ضرب‌المثلها در الگوی مصرف


امساك از كدخدايي مدان.

اگر ريگ بيابان درشود چشم گدايان پر نشود.

پول داده ام مي خورمش.

پول را كاغذ نمي برد.

پول علف خرس نيست.

خواري زطمع خيزد و عزت زقناعت.

چيزي بخور چيزي بده چيزي بنه.

شكم زير دست است، به هر چه بدهي مست است.

سودا گر پنير در شيشه مي خورد.

 قناعت هر كه كرد آخر غني شد.

 مرده از جوع، به كه زنده به قرض.

 نكاهد به پرهيز افزودني.

 نانت را با آب بخور ، منت آب دوغ مكش.

 هر چه نخوري، يخني بود.

 هر چه صرفه‌كني، گر به بود.

 نسيه خور بسيار خورد.

 يكشاهي هم يكشاهي است.

 يك سال بخور نان و تره هر سال بخور نان و كره [ يك سال بخور نان و تره هر سال بخور مرغ و بره].

 اگر خواهي بي‌رنج توانگر باشي بسنده كار باش.

 طوري بخور كه هميشه بخوري 

ادامه مطلب


[ چهارشنبه 14 بهمن 1388  ] [ 7:36 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]

مصرف‌گرايي نوين

 خبرگزاري فارس:مصرف‌گرايي نوين به شكل بي‌رويه يك آسيب اجتماعي است كه مستلزم شناخت علمي و سپس درمان اساسي، يا به عبارت ديگر برنامه‌ريزي است. مصرف‌گرايي بي‌رويه پديده‌اي بين‌المللي است و چاره آن بايد در دو بعد خرد و كلان صورت گيرد. ‏

مصرف‌ يعني استفاده از كالاها به منظور رفع نيازها و اميال مصرف نه تنها شامل خريد كالاهاي مادي، بلكه در برگيرنده خدمات نيز است. ‏
در دنياي امروز و در جوامع پيشرفته براي مصرف‌گرايي مقدار زيادي وقت، انرژي، پول، خلاقيت و نوآوري تكنولوژيكي مصرف مي‌شود. تا جايي كه براي مصرف بيشتر و بيشتر كالاها تبليغات گوناگوني توسط رسانه‌هاي مختلف انجام مي‌شود.‏

مطالعه مصرف‌گرايي در جوامع جديد از اهميت ويژه‌اي برخوردار است زيرا مصرف‌گرايي نه تنها مسأله مصرف‌گرايان است بلكه توليدكنندگان و توزيع‌كنندگان كالاها و خدمات نيز نياز به درك خصوصيات و ويژگي‌هاي آن دارند. به همين لحاظ است كه در علوم اجتماعي، جامعه‌شناسان، اقتصاددانان و روان‌شناسان معاصر به تحليل‌هاي همه‌جانبه آن مي‌پردازند و هر انديشمندي از يك زاويه خاص به آن توجه دارد. ‏

مصرف‌گرايي نوين به شكل بي‌رويه يك آسيب اجتماعي است كه مستلزم شناخت علمي و سپس درمان اساسي، يا به عبارت ديگر برنامه‌ريزي است. مصرف‌گرايي بي‌رويه پديده‌اي بين‌المللي است و چاره آن بايد در دو بعد خرد و كلان صورت گيرد. ‏

بايد مصرف‌گرايي در هر جامعه را در يك زمينه وسيع‌تر اجتماعي در نظر گرفت زيرا امروزه توليد و توزيع از مرزهاي يك كشور گذر كرده و دور افتاده‌ترين نقاط يك جامعه به مركزي‌ترين مراكز توليد و سيستم توزيع جهاني متصل است. ‏

هدف گزارش حاضر بررسي چهار نكته اساسي در رابطه با مصرف‌گرايي نوين است. نخست ظهور مصرف‌گرايي نـوين و پيدايش فرهنگ خاص آن بايد واكاوي شود. دوم، بايد يك تجزيه و تحليل از الگوهاي مصرف‌گرايي نوين در جوامع توسعه يافته و چگونگي اشاعه و نفوذ آن به عنوان بخشي از فرهنگ جوامع در حال توسعه ارائه شود. سوم، تعيين تفاوتهاي مصرف‌گرايي در بين اقشار و گروه‌هاي اجتماعي مختلف از ديگر نكته‌هاي اصلي است و چهارم، بايد به لزوم برنامه‌ريزي براي الگوهاي مصرف‌گرايي نوين پرداخت. ‏



ظهور مصرف‌گرايي نوين

مصرف‌گرايي نوين در اثر گسترش سرمايه‌داري در اروپا بوجود آمد. يك ديدگاه در مورد توسعه سرمايه‌داري در اروپـــا بر اساس نوشته‌هاي جامعه‌شناس بزرگ ماكس وبر بر اين باور است كه در اروپا با اشاعه تفكرات لوتر و كالوين مبني بر سخت كاركردن، صرفه جويي، سرمايه‌گذاري و ايجاد مؤسسه‌هاي اقتصادي بود كه روحيه سرمايه‌داري بوجود آمد و به تدريج به يك نظام اجتماعي تبديل شد. از لحاظ نظري، در اين جا يك تضاد بين تبيين پيدايش سرمايه‌داري و توسعه مصرف‌گرايي بوجود مي‌آيد. اما واقعيت امر اين است كه سرمايه‌داري از همان ابتداي پيدايش داراي يك هدف اصلي به نام (سودسازي) بوده است. براي چنين هدفي، توليد بيشتر، فروش بيشتر، سرمايه‌گذاري بيشتر و مجدداً توليد بيشتر مد نظر است. به عبارت ديگر در يك چرخه، هدف، فروش كالاهاي بيشتر و در نتيجه سود بيشتر است. ‏

ابتدا فكر مي‌كردند كه طبقات بالا و اشراف خريداران اصلي كالاهاي سرمايه‌داري بايد باشند. اما به تدريج متوجه شدند كه سرمايه‌داري با توليد انبوه نياز به مصرف‌كنندگان انبوه دارد. از آنجا كه طبقات بالا از كميت كافي برخوردار نبودند، پس بنابراين نياز به مصرف‌كنندگان انبوه به زودي نمايان شد. ‏

در توليدهاي اوليه، نخست رفع نيازهاي بيولوژيك را مدنظر داشتند. اما از آنجا كه نيازهاي بيولوژيك انسان محدود است، لذا بايد نيازهاي غيربيولوژيك در جوامع براي مصرف كالاها بوجود آيد. نياز غيربيولوژيك هم در جايي محدود مي‌شد. اما توليدكنندگان مي‌بايستي خصلت توليد انبوه خود را بعنوان يكي از اهداف، از دست نمي‌دادند. به همين منظور بود كه در جوامع سرمايه‌داري نيازهاي كاذب بوجود آمد تا كالاهاي انبوه سريعاً مصرف شوند و مصرف انبوه بر پايه كالاهاي بي‌دوام امكان‌پذير بود. ‏

در غرب، گسترش زندگي شهري و شهرنشيني با جنبه‌هاي رواني و اجتماعي خاص خود زمينه براي مصرف‌گرايي به عنوان سبكي خاص از زندگي بوجود آمد. نخست در ابتداي قرن بيستم، اين سبك خاص با الگوهاي فرهنگي جديد در ميان افراد طبقه بالا و متوسط شهري رواج پيدا كرد. در شهرها، فروشگاه‌هاي بزرگ تأسيس شدند و فرهنگ مصرف‌گرايي را القاء كردند. در اين فرهنگ ويژه، يك شعار اصلي رواج پيدا كرد و آن اينكه تا مي‌تواني بخر و هر چه بيشتر مصرف كن. بر پايه همين شعار بود كه رقابت در خريد و مصرف به عنصر اصلي اين فرهنگ تبديل شد. افراد در خريد بيشتر و مصرف بيشتر از يكديگر سبقت مي‌گرفتند و تقريباً مصرف‌گرايي به نوعي وجهه اجتماعي تبديل گرديد. ‏



الگوهاي مصرف‌گرايي نوين ‏

توسعه انواع فروشگاه‌هاي بزرگ ( مواد غذايي، اسباب منزل، پوشاك، وسايل الكتريكي و...) در زير يك سقف، مردم را به مصرف‌گرايي انبوه عادت داد. افراد در محيطي قرار مي‌گرفتند كه كالاهاي متنوع را در يك جا جلوي چشمان خود مي‌ديدند. هم زمان، مدگرايي بوجود آمد كه براساس آن كالاها براي دوره‌هاي معيني (يا محدودي) تبليغ و استفاده مي‌شدند. مردم به اين سمت هدايت مي‌شدند كه كالاها را در زمان محدودي استفاده كنند. ‏

مصرف‌گرايي مي‌بـايستي سهل و آسان گردد. پس ابزار مصرف گرايي بايد مهيا مي‌شد. در اين جوامع وسايل ارتباط جمعي به مهمترين ابزار مدگرايي و تبليغ براي كالاها تبديل شدند. دو نوع ابزار مصرف گرايي در جوامع رواج پيدا كرد: نخست حراج‌هاي ‏ پي در پي كالاها و ديگري اشاعه كارت‌هاي اعتباري. ‏

ادامه مطلب در لينك مطلب

ادامه مطلب


[ چهارشنبه 14 بهمن 1388  ] [ 7:34 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]

انرژي، اولويت اول اصلاح الگوي مصرف

خبرگزاري فارس: در شرايط كنوني ايران با جمعيت حدود 70 ميليون نفر معادل بيش از يك ميليارد نفر انرژي مصرف مي‌كند كه بيشترين ميزان اتلاف انرژي مربوط به بخش ساختمان است و به عبارتي مي‌توان گفت كه هزينه مصرف انرژي در كشور معادل دو برابر بودجه سالانه كل آن است.

در شرايط كنوني ايران با جمعيت حدود 70 ميليون نفر معادل بيش از يك ميليارد نفر انرژي مصرف مي‌كند كه بيشترين ميزان اتلاف انرژي مربوط به بخش ساختمان است و به عبارتي مي‌توان گفت كه هزينه مصرف انرژي در كشور معادل دو برابر بودجه سالانه كل آن است.

از سوي ديگر درحالي كه ايران سيزدهمين كشور پرمصرف انرژي در جهان شناخته شده است و با وجود درآمد بيش از 80 ميليارد دلاري از فروش نفت‌خام در سال گذشته، به گفته وزير نفت مجموع يارانه آشكار و پنهان انرژي كشور در طول يكسال حدود 80 ميليارد دلار است.‏


 

ادامه مطلب


[ چهارشنبه 14 بهمن 1388  ] [ 7:27 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]

مبانى نظرى و راهبردى الگوى صحيح مصرف

 مبانى نظرى و راهبردى الگوى صحيح مصرف

خبرگزاري فارس: الگوى مصرف هر جامعه نقشى تعيين كننده در تخصيص منابع توليد، نوع كالاهاى توليدى و شيوه توزيع آن ها دارد؛ زيرا تخصيص بهينه منابع براى توليد كالاها و ارائه خدمات تا حد زيادى به شناخت الگوى صحيح مصرف و حاكميت آن بستگى دارد.

الگوى مصرف هر جامعه نقشى تعيين كننده در تخصيص منابع توليد، نوع كالاهاى توليدى و شيوه توزيع آن ها دارد؛ زيرا تخصيص بهينه منابع براى توليد كالاها و ارائه خدمات به منظور تأمين نيازهاى ضرورى و حياتى جامعه و رفع فقر و محروميت، تا حد زيادى به شناخت الگوى صحيح مصرف و حاكميت آن بستگى دارد و اين امر مبتنى بر جهت دهى معقول و منطقى به افكار، عقايد، آداب و رسوم و ارزش هاى مورد قبول جامعه يا به طور خلاصه، فرهنگ عمومى مردم مى باشد. اين مقاله در دو بخش «مبانى نظرى» و «مبانى راهبردى» سامان دهى شده است؛ تا هم آگاهى و شناختِ لازم براى تشخيص الگوى صحيح مصرف به دست آيد و هم در مرحله عمل و صحنه اجرايى، ويژگى هاى الگوى مناسب مصرف براى افراد جامعه روشن شود و شيوه هاى صحيح تخصيص درآمدها و مصرف كالاها و خدمات تعيين گردند.

شناسايى نيازهاى واقعى و رعايت اعتدال و صرفه جويى در بهره بردارى از امكانات را «الگوى صحيح مصرف» بيان مى كند. مصرف در يك جامعه، نقشى مهم در تعيين نوع، ميزان و شكل توليد و توزيع دارد و از سوى ديگر، خود تحت تأثير نوع و ميزان توليد است. بنابراين، مناسب است نكاتى درباره ضرورت اتخاذ الگوى صحيح مصرف مطرح گردند:

1. اگر وضعيت جامعه به گونه اى باشد كه افراد را به سمت مصرف هرچه بيش تر سوق دهد، بخش اعظم منابع درآمد جامعه به مصرف اختصاص مى يابد و روشن است كه در چنين وضعيتى از سطح پس انداز كل كاسته، زمينه مناسب براى سرمايه گذارى فراهم نمى گردد. اين مسأله كاهش توليد و فقر اجتماعى را به دنبال مى آورد و ضعف اقتصادى نيز زمينه فقر فرهنگى و انحطاط اجتماعى را فراهم مى كند و اين امور در مجموع، آسيب پذيرى جامعه را در برابر قدرت هاى سلطه گر افزايش مى دهد و استقلال سياسى كشور را تهديد مى كند و چنان كه تأمين نيازهاى رو به افزايش جامعه از راه واردات انجام گيرد، تأمين ارز مورد نياز براى خريد از بازار جهانى، روند وابستگى را تشديد مى نمايد.

2. در هيچ جامعه اى فراوانى مطلق وجود ندارد و عوامل توليد با محدوديت و كم يابى نسبى مواجه مى باشند. الگوى مصرف حاكم بر جامعه مى تواند به تخصيص بهينه منابع و نحوه به كارگيرى عوامل توليد كمك كند، به گونه اى كه در برگيرنده نيازهاى ضرورى و اساسى باشد و با اولويت بندى و تشخيص ميزان اهميت هريك، زمينه لازم را براى استفاده منطقى از امكانات فراهم آورد. بنابراين، با توجه به اين كه از يك سو، امكانات و توانمندى هاى جامعه در هر مقطع زمانى، با محدوديت هايى مواجهند و از سوى ديگر، ميزان نياز، به سبب رشد جمعيت همواره در حال افزايش است، از اين رو، چنين وضعيتى لزوماً افزايش توليد را مى طلبد كه در صورت عدم تحقق آن، توليد ناچيز كالاها و خدمات بين جمعيتى زياد تقسيم مى گردد و اين نتيجه اى جز افزايش فقر و محروميت به دنبال ندارد.

3. در صورتى كه كشورى درآمدهاى حاصل از صادرات و فروش نفت را در اختيار داشته باشد، الگوى مصرف در آن كشور بايد زمينه لازم را براى هدايت اقتصاد به سمتى فراهم آورد كه هنگام كاهش يا قطع اين درآمدها، بتوان اقتصاد جامعه را به خوبى اداره كرد. در غيراين صورت، وابستگى و در نتيجه، آسيب پذيرى جامعه همواره افزايش مى يابد و ممكن است به سرنوشت كشورهايى همچون آرژانتين مبتلا گردد. اين كشور اكنون قريب 130 ميليارد دلار بدهى خارجى و 150 ميليارد دلار بدهى داخلى دارد. وضعيت نامطلوب اقتصادى، ناآرامى ها و اعتراضات مردمى را در آن جا به اوج خود رساند. با بررسى علل اين حوادث مى بينيم كه وابستگى شديد آن كشور به وام هاى خارجى و پى روى از دستورالعمل هاى صندوق بين المللى پول (بدون توجه به مصالح و منافع ملى آن كشور) يا به طور خلاصه، نداشتن الگوى صحيح در توليد و مصرف، نقشى اساسى داشته است. در ميان عواملى كه بر تعيين الگوى مصرف در يك جامعه نقش دارند، به نطر مى رسد «فرهنگ حاكم بر جامعه» مؤثرتر و داراى تأثير عميق ترى مى باشد؛ زيرا اعمال و تصميم گيرى افراد آينه تمام نماى عقايد، انديشه ها و نحوه نگرش به جهان هستى و ارزش هاى مورد قبول آن هاست. از سوى ديگر، آداب و رسوم، ارزش ها و افكار و عقايد اجزاى اصلى تشكيل دهنده فرهنگ هر جامعه مى باشند. بنابراين، فرهنگ در فرايند تصميم گيرى و اعمال و رفتار اقتصادى افراد جامعه نقشى اساسى دارد. در اين ميان، جايگاه فرهنگ مصرف در مكتب اهل بيت پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)به خوبى از سخنان پيشوايان معصوم نمايان است. براى نمونه، امام سجّاد(عليه السلام)در يكى از دعاهاى خود چنين مى فرمايد: «پروردگارا، بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا از اسراف و زياده روى باز دار و به بخشش و ميانه روى قوام ده و تنظيم صحيح امور زندگى را به من بياموز و مرا از تضييع نعمت ها بازدار.»1
اتخاذ الگوى صحيح و منطقى در مصرف، آثار فردى و اجتماعى فراوانى به دنبال دارد؛ زيرا در سطح كلان، تا امكانات يك جامعه با نيازها و خواست هاى افراد آن جامعه متناسب و هماهنگ نباشد، كسب استقلال اقتصادى و دست يابى به عزّت و سرافرازى ممكن نمى گردد و در سطح فردى، بدون اجتناب از مصارف غيرضرور و تجمّلى و تقدير معيشت به معناى متوازن نمودن درآمدها و هزينه ها آرامش روحى و روانى، كه شرط اصلى رفاه مادى است، به وجود نمى آيد. جستوجوى الگوى مصرف متناسب خانوار به معناى تهيه نسخه اى عام براى همه نيست، بلكه آشنايى با معيارها، فرضيه ها و رفتارهاى بخردانه اى در مصرف است كه خانواده در پرتو آن بهتر مى تواند بر مسائل و مشكلات مالى خويش غلبه كند و هزينه ها را تا حد ممكن به امكانات نزديك نموده، از فشارهاى روانى وارد بر خانواده از نظر ساعات كار و احساس محروميت و خفّت و شكست بكاهد.2

مبانى نظرى بحث

شناخت كالاهاى مباح و ممنوع
يكى از لوازم به كارگيرى الگوى معقول و منطقى براى انجام هر كارى ايجاد شناخت و بصيرت لازم نسبت به آن كار و حدود و موازين آن است. در اين ميان، رعايت برخى حدود و مقررّات، لازم و ضرورى اند و بعضى ديگر در درجه اهميت بعدى قرار دارند. بنابراين، شناخت اولويت ها و موارد مهم از حساسيت بالايى برخوردار بوده، نقش حياتى در دست يابى به هدف دارد. از اين رو، براى اتخاذ الگوى صحيح مصرف، ابتدا بايد مصرف كننده مسلمان كالاهاى مجاز (مباح) و ممنوع (حرام) را بشناسد و در حد توان، معيار اباحه و تحريم آن ها را بداند تا در مرحله عمل، به راحتى و با انگيزه اى قوى بتواند آن حدود و مقررات را به كار بندد. از اين رو، بررسى ديدگاه قرآن كريم در اين زمينه، يكى از مبانى نظرى مهم در بحث مى باشد.
برخى از آيات قرآن كريم معيار اباحه و جواز استفاده را «طيّب» بودن و معيار حرمت و ممنوعيت را «رجس» و «خبيث» بودن هر چيز قرار داده اند؛ مانند:
ـ «قل لا اَجِدُ فيما اوحِىَ الىّ محرّماً على طاعم يطعمه الاّ ان يكون ميتةً او دماً مسفوحاً او لحم خنزير فانّه رجسٌ...» (انعام: 145)؛ بگو در آنچه بر من وحى شده، هيج غذاى حرامى نمى يابم؛ به جز اين كه مردار باشد، يا خونى كه (از بدن حيوان) بيرون ريخته، يا گوشت خوك كه اين ها همه پليدند...
ـ «و يُحلُّ لهم الطيبات و يحرّم عليهم الخبائث.» (اعراف: 157)؛ خداوند بر افراد با ايمان چيزهاى پاكيزه را حلال و مباح قرار داد و چيزهاى پليد را ممنوع گردانيد.
ـ «كلوا من طيّبات ما رزقناكم» (طه: 81)؛ از روزى هاى پاكيزه اى كه به شما داديم، بخوريد.3
«طيب» هر چيز لذيذى است كه طبع سالم انسانى از آن نفرت نداشته باشد، بلكه مورد علاقه افراد باشد. بنابراين، آنچه براى طبع سالم انسانى خوشايند باشد و آن را پاكيزه بداند، «طيّب» است.4 «طيّبات رزق» شامل انواع خواست هاى مطبوع و ملايم با طبع انسان مانند لباس، خوراك، مسكن، همسر و ساير نيازهاى انسان مى گردد.5 به دليل آن كه محتواى دعوت پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)با فطرت سليم انسانى هماهنگ است، حلال و مباح گرديدن آنچه طبع سالم مى پسندد و حرام و ممنوع بودن چيزهاى پليد و تنفّرآميز در اين جهت قرار دارد.

