شهداي اينجا ديگر تشنه نيستند! (فكه)
سه شنبه 10 آذر 1388 8:40 PM
شهداي اينجا ديگر
تشنه نيستند! (فكه) فكه
يادآور نام چهار عمليات است: عملياتهاي والفجر مقدماتي (بهمن 61)؛ والفجر يك
(فروردين 62)؛ ظفر چهار (تير 63)؛ و عاشوراي سه (مرداد 63). فكه روايت سرزميني است
كه رملهاي آن پيكر خونين بسياري از عزيزان اين سرزمين را كفن شده است. اين
روايت ساده و مختصري است از منطقه فكه، كه احتمالاً يا رفتهاي يا قرار است كه
بروي و ببيني. اما من ميخواهم روايت دومي را هم از فكه بيان كنم. روايتي كه اينقدر
مختصر نباشد و گوشهاي از حقايق را به تصوير بكشد.
دشمن
با هوشياري مينها را زير رمل و ماسهها كار گذاشته بود و چون بيشتر عملياتها در
شب انجام ميگرفت، تا چند نفر روي مين پرپر نميشدند، بقيه از وجود ميدان مين
باخبر نميشدند. اكثر رزمندگان دشت فكه، نوجوانان و جواناني بودند كه عزم و اراده
قويشان آنان را سدشكن كرده بود، حالات معنوي و روحي آنها به قدري بينظير بود كه
با اشتياق براي عمليات آماده ميشدند.
□
فكه
را «قتلگاه» ميگويند، قتلگاه شهيدان خودش يك سرزمين پهناور مملو از رمل و ماسه،
با چند تا تپه ماهوري و نيروهايي كه در محاصرة دشمن داخل شيار بين دو تپه پناه
گرفته، شيار پر از مين والمر، آتش دشمن متمركز بر شيار سه روز مقاومت، بدون آب و
غذا و سرانجام قتلعام.
□
در
محور لشكر 17 عليبنابيطالب، بچهها در ساعت ده شب، با دشمن درگير ميشوند و خط
دشمن شكسته ميشود. جنگ شديدي درميگيرد. شهيد زينالدين دستور ميدهد بچههاي
مهندسي سريعاً اقدام به زدن خاكريز كنند اما حجم شديد آتش دشمن مانع ميشود و
سرآغاز حماسه مظلومانهاي در فكه شكل ميگيرد، حدود ساعت 2:15 خبر ميرسد مهمات
بچهها در حال اتمام است و تعداد زيادي از بچهها زخمي و شهيد شدهاند، با توجه به
حجم شديد آتش دشمن و وضعيت خاص منطقه (رملي بودن) امكان ارسال مهمات به سختي ممكن
است. عراقيها بچهها را از سه طرف محاصره ميكنند، اما فرزندان عاشورايي خميني تا
ساعت حدود هفت صبح مقاومت ميكنند، وقتي دستور داده ميشود كمي بچهها به عقب
برگردند صدايي از آن طرف بيسيم براي هميشه جاودانه ميشود فرمانده گردان ميگويد
اطراف من بچههايم روي خاك افتادهاند، من اينها را چطور تنها بگذارم.
□
از
ناگفتههايي كه فكه آرام و ساكت در سينه دارد، نحوه شهادت اسرا و مجروحين است.
گروه تفحص در حين عمليات جستوجو به سيمهاي تلفني رسيدند كه از خاك بيرون زده
بود. رد سيمها را كه گرفتند رسيدند به يك دسته از شهدا كه دست و پايشان با همين
سيمها بسته شده بود، معلوم بود كه آنها را زنده به گور كردهاند. چرا كه كسي دست
كشتهاي را نميبندد.
نميدانم
چقدر از گردان حنظله ميداني؟! سيصد نفر در يكي از كانالها محاصره شدند و اكثراً
با آتش مستقيم دشمن يا تشنگي مفرط به شهادت رسيدند. در آن موقعيت، عراقيها مدام
با بلندگو از نيروها ميخواستند كه تسليم شوند و بچهها در جواب با آخرين رمق خود،
فرياد تكبير سر ميدادند. آن شب آنان فرياد سر دادند اما سر تسليم فرود نياورند.
گرچه
فكه از لحاظ نظامي، پيروزي آنچناني به خود نديد، اما قصه مقاومت رزمندهها در
شرايط بسيار سخت جنگي و تشنگي مفرط، كربلايي ديگر را براي اين مملكت رقم زد و در
واقع اذن دخول سرزمين فكه، همين «تشنگي» است.
در
يادداشتهاي باقيمانده از يكي از شهيدان گردان حنظله آمده است: