راه ناتمام
سه شنبه 26 آبان 1388 11:36 AM
راه
ناتمام قيصر امينپور آنروز بگشوده بال و پر با سر به سوي وادي خون رفتي گفتي: ديگر به خانه باز نميگردم امروز من به پاي خود رفتم فردا شايد مرا بياورند به شهر بر روي دستها اما؛ حتي تو را به شهر نياوردند گفتند: چيزي از او به جاي نمانده جز راه ناتمام!