشه دار ها همه مثل هم اند پس

باید برای تو کفن از بوریا کشید

 

خوردی زمین فدای تو یا ایهاالعزیز

تا یک حرام زاده عبای تو را کشید

 

این غربت تو مضحکه ی این و آن شده

حرفی نزن که دشمن تو بد دهان شده

 

حرفی نزن که با تو مدارا نمی شود

این پاره ی جگر که مداوا نمی شود

 

"گریه نکن بهانه بدست کسی نده"

یک مرد بین این همه پیدا نمی شود

 

رنگ تنت عوض شده و آب رفته ای

یک نصف روز...آن قد و بالا...نمی شود!

 

اینگونه روی خاک دگر دست و پا نزن

راه گلوی تو به خدا وا نمی شود

 

پاشو ببین حسن چقدر گریه می کند

از روی قبر خاکی تو پا نمی شود

 

امّا خدا رو شکر که در این میانه ها

دیگر سر عبای تو دعوا نمی شود

 

گرچه تمام عمر تو دور از وطن شدی

اما خدا رو شکر که آقا کفن شدی

 

باران نیزه نیزه به جان شما نبود

بر سینه ات که داغ جوان شما نبود

 

راحت نفس زدی دم آخر قبول کن

سر نیزه ای میان دهان شما نبود

 

تیر سه شعبه ای که نیامد به سینه ات

مانند حرمله که زمان شما نبود

 

بزم شراب رفتی و امّا خدا رو شکر

همراهتان که دخترکان شما نبود

 

بزم شراب برده فروشی عزیز شد

در این میانه حرف خرید کنیز شد

 

محمد بختیاری :

هر چند روزی ام بجز این ابر غم نشد

شکر خدا که سایه ی این ابر، کم نشد

 

جان میدهم به گوشه ی چشمی که ابرویش

جز ذوالفقار با احدی هم قسم نشد

 

گفتم که غم به یاد تو بیرون کنم ولی

غم با مرور خاطره، شد بیش و کم نشد

 

این قبله خانه ای که نه، بتخانه بود و بس

جز با ولایت تو حرم محترم نشد

 

باید بریزد از عرق شرم بر زمین

این آسمان که در غم تو زیر و بم نشد

 

بغض خیال راه گلوی مرا گرفت

می رفت تا که مرگ کند فارغم، نشد

 

داود رحیمی :

 

گفتن از شأن تو چه دشوار است

"اهل بیت نبوتی" آقا

"مهبط الوحی" و "معدن الرحمه"

تو تمام کرامتی آقا

**

عادت و خلق و خویتان احسان

"أمرُکُم رشد" و حرفتان نور است

من چه گویم که" شأنکم حقٌ "

ذهن من از مقامتان دور است

**

خط به خط جامعه کبیره تویی

چه نیازی به وصف من داری؟

سلب تو نور و نسل تو نور است

فوق نوری فراتری، آری

**

تو ز قوم و قبیله ی آبی

و مبرّا زِ عیب و ایرادی

نامت آیینه را زِ رو برده

یا علی النقی و یا هادی

**

آمدی تیرگی فراری شد

قمرانه به شهر می تابی

و سیاهی تو را نمی فهمد

خارج از فهم کرم شب تابی

**

دشمنت هرچه گفت باکی نیست

تو نقی، پاک، مثل بارانی

چشم "شاهین" و جغد و کرکس کور

تا همیشه همای یزدانی

**

"متوکل" امام این قوم است

همشان مثل "معتز" و "واثِق"

با دهان قصد نورتان دارند!

نورکم حق و کلُّهم زاهِق ...

 

 

 

عباس شاهزیدی :

 

در دل نگذار این همه داغ علنی را

 

پنهان نکن از ما، غم دور از وطنی را

 

این داغ مرا کشت ، چه باید بنویسم

 

خورشیدِ شب مکه و ماه مدنی را

 

از بغض لبالب شدم از هتک حریمت

 

صبرتو به هم ریخته دنیای دنی را

 

ای ماه دهم ، پیش تو آورده ام امشب

 

در هاله ای از بهت دلی سوختنی را

 

آن ها که جگر سوخته ی  سامره هستند

 

باید بشناسند گدایان غنی را

 

آنقدر دل سوخته ی پشت حصارت

 

خون کرد دل عبدالعظیم حسنی را

 

آنقدر که آتش شدو ری سوخت برایت

 

آنقدر که خون کرد عقیق یمنی را

 

دشمن به خیال غلط خویش کشیده است

 

دور و بر خورشید ، شبی اهرمنی را

 

اما خبرش نیست خدا داده به دستت

 

مانند علی بازوی لشکر شکنی را

 

ای عطر دلارای نماز شبت از دور  !

 

تا سامره آورده اویس قرنی را

 

واکن لب نورانی خود را و بیاموز

 

با جامعه در جامعه شیرین سخنی را*

 

بگذار سهیم غم پنهان تو باشیم

 

نگذار به دل این همه داغ علنی را

 

کاظم رستمی :

 

با سرانگشتم نوشتم آه... باران گریه كرد

 

كنج چشم شیشه جاری شد خرامان گریه كرد

 

تیرگی‌ها را كه باران از نگاه گریه شست

 

شاعری مهمان دریا شد پریشان گریه كرد

 

تا که پرسیدم چرا نام تو کمتر خوانده اند

 

چشم ماهی های دریا در بیابان گریه کرد

 

در هجوم کشف های ناگهانی گر گرفت

 

شعله زد چشم غزل چون دید قرآن گریه کرد

 

نیمه شب، دریا، اسارت! مجلس شومِ شراب...

 

خاطراتم از حرم تا شام ویران گریه كرد

 

سیر اسرار ازل در روضه‌های شفع و وتر

 

سطرهای جامعه در سوگ انسان گریه كرد

 

آه ای دریای نور ای مهربان ای لطف محض

 

در جوابم یک حرم، در خاك، ویران گریه کرد

 

تا نوشتم نام مولایم علی هادی است

 

از مدینه پاسخ آمد جان، خراسان گریه كرد

 

هادی ای مظلوم ای سرّ خدای فاطمه

 

غربتِ نامِ تو را اندوهِ باران گریه کرد

 

وحید محمدی :

السلام علیک یا مولا

 

عالمی را غریبی ات کشته

 

ای غریب غروب سامرا

 

عالمی را غریبی ات کشته

 

 

 

گرچه بی آبرویم آقا جان

 

هر چه باشم ولی گدای توام

 

دیدن مرقدت چه حالی داشت

 

از همان روز در هوای توام

 

 

 

آشنای غریب دلتنگی

 

ای امام عزیز دل خسته

 

دست های گره گشای تو را

 

غل و زنجیر ظالمان بسته

 

 

 

از دعای قنوت نیمه شبت

 

همگان استفاده می بردند

 

نیمه شب بود و کوچه ها تاریک

 

که تو را هم پیاده می بردند

 

 

 

قصّه ی کوچه های باریکی

 

می شود پیش چشمتان تکرار

 

آهِ مظلوم و اشکِ غربت تو

 

سامرا شد مدینه باز این بار

 

 

 

چقَدَر خون دل که از دست

 

بی وفا مردم زمان خوردی

 

پسر مرتضی و بزم شراب

 

عجب ارثی از عمّه ات بردی

 

 

 

لااقل خوبی اش در این بوده

 

حرفی از خیزران نبود آقا

 

حرفی از یک سر بریده نبود

 

خواهری نیمه جان نبود آقا ...

 

 

مهدی نظری :

خورشید در کرامت بی انتهای توست

 

جنس ستاره وصله ی رو عبای توست

 

یا ایهاالنقی غم عشقت برای من

 

یا ایهاالنقی سر و جانم برای توست

 

قلبم که بین سینه به عشق تو می تپد

 

از عاشقان کنیه ی ابن الرضای توست

 

غصه نخور برای کبوتر نداشتن

 

جبرییل خود کبوتر صحن و سرای توست

 

مثل پیمبری ولی از جنس مرتضا

 

سرداب خانه ی تو همانا حرای توست

 

چشمان ما به درک حریمت نمی رسد

 

بر بام عرش سایه ی گلدسته های توست

 

آقا به رتبه ات فقها غبطه می خورند

 

نه نه پیمبران خدا غبطه می خورند

 

قبل تو سامرا سر بامش علم نداشت

 

دستی شبیه دست تو جود و کرم نداشت

 

موسی کجا و معجزه ی دست تو کجا؟

 

حتی مسیح نیز شبیه تو دم نداشت

 

تفسیر آیه های خدا درس جامعه ست

 

قرآن بدون ذکر تو نون و قلم نداشت

 

تقصیر ماست اینکه تو در اوج غربتی

 

تنها تر از تو عمر زمین از عدم نداشت

 

آقای من فدای سرت گنبد خراب

 

تو مادرت کسی ست که عمری حرم نداشت

 

تو بی کسی قبول ، ولی مثل او که نه..

 

سیلی نخورده ای تو و رویت ورم نداشت

 

از غربت تو ارض و سما گریه میکنند

 

هرشب فرشته های خدا گریه می کنند

 

شرمنده گی ست دیده ز خون تر نداشتن

 

روز شهادت تو علم بر نداشتن..

 

اوج سعادت است برای کسی چو من

 

پای رکاب مقدمتان سر نداشتن...

 

سخت که امام دهم باشی و علی

 

اما کسی شبیه به قنبر نداشتن

 

سخت بین شهر پر از ظلم و بی کسی

 

هی بار غم کشیدن و لشگر نداشتن

 

سهم تو شد زمان هجوم هزار غم

 

دردی شبیه غصه ی مادر نداشتن

 

آن لحظه ای که زخم به قلبت هجوم برد

 

سهم تو بود مالک اشتر نداشتن

 

در کربلا حسین به عباس تکیه کرد

 

تو بودی و غریبی و یاور نداشتن

 

تنها میان لشگر اعدا چه میکنی؟؟

 

در کاروان سرای گداها چه میکنی؟؟

 

آقا اگرچه سینه ات از غم کباب بود

 

اما همیشه مشک شما پر ز آب بود

 

بردند اهل سامره فیض از دعای تو

 

اما همیشه خوبی تو بی جواب بود

 

حیف از دعای جامعه ات که غریب ماند

 

هر خط آن برابر با صد کتاب بود

 

آن لحظه ای که پای برهنه دواندنت

 

آقا گمان کنم که به دستت طناب بود

 

پای برهنه بردن تو جای خود ولی...

