اعتقادات ادیان الهی دیگر به مهدی موعود(عج)
همه پیروان ادیان الهی و برخی از پیروان غیر ادیان الهی عقیده دارند که در یک عصر بحرانی جهان که فساد و ظلم بیداد میکند، نجات دهنده بزرگ و مصلح جهانی ظهور میکند و اوضاع آشفته جهان را اصلاح نموده و عدل را گسترش میدهد.(1) گرچه در این که مصلح جهانی کیست، دارای چه ویژگیهایی است، نام او چیست و منسوب به کدام ملت و دین است، اختلاف نظر دارند.(2) هر ملتی او را با لقب مخصوص و ویژگیهایی میشناخته و او را از خودشان میدانند. زرتشتیان او را ایرانی و از پیروان زرتشت میدانند.(3) جهودان، از بنی اسرائیل و عیسویان او را مسیح موعود میخوانند .
در این جا به برخی از ادیان اشاره میشود که در آنها از مصلح جهانی سخن گفته شده است:
1 - آیین زرتشت
در آیین زرتشت سه منجی به نامهای هوشیذر، هوشیذر ما و سوشیانس (نجات دهنده مرگ) از نسل زرتشت مطرح است. گویند:آنان پس از دیگری جهان را پر از عدل خواهند کرد. از جمله، مهمترین آنان، آخرین ایشان است که او را سوشیانس پیروز گر میخوانند(4) که پس از ظهور، دین را به جهان رواج خواهد داد؛ فقر و تنگدستی را ریشه کن کرده و مردم جهان را هم فکر، هم گفتار و هم کردار میگرداند.(5)
2 - آیین هندی
در آیین هندو نیز از نجات دهنده و موعود، به نام "آواتا" سخن به میان آمده و در منابع هندوها در کتاب اوپانیشا مطرح شده است.(6) مظهر ویشنو (مظهر دهم) که در انقضای کلی یا عصر آهن، سوار بر اسب سفید ظاهر میشود، درحالی که شمشیر برهنه درخشانی به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد. شریران را تماماً هلاک میسازد و خلقت را از نو تجدید میکند و پاکی را رجعت خواهد داد. مظهر دهم در انقضای عالم ظهور خواهد کرد.(7) در یکی از کتابهای دیگر هندوها آمده است:گردش دنیا به پادشاه عادلی در آخرالزمان تمام شود که پیشوای ملائکه و پریان و آدمیان باشد. حق همراه او است و آنچه در دریاها و کوهها پنهان شده باشد، همه را به دست میآورد. از آسمانها و زمین، آنچه باشد، خبر دهد و از او کسی بزرگتر به دنیا نیاید.(8) در آیین بودایی که یکی از شاخههای کشین هندویی است، مسئله انتظار مطرح شده و شخصیت مورد انتظار بودای پنجم میباشد.(9)
ادامه مطلب
یا صاحب الزمان (عج)
صبر کرديم و سحر پيدا نشد
در به در بوديم و در پيدا نشد
شانه ای گم کرده ايم در بی کسی
عاشقی اسيمه سر پيدا نشد
آسمان را میستايم، كه ابرهايش را زيرانداز گام هايت میسازد.
درختان را دوست میدارم؛ كه شاخه هاشان نسيم محبت را با ياد تو معطر و متبرك میكنند.
آب را میپسندم كه روان میشود، تا غبار از قدوم پاك تو برگيرد.
باد را مینوشم؛ كه ياد روحنواز كوى تو را، هديه مشامم میسازد.
و انتظار را مقدس میشمرم؛ از آن كه هر آدينه، منتظرت مینشينم. هر آدينه، چشم به راه
و گام تو میسپارم و هر آدينه، دلم را سفره ي محبتهاى تو میكنم.
نوازش نگاهت را از ما دريغ مدار، اى مولا، يا صاحب الزمان...!
ادامه مطلب
جانان!
بیا جانا که جانان خواهد آمد
امیر شاه خوبان خواهد آمد
بر این دنیای ظلمانی سر انجام
شهی چون ماه تابان خواهد آمد
گرفتاران! پریشانان! بیایید
که شاه غمگساران خواهد آمد
الا ای بی پناهان ناله تا کی
پناه بی پناهان خواهد آمد
بگو از ما به جمع مستمندان
که شاه فضل و احسان خواهد آمد
مریضان! دردمندان! مژده بادا!
ادامه مطلب
امشب دلم از آمدنت سرشار است...
امشب دلم از آمدنت سرشار است
فانوس به دست کوچه ی دیدار است
آن گونه تو را در انتظارم که اگر
این چشم بخوابد آن یکی بیدار است...
ادامه مطلب
غم هجر!
در غم هجر روی تو، رفته ز کف قرار دل
گر ننماییم تو رخ، وای به حال زار دل
نیست شبی که تا سحر، خون نفشانم از بصر
زان که غم فراق تو، کرده تمام کار دل
¤
آمده ام که سر نهم، عشق تو را به سر برم
گر تو بگوییم که نِه، نی شکنم شکر برم
اوست نشسته در نظر، من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل، من به کجا سفر برم
¤
مرده بُدم زنده شدم، گریه بُدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من، دولت پاینده شدم
گفت که دیوانه نهی، لایق این خانه نهی
رفتم و دیوانه شدم، سلسله بندنده شدم... .
"مولانا"
ادامه مطلب
هوای سحر
باز هوای سحرم آرزوست
خلوت و مژگان ترم آرزوست
جلوه ی این ماه نکو را ببین
رنگ و رخ و روی توام آرزوست
ادامه مطلب
خواهش!
ای آشنای غربت جمعه ظهور کن
یک مرتبه ز کوچه ی ما هم عبور کن
حک شد به روی بال قنوت نمازمان
این خواهش قدیمی "آقا" ظهور کن!
ادامه مطلب
یا صاحب الزمان (عج)
گر طبیبانه بیایی بر سر بالینم
به دو عالم ندهم لذت بیماری را
ادامه مطلب
نیایش
ادامه مطلب
شعر رهبر انقلاب در وصف امام زمان عجل الله تعالی فرجه
دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوای از قفس تن پریدن است
از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است
دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شکر گریبان دریدن است
شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت
خورشید من برآی که وقت دمیدن است
سوی تو ای خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است
بگرفته آب و رنگ زفیض حضور تو
هرگل دراین چمن که سزاوار دیدن است
با اهل درد شرح غم خود نمی کنم
تقدیر قصه دل من ناشنیدن است
آن را که لب به جام هوس گشت آشنا
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است
ادامه مطلب