تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 12:34 AM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

سیره و سیمای حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

الف: شناسنامه خدیجه

حضرت خدیجه پانزده سال قبل از عام الفیل وشصت وهشت سال قبل ازهجرت نبوی در شهر مکه دیده به جهان گشود وپس ازشصت وپنج سال زندگی با شرافت وفضیلت سرانجام در تاریخ دهم رمضان سال دهم بعثت و سه سال قبل ازهجرت رسول خدا به مدینه به لقاءالله پیوست .

نام او خدیجه ،و کنیه اش «ام هند» نام پدرش « خویلد ابن اسد » ونام مادرش « فاطمه دخترزائدة بن الاصم»می باشد.1

پدر ومادر خدیجه با چند واسطه به « لویّ بن غالب» می رسد که جدّ اعلای پیامبر خداست و مادرمادر خدیجه «هاله» دختر عبدمناف از اجداد پیامبر اسلام است. بنابراین خدیجه هم از طرف پدر وهم از سوی مادرش با پیامبر اسلام هم نسب می باشد

 

ب: ازدواج خدیجه

خدیجه به وسیله قرابت فامیلی با رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم ) از یک طرف و ملاحظه اخلاق حمیده او در بازرگانی ازطرف دیگر ، وشنیدن اخباررسالت از علمای یهود ونصاری ازسوی سوم ، عاشق دلباخته معنوی پیامبر بود و گاهی در این را ه گریه می کرد ! و در شب هایی خواب به چشم اوفرو نمی رفت . ولذا مشکل خود را با پسر عمویش که عالم برجسته نصارا بود در میان گذاشت، او دعایی نوشت ، وخدیجه آن را زیر بالشش گذاشت و شبانه در عالم خواب پیامبر را دید ، وآینده برایش روشن شد ، و چون چشم برگشود دیگربه خواب نرفت و سرانجام کنیزش نفیسه دختر ــــ وبه قولی خواهرش را به سراغ پیامبر فرستاد و رسماً در خواست ازدواج کرد.3

 


ادامه مطلب




نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 12:33 AM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

كوچك شمردن و آزار رساندن به دیگران كه از دشمنى و حسد ریشه مى گیرد، قطعاً حرام و موجب تباهى و هلاكت دنیا و آخرت است; حتى در مقام مزاح و شوخى هم نباید مؤمن حقیر و خوار شود. خداوند تبارك و تعالى مى فرماید:
(وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً)[1]; كسانى كه مردان و زنان با ایمان را بیازارند، براى عملى كه انجام نداده اند (قصاص نباشد)، پس به راستى گناه بزرگ و دروغى آشكار بر خود خریده اند.

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نیز مى فرماید:

المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه[2]; مسلمان واقعى كسى است كه مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند (آزارش به كسى نرسد).
ایضاً قال الله تبارك و تعالى من اهان لى ولیّاً فقد ارصد لمحاربتى[3]; خدا فرموده است، هر كس به یكى از اولیا و دوستان من اهانتى برساند، كمر به جنگ با من بسته است.
یعنى ارتباط خالق با خلق آن چنان است كه اذیّت و اهانت مخلوق مؤمن، ایذاء و اهانت به خالق است.
و ضدّ اهانت و تحقیر كردن، احترام و تكریم مؤمنین، بلكه تمام بندگان خداست، و در حدیث قدسى وارد شده است:
لیأمن غضبى من اكرم عبدى المؤمن[4]; هر كس بنده ى مؤمن مرا گرامى بدارد از غضب من در امان خواهد بود.

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:

خصلتان من الخیر لیس فوقهما شىء من البّر الایمان بالله و النفع لعباد الله و خصلتان لیس فوقهما من الشر شىء الشرك بالله و الضّر لعباد الله[5]; دو خصلت نیك است كه نیكوتر از آنها چیزى نیست: ایمان به خدا و سود رساندن به بندگان خدا; و دو خصلت بد است كه بدتر از آنها چیزى نیست: شرك به خدا و زیان رساندن به خلق خدا.
هر كس ز كار خلق یكى عقده وا كند ایزد هزار عقده ز كارش رها كند
صدها فرشته بوسه بر آن دست مى زنند كز كار خلق یك گره بسته وا كند
پس چه بهتر كه انسان مؤمن به كسى آزار نرساند، بلكه تا مى تواند به هم نوعان خود كمك و فایده برساند; و به تجربه ثابت شده است كه هر كس مردم را به هر نظرى ببیند مردم نیز او را به همان نظر نگاه مى كنند.

