چشمه سلطان ولی کریز
| ||||||||
|
[ چهارشنبه ۱٤ مهر ۱۳٩٥ ] [ ۳:٥۱ ب.ظ ] [ Ahmad ]
[ نظرات (0) ]
تصاویردیده نشده حجت الاسلام اسماعیلی
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تصاویردیده نشده حجت الاسلام والمسلمین علی اسماعیلی کریزی رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح استان خراسان رضوی
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ادامه مطلب
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تصاویردیده نشده حجت الاسلام والمسلمین علی اسماعیلی کریزی رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح استان خراسان رضوی
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تصاویردیده نشده حجت الاسلام والمسلمین علی اسماعیلی کریزی رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح استان خراسان رضوی
ادامه مطلب
◊♦◊♦◊♦◊♦ ♦◊♦◊♦◊♦◊♦ جمله های تسلیت ماه محرم
سلام ما به محرم، به غصه و غم مهدی
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
شده عالم سیه پوش از داغ هفتاد و دو تن،
میشود خاک صحرا بر یوسف زهرا کفن؛ رسد از باغ جنت با چشم گریان فاطمه(س)، گهی آید درگودال گاهى کنار علقمه.
خنده کنان می رود روز جزا در بهشت هر که به دنیا کند گریه برای حسین . . .
با آب طلا نام حسین قاب کنید با نام حسین یادی ازآب کنید خواهید که سر بلندو جاوید شوید تا آخر عمر تکیه به ارباب کنید ( التماس دعا )
دانی که چرا مهر جبین خاک حسین است؟ چون قبله ی دل پیکر صد چاک حسین است دانی که چرا چوب شود قسمت آتش؟ بی حرمتیش بر لب و دندان حسین است دانی که چرا آب فراتست گل آلود؟ شرمنده زلعل لب عطشان حسین است دانی که چرا کعبه ی حق گشته سیه پوش یعنی که خدا هم عزادار حسین است . . .
نام زینب در شئون زندگی گل میکند در دل عشاق ایجاد تحول میکند مهدی زهرا که خود رمز توسل با خداست در مقام ذکر با زینب توسل میکند تاسوعای حسینی، نهمین روز از ماه غم و اندوه محرّم، بر شما رهرو راه حسینی تسلیت باد.
قیامت بی حسین غوغا ندارد”شفاعت بی حسین معنا ندارد”حسینی باش که در محشر نگویند”چرا پرونده ات امضاء ندارد
———————————— عالم همه قطره و دریاست حسین ، خوبان همه بنده و مولاست حسین ، ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش ، از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین ———————————– عالم همه محو گل رخسار حسین است ، ذرات جهان درعجب از کار حسین است . دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش ، یعنی که خدای تو عزادار حسین است ——————————— آبروی حسین به کهکشان می ارزد ، یک موی حسین بر دو جهان می ارزد ، گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست ، گفتا که حسین بیش از آن می ارزد ————————————
پرسیدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟ آهی کشیدوگفت:که ماه محرم است..گفتم: که چیست محرم؟باناله گفت:ماه عزای اشرف اولادآدم است ———————————— محرم آمد و ماه عزا شد مه جانبازی خون خدا شد جوانمردان عالم را بگویید دوباره شور عاشوار به پا شد ————————————
نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز دانشآموزان عالم را همه دانا کند ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند ———————————— دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم فردا که کسی را به کسی کاری نیست دامان حسین اگر نگیرم چه کنم —– —————— پرسیدم از هلال چرا قامتت خم است ؟ آهی کشید و گفت ماه محرم است… ———————————— باز محرم رسید، ماه عزای حسین سینهی ما میشود، کرب و بلای حسین کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین ———————————— با آب طلا نام حسین قاب کنید با نام حسین یادی از آب کنید خواهید مه سربلند و جاوید شوید تا آخر عمر تکیه بر ارباب کنید فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد ———————————— باز محرم شدو دلها شکست از غم زینب دل زهرا شکست باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست آب در این تشنگی از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست قاسم ولیلا همه در خون شدند این چه غمی بود که دنیا شکست محرم ماه غم نیست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسین است ———————————— ادامه مطلب
عالم همه قطره و درياست حسين ، خوبان همه بنده و مولاست حسين
، ترسم كه شفاعت كند از قاتل خويش ، از بس كه كَرَم دارد و آقاست حسين
![]()
![]() محرم آمد و ماه عزا شد
|
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
عالم همه محو گل رخسار حسين است ،
ذرات جهان درعجب از كار حسين است .
داني كه چرا خانه ي حق گشته سيه پوش ،
يعني كه خداي تو عزادار حسين است
|||||||||||||||||||||||||||||||
آبروي حسين به كهكشان مي ارزد ،
يك موي حسين بر دو جهان مي ارزد ،
گفتم كه بگو بهشت را قيمت چيست ،
گفتا كه حسين بيش از آن مي ارزد
|||||||||||||||||||||||||||
ماه خون ماه اشك ماه ماتم شد ،
بر دل فاطمه داغ عالم شد .
فرا رسيدن ماه محرم را به عزادارن راستينش تسليت عرض ميكنم
||||||||||||||||||||||||||
پرسيدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟
آهي كشيدوگفت:كه ماه محرم است.گفتم:
كه چيست محرم؟باناله گفت:ماه عزاي اشرف اولادآدم است
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محرم آمد و ماه عزا شد
مه جانبازي خون خدا شد
جوانمردان عالم را بگوييد
دوباره شور عاشوار به پا شد
|||||||||||||||||||||||||||||
حسين ميا به کوفه ، کوفه وفا ندارد ...
اي به دل بسته ، قدري آهسته
کن مدارا با ، زينب خسته ...
