نبرد هنوز هم جاري است
چهارشنبه 29 مهر 1388 8:20 PM
به
ياد حماسهسازان دفاع مقدس جواد
محدثي هنوز
هم «عطر شهادت» از وراي سالهاي دور، به مشام ميرسد. هنگامي
كه از «دفاع مقدس» ياد ميشود، ياد حماسهسازان ميدانهاي شرف و عزت، جان را لبريز
از افتخار و مباهات ميكند. آنان
كه عطر معنويت و صفا را در سنگرهاي مقاومت و خط مقدم جهاد ميپراكندند، آنان كه
«صلابت» و «عطوفت» را در هم ميآميختند، آنان كه تركيبي از «اشك و آهن» و «خشم و
عاطفه» بودند، مزه خوب و طعم خوش «جهاد» و «عرفان» را چشيده بودند، «شور» و «شعور»
را با هم داشتند. يادشان
بلند و ماندگار بود؛ آنان كه در سايه فداكاري و جان نثاري، «خط جهاد و شهادت» را
بر بام بلند آسمان و در دفتر ماندگار تاريخ و ديباچه عشق، رسم ميكردند. نگهبان
مشعلهاي نوراني حق بودند و مرزبان حريم مكتب و ميهن. با
دلي روشن و پرباور، در ميدان جنگ، اهل «محراب نماز» و «سنگر دعا» بودند. شوق بندگي
و عشق پرستش، در كنار روح حماسي و شور حمله و شجاعت رزم، به آنان شيوهاي علوي و
روحي حسيني بخشيده بود و چاشني سلاح رزمشان ايمان و عقيده بود، نه باروت!
آنان
كه «اسناد شرف» اين ملت در «محكمه تاريخ» بودند؛ براي خدا آغاز كردند و براي او هم
جنگ را به پايان برده، شمشيرها را غلاف كردند و اين مفهوم روشن «تعبد در برابر
ولايت» بود و رهايي از «بت نفس».
بلند
باد نامشان كه رابطه «خاك» و «خدا» را حفظ كرده و جان خويش را ظرف نزول «امداد
غيبي» ساخته بودند.
نه
پايشان بيگانه با مسجد بود، نه چشمشان جدا از كتاب و مطالعه، و نه دوششان بيگانه
با سلاح و نه پيشانيشان دور از سجاده و تربت.
راهي
را كه از كربلا آغاز كرده بودند، ميخواستند به كربلا ختم كنند و چون خواهان
«قرب» بودند، مقرب شدند و چون دنبال حق بودند، فريب «سراب» نخوردند و چون به
سرچشمه حقيقت و راستي رسيده بودند، حناي جوفروشان گندمنما، نزد آنان بيرنگ بود و
افتخارشان اين بود كه در پي «فتوا» و به امر «مرجع و رهبر» و با انگيزه «اداي
تكليف» در جبههها حضور يافتهاند.
در
اين راه، فتح و شكست، پيشروي و عقبنشيني، كشتن و كشته شدن، برايشان يكسان بود.
چون به گفته سيدالشهدا(ع) خير را در چيزي ميديدند كه مشيت خدا باشد، چه به صورت
«قتل» چه به شكل «ظفر»، و ميگفتند:
گر
چه از داغ لاله ميسوزيم
ما
همان سربلند ديروزيم
چون
به تكليف خود عمل كرديم
روز
فتح و شكست پيروزيم
رزمندگان،
وارثان خط سرخ عاشورا بودند و جهادشان، مروري بر درسهاي آموخته از كربلا و
دفاعشان، تحقق بخشيدن به شعارهاي امام حسين(ع)!
عشقشان
به اهلبيت، پشتوانه رزم و عزم و ستيزشان بود. چرا كه پيوند با «آلالله» داشتند و
خود را در راستاي آن خط ميديدند.
براي
آن دلاور مردان هشت سال رزمندگي، آنچه ميدان آزمايش براي اثبات صداقت در تعهد نسبت
به آرمان شهدا و اهداف انقلاب بود، اطاعت از رهبري و ولايتفقيه بود.
اگر
دشمن در جبههها هجوم ميآورد، سدي از ارادههاي مستحكم برميافراشتند.
اگر
توطئههاي پيدا و پنهان در كار بود، با سلاح «آگاهي جمعي» آن را خنثي ميكردند.
و
اگر تفرقهافكني سياستهاي بيگانگان بود، «خط وحدت» را ترسيم ميكردند و در پشت
خاكريز و سنگر «همدلي» موضع ميگرفتند و عشق به مكتب و انقلاب را با هيچ چيز
مبادله نميكردند.
اگر
دنياي روز و حكام زور، منطق و فرهنگشان را نميپذيرفت، غمي به دل راه نميدادند و
خَمي به ابرو نميآوردند. چون به خاطر خدا و دين ميجنگيدند، نه معيارهاي جهاني و
استانداردهاي بينالمللي!
باري...
نهال صبر ميكاشتند و ميوه ظفر ميچيدند.
چون
«جوشن ايمان» را به بر كرده بودند، بيباك و سلحشور و شهادتطلب شده بودند.
و
اينك... اگر چه آن ميدانها سرد و خاموش است، ولي نبرد حق و باطل در جبههاي
گستردهتر به شدت ادامه دارد.
آنچه
در لبنان و فلسطين ديده ميشود، بازتابي از همان روحيه و فرهنگ است.
خونهاي
جبهههاي ما، اكنون در «جنوب لبنان» فوران ميزند و خانههاي غاصبان را بر سرشان
ويران ميكند و در صحراهاي حيرت و وحشت، سرگردانشان ميسازد.
پيكرهاي
مطهر شهداي ميدانهاي ما، امروز همچون «مين» بر سر راه «تجاوز و اشغال» منفجر ميشود
و راه ورودشان را ميبندند.
فريادهاي
خروشان و تكبيرهاي بلند رزمندگان ما، امروز از حنجره گرم و پر صلابت «حزبالله»
برميآيد و لرزه بر اندام استكبار مياندازد و خواب از چشمشان ميربايد. پس نبرد،
هنوز هم جاري است؛ هم در جبههاي به گستردگي كشورهاي اسلامي، هم در عرصه فرهنگ و
انديشه.
وارثان
آن دوران و يادگاران آن فرهنگ مقاومت و ايثار و بازماندگان آن حماسههاي دفاع،
امروز نيز مسئوليت دفاع و پشتيباني و امداد و رزم و خطشكني و حفظ موانع و ديدباني
و پيشروي را بر عهده دارند.
خون
شهيدان، رسالت ما را سنگينتر ميكند.
و...
داغ فراق و درد هجران، تكليف مضاعفي بر دوشمان ميگذارد.
هرگز
مباد كه پيمانمان با «شهيدان»، «امام»، «انقلاب» و «ولايت» از ياد برود.
□
از
دل نه، ولي ز ديده، ياران رفتند
مردانه
شبِ گلولهباران رفتند
اي
ديده، كجايي كه تماشا بكني
از
جبهه دل، خبرنگاران رفتند
□
چراغ
ياد آن عاملان به تكليف، همواره فروزان باد
و
خط سبز و ياد سرخشان،