پی نوشتها :

[1]. سوره ى احزاب، آیه ى 58.
[2]. جامع السعادات، ج 2، ص 165.
[3]. همان.
[4]. جامع السعادات، ج 2، ص 167.
[5]. همان، ص 168، و تحف العقول، ص 34.

 

 







نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 12:31 AM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

خداوند می فرماید : ای پسر آدم !

- توشه ات را زیاد کن که راه دور است . دور 2-

کشتی ات را تازه و نو گردان که دریا ژرف است ، ژرف

3- بارت را سبک ساز که جاده باریک است ، باریک 4-

کردارت را خالص گردان که حسابگر بینا است ، بینا

5- خوابت را برای مرگ بگذار 6-

بالیدنت را برای هنگام سنجش اعمال بگذار

7- خواهش های نفسانیت را برای بهشت 8-

آسایشت را برای آخرت

9- لذتت را برای زنان بهشتی واگذار 10-

تو برای من باش تا من برای تو باشم

11- با حقیر و پست شمردن دنیا به من نزدیک شو

12- بوسیله ی دشمنی با نابکاران و دوستی با نیکان ، از آتش دوزخ دور شو

 

زیرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند

 

 







نظرات 0
تاريخ : جمعه 18 دی 1388  | 12:29 AM | نويسنده : Mohammad ali Hajian


هرثمة بن سلیم گوید: با على علیه السّلام به صفین (براى جنگ با معاویه ) مى رفتیم

وقتى به زمین كربلا رسیدیم حضرت در آنجا با ما نماز جماعت خواند بعد از سلام نماز با

دست مبارك مقدارى از خاك كربلا برداشت و بوئید، سپس فرمود خوشا به

  حال تو اى خاك ، البته كه از تو گروهى (روز قیامت ) محشور شوند كه بى حساب

وارد بهشت مى گردند هرثمة وقتى به خانه برگشت به همسر خود به نام جرداء كه .

  از شیعیان حضرت بود گفت : آیا نمى خواهى تو را از كار مولایت اباالحسن به شگفت

آورم ؟ وقتى به سرزمین كربلا رسیدیم مقدارى از خاك آن زمین برداشت و بوئید و گفت :

خوشا به حال تو اى خاك البته كه از تو گروهى روز قیامت محشور مى شوند كه بى

حساب وارد بهشت مى گردند، او از كجا علم غیب دارد ؟ جرداء همسرش گفت :

  اى مرد ما را رها كن ، امیرالمؤمنین جز حق نمى گوید. هرثمة گوید: (روزگار گذشت

تا در زمان یزید) عبیدالله بن زیاد براى جنگ امام حسین علیه السلام مردم را بسیج

مى كرد، من در آن لشكر بودم ، وقتى به زمین كربلا و امام حسین و اصحاب او رسیدم

، به یادم آمد آن منزلى را كه با على علیه السلام آمده بودم و آنجائى كه حضرت خاك

را برداشته و آن سخن را گفته بود شناختم . از آمدن خود ناراحت شدم ،

  اسب خود را به طرف اباعبدالله الحسین رانده نزد حضرت آمدم سلام كردم و حدیث

پدر بزرگوارش در این امكان را نقل كردم . حضرت فرمود: به كمك ما آمدى یا

  بر علیه ما؟ گفتم : اى پسر پیامبر نه با شما و نه بر علیه شما، زن و فرزندم را رها

كردم و از پسر زیاد بر ایشان نگرانم ، حضرت فرمود: زود برگرد و دور شو تا كشته

شدن ما را نبینى ، سوگند به آنكه جان حسین در دست اوست ، هیچ كس امروز

نیست كه كشته شدن ما را ببیند و یارى نكند مگر اینكه داخل جهنم شود. هرثمه

گوید: به سرعت از زمین كربلا فرار كردم تا كشته شدن آنها را نبینم .