 

...سنگین ترین غمت می و بزم شراب بود

 

بزم شراب رفتن تو طشت زر نداشت

 

با این وجود حال تو خیلی خراب بود

 

در مجلسی که راس امام و شراب بود

 

در اوج غصه لحظه ی مرگ رباب بود

 

دنیای غم به خانه ی قلب رباب ریخت

 

آنجا یزید بر سر آقا شراب ریخت

 

محسن حنیفی:

 

همراه با زیارت زیبای جامعه

 

در هر فراز نام تو را ذکر میکنم

 

"یا إهدنا الصراط"ِ نماز مقربین

 

در هر نماز نام تو را ذکر میکنم

 

 

 

حتی مسیحیان به دمت معتقد شدند

 

وقتی مسیح نذر تو کرد و شفا گرفت

 

دیشب مریض خانه ی ما با وساطتت

 

شد رو به راه ، تذکره ی کربلا گرفت

 

 

 

پیچیده سوز ناله ی تو بین قرن ها

 

آهت اثر نمود و جهان پر شراره شد

 

با پاره پاره ی جگرت این غزل گریست

 

با خون دل نوشته شد و چارپاره شد

 

 

 

بالا سر تو ضامن آهو کشید آه

 

بر جمع سوگوار تو آهو اضافه شد

 

از روی درد ناله زدی: وای مادرم

 

کم شد ز سینه درد و به پهلو اضافه شد

 

 

 

روز دوشنبه زهر و مغیره یکی شده *

 

با تازیانه بر جگرت حمله ور شدند

 

روز دوشنبه داغ دلت باز تازه شد

 

یادآور مصیبت دیوار و در شدند

 

 

 

گر چه به روی سینه ی تو زهر پا گذاشت

 

دور و بر تو خولی و شمر و سنان نبود

 

گر چه به تو تعارف جام شراب شد

 

دیگر خبر ز طشت و لب و خیزران نبود

 

 

 

از قتلگاه کرببلا سر در آورد

 

هر کس که کرد مرثیه خوانیِ قتل تو

 

یک تا دوازده... همه را شمر کشته است

 

آن ضربه ی دهم شده بانی قتل تو

 

رضا اسماعیلی :

 

می‌ خواهم امشب بگویم، شعری برای نگاهت

 

یك سوره رحمت بخوانم، از مصحف روی ماهت

 

می ‌خواهم امشب بگردم، دور كرامات چشمت

 

احرام عرفان ببندم، با زائران نگاهت

 

می ‌خواهم امشب خدا را، در عرش چشمت ببینم

 

ای كهكشان هدایت ! در پرتو مهر و ماهت

 

پشت دلم را شکسته ، تشریف داغ غیورت

 

چشم یتیمم نشسته ، در كوچه ی غم به راهت

 

ای عصمت سبز و روشن ! تزویر شب پرپرت كرد

 

آیینه‌ها را سرودی، این است تنها گناهت

 

لرزید اركان هستی ، وقت نزول غم تو

 

ترسم بگیرد جهان را ، یك روز طوفان آهت

 

ای هادی نسل آدم ، ای وارث اسم اعظم !

 

منظور هستی تو هستی ، آیات قرآن گواهت

 

«هل من...» بگو تا به عشقت ، لبیك غیرت بگویم

 

مولای من ! كو حسینت ؟ كو كربلا و سپاهت ؟

 

من عاشقی بی ‌پناهم ، شبگرد گم كرده راهم

 

مِهر دَهُم، هادی عشق ! كو آفتاب پناهت ؟

 

با لهجه ی شرقی غم، امشب تو را گریه كردم

 

مولای من ! این « غزل ـ غم » تقدیم داغ نگاهت

 

سید هاشم وفایی:

 

کسی کـه بندۀ خاص خدای یکتا بود

 

وجـود اطهر او در هجوم غـم ها بـود

 

هماره ذکر خداوند بـر لبش گل کـرد

 

همیشه گلشن محـراب از او مصفا بـود

 

ز دشمنان که بر او عرصه تنگ میکردند

 

ولی اعظم حق را چـه بیم و پروا بـود

 

قدم به برکه شیران اگرچه او بگذاشت

 

وحوش را سر بوسه به خاک آن پا بـود

 

اگرچو جّد غریبش علی به خانه نشست

 

بـه یاد غُربت درد آشنای بابا بـود

 

اگرچه ریخت شبانه به خانه اش دشمن

 

نداشت بیم ز خصم و به یاد زهرا بـود

 

ز زهر دشمن ظالم، ز پا فتاد کسی

 

که پاره های دل او پُر از خدایا بـود

 

دریغ ودردکه گلچین زکینه پرپرکرد

 

گلی که زینت گلزار سبز طاها بود

 

امام عسکری از ماتمش سیه پوشید

 

غبار غم ز سرا پای او هویدا بود

 

شبی که شمع وجودش خموش شد ،دیدند

 

فضای سامره تاریک و غرق غوغا بـود

 

زخاک سامره اش نور بر فلک تابد

 

که او تجّلی آئینه های تقوا بـود

 

ز ماتمش نه همین سینۀ «وفائی» سوخت

 

که داغ او به دل لاله های صحرا بود

 

مهدی نظری :

 

اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند

 

برتو هرکس گریه کرده وقف جنت می کنند

 

ایهاالهادی گدایان در تو تا ابد

 

برهزاران حاتم طائی کرامت می کنند

 

اشکهایی را که در این روضه هایت ریخته

 

قطره قطره وصل بر دریای رحمت می کنند

 

سینه زنهای تو با سینه زدن در روضه ات

 

مثل موسی در میان طور عبادت می کنند

 

مردم ایران به یاد صحن نورانی تو

 

حضرت عبد العظیمت را زیارت می کنند

 

عده ای با پرچم یاهادی ات روز جزا

 

ازتمامی گنهکاران شفاعت می کنند

 

نام تو دارد جهانی را هدایت می کند

 

علتش این است بر نامت اهانت می کنند

 

کاش می شد ما فدایی نگاهت می شدیم

 

کاشکی در سامرای تو سپاهت می شدیم

 

ای کلام تو کلام ناب قرآن یا نقی

 

زنده شد از برکت نام تو انسان یا نقی

 

حرمت نام تو ای مظلوم شهر سامرا

 

واجب عینی شده بر هر مسلمان یا نقی

 

مردم ایران زمین با احترام و ومؤمن اند

 

کاش جای سامرا بودی در ایران یا نقی

 

با دعای جامعه ما را رساندی تا خدا

 

ای کلید اصلی ابواب ایمان یا نقی

 

مهبط وحیی تو آقا معدن الرحمه تویی

 

ای مصابیح الدجی ای باب احسان یا نقی

 

ای که اعلام التقی هستی و هم کهف الوری

 

هرکسی شد نوکرت شد از بزرگان یا نقی

 

منتهی الحلمی ستون علمی ارکان البلاد

 

ای امام مهربانِ بهتر از جان یا نقی

 

با گدایی از تو دارم پادشاهی می کنم

 

مرغ دل را سوی ایوان تو راهی می کنم

 

آمدم کنج حریمت با دو تا چشم تری

 

آمدم پیش تو آقاجان برای قنبری

 

آمدم مثل غلامی بر سر بازار تو

 

جان زهرا حضرت هادی مرا هم می خری؟

 

ای غریب سامرا ای آشنای عالمین

 

تو امام،عسگری هستی و خود بی عسگری

 

هرزمانی آمدم دیدم حریمت خاکی است

 

با ضریح تخته ای ات اشک در می آوری

 

ای فدای نام تو جان تمام شیعه ها

 

ایهاالهادی النقی تو یک علی دیگری

 

درخرابه جاگرفتی پیش یک دسته گدا

 

پادشاهانه نشستی در کنار نوکری

 

نیمه ی شب ریختند آقا سر سجاده ات

 

قدری انگاری در این روضه شبیه حیدری

 

بردنت از خانه ات اما دری دیگر نسوخت

 

درمیان شعله دست و پای یک مادر نسوخت

 

گرچه بر روی لبت نامی به جز مادر نبود

 

روی دوشت کنده زنجیر زجر آور نبود

 

آمدی بزم شراب و حرمتت آنجا شکست

 

در عوض آقا در این مجلس که تشت زر نبود

 

دور تو پر بود از نامردهای سامرا

 

در عوض دور و برت بالای نیزه سر نبود

 

دور تو کف می زدند وعده ای باده به دست

 

سخت بود اما کنارت خواهری مضطر نبود

 

گرچه تنها بودی آقاجان در این مجلس ولی

 

دور تو خولی و شمر و لشگری دیگر نبود

 

جای صدها شکر باقی مانده در بزم شراب

 

خیزران بالا نمی آمد لبی هم تر نبود

 

خوب شد حرف از کنیزی هم نشد در آن میان

 

خوب شد چشم پلیدی خیره بر دختر نبود

 

وای از شام بلا و مجلس شوم یزید

 

بعد از آن دنیا دگر بر خود چنین بزمی ندید

 

غلامرضا سازگار:

 

ای هدایت راه خود را یافته در کوی تو

 

وی چراغ عقل روشن از فروغ روی تو

 

هادیان خلق را خطّ طریقت سوی تو

 

جنّت اهل ولا هم خُلق تو هم خوی تو

 

ای محمّد را وصی ای ربّ اعلا را ولی

 

هادی امّت دهم مولای ما چارم علی

 

پیکر توحید را روح مطهّر کیست؟ تو

 

شمع جمع محفل آل پیمبر کیست؟ تو

 

راهیان نور را هادی و رهبر کیست؟ تو

 

دُرّ نه دریا و دریای دو گوهر کیست؟ تو

 

آفتاب سامره چشم و چراغ مرتضی

 

جدّ پاک مهدی و نجل جواد ابن الرّضا

 

نام نیکویت علی خُلقت علی خُویت علی

 

صدق و اخلاصت علی آیینه ی رویت علی

 

وجه نیکو، چشم و ابرو، دست و بازویت علی

 

ای ثنا خوانت محمّد ای ثناگویت علی

 

سوّمین ابن الرّضا باب امام عسکری

 

کرده در چشم هدایت طلعتت روشنگری

 

شهریاران جهان خاک سرِ کوی تواند

 

خوب رویان دو عالم عاشق روی تواند

 

اختران آسمانی قطره ی جوی تواند

 

عرشیان و فرشیان با هم ثناگوی تواند

 

آیه های وحی در خال و خط رخسار توست

 

حرف حرف «جامعه» از لعل گوهر بار توست

 

جامعه موجی ست از دریای عرفان شما

 

جامعه نوری ست از لب های خندان شما

 

جامعه بحری ست از انوار قرآن شما

 

جامعه برقی ست از خورشید تابان شما

 

جامعه ما را سوی عترت هدایت می کند

 

روح را مست می ناب ولایت می کند

 

تو علیِّ چارم و ابن الرّضای دوّمی

 

تو چراغ انجمن هایی و ماه انجمی

 

تو جمال حیِّ سبحانی به چشم مردمی

 

تو جواد ابن رضا نجل امام هشتمی

 

نجل وجه الله را در خط و خالت یافتم

 

چارده خورشید در ماه جمالت یافتم

 

دادها ماندند و چون دود از میان بیداد رفت

 

هر چه در عالم جز آثار شما از یاد رفت

 

شوکت عبّاسیان با نامشان بر باد رفت

 

هر چه در عالم جز آثار شما از یاد رفت

 

ایّها الهادی النّقی راه هدایت راه توست

 