يا حسين مظلوم ...
|||||||||||||||||||||||||||||||||||
کاش بوديم آن زمان کاري کنيم
از تو و طفلان تو ياري کنيم
کاش ما هم کربلايي مي شديم
در رکاب تو فدايي مي شديم
السلام عليک يا ابا عبدالله ...
|||||||||||||||||||||||||||||||||
دل را اگر از حسين بگيرم چه كنم
بي عشق حسين اگر بميرم چه كنم
فردا كه كسي را به كسي كاري نيست
دامان حسين اگر نگيرم چه كنم
|||||||||||||||||||||||||||||||||
باز محرم رسيد، ماه عزاي حسين
سينهي ما ميشود، كرب و بلاي حسين
كاش كه تركم شود غفلت و جرم و گناه
تا كه بگيرم صفا، من ز صفاي حسين
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
با آب طلا نام حسين قاب کنيد
با نام حسين يادي از آب کنيد
خواهيد مه سربلند و جاويد شويد
تا آخر عمر تکيه بر ارباب کنيد
فرا رسيدن ماه محرم تسليت باد
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
باز محرم شدو دلها شکست از غم زينب دل زهرا شکست
باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست
آب در اين تشنگي از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست
قاسم وليلا همه در خون شدند اين چه غمي بود که دنيا شکست
محرم ماه غم نيست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسين است
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نام من سرباز کوي عترت است ، دوره آموزشي ام هيئت است . پــادگــانم چــادري شــد وصــله دار ، سر درش عکس علي با ذوالفقار . ارتش حيــدر محــل خدمتم ، بهر جانبازي پي هر فرصتم . نقش سردوشي من يا فاطمه است ، قمقمه ام پر ز آب علقمه است . رنــگ پيراهــن نه رنــگ خاکــي است ، زينب آن را دوخته پس مشکي است . اسـم رمز حمله ام ياس علــي ، افسر مافوقم عباس علي (ع)
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تا قیامت ز قیام تو قیامت برپاست
از قیام تو پیام تو عیان است هنوزهمه ماه است محرم، همه جا کرب و بلاست
در جهان موج جهاد تو روان است هنوز
امشب رقیه فهمید بابا دو بخش دارد
بخشی به روی نیزه ٬ بخشی به خاک صحرا
از فضل خودت شبی زبانم دادی
ساقی شدی و طبع روانم دادیگفتم که چه باید بنویسم از عشق
دستان بریده را نشانم دادی
امشب وقوع مرگ تو را جار میزنند
رخسار ماه را غم و زنگار میزنند
نوزادها برای علی اصغرت هنوز
با اولین تنفس خود زار میزنند
حـتی خـدا مـیان حسـینیهء غمـش
سوگند خورده است به ماه محرمش
شبهای قدر محترم و با فضیلت اند
امّـا نمی رسند به شبهای مـاتمش
ارباب صدای قدمت می آید
هنگامه اوج ماتمت می آید
خیمه ماه محرم زده شد بر دل ما
باز نام تو شده زینت هر محفل ما
جز غم عشق تو ما را نبود سودایی
عشق سوزان تو آغشته به آب و گل ما
برای باغبان یاس آفریدند
علی را أشجع الناس آفریدند
وفا داری و مردی و شجاعت
یکی کردند و عباس آفریدند
دلم مست و لبم مست و سرم مست
بخون ای دل که صبرم رفته از دستبخون ای دل محرم اومد از راه
بخون اجر تو با عباس بی دست
آموخته ایم از تو وفاداری را
خون تو نوشت معنی یاری راای کاش که آب کربلا می آموخت
آن روز زچشمت آبرو داری را …
گویند "می" نمی شود از راه گوش خورد!
من "یا حسین" می شنوم مست می شوم
پیر همه بود اگرچه او کودک بود
صبرش ز غریبی پدر اندک بودمی کرد به نی اشاره می گفت رباب
ای کاش سر نیزه کمی کوچک بود
اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد
دل را حرم و بارگه خون خدا کرد
خورشید که در میان خون، پرپر زد
آن ماه، کنار خیمهها، بر سر زد
فرمود که مرگ سرخ از ذلت به
آن حنجرهای که بوسه بر خنجر زد
با یاد کشتگانش، آیینه خانه ای ساخت
آیینه دار او بود ، آیینه چید عباس
از نسل پختگان بود، خامی نکرد، باری
چون سیب سرخ افتاد، از بس رسید عباس
ما سینه زنان رسم جنون باب نمودیم
جان و سر خود هدیه به ارباب نمودیم
از عمق درون ناله و فریاد نمودیم
با سینه زدن زلزله ایجاد نمودیم
و داعی با سر و جان کرده اینک
ملائک را هراسان کرده اینک
الا ، اهل حرم بیرون بییید
حسین آهنگ میدان کرده اینک
بی حسین بن علی احساس پیری می کنم
نی که پیری بلکه احساس حقیری می کنم
گفت سائل از چه رو محکم به سینه می زنی؟
گفتم از آینه ی دل گردگیری می کنم
خلائق خاک بر سر جملگی زاری کنید
محرم ماه خون آمد عزاداری کنید
ز خاک نینوا فریاد می خیزد چنین
حسینم یار می خواهد، وفاداری کنید
بازدلم غم گرفت دوباره ماتم گرفت
ماه محرم آمد تمام عالم گرفت
ديباچه ی عشق و عاشقی باز شود
دلها همه آماده ی پرواز شود
با بوی محرم الحرام تو حسين
ايام عزا و غصه آغاز شود
سلام من به محرم, محرم گل زهرا
به لطمه های ملائک, به ماتم گل زهرا
بر سینه ی من نوشته بین الحرمین
نصف قلبم با ابالفضل،نصف دیگر با حسین
دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم
بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست
دامان حسین اگر نگیرم چه کنم
کاش بودیم آن زمان کاری کنیم
از تو و طفلان تو یاری کنیم
کاش ما هم کربلایی می شدیم
در رکاب تو فدایی می شدیم
باز محرم رسيد، ماه عزای حسين
سينهی ما میشود، كرب و بلای حسين
كاش كه تركم شود غفلت و جرم و گناه
تا كه بگيرم صفا، من ز صفای حسين
محرم آمد و ماه عزا شد
مه جانبازی خون خدا شد
جوانمردان عالم را بگویید
دوباره شور عاشوار به پا شد
آبروی حسین به كهكشان می ارزد
یك موی حسین بر دو جهان می ارزد
گفتم كه بگو بهشت را قیمت چیست
گفتا كه حسین بیش از آن می ارزد
ماه خون ماه اشك ماه ماتم شد
بر دل فاطمه داغ عالم شد
پرسیدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟
آهی كشیدوگفت:كه ماه محرم است
گفتم: كه چیست محرم؟
باناله گفت:ماه عزای اشرف اولادآدم است
با آب طلا نام حسین قاب کنید
با نام حسین یادی از آب کنید
خواهید مه سربلند و جاوید شوید
تا آخر عمر تکیه بر ارباب کنید
فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد
عالم همه قطره اند و درياست حسين
خوبان همه بنده اند و مولاست حسين
عزاداريتان مقبول
در کلاس عاشقی عباس غوغا می کند
در دل هر عاشقی عباس مأوا می کند
هر کسی خواهد رود در مکتب عشق حسین
ثبت نامش را فقط عباس امضا می کند
قیامت بی حسین غوغا ندارد
شفاعت بی حسین معنا ندارد
حسینی باش كه در محشر نگویند
چرا پرونده ات امضاء ندارد
کاش بودیم آن زمان کاری کنیم
از تو و طفلان تو یاری کنیم
کاش ما هم کربلایی می شدیم
در رکاب تو فدایی می شدیم
اردوی محرم به دلم خیمه به پا كرد
دل را حرم و بارگه خون خدا كرد
برای باغبان یاس آفریدند
علی را أشجع الناس آفریدند
وفا داری و مردی و شجاعت
یکی کردند و عباس آفریدند
به يكتايي ، قسم يكتاست عباس
به مردي شهره دنياست عباس
اگر چه زاده امالبنين است
وليكن مادرش زهراست عباس
عالم همه محو گل رخسار حسین است
ذرات جهان درعجب از کار حسین است
دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
یعنی که خدای تو عزادار حسین است
اشکم ز هجر روی تو خوناب شد حسین
مویم ز غصه رشته ی مهتاب شد حسین
هر جا کنار آب نشستم ز داغ تو
از بس که سوختم جگرم آب شد حسین
السلام ای وادی کرببلا
السلام ای سرزمین پر بلا
السلام ای جلوه گاه ذوالمنن
السلام ای کشته های بی کفن
همواره تجّسم قیام است حسین (ع)
در سینة عاشقان ، پیام است حسین (ع)
در دفتر شعر ما ، ردیف است هنوز
دل چسبترین شعر کلام است حسین (ع)
الحق که به ما درس وفا داد حسین (ع)
هر چیز که داشت بیریا داد حسین (ع)
یعنی که تأملی کنید ای یاران !