وقعه صفین ، ص 140، بحار ج 41، ص 337

 

 







نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 17 دی 1388  | 11:34 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

منصور عمار از رهگذرى كه سراى قاضى بغداد در آن بود عبور میكرد. در خانه

باز بود. منصور جلو در ایستاد و بدرون منزل نظرى افكند. دید سرائى است بس

وسیع و مجلل . داخل منزل شد و تمام قسمتهاى آنرا با دقت نگاه كرد. توجه

منصور به اطاقهاى مفروش ، ظروف عالى ، غلامان و خدمتگزاران متعدد جلب

شد و حیرت زده آنهمه خودآرائى و تجمل را نگریست سپس آب وضو خواست .

یكى از غلامان آفتابه بزرگى را پر كرد و نزد او برد. منصور در نقطه اى كه قاضى

بغداد میدید نشست و آغاز وضو نمود ولى دستها را از بازو شست و پاها را از زانو.

قاضى گفت اى منصور این چه اسراف است كه میكنى و چرا اینهمه آب را بهدر

میدهى ؟ منصور گفت اى قاضى تو كه زیاده روى در آب مباح را اسراف میخوانى

درباره این سرا و بوستان با این همه تجمل و اسباب كه خدا میداند پول آنها از كجا

آمده است چه میگوئى ، آیا اسراف نیست ؟ تو كه احتیاجاتت با یك منزل كوچك و

دو خدمتگزار برآورده میشود چرا اینقدر زیاده روى میكنى و اینهمه و بال را بردوش

میكشى ؟ قاضى از سخن منصور بخود آمد، از عیب اخلاقى خویش آگاه شد، زندگى

آمیخته به اسراف را بر هم زد، و از آن پس ‍ روش معتدلى در پیش گرفت

جوامع الحكایات ، صفحه 201


 







نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 17 دی 1388  | 11:33 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 

 

احنف بن قیس مى گوید: روزى بـه دربار معاویه رفتم ، وقت نهار آن قدر طعام گرم ، سرد، ترش و

شیرین پیش من آوردند كه تعجّب كردم آنگاه طعام دیگرى آوردند كه آنرا نشناختم .

 

پرسیدم : این چه طعامى است ؟ معاویه جواب داد: ایـن طـعـام از روده هـاى مـرغـابى تهیّه شده ،

آنرا با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ كرده و شكر نِیشكر در آن ریخته اند.

احنف بن قیس مى گوید : در اینجا بى اختیار گریه ام گرفت و گریستم . معاویه با شگفتى پرسید:

علّت گریه ات چیست ؟ گفتم : به یاد على بن ابیطالب علیه السّلام افتادم ، روزى در خانه او بودم ،

وقت طعام رسید فرمود : میهمان من باش . آنگاه سفره اى مُهر و مُوم شده آوردند.

 

گفتم : در این سفره چیست ؟ فرمود: آرد جو ( سویق شعیر ) گفتم : آیا مى ترسید از آن بردارند

یا نمى خواهید كسى از آن بخورد ؟ فـرمـود: نـه ، هـیـچ كدام از اینها نیست ، بلكه مى ترسم

حسن و حسین علیهماالسلام بر آن روغن حیوانى یا روغن زیتون بریزند.

گفتم : یا امیرالمؤ منین مگر این كار حرام است ؟ حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:

لا وَ لكِن یَجِبُ عَلى اَئِمَّةِ الحَقِّ اَن یُقَدِّرُوا اَنفُسَهُم بِضَعفَةِ النّاسِ لِئَلاّ یَطغِى الفَقیرَ فَقرُهُ

(نه ، بلكه بر امامان حق لازم است در طعام مانند مردمان عاجز و ضعیف باشند تا فقر باعث طغیان

فقرا نگردد). هـر وقـت فـقـر بـه آنـها فشار آورد بگویند: بر ما چه باك ،   سفره امیرالمؤ منین نیز

مانند ماست مـعـاویـه گـفـت : اى احـنـف مـردى را یـاد كـردى كـه فـضـیـلت او قابل انكار نیست .