آنچه باقی مانده قول نَحنُ وجه الله توست

 

گر چه قلب پاکت از زخم زبان آزرده اند

 

گر چه روز و شب بلاها بر سرت آورده اند

 

گر چه در حقّ تو ای مولا ستم کرده اند

 

گر چه با اجبار در بزم شرابت برده اند

 

شعر نابت خصم را در اضطراب انداخته

 

نقش دشمن را در آن محفل به آب انداخته

 

شعر نابی را که خواندی سر بسر هشدار بود

 

بر سر آن بی خبر فریاد آتش بار بود

 

هر کلامت یک نهیب از داور قهّار بود

 

شعر نه، بر جان آن جانی، شرارِ نار بود

 

آن ستمگر را رگفتار تو حالی داد دست

 

کرد اظهار ندامت جام را در هم شکست

 

ایّها الهادی النّقی یابن النُّجوم الزّهره

 

اختر برج شرف یابن البدورِ الباهره

 

جدِّ پاک مهدی و نجل بتول طاهره

 

پر زند مرغ دلم هر شب به سوی سامره

 

هر که بودم هر که هستم هست و بودم خاک توست

 

سینه ی من سامره، قلبم حریم پاک توست

 

ای تمام آفرینش یکدم از عمر کمت

 

زنده جان پیکر توحید از فیض دمت

 

شمع جمع عالمی، پروانه جان عالمت

 

آبروی صورت خورشید خاک مقدست

 

ای ولیِّ حقّ! تو سرمست ولایت کن مرا

 

هادی عالم به سوی خود هدایت کن مرا

 

کیستم من خاک زوّار امام هادیم

 

هر که هستم عبد دربار امام هادیم

 

بوته ی خاریس به گلزار امام هادیم

 

سائلی بر گرد دیوار امام هادیم

 

روز اوّل ساکن این بوستانم کرده اند

 

از کرامت «میثم» این خاندانم کرده اند

 

 

منبع : شعر شاعر ، حسینیه ، وبلاگ شاعران 

 

ادامه مطلب



[ سه شنبه 24 فروردین 1395  ] [ 4:25 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

کد خبر: ۷۳۱۵۷
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۴:۳۹
 
آیت الله حسینی بوشهری تبیین کرد:

راه کارهای امام صادق(ع) برای زندگی بهتر  

مدیر حوزه های علمیه گفت: تربیت کردن وتبلیغ، فقط با سخنرانی و بیان حدیث نیست، بلکه رفتار و عمل در برخورد با دیگران موثرین عامل تربیتی است و می توان آن را ارتقاء داد.
عقیق: آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری در بازدید از معاونت امور طلاب و دانش آموختگان حوزه های علمیه، با تسلیت ایام شهادت امام هادی(ع) به روایتی از امام صادق(ع) درباره اهمیت برنامه ریزی برای زندگی بهتر اشاره کرد و گفت: امام صادق(ع) در پاسخ شخصی­ که پرسیده بود، چگونه برای زندگی خود برنامه ریزی می کنید فرمودند« زندگی  ارکان مهمی دارد و یکی از آن،  مسئولیت پذیری و وجدان کاری است.

 مدیر حوزه های علمیه افزود: کسی که عهده دار مسئولیتی شد، باید­ تمام سعی خود را برای به سرانجام رساندن درست آن، بکار گیرد و منتطر اینکه دیگران  کار او را  انجام دهند، نباشد.

عضو خبرگان رهبری با بیان این که وجدان کاری دقیقا همین کلام امام صادق(ع) است، اظهار داشت: اگر کسی خدمت به سربازان حضرت ولیعصر(ع) را مقدس بداند و  با وضو و نیت صادقانه و خالصانه همراه باشد قطعا عمل او عبادت است.

امام جمعه قم با بیان این که  برآوردن حاجت مؤمن بسیار ارزشمند است بیان داشت: وجدان­ کاری یعنی خدمت صادقانه به جامعه و به حوزه، و باید فرد طوری خدمت کند که مشکلی از مشکلات را بردارد.

عضو خبرگان رهبری افزود: هدف خدمت گزاران و کسانی که در حوزه مشغول فعالیت هستند باید تعالی و رشد حوزه باشد و سعی کنند تا جایی که توان دارند گره از کار مراجعه کنندگان بر دارند.

آیت الله حسینی بوشهری با بیان اینکه فعال شدن بسیج و راهیان نور کار بسیار مقدسی بود که صورت گرفت خاطر نشان ساخت: کسانی که در حوزه فعالیت می کنند باید مواظب رفتار و اخلاق خود باشند و با عمل و رفتار خود کاری نکنند که طلبه مراجعه کننده، دل سرد به حوزه شود، بلکه باید طوری رفتار کند که همه جذب حوزه شوند.

مدیر حوزه های علمیه با بیان این که یکی دیگر از ارکان برنامه زندگی، ناظر دانستن خدا بر اعمال و ر­فتار است گفت: انسانی که تحت مراقبت است مواظب رفتار و اعمال خود می باشد و خود را در مدار روشن قرار می دهد تا با عمل بد آبرویش را نبرد.

امام جمعه قم ابراز داشت: انسانی که خدا را ناظر و حاضر اعمال و رفتار  می داند، حیاء و شرم می کند­ که از قانون خدا نگریزد و کاری که برای رضایت خدا انجام شود بسیار برکت خواهد داشت.

آیت الله حسینی بوشهری با بیان اینکه فعالیت اصلی حوزه تربیت است و به خصوص کسانی که در حوزه مشغول فعالیت هستند می توانند با فعالیت عملی خود در برخورد با دیگران بهترین تربیت کننده باشند اظهار داشت: تربیت کردن وتبلیغ فقط با سخنرانی و حدیث نیست بلکه رفتار و عمل در برخورد با دیگران موثرترین عامل تربیتی است و می توان آن را ارتقاء داد.

 

منبع:حوزه

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 24 فروردین 1395  ] [ 4:24 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۷۳۱۴۷
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۲
 
شام شهادت امام هادی(ع) در هیئت عاشقان اباعبدالله الحسین(ع)

حجت الاسلام میرزا محمدی: جامع ترین زیارت امیرالمومنین (ع) زیارت غدیریه امام هادی(ع) است/ کسی که تصور کند مبارزه تمام شده غافل است +گزارش تصویری

 

 

این ادعیه و مناجات یک مدرسه انسان سازی و یک مکتب تربیتی است که حضرات معصومین برای من و شما به یادگار گذاشتند.


عقیق: مراسم شام شهادت امام هادی (ع) با سخنرانی حجت الاسلام میرزا محمدی و مداحی سید محمد جوادی در محفل بسیجیان مسجد الهادی (ع) هیئت عاشقان اباعبدالله الحسین (ع)برگزار شد .

در ادامه گزیده ای از سخنان حجت الاسلام میرزا محمدی را بخوانید:

- ماه مبارک رجب است. ماهی که در روایات ما معروف است به شهرالله. وجود نورانی پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: از همان شب اول ماه ملکی مابین زمین و آسمان اهل این ماه را مورد ندا قرار می دهد. نام این ملک داعی است. دعوت کننده به پروردگار عالم است و از ناحیه خداوند اهل دنیا را مورد خطاب قرار می دهد.

- رجب را اصب می گویند چون در عرب اگر باران رحمت الهی ریزشش به حدی باشد که قطرات باران پشت سرهم و با سرعت شروع به باریدن کند عرب این را اصب می گوید. لذا رجب را اصب می گویند چون در این ماه ریزش باران الهی به قدری زیاد است که احدی از این سفره رحمت الهی محروم نمی شود. در این ماه امیدواریم آنچه پروردگار عالم به اولیائش عنایت می کند به همه ما هم عنایت بفرماید.

- یکی از زیباترین و غنی ترین میراثی که ائمه معصومین علیهم السلام برای من و شما به یادگار گذاشته اند همین ادعیه و مناجات و زیارتی است که از لسان مبارک آنها صادر شده است و از آن تعبیر می شود به قرآن صاعد. به تعبیر استاد حضرت امام، مرحوم آیت الله میرزا ملکی تبریزی رضوان الله علیه این ادعیه و مناجات زبان حال بنده ای است که از دانی به عالی صادر می شود و از زمین به آسمان چون بالا می رود از آن تعبیر شده است به قرآن صاعد.

- تعابیری در قرآن کریم راجع به دعا داریم که این تعابیر بسیار عجیب و بی نظیر است. متاسفانه ما از این میراث ماندگار غافل هستیم. وقتی سخن از دعا می شود ادعیه را فقط در ایام ماه مبارک رمضان آن هم دعاهای خاص را می خوانیم. یا وقتی سخن از دعا گفته می شود فکر می کنیم این دعاها مخصوص انسان های خاصی است آن هم در زمان خاصی.

- این ادعیه و مناجات یک مدرسه انسان سازی و یک مکتب تربیتی است که حضرات معصومین علیه السلام بعد از قرآنی که بر پیغمبر نازل شد این را به عنوان مفسر قرآن برای من و شما به یادگار گذاشتند.

- قرآن کریم در آخرین آیه از سوره مبارک فرقان تعبیری درباره دعا دارد که من فقط به این آیه اشاره می کنم تا ببینیم جایگاه و منزلت دعا چیست. فرمود: ای پیغمبر به این مردم بگو اگر دعای شما نباشد ارتباط شما با من نباشد نزد من ارزشی نخواهید داشت. به تعبیر علامه طباطبایی که در المیزان می گوید: «ارزش انسان در محضر پروردگار به اندازه دعای او است.» لذا می بینید در همه عبادات دعا وجود دارد مخصوصا در نماز و روضه. در مناسک حج هم اینگونه است که تماما مملو از دعا است، در بقیه فرایض دینی هم اینگونه است و نمی توانیم فرضیه ای را پیدا کنیم که در درون او دعا وجود نداشته باشد. لذا قرآن کریم به پیغمبر فرمود: به مردم بگو ملاک قیمت نزد من دعاست.

- در روایتی نورانی از پیغمبر اکرم(ص) سوال کردند که دو نفر با دو عمل یکسان که هر دو اهل بهشت هستند وارد بهشت می شود اما چرا مرتبه شان یکی نیست؟ پیغمبر فرمود: اگرچه عملشان یکسان اما جایگاه و مرتبه شان یکسان نیست این بخاطر این است آن کس که بیشتر اهل دعا بود قیمتش نزد خدا بالاتر است.

- قرآن کریم در مورد حضرت ابراهیم صفاتی را بیان می کنند که یکی از صفات ایشان این است که خیلی اهل دعا بود. این ادعیه و مناجات را فقط برای ماه رمضان برای ما نگذاشتند. حتی اگر کسی اعتقادی به مکتب اهل بیت ندارد یکی از ثمرات این ادعیه و مناجات آرامش حقیقی است. همین که در دنیا الان بیماری به نام استرس و نگرانی وجوددارد که بیماری قرن شناخته می شود، بهترین نسخه درمان آن نه روان پزشک است نه روان کاو همین انس با ادعیه و مناجات است.


