قلب تپندة شهر (مسجد جامع خرمشهر)
شنبه 7 آذر 1388 12:10 PM
قلب تپندة شهر (مسجد
جامع خرمشهر) «مساجد سنگر است.» جملة
به ياد ماندني امام راحل است كه داراي عقبة فرهنگي و سياسي است. آقاي ابوترابي را
كه ميشناسيد؟ او هم گفته بود: «اگر مسجد سنگر است، مسجد جامع خرمشهر سنگر تمام
سنگرها است.» □
مسجد
جامع محل استراحت بچهها بود. فقط در مسجد ميشد شبها را گرد آمد و استراحت كرد.
دشمن اول نميدانست بچهها كجا جمع ميشوند، اما راديو آنقدر گيجبازي در آورد كه
عراقيها جاي بچهها را فهميدند. ديگر مسجد جامع هم زير آتش خمپاره بود.
□
دشمن
فهميده بود كه مسجد جامع قلب مقاومت است. و بايد به هر قيمتي اين مقاومت شكسته
شود. يك گلوله توپ، دوازدهم مهر گنبد مسجد را شكافت و در شبستان فرود آمد. خيليها
شهيد و مجروح شدند. اما مسجد به خون نشسته تا 45 روز ديگر نيز سرپا و محكم ايستاده
بود.
□
عراقيها
داشتند به مسجد نزديك ميشدند. بايد مسجد خالي ميشد و بچهها ميرفتند به آبادان
و يا به يك جاي امنتر. با اين همه، باز هم چند نفر از زنها و دخترها ماندند،
نميرفتند. ميگفتند هر وقت همه رفتند، ما هم ميرويم. اسلحه ميخواستند كه
بجنگند! خمپاره بعدي درست خورد وسط حياط.
□
گنبد
سوراخ شد. نور روز آمد توي شبستان مسجد. گرد و خاك تمام مسجد را پر كرد. ديگر مسجد
روشن روشن بود.
□
مسجد
جامع خرمشهر، قلب شهر بود. مادري بود كه فرزندان خويش را زير بال و پر گرفته بود و
در بيپناهي پناه داده بود و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود و آنگاه نيز كه
خرمشهر به اشغال متجاوزان درآمد، و مدافعان ناگزير شدند كه به آن سوي شط خرمشهر
كوچ كنند، باز هم مسجد جامع، مظهر همه آن آرزويي بود كه جز در بازپسگيري شهر
برآورده نميشد. مسجد جامع، همه خرمشهر بود. همة ايران، مسجد جامع با تمام جراحاتش
ايستاد تا اسطوره مقاومت مردم باشد تا روزي بار ديگر نواي نماز و صداي مناجات
فرزندانش را بشوند.
□
سوم
خرداد 61 خرمشهر، شهر خون، آزاد شد. رزمندگان داخل شهر شدند. مسجد جامع خوشحال
بود! كه فرزندانش را در آغوش ميگرفت. رزمندهها در و ديوار مسجد را ميبوسيدند و
گوشهاي ايستادند براي نماز، نماز شكر!
□
گرفتي
چرا مسجد جامع خرمشهر، سنگر تمام مسجدهاست؟