 

اصل الشّیعه و اصُولُها ص 65



 

 

 

 

 







نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 17 دی 1388  | 11:32 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian


هنگامیكه سلمان از دنیا مى رفت سعد بن ابى وقاص به عیادت او آمد، به او گفت :

چگونه اى ؟ حالت چطور است ؟ سلمان گریست ، سعید گفت : چرا گریه مى كنى ،

پیامبر تا دم مرگ از تو راضى بود، تو از كسانى هستى كه نزد حوض (كوثر) پیش

حضرت مى روى (نه از آنها كه پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود: عده اى از اصحاب

مرا از حوض دو ر مى كنند چون بعد از حضرت مرتكب خیانتهایى شده اند).

سلمان گفت : به خدا سوگند كه من به خاطر مرگ بى تابى نمى كنم و نه به

خاطر غصه دنیا، گریه من از آن است كه پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله فرمود و

با ما شرط كرد توشه شما از دنیا باید به اندازه بار مسافر باشد و من مى ترسم

كه از این مقدار بیشتر داشته باشم . سعد گوید: من به اطراف او در اتاق نگاه كردم

دیدم یك پارچ یا آفتابه و یك لگن براى شستن لباس و یك كاسه یا ظرف پختن غذا

بیشتر نبود....

سلمان از آن سه نفرى است كه روایات مى گوید تنها آنها بعد از پیامبر برجا ماندند و

دیگران منحرف شدند. پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: خداوند به من

دستور داده كه چهار نفر را دوست داشته باشم سپس ‍ آنها را حضرت على و مقداد

و ابوذر و سلمان فارسى معرفى كرد.امام صادق علیه السلام در مورد سلمان

فرمود: سلمان علم اول و آخر را پیدا كرد و او دریائى بیكران است و او از ما اهل بیت

است .در حدیث دیگرى حضرت صادق علیه السلام فرمود: سلمان اسم اعظم را

مى دانست . او آنقدر در دانش و اسرارالهى عمیق بود كه روایات مى گوید: اگر ابوذر

آنچه در دل سلمان بود مى دانست او را مى كشت .حسن بن منصور گوید: به

امام صادق علیه السلام عرض كردم :آیا سلمان محدث بود؟ (از غیب با او صحبت

مى شد) حضرت فرمود: آرى ، گفتم :چه كسى با او سخن مى گفت ؟ فرمود:

فرشته اى بزرگوار، عرض كردم : وقتی سلمان چنین باشد صاحب او (حضرت

امیر علیه السلام ) چه خواهد بود؟ حضرت فرمود: به كار خودت مشغول باش .

و جمله ((سلمان منا اهل البیت ؛ سلمان از ما خانواده است ))، در روایات بسیارى

آمده است ، حضرت باقر علیه السلام فرمود:نگوئید سلمان فارسى بگوئید سلمان

محمدى او مردى از ما خاندان است


روایت مذكور همگى از ج8 معجم الرجال در ترجمه سلمان فارسى ذكر گردیده است .

 

 







نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 17 دی 1388  | 11:31 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 

یكی بود و یكی بود و خدا بود
خدا بود و خدا بی‌انتها بود

نه آدم بود در عالم، نه حوا
  علی  بود و محمد بود و زهرا

خدا می‌خواست دین تنها نباشد

محمد در زمین تنها نباشد

علی  را از بهشت آورد بر خاك

به خاك تشنه، او چون چشمه‌ی پاك

چو آمد، كعبه شد گهواره او

روان شد آیه‌ها درباره او

زمین و آسمان شد دست بوسش

علی  داماد شد، زهرا عروسش

علی  با غصه و غم آشنا بود

علی با درد آدم آشنا بود

برای بی‌پناهان آشیان ساخت

برای بینوایان سفره انداخت

علی  خوابید، اما سیر هرگز

نمك می‌خورد، اما شیر هرگز

علی سر در درون چاه می‌كرد

جهان را شرمگین از آه می‌كرد

بدی‌ها دید در این زندگانی

نمی‌گنجید در دنیای فانی

جدا از او مكن ما را، خدایا!

در این دنیا و آن دنیا، خدایا!