- دعا بهترین عامل اطمینان نفس و آرامش حقیقی است، خدا آرامش را در همین ارتباط با خودش قرار داده است و دیگران جای دیگری دنبالش می گردند.

- امشب چون جلسه به نام امام هادی(ع) برگزار است می خواهم یکی از میراث های ماندگار امام هادی(ع) را بیان کنم. دو میراث حدیثی و تربیتی از ایشان به ما رسیده است که ما با یکی از آنها آشنا هستیم، زیارت جامعه کبیره امام هادی(ع) که حضرت در این زیارت 400 فضیلت از فضائل و مقامات امامان معصوم (علیهم السلام) را بیان کرده اند. به قدری افق این زیارت بالا است که به ما دستور داده اند قبل از خواندنش صدمرتبه تکبیر بگوییم تا خدای نکرده این گونه تداعی نشود که انسان های کاملی که در این زیارت توصیف می شوند اینها شریک خدا هستند. لذا دستور داده اند صدمرتبه تکبیر بگویید تا از مدار توحید و عبودیت پرودگار خارج نشویم. الحمدالله ما با این زیارت آشنا هستیم.

- امشب می خواهم به دومین میراث حدیثی ایشان اشاره کنم که متاسفانه خیلی گمنام است. و آن زیارت غدیریه حضرت است. طولانی ترین، کامل ترین و جامع ترین زیارت امیرالمومنین (ع) همین زیارت است. از زبان امام هادی(ع) روایت شده و راوی هم امام حسن عسگری(ع) است. این زیارت در مفاتیح در ردیف زیارت امیرالمومنین آمده است . در این زیارت امام هادی(ع) 110 فضیلت از فضایل امیرالمونین(ع) را ذکر می کند. راوی هم از اصحاب نیست امام عسگری(ع) است. این زیارت را امام هادی(ع) زمانی که اسیر دستگاه بنی عباس بود انشاء کرده است. امام در روز 18 ذی حجه رسیدند به نجف اشرف. ایشان به عنوان اسیر دولت عباسی آمدند به نجف آن هم در زمانی که همه به خلفای بنی عباس امیرالمومنین می گفتند، اما ایشان وقتی رسیدند به حرم امیرالمومنین (ع) زیارت نامه ای را خواندند که تنها زیارت نامه ای است که در آن نام امیرالمونین بیش ازیازده مرتبه برده شده است. این زیارت نامه دلالت شجاعت امام را هم می کند با اینکه تنها هستند حضرت ایستادند مقابل بارگاه امام علی(ع) و این زیارت را خواندند. من چند فراز از این زیارت را امشب اشاره کنم تا انشاءالله بهانه ای شود تا ما با این زیارت مانوس باشیم.

- ایشان خطاب به مولای متقیان نفرمودند السلام علیک یا جدا، بلکه سلام ها همه با لقب امیرالمونین است، اولا بعد از اینکه عرض ادب کردند به پیغمبر، چون زیارت امیرالمونین زیارت پیغمبر است و همچنین زیارت پیغمبر همان زیارت امیرالمونین است. توصیه به بلند صلوات فرستادن در همین دعا آمده است که بلند صلوات فرستادن نفاق را از بین می برد. بعد از اینکه حضرت عرض سلام کردند به امیرالمومنین(ع) شروع کردند در مقام شهادت، دقیقا مثل زیارت جامعه کبیره. اولین گواهی و شهادتی که امام هادی(ع) می دهند باز ناظر بر لقب امیرالمومنین است نه اسم علی (ع) ، و این لقب موضوعیت داشته است. احدی از ائمه منتصب به این لقب نبوده است. لذا آمدند محضر امام صادق(ع) و گفتند السلام علیک یا امیرالمومنین (ع) ، حضرت فرمودند: این لقب فقط منتسب است به جدم علی علیه الاسلام. پرسیدند آقا به آن منجی آخرالزمان می شود گفت امیرالمومنین؟ حضرت فرمودند: نخیر، این لقب فقط منتسب است به جدم امیرالمونین علی علیه السلام. بعد ادامه دادند، تا رسیدند به این عبارت که حدود 50 آیه از آیات قرآن را خواندند، که هر 50 آیه آیات امامت است.


- بیش از 11 بار نام مقدس امیرالمومنین را بردند، در این زیارت اشاره به فدک و غصب فدک کردند. بعد حضرت با یک ظرافتی گریز زدند به سقیفه بنی ساعده بدون این که اسم اولی و دومی را ببرند. پیغمبر(ص) فرمودند:70 هزار سال قبل خلقت آدم خدا علی را امیرالمومنین خطاب کرده و بعد اینها فکر کردند امیر به معنی پادشاه است، پس هر به که خلیفه می شد می گفتند امیرالمومنین. امام باقر(ع) این لقب را معنا کرده اند، فرمودند : امیر یعنی از روز اول خلقت تا قیامت به هرکسی هر روزی می رسد چه مادی و معنوی از انبیا و اولیا و اوصایا تا انس و جن، از عالم ماده و تا عرش یک سرچشمه دارد و آن وجود مقدس امیرالمومنین (ع) است. لذا معنای این لقب این است که هرچیز که خدا به مومنین روزی کرده است یک سرچشمه دارد و آن سفره ولایت علی ابن ابی طالب(ع) است. لذا رجب شهر ولایت است. اگر کسی می خواهد ماه شعبان را درک کند یک کاری برای امیرالمونین بکند در این ماه.

- بعد حضرت گریزی زدند به سقیفه، فرمودند: شهادت می دهم، نه هرکس با تو بجنگد، نه هرکس تو را مسخره کند، نه هرکس فرزندان تو اذیت کند، نه هرکس که بر علیه تو قیام کنه، نه، بلکه هرکسی که بر شما شک کند ایمان بر پیغمبر نداشته است. هرکس غیر از تو کس دیگر را بر مسند خلافت کشاند اصلا دین ندارد.

- اگر کسی امروز فکر می کند مبارزه امروز شده این در غفلت بسر می برد. امروز مبارزه خطرناک تر از دهه 60 هم است. چون در آن زمان جنگ بر زنان و بیماران و کودکان واجب نبود. اما در این جهاد نرم و رسانه به احدی مرخصی داده نشده است، چون دشمن برای بچه های ما هم که هنوز به دنیا نیامده است برنامه ریزی کرده است. پس همه در این جنگ رزمنده ایم. و افسران این جنگ نرم به تعبیر حضرت آقا جوانان هستند. اینجا یک عنصر جوان می خواهیم. پیام این جنگ هم جنگ اسلام و کفر است و امام(ره) فرمودند: هرچند سال هم طول بکشد ما ایستاده ایم.

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 24 فروردین 1395  ] [ 4:22 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۷۳۱۴۷
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۲
 
شام شهادت امام هادی(ع) در هیئت عاشقان اباعبدالله الحسین(ع)

حجت الاسلام میرزا محمدی: جامع ترین زیارت امیرالمومنین (ع) زیارت غدیریه امام هادی(ع) است/ کسی که تصور کند مبارزه تمام شده غافل است +گزارش تصویری

 

 

این ادعیه و مناجات یک مدرسه انسان سازی و یک مکتب تربیتی است که حضرات معصومین برای من و شما به یادگار گذاشتند.


عقیق: مراسم شام شهادت امام هادی (ع) با سخنرانی حجت الاسلام میرزا محمدی و مداحی سید محمد جوادی در محفل بسیجیان مسجد الهادی (ع) هیئت عاشقان اباعبدالله الحسین (ع)برگزار شد .

در ادامه گزیده ای از سخنان حجت الاسلام میرزا محمدی را بخوانید:

- ماه مبارک رجب است. ماهی که در روایات ما معروف است به شهرالله. وجود نورانی پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: از همان شب اول ماه ملکی مابین زمین و آسمان اهل این ماه را مورد ندا قرار می دهد. نام این ملک داعی است. دعوت کننده به پروردگار عالم است و از ناحیه خداوند اهل دنیا را مورد خطاب قرار می دهد.

- رجب را اصب می گویند چون در عرب اگر باران رحمت الهی ریزشش به حدی باشد که قطرات باران پشت سرهم و با سرعت شروع به باریدن کند عرب این را اصب می گوید. لذا رجب را اصب می گویند چون در این ماه ریزش باران الهی به قدری زیاد است که احدی از این سفره رحمت الهی محروم نمی شود. در این ماه امیدواریم آنچه پروردگار عالم به اولیائش عنایت می کند به همه ما هم عنایت بفرماید.

- یکی از زیباترین و غنی ترین میراثی که ائمه معصومین علیهم السلام برای من و شما به یادگار گذاشته اند همین ادعیه و مناجات و زیارتی است که از لسان مبارک آنها صادر شده است و از آن تعبیر می شود به قرآن صاعد. به تعبیر استاد حضرت امام، مرحوم آیت الله میرزا ملکی تبریزی رضوان الله علیه این ادعیه و مناجات زبان حال بنده ای است که از دانی به عالی صادر می شود و از زمین به آسمان چون بالا می رود از آن تعبیر شده است به قرآن صاعد.

- تعابیری در قرآن کریم راجع به دعا داریم که این تعابیر بسیار عجیب و بی نظیر است. متاسفانه ما از این میراث ماندگار غافل هستیم. وقتی سخن از دعا می شود ادعیه را فقط در ایام ماه مبارک رمضان آن هم دعاهای خاص را می خوانیم. یا وقتی سخن از دعا گفته می شود فکر می کنیم این دعاها مخصوص انسان های خاصی است آن هم در زمان خاصی.

- این ادعیه و مناجات یک مدرسه انسان سازی و یک مکتب تربیتی است که حضرات معصومین علیه السلام بعد از قرآنی که بر پیغمبر نازل شد این را به عنوان مفسر قرآن برای من و شما به یادگار گذاشتند.

- قرآن کریم در آخرین آیه از سوره مبارک فرقان تعبیری درباره دعا دارد که من فقط به این آیه اشاره می کنم تا ببینیم جایگاه و منزلت دعا چیست. فرمود: ای پیغمبر به این مردم بگو اگر دعای شما نباشد ارتباط شما با من نباشد نزد من ارزشی نخواهید داشت. به تعبیر علامه طباطبایی که در المیزان می گوید: «ارزش انسان در محضر پروردگار به اندازه دعای او است.» لذا می بینید در همه عبادات دعا وجود دارد مخصوصا در نماز و روضه. در مناسک حج هم اینگونه است که تماما مملو از دعا است، در بقیه فرایض دینی هم اینگونه است و نمی توانیم فرضیه ای را پیدا کنیم که در درون او دعا وجود نداشته باشد. لذا قرآن کریم به پیغمبر فرمود: به مردم بگو ملاک قیمت نزد من دعاست.

- در روایتی نورانی از پیغمبر اکرم(ص) سوال کردند که دو نفر با دو عمل یکسان که هر دو اهل بهشت هستند وارد بهشت می شود اما چرا مرتبه شان یکی نیست؟ پیغمبر فرمود: اگرچه عملشان یکسان اما جایگاه و مرتبه شان یکسان نیست این بخاطر این است آن کس که بیشتر اهل دعا بود قیمتش نزد خدا بالاتر است.

- قرآن کریم در مورد حضرت ابراهیم صفاتی را بیان می کنند که یکی از صفات ایشان این است که خیلی اهل دعا بود. این ادعیه و مناجات را فقط برای ماه رمضان برای ما نگذاشتند. حتی اگر کسی اعتقادی به مکتب اهل بیت ندارد یکی از ثمرات این ادعیه و مناجات آرامش حقیقی است. همین که در دنیا الان بیماری به نام استرس و نگرانی وجوددارد که بیماری قرن شناخته می شود، بهترین نسخه درمان آن نه روان پزشک است نه روان کاو همین انس با ادعیه و مناجات است.


- دعا بهترین عامل اطمینان نفس و آرامش حقیقی است، خدا آرامش را در همین ارتباط با خودش قرار داده است و دیگران جای دیگری دنبالش می گردند.

- امشب چون جلسه به نام امام هادی(ع) برگزار است می خواهم یکی از میراث های ماندگار امام هادی(ع) را بیان کنم. دو میراث حدیثی و تربیتی از ایشان به ما رسیده است که ما با یکی از آنها آشنا هستیم، زیارت جامعه کبیره امام هادی(ع) که حضرت در این زیارت 400 فضیلت از فضائل و مقامات امامان معصوم (علیهم السلام) را بیان کرده اند. به قدری افق این زیارت بالا است که به ما دستور داده اند قبل از خواندنش صدمرتبه تکبیر بگوییم تا خدای نکرده این گونه تداعی نشود که انسان های کاملی که در این زیارت توصیف می شوند اینها شریک خدا هستند. لذا دستور داده اند صدمرتبه تکبیر بگویید تا از مدار توحید و عبودیت پرودگار خارج نشویم. الحمدالله ما با این زیارت آشنا هستیم.

- امشب می خواهم به دومین میراث حدیثی ایشان اشاره کنم که متاسفانه خیلی گمنام است. و آن زیارت غدیریه حضرت است. طولانی ترین، کامل ترین و جامع ترین زیارت امیرالمومنین (ع) همین زیارت است. از زبان امام هادی(ع) روایت شده و راوی هم امام حسن عسگری(ع) است. این زیارت در مفاتیح در ردیف زیارت امیرالمومنین آمده است . در این زیارت امام هادی(ع) 110 فضیلت از فضایل امیرالمونین(ع) را ذکر می کند. راوی هم از اصحاب نیست امام عسگری(ع) است. این زیارت را امام هادی(ع) زمانی که اسیر دستگاه بنی عباس بود انشاء کرده است. امام در روز 18 ذی حجه رسیدند به نجف اشرف. ایشان به عنوان اسیر دولت عباسی آمدند به نجف آن هم در زمانی که همه به خلفای بنی عباس امیرالمومنین می گفتند، اما ایشان وقتی رسیدند به حرم امیرالمومنین (ع) زیارت نامه ای را خواندند که تنها زیارت نامه ای است که در آن نام امیرالمونین بیش ازیازده مرتبه برده شده است. این زیارت نامه دلالت شجاعت امام را هم می کند با اینکه تنها هستند حضرت ایستادند مقابل بارگاه امام علی(ع) و این زیارت را خواندند. من چند فراز از این زیارت را امشب اشاره کنم تا انشاءالله بهانه ای شود تا ما با این زیارت مانوس باشیم.

- ایشان خطاب به مولای متقیان نفرمودند السلام علیک یا جدا، بلکه سلام ها همه با لقب امیرالمونین است، اولا بعد از اینکه عرض ادب کردند به پیغمبر، چون زیارت امیرالمونین زیارت پیغمبر است و همچنین زیارت پیغمبر همان زیارت امیرالمونین است. توصیه به بلند صلوات فرستادن در همین دعا آمده است که بلند صلوات فرستادن نفاق را از بین می برد. بعد از اینکه حضرت عرض سلام کردند به امیرالمومنین(ع) شروع کردند در مقام شهادت، دقیقا مثل زیارت جامعه کبیره. اولین گواهی و شهادتی که امام هادی(ع) می دهند باز ناظر بر لقب امیرالمومنین است نه اسم علی (ع) ، و این لقب موضوعیت داشته است. احدی از ائمه منتصب به این لقب نبوده است. لذا آمدند محضر امام صادق(ع) و گفتند السلام علیک یا امیرالمومنین (ع) ، حضرت فرمودند: این لقب فقط منتسب است به جدم علی علیه الاسلام. پرسیدند آقا به آن منجی آخرالزمان می شود گفت امیرالمومنین؟ حضرت فرمودند: نخیر، این لقب فقط منتسب است به جدم امیرالمونین علی علیه السلام. بعد ادامه دادند، تا رسیدند به این عبارت که حدود 50 آیه از آیات قرآن را خواندند، که هر 50 آیه آیات امامت است.


- بیش از 11 بار نام مقدس امیرالمومنین را بردند، در این زیارت اشاره به فدک و غصب فدک کردند. بعد حضرت با یک ظرافتی گریز زدند به سقیفه بنی ساعده بدون این که اسم اولی و دومی را ببرند. پیغمبر(ص) فرمودند:70 هزار سال قبل خلقت آدم خدا علی را امیرالمومنین خطاب کرده و بعد اینها فکر کردند امیر به معنی پادشاه است، پس هر به که خلیفه می شد می گفتند امیرالمومنین. امام باقر(ع) این لقب را معنا کرده اند، فرمودند : امیر یعنی از روز اول خلقت تا قیامت به هرکسی هر روزی می رسد چه مادی و معنوی از انبیا و اولیا و اوصایا تا انس و جن، از عالم ماده و تا عرش یک سرچشمه دارد و آن وجود مقدس امیرالمومنین (ع) است. لذا معنای این لقب این است که هرچیز که خدا به مومنین روزی کرده است یک سرچشمه دارد و آن سفره ولایت علی ابن ابی طالب(ع) است. لذا رجب شهر ولایت است. اگر کسی می خواهد ماه شعبان را درک کند یک کاری برای امیرالمونین بکند در این ماه.

- بعد حضرت گریزی زدند به سقیفه، فرمودند: شهادت می دهم، نه هرکس با تو بجنگد، نه هرکس تو را مسخره کند، نه هرکس فرزندان تو اذیت کند، نه هرکس که بر علیه تو قیام کنه، نه، بلکه هرکسی که بر شما شک کند ایمان بر پیغمبر نداشته است. هرکس غیر از تو کس دیگر را بر مسند خلافت کشاند اصلا دین ندارد.

- اگر کسی امروز فکر می کند مبارزه امروز شده این در غفلت بسر می برد. امروز مبارزه خطرناک تر از دهه 60 هم است. چون در آن زمان جنگ بر زنان و بیماران و کودکان واجب نبود. اما در این جهاد نرم و رسانه به احدی مرخصی داده نشده است، چون دشمن برای بچه های ما هم که هنوز به دنیا نیامده است برنامه ریزی کرده است. پس همه در این جنگ رزمنده ایم. و افسران این جنگ نرم به تعبیر حضرت آقا جوانان هستند. اینجا یک عنصر جوان می خواهیم. پیام این جنگ هم جنگ اسلام و کفر است و امام(ره) فرمودند: هرچند سال هم طول بکشد ما ایستاده ایم.

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 24 فروردین 1395  ] [ 4:20 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
کد خبر: ۷۳۱۳۳
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۴:۴۶
 
 
 
 
 
با سخنرانی حجت الاسلام میرزا محمدی و مداحی حاج سید محمد جوادی

شام شهادت امام هادی (ع) در هیئت عاشقان اباعبدالله الحسین (ع)  

 

 

مراسم شام شهادت امام هادی (ع) با سخنرانی حجت الاسلام میرزا محمدی و مداحی سید محمد جوادی در محفل بسیجیان مسجد الهادی (ع) هیئت عاشقان اباعبدالله الحسین (ع)برگزار شد .
  عقیق:تصاویر این مراسم را ببینید:

 
 
 
 
 
نام:
 
ایمیل:
 
* نظر:
 
 

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 24 فروردین 1395  ] [ 4:18 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 84130 سه شنبه، 24 فروردین 1395 - 15:48
 
 
امنیت امروز کشور مرهون خون شهدا است
 
امنیت امروز کشور مرهون خون شهدا استشهیدخبر(شهیدنیوز): مشاور نظامی فرماندهی کل نیروهای مسلح تصریح کرد: شهدا با شجاعت جنگیدند و با نثار خون امنیت را برای کشور به ارمغان آوردند.
  
امیر سرتیپ ناصر آراسته در مراسم هفدهمین سالگرد شهادت امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی در قرارگاه عملیاتی لشکر 58 تکاور ذوالفقار و تیپ 158 شهید کشاورزیان، ایران را امن‌ترین کشور در منطقه دانست و اظهار داشت: امنیت فعلی موجود در کشور مرهون خون شهدای کشور است.
وی شهدا را مهم‌ترین میراث و گنج معنوی دانست و گفت: شهدا با شجاعت جنگیدند و با نثار خون امنیت را برای کشور به ارمغان آوردند.
مشاور نظامی فرماندهی کل نیروهای مسلح در امور زمینی افزود: شهید صیاد شیرازی عاشق ولایت بود و در همه امور از رهبری تبعیت می‌کرد و می‌گفت مسلمان واقعی باید تابع رهبر باشد.
سرتیپ آراسته به برخی ویژگی‌های شخصیتی شهید سپهبد صیاد شیرازی اشاره کرد و گفت: شهید صیاد شیرازی همیشه نماز را در اول وقت به‌جا می‌آورد و هیچ‌گاه اهل ریا نبود.
وی بابیان شهید صیاد شیرازی در امور دینی بسیار معتقد بود و در همه امور به ائمه توسل می‌کرد تصریح کرد: وی در پایان هرماه در منزلش روضه برپا می‌کرد و هدف از برپایی روضه را نوکری برای ائمه و به‌ویژه امام حسین (ع) عنوان می‌کرد.
رئیس هیئت معارف جنگ شهید سپهبد علی شیرازی خاطرنشان کرد: شهید صیاد شیرازی ازلحاظ مدیریتی بسیار توانمند و در این مدیریت و تصمیم سازی بسیار متواضع و خاشع بودند و همین امر سبب شده بود که مدیان نظرات وی را قبول داشته باشند./ب

 

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 24 فروردین 1395  ] [ 4:09 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 83856 دوشنبه، 23 فروردین 1395 - 11:09
 
در گفت و گو با شهیدخبر
سردار اسدی: به شهید الله دادی گفتم تو عمری حاج قاسم را تنها نگذاشته ای، امروز هم او را تنها نگذار
 
سردار اسدی: به شهید الله دادی گفتم تو عمری حاج قاسم را تنها نگذاشته ای، امروز هم او را تنها نگذارشهیدخبر(شهیدنیوز): معاون ستاد کل نیروهای مسلح خاطرنشان کرد: شهید الله دادی روزی که پیشنهاد حضور در جبهه های نبرد با تکفری ها را دریافت کرد، پیش من و آمد و گفت نظر تو چیست؟ من به ایشان گفتم شما عمری است که حاج قاسم را تنها نگذاشته اید، در این جبهه هم نباید تنهایش بگذارید. آن هم مرحوم با همین جمله راهی خارج از کشور شد.
  