مطلوبيت استفاده از نعمت ها
استفاده از نعمت هاى الهى در حدى كه انسان بتواند حيات و سلامتى خود را حفظ كند و با نشاط كامل به انجام وظايف فردى و اجتماعى اش بپردازد، نه تنها امرى مطلوب، بلكه از نظر اسلام واجب و لازم است. اسلام حتى بر بهبود كيفى حيات و زندگى و آراستگى ظاهر افراد تأكيد و عنايت دارد وتظاهر به فقر و فلاكت همراه با ژوليدگى را نكوهش مى كند. قرآن كريم در آيات متعددى به استفاده از نعمت هاى الهى با عناوينى همچون «رزق الهى» و «طيّبات» و «زينت» فرمان داده است. قرآن كتابى است انسان ساز و سعى دارد ضمن ترغيب انسان به استفاده و بهره بردارى از امكانات مادى و نعمت هاى خدادادى، انگيزه شكرگزارى و سپاس را در وجود انسان تقويت كند و حدود و مقرراتى نيز براى استفاده صحيح و معقول بيان نموده است.در اين جا برخى از آيات مربوط به بحث، با توضيح كوتاهى مطرح مى گردند:
ـ «فكلوا ممّا رزقكم اللّهُ حلالا طيّباً واشكروا نعمة اللّه ان كنتم ايّاه تعبدون.» (نحل: 114)؛ پس از نعمت هاى حلال و پاكيزه اى كه خداوند روزيتان كرده است، بخوريد و اگر فقط خدا را مى پرستيد، سپاسگزار نعمت هاى او باشد.
ـ «يا ايُّها الذين آمنوا لا تحرّموا طيّبات ما احلَّ اللّهُ لكم.» (مائده: 87)؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد، روزى هاى پاكيزه اى را كه خداوند بر شما حلال كرده است، برخود حرام نكنيد.
ـ «يا بنى آدم خذوا زينتكم عندَ كلِّ مسجد و كلوا واشربوا و لا تسرفوا انّه لا يحبّ المسرفين قل مَن حرّم زينةَ الله الّتى اخرج لعباده و الطيّبات من الرّزق.» (اعراف: 31 و 32)؛ اى فرزندان آدم، زينت هاى خود را به هنگام ورود به هر پرستشگاهى (مسجدى) برگيريد و بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد. خداوند متعال اسراف كنندگان را دوست ندارد. (اى پيامبر) بگو چه كسى زينت ها و روزى هاى پاكيزه اى را كه خداوند براى بندگانش قرار داده، حرام و ممنوع گردانيده است؟!
هر چيزى كه از انسان عيب پوشى كند وموجب آراستگى او باشد، «زينت» است؛ مانند كمالات اخلاقى و يا انواع لباس ها و آرايش هايى كه موجب جلب نظر ديگران شود و نفرت را بزدايد. بنابراين، لباس هاى كهنه، موهاى ژوليده، بدن كثيف، آلودگى و بى نظمى در منزل يا محيط كار نمونه هايى از عوامل نفرت زا هستند كه خداوند متعال آن ها را براى يك انسان، به ويژه براى افراد با ايمان، نمى پسندد. از اين رو، زيبايى و آراستگى را محبوب فطرى انسان قرار داده و او را اجتماعى آفريده و نحوه آراستن خويش را به او الهام كرده است تا هم مورد رغبت ديگران باشد و هم با برقرارى روابط اجتماعى، نيازهاى روحى و مادى جامعه تأمين گردند.6
بنابراين، چيزهاى مطبوع را خداوند براى همه انسان ها، به ويژه بندگان صالحش، آفريده است و اين طرز تفكّر، كه تلاش براى به دست آوردن امكانات مادى ممكن است با انحرافات و آلودگى هايى همراه گردد، پس بهتر است تا آن جا كه ممكن است افراد باايمان از نعمت هاى دنيوى استفاده نكنند، از نظر اسلام قابل قبول نيست.
امام صادق(عليه السلام) در اين زمينه مى فرمايد: «زمانى كه نعمت ها وفور يافتند و دنيا به انسان رو آورد، بندگان صالح و شايسته و افراد با ايمان به استفاده از آن ها سزاوارترند.»7
به طور كلى، به دليل آن كه محتواى دعوت انبياى الهى با فطرت سالم انسانى هماهنگ است، هيچ دليلى بر اباحه نعمت هاى الهى و مطلوبيت استفاده از آن ها بالاتر از جاذبه طبع و موافقت فطرت انسانى با آن ها (به شرط اعتدال) وجود ندارد.8 سيره عملى پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) و روش زندگى معصومان(عليهم السلام)نيز بر اين مطلب دلالت دارد. در زندگى امام سجّاد(عليه السلام)آمده است: آن حضرت عبايى از خز به مبلغ پانصد يا هزار درهم خريدارى مى كرد و چون زمستان را با آن مى گذرانيد، مى فروخت و بهايش را صدقه مى داد.9
همچنين مى بينيم وقتى اميرالمؤمنين(عليه السلام) ابن عباس را به سوى خوارج فرستاد، او بهترين لباس هاى خود را پوشيد و بوى خوش استعمال كرد و بهترين مركبش را سوار گرديد و نزد آن ها رفت. خوارج گفتند: تو از بهترين مردم هستى و با لباس هاى جبّاران و مركب آنان نزد ما آمدى؟ ابن عباس در جواب آن ها اين آيه را تلاوت كرد: «قُل من حرّمَ زينةَ اللّه الّتى اخرج لعباده و الطيّبات من الرّزق.»10

توجه به آفريننده نعمت ها
به دليل آن كه امتياز انسان بر ساير موجودات به داشتن فكر و عقل و اراده و اختيار در زندگى است، بنابراين تنها زمانى حيات او از يك زندگى حيوانى متمايز مى گردد كه با به كارگيرى انديشه و فكر خود و از روى اختيار و اراده، راه سعادت و دست يابى به كمالات انسانى را پيموده، تنها به رفع نيازهاى مادى خود و اشباع غرايز حيوانى بسنده نكند. روشن است كه همه موجودات زنده براى تداوم حياتشان، به دنبال خوراك، و ساختن سرپناهى مناسب مى روند و انسان نيز در اين جهت تلاش مى كند. قرآن كريم ضمن تأييد و پاسخ گويى مثبت به تأمين اين گونه نيازها، نمى خواهد انسان در اين حد متوقف گرديده و مصرف او صرفاً با هدف تأمين نيازهاى مادى انجام پذيرد، بلكه مطلوب قرآن اين است كه انسان به عنوان برترين آفريده هستى، با داشتن انديشه و تعقّل و اختيار، كارهايش جهت انسانى خاص خود را پيدا كند. بهترين و آسان ترين راه آن است كه انسان با آفريننده جهان هستى و خالق نعمت ها و مواهب مادى به عنوان مبدأ همه كمالات و سرچشمه همه فيوضات آشنا شود تا با اطمينان و يقين بداند آنچه از كمالات و زيبايى ها در جهان هستى مشاهده مى كند، همه مخلوق حق تعالى هستند و انسان بايد ضمن استفاده صحيح و بجا از آن ها، بصيرت و شناخت خود را نسبت به خالق خود زيادتر نموده، راه تكاملى شايسته مقام انسانى را بپيمايد؛ يعنى با تقويت معرفت و تحصيل كمالات انسانى، به خداى بزرگ نزديك تر گردد.11 آيات مربوط به بحث را در سه دسته مى توان بررسى نمود:

1. خالقيت
بسيارى از آيات12 با ذكر نعمت هاى گوناگون، مانند انواع غذاها، ميوه ها، نوشيدنى ها، خوراك، پوشاك، مسكن، وسايل حمل و نقل و سوخت بر اين نكته تأكيد مى كنند كه خداوند آن ها را آفريده و در اختيار بشر قرار داده است تا انسان معرفت و بصيرت خود را افزايش داده، فرمانبردار و مطيع فرامين الهى باشد و همراه با استفاده از نعمت ها، شكر و سپاس به درگاه الهى را از ياد نبرد.

2. تناسب نعمت ها با نيازهاى بشر
خداى متعال كه آفريننده و خالق بشر است، از هركس به نيازهاى او براى تداوم حيات و رشد و تكامل انسانى آگاه تر مى باشد. از اين رو، او كه از همه مستغنى و بى نياز است، از روى لطف و مهربانى آنچه را انسان بدان نيازمند بوده، از انواع غذاها، ميوه جات، نوشيدنى ها، پوشاك مناسب، هواى سالم، وسايل حمل و نقل و مانند آن ها را در اختيارش قرار داده است. آياتى از قرآن كريم13 با برشمردن نعمت هاى گوناگون كه هركدام تأمين كننده يكى از نيازهاى انسان است، اين نكته را يادآور مى شوند كه نوعى هماهنگى و تناسب بين احتياجات انسان و امكانات مادى در اختيار او برقرار است و از انسان مى خواهند در آن ها تفكر كند؛ زيرا با تفكر در اين امور، معرفت و بصيرت فرد نسبت به خالق و مدبّر اين جهان بيش تر گشته و با كسب چنين معرفتى، زمينه اطاعت و بندگى و سپاس گزارى در مقابل حق تعالى و احسان بيكران او پديدار مى گردد و روحيه شكر و سپاس در او تقويت مى گردد.14

3. رزاقيّت
غذاى مورد استفاده انسان و آبى كه مى نوشد و پوشاكى كه به تن مى كند، همه از مصاديق روشن مصارف اويند و از مواردى هستند كه در قرآن كريم از آن ها به عنوان «رزق» ياد شده اند.
«رزق» بر چند معنا اطلاق مى گردد: گاهى بر عطا و بخشش مستمر، كه ممكن است در دنيا يا آخرت باشد، اطلاق مى گردد و گاهى به سهم و نصيب فرد «رزق» او گفته مى شود و همچنين به آنچه انسان از خوردنى ها و آشاميدنى ها، كه تغذيه كرده و جزو بدن او گرديده است، «رزق» اطلاق مى گردد.15
«رزق» را به «رزق ظاهرى»، كه مربوط به بدن مى باشد، و «رزق باطنى»، كه جايگاهش قلوب و قوّه ادراكى انسان مى باشد، تقسيم كرده اند. در نتيجه، غذاى انسان رزق ظاهرى، و علوم و معارف رزق باطنى او مى باشند.16
آياتى از قرآن كريم بر اين نكته تأكيد مى كنند كه روزى رسان شما و همه موجودات زنده فقط خداوند متعال است و او روزى همه را تضمين نموده است. البته روشن است كه خداوند متعال امور اين عالم را با اسباب و وسايل خودش به انجام مى رساند و يكى از شروط اصلى روزى رسانى به بشر در حالت طبيعى و عادى، تلاش و كوشش خود اوست. بنابراين، تضمين روزى يك واقعيت تكوينى روشن و از اصول مسلّم جهان بينى اقتصادى اسلام مى باشد كه مى توان آن را به عنوان يك نظريه اقتصادى در مقابل اقتصاددانان بدبينى همچونمالتوس قرار داد. ولى از سوى ديگر، فكر و تلاش و كوشش انسان براى تحصيل روزى و امرار معاش از شؤون رزاقيت الهى است. از اين رو، در سخنان پيشوايان معصوم بر تلاش و كوشش براى تأمين معاش تأكيد فراوان گرديده و تحمّل رنج و زحمت در اين راه مانند جهاد در راه خداوند، بلكه برتر از آن قرار داده شده است.17
امام صادق(عليه السلام) درباره كسى كه در خانه بنشيند و فقط براى رسيدن روزى دعا كند، مى فرمايد: دعاى كسى كه در منزل بنشيند و بگويد پروردگارا، روزى مرا برسان، به اجابت نمى رسد و از سوى خدا به او گفته مى شود: آيا براى طلب روزى به تو فرمان ندادم؟18
به دليل آن كه آيات مربوط به اين بحث در قرآن كريم بسيارند، تنها به ذكر نشانى آن ها در پى نوشت اكتفا مى گردد.19
مجموعه اى از آيات نيز به انسان فرمان تصرف در روزى الهى مى دهند20 تا فكر و توجه بشر به آفريننده آن ها و روزى رسان جلب گردد و از سوى ديگر، با استفاده از نعمت ها و تأمين نيازهاى خود و درك لذت انواع غذاها، ميوه ها و نوشيدنى ها، روحيه شكر و سپاس گزارى و به دنبال آن، اطاعت و بندگى و تقواى الهى، كه ضامن سعادت و خوشبختى انسان در دنيا و آخرت هستند، در او تقويت گردد.

شناخت سنّت هاى الهى
از مجموع آيات مربوط به اين بحث استفاده مى شود كه منظور از «سنّت» در موارد مذكور قوانين ثابت و اساسى تكوينى يا تشريعى الهى است كه هرگز دگرگونى در آن ها روى نمى دهد.21 اين قوانين، هم بر اقوام گذشته حاكم بوده و هم بر جوامع كنونى و هم مللى كه در آينده خواهند آمد، حاكم هستند.22
شناخت سنّت هاى الهى موجب مى گردد معرفت و بصيرت انسان نسبت به عواملى كه موجب خير و بركت و فزونى نعمت ها مى گردد، افزايش يافته و از سوى ديگر، عوامل فقر و محروميت و نزول بلاها و مصايب را بهتر بشناسد و در نتيجه، با رعايت حدود الهى و اتخاذ الگوى صحيح و معقول، براى مصرف خود تلاش كند، عوامل نخست را در زندگى پديد آورده، از كارهايى كه باعث محروميت و گرفتارى مى گردد اجتناب ورزد.
با ملاحظه آيات قرآن كريم در زمينه سنّت هاى الهى و بحث مصرف، مى توان گفت: شكر و سپاس در مقابل استفاده از نعمت ها موجب فزونى نعمت گشته23 و كفران و ناسپاسى موجب محروميت و نزول بلاها مى گردد.24 ظلم و ستم افراد و نيز خوش گذرانى و ريخت و پاش آن ها همراه با سرمستى و غفلت از ياد خدا همواره موجب هلاكت و نابودى اقوام و ملل بوده است.25 ايمان و تقوا موجب نزول بركات الهى26 و در مقابل، روى گردانى از ياد خدا موجب سختى در معيشت و اضطراب خاطر مى گردد.27

الف. ايمان و ياد خدا رفاه و آسايش انسان
ايمان به خداى متعال و معرفت و شناخت او موجب آرامش دل ها و رفع نگرانى ها مى گردد؛ زيرا فرد با ايمان به قدرت لايزال و نامتناهى خداوند معتقد است و با اعتقاد به سراى جاودان ديگر، تمام تلاش و كوشش خود را صرف انباشت ثروت و يا كسب مقام و رسيدن به لذايذ مادى بيش تر نمى كند، بلكه همه چيز را در راه اطاعت و بندگى خداى متعال و انجام وظايف و مسؤوليت هاى فردى و اجتماعى خود طلب مى كند و با اعتقاد به خداى قادر و حكيم، كه تدبير همه عالم به دست اوست و روزى رسان همه موجودات است، از روى آوردن آفات و بليات، بيمارى ها و حوادث ترس و نگرانى ندارد و با اعتقاد به اين كه مرگ پايان يك حيات موقّت و كوتاه و آغاز حياتى جاودان مى باشد، هيچ گاه مرگ در نظرش همچون كابوسى وحشتناك و غم بار جلوه نمى كند؛ زيرا با ايمان و ياد خدا دنيا را محل امتحان و گذرگاهى موقّت براى تأمين خوش بختى و سعادت هر دو سراى خود مى بيند.

ب. اعراض از ياد خدا سختى در معيشت
كسى كه از ياد خدا غافل و تنها هدفش در زندگى حداكثر كردن ثروت و لذايذ مادى باشد، به هيچ حدى قانع و راضى نگشته با حرص و طمع و فزون طلبى، عرصه زندگى را بر خود تنگ كرده، نسبت به همنوعان خود ظلم و ستم مى كند. قرآن كريم در اين باره مى فرمايد: «و مَنْ اعرض عن ذكرى فانَّ لهُ معيشةً ضنكاً.» (طه: 124)؛ كسى كه از ياد خدا اعراض نمايد، براى او معيشت و زندگى سخت خواهد بود.
«ضنك» به معناى تنگى همراه با سختى است.28 توضيح آن كه اگر انسان خدا را فراموش كند و با او قطع رابطه كند، ديگر چيزى بجز دنيا نمى ماند كه به آن دل ببندد و در نتيجه، چنين فردى تمام كوشش خود را صرف به دست آوردن پول و مقام و شهرت و ساير مظاهر دنيوى مى كند و هر روز آن را توسعه داده، و به هيچ حدى قانع نگشته، حرص و طمع او به جايى منتهى نمى گردد.29 او گم شده خود را، كه روح انسانى اش را اشباع و سيراب مى كند، در دنيا نمى يابد. از سوى ديگر، تكيه گاه و نقطه اعتماد مطمئنى در زندگى ندارد تا در سختى ها و ناملايمات به آن پناه ببرد و آرامش بخش او در زندگى باشد. از اين رو، همواره از نزول آفات و بلاها و فرا رسيدن مرگ و بيمارى، اضطراب و نگرانى دارد و هرچند از نظر رفاه مادى و امكانات دنيوى در وسعت باشد، ولى آسايش خاطر و پايانى اميدبخش و نشاط آفرين ندارد.

تصحيح انگيزه ها
انسان در بهره بردارى از كالاها و خدمات، انگيزه هاى گوناگونى دارد كه افكار و خواست هاى او آن ها را شكل مى دهد. برخى از اين انگيزه ها به دليل نيازهاى معقول واقعى انسان پديد مى آيند؛ مانند خوردن غذا و نوشيدن آب براى تداوم حيات و سلامتى يا استفاده از لباس و مسكن مناسب براى در امان ماندن از سرما و گرما و حفظ شخصيت اجتماعى. اسلام نيز هماهنگ با فطرت سالم انسانى، با آن ها موافق است و نه تنها پاسخ به اين نيازها را مطلوب، بلكه گاهى لازم و ضرورى مى داند، ولى سعى دارد انسان را به گونه اى تربيت كند كه تمام حركت ها و فعاليت هايش، او را به هدف نهايى آفرينش، يعنى مقام قرب الهى و كسب رضايت حق تعالى، نزديك گرداند. مصرف نيز از اين قاعده مستثنى نيست.30
با ملاحظه آيات قرآن كريم، به اين نتيجه مى رسيم كه قرآن استفاده از نعمت هاى الهى و مصرف كالاها و خدمات را نه تنها مذموم نمى داند، بلكه تا حدّى آن را ضرورى و لازمه تداوم حيات بشرى مى داند، ولى همين قصد مى تواند به صورتى مثبت و شايسته مقام انسان درآمده، فرد را با انگيزه اى صحيح و ارزشمند به سوى انجام كار رهنمون سازد، يا آن كه به صورت منفى و ناسازگار با اهداف انسانى، محركى به سوى كارها گردد.