آن هستی خود زکف چرا داد حسین (ع)؟
بر نیزه ، سری به نینوا مانده هنوز
خورشید ، فرا ز نیزهها مانده هنوز
در باغ سپیده ، بوته بوته گل خون
از رونق دشت کربلا مانده هنوز
عطري كه از حوالي پرچم وزيده است
ما را به سمت مجلس آقا كشيده است
از صحن هر حسينيه تا صحن كربلا
صد كوچه بازكنيد محرم رسيده است
کربلا دارالنعيم زينب است
کعبه خود تحت حريم زينب است
عمر زينب فخر مولا بود و بس
او به زهرا المثني بود و بس
برترینها*
کد خبر: ۳۹۷۸۱۱
به گزارش پایگاه اینترنتی بسیج، بیانات مقام معظم رهبری در درس خارج و توصیه به عدم شرکت محمود احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال 96 در رسانهها بازتاب بسیار زیادی داشت. ایشان میفرمایند: «خب بله، یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظه صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید.نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمیدانیم ما شما شرکت کنید. این را گفتیم. خب یکچیز عادی است. انسان بایستی آن چیزی را که میبیند و میفهمد و فکر میکند که به نفع برادر مؤمنش است باید به او بگوید دیگر. ما هم اوضاع کشور را خب، غالباً بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم. آدمها هم، بخصوص آدمهایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند بیشتر و بهتر از دیگران میشناسیم. با ملاحظه حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه میکند که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید این دو قطبی در کشور ایجاد میشود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نمیدانم شما وارد بشوید.»[1]
این اظهارات مقام معظم رهبری به صورت علنی مطرح شد و ممکن است این سؤال را در ذهن مخاطبین ایجاد کند که آیا توصیه به شرکت کردن یا نکردن فردی در انتخابات در جمهوری اسلامی سابقه داشته است یا نه؟ در ادامه به بررسی سیره حضرت امام خمینی (ره) در این باره خواهیم پرداخت.
مخالفت حضرت امام با کاندیداتوری بنیصدر
تنها چند روز از رأی مثبت ملت به قانون اساسی نمیگذشت که وزارت کشور با تأکید امام، 5 بهمن را تاریخ نخستین انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد و در حالی که عمر انقلاب به یک سال نرسیده، قوه مجریه به شکل قانونی خود تشکیل شد.
بنیصدر 15 بهمن 58 حکم تنفیذ خود را از امام دریافت کرد. حوادث آینده نشان داد که امام هیچ گاه با بنیصدر موافق نبود، اما هرگز نخواست این روند قانونی لطمه ببیند، خود بنیصدر هم از مخالفت امام با رئیس جمهور شدنش مطلع بود؛ وی در مصاحبه با بیبیسی میگوید: «آقای خمینی بعد نامه کتبی نوشت که نه، من موافق نبودم. به خود من هم گفت شما به سه دلیل نمیشود رئیسجمهور باشید. با ولایت فقیه مخالف هستید، با اینکه روحانیت در مشاغل دولتی باشند، مخالفید و با مالکیت خصوصی مخالفید. آن حرف خود ایشان بود. بعد هم که کتباً نوشت.»[2]
ممانعت امام خمینی از کاندیداتوری شهید بهشتی در انتخابات ریاست جمهوری
آیت الله مهدویکنی در کتاب خاطراتش درباره مخالفت حضرت امام با کاندیداتوری شهید بهشتی مینویسد: ایشان در دوره اوّل ریاست جمهوری اجازه ندادند که یک شخص روحانی برای ریاست جمهوری نامزد شود. به یاد دارم که من و آقای هاشمی و شهید باهنر در قم خدمت امام رفتیم، زمانی بود که بنی صدر میخواست کاندیدا شود. ما به امام عرض کردیم شما اجازه بدهید آقای بهشتی هم جزء کاندیداها باشند و مردم به هر کس بخواهند رأی بدهند؛ اما امام اصرار داشتند که بین نامزدها، شخص روحانی نباشد (خاطرات آیت الله مهدوی کنی، 1385، ص 424.)
شهید محلاتی در این خصوص میگوید: «کاندیدای جامعه روحانیت مرحوم شهید بهشتی بود. رفتیم خدمت امام عرض کردیم و امام قبول نکردند، فرمودند روحانی نباید باشد.»
هاشمی رفسنجانی در این خصوص میگوید: «در مورد حضور روحانیت در امور اجرایی، تفکر امام از آغاز شروع نهضت این بود که روحانیت در کار اجرایی کمتر شرکت کند و فقط ناظر و پشتوانه امور باشد. ایشان حضور روحانیت را در شورای انقلاب که متشکل از روحانیون و غیرروحانیون بود، کافی میدانستند. مخالفتشان با کاندیداتوری شهید بهشتی در انتخابات ریاست جمهوری نیز بر پایه همین نظر بود... این فکر، فکر ما هم بود و کمابیش همه این را قبول داشتیم. ما هم نمیخواستیم وارد کارهای اجرایی شویم، فکر میکردیم در شورای انقلاب هستیم و بعداً هم اگر شورا نباشد و اگر لازم باشد به مجلس میرویم. برای این فکر هم دلایل متعددی وجود داشت که یکی از آنها عدم ارتباط مستقیم تحصیلات و تجربیات ما با کارهای اجرایی و دیگری جلوگیری از خدشه دار شدن وجهه اجتماعی و مردمی روحانیت در جامعه بود.»[3]
البته نظر حضرت امام درباره حضور روحانیت در مناصب اجرایی تغییر کرد و بر همین اساس ایشان به حضور آیت الله خامهای در انتخابات ریاست جمهوری سال 60 رضایت دادند و در سخنرانی تاریخی و مهم خود در 31 خرداد 61 در این مورد به روشنی نظر خود را بیان نموده و فرمودند: «ما اینطور نیست که هر جا یک کلمهای گفتیم و دیدیم مصالح اسلام، حالا ما آمدیم دیدیم اینجور نیست، اشتباه کرده بودیم، بگوییم ما سر اشتباه خودمان باقی هستیم. ما هر روزی فهمیدیم که این کلمهای که امروز گفتیم اشتباه بوده و ما قاعدهاش این است که یک جور دیگر عمل بکنیم، اعلام میکنیم که آقا این را ما اشتباه کردیم، باید اینجوری بکنیم. ما دنبال مصالح اسلام هستیم، نه دنبال پیشرفت حرف خودمان ...
به من مهلت بدهید که عرایضمان را به آقایان عرض بکنم- بنابراین، مسئله یکچیزی نیست که آقایان به ما بگویند: شما آن روز اینجوری گفتید. راست است، ما آن روز خیال میکردیم که در این قشرهای تحصیلکرده و متدین و صاحب افکار، افرادی هستند که بتوانند این مملکت را به آن جوری که خدا میخواهد، ببرند، آنطور اداره کنند. وقتی دیدیم که نه، ما اشتباه کردیم، آمدند بعضیشان خودشان را به ما جا زدند- ما هم که غیب نمیدانیم و بعضیشان هم خوب بودند لکن رأیشان با رأی ما مخالف بود- ما از حرفی که در مصاحبهها گفتیم، عدول کردیم و موقتاً تا آن وقتی که این کشور را غیر روحانی میتواند اداره کند، آقایان روحانیون به ارشاد خودشان و به مقام خودشان برمیگردند و محول میکنند دستگاههای اجرایی را به کسانی که برای اسلام دارند کار میکنند و تا مسئله اینطور است که ابهام پیش ما هست، احتمال هست.
اگر در یک میلیون احتمال، یک احتمال ما بدهیم که حیثیت اسلام با بودن فلان آدم یا فلان قشر در خطر است، ما مأموریم که جلویش را بگیریم تا آنقدری که میتوانیم. هر چه میخواهند به ما بگویند، بگویند که کشور ملایان، حکومت آخوندیسم و از این حرفهایی که میزنند و البته این هم یک حربهای است برای اینکه ما را از میدان به در کنند. ما نه، از میدان بیرون نمیرویم...» (صحیفه امام، ج 16، ص 351)
تکلیف امام به آیت الله خامنهای برای کاندیداتوری در سال 64
آیت الله خامنهای در سال 1364 با کسب بیش از 85 درصد آرای کلیه شرکت کنندگان در انتخابات به عنوان چهارمین رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران برگزیده شدند. مهمترین مسئله جریانهای فکری و سیاسی کشور پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری مسئله تعیین نخست وزیر بود. با توجه به جهتگیریهای آیت الله خامنهای در رقابتهای انتخاباتی و سخنرانیهای ایشان درباره سیاستهای دولت در دوره چهار سال اول ریاست جمهوری ایشان برداشت محافل سیاسی این بود که به احتمال قوی در دوره چهارساله دوم ریاست جمهوری آیت الله خامنهای، فرد دیگری غیر از آقای میرحسین موسوی، نخست وزیر خواهد شد.
از سوی دیگر، ظاهراً ایشان قبل از انتخابات بنا نداشتهاند کاندیدا شوند، ولی طی ملاقاتی که با امام خمینی (ره) انجام میدهند، حضرت امام به ایشان جهت نامزد شدن در انتخابات تکلیف میکنند. حجتالاسلام ناطق نوری در کتاب خاطراتش در این باره مینویسد: «ایشان [حضرت آیت الله خامنهای] قبل از انتخابات بنا نداشتند کاندیدا شوند. این را خود ایشان به من فرمودند تا این که امام ایشان را تکلیف کردند. ... بین ایشان و امام یک بحثی در مورد انتخاب نخستوزیر بود، ایشان میگفت اگر من رئیسجمهور بشوم، در انتخاب نخستوزیر هر کسی را که بخواهم، خودم باید تصمیم بگیرم و این علامت را هم امام ظاهراً داده بودند که خود شما تصمیم بگیر، لذا ایشان کاندیدا شدند.»[4]
آیت الله خامنهای پس از انتخابات در سخنرانیای اعلام کردند که حضرت امام کاندیداتوری را برای ایشان واجب عینی کرده بودند. ایشان پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال 64 میفرمایند: من یک روحانی هستم و در کار روحانیت خودم هم شما مشهدیها اقلاً میدانید بیتوفیق نبودم، میتوانم آدم تربیت کنم، میتوانم شاگرد درست کنم، میتوانم خط بدهم، میتوانم آگاهی بدهم، میتوانم درس بدهم، میتوانم سخن بگویم برای مردم، دلم میخواست ادامه بدهم به کار روحانی خودم، واقعاً نمیخواستم من در این انتخابات شرکت کنم امام بر من واجب کرد، صریحاً گفتند بر تو لازم و متعین است، یعنی نگفتند هم که لازم است که بعد بیایم بگویم واجب کفایی است شاید، نه، گفتند متعین است - یعنی واجب عینی است بر تو - به من گفتند من هم آمدم توی نماز عید قربان هم من همینطور گفتم البته قبل از انتخابات نمیخواستم بگویم که تصور نشود که این یک استفاده تبلیغاتی از این میخواهیم بکنیم، نه انتخابات را گذاشتیم هر جور که بناست بشود بشود و حالا میگویم به شما و گفتم هم در عید قربان.[5]
توصیه حضرت امام به کاندیداتوری هاشمی در انتخابات سال 68
انتخابات ریاست جمهوری سال 68 در حالی در شش مرداد 1368 برگزار شد که حضرت امام رحلت کرده بودند، اما از مدتی قبل از رحلت ایشان بحث کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی برای جایگزینی آیت الله خامنهای مطرح بود. هاشمی رفسنجانی در سال 78 و در مصاحبهای که در کتاب حقیقتها و مصلحتها منتشر شده است، میگوید که با توصیه امام خمینی کاندیدای ریاستجمهوری شده و در آن شرایط اجتماعی سلیقهها و جریانات مختلف از نامزدی وی حمایت کردند.[6]
در پایان باید گفت که به نظر میرسد حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری به دلیل تسلطی که به فضای سیاسی کشور دارند و آگاهی بالایی که نسبت به جریانات مختلف دارند و همچنین به دلیل جایگاه ولایت فقیه، این حق را دارند که در انتخابات توصیههایی به کاندیدا داشته باشند، زیرا تشخیص مصالح نظام بر عهده ولی فقیه است و در زمان حضرت امام حتی مشاهده میکنیم که ایشان از ورود شهید بهشتی به انتخابات ممانعت میکنند و این کار را به مصلحت کشور و روحانیت میدانند.
[1] - ww.mashreghnews.ir/fa/news/635582/
[2] -http://www.farsnews.com/printable.php?nn=13930230001405
[3]- http://www.rajanews.com/news/18166
[4] - خاطرات حجت الاسلام و المسلمین ناطق نوری، جلد دوم، ص 73.
[5] -http://farsi.khamenei.ir/memory-content?id=20617
[6] - http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=45612
حرم حضرت ابوالفضل (ع)
حضرت عباس (ع )، پدرش علی بن ابیطالب و مادرش فاطمه کلابیه امالبنین است. او در چهارم شعبان سال ۲۶ هجری قمری متولد شد. سی وچهار سال وپنچ ماه بیشتر از عمر شریفش سپری نشده است، کنیهاش ابوالفضل است، و به او القاب دیگر مانند: پرچم دار کربلا و پاسدار حرم اهل بیت مصطفی ص) گواه جانبازی وی در راه اهل بیت( ع) است. قمر بنی هاشم، از جمال زیبای او حکایت دارد . سقای کربلا، از فداکاری عباس ع ) در رساندن آب به اهل بیت (ع )حکایت دارد. قهرمان علقمه شجاعتش را بازگو می کند. باب الحوایج، شکوه او را نزد خداوند، نشان می دهد و لقب ، عبد صالح، از عظمت معنوی عباس بن علی( ع ) حکایت دارد. بزرگی وعظمت مقام عباس ع) طوری است که امام سجاد( ع) وامام صادق( ع) اورا ستوده اند وفضائل فراوانی را از وی بیان فرموده اند، او مظهر ادب ،مظهر کرامت،مظهر تسلیم دربرابر حق ،مظهر خویش تن داری،مظهر جهاد با نفس،مظهر یقین، مظهر دلاوری ،مظهر رزم آوری ،مظهر وفا ، مظهر جوان مردی ، مظهر پایمردی، مظهر مقاومت، مظهر صبر، مظهر شجاعت ،مظهر شهامت ،مظهر اخلاص ،مظهر اطاعت ازخدا،مظهر اطاعت از امام (ع) ،مظهر رأفت ، مظهر رحمت ، مظهر عطوفت ،مظهر شهادت ،عموئی مهربان ، برادری بی نظیر وبالاخره عبدی صالح برای خدا بود، المطیع لله ولرسوله، او با لبابه دختر عبیداللّه بن عباس ازدواج کرد.ا و به روایتی دارای چهار فرزند پسر ویک دختر است.سرانجام خون سرخش روز عاشورا سرزمین کربلارا لاله گون کرد وقلب بشریت را داغ دار ،دستان بریده اش سرآغاز انگیزه قطع دست همه اجانب از بلاد اسلامی درطول تاریخ گردید، نعره مردانه وی در میدان کارزار نفی همه ستمگران عالم را رقم می زند،قطرات فروریخته از مشک وی اشک همه یتیمان را به نوازش نشسته است،فوران خون چشم وفرق سرش سرهای ملکوتیان را برزانوی غم نهاده است ،کسی که داغش کمر حسین( ع) شکسته است، زبان از توصیف او عاجز است وقلم سرشکته،وامثال من لب فروبسته، او مردی است قوی،قدرتمند،جدی ، نفوذ ناپذیر، کسی که تبلیغات دشمن در او اثر نمی گذارد ،فرماندهی دلاور ،پرچم داری شجاع ، جنگ آوری بی نظیر در میدان جنگ ،مبارزی خستگی ناپذیر،مردی که نعره او لرزه بر اندام دشمن می افکند ،برادری وفادار که تا آخرین قطره خون ایستاد ، تابعی محض برای امام زمان خود ، جوان مردی ایثار گر که در سخت ترین لحظات با شدت تشنگی، داخل نهر فرات پس از لمس آب گوارا بدون هیچ گونه مانع شرعی وعرفی،عطش حسین (ع) واطفال حرم را در ذهن مجسم کرده وسیرآبی خویش را قبل از آنان قابل تحمل ندانسته ، چنان نهیبی به نفس خود زد که هر گز جامی از آب دنیا ننوشد ،طوری که وعده او ونفسش لب حوض کوثر شد،توان مندی که به تنهائی به صفوف دشمن حمله کرد تا رهروانش در طول تاریخ از کثرت دشمن نهراسند، رزمنده ای که دودستش را درمیدان نبرد به خدا هدیه کرد وخم به ابرو نیاورد تادست همه غارتگران تاریخ را کوتاه کند ، چشمش را آماج تیر ساخت تاچشم همه ملت ها ی مظلوم را تا آخر عمر دنیا علیه ظلم وجور وکفر بیدار کند، راد مردی که حیاتش، اردوگاه حسینی را امنیت بود وآسایش ،وحضورش،همراه اهل حرم، تجسم پر عاطفه ترین ،با محبت ترین ،مهربان ترین پدر ، برادر ،و عمویی که چشم همه اطفال به اواست،وتمامی خواسته ها وحاجت ها از وی تقاضامی شود، زیرا او باب الحوائج است هم در دنیا وهم در آخرت ، فرزند زهرا(س) نیست اما افتخارش این است که زهرا(س) خود را مادر او میداند .حرمش قبله دلها است وپناه گاه همه درمندان وبی پناهان ،فاصله آن تاحرم حسینی حدود سیصد وپنجاه متراست،تاریخ دقیقی درمورد ساخت این حرم مطهر بطور مستقل وجود ندارد لکن نوعا درهرزمانی که حرم امام حسین ع) ساخته شده یاتعمیر گردیده است این حرم نیز به تبع آن ساخته و مرمت شده است،وبرخی از مورخین ساخت اولین حرم حضرت ابوالفضل (ع) را به زمان حکومت عضدالدوله دیلمی وتعمیر ونوسازی وتزیین آن را به دوران صفویه وپس از آن به دوران قاجار وسایر سلاطین ایرانی وغیر ایرانی منتسب می نمایند.
5- کف العباس
کف واژه ای است عربی که در فارسی نیز استعمال می شود،وبه معنای کف دست یا کف پا است ، لکن در اینجا کف به معنای تمای دست تا آرنج وبالای آرنج استعمال شده است وکف العباس یعنی محل قطع دست حضرت ابوالفضل العباس( ع)، جهت یاد آوری ویاد بود قطع دست های ایشان نماد هائی ساخته شده و مکانی را به نام کف الیمنی یعنی محل قطع دست راست و مکان دیگری را به نام کف الیسری یعنی محل قطع دست چپ آن حضرت در خارج از محدوده حرم حضرت ابوالفضل (ع) وحرم حضرت امام حسین( ع) مشخص کرده اند ، در زمان حادثه عاشورا این مکان ها داخل نخلستان ومحل در گیری دشمنان با وی بوده است وپس از آن علامت هایی ساخته شده است ، در شرایط فعلی یکی از این نشانه ها در حاشیه خیابان ودیگری داخل بازار قرار گرفته است، حضورگروهی، زائرین آنهم به صورت دسته های نوحه خوانی وسینه زنی واستفاده از بلنگو در آنجا موجب اذیت وآزار اهالی محل می شود.
تاریخ اماکن عتبات عالیات (41) از کتاب یاحسین کربلا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی
برچسبها: علی اسماعیلی کریزی , یاحسین کربلا , تاریخ اماکن , عتبات , عراق
بازدید :
مشعرالحرام
نامی است زیبا، مکانی است در هفت کیلومتر ی عرفات بطرف منی، زمینی در محاصره کوه های خشن،دره ای بی آب وعلف ،تنها محصول آن سنگ است وکالای صادراتیش ریگ هائی است که فقط برای جنگ باشیطان کار برد دارد، اما جائی است که حرمت آن کمتر از مسجد الحرام نیست زیرا وقوف در آن از ارکان حج است و برخلاف وادی عرفات که خارج حرم امن الهی است اینجا داخل محدوده حرم خداوند است آنجاوادی عرفان بود واینجا سرزمین شعور است جائی است که در فرازی از دعای پرفیض جوشن کبیر در شبهای قدر خداوند را به نام این سرزمین می خوانیم ومی گوئیم : یا رب المشعر الحرام ، آنجا توقف برای شناخت در روشنی بود واینجا توقف برای فهمیدن در تاریکی شب تاطلوع آفتاب است اینجا سرزمین محاسبه است،محا سبه عده وعده ،محاسبه مقدار مهمات ، زمان ونحوه حرکت ، برگرفتن سلاح برای دشمنی که اورا دروز شناخته ایم،از محل استقرارش مطلعیم ، تعداد نیرو ی وی را می دانیم ،صفوف وآرایش نظامی اورا اطلاع داریم ،بابرنامه پیش می رویم، باید اول عقبه دشمن را بزنیم ،لکن برای نبرد تن به تن که فردا اتفاق می افتد وسه روز ادامه دارد هیچ گونه امکانات مادی باما نیست ، از مرز های این سرزمین نیز حق خروج نداریم ،ارتباط مان باهمه جا قطع است ، محرم هستیم وغیر از کفن چیزی همراهمان نیست ،علاوه بر آن تحریم های بیست وچهار گانه نیز مارابه شدت محدود کرده ودست وپای مارا بسته است ، اما هرگز از دشمن نمی ترسیم ،درمنطق ما ،عقب نشینی وشکست معنا ندارد،در این توقف کوتاه ،دروادی شعور باتدبیر کامل واستفاده از فرصت اندک ، باید سلاح ومهمات جنگی فراهم کرد ، سلاحی ، که تهیه ، آن وابستگی به شرق وغرب ایجاد نکند ، سلا حی که برای آموزش آن نیاز به اعزام کارشناس از طرف بیگانگان نباشد ، سلاحی که هرکس باتکیه بر قدرت وتوان مادی خود قادر به تهیه وحمل باشد ، در این موقعیت حساس وفرصت کوتاه، هرچند دشمن راشناسائی کرده ایم ومی دانیم در چند قدمی ما مستقر شده است ، ومی دانیم جنگ فردا حتمی است وهیچ گونه احتمال صلح وسازش یاعقب نشینی داده نمی شود لکن به بهانه حضور دشمن ، ازهرجائی وهرکسی وبه هر نحوی، نمی شود سلاح تهیه کرد ،حفظ ارزش ها در رأس امور است ، باید سلاحی دست اول (بکر) مباح (غیر غصبی) باشد، و مکان تهیه آن حرم امن الهی است ، نه حتی سرزمین های عادی ومعمولی خودی ،تا چه رسد به سرزمین دشمن وبیگانگان ، حمله وهجوم نیز باید در وقت خاص خودش صورت پذیرد،به اصطلاح نظامی در ساعت سین ،به فرمان او، بانیت خالص وبارمز لبیک اللهم لبیک باشد، تااول طلوع آفتاب هیچ کسی حق خروج از این کمین گاه راندارد ،مبادا عملیات فردا لو رود ، اجازه وفرمان حمله از طرف خداوند صادر می شود، این سد آهنین شکسته شده وهر کسی درهجوم به عقبه دشمن، گوی سبقت از دیگری می رباید، تاچند قدمی وی پیشروی کرده ،وی را محاصره می کنند ، حمله آغاز می شود وتاوقتی مطمئن نشوند، تیرها به دشمن اصابت کرده از پای نمی نشینند. درسی است که خداوند توسط جبرئیل به صورت عملی ومیدانی به انبیاء واولیاء خود آموخته است، و اسامی متعدد این سرزمین را نیز او انتخاب کرده است ، درمورد نام گذاری این موقف بزرگ وباعظمت وشرافت،و این اردوگاه عظیم جنگی ،به وادی مشعرالحرام ،یامزدلفه ،یاوادی جمع ، روایاتی وجود دارد که، به پاره ای از آنها اشاره می شود.
مزدلفه
نام دیگر وادی مقدس مشعر الحرام، مزدلفه است ، ازدلاف را به معنی ،تقدم يا نزديكي (نزديكي وتقرب به خداوند) وبه معنای اجتماع، یعنی محل اجتماع مردم بیان کرده اند.ودر این خصوص راویتی از امام صادق ع) نیز نقل شده است،که در جریان تعلیم مناسک به حضرت ابراهیم ع) فرمودند : جبرئیل ع) ابراهیم ع) را به موقف آور د ، ودر آنجا ماندند تاخورشید غروب کرد ، بعد کوچ کرد ند ، پس از آن به ابراهیم ع ) گفت : نزدیک شو ( اجتماع کن ، مقدم شو یا تقرب به خدا کن ) به سوی مشعر الحرام لذا این سرزمین مزدلفه نامیده شد .[1] در روایت دیگری آمده است که، چون ابراهیم به محاذی مازمین،( مأزم ، تنگه یاراه تنگ ) رسید جبرئیل به او گفت ازدلف یعنی نزدیک شو ، پس از آن آنجا، مزدلفه نامیده شد، سپس او به طرف مشعر آمد ودر آنجا خوابید ، خداوند دستور داد که فرزندش را قربانی کند .[2]
وادی جمع
یکی دیگر از اسامی مشعر الحرام کلمه جمع است که در برخی از روایات به آن اشاره شده است، از جمله روایتی از امام صادق ع ) است که فرمودند : مزدلفه را جمع نامیده اند به علت اینکه حضرت آدم ع ) در آن مکان بین نماز مغرب وعشا جمع کرد.[3] ودر روایت دیگری که از امام علی ع) نقل شده است فرمودند : چون پیامبر گرامی اسلام ص ) عرفات راپشت سر گذاشت وبه طرف مزدلفه آمد،بین نماز مغرب وعشاء بایک اذان ودو اقامه جمع کرد .( واین عمل پیامبرص) را مبنای نام گذاری این سرزمین به وادی جمع قرار داده اند ).[4] اولین مرتبه ای که به این وادی مقدس توفیق تشرف یافتم یعنی سال 1363 هجری شمسی ،آنجا بیابانی بود ، درمحاصره کوه ها ی خشن ،دره ای همراه باتپه های سنگی ، خاشاک فراوان ، وحشرات ریز ، فاقد آب لوله کشی، برق ،
آسفالت وهرگونه امکانات بهداشتی دیگر ،فقط تعدادی سرویس بهداشتی صحرائی با آب محدود در این بیابان وجود داشت که ،بعلت عدم رعایت بهداشت خیلی هم قابل استفاده نبود،افراد بر ای جمع آوری ریگ جهت رمی جمرات در تاریکی شب از چراغ قوه وامثال آن استفاده می کردند و به رغم آن گاهی هم دست ها زخمی یا آلوده می شد، لکن در شرایط فعلی تعداد فراوان سرویس های بهداشتی وآب کافی وخیابان کشی وآسفالت وبرق وروشنائی لازم وتراشیدن کوه ها وایجاد فضای باز ووسیع برای ترد د ووقوف وضع را به طور کامل دگرگون ساخته است .
مسجد مشعر الحرام
یکی ازبناهای تاریخی،این وادی مسجدی است ، در وسط این دره ، یا ،بیابان ، گفته اند، در اين مكان جبرئيل به پيامبر(ص)نازل شده است.[5] اين مسجد در آغاز عهد عباسي ها مساحتي حدود چهار هزار متر مربع داشته،و بدون سقف بوده است ،اكنون مسجد زیبائی به نام مسجد مشعر الحرام وجو د دارد که مساحت آن، شش هزار متر مربع است" 121
وادي محسر
حسر بمعناي خسته شدن, و از پا افتادن است." وادی محسر راه باریکی است بین دوسلسله از کوه( درسال 1363 هجری شمسی در این مکان ،دوتپه ،یابه عبارتی دوکوه وجود داشت که ، وسط آن راه باریک وخاکی بود واعلام می کردند این جا وادی محسر است و مستحب است راه را با سرعت بیشتری طی نمائیم ،لکن در حال حاضر بعلت ازدیاد حجاج وتراکم جمعیت ، آن کوه هارا برداشته اند ومنطقه به صورت بیابانی صاف در آمده است ،که آنرا اسفالت نموده وتعدادی از چادر های منی ، در آن وادی قرار گرفته است ،وبرخی از برادران اهل سنت آنجا بیتوته می کنند،)گفته شده است که عذاب خداوند به اصحاب فیل که جهت تخریب کعبه آمده بودند در این وادی نازل شده است .( نام فيل ابرهه محمود بود ،در زمان توقف سپاه ابرهه در وادی محسر ،هنگام راندن ،فیل بسوي يمن با شتاب مي رفت لكن بطرف حرم نمي رفت )خداوند پرنده ابابیل را بر آنها فرستاد تا بوسیله سنگ ریزه به ایشان تیر اندازی کند وقبل از اینکه به مقصود خود برسند هلاک شوند .[6]
وادي محسر را، وادي النار، هم مي گفتند چون مردي از اهل مكه به شكار رفته بود آتشي از آسمان آمد و او را سوزاند.[7] وبه آن وادی مهلل هم می گویند چون مردم هلهله کنان نفس زنان و باشتاب از آن رد می شوند
برحجاج بیت الله الحرام که از عرفات می آیند ودر مشعر الحرام وقوف کرده واول طلوع آفتاب باید از وادی محسرعبور نموده به طرف منی حرکت کنندمستحب است از این وادی باشتاب عبور کنند وزود بگذرند چون اینجا وادی عذاب است وآتش، ومحل غضب خداوند برقوم ابرهه ، ودرمورد این وادی ، از سلیمان بن مهران نقل شده است که :
ازامام صادق ع)سؤال کردم؟پیامبرگرامی اسلام ص)چندحج انجام داده اند؟ فرمودند : بیست حج بطور پنهانی انجام داده اند ودر هر حجی که از مأ زمین (راه تنگ) عبور می کردند ، پیاده می شدند ادرار می کردند( وبعد ادامه راه می دادند ) سؤال کردم چرا (در مازمین پیاده می شدند وادرار می کردند وبعد ادامه راه می دادند .) فرمودند : بعلت اینکه آنجا اولین موضعی است که بت ها در آن مکان عبادت شده است ، وسنگی که بت هبل از آن تراشیده شده است از آنجا برداشته شده است ، بت هبلی که علی ع) پاروی پشت (شانه ، دوش )پیامبر ص ) گذاشت وآنرا از روی کعبه پائین آورد ودور انداخت وریزه های آنرا در جلو باب بنی شیبه دفن کرد ند ولذا ورود به مسجد الحرام از باب بنی شیبه (لگد کردن بت هبل ) مستحب است .[8]
[1] - عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ فِي حَدِيثِ إِبْرَاهِيمَ ع إِنَّ جَبْرَئِيلَ ع انْتَهَى بِهِ إِلَى الْمَوْقِفِ فَأَقَامَ بِهِ حَتَّى غَرَبَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ أَفَاضَ بِهِ فَقَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ ازْدَلِفْ إِلَى الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ فَسُمِّيَتْ مُزْدَلِفَةَ. همان ص 266 ح 1
[2] - فلما حاذي المازمين، قال: (جبرئيل)له (ابراهيم)ازدلف فسمي مزدلفه ، و صار الي المشعر فنام عليه فامره الله ان یذبح ابنه، يعقوبي ج1 ص 37
[3] - عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سُمِّيَتِ الْمُزْدَلِفَةُ جَمْعاً لِأَنَّ آدَمَ جَمَعَ فِيهَا بَيْنَ الصَّلَاتَيْنِ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ. پیشین ص 266 ح3
[4] - عَنْ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَنَّهُ قَالَ لَمَّا دَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ عَرَفَاتٍ مَرَّ حَتَّى أَتَى الْمُزْدَلِفَةَ فَجَمَعَ بِهَا بَيْنَ الصَّلَاتَيْنِ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ بِأَذَانٍ وَاحِدٍ وَ إِقَامَتَينِ. پیشین ، ج96، ص 270
[5] -تا ریخ آثار اسلامی مکه ومدینه ص 184
[6] - و هو طريق ضيق بين سلسلتين من الجبال...و يقال ان بهذ الوادي نزل بأس الله باصحاب الفيل فيما جائو لهدم الكعبه فارسل الله عليهم طيرا ابابيل ترميهم بحجاره من سجيل فاهلكهم قبل وصولهم الي غايتهم و يستحب للحاج الاسراع في الخروج لان النبي(ص) فعل ذالك./دليل الحجاج المصور –صالح محمد جمال
[7] - میقات شماره 3 ص 174
[8] - بحار ج 21 ص 398
تاريخ : یکشنبه یازدهم مهر ۱۳۹۵ | 8:52 | نویسنده : احمد |
تاریخ اماکن مکه ومدینه(40): ازکتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی
سفرهای تفریحی هاشمی رفسنجانی و خانوادهاش در دهه محرم
کد خبر: 65664
اتاق خبر 24:درحالیکه دهه محرم ایام عزاداری اهلبیت عصمت و طهارت است و ایران اسلامی یکپارچه عزاداری است هاشمی رفسنجانی و خانوادهاش در این دهه و حتی روزهای تاسوعا و عاشورا و یازدهم محرم به سفرهای تفریحی شمال و سد لتیان میرفتهاند.
یکشنبه 30 تیر 1370 (تاسوعای حسینی):
«با هلیکوپتر به سد لتیان آمدیم. بچهها هم تا ظهر کمکم رسیدند. مهدی و فاطی نیامدند. هوای خوبی دارد. عصر همراه بچهها، خواستم اسکی روی آب یاد بگیرم. کمی دنبال قایق کشیده شدم. بدنم آمادگی برای چنین ورزشی ندارد. گرچه آسان است.
آب لتیان پایینتر از سطح آن در سال گذشته است. یک نفر چینی پیشبینی کرده است که ساعت 8 امروز زلزلهای به قدرت 8/6 ریشتر در تهران روی خواهد داد. به همین خاطر بسیاری از مردم از تهران سفر کرده یا از خانه بیرون رفتهاند... آمدن ما به لتیان هم بیارتباط با این نیست. گرچه خودم اصلاً قبول ندارم فقط به خاطر بچهها آمدم.»[1]
دوشنبه 31 تیر 1370 (عاشورای حسینی)
امروز عاشورا است. تا ساعت هشت و نیم صبح خوابیدم. روز را به «استراحت» و انجام کارهایی که با خودم به «لتیان» برده بودم، گذراندم. نزدیک غروب به خانه برگشتم.[2]
مطابق خاطرات سال 1372 هاشمی رفسنجانی و خانوادهاش سفر تفریحی خانوادگی را با جمعی از بستگان از سوم محرم (برابر با سوم تیر 1372 آغاز میکنند و تا ششم محرم که به تهران برمیگردند در سواحل خزر به تفریح میپردازند؛ و دوباره روز یازدهم محرم (برابر با 11 تیر) برای تفریح به دریاچه سد لتیان میروند. او دراینباره مینویسد:
سوم تیر 1372: (سوم محرم)
«...زیر نور مهتاب مقداری شنا کردم، با حال و آرامشبخش بود؛ شام را دیر وقت خوردیم و کمی پیادهروی و خواب...»[3]
پنجم تیر 1372: (پنجم محرم)
«بعد از نماز در ساحل دریا قدم زدم و منظره جالب بالا آمدن خورشید را تماشا کردم...با اتوبوس بهسوی فرودگاه رشت حرکت کردیم. در خیابانهای شهر دستههای عزاداری محرم مشغول عزاداری بودند.»[4]
یازدهم تیر 1372: (یازدهم محرم، فردای عاشورا)
«امروز به سد لتیان رفتیم. بچهها و بستگان هم آمدند. عفت و یاسر نبودند. پیش از ظهر همراه عماد و علیرضا و جلال مدتی قایق پدالی در دریاچه سد راندیم. بعدازظهر نیم ساعتی شنا کردم و بقیه روز را استراحت و قدم زدن و مقداری مطالعه و استماع گزارشها داشتم...»[5]
[1] - خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال 1370، سازندگی و شکوفایی، صفحه 236
[2] - خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال 1370، سازندگی و شکوفایی، صفحه 236 و 237
[3] - کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، صلابت سازندگی، خاطرات سال 1372، صفحه 185
[4] - همان، صفحه 186
[5] - همان، صفحه 193
صبحگاه مشترک نیروی انتظامی خراسان رضوی باحضورحجت الاسلام والمسلمین اسماعیلی رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح استان
هفته ی نیروی انتظامی گرامی باد.
ازخداوندمیخواهم تابا
بسیجیانم محشورفرماید
،چراکه دراین دنیا
افتخارم این است که
خودبسیجی ام
امام خمینی(ره)
رزمایش اقتدار بسیج در مشهد برگزار شد.
به گزارش مشهد پیام، صبح روز گذشته رزمایش اقتدار بسیج در پادگان آموزشی برزش آباد با حضور مسئولین و ۳۵ هزار بسیجی برگزار شد.
عکس: علیرضا اخباری