در این‌جا از بدی‌ها دورمان كن
در آن‌جا باعلی  محشورمان كن
 

 







نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 17 دی 1388  | 11:30 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

ابن قُتیبه یكى از علماء و تاریخ نویسان اهل سنّت در كتاب خود آورده است :

پس از گذشت مدّتى از جریان سقیفه ، روزى عمر به ابوبكر گفت : ما فاطمه ، دختر رسول اللّه را از خودمان خشمناك و ناراحت گردانیده ایم ، بیا با یكدیگر به ملاقات و دیدار او رویم تا از ما راضى و خوشنود شود.

لذا هر دو حركت كردند و چون به درب منزل رسیدند، اجازه ورود خواستند؛ ولى به ایشان اجازه داده نشد.

به ناچار حضور امام علىّ علیه السلام آمدند و در این باره با او سخن گفتند؛ بنابر این امام علىّ علیه السلام براى آنها اجازه ورود طلبید و چون وارد شدند، روبروى حضرت زهراء سلام اللّه علیها نشستند.

و حضرت روى خود را از آن ها برگرداند، سلام كردند، امّا حضرت جوابشان را نداد.

ابوبكر گفت : اى حبیبه رسول اللّه ! سوگند به خدا كه من تو را بیش از دخترم ، عایشه دوست دارم .

روزى كه پدرت از دنیا رفت ، اى كاش من مرده بودم ؛ علّت آن كه تو را از حقّ میراث پدرت منع كردم ، چون شنیدم كه فرمود: ما ارثیّه اى به جاى نمى گذاریم ، آنچه از اموال ما باقى بماند، صدقه است .

در این هنگام ، فاطمه سلام اللّه علیها فرمود: اگر حدیثى را از پدرم رسول خدا برایتان بگویم ، تاءیید مى كنید؟ گفتند: آرى .

فرمود: خداوند را بر شما گواه مى گیرم ، آیا نشنیدید از پدرم ، رسول اللّه صلّلى اللّه علیه و آله كه مى فرمود: رضایت فاطمه رضایت من است ، خشم و غضب فاطمه خشم و غضب من مى باشد، هركه فاطمه را دوست دارد مرا دوست داشته است و هر كه او را خشمگین و ناراحت كند، مرا خشمگین و ناراحت كرده است ؟!

گفتند: بلى ، چنین سخنى را از رسول اللّه شنیده ایم .

حضرت فاطمه فرمود: خدا و ملائكه را شاهد و گواه مى گیرم كه شما دو نفر مرا خشمگین و ناراحت كرده اید و من از شما خوشحال و راضى نخواهم شد تا پدرم ، رسول خدا را ملاقات كرده و شكایت شما را به او كنم .

ابوبكر گفت : از خشم خداوند و غضب فاطمه به خداوند پناه مى برم ، و سپس در حال گریه از نزد حضرت خارج شدند

 

 







نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 17 دی 1388  | 11:28 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

آدم معصیت کار و شهادت اعضای بدن

آنروز ( روز قیامت ) هرکس امّی و غامی باشد قاری و خوانا می شود .

مثل آنکه بعد از مردن لغت عرب را می فهمد .

این است که میّت را به عربی تلقین می گویند وگرنه آن تلقین عمل لغوی خواهد بود .

پس از آنکه در نامه ی عمل نظر می کند همه چیز را نوشته می بیند و از همه یادش می آید که فلان روز درفلان محل چه کرده و چه گفته . منکر می شود می گوید این نامه ی عمل من نیست ، دو ملک رقیب و عتید شهادت می دهند و معصیت کار شهادت دو ملک را قبول نمی کند ، آنوقت خداوند عالم ، روزها و شبها و قطعه های زمین را می فرماید که هرچه از احوال این بنده من اطّلاع دارید شهادت بدهید ، زمان و مکان شهادت می دهند که این اعمال از او سر زده " زمین حالا ساکت است ، آنروز به زبان می آید و شهادت می دهد "

 


ادامه مطلب




نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 17 دی 1388  | 11:28 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

خداوند می فرماید : ای پسر آدم !