الف. انگيزه مثبت
يكى از انگيزه هاى مثبت براى مصرف كالاها و خدمات، تأمين نيازهاى مادى است كه امرى مطلوب و لازمه تداوم حيات انسان است. از اين رو، خداوند متعال در مقام ياداورى نعمت هاى خود در قرآن كريم مى فرمايد: «ما معايش (خوراك، پوشاك، نوشيدنى و ساير چيزهايى كه گذران زندگى انسان به آن وابسته است)31 را در اختيار شما قرار داديم.»32
نكته مهم آن كه قرآن مى خواهد انسان از نظر روحى و كمالات معنوى طورى تربيت گردد كه با افزايش معرفت او نسبت به مقام والاى انسان، انگيزه اش براى مصرف در حد تأمين نيازهاى مادى و رسيدن به لذايذ جسمانى باقى نماند، بلكه از نظر قرآن، مطلوب آن است كه همه تلاش هاى انسان از جمله خوردن، آشاميدن و درك لذايذ جنسى به قصد توان پيدا كردن و آماده شدن براى انجام وظايف فردى و اجتماعى و قدرت يافتن شخص براى عبادت و بندگى خداوند متعال و خدمت به ديگران براى رسيدن به مقام قرب الهى باشد. در اين صورت، همه تلاش ها و اعمال او عبادت محسوب گشته، علاوه بر نتايج ظاهرى و مادى، داراى پاداش اخروى نيز خواهد بود. اين همان انگيزه مطلوبى است كه با تربيت اسلامى و بالا رفتن سطح معرفت و بينش، بايد افراد به آن دست يابند و اين چنين اسلام به زندگى مادى و حتى لذايذ جنسى انسان رنگ الهى مى بخشد و او را از دايره تنگ ماديات رهانيده و به مقام شايسته انسانى خود رهنمون مى سازد.33
قرآن كريم با كوتاه ترين و رساترين بيان، اين موضوع را در يك سطح كلى و عام متذكر گرديده است: «صبغة الله و من احسن من الله صبغةً و نحنُ له عابدونَ» (بقره: 138)؛ رنگ خدايى؛ و چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است؟ و ما تنها او را عبادت مى كنيم.
پيامبرگرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) به ابوذر غفارى مى فرمايد: «شايسته است كه در انجام هر كارى، حتى خوابيدن و خوردن، انگيزه الهى داشته باشى.»34

ب. انگيزه منفى
از نظر قرآن، بسنده كردن به حيات دنيا و صرفاً براى تأمين نيازهاى مادى و درك لذايذ و منافع آن تلاش كردن مذموم است؛ زيرا مقام انسان برتر از آن است كه تمام همّت و هدفش را سير كردن خود و اشباع غرايز حيوانى و دست يابى به مقام و شهرت قرار دهد و از كمالات معنوى و فضايل اخلاقى و مقامى، كه انسان به عنوان برترين مخلوقات و خليفه خدا در روى زمين با اراده و اختيار خود مى تواند به آن برسد، باز ماند. آياتى از قرآن كريم بر اين مطلب دلالت دارند كه اگر همّت انسان فقط دنيا باشد و براى رسيدن به آن تلاش كند، به نتيجه سعى خود مى رسد، ولى در آخرت بهره اى نخواهد داشت.35 در اين صورت، مصرف كالاها و استفاده از خدمات توسط افراد بشر جهت انسانى خود را از دست داده، همانند مصرف چهارپايان مى گردد و اگر اين مصرف بدون اعتقاد به اصول و مبانى ارزشى و اعتقادى اسلامى باشد، حتى از مصرف و زندگى چهارپايان نيز پست تر است. از اين رو، بهره مندى و استفاده از نعمت هاى الهى، اگر با كفر همراه باشد، از نظر قرآن نه تنها مذموم، بلكه محكوم است و سرانجام آن عذاب الهى خواهد بود.
حاصل آن كه برخوردارى از نعمت ها، كه نتيجه مصرف است، بايد جهت صحيح داشته باشد و اگر جهت صحيح و منطقى نداشته باشد، جامعه مشخصات و ويژگى هاى انسانى خود را از دست مى دهد و اين مطلب در سايه ايمان و داشتن انگيزه صحيح و عقلايى تحقق مى يابد. بر اين اساس، ريا و خودنمايى يكى از انگيزه هاى منفى براى مصرف قلمداد مى گردد و در قرآن كريم از «مُترفين» (افراد خوشگذران، عيّاش، سرمست رفاه و نعمت و غافل از ياد خدا) و مستكبران به عنوان كسانى كه داراى چنين انگيزه اى در مصرف هستند (قصد ريا، خودنمايى و فخرفروشى به ديگران دارند) ياد شده است.

ادامه مطلب در لينك مطلب
 

ادامه مطلب


[ چهارشنبه 14 بهمن 1388  ] [ 7:26 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]

عدالت و اصلاح الگوى مصرف2

نامگذارى سال 1388 به عنوان سال «اصلاح الگوى مصرف»، نشانه رويكرد و عزم جدى كشورمان براى تحولات اساسى در حوزه منابع الهى در جهت هدف نهايى نظام يعنى استقرار عدالت است.

نامگذارى سال 1388 به عنوان سال «اصلاح الگوى مصرف»، نشانه رويكرد و عزم جدى كشورمان براى تحولات اساسى در حوزه منابع الهى در جهت هدف نهايى نظام يعنى استقرار عدالت است. در اين يادداشت سعى ما بر اين است كه فلسفه اين نامگذارى را در دو حوزه اخلاق و اقتصاد مورد بحث قرار دهيم؛ دو حوزه اى كه مطالعه رابطه آنها مى تواند چهره واقعى بسيارى از روش هاى اقتصادى كه بدون ملاحظات اخلاقى و فرهنگى به كار گرفته مى شوند را نمايان سازد. گرچه ممكن است از ديدگاه اقتصاد مدرن بحث از اخلاق، جايگاهى نداشته باشد اما مهم اين است كه در نظام اقتصادى كشورمان، قوانين اسلامى جايگاه ويژه اى يافته است و ملاحظات اخلاقى كاملاً عجين با روش هاى اقتصادى بوده و نامگذارى سال اصلاح الگوى مصرف مدعاى اين دليل است.
بند ششم اصل 43 قانون اساسى مبنى بر «منع اسراف و تبذير در همه شئون مربوط به اقتصاد، اعم از مصرف، سرمايه گذارى، توليد، توزيع و خدمات» به عنوان يكى از ضوابط مهم پايه اقتصاد كشور براى تأمين استقلال اقتصادى جامعه و ريشه كن كردن فقر و محروميت و برآوردن نيازهاى انسان در جريان رشد، با حفظ آزادگى او (انسان) ذكر شده است و قانونگذار با بيان اين بند در كنار هشت بند ديگر يعنى: «اـ تأمين نيازهاى اساسى 2ـ تأمين شرايط و امكانات كار براى همه 3ـ تنظيم برنامه اقتصادى كشور 4ـ رعايت آزادى انتخاب شغل 5ـ منع اضرار به غير و انحصار و احتكار و ربا و ديگر معاملات باطل و حرام 6 ـ استفاده از علوم و فنون و تربيت افراد ماهر 7ـ جلوگيرى از سلطه اقتصادى بيگانه بر اقتصاد كشور 8 ـ تأكيد بر افزايش توليدات كشاورزى، دامى و صنعتى» برآن بوده است كه تأثيرگذارى جلوگيرى از اسراف را بيان نمايد زيرا هم به لحاظ شرعى و هم از نظر تئورى هاى پيشرفته، انسان كنونى به اين نتيجه رسيده است كه مصرف گرايى حاكم بر زندگى انسان امروز علاوه بر اينكه انسان را از چارچوب هاى اقتصاد معيشتى دور ساخته، عرصه هايى را مقابل او گشوده است كه فضاى تقابل انسان را با ارزش هاى انسانى فراهم آورده و به عبارت ديگر انسان در مقابل ما به ازاى خود و هويت خود قرار گرفته است. از اين رو از ديدگاه اقتصاد اسلامى، حتى با حق اينكه هر فردى با جهت گيرى هاى مثبت و موافق اسلام توانسته شرايط مكتسبه اى را براى خود فراهم آورد اما حق ندارد كه آن را معدوم كرده يا در جهت نامشروع مصرف نمايد. چرا كه اسراف و تبذير و هرگونه استفاده نامشروع از اموال، ممنوع است و اين موضوع از آن زمينه ناشى مى شود كه منشأ افعال انسان، خداوند متعال است و انسان قائم به ذات نيست و مخلوقى است كه به اذن خداوند متعال، حق تصرف در اموال تحت مالكيت خود را دارد و به لحاظ عقلى حتى اگر انسان، رأساً توانايى خلق اموال و محصولات خود را دارا بود نيز حق اسراف و تبذير را نداشت.
همچنين در تعاليم اسلامى بر اين نكته تأكيد شده است كه انسان نبايد عمر و مال خود را صرف خيالات باطل و شيطانى نمايد زيرا مُبذِّران و مُسرفان، برادران شيطانند و شيطان است كه سخت كفران نعمت پروردگار خود را كرد. (سوره مباركه اسراء ـ آيه شريفه 27) و از اين منظر، نعمت، به چيزى اطلاق مى شود كه انسان را براى نيل به سعادت يارى رسانده و مسير زندگى را هموار سازد و ضمن فراهم آوردن موجبات آسايش و آرامش، موانع و مشكلات را از پيش پاى آدمى بردارد. زيرا گام نهادن انسان در اين مسير، همانا رنگ خدايى يافتن و تشكر از خالق يكتا، آدمى را در شمار پويندگان واقعى قرار مى دهد.
بدين جهت پروردگار متعال در سوره مباركه ابراهيم آيه شريفه ?? مى فرمايد: وَ إِن تَعدُّوا نَعمتَ اللهِ لاتُحصُوها يعنى اگر نعمت هاى بى شمار خداوند را بخواهيد بشماريد، هرگز حساب آن نتوانيد كرد. بنابراين در فرهنگ اسلامى ارائه يك برنامه عادلانه و جلوگيرى از اسراف به عنوان مبناى صحيحى از شكرگزارى در مقابل پروردگار متعال به حساب مى آيد و هر انسانى مكلف است خود را از مظاهر اسراف و تبذير دور كند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: نشانه مسرف چهار چيز است: 1- باليدن به باطل ?- خوراك آنچه در خور او نيست ?- بى رغبتى به كار خير ?- انكار هر كه سودش نرساند (تحف العقول ص ??) و اميرالمؤمنين على عليه السلام نيز تصريح مى كند: تدبير با كفاف روزى، بهتر است از بسيار با اسراف. (تحف العقول ص ??) و فرهنگ مصرف در اسلام مبتنى بر رعايت اعتدال و دورى از اسراف است زيرا اسراف، انسان را از خط انصاف دور مى كند و زمينه هاى بى ميلى به كار خير و جانبدارى از ظالمان را فراهم مى آورد. از اين رو در جامعه مصرف گرا كه نمونه اى از جامعه اسراف زده است و مانور تجمل و مصرف در آن رواج دارد شاهد تبعيض ها و نابرابرى هايى هستيم كه افراد برخوردار، بدون توجه به آسيب هايى كه به طبقات ديگر وارد مى كنند منشأ و الگوى ترويج ظلم هايى هستند كه ديگران را حريص به «منكر» مى نمايند و اين موضوع نشان مى دهد كه مصرف زدگى و اسراف علاوه بر تبعات اقتصادى، پيامدهاى منفى فرهنگى را نيز به همراه دارد. در جامعه مصرف گرا «خريد كالا» به عنوان يك ارزش تلقى مى شود و هر كه خريدهاى بيشتر و متنوع ترى داشته باشد، الگو قرار گرفته و گرامى داشته مى شود و البته در جوامع پيشرفته مصرف زده، مصرف گرايى «يك فعاليت اصلى اجتماعى» به شمار مى آيد. براى خريد و مصرف وقت بسيار و انرژى و پول و نوآورى هاى فنى صرف مى شود و حتى از اينكه راهكارهاى پيشرفته ترى براى مصرف گرايى خلق شود، مطالعات بسيارى صورت مى گيرد زيرا در جامعه مصرف زده، خط توليد و توزيع مى بايست مبتنى بر مصرف بيشتر، فعاليت كند.
در جامعه مصرف گرا، هر كه پول بيشترى دارد، افزون تر خرج مى كند و هر كه ندارد بايستى در حسرت هزينه ها بماند و اين مدل مصرف، نشانه آسيب ها و نابرابرى هاى اجتماعى نيز هست. البته در كشورمان تا كنون برنامه هاى مختلفى در جهت توسعه و رشد اقتصادى و اجتماعى ارائه شده كه تأثيرات آن نيز تا كنون در حوزه گسست هاى اجتماعى نمايان شده و اين موضوع، على رغم تأكيدات مكررى است كه از سوى علماو دانشمندان اين عرصه بيان شده است. در بند ششم خط مشى هاى اساسى و رهنمودهاى مقام معظم رهبرى به دولت آقاى هاشمى رفسنجانى جهت تدوين برنامه دوم پنج ساله آمده است:«جهت دادن به كليه فعاليت هاى اجرايى و تبليغى به سمت رشد معنويت و فضيلت اخلاقى در جامعه تعميق و گسترش حساسيت ها و باور دينى، گسترش ارزشهاى انقلابى، حفظ كرامت انسانى، ايجاد نظم و قانون پذيرى و روحيه كار و تلاش و خوداتكايى و قناعت و جلوگيرى از اسراف و مصرف گرايى و پرداختن به زوائد.» و متأسفانه آنچه تاكنون طراحان برنامه هاى توسعه ارائه كرده اند، نتوانسته است خط مشى يادشده را تحقق بخشد و تأكيد معظم له مبنى بر نامگذارى سال ???? به عنوان سال اصلاح الگوى مصرف بيانگر اين نكته مهم است كه اعلام يك سرى خطوط تئوريك در برنامه هاى توسعه، صرفاً متضمن اجراى آنها در راستاى تحقق عدالت به معناى جلوگيرى از ترويج مصرف زدگى نيست و آنچه تاكنون تحت عنوان مانور تجمل از سوى برخى داعيه داران كار و اعتدال و سازندگى و اصلاحات صورت گرفته، ابتناى بر تأكيدات اسلام نداشته و راهبردهاى كشور را تأمين نمى كند. چنانچه در چهار دوره رياست جمهورى پس از پايان دفاع مقدس، ملت ما شاهد رشد فزاينده سياست هايى بوده اند كه تبليغات مصرف گرايى در رسانه هاى بزرگ و در و ديوار شهرها و بدنه اتوبوسها و تغيير ذائقه ها از قناعت به مصرف و از مصرف به اسراف، تبلور اين سياست ها به شمار مى آيد.
همين روند نيز قبلاً در جوامع غربى تجربه شده است. گسترش زندگى شهرنشينى و دورى از زندگى روستايى مبتنى بر توليد، زمينه مصرف گرايى را به عنوان يك روش رسمى زندگى فراهم آورد و ظهور طبقه متوسط و بالا، تأسيس فروشگاه هاى بزرگ كه انبوهى از كالاهاى غيرضرورى و لوكس را در خود جاى داده بود و ترويج شعار «تا مى توانى بخر و هرچه بيشتر مصرف كن» اين روند را تشديد كرده و «مسابقه مصرف» يك پرستيژ به شمار آمد و با اين وصف، اين زنجيره ويرانگر توسط تبليغات كالاها در وسايل ارتباط جمعى تكميل شد و دو نوع ابزار مصرف گرايى يعنى حراج كالاها و اشاعه كارت هاى اعتبارى به كمك اين روند آمد و مردم در فروشگاه ها و حراجى هاى بزرگ در معرض كالاهاى متنوع و احساس نيازهاى كاذب قرار گرفتند. مشترى، جنسى را كه در حراجى مى بيند، احساس مى كند كه نياز دارد و از طرف ديگر مشترى بايستى احساس كند كه هميشه پول براى خريدكردن دارد و از اينجا موضوع كارت هاى اعتبارى شكل گرفت (در ايران قبل از ظهور كارت هاى اعتبارى، تبليغ فروش كالا از طريق چك هاى كارمندى بسيار شايع شده بود) درحالى كه تعداد قابل توجهى از كالاهاى خريدارى شده از فروشگاه هاى بزرگ يا حراجى ها در خانه ها مصرف نمى شوند و با وجود آپارتمان هاى كوچك و عدم توانايى نگهدارى كالاهاى بلامصرف، چرخه مصرف گرايى با ظهور كارخانه هاى بازيافت و افراد دوره گردى كه كالاهاى دست دوم را مى خرند به گردش درآمده و اين داستان، بار ديگر از ابتدا تكرار مى شود و ما ناخواسته مدلى از سرمايه دارى را تجربه مى كنيم كه به قول ماكس وبر، جامعه شناس غربى، مبتنى بر توليد بيشتر، فروش بيشتر، سرمايه گذارى بيشتر و مجدداً توليد بيشتر است. اين فاجعه، هنگامى گسترش مى يابد كه بدانيم پديده چند شغلى كارمندان در ايران از رهگذار فرهنگ مصرف گرايى شكل گرفته است، زيرا اغلب حقوق بگيران، ناتوان از ادامه اين مسابقه اند و براى باقى ماندن در اين چرخه مى بايست كار و تلاش بيشترى را از خود به نمايش بگذارند (البته پرداختن به پيامدهاى روانى مصرف زدگى و پديده چندشغلى و استرس هاى ناشى از آن در حوصله اين بحث نمى گنجد، اما ناگفته نماند كه تحقيقات نشان داده است چندشغلى ها نمى توانند به خوبى از عهده وظايف خود برآيند و موضوع مصرف زدگى از اين زاويه نيز آسيب هاى ديگرى را در پى دارد.)
ممكن است برخى از افراد و دست اندركاران مدعى شوند كه طى برنامه هاى توسعه و در دولت هاى قبلى طرح هايى را براى اصلاح الگوى مصرف ارائه داده اند، اما شواهد موجود و تأكيد مقام معظم رهبرى در سال ?? گوياى فقدان تأثير اين طرح ها و به عبارت بهتر ناكافى بودن اقدامات انجام شده است. مطمئناً برنامه ها و طرح هايى مى بايست در اين زمينه مورد عنايت قرار گيرد كه بتواند همه طبقات جامعه اعم از برخوردار و فقير را به يك الگوى واحد مصرف نزديك كند تا نمونه عينى يك روش اجرايى براى استقرار عدالت پديد آيد. از سوى ديگر استفاده از برنامه صحيح براى اجراى الگوى مصرف، نشانه اعتقاد به وجود ملاحظات اخلاقى در فرهنگ مصرف و اقتصاد است و الگوى واقعى، رشد اقتصادى صحيحى را در پى خواهد داشت، همچنان كه اين الگو مى تواند دو وجه اصلى بازار يعنى مصرف كننده و توليد كننده را با يك روش متحد منطبق نمايد و هدف از توليد بيشتر را مصرف بيشتر قرار ندهد و مسلماً اجراى يك الگوى دقيق، نيازمند شجاعت و تدبير خردمندانه اى است كه كشورمان را در جهت كاهش وابستگى در منابع تعريف شده به كشورهاى ديگر قرار مى دهد و آنچه در اين مسير از همه بيشتر تأثيرگذار است، الگويى است كه حضرت امام (ره) و پيروان راستين آن حضرت به عنوان «ساده زيستى» در زندگى خود پياده كرده اند و در همين راستا مؤثرترين افراد براى اصلاح الگوى مصرف، مسئولين نظام در هر رده اى هستند. همان طور كه مقام معظم رهبرى نيز تأكيد كرده اند بايد مسئولان كشور راه صرفه جويى و مقابله با اسراف را به مردم ياد بدهند. خود مسئولان دولتى هم بايد اسراف نكنند. اسراف مسئولان دولتى از اسراف مردم عادى مضرتر است، زيرا كه اسراف در بيت المال است.
در اينجا بايستى سخنى از حضرت على عليه السلام را يادآور شويم كه خطاب به كارگزاران خود مى فرمود: «نوك قلم هايتان را نازك كنيد كه مركب بيت المال كمتر مصرف شود.» و در جاى ديگر: «هرگاه به اصلاح نفس خود راغب بودى، بر تو باد كه اقتصاد و قناعت و پرهيزكارى را پيشه كنى.» چرا كه قطعاً اسلام نه با اسراف (خروج از خط اعتدال) موافق است و نه تبذير (تضييع مال) را براى تدبير زندگى مناسب مى داند. آيا عقلانى است در كشورى كه مى خواهد روى پاى خودش باقى بماند مطابق برخى آمارها سالانه بيش از ? ميليون تن نان ضايع شود يا سرانه مصرف آب بيشتر از همه كشورها باشد قطعاً جلوگيرى از اتلاف منابع انرژى كه مصرف آن در ايران چند برابر متوسط جهانى است يكى از راه هاى دستيابى به شكوفايى اقتصادى در هر كشورى است ولى چرا تاكنون اقدامات جدى و مؤثر در جريان برنامه هاى اجرايى صورت نگرفته بودند چرا سهميه بندى و اصلاح الگوى مصرف بنزين كه توسط دولت نهم به اجرا درآمد دولتمردان قبلى اجراى آن را به مصلحت نمى ديدند. چرا طرح هدفمند كردن يارانه ها به مذبح مصلحت سپرده شد آيا مصلحتى بالاتر از اين وجود دارد كه سرمايه هاى اصلى كشور در معرض نابودى قرار دارند و متأسفانه از كلمه «مصلحت» تاكنون برداشت هاى نادرستى شده است كه گويى عده اى نان خود را فقط از اين راه درمى آورند و به تعبير دكتر على شريعتى «هميشه مصلحت، روپوش دروغين زيبايى بوده است تا دشمنان حقيقت، حقيقت را درونش مدفون كنند (زيرا) مصلحت، هميشه مونتاژ دين و دنيا بوده است.‎/‎/ و تشيع مصلحت، نابودكننده تشيع حقيقت است (مجموعه آثار، شماره،? مسئوليت شيعه بودن) و مطمئناً نامگذارى سال ?? به عنوان اصلاح الگوى مصرف، تدبيرى شجاعانه براى شكستن تابوى مصلحت هايى است كه همواره مانع از پيشرفت كشورمان شده اند. اگر مجلس شوراى اسلامى راه اجراى طرح تحول اقتصادى دولت را مسدود كرد اما مقام معظم رهبرى با اين نامگذارى، فراخوانى عمومى و مردمى را براى اين مسير برگزيدند و راه تحول و اصلاح را باز كردند.
از اين رو نبايد بيش از اين، فرصت ها را از دست بدهيم و با تلاش مستمر و برنامه هاى مؤثر و عملى و آموزش هاى كارآمد و با استفاده از رسانه هاى بزرگ مى بايست سازوكار مصرف در كشورمان را به گونه اى طراحى كنيم كه ابتدا فرد و بخصوص كودكان در معرض اين الگوها قرار گيرند و با برنامه ريزى صحيح در حوزه تبليغات كلان و رسانه اى و نظارت بر كالاهاى وارداتى و فروشگاه هاى بزرگ و نيز جلوگيرى از توليدات غيراستاندارد و مصرفى مانع از تضييع سرمايه هاى گرانقدر كشورمان شويم.
به نقل از خبرگزاري فارس
نويسنده:مسعود ابراهيمى

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8801260513

ادامه مطلب


[ چهارشنبه 14 بهمن 1388  ] [ 7:24 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]

عدالت و اصلاح الگوي مصرف

 عدالت مفهومي است که به عنوان بستر و خاستگاه بسياري از ارزش­ها و مفاهيم ديگر زندگي فردي و اجتماعي شناخته شده است. با توجه به اين اهميت است که عدالت يکي از مهم­ترين اهداف انبياء اهداف الهي و به عبارتي مهمترين هدف بعثت انبياء اقامه قسط و عدل در جامعه بوده است. در واقع عدالت عرش برين همه ارزش­ها در آموزه­هاي اسلامي تلقي مي­شود و به همين دليل مي­توان گفت که يکي از دلايل اصلي وقوع انقلاب اسلامي تحقق عدالت و رفع نابرابري­ها بود که اين مهم در گفتمان امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري متجلي گشت. (چنانکه دهه چهارم انقلاب اسلامي از سوي مقام معظم رهبري، دهه پيشرفت و عدالت نامگذاري شده است.) از سوي ديگر بايد گفت که مي­توان دو گونه ارتباط بين عدالت و مصرف برقرار نمود؛ تعامل اول به ماهيت اين دو مهم باز مي­گردد. در واقع عدالت و مصرف به صورت جوهري با يکديگر ارتباط دارند که در اين زمينه مي­توان به نقش عدالت در تحقق مسئوليت پذيري، انسجام بين مردم، همگرايي مردم با مسئولين، کاهش انتظارت مردم از دولت با توجه به مشکلات و چالش­ها، حساسيت به مسايل اجتماعي از سوي مردم و ... اشاره کرد. به عبارت ديگر، بين مولفه­هاي عدالت همچون برابري در امکانات و منابع، سياست­گذاري­هاي کارآمد اجتماعي، حاکميت قانون با مؤلفه­هاي مصرف همچون نياز، انصاف، فردگرايي اقتصادي، تعامل تنگاتنگي وجود دارد. ارتباط دوم عدالت و اصلاح الگوي مصرف با توجه به شرايط زماني و مکاني انجام مي­گيرد که در اين زمينه از يک سو بايد به لزوم پيشرفت کشور با توجه به شرايط کنوني در جهان و همچنين دهه چهارم انقلاب به عنوان عدالت و پيشرفت اشاره کرد که در واقع بهينه­سازي مصرف در تمامي ابعاد بسترساز عدالت و پيشرفت خواهد بود و از سوي ديگر بايد به چالش­هاي کنوني فراروي کشور در ابعاد داخلي همچون کمبود بارندگي­ها، بحران بيکاري، کاهش توليد و بخصوص در زمينه اجتماعي همچون افزايش انتظارات و رواج مصرف زدگي، ازدواج و در ابعاد خارجي و جهاني همچون بحران در اقتصاد جهاني، تأثيرات جهاني شدن بر افزايش مصرف­گرايي در ايران، تحولات سريع در فن­آوري­هاي نوين و ايجاد تقاضا در جامعه و ... اشاره کرد که رفع اين بحران­ها در گرو تحول در فرهنگ مصرف و کاهش مصرف­گرايي در جامعه مي­باشد. در طول سه دهه گذشته دولت­ها تلاش­هاي همه جانبه­اي در جهت اين مهم انجام داده­اند که يکي از ابعاد عدالت مقوله مصرف بوده است که با توجه به برخي از دلايل جهاني و داخلي همچون اتخاذ الگوهاي غربي براي توسعه، بي­توجهي به فرهنگ بومي مصرف، سطحي­نگري به موضوع فرهنگي اقتصاد توليدي و مصرف خردمندانه و ... مصرف­گرايي در جامعه رواج يافت. بنابراين ضروري است که صورت­بندي فرهنگ مصرف منطبق با  مقتضيات ديني- ملي و با توجه به منابع موجود جهت توسعه و پيشرفت شکل بگيرد...........

برگرفته از http://r.iribnews.ir/content.aspx?cid=1794


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 14 بهمن 1388  ] [ 7:21 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]

عدالت و اصلاح الگوي مصرف

 عدالت مفهومي است که به عنوان بستر و خاستگاه بسياري از ارزش­ها و مفاهيم ديگر زندگي فردي و اجتماعي شناخته شده است. با توجه به اين اهميت است که عدالت يکي از مهم­ترين اهداف انبياء اهداف الهي و به عبارتي مهمترين هدف بعثت انبياء اقامه قسط و عدل در جامعه بوده است. در واقع عدالت عرش برين همه ارزش­ها در آموزه­هاي اسلامي تلقي مي­شود و به همين دليل مي­توان گفت که يکي از دلايل اصلي وقوع انقلاب اسلامي تحقق عدالت و رفع نابرابري­ها بود که اين مهم در گفتمان امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري متجلي گشت. (چنانکه دهه چهارم انقلاب اسلامي از سوي مقام معظم رهبري، دهه پيشرفت و عدالت نامگذاري شده است.) از سوي ديگر بايد گفت که مي­توان دو گونه ارتباط بين عدالت و مصرف برقرار نمود؛ تعامل اول به ماهيت اين دو مهم باز مي­گردد. در واقع عدالت و مصرف به صورت جوهري با يکديگر ارتباط دارند که در اين زمينه مي­توان به نقش عدالت در تحقق مسئوليت پذيري، انسجام بين مردم، همگرايي مردم با مسئولين، کاهش انتظارت مردم از دولت با توجه به مشکلات و چالش­ها، حساسيت به مسايل اجتماعي از سوي مردم و ... اشاره کرد. به عبارت ديگر، بين مولفه­هاي عدالت همچون برابري در امکانات و منابع، سياست­گذاري­هاي کارآمد اجتماعي، حاکميت قانون با مؤلفه­هاي مصرف همچون نياز، انصاف، فردگرايي اقتصادي، تعامل تنگاتنگي وجود دارد. ارتباط دوم عدالت و اصلاح الگوي مصرف با توجه به شرايط زماني و مکاني انجام مي­گيرد که در اين زمينه از يک سو بايد به لزوم پيشرفت کشور با توجه به شرايط کنوني در جهان و همچنين دهه چهارم انقلاب به عنوان عدالت و پيشرفت اشاره کرد که در واقع بهينه­سازي مصرف در تمامي ابعاد بسترساز عدالت و پيشرفت خواهد بود و از سوي ديگر بايد به چالش­هاي کنوني فراروي کشور در ابعاد داخلي همچون کمبود بارندگي­ها، بحران بيکاري، کاهش توليد و بخصوص در زمينه اجتماعي همچون افزايش انتظارات و رواج مصرف زدگي، ازدواج و در ابعاد خارجي و جهاني همچون بحران در اقتصاد جهاني، تأثيرات جهاني شدن بر افزايش مصرف­گرايي در ايران، تحولات سريع در فن­آوري­هاي نوين و ايجاد تقاضا در جامعه و ... اشاره کرد که رفع اين بحران­ها در گرو تحول در فرهنگ مصرف و کاهش مصرف­گرايي در جامعه مي­باشد. در طول سه دهه گذشته دولت­ها تلاش­هاي همه جانبه­اي در جهت اين مهم انجام داده­اند که يکي از ابعاد عدالت مقوله مصرف بوده است که با توجه به برخي از دلايل جهاني و داخلي همچون اتخاذ الگوهاي غربي براي توسعه، بي­توجهي به فرهنگ بومي مصرف، سطحي­نگري به موضوع فرهنگي اقتصاد توليدي و مصرف خردمندانه و ... مصرف­گرايي در جامعه رواج يافت. بنابراين ضروري است که صورت­بندي فرهنگ مصرف منطبق با  مقتضيات ديني- ملي و با توجه به منابع موجود جهت توسعه و پيشرفت شکل بگيرد...........

برگرفته از http://r.iribnews.ir/content.aspx?cid=1794


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 14 بهمن 1388  ] [ 7:21 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]

ديدگاه اقتصاددانان درباره صرفه جويي

ديدگاه اقتصاددانان درباره صرفه جويي
به هرحال صرفه جويي ارتباط تنگاتنگي با مسأله ماليت و مقدار توليد و توزيع دارد. هر چيزي كه ازنظر مالي ارزشمند و از نياز بشر به آن بيش تر باشد درباره نحوه و چگونگي مصرف آن نيز مسايل و مطالب بيش تري مطرح مي شود.

اقتصاددانان درباره نحوه مصرف به اين نكته توجه مي دهند كه مراد از صرفه جويي، كم مصرف كردن نيست؛ زيرا مي بايست در هر چيزي كه بخشي از نياز آدمي را برطرف مي سازد به مقدار موردنياز از آن استفاده كرد. بنابراين شخص مي بايست در حد نياز طبيعي خود از هر چيز اقتصادي استفاده كند. تنها مسأله اي كه اقتصاددانان آن را مطرح مي سازند اين است كه در زمان بحران هاي اقتصادي و كاهش توزيع و يا توليد چيزي، مي بايست به حد اقل بسنده كرد و درحد رفع حاجت و نياز ضروري از آن استفاده نمود تا فرصت بيش تري به ديگران داده شود.

در حقيقت در زمان بحران سخن از مصرف درحد ضرورت و رفع نياز است ولي اين بدان معنا نيست كه شخص آن چيز را كم مصرف كند. صرفه جويي در اين زمان به شكل ضرورت خود را تحميل مي كند و اگر در زمان هاي ديگر صرفه جويي به معناي مصرف درست و متناسب از كالاي اقتصادي است در زمان بحران اين نكته از جهات ديگر مورد تأكيد قرار مي گيرد تا شخص به حد ضرورت بسنده كرده و به قول معروف به مستحبات نپردازد.

به سخن ديگر صرفه جويي در همه حال و هر زماني چه بحران و چه غيربحران به معناي مصرف درست كالاي اقتصادي همانند آب و برق است ولي در زمان بحران تنها برآورد نيازها درحد ضرورت به معناي صرفه جويي است كه نوعي محدوديت را نيز سبب مي شود كه تحميلي از سوي بحران است.

بنابراين صرفه جويي ازنظر اقتصاددانان به معناي استفاده درست و مناسب از كالاي اقتصادي و بهره وري و آگاهي نسبت به نيازهاي واقعي است.

در اين جاست كه مسئله آگاهي و شناخت، خود را بر اقتصاد مصرف تحميل مي كند. در حوزه اقتصاد توليد مسئله اين است كه چگونه و چه چيزي را در چه مقدار و حجم توليد كنيم اصلي است كه هر توليدكننده اقتصادي بدان توجه دارد. در اقتصاد مصرف نيز شخص مي بايست به اين نكته توجه كند كه چه چيزي نياز واقعي است و تا چه مقدار مي تواند نياز واقعي او را برآورده كند و افزون بر آن امري بيرون از نياز واقعي او مي باشد؟ به عنوان نمونه مصرف 7 تا 15 ليوان آب براي سلامت مفيد و سازنده است. بنابراين 7 ليوان آب نياز واقعي او را تشكيل مي دهد كه شخص مي بايست آن را مصرف كند و كم تر از آن مي تواند به او زيان برساند. بر اين اساس مي توان برنامه ريزي در اقتصاد مصرف را اين گونه داشت كه در زمان بحران شخص به جاي بيش از 7 ليوان مي بايست در همان اندازه مصرف كرده و صرفه جويي نمايد. در اين صورت نوعي كم مصرفي را مي توان در مفهوم صرفه جويي در زمان بحران استنباط كرد ولي اين كم مصرفي زيانبار نيست بلكه كم مصرفي در راستاي بهينه سازي مصرف در زمان بحران است.

از اين رو آگاهي بخشي نسبت به كالاهاي مصرفي در حوزه اقتصاد مصرف ضروري و مناسب است. درباره مصرف كالاهايي همچون برق و ايجاد محيط مناسب از نظر روشنايي و يا گرمايي و يا سرمايي مي بايست آگاهي درستي به افراد داده شود تا در حوزه اقتصاد مصرف نيز همانند اقتصاد توليد بهينه سازي و بهره وري در دستور كار قرار گيرد.

 

ادامه مطلب


[ چهارشنبه 14 بهمن 1388  ] [ 7:19 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]

استفاده صحيح از نعمتهاي الهي

روزي رسول اکرم (ص) وارد اطاق عايشه شد. مشاهده کرد که تکه ناني روي زمين و زير دست و پا افتاده است آن را برداشته و خورد و سپس فرمود: اي حميرا؛ از نعمت هاي الهي صحيح استفاده کن و آنان را گرامي دار تا هرگز نعمت هاي خداوند از مردم دور نشود.
( شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بيرون کند )
حال که سخن از نعمت الهي شد مناسب است توجه عزيزان را به يک روايت از حضرت ابا عبدالله الحسين معطوف بدارم.
امام حسين (ع) فرمود: سقوطي تدريجي بنده، به آن است که خداوند نعمتها را بر او فرو مي ريزد و او از شکر باز مي ماند.
پرهيز از اسراف و زياده روي
رسول الله (ص) می فرمایند :
ـــ از گونه هاي اسراف اين است که هر چه مي خواهي، بخوري.
ـــ من اقتصد اغناه الله و من بذّر افقره الله و من تواضع دفعه الله و من تجبّر قصصدالله
هر که در خرج کردن ميانه روي کند، خدا او را بي نياز مي کند و هر که زياده روي نمايد خدا فقيرش مي کند و هر کس بزرگي بفروشد، خدا او را در هم مي شکند.
 

ادامه مطلب


[ چهارشنبه 14 بهمن 1388  ] [ 7:18 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]

واژگان مصرف

 
امروز جنبه‌هاي منفي و ضداقتصادي مصرف را با تركيب «مصرف گرايي» يا «مصرف زدگي» بيان مي‌كنند و براي رساندن معناي مثبت و عادي اين پديده اقتصادي به همان كلمه «مصرف» بسنده مي‌كنند. البته واژه‌هاي ديگري چون: استعمال، استفاده، كاربرد، هم معاني مترادفي براي اين كلمه هستند، اما استفاده از اين كلمات هريك جاي خود را دارد و نمي‌توان آنها را را به جاي هم به كار گرفت.
در فرهنگ اسلامي مصرف به طور عام معناي منفي ندارد و به مفهوم استفاده كردن از مواد و ابزار و وسائل مورد نياز زندگي است، اما براي موارد استفاده چه مثبت و چه منفي، چه در جاي خود يا خارج از قواعد معمول زندگي واژگان اختصاصي ديگري متداول است كه به خوبي بيانگر ابعاد و ويژگيهاي جنبي اين پديده اقتصادي كه گاه مجعد فرهنگي هم مي‌يابد، مي‌باشد.
البته در زبانهاي ديگر و از جمله فارسي براي رساندن معاني متفاوت يك لفظ گاه پيشاوند و پساوندهايي مي‌آورند و گاه با افعال ديگري معناي كلمه را كامل مي‌كنند.
در زبان عربي حالت و صفت هر عمل در خود واژه عينيت يافته و مي‌توان با به كارگيري آن واژه به صورت مجسم و مصور و مخيل حالت انجام فعل را نيز به ديگري انتقال داده به امثال ذيل حول همين مبحث دقت و تامل كنيم:
تبذير: از ماده بذر انفاق كردن مال در جايي كه سزاوار نباشد و ياخرج كردن بي‌حساب و كتاب. اين كلمه بار منفي مصرف را خاطرنشان نمي‌سازد، آنچنانكه فرد كشاورز بذرها را بدون شمارش و براساس يك محاسبه كلي روي زمين مي‌پاشد، پاشيدن اموال و ثروت نيز به همين سبك و سياق، بدون مناط و مقررات خاص «تبذير»گفته مي‌شود. لذا استعمال اين واژه خيلي شبيه واژه ديگري چون : «اسراف» است كه به جهت تفاوت جزئي كه ميان اين دو وجود دارد، نمي‌توان گفت كاملاً مترادفند.
اسراف: اين واژه نيز كه در قرآن كريم آمده، معادل «اتلاف»، گشاده بازي، ولخرجي، بادبدست و مصرفي و مصرف زدگي ، زياده روي ، بيرون از حد خرج كردن مي‌باشد.
اما هر يك از واژه هاي فوق بيشتر بار اقتصادي دارند، در حاليكه اسراف، در قرآن به امور معنوي و افعال نيز برمي‌گردند. خداوند در آيه 147 آل عمران از زبان گنهكاران مي‌فرمايد: و اسرافنا في امرنا. يعني در كار خود اسراف كرديم و ... و نيز در آيه 39 سوره زمر مي‌فرمايد:
قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم
(بگو اي بندگان من كه بر نفس خود اسراف ورزيديد ...)
كه در اين آيات پديده «اسراف» در معناي معنوي و نفساني و روحي و رفتاري به كار رفته است.
همچنين در معناي اسراف گفته شده: الا فراط في الشيئي و مجاوزه الحد. (افراط و زياده روي در چيزي و گذشتن از حد)
تفسير قرطبي- ذيل آيه 147 سوره آل عمران- دارالكاتب العرب للطباعه و النشر- 1387 ه- ج4)
از پيامبر اسلام صلي‌الله عليه و آْله و سلم نيز اين دعا روايت شده است:
اللهم اغفرلي خطئيتي و جهلي و اسرافي في امري و ما انت اعلم به مني. (بار خدايا بيامرز و ببخش خطاي من و ناآگاهيم را و تجاوز از كارم را و هر آنچه كه تو نسبت به آن از من داناتري) (صحيح مسلم)
مقدر: به معناي ميانه‌رو. كسي است كه آينده نگري مي‌كند و تمام آنچه را كه به دست آورده انفاق و هزينه نمي‌كند بلكه مقداري از آن را براي زمان حاجت نگه مي‌دارد. اين واژه معناي ايجابي و مثبت محض دارد.
مُقتّر: به معني كم‌كننده و تنگ گيرنده، سخت گير در معيشت كه تقريباً مترادف معناي خسيس است. فرد مقتر كسي است كه كمتر از مقدار لازم و مورد نياز استفاده مي‌كند و برخود و خانواده‌اش سخت مي‌گيرد.
(شرح نهج البلاغه- محمدجواد مفنيه- ج 4- ص 237)
معناي سه واژه (تبذير، مقدر و مقتر) در اين سخن اميرالمومنين عليه‌السلام آمده است:
كن سمحاً و لاتكن مبذراً و كن مقدراً و لاتكن مقتراً
يعني بخشنده باش و لي نه به حد اسراف و ميانه رو باش و سخت گير مباش
نهج البلاغه- سخنان قصار

تشبيه زيبايي در اين مورد
از حضرت امام صادق عليه‌السلام روايت شده كه وقتي آيه 67 سوره فرقان را تلاوت نمود كه در آن خداوند فرموده است: و آنان هستند كه هنگام انفاق به مسكينان اسراف نكرده و بخل هم نورزند، بلكه در احسان ميانه رو و معتدل باشند.
مشتي سنگريزه از زمين برداشت و محكم در دست گرفت و فرمود: اين همان اقتدار و سخت گيري است سپس مشت ديگري برداشت و چنان دست خود را گشود كه همه آن به روي زمين ريخت و فرمود: اين اسراف است بار سوم مشت ديگري برداشت و كمي دست خود را گشود به گونه‌اي كه مقداري فرو ريخت و مقداري در دستش باقي ماند و فرمود اين همان قوام است.
(يكصد موضوع اخلاقي - ص378 و نيز راه روشن- به كوشش م. ر. جويباري و جمعي از نويسندگان- موسسه قرآن و نهج البلاغه- قم 1384- ص 58)

http://www.ido.ir/a.aspx?a=1386091404

ادامه مطلب


[ چهارشنبه 14 بهمن 1388  ] [ 7:14 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]