
نماهنگی زیبا و تاثیر گذار درباره انتظار فرج حضرت مهدی (عج) _ داستان یک نقاشی که نقاش نقش جان می زند تا ... - 00:08:55

سرود "سلام آقای خوبی" با صدای امیرمحمد در برنامه عموپورنگ که با زبان کودکانه و برای امام زمان (عج) می خواند. به مدت 03:41

پانزده شعبان، هویت فرهنگی مردمی است که بخشی از تاریخ و جامعه و فرهنگ کشور مرا تشکیل می دهد. نیمه شعبان هویت فرهنگی مردم شیعه دوازده امامی کشور من است. اگر از هویت فرهنگی مردم شیعه دوازده امامی سرزمین خود سخن می گویم، به خاطر حب و بغض های مذهبی نیست، بلکه نگاه فرا مذهبی به جامعه خودم دارم.
از آن جا که بخشی از جامعه کشورم را شیعیان دوازده امامی تشکیل می دهند، بر این اساس، نیمه شعبان هویت بخش عظیمی از جامعه مرا در این قلمرو جغرافیای وطن من تشکیل می دهد.
این بخش عظیم با این باورهای فرهنگی سالیان سال است که زندگی کرده است. نفس کشیده است. آرزو کرده است.
لازم است که به دوره کودکی ام برگردم. به خاطر می آورم والدین من می گفتند: شب نیمه شعبان، شب آرزوها و نیازهاست. یادم است که می گفتند: لحظه خاص این شب، آن قدر بزرگ و عظیم است که اگر کسی در کنار جوی آب، آب را به قصد طلا و جواهر شدن به بیرون جوی بریزد، همان می شود.
بزرگی این شب، همواره بخشی از تفکر مردم سرزمین مرا به خودش مشغول داشته است. بزرگی این شب، همواره روح های منتظری را تربیت کرده اند که به انتظار روز موعودی بنشیند تا منجی و مصلحی که در نیمه شعبان به دنیا آمده است بیاید تا زمین را از فساد و تباهی و بدبختی نجات بدهد و دادگری را بگستراند.
بر این اساس، نیمه شعبان، طعم شیرین عدالت و پایان ظلم و ستم را به همه تعارف می کند و لذت شیرین حضور مصلحی را می نمایاند که مردمی در انتظار این چنین روزی به انتظار می نشیند.
نیمه شعبان، مواد مطالعاتی و جامعه شناسی مردم من نیز هست. عقاید و باورهای مردمی و مناسک و مراسم و آئین های مذهبی این روز و این شب، می تواند مواد و مصالح جامعه شناسی و مردم شناسی مردم مرا تشکیل بدهد. روی این اساس، نیمه شعبان بخشی از حیات و تاریخ و فرهنگ و زندگی و روش زندگی مردم سرزمین من است.
من، نیمه شعبان را نیمه خودم می دانم. این روز را روز تولد منجی ای می دانم که روزی خواهد آمد و این انتظار، هر فرد منتظر را مهذب و پاک نگه میدارد، زیرا ستم رسیده را به انتظار دادرسی منتظر نگه میدارد و ستمگر را هراسان از روز موعودی که منجی و مصلح ظهور کند.
روز نیمه شعبان، به باور من، روز تولد عدالت و ظهور و مصلح جهانی است. این روز، روز فراق نیز است. فراق منجی ای که می آید تا فساد را برچیند و حکومت جهانی عادلانه ای را در تمام جهان بگستراند و مصلح کل بیاید تا جان تازه و روان نو در تمام این کالبدهای فرسوده بدمد. روز فراق، روز عاشقی نیز هست. عاشق، در فراق معشوقش روان رنجور دارد.
رنجوری عاشق شیرین است و شیرینی اش جریان زندگی است. شور است. فراق عاشق و معشوق تلخ است، اما آن تلخی که فراق زده کامش همواره مزه معشوق می دهد. فراق عدالت و اصلاحگری نیز تلخی ای است که کام فراق زده ها را همواره شیرین نگه میدارد.