- توشه ات را زیاد کن که راه دور است . دور 2-

کشتی ات را تازه و نو گردان که دریا ژرف است ، ژرف

3- بارت را سبک ساز که جاده باریک است ، باریک 4-

کردارت را خالص گردان که حسابگر بینا است ، بینا

5- خوابت را برای مرگ بگذار 6-

بالیدنت را برای هنگام سنجش اعمال بگذار

7- خواهش های نفسانیت را برای بهشت 8-

آسایشت را برای آخرت

9- لذتت را برای زنان بهشتی واگذار 10-

تو برای من باش تا من برای تو باشم

11- با حقیر و پست شمردن دنیا به من نزدیک شو

12- بوسیله ی دشمنی با نابکاران و دوستی با نیکان ، از آتش دوزخ دور شو

 

زیرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند

 

 







نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 17 دی 1388  | 11:27 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

حضرت ابراهیم (ع) رئیس الموحدین، خیلی کار مهمی انجام داد. شما ببینید

بچه ی لجبـاز خودتـان را می تـوانیـد ببـرید و سرش را ببـرید؟ او پسری مثـل

اسمـاعیل (ع) را با مـادرش هـاجر برده وسط بیـابـان گذاشته و مدتی آنها را

ندیده. حـالا که بـا آن عشق و علاقه ای که به اسمـاعیل دارد که دعا میکند:

یرثنی و یرث من آل یعقوب می خواهد ببرد و سرش را ببرد.

خیلی بندگی می خواهد که انسـان نـاراحت نشود و نگوید خدایا، نمی شود

همین بچه را بـرای مـا بگذاری؟ دعـا هم نکـرد. آمـد به اسمـاعیل گفت: انّی

اری فی المنام انّی اذبحک. من در خـواب دیده ام که باید تو را ذبح کنم. پسر

هم آنقـدر بـاکمـال است کـه همیـن کمـالش بیشتـر محبـت انسـان را جـلب

می کند. می گوید: یا ابت افعل ما تـومـر ستجدنی ان شا الله مـن الصـابرین.

نمی گوید هر چه خواب دیده ای عمل کن. چون اگـر ایـن را می گفت ممکن

بـود طغیـانی از آن برداشت شود. نه، ادب داشت. گفت: آنچـه را که از طـرف

پروردگار امر شده ای انجام بده. یعنی پدر، خواب تو خواب معمولی نیست.

امـری که در خـواب به تـو شده، با بیـداری یـکی است. بـعـد هم می گویـد:

خواهی دید که من صبر می کنم. در قربـانـگاه هم می گوید: صـورت مـرا بـه

زمیـن بگـذار کـه چشمت به صـورت من نیفتـد و یکوقت در امـر الهـی تـأخیـر

نشود. حضرت ابـراهیم هم وقتـی که او را می خواهد ذبـح کند ناراحت است

که چرا امر الهی انجام نمی شود. ببینید در چه مرحله ای از بندگی هستند.

ولی در عین حال مردم این بندگی را یاد نگرفتند.

 







نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 17 دی 1388  | 11:24 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 معرفی كتابفَصُ حِكْمهٍ عصمَتیهٍ فی كَلمهٍ فاطمیهدر تجلیل و تكریم از مقام والای حضرت فاطمه الزهرا صلوات الله علیهااستاد علامه حسن زاده آملی،ترجمه‌ی محمد حسن نائیجی،انتشارات قیام ،79صفحه،قیمت: 300 توماندر رساله برهانی ،عرفانی و قرانی« فَصُ حِكْمهٍ عصمَتیهٍ فی كَلمهٍ فاطمیه» به ابعاد و زوایای شخصیت اسرار امیز و در عین حال ،همه جانبه انسان كامل و معصومی همچون فاطمه زهرا سلام الله علیها به عنوان مظهر تام لیله القدر و                             ام ّابیها و امّ الائمه و كوثر آفرینش ،پرداخته شده است.لازم به ذكر است جناب علامه حسن زاده املی این كتاب را به مناسبت نخستین كنگره تحلیل و تكریم از مقام حضرت زهرا سلام الله علیها نگاشته اند را به مقام عظمای ولایت و رهبری چنین تقدیم می دارند:«با سلام و تحیّت خالصانه ،و ارادت بی پیرایه،و درود و نوید جاوید،به حضورآن قائد ولیّ وفیّ،و رائد سائس حفیّ،مصداق بارز نَرْفَعُ دَرجات مَنْ نَشاء تقدیم می گردد و عرض می‌شود: یاایها العزیز جئنا ببضاعه مزجاه. دادار عالم و ادم همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور داردا.»وصلی جان سوز و فراقی جان كاهسلام بر تو ای رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم ،سلامی از طرف من و دخترت كه هم‌اكنون در جوارت فرودآمده و شتابان به شما رسیده است ! ای پیامبر خدا،صبر و برباری من با از دست دادن فاطمه سلام الله علیها ،كم شده و توان خویشتنداری ندارم ،امّا برای من كه سختی جدایی تورا دیده و سنگینی مصیبت تورا كشیدم ، شكیبایی ممكن است....پس امانتی كه به من سپردی و به صاحبش رسید،از این پس اندوه من جاودانه و شبهایم ،شب زنده‌داری است،تا آن روز كه خدا خانه زندگی تورا برای من برگزیند.به زودی دخترت تورا آگاه خواهد ساخت كه امت توچگونه در ستمكاری بر او اجتماع كردند،از فاطمه سلام الله علیها  بپرس و احوال اندوهناك ما را از او خبر گیر،كه هنوز روزگاری سپری نشده،و یاد تو فراموش نگشته است. فرازهایی ازخطبه 202،نهج البلاغه،ترجمه محمد دشتی،ص423 لیله القدرحُرّنامش را حتما شنیده ای،«حرّبن


ادامه مطلب




نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 17 دی 1388  | 11:21 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 

در ذیل 67 دعای قرآنی كه کلمه «ربنا» در آن به كار رفته، ذكر شده است. رقم سمت چپ ممیز، شماره سوره و رقم سمت راست شماره آیه را نشان می‌دهد.


- 1ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار 201/2
پروردگارا در دنیا و آخرت به ما نیكی و احسان فرما و ما را از عذاب آتش دوزخ مصون بدار.
- 2ربنا اتنا فی الدنیا و ماله فی الاخره من خلاق 200/2
پروردگارا در دنیا رحمت و نعمت به ما عنایت كن. هر كه از رحمت تو محروم شد در آخرت بهره ندارد.
- 3ربنا اتنا من لدنك رحمه و هیّئ لنا من امرنا رشدا. 10/18

 

 

پروردگارا ، از جانب خود بر ما رحمتی فرست و برای رشد عقلی ما وسایل هدایت و ارشاد آماده فرما.
- 4ربنا اتهم ضعفین من العذاب و العنهم لعناً كبیراً. 69/33

 


ادامه مطلب




نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 17 دی 1388  | 9:08 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 

وضویی بگیریم که همیشه در وضو باشیم و نمازی بخوانیم که انگار همیشه در نماز هستیم. خوشا آنان که دائم در نمازند. (الّذین هم علی صلاتهم دائمون.) اسرار وضو این است. با شستن صورت که مربوط به خداست وجه را از توجه به غیر خدا شستن دست راست به اصحاب یمین رسیدگی کردن. با شستن دست چپ خواسته‌های دنیوی اصحاب شمال را برای اینکه مزاحم ما نشوند سیر کردن. با مسح سر به فرشتگان و با مسح پای راست به حیوانات حلال گوشت و گیاهان و مواد معدنی قابل خوردن و مسح پای چپ به حیوانات حرام گوشت و گیاهان و مواد سمی رسیدگی کردن. در وقت وضو چنان وضو بگیر که گویا او در حال وضو دادن توست، در حال شستن صورت، وجه خود را از غیر از او بشوی و کدورات توجه به عالم کثرت و نگاه به گناهان وعیوب را از آن پاک کن تا مناسب روکردن ونظر نمودن به او شوی. در حال شستن دست راست، تمام دست راستی‌ها و مومنین را شستشو بده و در حال شستن دست چپ، نظری هم به اهل دنیا و

 


ادامه مطلب




نظرات 0

تعداد کل صفحات : 11 :: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >