ما متولد چه سالي هستيم؟
دوشنبه 20 مهر 1388 8:35 PM
ما
متولد چه سالي هستيم؟ يادداشتهاي
يك شهيد زنده(5) اگر
از زحمتكشها و خون دلخوردههاي انقلاب و جنگ بپرسي: «متولد چه سالي هستي؟» اغلب
ميگويند: سال 57. اول فكر ميكني پيرمرد هفتاد ساله با تو شوخي ميكند، اما
واقعيت اين نيست. او با اين جمله تمام اعتقادات و مباني و اصول خود را به تو ميگويد.
او انقلاب خودش را شناخته. خيليها بودند كه انقلاب در حكومت ايران در درون و باطن
آنها هم انقلاب ايجاد كرده. از شهداي ما آنقدر از اين گونه آدمها هست كه به شمارش
نميآيند. نمونهاش همين سيد مرتضي آويني. در واقع انقلاب ما بيش از آنكه در برون
بروز كند، در درون انسانها و قلوبشان زلزله ايجاد كرد و دشمنان اسلام هم بيشتر از
همه، از اين جنبة انقلاب ميترسند. خوب! حاشيه نرويم كه از اصل مطلب جا نمانيم...
براي
مثال، شما ميتوانيد رزمندگان را در جنگ تصور كنيد يا جانبركفان انقلاب را. اگر
واقعاً مردم ما نميدانستند براي چه بر عليه رژيم شاهنشاهي قيام كردهاند و اگر
نميدانستند براي چه ميخواهند نظام اسلامي را مستقر كنند، آيا در اين صورت به
اهداف خود ميرسيدند؟! آيا با وجود اين همه شبهات و القائات كه در اوايل انقلاب
وجود داشت، مردم به جمهوري اسلامي رأي «آري» و «سبز» ميدادند؟! بعيد ميدانم! و
يا در طول جنگ تحميلي و جهاد في سبيلالله، اگر رزمندگان ما معرفت و شناخت كافي
نسبت به نظام و انقلاب نداشتند و مردم نيز آگاهي از علت جنگ نداشتند، آيا به نظر
شما ميتوانستند با ارتشي كه از طرف تمامي دنيا مورد حمايت بود، بجنگند و اين همه
سختي و بلا را تحمل كنند؟! مطمئناً و بدون هيچ شكي، اگر اين شناخت و معرفت و باور
عميق نسبت به انقلاب و حكومت اسلامي و رهبري نظام نبود، طولي نميكشيد در همان
اوايل جنگ، مردم پشتيباني انساني و مالي و معنوي خود را قطع ميكردند و آنچه نبايد
بر سر نظام بيايد، ميآمد...
روح
شهيد باهنر شاد! كه خودآگاهانه راه دفاع از انقلاب را انتخاب كرد و عاشقانه به
لقاي خدا رفت كه بينش رهپويان امام و مدافعان انقلاب را اينطور به تصوير كشيد.
«ما ولايت الهي، حاكميت الله و ولايت امام و ولايت فقيه ميخواهيم كه به دنبال
ولايت الله است و تبلور ولايت الله است در جامعهمان مستقر شود. ما جنگ ميكنيم
براي ولايت فقيه. ما قتال ميكنيم براي اينكه طاغوت برود، وابستگيها برود، حاكميت
انواع مكتبهاي التقاطي و الحادي و غربي و شرقي از بين بروند، ولايت الله بيايد،
ولايت خدا بيايد؛ و اجعل لنا من لدنك نصيراً؛ و از طرف خدا ياور بيايد.»(1) اين
نگاه در حقيقت مطالبات مردمي بود كه از نهاد وجودي آنان ميجوشيد و در راستاي
عينيتبخشي به آن، آگاهانه و عالمانه گام برداشتند.
يادم
ميآيد كه سال 82 در ديدار با رهبر معظم انقلاب، ايشان يك جملهاي فرمودند كه تا
امروز در ذهن بنده نقش بسته است: «شما بايد تاريخ معاصر كشورمان را بدانيد.» چرا
كه اين حركت پشتوانة ملي و مذهبي ماست. ما اگر شناخت مبسوطي از آن نداشته باشيم،
در دفاع از آن و همچنين تجربه براي آيندة نظام اطلاعات كافي نخواهيم داشت. آنگاه
نخواهيم توانست مسائل روز را تحليل و تفسير كنيم. پاسخ شبهات را نميتوانيم بدهيم
و چه بسا خود نيز در دام اين شبههها گرفتار شويم.
پيمودن
راه امام و شهدا، مطمئناً از طريق همان درك صحيح از انقلاب و مباني آن امكانپذير
است. شهداي ما قبل از جنگ و در حين جنگ و بعد از جنگ، واقعاً چنين شناختي داشتند.
جهت اطلاع و يادآوري عرض ميكنم كه حتي شهيد چمران، چند جلسه سخنراني در مورد
انقلاب داشتند. از شهداي ديگرمان: شهيد همت، شهيد آويني، شهيد صياد شيرازي، شهيد
بهشتي و... هم همين طور. آنها اول آرمانها و اهداف انقلاب را شناختند، آنگاه براي
دستيابي به آن آرمانها وارد معركه شدند و براي حفظ آنها نيز سينهشان را در برابر
گلولة دشمن سپر كردند.
خلاصه
آنكه يكي از لوازم همراهي و تبعيت از سيرة شهدا، درك صحيح از انقلاب و مباني آن
است.
«شما
بايد تاريخ معاصر كشورمان را بدانيد.»
انشاءالله
پينوشت:
1. شهيد باهنر الگوي هنر مقاومت، دفتر اول، ص 244.