عاشق به انتظار معشوقش همه تلخی های انتظار را می کشد. چشم به انتظار نشسته چشم روشن و درخشانی است که آئینه دار روشنی لحظه وصل است. از دید من، روز نیمه شعبان در عین حالی که هویت فرهنگی جامعه مرا تشکیل می دهد، روز تولد انتظار نیز هست. جامعه انتظار زده، جامعه عشق زده است. جامعه بلازده نیست. جامعه بلازده، جامعه بیمار است، اما جامعه انتظار زده جامعه بیدار و خردمند و عشق زده ای است که برای رسیدن به لحظه موعود از هرگونه پلشتی ها و زشتی ها خودداری کرده تا پاک و مهذب و آلایش یافته به معشوق برسد.
نگاه من به نیمه شعبان، نگاه جنگ افروزی مذهبی نیست. نگاه هتک گرایانه مذهبی نیز نیست. نگاه جمع گرایانه ای است که همانا اصلاحگری خواهد آمد و جان های طاعون زده زمانه را روشن و جهنم زمین را از آتش زشتی های زمانه پیراسته خواهد کرد.
نیمه شعبان می تواند الگوی جامعه ای باشد که مدل جامعه انتظار زده ای را در بدنه اجتماعی خودش همواره روشن نگه دارد.
البته نگاه من به نیمه شعبان و منجی موعود و مصلح کل جهانی، نگاه خرافی نیست، بلکه عاری از نگاه منتظرانه عوامانه است. نگاه منتظرَ واقعی هیچ گاه کژی ندارد و هیچ گاه به مذهب دیگر با دید متعصبانه برخورد نمی کند، بلکه نگاه های متنوع و رنگارنگ را روشن می کند و آینه بندان می کند، زیرا که روح منتظرَ، روح سیال و آفتاب زده و آفتاب خورده ای است که هیچگاه تاریکی برنمی تابد.
مرکز دید جامعه نیمه شعبان دار، روشن است.
این مرکز، به تمام سمت و سویش آفتاب می تابد، زیرا عدالت و دادگری و اصلاحگری خودش آفتاب است، آفتابی که از نظر جامعه نیمه شعبانی از شرق عدالت می تابد و هیچ گاه خرافه گری و عوام گری و عوام زدگی نمی گیرد. برای این که آفتابی و روشن است و کسی که آفتاب خورده است همیشه روشن و درخشان است. جامعه آفتاب زده به سوی آفتاب حرکت می کند.
این بدین معنا نیست که بخش دیگر جامعه را تاریک و تاریک زده بپندارد، بلکه در روشنی آفتاب به انتظار مصلح و منجی ای به انتظار می نشیند تا همه تاریخ و همه جهان و همه کس از ظهور منجی کل و مصلح جهانی آفتابی شوند.
مصلح کل و منجی جهان، آفتاب است و هر کس که به انتظار آفتاب می نشیند، آفتاب خورده است و روشن. بدین روی است که نیمه شعبان را گرامی می داریم تا تولد منجی و مصلح را تجلیل کنیم و گرامی بداریم. در عین حال، از عناصر فرهنگی و هویت تاریخی نیز تجلیل کرده باشیم. احترام به نیمه شعبان، احترام به تاریخ و فرهنگ و هویت فرهنگی ما نیز هست. و بالاخره پاسداشت نیمه شعبان جلا بخشیدن به رسم و رواجهای اجتماعی ماست و این، مربوط به تمامی مردم این سرزمین است و انتظار اصلاحگری نه متعلق به قوم خاص است و نه سرزمین خاص و نه جامعه و تاریخ خاص بلکه مربوط به تمامی انسانهای روی زمین است.
کمال طلبی یا تباهی ...!؟
همانگونه که می دانید خداوند در وجود انسانها فطرت کمال طلبی را قرار داده است و از این امر انتظار می رود که انسان در طولانی مدت در جهت بالا بردن شان و کمالات خویش پیش برود.
ولی در همین حال روایاتی داریم که خبر از آخر زمان می دهند و نشانه هایی از فساد و تباهی و رذیلت های اخلاقی انسان در آن زمان می دهند. (البته دلیل این امر را نمی دانم ولی موضوع دیگری مد نظرم هست)
برخی چنین برداشتی از روایتی مشهور با این مضمون دارند که: پس از آنكه زمین از تباهی و ستم پر شد، خداوند به وسیلة وی زمین را پر از برابری و عدالت خواهد ساخت.
نماندن هیچ نقطهای سفید در زمین پیش از ظهور؛ واقع شدن ظهور بلافاصله پس از اوج تباهی و گسترش بیدرنگ برابری و عدالت در زمین پس از ظهور، نتیجة منطقی این خبر نیستند. بنابراین حالات گوناگون دیگری نیز برای وضعیت جهان پیش از ظهور قابل برداشت است از جمله اينكه ممکن است در سالها یا سدههایی پیش از ظهور، حرکتهایی اصلاحی از سوی مؤمنان و انسانهای آزاده در نقاطی از جهان صورت پذیرد و به موفقیتهایی نیز برسد. در نتیجه خداوند با دیدن این کوشش مؤمنان و وجود انسانهایی اصلاحگر که یاوران مهدی(ع) میتوانند باشند، زمینه را برای ظهور و گسترش حرکت اصلاحی به کلّ جهان مساعد ببیند.
حال با توجه به چیز هایی که تا اینجا گفته شد مشخص کردن اینکه جهان ما در حال حاضر در چه فاصله زمانی نسبت به هنگام ظهور قرار دارد به نظر من و بسیاری از شما دشوار است و حتی قابل حدس هم نیست.
زیرا اگر خدا بخواهد لحظه ای بعد ساعت ظهور می تواند باشد ولی اگر تقدیر چیز دیگری باشد این امر می تواند سال های سال یا قرن ها به تعویق بیافتد.
نتیجه:
از این بحث نتیجه می گیریم که نه دور نشان دادن زمان ظهور به صلاح ماست و نه نزدیک نشان دادن آن . ولی اگر قبول کنیم که ظهور منجی عالم بشریت جز با فراهم آوردن یاوران مورد نیاز رخ نخواهد داد , یاورانی که صالح و مصلح باشند به این نتیجه خواهیم رسید که هر حرکت و خواست ما در جهت حرکت اصلاحی و افزایش یاران آن حضرت می تواند زمان ظهور حضرت مهدی (عج) را به پیش اندازد.
ما عدالت مهدي را مي خواهيم ...؟!
هميشه وقتي حرف از ظهور حضرت مهدي ميشه ما سريع به ياد عدالت مي افتيم و اينکه يک روزي آقا ظهور مي کنند و همه ما را از اين نعمت عدالت بهره مند مي کنند.
ولي آيا خودمان را براي اين عدالت آماده کرده ايم؟! شايد بگوييد عدالت که ديگر آمادگي نمي خواهد. ولي بايد بگويم که اگر ما اين عدالت را با مساوات اشتباه بگيريم به بي راهه رفته ايم و در پس اين باور نادرست مي تواند توقعات نا بجايي کمين کرده باشد.
عدل ترين عادل ها خداست که انسان ها را همگي با نياز هاي يکسان آفريد ولي ما انسان ها هستيم که با پاسخ به هر نيازمان و روش بر طرف کردن آن سرنوشت خود را رقم مي زنيم پس نبايد آثار طبيعي رفتارمان را به پاي بي عدالتي ها قرار دهيم و بخواهيم که امام زمان ظهور کنند و ما را نجات دهند. خدا هم در قرآن گفته است هيچ قومي را تغيير نخواهيم داد تا خودشان نخواهند.
نکته ديگري هم که بسيار شايع هست اين هست که ما تا از عدالت حضرت مهدي حرف مي زنيم اکثرا به ياد عدالت اقتصادي مي افتيم. البته نمي خواهم بگويم که مهم نيست ولي فقط نباید عدالت را در اين بخش ديد.
مثلا مي تواند عدالت حضرت مهدي اين باشد که اگر کسي استعداد خاصي در کاري دارد , بتواند استعدادش را شکوفا کند و اجازه ندهد بنا به شرایط و نا عدالتی ها سرکوب شود.و در جایی دیگر این عدالت می تواند شخصی را از مقامش عزل کند یا اموال شبهه ناک کسی را از او بگیرد. اگر ما تمام این امور را در نظر بگیریم و نیت و کردار خود در راستای آن قرار دهیم برای ظهور قدمی برداشته ایم در غیر آرزویی بیش نکرده ایم.
پینوشت:
پروردگارا این شب ها شب های قدر هست .
شب قدر، آبستن سپيده فلاح و رستگاري انسانهاي دل سپرده به مهر مهربانترين مهربانان است.
خدایا تمام مظلومان و مومنان را به حاجت دلشان برسان. اگر ما از نیاز هستیم تو به رحمانیت آشنا تری. خدایا امشب زیر باران رحمتت خیس اجابتم کن...!
سلام من به آن جمعه که از راه می رسد...
سلام بر لحظه انتظار، لحظهای که به انسان معنا میبخشد و بستر رشد را برای فراهم میسازد، سلام بر لحظاتی که انسان منتظر، از پا نمینشیند و میکوشد تا خود را احیا کند و خدا را به یاد آورد و برای رهایی، گامهایی استوار بردارد.
سلام بر انتظار مومنان، کسانی که خود را میشناسد و برای شناختن محبوب دو عالم، یک لحظه کوتاه نمیآیند و یک دم، غافل نمیشوند و برای شناساندن حضرت دوست، به بیخبران، همواره کوشا هستند و خود را در این راه روشن، حاضرند فدا کنند تا عشقشان را به صاحبشان نشان دهند.
سلام بر کوی انتظار، وادیی که منتظران را گرد هم آورده تا پناهگاه امنی برای دوستداران رهایی باشد و نشانه روشنی برای شیطان که میخواهد بر شمار ناامیدان بیفزاید.
سلام بر صاحب کوی انتظار، همو که انتظار را آفرید و منتظران را در انتظار آفرید تا پی به عیار آنان ببرد، سلام بر او که منجی را آفرید تا انتظار معنا یابد و انتظار بدرخشد و دیده شود.
سلام بر هر کسی که با انتظار پیوند دارد و انتظار را دوست دارد و انتظار را بهترین شیوههایی میداند و انتظار را حقیقتی جاری میپندارد.
سلام، سلام بر لحظهای که انتظار پایان میپذیرد و منتظران نمونه، با کارنامهای درخشان در برابر منجی حاضر میشوند و رویشان سپید است و دستشان پر و رهتوشهشان، نشانه روشن تلاش آنان است.
سلام، سلام بر لحظهای که شیطان نعره میزند از درد و میلرزد از خشم و میترساند بندگان را، ولی دیگر ترساندن سودی ندارد و ترسیدن، معنایی ندارد.
سلام بر لحظهای که دوره اهریمن به پایان میرسد، پایان راهی که از آغاز پایان تلخ آن پیدا بود.
سلام بر لحظهای که انسان به رونق میرسد و خرد به جایگاه نخست خود باز میگردد و عشق از گزند هوس در امان میماند و بیراههها مسدود میشود.

در گذشته پاسخ به این سوال آسان تر می نمود. فرزندان و جانشینان امام حسین (ع) صالح ترین افراد برای خونخواهی ایشان بودند و در طول تاریخ به روش های متعدد دست مدعیان دروغی انتقام حسین(ع) را رو می کردند. به عنوان مثال وقتی ابومسلم خراسانی با ادعای خونخواهی حسین (ع) از بنی امیه، قیام می کند و با شعار "الرضا من آل محمد" برای بنی عباس فعالیت می کند، اگر چه اکثر دوستداران فرزندان پیامبر، به او گرایش پیدا می کنند، اما امامان شیعه با آگاهی از انحرافی بودن دعوت ابومسلم، خواص را از پیوستن به او بر حذر می دارند.
در واقع در آن دوران ملاکی برای شناخت ادعای انتقام خون شهیدان کربلا وجود داشت و وارثان اصلی خون آن امام همام و یارانش مشخص بودند. اگر کسی ادعای ناروایی می کرد، به سرعت از طریق وکلا و نائبان امام یا معتمدین شیعه، مشخص می شد و شیعیان به سرعت به وظیفه خود آگاه می شدند.
این چنین است که در تمامی قیام هایی که به خونخواهی امام حسین (ع) صورت می گیرد، حکومت های وقت بهانه ای برای تعرض به جان امامان شیعه پیدا نمی کنند اگر چه می دانند این قیام ها از اثرات خون حسین (ع) است که ائمه شیعه در حفظ تازگی آن به شدت کوشا هستند.
اما بعد از غیبت امام دوازدهم به ویژه پس از غیبت کبری، دیگر معیار سنجش درست یا انحرافی بودن ادعای خونخواهی امام حسین (ع) به ظاهر از دست می رود.در واقع اگر چه می توان فهمید که شورش یا قیام انجام شده چه اهدافی را تعقیب می کند اما وارث اصلی خون امام حسین(ع) دیگر در میان مردم نیست تا بگوید اهداف پشت پرده ادعای خونخواهی حسین (ع) در این قیام چیست!
البته احادیث فراوانی درباره اینکه امام زمان منتقم اصلی خون امام حسین است، وجود دارد و نشان می دهد که ایشان نیز به مانند سایر ائمه در انتظار خونخواهی حسین(ع) به سر می برد و می توان گفت در واقع بعد از غیبت امام دوازدهم هیچ قیامی برای خونخواهی امام حسین (ع) مشروعیت ندارد!
اما نکته بعدی که در خونخواهی امام حسین(ع) مطرح است، این است که امام زمان(عج) در زمان ظهور از چه کسی انتقام خواهد گرفت؟
در روایات آمده است که همچنان که برخی از انسان های خوب رجعت می کنند، افراد بسیار شریر نیز رجعت می کنند و قاتلین امام حسین(ع) نیز از جمله همین افراد هستند. اینها بر می گردند و جزای اقدام جنایتکارانه اشان را به صورت مادی نیز در این دنیا می بینند.
همچنین می توان گفت انتقام امام زمان(ع)، صرفا متوجه قاتلان حسین(ع) نخواهد بود، بلکه در واقع انتقام مظلومین از ظالمان است. همان طور که امام حسین (ع) نماد مظلومین در کل تاریخ بشریت است، امام زمان نیز نماد عدالت و دفاع از حق مظلوم در سراسر تاریخ است و این انتقام جنبه نمادین نیز دارد.
به هر تقدیر قطعا امام زمان به طور مادی نیز انتقام خون یاران امام حسین و آن امام همام را خواهد گرفت اما اینکه چه کسی مخاطب این انتقام خواهد بود، جای بحث و بررسی بسیار دارد! باشد که هر وقت در دعای ندبه به فراز «أین الطالب بدم المقتول بکربلاـ» می رسیم، در این اندیشه کنیم که مخاطب این انتقام کیست و چگونه انتقامی خواهد بود؟


وقتی که امت من نماز را ضایع کنند -1
۲-از شهوت پیروی کنند
۳-خیانت در میان مردم زیاد شود
۴-امانت وامانت داری کم شود
۵-مشروبات الکلی بنوشند
۶-مردم همدیگر را سب و لعن کنند
۷-خانواده ها در دامن فساد سقوط کنند
۸-افراد جامعه نسبت به یکدیگر بدبین شوند
۹-قیمتها بالا رود
۱۰-عمل شنیع لواط علنی شود
۱۱- خلاف پسندیده شود
۱۲-ناسزا وفحش دادن به پدر و مادران را وسیله ی سرگرمی و مزاح قرار دهند
۱۳-آشکارا ربا بخورند
۱۴-زنا و بی عصمتی در میان مردم رواج پیدا کند
۱۵-مردم خانه های خود را بیارایند و دیوارهای آن را زینت دهند و قصرها وخانه های بلند ساخته شوند
۱۶-زشتی دروغ از بین برود بحدی که لباس راستی بر آن بپوشانند
۱۷-خاموشی و سکوت را بی خردی بدانند
۱۸-رغبت به به دنیا پیدا کنند و آن را بر آخرت مقدم بدارند
۱۹-رحم از دلهای همه ی مردم برود
۲۰-فساد جنبه ی عمومی پیدا کند
(و چندنشانه ی دیگر)
بعد از بیان این نشانه ها پیامبر می فرمایند
در چنین وضعی دیندار باید دین خود را بردارد واز این طرف به آن طرف و از این قله ی کوه به آن قله و از این دره به دره ی دیگر برود تاسلامت دین داشته باشد
از اسلام باقی نماند جزء اسمی و از قرآن باقی نماند جزء رسمی در این هنگام مساجدشان آباد باشد اما دلهایشان را از تقوا و ایمان تهی و خالی و تنها محبوب مردم دینار ودرهم باشد
آخـريـن حجّـت
بعد از بيان نياز انسان به حجّت و هادى در فصل اول، و بيان ويژگى هاى حجج بعد از رسول در فصل دوم، نوبت به آخرين حجّت خدا در زمين از نگاه على(عليه السلام)مى رسد، هر چند از اولين امام در وصف آخرين امام، روايت ها و سخنان زيادى مانده است
ولى در اين نوشتار تنها به سخنان آن حضرت در نهج البلاغه اشاره مى شود، تا ببينيم سخنان حضرتش چگونه شاهد صدقى بر آخرين حجّت خدا خواهد بود، و چگونه با شروع امامت، پايان روشن آن در كره خاكى رقم خورده، و آخرين علمدار هدايت و تداوم دهنده رسالت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)به انسان هايى كه در آينده قدم به عرصه وجود مى گذارند، معرفى شده است.
از جمله اين سخنان، حكمت (147) نهج البلاغه است، كه صدور اين حكمت از حضرت على(عليه السلام) اگر متواتر نباشد، نزديك به آن است، و كسى در نسبت آن به حضرتش ترديدى روا نداشته است. در كتاب هاى روايى شيعه و سنى پيش از سيد رضى، اين حكمت با سلسله سندهاى مختلف مكتوب است. مرحوم صدوق در اكمال الدين با چهارده سند مختلف آن را نقل مى كند
مى پرسند:
حضرت قائم (عج ) هنگام شهادت پدر در سال 260 هجرى قمرى پنج سال داشت و پس از پدر امام بر مردم بود، آيا يك نفر پنج ساله مى تواند امامت كند؟
پاسخ :
اگر كودكى ، بخاطر استعدادهاى فوق العاده كه خدا به او داده ، در اوج كمال بود، چه مانعى دارد امام مردم شود، مانند حضرت عيسى عليه السلام كه به فرموده قرآن در سن كودكى ، پيغمبر و حجت خدا شد و مانند بوعلى سينا و امثال او. و در دنيا گاهى كودكان استثنائى و نابغه بسيارند مانند: " سيد محمد طباطبايى قمى در عصر ما كه در پنج و نيم سالگى حافظ همه قرآن شد، و هم اكنون كه حدود هفت سال دارد، دروس حوزوى را مى خواند، و آن چنان بر معناى آيات قرآن ، مسلط است ، كه در گفتگو، با آيات قرآن سخن مى گويد و به سؤ الات جواب مى دهد"و مانند توماس يونگ و امثال او كه در دو سالگى خواندن و نوشتن را مى دانست و در هشت سالگى به تنهائى به آموختن رياضيات پرداخت بسيارند و اينها حكايت از آن مى كند كه چنين چيزى محال نيست وقتى محال نبود قدرت خدا به آن تعلق خواهد گرفت .
ما امامان ديگرى مانند امام جواد و امام هادى عليه السلام نيز داريم كه قبل از بلوغ به امامت رسيده اند.
POWERED BY RASEKHOON.NET