به گزارش شهیدخبر، سردار سرتیپ پاسدار محمدعلی الله دادی، در سال 1342 در شهر "پاریز" از توابع شهرستان "سیرجان" واقع در استان "کرمان" چشم به جهان گشود.

وی با شروع انقلاب اسلامی، وارد نهادهای انقلابی شد و در سال 1359 به اتفاق سردار "شهید زندی نیا" به جبهه‌های جنوب رفت و در کنار "شهید حسین علم الهدی" و شهدای دانشجو به مبارزه پرداخت. وی در سال 1362 برای خدمت در مناطق محروم به "کهنوج"، یکی از شهرهای استان کرمان رفت.

شهید محمدعلی الله دادی در دوران دفاع مقدس در لشکر 41 ثارالله به عضویت در تیپ ادوات درآمد و  بعد از شهادت "سردار زندی" به فرماندهی تیپ ادوات لشکر 41 ثارالله منصوب شد.

همچنین جانشینی تیپ 38 ذوالفقار نیروی زمینی سپاه، فرماندهی تیپ رمضان لشکر 27 حضرت رسول (ص) تهران و فرماندهی سپاه الغدیر یزد نیز از دیگر مسئولیت های وی در سال های بعد از دفاع مقدس بود.

تا اینکه وی به دعوت "سردار سرلشکر قاسم سلیمانی" فرمانده وقت نیروی قدس سپاه، به نیروی قدس پیوست تا در "لبنان" و "سوریه" به مبارزه با رژیم صهیونیستی بپردازد. سردار شهید محمدعلی الله‌ دادی جانباز 30 درصد و دارای دو پسر و یک دختر بود.

این سردار شهید سرانجام، در روز 28 دی ماه سال 1393 در منطقه "القنیطره" سوریه مورد حمله موشکی نظامی رژیم صهیونیستی اسرائیل قرار گرفت و به همراه تعدادی از اعضاء حزب الله لبنان جام شهادت را سرکشید.

سردار سرتیپ اسدی، معاون ستاد کل نیروهای مسلح در گفت و گو با خبرنگار شهیدخبر، درباره ویژگی های سردار شهید الله دادی، گفت: من بیش از 30 سال در رکاب این انسان مومن و انقلابی بودم و این توفیق بسیار بزرگی برایم بود.

وی افزود: بچه های لشگر 33 المهدی (عج)، لشگر فجر و لشگر 41 ثارالله با سردار شهید الله دادی بسیار عیاق بودند.

معاون ستاد کل نیروهای مسلح خاطرنشان کرد: شهید الله دادی روزی که پیشنهاد حضور در جبهه های نبرد با تکفری ها را دریافت کرد، پیش من و آمد و گفت نظر تو چیست؟ من به ایشان گفتم شما عمری است که حاج قاسم را تنها نگذاشته اید، در این جبهه هم نباید تنهایش بگذارید. آن هم مرحوم با همین جمله راهی خارج از کشور شد.

سردار سرتیپ اسدی اظهارکرد: شهید الله دادی همواره برای ولایت فقیه و سرباز حقیقی ولایت حاج قاسم سلیمانی سربازی وفادار و پرتلاش بود و در نهایت نیز عاقبت به خیر شد. خداوند او را با شهدای کربلا محشور کند.

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 24 فروردین 1395  ] [ 4:06 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 83551 یکشنبه، 22 فروردین 1395 - 11:32
 
 
چشمان "آقا" و روایت دل پر حسرت خیلی ها
 
چشمان "آقا" و روایت دل پر حسرت خیلی هاشهیدخبر(شهیدنیوز):همین یکی دو روز پیش بود که باز یک تخت دیگر از آسایشگاه جانبازان امام خمینی مشهد خالی شد و آواز شهادت در فضا پیچید و گویی خدا فرشته‌هایش را فرستاد تا برای یاد آوری ما به غفلت دچار شدگان، این بارحاج علی اصغر رحمتی را با خود ببرند.
  

یادداشت غلامرضا بنی‌اسدی جانباز و نویسنده هشت سال دفاع مقدس برای جانبازانی که در صف شهادت ایستاده‌اند و یک به یک زندگی جسمانی را ترک می‌کنند.

فکر کنم یک آواز دشتی باشد که"بابا طاهر" می‌خواند؛ رفیقان می‌روند نوبت به نوبت/ خوشا روزی که نوبت بر من آیو... البته بیت قبلی‌اش هم این است؛ صدای چاوشان رفتن آیو/ بگوش آوازه جان کندن آیو...و..
این شده است شرح حال ما که هر روز "بانگ برمی‌خیزد" که سید علی یوسفی هم رفت، غلامرضا علیزاده هم خود را به قافله شهدا رساند. دکتر منصور قاسمی هم، با پرو بال زخمی دوید و خود را به سید الشهدا رساند.
غلامرضا شریفی هم بله، نوبت به نوبت می‌روند مردانی که مانده بودند تا شهادت بماند و امروز باز شهید می‌شوند تا ما از مدار شهادت خارج نشویم. همین یکی دو روز پیش بود که باز یک تخت دیگر از آسایشگاه جانبازان امام خمینی مشهد خالی شد و آواز شهادت در فضا پیچید و گویی خدا فرشته‌هایش را فرستاد تا برای یاد آوری ما به غفلت دچار شدگان، این بارحاج علی اصغر رحمتی را با خود ببرند.
اویی که از کربلای 5 همچنان بر قرار با امام حسین پای فشرد. قبل از او هم خیلی دیگر از یاران رفتند و حالا فاصله پرواز کمتر می‌شود و حسرت فراق شان بیشتر. حالا زود به زود باید لباس سیاه عزا به تن کنیم برای خویش و هنوز لباس را در نیاورده دوباره باید بپوشیم باز هم برای خویش.
آخر شهید و شهادت که نهایت نور و سفیدی است و سیاه پوشی نمی‌خواهد اما خود ما که باید سیاه بپوشیم برای خویش که هم از کاروان جامانده ایم و هم فرصت هم نفسی با یاران آخرالزمانی عشق را از دست داده ایم. چشم‌ها هم اگر به اشک می‌نشیند برای بدرقه شهدا، اشک شوق است برای یاران مان اما باید دل مان را، خود مان را و جان مان را آنقدر بشوییم که هم دیده را توان بهتر دیدن فراهم شود و هم دل را سعادت نیک اندیشی، آنقدر که اگر نه به خاطر خودمان بل به دعای یاران شهیدمان یک روز هم صدا به خبر برخیزد که ما هم رفتیم.
آخر ما هم تو نوبت ایستاده‌ایم هر چند در این بزم قصه نوبت نیست و ما جرا همان است که اشک از چشم "آقا" هم گرفت با خواندن شعری که بر تابلوی عکس شهید نوشته شده بود؛
ما سینه زدیم و بی صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنان دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند...
و آقا نتوانست مصرع آخری را تا پایان بخواند ، یعنی زبان شان از گفتن و خواندن باز ماند تا اشک، در غم‌شان پرده در شود و شد هم .چشمان "آقا" راوی دل پر حسرت خیلی‌هاست که سرنوشت خود را با شهدا نوشتند اما انگار باید از سر بنویسیم دوباره تا فرجی شود.
بگذریم زبان به درد و واژه‌ها به حسرت برخاستند در سوگ یارانی که غریبانه می‌روند از این خانه و فاصله کوچ پرستو‌ها هر روز کمتر و تعدادشان بیشتر می‌شود و من از روزی می‌ترسم که – خدای نکرده- در این دیار پرستویی نماند. بازهم بگذریم صدای دشتی خوانی به ای لشکر صاحب زمان آماده باش، آماده باش آهنگران فلاش بک می‌خورد و باز به امروز می‌رسد که کویتی‌پور می‌خواند؛ یاران چه غریبانه/ رفتند از این خانه/ هم سوخته شمع ما/ هم سوخته پروانه... 

   

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 24 فروردین 1395  ] [ 4:05 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 83754 دوشنبه، 23 فروردین 1395 - 10:07
 
 
ناگفته های شهید صیاد شیرازی از زبان دخترش
 
ناگفته های شهید صیاد شیرازی از زبان دخترششهیدخبر(شهیدنیوز): به مناسب سالروز شهادت شهید امیر سپهبد علی صیاد شیرازی مصاحبه‌ای با دختر شهید انجام شد تا ناگفته های دیگری از زندگی این شهید بزرگوار شنیده شود؛ باشد که رهرو راهش باشیم.
  

به مناسب سالروز شهادت شهید امیر سپهبد علی صیاد شیرازی مصاحبه‌ای با دختر شهید انجام شد تا ناگفته های دیگری از زندگی این شهید بزرگوار شنیده شود؛ باشد که رهرو راهش باشیم.

خانم صیاد‌شیرازی با تمام مشغله های پیش رو برای برگذاری هفدمین سالگرد پدرشان، زمانی برای مصاحبه اختصاص دادند. آنچه در ذیل مشاهده می‌کنید قسمت هایی از این مصاحبه است:

ارتباط شهید صیاد با حضرت آیت‌الله خامنه ای(مدظله العالی) به چه شکل بود؟

«پدرم خیلی مطیع ولایت بود و همان‌طور که می‌دانید این موضوع یکی از خصوصیات بارز ایشان بود. زمانی که حضرت امام(ره) رحلت کرد من برای اولین و آخرین بار صدای گریه پدرم را شنیدم. با صدای بلند در غم از دست دادن امام‌خمینی(ره) اشک می‌ریخت؛ اما وقتی اعلام کردند حضرت آیت‌الله خامنه‌ای(حظه الله) به عنوان رهبر انتخاب شدند، ایشان بسیار خوشحال شد و گفت: «این بهترین خبری است که در این لحظه غم‌انگیز به من دادند. واقعا فرد خوبی را انتخاب کردند.» و بلافاصله به اتاق رفت و دو رکعت نماز شکر خواند.

پدرم سرباز واقعی و مطیع امر ولایت بود. ایشان در جلسات خصوصی یا عمومی شاید تنها کسی بود که از صحبت‌های حضرت آقا یادداشت بر می‌داشت و این موضوع به آن جلسه ختم نمی‌شد بلکه مجددا در خانه نیز صحبت‌های حضرت آقا را با دقت از تلویزیون مشاهده می‌کرد. زمانی هایی بود که به پدرم می‌گفتیم شما که صبح در این مراسم حضور داشتید و یادداشت هم برداشته‌اید، پس بگذارید ما کانال دیگری را مشاهده کنیم؛ اما پدرم می‌گفت: «نه. فرمان حضرت آقا خیلی مهم است. من می‌خواهم فردای قیامت در محضر خدا خیالم آسوده باشد زمانی که رهبرم فرمانی را داده است، آن را سرلوحه کارم قرار داده‌ام و کوچکترین وقفه‌ای در اجرای اوامر ایشان بوجود نیاورده‌ام.»

