سنگر انفرادي
شنبه 25 مهر 1388 7:24 PM
سنگر انفرادي ديگر نميخواهم زنده بمانم. من محتاج نيست شدنم. من محتاج
توام. خدايا! بگو ببارد باران؛ كه گويد شورهزار قلبم سالهاست كه سترون مانده
است. من ديگر طاقت دوري از باران را ندارم. خدايا! ديگر طاقت ندارم، بگذار اين خشكزار وجودم، اين مرده
قلب من ديگر نباشد! بگذار اين ديدگان ديگر نبيند. بس است هر چه ديدهاند. بگذار
اين گوشها ديگر نشنوند. بس است هر چه شنيدهاند. بگذار اين دست و پاها ديگر حركت
نكنند. بس است هر چه جنبيدهاند. خدايا! دوست دارم تنهاي تنها بيايم، دور از هر كثرتي؛ دوست
دارم گمنام گمنام بيايم، دور از هر هويتي. خدايا! اگر بگويي: لياقت نداري، خواهم گفت: لياقت كدام يك
از الطاف تو را داشتهام؟! خدايا! دوست دارم سوختن را، فنا شدن، از همه جا جاري شدن،
به سوي كمال انقطاع روان شدن را... شهيد احمد رضا احدي