 

چطور شد که روز بعد از تشییع پیکر شهید صیاد، مقام معظم رهبری(حفظه الله) بر سر مزار ایشان حضور پیدا کردند؟

«ارتباط پدرم با حضرت آقا علاوه بر رابطه یک فرمانده نسبت به سرباز، یک ارتباط عمیق قلبی بود. نماد این ارتباط قلبی هم این بود که حضرت آقا در تشییع پیکر پدرم حضور پیدا کردند و هم خانواده و هم پیکر شهید را مورد تفقد خود قرار دادند. گویا حضرت آقا تصمیم داشتند در مراسم وداعی که با پیکر شهید داشتیم نیز حضور داشته باشند؛ اما به دلیل مسائل امنیتی این امکان فراهم نشد و همسر ایشان برای دلجویی تشریف داشتند.

پدرم 21 فروردین به شهادت رسید. آن روزها هوا هنوز سوز و سرمای خودش را داشت. روز بعد از تشییع پدرم حضرت آقا در آن سرمای اول صبح و حتی زودتر از ما که خانواده شهید هستیم سر مزار پدرم حاضر شدند و نماز صبح را در همان مکان خواندند. حضور ایشان بر مزار پدرم، برای ما قوت قلب زیادی بود. وقتی ایشان را سر مزار پدرم مشاهده کردم احساس کردم که زحمت های چند ساله پدرم برای حضرت آقا ملموس بوده است.  

پدرم روز شنبه به شهادت رسید و مراسم تشییع روز دوشنبه(وسط هفته) بود با این حال جمعیت زیادی برای مراسم آمده بودند. در دیداری که با حضرت آقا داشتیم، ایشان فرمودند وقتی تصاویر تشییع شهید صیاد را می‌بینم، احساس می‌کنم او واقعا مزد خودش را دریافت کرد. ایشان سرباز واقعی انقلاب بود. خیلی زحمت کشید تا به اینجا رسید و حقش کمتر از شهادت نبود. حیف بود اگر در رختخواب و به واسطه مریضی از دنیا می‌رفت. این بالاترین درجه‌ای بود که خدا به او داد.  همچنین جمله خیلی زیبایی فرمودند: «من عاشق آن لبخندهایش بودم. یک لبخندهای کودکانه‌ای در صورتش بود که وقتی می‌خندید اوج صداقت، پاکی، صفا و صمیمیت در چشم‌هایش موج می‌زد.»

 

با توجه به اینکه پدر شما فردی نظامی بودند، اما در مقطعی با مرحوم آیت‌الله ‌بهاءالدینی که عارف مسلک بودند ارتباط برقرار کردند. کمی از نحوه آشنایی شهید صیاد با آیت‌الله بهاءالدینی بفرمایید و اینکه ایشان بیشتر درباره چه مسائلی به آیت‌الله بهاءالدینی مراجعه می‌کردند؟

«پدرم معمولا درمورد تحولات روحی و درونی خود با کسی صحبت نمی‌کرد و من در این مسائل بیشتر برداشت‌های شخصی‌ام را بیان می‌کنم. یکی از خصوصیاتی که ایشان داشت این بود که در هر سفری وقتی وارد شهری می‌شدیم، بلافاصله سراغ امام‌جمعه یا امام‌جماعت آن شهر را می‌گرفت و با آنها ارتباط برقرار می‌کرد. همیشه دفترچه یادداشت کوچکی به همراه داشت و هر سخن یا روایت جدیدی از ائمه ‌معصومین(ع) می‌شنید در آن دفترچه ثبت می‌کرد. فقط هم به این شکل نبود که یادداشت کند بلکه ما به وضوح نقش و تاثیر آن یادداشت ‌ها را در رفتار و اخلاق ایشان می‌دیدیم و احساس می‌کردیم.

من از نحوه آشنایی پدرم با آیت‌الله بهاءالدینی اطلاع دقیقی ندارم ولی آن چیزی که می‌دانم این است که در یک مقطعی از زمان 8 ساله جنگ، فردی از دوستان، آیت‌الله بهاءالدینی را به ایشان معرفی کرد. پدر در مواقعی از جنگ که نیاز به توسل بود یا نیاز به فردی بود که با دم مسیحایی خود برای برطرف شدن مشکلات دعا کند به آیت‌الله بهاءالدینی مراجعه می‌کرد. به مرور زمان در این ارتباط‌ها پدر شیفته آیت‌الله بهاءالدینی شده بود. دیدارهای ایشان با آیت‌الله بهاءالدینی به شکل طرح موضوع نبود. از طرفی آیت‌الله بهاءالدینی عارفی بود که نیاز به مطرح کردن مسئله‌ای نبود و خودش از دل آدم‌ها مطلع بود. رابطه پدرم با آیت‌الله بهاءالدینی یک رابطه عمیق قلبی بود. ایشان ارادت زیادی به آیت‌الله بهاءالدینی داشت و می‌گفت اگر هیچ سخنی هم نگویند و من فقط چهره ایشان را ببینم حالم خوب می‌شود و می‌توانم خیلی با انرژی به محل کارم بازگردم. این دیدارها جزو برنامه‌ های ثابت پدرم بود. ما هر زمان به قم می‌رفتیم حتی ده دقیقه هم که شده به دیدار آیت‌الله بهاءالدینی می‌رفت. یک استکان چای در محضر ایشان می‌نوشید و آیت‌الله بهاءالدینی هم صلواتی می‌فرستاد و دعای خیری می‌کرد.»

 

خاطره ای از ارتباط پدر با آیت الله بهاءالدینی بفرمایید؟

«پدرم تعریف می‌کرد: «زمان جنگ بود. شبی حدود ساعت یک نیمه شب به تهران رسیدم.یک دفعه دلم هوای قم و دیدن آیت‌الله بهاءالدینی کرد. آن موقع شب به سمت شهر قم حرکت کردم. خیلی دیر وقت بود که به مقابل منزل ایشان رسیدم. نمی‌دانستم چکار کنم در نهایت به دلم افتاد در بزنم. وقتی داخل خانه شدم دیدم آیت‌الله بهاءالدینی بیدارند و چای هم آماده است. به ایشان عرض کردم حاج آقا من انتظار نداشتم شما این موقع شب بیدار باشید. آیت‌الله بهاءالدینی پاسخ داد همان کسی که به دل شما انداخته این موقع شب بیایی و در خانه مرا بزنی، به دل من هم الهام کرد که منتظر شما باشم.»

ارادت قلبی پدرم به آیت‌الله بهاءالدینی به قدری بود که من بعد از رحلت حضرت‌امام(ره)، تنها در رحلت آیت‌الله بهاءالدینی تاثر خیلی زیادی را در چهره پدرم مشاهده کردم. ایشان بعد از رحلت آیت‌الله بهاءالدینی می‌گفت: «واقعا احساس می‌کنم پدر بزرگی را از دست داده ام.»

 

شهید صیاد در مواجه با مشکلات و سختی های کار بیشتر به چه کسی مراجعه می‌کردند؟

«پدرم در مواقع سختی و زمانی که در جنگ یا در جلسات و مسائل کاری، مشکل یا گره‌ای به‌وجود می‌آمد، به امام‌رضا(ع) متوسل می‌شد. ایشان از تحولات درونی خود با ما صحبت نمی‌کرد؛ اما آن چیزی که ما از بیرون می‌دیدم این بود که ایشان از این توسل ها جواب می‌گرفت.»

 

شهید صیاد با توجه به اینکه مسئولیت زیاد و سنگینی را بر عهده داشت، زندگی شخصی را چطور مدیریت می‌کرد؟

«پدر من تک بُعدی نبود. یعنی مانند بعضی مردها فقط نان‌آور خانواده نبود. ایشان به واقع حلال مشکلات خانواده، اقوام، دوست و آشنا بود. خیلی از مسائل و مشکلات فقط به واسطه حضور پدرم از بین می‌رفت.  چون همه به ایشان اعتماد و اعتقاد داشتند برای همین خلاء حضور پدر بسیار دیده می‌شود. ایشان ایامی که در جبهه حضور داشت و فرصتی برای فکر کردن به زن و بچه نبود از آن مسافت طولانی مراقب همه مسائل خانواده بود. یادم می‌آید پنجم ابتدایی بودم. یک روز مدیر مدرسه من را دید و گفت فلان روز پدرت تماس گرفت و جویای درس‌هایت بود. برای من خیلی عجیب بود که او با این همه مسئولیت و مشغله کاری چطور به فکر درس من هم هست.

زمانی که ازدواج کردم سن و سالی نداشتم و تا آن زمان هنوز ملاک و معیارهایم به درستی مشخص نبود. هم کلاسی‌هایم از خانواده‌های بسیار متمولی بودند که پول و ثروت و ظاهر برای آنها بسیار اهمیت داشت. در خاطرم هست پدرم با توجه به نوع شغل و مسائل کاری که داشت برای این موضوع بسیار وقت گذاشت و مسیر درست انتخاب را به خوبی برایم ترسیم کرد. من برای کنکور آماده می‌شدم که گویا افرادی برای خواستگاری به پدرم درخواست می‌دادند. ایشان برای اینکه آسایش فکری مرا فراهم کند همه این افراد را در زمانی در محل کارش ملاقات می‌کرد و با یک گزینش ساده و به قول معروف مصاحبه‌ای متوجه نکات مثبت و منفی آنها می‌شد. همسر من نیز یکی از افرادی بود که به این شکل پدرم به حکم وظیفه پدری همه تحقیقات را درباره ایشان انجام داد و در نامه‌ای چهار صفحه‌ای حاصل سه ماه تحقیقش را برایم نوشت. پدرم گفت من وظیفه‌ام را انجام داده‌ام. فردی که به شما معرفی می‌کنم شاید الان دانشجویی ساده باشد و ممکن است هیچ‌چیز در بساطش نباشد؛ اما مطمئن باش در ده سال آینده تو را به همه‌چیز می‌رساند. من در شخصیت و اخلاق این فرد نکاتی می‌بینم که احساس می‌کنم مرد زندگی تو خواهد بود. مرد ایده‌آل من شخصیتی مانند پدرم بود و ایشان نیز فردی مانند خودش را به من معرفی کرد. شاید در آن مقطع سنی اگر پدرم نبود من نمی‌دانستم باید چه انتخابی انجام دهم و شاید این موضوع بزرگترین ارث و میراثی است که پدر برایم باقی گذاشت. »

 

نظرتان را درباره کشورهای حامی تروریست که ادعای حقوق بشر دارند بفرمایید.

«من کشورهای تروریستی یا کشورهایی که از تروریست حمایت می‌کنند و در کنارش ادعای دفاع از حقوق بشر دارند را اصلا لایق صحبت نمی‌دانم. این کشورها خودشان گروهک‌های تروریستی را پرورش داده و حمایت می‌کنند. همین گروهک تروریستی داعش را خودشان پرورش داده‌اند. این افراد حتی حاضرند به قیمت جان هم‌وطنان‌شان به اقدامات تروریستی ادامه دهند تا چهره اسلام را در بین دیگر ملیت‌ها مساوی با ترور جلوه دهند و اسلام هراسی را بوجود آورند. عجیب است که تمام این کارها را خود آنها برای رسیدن به اهداف پلیدشان انجام می‌دهند و در مقابل ادعای مظلوم‌نمایی می‌کنند. برای این افراد که چنین ظلمی را انجام می‌دهند یک مرگ کم است و فقط خدا می‌تواند سزای اعمال آنها را بدهد.»

هابیلیان

   

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 24 فروردین 1395  ] [ 4:04 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 83943 دوشنبه، 23 فروردین 1395 - 17:38
 
 
اطاعت از ولی‌فقیه و ترویج ایثار توصیه های‌ شهدا هستند
 
اطاعت از ولی‌فقیه و ترویج ایثار توصیه های‌ شهدا هستندشهیدخبر(شهیدنیوز): رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران ساوه در یادواره شهدای غرق‌آباد، گفت: حفظ کشور، اطاعت از ولی‌فقیه، ترویج فرهنگ ایثار، شجاعت و جوانمردی، امر به معروف و نهی از منکر از جمله توصیه‌های شهداست.
  

سیدمصطفی کشفی در نخستین یادواره شهدای غرق‌آباد که به همت این بنیاد برگزار شد، افزود: آمرزش الهی، مورد رحمت قرار گرفتن و دیدار با معبود، سه پاداشی است که خدای تعالی به مجاهدان در راه اسلام می‌دهد، حال چه به فیض عظیم شهادت نائل آمده باشند و یا زنده بمانند.
رئیس بنیاد ساوه بابیان اینکه شهید شاهد و ناظر است، ادامه داد: مردگان حق آمدن به دنیا را ندارند اما، شهدا اینگونه نیستند آنها همواره حاضر و ناظر هستند و روحشان به اذن خدا اجازه پرواز دارد.
رئیس حوزه علمیه ساوه نیز در این مراسم حضرت صدیقه طاهره(س) را الگوی واقعی ولایت مداری در تمام عصرها توصیف کرد و گفت: شهدا رهروان راه سیدالشهدا(ع) هستند و در اهمیت شهدا و تعظیم مجاهدان راه خدا همین کافی است که آنان به فرموده قرآن از اجر بزرگی برخوردار هستند.
حجت‌الاسلام حسین سبزی با بیان اینکه شهدا بالاترین تأمین‌کننده امنیت در کشور هستند، تصریح کرد: امنیتی که در کشور ما به وجود آمده و این کشور را به عنوان با عظمت‌ترین منطقه دنیا تبدیل کرده است به برکت خون مطهر شهداست.
وی گفت: شهدا راه واقعی سعادت را با تأسی به حضرت زهرا(س) به سرانجام مقصود رساندند و امروز پاسداری از آرمان‌های آنان وظیفه‌ همه مااست.
گفتنی است نخستین یادواره شهدای غرق‌آباد روز یکشنبه 22 فروردین 95 با حضور مسئولان، خانواده‌های شهدا و سایر مردم در مسجد جامع شهر غرق‌آباد به همت بنیاد شهید و امور ایثارگران برگزار شد و بیان خاطرات از رشادت‌های شهدا، مداحی و اهدا لوح تقدیر به خانواده سه شهید جاویدالاثر این شهر و تجلیل از مقام شامخ شهدا از برنامه‎های این مراسم بود./ب
 

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 24 فروردین 1395  ] [ 4:01 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 83994 سه شنبه، 24 فروردین 1395 - 08:55
 
 
مهم‌ترین فضیلت شهدا
 
شهیدخبر(شهیدنیوز): آیین مهمانی لاله‌ها ویژه بزرگداشت سومین سالگرد خاکسپاری شهدای گمنام دانشگاه تفرش با حضور دکتر صفار هرندی، مسئولین دانشگاه، دانشجویان و خانواده‌های شهدا به همت بسیج دانشجویی دانشگاه در سالن اجتماعات حاج نصیر دانشگاه تفرش برگزار شد.
  

محمدحسین صفارهرندی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در این آیین گفت: شهیدان انسان‌های وارسته و سرمایه بزرگ ملت ایران هستند که با نثار جان خود بر عهد و پیمان خود وفادار ماندند و اثبات وفاداری و صدق در گفتار مهم‌ترین فضیلت شهدا بود که با نثار خون و جان خود آن را اثبات کردند.

 

وی با یادآوری سخنان شهید بهشتی مبنی بر اینکه شهدا از دست دادنی نیستند، ادامه داد: با شهادت این انسان‌های وارسته ما نه ‌تنها این بزرگواران را از دست نمی‌دهیم بلکه آنان را مجدداً به دست آورده و با گشودن دفتر خاطرات زندگی آنان بیشتر با زوایای شخصیتی این انسان‌های وارسته آشنا می‌شویم که هرکدام از این ابعاد شخصیتی آنان درس و الگویی ارزشمند برای ما و نسل‌های آینده است.

 

صفارهرندی با بیان اینکه راه شهادت راه مقاومت و ایثار است، ادامه داد: ایمان به خدا و پایداری بر عهد و پیمان بشارت شهیدان برای ماست و برپایی جلسات بزرگداشت مقام شامخ شهیدان فرصتی مناسب برای کسب معرفت و درک اقدام ستودنی آنان است.

 

براساس این گزارش،دکتر "محمدقاسم سحاب" رئیس دانشگاه تفرش نیز در این آیین گفت: موضوع شهادت و گذشتن از جان در راه یک هدف والا یکی از ارزش‌های ممتاز انقلاب ما در مقایسه با دیگر انقلاب‌های رخ ‌داده در جهان است.با شروع مبارزات انقلاب اسلامی ایران، موضوع بذل جان در راه هدف و واژه شهادت به دنیا عرضه شد و جهانیان از نثار جان ملت ایران در راه هدف والا در دوران انقلاب و هشت سال دفاع مقدس متعجب شدند از این رو دشمنان به دنبال توطئه جهت مخدوش کردن این ارزش‌های اسلامی به نام اسلام هستند.

 

رئیس دانشگاه تفرش اظهار کرد: اینک انتقال و زنده نگه‌داشتن فرهنگ ایثار و شهادت مهم‌ترین رسالت در راه پاسداشت این موضوع ارزشمند و خنثی کردن توطئه دشمنان است.

 

سخنرانی سرهنگ علی فراهانی فرمانده سپاه ناحیه تفرش به ‌عنوان نماینده خانواده‌های شهید سجاد روشنایی شهید مدافع حرم، حضور جانباز مدافع حرم "مهدی اسدی، روایتگری دفاع مقدس، اجرای تواشیح توسط گروه قمر بنی‌هاشم و گلباران مزار شهدای گمنام دانشگاه تفرش توسط شرکت‌کنندگان در این مراسم از دیگر برنامه‌های جانبی این آیین بود.

 

دو شهید گمنام تدفین شده در دانشگاه تفرش در عملیات‌های والفجر 8 و بدر به درجه والای شهادت رسیده‌اند و 25 فروردین سال 92 در این دانشگاه به خاک سپرده شده‌اند.

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 24 فروردین 1395  ] [ 3:59 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

   کد خبر: 84094 سه شنبه، 24 فروردین 1395 - 15:15
 
 
تصاویر سه رزمنده تکاور دیگر شهید در سوریه
 
شهیدخبر(شهیدنیوز): سه رزمنده ارتش جمهوری اسلامی مجتبی ذوالفقار نسب، مجتبی یدالهی و مرتضی زرهرند که برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) عازم سوریه شده بودند حین مبارزه با تروریست‌های تکفیری به شهادت رسیدند.
  

سه رزمنده ارتش جمهوری اسلامی مجتبی ذوالفقار نسب، مجتبی یدالهی و مرتضی زرهرند که برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) عازم سوریه شده بودند حین مبارزه با تروریست‌های تکفیری به شهادت رسیدند.

تصاویر سه رزمنده تکاور دیگر شهید در سوریه

شهید مجتبی ذوالفقار نسب

 

تصاویر سه رزمنده تکاور دیگر شهید در سوریه

شهید مجتبی یدالهی

تصاویر سه رزمنده تکاور دیگر شهید در سوریه

شهید مرتضی زرهرند

   

 

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 24 فروردین 1395  ] [ 3:57 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 84103 سه شنبه، 24 فروردین 1395 - 14:48
 
 
روزشمار دفاع مقدس (24 فروردین 95)
 
روزشمار دفاع مقدس (24 فروردین 95)شهیدخبر(شهیدنیوز): 24 فروردین 1395 خورشیدی برابر با 4 رجب 1437 هجری و 12 آوریل 2016 میلادی
  

رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی (24 فروردین 1395)

• آغاز دومین دوره مشروطه یا تجدید حیات مشروطیت (۱۲۸۸ ش)

• درگذشت آیت‏ الله «شیخ مجتبی حاتمی لنکرانی» (۱۳۶۵ ش)

• رحلت محقق و پژوهشگر اسلامی آیت ‏الله مجتبی محمدی عراقی (۱۳۸۰ ش)

• روزی که ایران دارای جت جنگنده شد

• بمب گذاری در حسینیه شهدای شیراز و شهادت تعدادی از اعضای کانون فرهنگی رهپویان وصال

• عده زیادی از ایرانیان مقیم لندن در حالی که نقاب به صورت خود داشتند در مقابل سفارت ایران در لندن دست به تظاهرات زدند (۱۳۵۲ش)

• ملا مصطفی بارزانی تمام جوانان کُرد را برای مقابله با ارتش عراق به خدمت دعوت کرد (۱۳۵۳ش)

رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری ( 4 رجب 1437 )

 • درگذشت "محمد بن علی واسطی" معروف به "ابن معلم" شاعر مسلمان(592 ق)

• درگذشت حکیم "شیخ شهاب‏ الدین سهروردی" معروف به "شیخ اشراق" (587ق)

• رحلت عالم‏بزرگوار و رجالی کبیر شیعه، آیت‏اللَّه "سید محسن امین عاملی" (1371 ق)

رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی ( 12 آوریل 2016 )

• آغاز جنگ‏های داخلی امریکا معروف به جنگ‏های انفصال (1861م)

• قتل عام فلسطینیان ساکن اردوگاه جنین توسط ارتش رژیم صهیونیستی (2002م)

• خرید آلاسکا از روسیه/ب

دفاع پرس

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 24 فروردین 1395  ] [ 3:55 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 90 :: 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4074460 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب