كار وتلاش وجهاد اقتصادی



گذری بر جهاذ اقتصادی

جهاد

 

ابتدا باید به این نکته توجه داشت که نام گذاری این سال به نام جهاد اقتصادی است نه تلاش اقتصادی یا الگوی اقتصادی و موارد دیگر، که جهاد سطحی بالاتر از تمام این نام هاست، جهاد یعنی جد و جهد همراه با زحمت و چالش با موانع. این بدان معناست که باید موانع را برطرف کرد نه این که مانع ایجاد کرد. بعضی ها خیال می کنند برای جهاد اقتصادی، این که جیبشان به هر نحوی پر پول شود کافی است. نه این فکر کوته نگرانه است و ساده انگارانه.

 

و نیز باید در نظر داشت که پیوستگی بین نام گذاری سه سال متمادی از جانب مقام معظم رهبری امام خامنه ای، با نام های اصلاح الگوی مصرف، همّت مضاعف و کار مضاعف و در آخر جهاد اقتصادی، یک روند هدف دار بوده و استمراری پایاپای با هم دارند. بدین معنا که برای انجام جهاد اقتصادی، ابتدا نیاز به دارا بودن الگوی اقتصادی همگون با موازین اسلامی برای طراحی اصلاح الگوی مصرف بوده و همّت مضاعف و کار مضاعف در جهت تحقق این الگو است که  هر دو زمینه ساز جهاد اقتصادی هستند. با استعانت از کلام امام خامنه ای به عنوان طلائیه دار این جریان و این حرکت عظیم، می توان راه را بهتر تشخیص داد.

 

agha28.jpg

 

امام خامنه ای پیرامون مقوله‌ی جهاد، راه را اینگونه نشان می دهند:

 

معنای جهاد

 

((جهاد یعنی مبارزه. در زبان فارسی جنگ و ستیزه‏گری معنای مبارزه را نمی‏دهد. می‏گویی من دارم مبارزه می‏کنم: مبارزه‏ی علمی می‏کنم، مبارزه‏ی اجتماعی می‏کنم، مبارزه‏ی سیاسی می‏کنم، مبارزه‏ی مسلحانه می‏کنم، همه‏ی این‏ها مبارزه است و معنا دارد. مبارزه یعنی تلاش پر نیرو در مقابل یک مانع یا یک دشمن. اگر هیچ مانعی در مقابل انسان نباشد مبارزه وجود ندارد. در جاده‏ی آسفالته انسان پایش را روی گاز بگذارد و با باک پر از بنزین سفر کند این را مبارزه نمی‏گویند. مبارزه آن‏جایی است که انسان با مانعی برخورد کند که این مانع در جبهه‏های انسانی‏ می‏شود دشمن و در جبهه‏های طبیعی می‏شود موانع طبیعى. اگر انسان با این موانع درگیر شود و سعی کند آن‏ها را از میان بردارد این می‏شود مبارزه. جهاد در زبان عربی عیناً به همین معناست یعنی مبارزه. جهاد در قرآن و حدیث هم به همین معناست. همه جا به معنای جنگ مسلحانه نیست. البته یک جا با جنگ مسلحانه تطبیق می‏کند یک جا هم با جنگ غیرمسلحانه تطبیق می‏کند.))[۱]

 

((اساساً همین وجود مانع است که به تلاش انسان معنا و حقیقت معنوى می‏بخشد و اسمش می‏شود جهاد؛ والّا اگر مانع نبود، جهاد معنى نداشت. جهاد یعنى جد و جهد همراه با زحمت و چالش با موانع.))[۲]

 

این نوع جهاد کردن و اینگونه جهادی نیاز به ارکان و نوع مبارزه دارد، که معلوم شود صف کشی ها چگونه است؛ که ما کجا ایستاده ایم و چگونه ایستاده ایم. این که ارکان لازم برای این جهاد چیست؟ اکنون به بررسی دو رکن اصلی جهاد می پردازیم.

 

دو رکن جهاد

 

مقام معظم رهبری در تشریح این موضوع فرموده‏اند: ((معیار جهاد شمشیر و میدان جنگ نیست. معیار جهاد همان چیزی است که امروز در زبان فارسی ما در کلمه‏ی مبارزه وجود دارد. فلانی آدم مبارزی است. فلانی آدم مبارزی نیست. نویسنده‏ی مبارز، نویسنده‏ی غیر مبارز. عالم مبارز، عالم غیر مبارز. دانشجوی مبارز و طلبه‏ی مبارز، دانشجوی غیر‏مبارز و طلبه‏ی غیر‏مبارز. جامعه‏ی مبارز و جامعه‏ی غیرمبارز. پس جهاد یعنی مبارزه.

 

در مبارزه دو چیز حتماً لازم است: یکی اینکه در آن جد و جهد و تحرکی باشد. انسان در رختخواب یا در پستوی خانه که نمی‏تواند مبارزه کند، در مبارزه باید جد و جهدی وجود داشته باشد… دوم اینکه در مقابلش دشمنی باشد.

 

مبارزه در آنجا که دشمن نیست معنا ندارد. پس جهاد متقوم بر این دو رکن است… اگر کسی علیه دوست جد و جهد کند این جهاد نیست بلکه فتنه و اخلال است. اگر کسی در مقابل دولت حق در مقابل صلاح و نظام حق جد و جهد و تلاش کند این فتنه و محاربه است، جهاد نیست. حالا این جد و جهدی که انجام می‏گیرد به هر شکلی باشد چه به شکل نوشتن، گفتن، کتاب و چه به شکل شب‏نامه، شایعه‏پراکنى، نق‏زدن و منفی‏بافی همه‏اش فتنه‏گری و اغواگری و بعضی از اشکالش محاربه است. اگر همه‏ی این‏ها در مقابل دشمن خدا و دشمن علی لسان‏الله و لسان رسوله و اولیائه علیهم‏السّلام باشد می‏شود جهاد فی‏سبیل‏الله. پیغمبر(ص) به این‏گونه جهاد دعوت می‏کند. پس تنبلی و نشستن و بیکارگی و بی‏اهتمامی از امت پیغمبر خواسته نیست. ))[۳]

 

این مهم است که بدانیم در کدام سپاه شمشیر می کشیم و علیه چه کسی تیر پرتاب می کنیم. و مهم تر این که توان ها را بشناسیم و بدانیم وظیفه‌ی جهادی ما کجاست و در چه حوزه هایی می توانیم وارد شویم.

 

جهاد در همه جا

 

((همه‌ی جهاد به جبهه رفتن نیست. هرجا هستید می‏توانید مجاهد فی‏سبیل‏الله باشید.))[۴]

 

((جهاد داخل خانه‏ها هم ممکن است و همه جا انسان می‏تواند با دشمن خدا جهاد کند. اگر اراده داشته باشد و اگر بداند باید چه کارکند.))[۵]

 

جهاد در همه‏ی مرزهای اسلام

 

((دفاع از اسلام به دفاع از میهن اسلامی ختم نمی‏شود. ما در همه‏ی مرزهای اسلام با کفر آماده دفاع و مجاهدتیم. البته میدان چنین جهادی وسیع‏تر و میدان‏داران آن رجال سیاسی و علمی و فرهنگی و هنریند که همواره باید آماده‌ی دفاع از اسلام باشند.))[۶]

 

چهار شعبه جهاد

 

(( امیرالمومنین(ع) می‏فرمایند جهاد چهار شعبه دارد: امربه معروف نهی از منکر و راستگویی و صداقت ))[۷]

 

دسته بندی مطالبی که بررسی شد نشان می دهد که جهاد با گزاره های زیر همراه است:

 

۱-     مبارزه دائمی با موانع

۲-     جد و جهد

۳-     شناخت دشمن

۴-     فراتر از مرزهای کشوری

۵-     امر به معروف و نهی از منکر

۶-     راستگویی و صداقت

 

اینجا جهاد معنای حقیقی خود را مشخص می کند و اکنون ارتباط این جهاد با اقتصاد رابطه‌ی مهمی است که نیاز به بررسی ها و واکاوی هایی دارد که به اشاره آنها می پردازیم.

 

اقتصاد

 

روابط اقتصادی در جامعه

 

روابط اقتصادی در جامعه در سه حوزه تقسیم بندی می شوند:

 

۱-     روابط اقتصادی درون خانواده

۲-     روابط اقتصادی درون کشوری

۳-     روابط اقتصادی برون کشوری

 

در روابط اقتصادی چه در حوزه درون خانواده و چه در دو حوزه‌ی دیگر نیاز به شناخت مقوله‌ی اصلاح الگوی اقتصادی و سپس عوامل مترتب بر روابط اقتصادی است. تا نوع تعامل و انجام فعالیت ها مشخص شود و راه از بی راهه متمایز گردد. به همین جهت نخست به بررسی اصلاح الگوی اقتصادی پرداخته و سپس به بیان عوامل مترتب بر روابط اقتصادی می پردازیم. و در انتها به بیان چگونگی روابط اقتصادی برای نیل به جهاد اقتصادی در سه حوزه‌ی بیان شده می پردازیم.

 

اصلاح الگوی اقتصادی

 

برای ورود به عرصه‌ی جهاد اقتصادی (در سطوح علمی و تخصصی) نیاز به شناخت فرصت ها، بسترها و موانع الگوهای اقتصادی برای اصلاح این الگو است تا جهاد یک جهاد آگاهانه و دقیق باشد وهمچنین به منظور ارائه‌ی معنای جامعی از اصلاح الگوی اقتصادی -که به اختصار بیان می شود- ابتدا باید به بررسی تعاریفی کوتاه از اقتصاد و اقتصاد اسلامی بپردازیم.

 

تعریف علم اقتصاد

 

علم اقتصاد عبارت است از دانشی که به تخصیص بهینه‌ی کالاها و فراورده ها می‌پردازد. به عبارت دیگر ، علمی است که به تفسیر حیات اقتصادی و پدیده‌های آن و ارتباطشان با عوامل کلّی آن‌ها اهتمام می ورزد.

 

مسأله‌ی‌ اقتصاد، به عنوان یکی از مهم‌ترین مسائل زندگی بشری مطرح است، و اسلام نیز نگرش خاصی به آن دارد.

 

اقتصاد اسلامی

 

نظام اقتصاد اسلامی عبارت است از مجموعه‌ی قواعد کلّی ارائه شده در اسلام در زمینه‌ی روش تنظیم حیات اقتصادی و حلّ مشکلات اقتصادی ، در راستای تامین عدالت اجتماعی.

 

درواقع اقتصاد اسلامی برخلاف نظر بعضی ها در مورد علم اقتصاد، تخصیص امکانات محدود به خواسته های نامحدود نیست، بلکه نظام اقتصاد اسلامی مبتنی بر تعدیل خواسته ها و تخصیص امکانات به خواسته های تعدیل یافته است.

 

نگاه ویژه‌ی‌ اسلام به اقتصاد

 

اقتصاد اسلامی بر خلاف اقتصاد غربی، بر قناعت و پرهیز از مصرف‌گرایی تأکید دارد. اقتصاد غربی نیازهای انسان را نامحدود و منابع و امکانات جهان را محدود می‌داند؛ در حالی که در اسلام منابع و امکانات نامحدود معرفی شده‌اند.

 

(( وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا[۸] ))

 

و اگر بخواهید نعمت‌های خداوند را در شمار بیاورید نمی‌توانید نعمت‌های خداوند را به حد و حصری محدود کنید.

 

اسلام مسأله‌ی‌ اقتصاد را (بر اساس اصالت انسان) به عنوان جزئی از مجموعه‌ی قوانین خود که تنها می‌تواند قسمتی از نواحی حیات انسانی را تنظیم کند، مورد توجه قرار داده و حل مشکلات اقتصادی را در اصلاح مبانی عقیدتی و اخلاقی مردم می‌داند.

 

اقتصاد در مکتب اسلام

 

(( وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الأَْرْضِ[۹] ))

 

و اگر مردم ایمان آورده و پرهیزگار بودند، ما ابواب برکات زمین و آسمان را بر آنها گشوده بودیم…

 

اسلام اقتصاد را در جهت اهداف عالیه‌‌ی بشر دانسته و بر این اساس، نگرش سوسیالیستی و یا سرمایه‌داری که اقتصاد را مبنا قرار می‌دهند، رد می‌کند.

 

جایگاه اقتصاد اسلامی

 

در تفسیر و تحلیل رشد و توسعه اقتصادی ، پیروان مکاتب اقتصادی کلاسیک ، نئو کلاسیک ، مکتب کینز و امثال آنها ؛ دیدگاه های خاص خود را در جهت طراحی نظام اقتصادی مطرح نموده اند. اما ما به دنبال نیل به پیشرفت اقتصادی هستیم نه توسعه اقتصادی.[۱۰]

 

واژه یا ترکیب «اقتصاد اسلامی» یک لفظ مشترک است که دارای ابعاد مختلفی می باشد . هر یک از صاحبنظران و متفکران مرتبط با این حوزه‌ی دینی و فکری بر اساس بینش و گرایش هایی که داشته‌اند به نحوی بر دامنه‌ی ابعاد آن افزوده‌اند. عمده‌ترین ابهام در تعریف و تبیین وظایف و ابعاد آن ارتباط آن با حوزه دین اسلام به عنوان مجموعه‌ی معارف مرتبط با وحی که از راه کتاب و سنت به ما رسیده است و حوزه‌ی علم اقتصاد که در پی شناسایی و کشف روابط ثابت رفتاری در میان متغیرهای اقتصادی است، می‌باشد. از سوی دیگر گستردگی دامنه بحث و اختلاف در ابعاد آن بیش از همه بیانگر میزان انتظاراتی است که درباره‌ی آن وجود دارد. بسیاری از مسلمانان در جوامع اسلامی بر اساس شناختی که از اقتصاد صدر اسلام و موازین شرعی دارند، انتظارشان این است که رهبران جامعه و کارگزاران نظام اجتماعی با مبنا قرار دادن این الگوها، مشکلات اجتماعی و اقتصادی امروزین را مرتفع سازند. این مهم به ویژه در طی ۵۰ سال اخیر که جوامع اسلامی با ناکارآمدی الگوهای سرمایه داری و سوسیالیستی مواجه بوده اند بروز بیشتری یافته است.

 

اگر چه انتظارات توده‌های مسلمان از همگونی و سازگاری خواسته‌ها حکایت دارد اما صاحبنظران این حوزه فکری بر اساس بینش ها و گرایش‌های خود بر ابهام این واژه افزوده‌اند، به ویژه اینکه عمدتاً از آنجا که علم اقتصاد متعارف در بستر تفکر و فلسفه دوران نوزایی (Renaissance) متولد گردیده و نظام انگیزشی و اخلاقی که توصیه نموده لزوماً با مبانی اخلاقی و موازین شرعی اسلام همخوانی نداشته است، پذیرش دستاوردهای آن با تردید همراه بوده است.

 

بسیاری از متفکران و اقتصاددانان اسلامی بیش از همه به دنبال درک و معرفی سیستم ایده آل اقتصاد اسلامی بوده‌اند و از این رو اغلب نوشته‌های مدون در این رشته به بیان مکتب و سیستم اقتصادی اسلام اختصاص داشته است.

 

اگر چه بیان مکتب و سیستم اقتصادی اسلام دارای اهمیت والایی است و حتی با وجود تحقیقات گسترده در این زمینه هنوز از ضعف‌های بنیادین رنج می‌برد، اما این مهم نباید ما را از مطالعه و بررسی ابعاد دیگر اقتصاد اسلامی به ویژه در عرصه‌ی تطبیق و اجرا باز بدارد.

 

کسانی که گستره‌ی اقتصاد اسلامی را به دایره‌ی تعریف مکتب اقتصادی و تبیین وضعیت ایده آل محدود ساخته اند، شناخت واقعیت‌ها و تفسیر آن را بر عهده‌ی علم اقتصاد نهاده‌اند اما آیا علمای اقتصاد تاکنون کمکی در جهت شناسایی واقعیت اقتصادی جوامع اسلامی داشته‌اند.

 

کشف مکتب اقتصادی اسلام در حوزه‌ی بایدها و نبایدهای اقتصادی بر اساس «روش اجتهادی» میسر است، اما در عین حال باید توجه داشت که زیر بنای احکام اسلامی در حوزه اقتصاد، مجموعه‌ای از روابط اثباتی (Positive) قابل استخراج از قرآن و روایات است که بر اساس آن قوانین علمی و سنن تکوینی اقتصادی بر اساس شریعت اسلام و روایات اسلامی قابل کشف و استخراج است.

 

سخن اصلی در این میان این است که استفاده از دستاوردهای مثبت علم اقتصاد به معنای نفی هویت علمی اقتصاد اسلامی نیست و این دو می‌توانند رابطه تعاضدی و مکمل داشته باشند تنها در این شرایط است که نظریه‌های اقتصاد اسلامی از «اثر بخشی» لازم برخوردار خواهند بود.

 

به تعبیر مرحوم شهید مطهری رضوان الله علیه:

 

(( قوانین اقتصاد اسلامی نمی‌تواند و نباید بر خلاف اصول اولیه اقتصاد نظری باشد، چه در غیر این صورت شکست یا رکود و سرانجام مرگ اقتصادی این جامعه بیمار حتمی است.))

 

بنابر این اقتصاد اسلامی هم دارای مکتب و نظام اقتصادی است و هم از ماهیت علمی برخوردار است و بر اساس این ویژگی ها جوامع اسلامی قادرند با تکیه بر معارف غنی اسلام به حل مشکلات امروزی اقتصادی همت گمارند. البته این امکان به معنی نفی کج فهمی های برخی مدعیان نیست. ما بر اساس وصیت پیامبر گرامی اسلام منظورمان از اسلام و شریعت اسلام قرآن و عترت است.

 

بر اساس نظرات اجماعی در اقتصاد اسلامی دو تفاوت ماهوی میان اقتصاد اسلامی و اقتصاد آزاد و نظام های اقتصادی مبتنی بر این معارف وجود دارد. ۱- تفاوت در کسب درآمد حلال ۲- نظارت درونزا

 

از جهت اول اقتصاد اسلامی از میان گزینه های ممکن فقط به موارد حلال آن توجه دارد. از جهت دوم اقتصاد اسلامی فراتر از قوانین مدنی جامعه و قبل از آنها به ایمان و اعتقاد و ارزیابی درونی مسلمان و مؤمن توجه دارد. یک انسان مسلمان قبل از همه باید عالم را محضر خدا بداند و بر این مبنا فقط درآمدی برایش حلال خواهد بود و مجاز به تصرف خواهد بود که قابلیت انتساب به او داشته و حق باشد. موارد باطل اصولاً پوچ و بی مبنا می باشند. بنابر این حتی در نظام اسلامی امروز، چنانچه مالی حقاً به کسی انتساب نداشته باشد صرف داشتن مجوز قانونی دلیل بر حق بودن آن نیست و اصل بر بطلان آن است. برای مثال تعلق بودجه دولتی به یک فرد یا نهاد یا سازمان، زمانی حلال است که کار و ارزش افزوده حقیقی لازم به وجود آمده باشد.

 

از جمله مهمترین معیارهای اقتصاد اسلامی دوری از اسراف و پرداختن به احسان است. دوری از اسراف مشابه معیار کارایی فنی در اقتصاد بوده که بیانگر ضرورت استفاده از حداقل منابع برای تولید محصول است. معیار دوم یعنی احسان به معنی اقتصاد اسلامی ملازم با معنی شکر است و به معنی “کار نیکو” است.کار نیکو به معنی کار اثر بخش و با بالاترین کیفیت است. این بیان نیز مشابه معیار کارایی تخصیصی در اقتصاداست.[۱۱]

 

مدل اقتصاد اسلامی

 

یکی از موضوعاتی که در سالهای اخیر و بیشتر در کشورهای مسلمان مورد توجه قرار گرفته ارائه یک نظام اقتصادی جایگزین به‌جای سیستم اقتصادی غربی است. یک موج فزاینده از نظریات در کشورهای در حال توسعه درحال شکل گیری است که معتقد است اقتصاد سرمایه داری غرب درحل مشکل فقر و از بین بردن بسیاری از ناهماهنگی های اقتصاد، شکست خورده است. بسیاری ازاین راه حل ها با هدف پاسخگویی احتیاجات انسان آزمایش شده، اما هنوز انسان قادر نیست که بدون مواجهه با رکود ها و تورم های دوره ای، به یک جامعه رفاه (مبنی بر فرصت های برابر، تعادل بین طبقات وروح تعاون ومشارکت به جای حرص وهرج ومرج ) دست پیدا کند.

 

چه بر اساس نظریات سوسیالیسم وچه سرمایه داری، انسان در مرکز دنیا قرار داشته و به وسیله‌ی تمایلات پایه ای نسبت به غذا، لذت و ماندگاری، کنترل می شود. پس از رنسانس در قرن ۱۴مدل تمدن مرکزی اروپا به وسیله‌ی ریزون سروسامان گرفت. حتی شناخت میراث معنوی الهی، موضوع برخی از ریشه یابی های دقیق شده بود. درعلم تئوری تغییر وتکمیل دوره ای هوش انسان، در اقتصاد پیشرفت تکنولوژی وابداع معیار GNP برای اندازه گیری و محک پیشرفت ملت ها و درسیاست ترویج دموکراسی وتبدیل شدن آن به یکی ازساختارهای تشکیل دولتها تغییرات زیادی در زندگی انسان بوجود آورد.

 

همچنین ماتریالیسم سکولار نیز اقدام به جایگزینی معنویت الهی باتئوری کرد که طبق آن زندگی انسان محدود به ارضای نیازهای بنیانی او بوده ودرآن هیچ اعتقادی به جهان پس از مرگ وجود نداشت.کلیساها وصومعه ها برای ۷۵ سال یا بیشتر، دیگر حرفی از جهنم به زبان نیاوردند واینگونه شد که شهرهای به وجود آمده در غرب صنعتی وکشورهای در حال توسعه که در حال بکار گیری مدل های توسعه علمی وفنی غربی بودند، دچار معضلاتی چون بی ثباتی اقتصادی عدم توازن اقتصادی بین فقر وثروت وبیماری های اجتماعی مثل خشونت، مواد مخدر وروابط نامشروع نوجوانان شدند.

 

پیشرفت های علمی، تکنولوژی و اقتصادی صورت گرفته در غرب (از بعد از رنسانس) که همراه با توسعه‌ی سیاسی وفرهنگی می‌باشند هنوز نتوانسته اند زمینه ساز خرسندی ورضایت انسان ها شوند و یا یک جامعه‌ی عادلانه تر و برابرتر ارائه دهند. از نظر اخلاقی، بیماری های اجتماعی– اقتصادی موجود به همراه عدم پاکدامنی و انسجام در خانواده ها معضلات بزرگی را در چهره‌ی اجتماع رقم زده اند. از نظر اقتصادی نیز، رشد سریع اقتصادی موجب گرم شدن اقتصاد شده و نرخ بهره در حال زیاد شدن است، چرا که باید تورم داخلی کنترل شود ولی همیشه این خطر وجود دارد که نکند این چرخ در مسیر دیگری تاب بخورد و نتایج برعکس شود یعنی سیاست های جلوگیری کننده از تورم، باعث ایجاد رکورد شوند.

 

در این شرایط و برای مقابله با این بیماری های اقتصادی مخصوصاً اکنون که نظام سوسیالیسم نیز شکست خورده، وجود یک نظام اقتصادی جایگزین راه حل خوبی به نظر می رسد.

 

به عنوان مثال یکی از بخشهای جایگزین، نظام بانکداری بدون بهره می باشد که توسط اسلام ارائه شده ومدت زیادی ( قبل از اینکه نظام مبتنی بر نرخ بهره‌ی غربی اقتصاد دنیا را ویران کند )بکار گرفته شده. بهره در نسخ قدیمی انجیل نیز ممنوع شده بود. قرآن نیز از آن به عنوان جنگ با خدا نام می برد. در نظام اقتصادی اسلامی پول به عنوان وسیله‌ی مبادله تعریف می شود ولی در اقتصادهای غربی که مبتنی بر نرخ بهره هستند، جامعه‌ی مصرف کننده به جای قرار گرفتن در کامروائی وخوشنودی در زیر بار سنگینی از بدهی ها و بهره قرار گرفته، که باز پرداخت وام ها به سال ها وقت نیاز دارد.

 

در اقتصاد اسلامی برای درمان این معضل، مفاهیمی چون مضاربه، مشارکت واجاره تعریف می شود. مضاربه یک همکاری بین تأمین کننده سرمایه وکارگر است که هر دوی آن ها توافق می کنند که در سود پروژه شریک باشند واگر ضرری به خاطر کارگر به سرمایه رسید کارگر کار خود را از دست می دهد، همکاری پیامبر اسلام صلی‌الله ‌علیه‌ و آله و سلم با خدیجه رضی الله عنها در زمینه‌ی تجارت، در غالب مضاربه صورت می گرفت.

 

تعجبی نیست که نظام اسلامی محبوبیت زیادی پیدا کرده است. در پاکستان وجوه دو طرفه و ادغام های صنعتی بر اساس مضاربه راه اندازی شده اند. مؤسسه بیت المال الاسلامی در حدود دو جین با نک اسلامی ایجاد کرده است. مؤسسات مالی بدون ربا توسط دکتر یحیی عبدالرحمان شعبه های زیادی در ایالات متحده وحتی در ازبکستان ایجاد کرده اند. بانک گریندلیز در پاکستان نیز اقدام به گشایش مضاربه می کند. در هوستن، سن لوئیزو تورنتو نیز وام های بدون بهره داده می شود. نظام اسلامی مخصوصاً در زمینه‌ی اقتصاد و با توجه به اصل محاسبه‌ی رفتار در معاد، ثابت کرده است که می تواند پیشرو در رسیدن به زمینه های تازه، دولت رفاه – اتوپیا- که آرزوی نوع بشر است، باشد.

 

لزوم بهره گیری از الگوی اقتصادی اسلامی

 

با توجه به مطالبی که ارائه شد و بیان شرایط و برای مقابله با بیماری های اقتصادی، وجود یک نظام اقتصادی جایگزین، راه حل خوبی به نظر می رسد. هر چند بروز برخی کم کاری ها و وابستگی های جامعه مسلمین باعث بروز چنین مشکلاتی در جوامع مسلمانان شده، اما باید برای اقتصاد امروز جوامع الگویی بر اساس قوانین اسلامی تنظیم شود تا راهی برای رسیدن به سعادت انسانی در پرتو بهره گیری از فرامین الهی گشوده شود. و طراحی این الگو با در نظر گرفتن عوامل مترتب بر روابط اقتصادی امکان پذیر است .

 

اکنون با توجه به نیاز شناخت عوامل مترتب بر روابط اقتصادی که در دین اسلام مطرح شده برای اصلاح الگوی اقتصادی به بیان این عوامل می پردازیم.

 

عوامل مترتب بر روابط اقتصادی (بر اساس مبانی فقه اسلامی)

 

۱-     اخلاق اقتصادی

۲-     انحرافات اقتصادی

۳-     اقتصاد و معاملات

۴-     فقر و غنا

 

اخلاق اقتصادی

 

اولین عامل از عوامل بیان شده، اخلاق اقتصادی است که با بررسی اجمالی منابع فقهی می توان به چندین سرشاخه از دستورات فقهی دست یافت که پیرامون موضوعاتی چون سخاوت و بخشش، احسان و نیکوکاری، قناعت، انصاف، صدقه، روزی حلال، انفاق، قرض، میانه روی و… است. که جزء اصلی ترین عوامل در ایجاد ارتباط اقتصادی در روابط سه گانه (۱- روابط اقتصادی درون خانواده ۲- روابط اقتصادی درون کشوری ۳- روابط اقتصادی برون کشوری) است.

 

این که در روابط اقتصادی تنها سود شخصی در نظر گرفته شود یا منفعت جامعه اسلامی در این عامل معنا می یابد که انسان در تنظیم روابط اقتصادی خود اخلاق اقتصادی را در نظر بگیرد و روابط خود را بر این اساس تنظیم نماید.

 

در الگوی مصرف اسلامی ، الگوی مصرف مبتنی بر پیشرفت جامعه اسلامی مورد بررسی قرار می گیرد و رابطه اقتصادی مبتنی بر آن تنظیم می شود.

 

انحرافات اقتصادی

 

در این بخش انواع انحرافات اقتصادی باید مورد بررسی قرار گیرد. انحرافاتی چون اسراف، تجمل گرایی، تبذیر، مال حرام، ربا و… که در نوع ایجاد ارتباط اقتصادی در موارد مرتبط با انحرافات اقتصادی از ایجاد رابطه‌ی اقتصادی باید جلوگیری شود و یا در نوع مصرف که منتهی به اسراف و زیاده روی و تجمل گرایی می شود باید تدبیر حذفی اندیشیده شده و رابطه را اصلاح نمود.

 

اقتصاد و معاملات

 

در این بخش ابتدا احکام وارده بر نوع معاملات و چگونگی عقد قرارداد هر کدام مطرح است و سپس نوع حوزه های معاملاتی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. که احکام مربوط به انواع معاملات را باید از منابع فقهی به دست آورد و هنگام انجام فعالیت های اقتصادی تقید به آنها داشت.

 

مورد دوم که نوع حوزه هاست، باید در نظر گرفت که معاملات انجام شده با مسلمین است یا غیر مسلمین و اگر با غیر مسلمین است موجب تسلط آنها بر جامعه اسلامی می شود یا موجب جذب منفعت. که در هر کدام نوع رابطه باید به گونه ای طراحی و تنظیم شود.

 

و همچنین باید در نظر گرفته شود در حوزه هایی که مربوط است به خرید کالا، چگونه می توان دشمن شناسی را وارد انجام معامله کرد؟ بدین معنا که در خریداری کالا و در شرایط وجود کالای مشابه تولید شده توسط دشمن جامعه اسلامی و همچنین توسط کشورهای دوست و همراه جامعه اسلامی باید ایجاد ارتباط را به سمت کشورهای دوست و مسلمان معطوف کرد تا منفعت اقتصادی بین این کشورها به جریان بیافتد و موجب هموار کردن راه هدف اعتلای نظام اسلامی بر جامعه‌ی جهانی گردد.[۱۲]

 

در شرایطی که نوع معامله باعث تسلط مستکبرین بر جامعه‌ی اسلامی شود فتوای امام خمینی (ره) فصل الخطاب انجام ارتباط مذکور است که  امام (ره) در تحریرالوسیله می فرمایند:

 

((اگر روابط تجاری با کفار موجب ترس بر حوزه‌ی اسلام شود، ترک این روابط بر تمام مسلمانان واجب می‌شود. در اینجا فرقی میان استیلای سیاسی یا فرهنگی و معنوی دشمن وجود ندارد. اگر روابط سیاسی که بین دولت های اسلامی و دولت های بیگانه بسته می‌شوند موجب تسلط کفار بر نفوس و بلاد و اموای مسلمین شود یا باعث اسارت سیاسی این ها گردد برقراری روابط حرام است و پیمان هایی که بسته می‌شود باطل است و بر همه‌ی مسلمین واجب است که زمامداران را راهنمایی کنند و وادارشان نمایند بر ترک روابط سیاسی این چنانی، هرچند به وسیله‌ی مبارزه منفی باشد.))

 

فقر و غنا

 

عامل اساسی دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد موضوع فقر و غناست که رابطه‌ی تنگاتنگی با اخلاق اقتصادی دارد.

 

این که بگوییم در راه جهاد اقتصادی باید جیب هایمان را پر از پول کنیم و به هر شکل موجود چه از راه حرام و یا حتی حلال، صرفاً به منفعت شخصی دست بیابیم دور از مبانی اخلاقی اسلامی است.

 

این نکته بسیار مهم است که در یک جامعه‌ی اسلامی فاصله‌ی فقیر و غنی نباید آنقدر زیاد باشد که دهک های بالایی جامعه آنقدر درآمد داشته باشند که برای خرج کرد آن وقت نداشته و به سمت تجمل گرایی سوق بیابند و دهک های پایین جامعه به دلیل فقر جان بدهند.

 

این بخش  به دلیل اهمیت فراوان تنظیم سطح دهک ها و سطح طبقاتی جامعه‌ی اسلامی متمایز از بخش اخلاق اقتصادی قرار گرفت. در انجام جهاد اقتصادی یکی از مهم ترین ارکان، تنظیم سطح درآمد فقیر و غنی است که در جامعه‌ی اسلامی باید اختلاف بین این دو سطح به حداقل برسد.

 

اکنون با در نظر گرفتن موارد مذکور می توان برای ورود به عرصه های اقتصادی از الگویی با مبانی اسلامی استفاده کرد که ارکان آن دربرگیرنده‌ی موارد بالا باشد.

 

شرح روابط سه‌گانه‌ی اقتصادی در جامعه

 

با توجه به مقوله اصلاح الگوی اقتصادی و موارد چهارگانه مترتب بر روابط اقتصادی؛ بصورت مختصر به بررسی و تنظیم روابط اقتصادی می پردازیم.

 

روابط اقتصادی درون خانواده

 

همواره بهترین عامل برای اصلاح جامعه، اصلاح و تربیت فرد و سپس اصلاح خانواده بوده و در این حوزه نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بدین معنا که از منظر اصلاح الگوی اقتصادی و سپس جهاد اقتصادی، بالاترین و تاثیر گذارترین حوزه برای اصلاح الگوی مصرفی در روابط اقتصادی درون خانواده تنظیم می شود. که در چهار سطح تقسیم بندی می شود.

 

۱- کسب روزی حلال با تمام توان و عدم مغایرت آن با قناعت

 

بدین معنا که باید بر کسب روزی حلال همّت نمود، نه همّتی معمولی و همیشگی همّتی همچون جهدی که در معنای جهاد بیان شد. انسان همواره باید همراه جد و جهد و همراه شرایط جهاد باشد و نیز باید به این نکته توجه نمود که قناعت این نیست که اگر کسی توانایی کسب روزی حلال را دارد قناعت کند و این روزی را به دست نیاورد، بلکه قناعت آن است که با تمام توان روزی حلال را به دست آورده و به اندازه نیاز از آن استفاده نموده و باقی را انفاق کند و یا صدقه دهد. البته این باز بدین معنا نیست که تمام وقت خود را صرف درآمد کند که کسب درآمد بخشی از سه تقسیم زمانی روزانه یک مؤمن است.[۱۳]

 

۲- بهره گیری از اخلاق اقتصادی (احسان و نیکوکاری)

 

به غیر از تکالیفی که دین اسلام در حوزه‌ی امور اقتصادی برای انسان قرار داده از جمله زکات و خمس، تکالیف دیگری نیز بر دوش هر مؤمنی سنگینی می کند و آن این که هیچ انسان مؤمنی نمی تواند رنج برادر دینی خود را تحمل کند و اینجا بهره گیری از اخلاق اقتصادی زمینه ساز انفاق و صدقه به نیازمندان واقعی است، که این امر خود موجب حذف فاصله بین دهک های مختلف جامعه است.

 

شاعر خوش سخن ایران زمین سعدی چه خوش سروده است:

 

 

بنی آدم اعضای یك پيكرند                  که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به در آورد روزگار                  دگر عضوها را نماند قرار

 

 

۳- پرهیز از مال حرام، اسراف، تجمل گرایی و مصرف گرایی

 

بدین معنا که در این روابط باید به عوامل مترتب بر روابط اقتصادی در ترسیم الگوی اقتصادی خانواده توجه کرد، که در این الگو باید از اسراف، تجمل گرایی، مصرف گرایی، کسب مال حرام و دیگر موارد نهی شده توسط دین اسلام دوری کرد.

 

۴- پرهیز از خرید کالاهای تولیدی توسط کشورهایی که با نظام اسلامی دشمن هستند

 

همانطور که در بخش اقتصاد و معاملات اشاره شد هر مسلمانی وظیفه دارد تا در خریداری کالا و در شرایط وجود کالای مشابه تولید شده توسط دشمن جامعه اسلامی و همچنین توسط کشورهای دوست و همراه جامعه اسلامی باید از خرید کالاهای تولیدی توسط دشمنان پرهیز کرده تا منفعت حاصل از خرید به جیب آنها واریز نشود.[۱۴]

 

روابط اقتصادی درون کشوری

 

این بخش را باید به دو قسمت تقسیم کرد: ۱- روابط اقتصادی دولت با مردم ۲- روابط اقتصادی بین مردم که مختصری به شرح هر کدام می پردازیم.

 

۱- روابط اقتصادی دولت با مردم

 

در این حوزه دولت با در نظر گرفتن موارد چهار گانه عوامل مترتب بر روابط اقتصادی و اصلاح الگوی اقتصادی باید نسبت به طراحی فعالیت های خود بپردازد. و همچنین نسبت به تامین کالا از کشورهای هم مسیر با نظام اسلامی اقدام نماید. (در این بخش موارد دیگری نیز وجود دارد – همچون تنظیم تورم، تنظیم یارانه ها، تنظیم بازار، بیکاری، رشد اقتصادی، توسعه اقتصادی، بهره وری، سرمایه گذاری و…- که باید در حوزه‌ی تخصصی خود بیان شود که از حوصله‌ی این بحث خارج به نظر می رسد.)

 

۲- روابط اقتصادی بین مردم

 

در این نوع رابطه اگر رابطه‌ی درون خانواده به گونه ای که بیان شد صورت پذیرد تنها با اتکا به اخلاق اقتصادی و دوری از انحرافات اقتصادی و موارد مرتبط با آن می توان روابط اقتصادی بین مردم را اصلاح و در پی اصلاح، بارور کرد.

 

این در شرایطی است که مردم یک کشور مسلمان بوده یا وهم تسلط کفار بر مسلمین یک کشور وجود نداشته باشد و در غیر این صورت باید به شرایط اقتصاد و معاملات نیز توجه داشت.

 

روابط اقتصادی برون کشوری

 

این بخش را نیز باید به دو قسمت تقسیم کرد: ۱- روابط اقتصادی دولت با کشورهای دیگر ۲- روابط اقتصادی تجار با کشورهای دیگر.

 

در این موارد به دلیل روابط سیاسی بین کشورها، باید توجه ویژه ای به شرایط اقتصاد و معاملات که در بخش عوامل مترتب بر روابط اقتصادی بیان شد داشت. به گونه ای که کشورهای مورد معامله در چهار دسته زیر تقسم بندی و نوع تعاملات بر اساس آن تنظیم شوند.

 

در تقسیم بندی کشورها این نکته را باید در نظر داشت که برای دشمن، ما دشمن هستیم، اما بین خودی و دشمن کشورهای دیگری نیز وجود دارد؛ خودی، شریک، رقیب، حریف و دشمن. سه گروه نخست کشورهایی خاکستری هستند و کمتر شناخته می‌شوند. به لباس دوست هستند و جنبه شراکت و رقابت با ما دارند و خودشان را به مانند دشمن نشان نمی‌دهند.[۱۵]

 

دسته بندی و نوع و چگونگی روابط اقتصادی با این کشورها به شرح زیر می باشد:

 

روابط اقتصادی با کشورهای خودی

 

کشورهای خودی، کشورهای مسلمان و هم سو و هم جهت نظام اسلامی هستند که در رابطه‌ی تعاملات با این کشورها، ابتدا منافع اسلامی مد نظر است و بعد منافع کشور، به همین جهت در معادلات تعامل با کشورهای اسلامی تحت ستم مستکبرین باید روابط، روابط کمک و احسان باشد که البته این کمک ها علاوه بر انجام تکلیف شرعی باز هم برای کشور منافع به همراه دارد.[۱۶]

 

روابط اقتصادی با کشورهای شریک

 

کشورهای شریک، کشورهای غیر مسلمانی هستند که با اهداف و جهت گیری نظام اسلامی هم سو هستند که در معاملات با این کشورها ترس از تسلط آنها بر ما وجود ندارد. در این شرایط باید تعاملات به گونه ای تنظیم شود که علاوه بر یارگیری و اتحاد با این کشورها، منافع کشور به خوبی تأمین شود.

 

روابط اقتصادی با کشورهای رقیب

 

کشورهای رقیب، کشورهایی هستند که در حوزه هایی با کشورما در حال رقابت و در تقابل اقتصادی با ما قرار دارند نه تقابل نظامی یا سیاسی(به منظور تسلط یا براندازی). نوع تعاملات با این کشورها همانند کشورهای شریک می باشد البته با حساسیت و دقت بیشتر.

 

روابط اقتصادی با کشورهای حریف و دشمن

 

کشورهای حریف و دشمن، که معمولاً جزو مستکبرین هستند سعی دارند تا با برقراری ارتباطات و معاملات نسبت به رسیدن به هدف تسلط بر کشور اسلامی اقدام نمایند. که نوع تعامل با این کشورها مبتنی بر شرایط بخش اقتصاد و معاملات قسمت عوامل مترتب بر روابط اقتصادی بوده و در صورت لزوم جهت انجام معاملات باید تنها جهت منفعت به سوی کشور اسلامی باشد و از تسلط این کشورها نسبت به کشور اسلامی جلوگیری گردد. در غیر این صورت باید از انجام هر گونه معامله جلوگیری شود.

 

در شرایطی که معاملات مورد نظر را به توان با هر سه کشور خودی، شریک و رقیب انجام داد به جهت حفظ منافع، باید بر اساس اولویت به ترتیب با کشورهای خودی و درصورت عدم امکان و وجود مشکلات با کشورهای شریک و درصورت عدم امکان با کشورهای رقیب معاملات را انجام داد.

 

مواردی که بیان شد، تنها اشاره ای بود بر این واکاوی، که بیان تفصیلی هر کدام نیاز به پرداختن زمان بیشتری دارد.

 

به امید آن که آنچه که بیان شد چراغی باشد برای پیمودن راه جهاد اقتصادی و زمینه ای باشد برای ظهور منجی موجود حضرت مهدی موعود (عج).

 

وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ

 

 

اللّهم عجّل لولیّک الفرج

 

سید محمد زاهدی ۱۳۹۰/۱/۳

 

تنظیم شده برای سایت: عصرانتظار

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

[۱] – بیانات رهبر معظم انقلاب ۱۷/۴/۸۳

 

 

[۲] – بیانات رهبر انقلاب در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه‏هاى شیراز ۱۴/۲/۸۷

 

[۳] – بیانات رهبر انقلاب در شروع درس خارج فقه ۲۰/۶/۷۳

 

[۴] – بیانات رهبر انقلاب در دیدار آزادگان ۲۶/۶/۶۹

 

[۵] – بیانات رهبر انقلاب ۱۶/۳/۷۵

 

[۶] – بیانات رهبر انقلاب در مراسم بیعت ائمه جمعه ۴/۴/۶۸

 

[۷] – سُئِلَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ(ع) عَنِ الْإِیمَانِ….وَ الْجِهَادُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الصِّدْقِ فِی الْمَوَاطِنِ وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِینَ الکافی جلد ۲ صفحه ۵۰

 

[۸] – سوره ابراهیم، آیه ۳۴

 

[۹] – سوره اعراف آیه‌ی ۹۶

 

[۱۰] – برای درک بهتر تفاوت بین پیشرفت و توسعه، رجوع کنید به بیانات مقام معظم رهبری در نخستین نشست «اندیشه‌های راهبردی» به تاریخ ۱۰/۹/۱۳۸۹

 

[۱۱] – بخشی از قسمت های ابتدایی بخش اقتصاد، با تغییراتی برگرفته از مقاله ای است که هویت نویسنده‌ی آن مشخص نیست.

 

[۱۲] – اشاره دارد به انتقاد بر خرید و فروش کالاهای اسرائیلی در کشور

 

[۱۳] – در این رابطه مولی الموحدین حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام می فرماید:

 

((لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ فَسَاعَةٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ یَرُمُّ مَعَاشَهُ وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ بَیْنَ لَذَّتِهَا فِیمَا یَحِلُّ وَ یَجْمُل))

 

((مؤمن وقت و ساعات خود را به سه قسمت تقسیم می کند. ساعتی که در آن با پروردگارش راز و نیاز می نماید، ساعتی که در آن معاش خود را اصلاح کند و ساعتی که بین خود و بین لذت و خوشی آنچه حلال و نیکو و زیباست می گذارد.)) نهج البلاغه فیض، کلمات قصار، شماره ۳۸۲٫

 

[۱۴] – متاسفانه به دلیل ازدیاد کالاهای اسرائیلی در کشور باید در انتخاب و خرید این کالاها دقت لازم را به کار برده و نسبت به شناخت آنها مطالعات لازم انجام پذیرد.

 

[۱۵] – برداشتی از تحلیل استاد حسن عباسی

 

[۱۶] – برخی از منافعی که در کمک به کشورهای مسلمان عاید می شود:

 

۱- استحکام روابط بین کشورهای اسلامی و در نهایت اتحاد بین آنها.

 

۲- تکثیر و انتشار عقاید خود به کشورهای دیگر که موجب ایجاد امنیت و یارگیری جهانی برای کشور می شود.

 

۳- تضعیف دشمن کشورهای اسلامی و کاهش خطر احتمالی حمله این کشورها به کشور.

 

۴- دور نگه داشتن دشمن از مرزهای کشور. و…

 

 آدرس مقاله

  http://www.asr-entezar.ir/archives/6338



پنج شنبه 22 اردیبهشت 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

ضرورت تحول در نظام بانکداری بدون ربا

مولف - دکتر سید داوود قریشی : استادیار دانشگاه فیروزکوه
امیرحسن رستمی : کارشناس ارشد اقتصاد
در جهان امروز بانکداری اسلامی توانسته است خود را به عنوان یک نهاد مالی مقتدر به جهانیان معرفی کند . اکنون در بسیاری از کشورها ، اعم از مسلمان و غیرمسلمان ، نه تنها بانکداری و مالیه اسلامی در کنار نظام بانکی متداول در حال فعالیت است ، بلکه در برخی موارد گوی سبقت را از آنها ربوده است .
گرچه بانکداری نوین با سابقه ای سی ساله پا به میدان رقابت جدی با نظام بانکداری متعارف گذاشته است و دارای سرعت رشد و ترقی امیدوار کننده است ، لیکن هنوز هم قدرت رقابتی و ابعاد عملیاتی این صنعت در سطح بین الملل ، محدود و اندک است . شاید بتوان یکی از دلایل آن را عدم ترقی و رشد کافی این نظام و وجود مشکلات و موانع در آن ، در ایران و دیگر کشورهای اسلامی که مبتکر بانکداری اسلامی بوده اند، دانست . این پژوهش به چالش ها و موانع نظام بانکداری بدون ربا در ایران و ضرورت تحول در آن پرداخته است. واژگان کلیدی : نظام بانکداری ، بانکداری اسلامی ، بانکداری متعارف (ربوی) ، ربا ، ایران . امروزه بانکداری یکی از بااهمیت ترین بخش های اقتصادی به شمار می آید . بانک ها با سازماندهی و هدایت دریافت ها و پرداخت ها ، امر مبادلات تجاری و بازرگانی را تسهیل کرده و موجب گسترش بازارها و رشد شکوفایی اقتصاد می گردند . از طرف دیگر با تجهیز پس اندازهای ریز و درشت و هدایت آنها به سمت بنگاه های تولیدی و تجاری ؛ اولا سرمایه های راکد و احیانا مخرب اقتصادی را تبدیل به عوامل مولد می کنند ، ثانیا دیگر عوامل تولید را که به جهت نبود سرمایه ، بیکارند یا با بهره وری پایین کار می کنند ، به سمت اشتغال کامل با بهره وری بالا سوق می دهند . بالاخره ، بانک ها به عنوان یکی از عوامل مهم سیاست های پولی ، مجریانی برای تصمیمات اقتصادی بانک های مرکزی می باشند ، با قبض و بسط اعتبارات بانکی و هدایت وجوه از بخش به بخش دیگر ، گذشته از تثبیت اقتصاد در سطح کلان به تنظیم بخش های اقتصادی نیز می پردازند .
بانکداری اسلامی ، با حذف بهره به عنوان متغیری «برون زا» از فعالیت های اقتصادی ، موسسات پولی و بانکی را تغییر ماهیت داده و از بنگاه هایی صرفا به منظور گردش وجوه و غیرحساس نسبت به عملکرد اقتصاد ، به عناصری «درون زا» فعال و حساس در مقابل تحولات اقتصادی تبدیل می کند و بدین ترتیب با حفظ تمام امتیازات بانکداری سنتی ، برای صاحبان پس انداز و سرمایه گذاران ، روش انسانی همراه با سود عادلانه و برای ممالک مقروض ، پیامی رهایی بخش دارد .
در ایران با پیروزی انقلاب اسلامی در بیست و دوم بهمن ماه سال 1357 که نقطه عطفی بود در دگرگونی بنیادی کشور در کلیه زمینه های سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی ، از همان آغاز استقرار جمهوری اسلامی تغییر نظام بانکداری در کشور منطبق با ارزش ها و بینش های اصیل به منظور ایجاد تغییر در نظام بانکداری متعارف به یک سیستم اسلامی به عنوان یک ضرورت مسلم خودنمایی نمود . انجام چنین تغییر و تحول آن هم با وجود نام بانکداری ریشه دار مبتنی بر عملیات بانکی ربوی در ابتدا امری بعید و حتی غیر ممکن می نمود ، ولی با صرف وقت و کار و کارشناسی عمیق و همه جانبه صاحبنظران اقتصادی در حوزه های علمیه سراسر کشور و دانشگاه ها و مسوولان کشور ، که همگی متدین و مطلع و با بصیرت در امر بانکداری و دیدگاه های اسلامی در ارتباط با موضوع بودند ، به تدریج زمینه های تهیه و تنظیم نظام بانکداری بدون ربا فراهم گردید و در نهایت در تاریخ هشتم شهریور سال 1362 تصویب مجلس شورای اسلامی و دهم شهریور ماه همان سال مورد تصویب شورای نگهبان قرار گرفت و از ابتدای سال 1363 بانکداری کشور نافذ گردید و عملا مبنای عملیات بانکی کشور شد . از آنجا که اجرای نظام بانکداری بدون ربا از ابتدا تاکنون با چالش های مختلفی مواجه بوده است ، این پژوهش به چالش ها و موانع این نظام از دیدگاه اقتصاددانان و منتقدان و ضرورت تحول در این نظام می پردازد .
مشکلات نظام بانکداری اسلامی ایران
محققان و بانکداران ایرانی طی سه دهه گذشته پیشرفت های خوبی به دست آورده اند ، لیکن با این همه مفاهیم و کارکردهای موجود در نظام بانکداری و مالی اسلامی همچنان در مراحل اولیه توسعه قرار دارند و همچنان با مشکلات زیادی روبه رو هستند . نظام بانکداری ایران برای دستیابی به اهداف غایی خود و غلبه بر نظام بانکی متعارف لازم است به نحوی مناسب ، سریع و هوشمندانه به مقابله با این چالش ها برخیزد . مهمترین این چالش ها عبارتند از :
1 - صوری بودن برخی از معاملات
یکی از مشکلات بانکداری کنونی ، عملکرد صوری و غیرواقعی بسیاری از بانک ها است . به عنوان مثال با استفاده از عقد جعاله جهت تعمیر مسکن تسهیلاتی داده می شود ، در حالی که بانک ، که عامل جعاله است تنها به مراجعه کننده پول می دهد که خود او اقدام به تعمیر مسکن خود کند و لذا این اقدام واقع به جعاله نیست . در مواردی نیز بدون اینکه گیرنده پول صاحب مسکن باشد و یا اینکه مسکن او نیاز به تعمیر ندارد و یا اگر نیاز به تعمیر دارد، پول آن را برای مصرف دیگری به کار می اندازد . در بانکداری اسلامی ، بایستی مشتری و کارگزار بانک دقیقا متوجه ماهیت عقد بوده و آن را قصد کنند . در غیر این صورت ، عقد باطل شده و آثاری بدتر از ربا را خواهد داشت .
2 - شبه ربوی بودن معاملات بانکی
صوری بودن بخشی از معاملات ، رشد کمی عقود مبادله ای ، که ماهیت شبیه وام و اعتبارات ربوی دارند ، اعلام نرخ سود علی الحساب در اول دوره و اعطای همان نرخ به عنوان سود تحقق یافته برای سپرده های اعلام نرخ سود انتظاری و گرفتن همان نرخ به عنوان سهم بانک از متقاضی تسهیلات ، صحبت از بالا ( یا پایین ) بردن سود سپرده های سرمایه گذاری ، در حالی که در بانکداری بدون ربا سود سپرده ها تابع سود دهی نظام بانکی است که در آخر دوره مالی مشخص می شود ، اعلام اعطای یک درصد سود اضافی بانک مسکن برای سپرده گذاران و مسائلی از این قبیل باعث می شوند تا مشتریان بانک و عموم مردم اعتماد لازم برای رویداد تحول بانکداری را نداشته و به عملیات بانکی به دیده ربوی یا شبه ربوی نگاه کنند . باید توجه داشت که تصور مردم از ربوی بودن معاملات – چه درست باشد چه نادرست – زیان های مهمی در پی دارد : اولا قبح و حرمت رباخواری در ذهن و فکر عامه مردم از بین می رود و خواهند گفت که اگر واقعا ربا حرام است ، پس چرا بیشتر داد و ستدهای بانک ها در نظام جمهوری اسلامی براساس رباست ، ثانیا موجب می شود افراد باایمان جامعه با بانک ها همکاری نکنند . آنان به جهت پرهیز از مبتلا شدن به ربا ، اقدام به سپرده گذاری با اخذ تسهیلات بانکی جهت سرمایه گذاری در فعالیت های اقتصادی ننموده و در نتیجه کارآیی بانک ها کاهش یافته و بدین ترتیب بخشی از افراد جامعه از خدمات بانکی محروم می مانند .
3 - جریمه و خسارت تاخیر تادیه
هم اکنون بسیاری از قراردادهای نظام بانکی از عقود مبادله ای است که موجد بدهی است . اگر کارگزار بدهی خود را در زمان مقرر پرداخت نکند ، سود بانک به مخاطره می افتد . بانک اسلامی اگر بخواهد به خاطر دیرکرد بازپرداخت از بدهکار جریمه یا زیان خود را مطالبه کند ، ربای جاهلی می شود که حرام است تسهیلات گیرندگان نیز از سیستم بانکی اسلامی به دلیل آرامش خاطر از نبود جریمه ، گرایش به تاخیر پیدا می کنند . بانک هم اگر بخواهد وثیقه مطالبه کند ، عملا امکان استفاده از تسهیلات را محدود به گروه ثروتمندان کرده است . (1) در حال حاضر بانک مرکزی جریمه تاخیر را برای بانک های دولتی و خصوصی 6 درصد تعیین کرده است .
4 - کوتاه مدت شدن تسهیلات بانکی
اقتصاد تمامی جوامع – خصوصا کشورهای در حال توسعه – به علل شناخته شده یا ناشناس معمولا همراه با دوره های پی درپی رونق و رکود است. کشور ما نیز از این حالت مستثنا نیست ، بنابراین بانک ها برای وارد نشدن در این ریسک ( رونق یا رکود ) از دادن تسهیلات بلندمدت جلوگیری کرده و اغلب تسهیلات کوتاه مدت می دهند و لذا براساس مطالعات به عمل آمده ، مشاهده می گردد که غیر از معاملات مربوط به مسکن غالب معاملات بین شش تا هجده ماه می باشند و عمر متوسط مجموع معاملات از یک سال تجاوز نمی کند . که البته کوتاه مدت شدن تسهیلات بانکی در عمل صدمات زیانباری را برای اقتصاد در برخواهد داشت، چرا که مانع جذب سرمایه به طرح های بزرگ و زیربنایی می شود.
5 - متاثر شدن قانون از وضعیت اقتصادی اول انقلاب به ویژه از نگرش دولتی بودن بانک ها
در تاریخ 17/3/1358 شورای انقلاب اسلامی لایحه ای را به تصویب رساند که نظام بانکی کشور را ملی اعلام کرد . براساس این لایحه ، 28 بانک ، 16 شرکت پس انداز و وام و 2 شرکت سرمایه گذاری ملی اعلام شدند و مالکیت آنها از بخش خصوصی سلب و به دولت واگذار شد . نتیجه طبیعی این نگرش به صنعت بانکداری این شد که قانون عملیات بانکی بدون ربا در جاهای گوناگون ( برای مثال بند 2 ماده 1 ، ماده 8 ، 9 ، 10 ) رنگ دولتی به خود گیرد .
با تغییر وضعیت اقتصادی کشور به ویژه تفسیر جدید اصل 44 قانون اساسی ، لازم است قانون عملیات بانکداری ربا بازنگری و دیدگاه سابق درباره صنعت بانکداری اصلاح شود .
6 - عدم جامعیت و نارسایی ابزارهای سیاست پولی استفاده شده در قانون
تنظیم قانون عملیات بانکی بدون ربای ایران در زمانی انجام گرفته است که بانکداری بدون ربا ، چه در عرصه نظری و چه در عرصه عملی دوره طفولیت خود را می گذراند و در خیلی از بعدهای بانکداری به ویژه در بحث های بانک مرکزی و سیاست های پولی و ابزارهای آن ، کار تحقیقاتی خوب صورت نگرفته بود . در نتیجه طراحان قانون عملیات بانکی بدون ربا از باب احتیاط برخی از ابزارها مانند تغییر در نرخ تنزیل مجدد و عملیات بازار باز را از ابزارهای مالی اسلامی کنار گذاشته و به ابزارهایی روی آورده اند که اولا از جهت مفهوم ابهام دارند ، ثانیا کارآیی لازم را ندارند .
7 - فقدان راهکار ارتباطی بانک ها و موسسه های اعتباری غیربانکی ایران با بانک های بدون ربا و متعارف دنیا
وضعیت اقتصادی جامعه های امروزی چنان پیچیده و متحول است که هر بانک یا موسسه اعتباری اگر بخواهد با کارآیی بالا فعالیت کند، نیازمند ارتباط های مالی گسترده و سریع با دیگر بانک ها و موسسه های اعتباری است . گاهی بانک یا موسسه اعتباری برای چند ماه ، چند روز یا چند ساعت با کسری نقدینگی روبه رو است، در حالی که همزمان بانک یا موسسه اعتباری دیگری از مازاد نقدینگی برخوردار است . وجود راهکارهای مناسب برای استفاده از منابع یکدیگر باعث بالا رفتن کارآیی و سود همه بانک ها و موسسه های اعتباری می شود . قانون فعلی بانکداری بدون ربا هیچ راهکاری برای ارتباط بین بانک ها و موسسه های اعتباری ایران با بانک های بدون ربای دیگر کشورهای اسلامی و با بانک های متعارف دنیا ندیده است .
در حالی که با برخی از قراردادهای شرعی می توان حتی با بانک های ربوی و متعارف دنیا تعامل کرد .
8 - فقدان راهکار مناسب برای نظارت و کنترل شرعی فعالیت بانک ها و دیگر موسسه های اعتباری غیر بانکی
به اعتقاد همه صاحبنظران ، عملیات بانکداری بدون ربا با بانکداری متعارف تفاوت های اساسی و فراوانی دارد . در نتیجه نیاز به نظارت پیاپی و دقیق دارد تا قانون به صورت کامل اجرا شود. این در حالی است که در قانون فعلی بانکداری بدون ربا ، روش و نهاد خاص برای نظارت و کنترل معامله های بانکی از جهت انطباق با قانون دیده نشده است و طی بیش از 24 اصل اجرای بانکداری بدون ربا نیز هیچ گونه نظارت و کنترلی از این جهت صورت نگرفته است . به طور مثال ، در میان هزاران پرونده تخلف و اختلاس بانکی موردی پیدا نمی شود که بانک با فرد خاصی با علت عدم رعایت اصول شرعی قراردادها یا به علت تخلف از قانون عملیات بانکداری بدون ربا توبیخ شده باشد .
فقدان راهکار مناسب برای تحقیق و توسعه بانکداری بدون ربا
دانش اقتصاد به معنای عام آن به ویژه اقتصاد پول و بانکداری به سرعت در حال توسعه و گسترش است، به طوری که هرساله شاهد به کارگیری انواعی از بازارهای نوین پولی و بانکی مستقیم هستیم. یک قانون پویا باید راهکارهای لازم برای تحقیق و توسعه را در درون خود داشته باشد تا فعالان اقتصادی در تنگنای فرآیند طولانی مدت قانون گرفتار نشوند . قانون فعلی بانکداری بدون ربا از چنین خصیصه ای خالی است و برای هر نوع تغییر و تحول نیاز به بازنگری در خود قانون است .
10 - پیچیده بودن قوانین و مقررات
با حذف بهره از عملیات بانکی ، طراحان بانکداری بدون ربا به فکر استفاده از راه های مجاز در فقه اسلامی افتادند و در این رابطه با دو مشکل اساسی مواجه شدند . از طرفی به منظور تامین اصل فراگیر بودن معاملات بانکی می خواستند قوانین بانک را چنان تنظیم کنند که تمام انگیزه های سپرده گذاری و تمام انواع تقاضاهای تسهیلات بانکی را جوابگو باشند و از طرف دیگر ، می دیدند که بسیاری از عقود شرعی با یک سری محدودیت های ذاتی مواجهند و این امر موجب شد که عقود متعدد و متنوعی – مخصوصا در فصل تخصیص منابع و اعطای تسهیلات بانکی – وارد قانون عملیات بانکی بدون ربا گردد . در نتیجه تعدد عقود بانکی از یک طرف و محدودیت های شرعی هریک از عقود از طرف دیگر و مراعات سیاست های کلی نظام از طرف سوم دست به دست هم داده و آیین نامه ها و دستورالعمل های پیچیده ای را به وجود آورده اند که فهم آن نه تنها برای مشتریان بلکه برای بسیاری از کارگزاران بانک نیز مشکل است .
جمع بندی و نتیجه گیری
محققان و اقتصاددانان ایرانی در حوزه های مالیه و بانکداری اسلامی طی چند ماه گذشته تلاش بسیاری برای اجرای آموزه های آسمانی شریعت مبین اسلام در نظام بانکی متحمل شده اند و پیشرفت های ستودنی به دست آورده اند . عملیات بانکداری اسلامی چه در ایران و چه در دیگر کشورهای اسلامی با موفقیت چشمگیر مواجه بوده است و این موضوع نه تنها مورد توجه صاحبان سرمایه و کارگزاران – اعم از مسلمان و غیر مسلمان – قرار گرفته ، بلکه علاقه بسیاری از متفکران غربی را نیز برانگیخته است . اما به هرحال نظام بانکداری اسلامی در مقابل نظام های قدرتمند و قدیمی متعارف ، بسیار جوان است و با مشکلات و موانع زیادی روبه رو است، که قسمتی از این چالش ها با اصلاح قانون قدیم و تدوین قانون بانکداری جدید برطرف می شود . بعضی دیگر از این مشکلات ، ناظر بر سیستم بانکی و کارکنان است که با آموزش کارکنان ، خصوصی سازی و رقابتی کردن بانک ها ، نظارت موثر و دقیق تر بانک مرکزی بر بانک ها ، دوراندیشی و همت کارکنان قابل حل شدن است . امید است تا با رفع این چالش ها و ضعف ها و تحول در نظام بانکداری اسلامی ایران ، آرام آرام شاهد استقرار نظام بانکی اسلامی ، از ایران به سراسر جهان باشیم.



پنج شنبه 22 اردیبهشت 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (1)

علل عقب ماندگی جوامع اسلامی

 

با ظهور اسلام در حجاز و تربیت انسانهای فرهیخته در مکتب پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهلبیت آن حضرت(علیهم السلام) خورشید اسلامی در فراسوی مرزهای جغرافیایی و فکری پرتو افکند که به تمدن و فرهنگ اسلامی انجامید.

این تمدن درخشان تمام تمدنها را تحت تأثیر قرار داد و بدین ترتیب «عصر طلایی تمدن اسلامی» شکل گرفت.

انحرافی که در آغازینِ راه به وجود آمده بود آثار خود را بروز داد; از جمله توقف رشد و گسترش تمدن اسلامی که به مرور زمان به تجزیهی امپراطوری بزرگ اسلامی و ایجاد فاصله و اختلاف در یکپارچگی جهان اسلام انجامید. نتیجهی این روند، زمینهی رشد و بالندگی علوم را از بین برد و جای آن را به حضور استعمار و فراهم شدن علل عقبماندگی جوامع اسلامی داد که در توسط حجة الاسلام حسنلو به بررسی برخی از ریشهها و زمینههای جبران آن پرداخته شده است.

 

آیا تاریخ اسلام تاکنون جوامع پیشرفته داشته است؟

 

بیتردید مسلمین دوران عظمت و افتخار اعجابآوری را پشت سرگذاشتهاند، نه از آن جهت که در برههای از زمان حکمران جهان بودهاند و به قول مرحوم ادیب الممالک فراهانی «از پادشهان باج و از دریا امواج گرفتهاند»; زیرا جهانْ حکمرانان و فاتحان بسیاری به خود دیده است که چند صباحی، به زور، خود را بر دیگران تحمیل کرده و مانند کف روی آب محو و نابود شدهاند; بلکه از آن جهت که نهضت و تحولی در پهنهی گیتی به وجود آوردند و تمدنی عظیم و باشکوه بنا کردند که چندین قرن مشعلدار بشر بود و اکنون نیز یکی از حلقههای درخشان تمدن بشر به شمار میرود و تاریخ تمدن به داشتن آن به خود میبالد.[1] مسلمین قرنها در علوم و صنایع و فلسفه و هنر و اخلاق و نظامهای عالی اجتماعی بر همهی جهانیان تفوق داشتند و دیگران از خرمن فیض آنها توشه میگرفتند، تمدن عظیم و حیرتانگیز جدید اروپایی که چشمها را خیره و عقلها را حیران کرده است و امروز بر سراسر جهان سیطره دارد، به اقرار و اعتراف محققان بیغرض غربی، بیش از هر چیز دیگر، از تمدن باشکوه اسلامی مایه گرفته است.[2]

گوستاو لوبون میگوید: «بعضیها (از اروپاییان) عار دارند اقرار کنند که یک قوم کافر و ملحدی (یعنی مسلمانان) سبب شده اروپای مسیحی از حال توحش و جهالت خارج گردد و لذا آن را مکتوم نگاه میدارند، ولی این نظر به درجهای بیاساس و تأسفآور است که به آسانی میتوان آن را رد نمود.

نفوذ اخلاقی همین (مسلمانان) آن اقوام وحشی اروپا را که سلطنت روم را زیر و زبر نمودند، داخل در طریق (بشریت) نمود و نیز نفوذ عقلانی آنان دروازهی علوم و فنون و فلسفه را که از آن به کلی بیخبر بودند به روی آنان باز کرد و تا ششصد سال استاد ما اروپائیان بودند».[3] برای پیشرفت و انتقال یک فرهنگ و علم و انقلاب فرهنگی و علمی 600 سال، فرصت خیلی خوبی است که یک بلوک و یک منطقه با تکیه به این ارتزاق فرهنگی، خود را بازیافته و به ترقی برسد تا جایی که امروز چنین تمدن و تکنولوژی و صنعتی را به رخ جهانیان بکشد. تمدن فعلی اروپا با زیرساختهای اسلامی تا بدین حدّ رشد و ترقی نموده است.

دانشمندان غرب میگویند: «پیدایش و اضمحلال تمدن اسلامی از حوادث بزرگ تاریخ است. اسلام طی پنجقرن(81ـ597 هـ/700 ـ 1200 م) از لحاظ نیرو و نظم و بسط قلمرو و اخلاقِ نیک و تکامل سطح زندگی و قوانین منصفانه (عادلانه)ی انسانی و... (احترام به عقاید و افکار دیگران) و ادبیات و تحقیق علمی پیشاهنگ جهان بود.»[4]

و «دنیای اسلام در جهان مسیحی نفوذهای گوناگون داشت. اروپا از دیار اسلام غذاها و شربتها و دارو و درمان، اسلحه ونشانههای خانوادگی، سلیقه و ذوق هنری، ابزار و رسوم صنعت و تجارت و قوانین و رسوم دریانوردی را فراگرفت. و غالباً لغات آن را نیز از مسلمانان اقتباس کرد... علمای (مسلمان اعم از فارس و عرب و ترک و سایر قومیتها) ریاضیات و طبیعیات و شیمی و هیئت را حفظ کردند و به کمال رسانیدند و به اروپا منتقل کردند... ابن سینا و ابن رشد دو فیلسوف و طبیب بزرگ اسلامی، از مشرق بر فلاسفهی مدرسی اروپا پرتو افکندند و صلاحیتشان چون یونانیان مورد اعتماد بود... . این نفوذ اسلامی از راه بازرگانی و جنگهای صلیبی و ترجمهی هزاران کتاب از عربی به لاتین و مسافرت دانشورانی از قبیل گربرت و ارلاردبایی و مایکل اسکات و... به اندلس انجام میگرفت. این، اعتراف به عظمت دانش در جهان اسلام است که از اروپا برای تحصیل به جهان اسلام دانشجویان زیادی اعزام میشدند و علوم مختلف را فرامیگرفتند... تنها به دورانهای طلایی، یک جامعه میتوانسته در مدتی کوتاه این همه مردان معروف در زمینهی سیاست و تعلیم و ادبیات لغت و جغرافیا و تاریخ و ریاضیات و هیئت و شیمی و فلسفه و طب و مانند آنها، که در چهار قرن اسلام بودهاند، بوجود آورد».[5]

پزشکان اسلامی پانصد سال تمام علمدار طب در جهان بودند. فیلسوفان اسلامی مؤلفات بسیار ارزشمندی را برای پیشرفت علم طب به کار گرفتهاند و تأسیس بیمارستانها و مراکز درمانی و بهداشتی در شهرهای مختلف و مراقبت از بیماران و دادن داروی رایگان به آنها و انجام اعمال جراحی دربارهی بیماریهای مختلف از جمله کارهایی بود که ترقی و پیشرفت جوامع اسلامی را به رخ جهانگردان میکشاند.[6]

مسیحیان قرنها شاهد بودند که مسلمانان پیوسته ولایتهای مسیحی را یکی پس از دیگری میگرفتند و اقوام مسیحی را پیاپی به قلمرو نفوذ خود میبردند...، نتیجهی این تصادم کاملاً به سود جهان غرب بود; چون مغرب زمین در جنگهای صلیبی شکست خورد ولی در جنگ (فرهنگی) پیروز شد و علوم مسلمانان را فرا گرفت و وارث علم و صنعت شد. در عوض، جهان اسلام پس از آن که آفرینندهی این همه علوم و مبتکر آن بود، با هجوم مغول و درگیریهای داخلی و انقراض تمدنها در تاریکی نادانی و نداری گرفتار شد، در صورتی که مغرب زمینِ شکستخورده که از کوششهای مداوم، تجربه آموخته و شکستها را از یاد برده بود، عطش علم و علاقه به ترقی را از دشمنان فراگرفت و میدانهای عقل را پیمود... و با سربلندی به دوران رنسانس قدم نهاد.[7]

تمدن اسلام و جوامع اسلامی از سال 81 ـ 597 ق/700 ـ 1200 م دارای اوج تعالی و پیشرفت و ترقی در انواع علوم و فنون بود. علوم تجربی اعم از پزشکی و شیمی و فیزیک و زمینشناسی، زیستشناسی و گیاهشناسی در اوج خود بود و بزرگترین دانشمندان و مبدعان این علم در گسترهی جهان اسلام به تدریس و تألیف و تحقیق در این علوم اشتغال داشتند و آثار سترگی را به عرصهی تمدن عرضه میداشتند و این دانشهای گستردهی مبنایی را به تمام همسایگان و جویندگان دانش که از هر سرزمینی به حضور آنها میرسیدند میآموختند.[8] خصوصاً از کشورهای اروپایی دانشجویان زیادی در اندلس اسلامی و بغداد و ری و... به تحصیل علوم و فنون مختلف اشتغال داشتند. جهان غرب در این دورهی درخشان، اسلامی گرفتار اندیشهی قرون وسطی و توحش و جزماندیشی کلیسا و کاملاً عاری از تعقل و تفنن بود; برعکس، در جهان اسلام دانشمندان کمنظیری چون ابنسینا، خوارزمی، فارابی، محمد بن زکریای رازی، ابوریحان بیرونی، حکیم عمر خیام، ابن خلدون، و کندی و... بدون هیچ محدودیتی به ترویج دانش در جهان اشتغال داشتند[9] و از سوی حاکمان اسلامی تشویق میشدند. در علومی نظیر علوم انسانی در شاخههای جامعهشناسی، روانشناسی، ادبیات، فقه، تاریخ، جغرافیا و... بهترین دانشمندان ظهور کردند; ادریسی و یاقوت حموی و بیرونی از جغرافیدانان بزرگ و دارای تألیفات زیادی در علوم مختلف بودهاند.[10]

ادبیات در این دوره در شرق (جهان اسلام) در اوج فصاحت و بلاغت و زیبایی بود و شاعران و ادیبان این دوره در طول تاریخ کمنظیر بودند; شاعرانی چون فردوسی، رودکی، غزنوی، سنایی، خاقانی، جامی، مولوی، سعدی، حافظ، و شعرایی که در قلمرو اسلام اشعاری به زبان عربی میسرودند.[11]

در این دوره مورخان کمنظیری چون ابن اسحق، ابن هشام، طبری، مسعودی، ابن ندیم، دینوری، یعقوبی و... به بهترین شیوه به نگارش پرداختند. آنها علاوه بر ثبت تاریخ، در علومی نظیر نجوم و ادبیات مهارت داشتند که در زیبانگاری آثارشان مؤثر بود.[12]

در علوم عقلی، اعم از فلسفه، ریاضیات، هندسه، موسیقی، هنر، نقاشی و مجسمهسازی، جهان اسلام در اوج ترقی و برای جهان غرب الهامبخش بود. خیام و خوارزمی از جمله ریاضیدانان جهان اسلام بودند.[13]

در علم فیزیک و شیمی ابن هیثم بزرگترین فیزیکدان (نورشناس)، و جابر بن حیان، بزرگترین شیمیدان[14] این دوران بودند.

شهرهای کشورهای اسلامی آباد و با معماریهای زیبا مزین و با ساختمانهای مجلل و شیک، نمایی دیدنی و باشکوه از امپراطوری اسلامی را به رخ غربیان میکشید و آنها همواره آرزو میکردند که در شهرهای اسلامی به سیاحت بپردازند و در همین راستا بود که افرادی مثل مارکوپولو و... در شهرهای امپراطوری بزرگ اسلامی به سیر و سیاحت میپرداختند و سفرنامه مینوشتند و از بین دانشمندان اسلامی نیز افرادی چون ناصر خسرو و ابن بطوطه و سعدی ومقدسی بدین کار پرداخته و گزارشهای زیبا از اوضاع شهرهای اسلامی دادهاند که همگی نشاندهندهی رونق دانش معماری و مهندسی و عمران و آبادی شهرهای اسلامی است.[15] مدارس علمی و دینی و مساجدی که در کنار آنها کتابخانههای عظیم با معماری زیبای اسلامی ساخته میشد، یکی از مظاهر پیشرفت جوامع اسلامی است که غربیان در ساختن مراکز علمی خود اقتباس نمودند و کالجهایی به شکل مدارس دینی جهان اسلام ساختند.[16]

از لحاظ اقتصادی و کشاورزی و دامداری نیز جوامع اسلامی مولّد و صادرکنندهی محصولات فراوانی بودند و تکنولوژی کشاورزی و فنآوری را از طریق اسپانیا به اروپای شرقی و غرب و اروپای مرکزی انتقال میدادند. اسپانیای اسلامی، کشت برنج، گندم سیاه، نیشکر، انار، پنبه، اسفناج، مارچوبه، موز، گیلاس، پرتقال، لیمو، به، گریپ فروت، هلو، خرما، انجیر، توتفرنگی و زنجبیل را از آسیای کشورهای اسلامی فراگرفت و این همه را به اروپای مسیحی آموخت. باغداری، و ایجاد تاکستانها و گلکاری و پرورش دام و طیور در تمام جهان اسلام از رونق چشمگیری برخوردار بود که اقتصاد کشورهای اسلامی را در بالاترین درجهی رشد نشان میداد.[17]

استخراج معادن طلا و نقره، روی، مس، آهن و سرب، زاج، گوگرد و جیوه نیز در رونق اقتصادی بسیار مؤثر بود. بافت قالیها، پردههای زربفت، پارچههای ابریشمی، شال و انواع پارچههای نخی و پشمی و لباسهای رنگارنگ در کارخانههای جهان اسلام رواج داشت و اروپای مسیحی از این جهت کاملاً وابسته به جهان اسلام بود.[18]

صنعت کاغذسازی را اولین بار جوامع اسلامی آغاز کردند. نخستین کارگاه کاغذسازی، در قلمرو اسلام، به سال 178 هـ،/794 م در بغداد به دست فضل بن یحیی، وزیر هارون الرشید گشوده شد، آنگاه مسلمین آن را به سیسیل و اسپانیا بردند و از آنجا به ایتالیا و فرانسه رسید. این اختراع به هر جا رسید تألیف کتاب را آسان کرد و در ماندگاری و آموزش علوم تحولی بزرگ پدید آورد و استنساخ کتب نیز پس از رواج کاغذ رونق یافت. در بیشتر شهرها نیز کتابخانههای عمومی تأسیس شده بود که تعداد زیادی کتاب داشت و درهای آن به سوی طالبان علوم باز بود. در کتابخانهها کاغذ نیز برای مطالعهکنندگان مهیا بود که یادداشت میکردند.[19]

بیتالحکمه اولین کتابخانهی عمومی در جهان اسلام بود. در قرطبه و قاهره نیز کتابخانههای بزرگ تأسیس شد.[20] علاوه بر وجود کتابخانههای عمومی، کتابخانههای خصوصی نیز در جهان اسلام فراوان بود; مانند کتابخانهی «دارالعلم شاپور» در بغداد، کتابخانهی صاحب بن عباد (385 م) که بالغ بر 117 هزار مجلد کتاب در آن وجود داشت. در بخارا در عصر سامانیان کتابخانههای بزرگ و کمنظیر از طرف نوح سامانی در اختیار ابن سینا قرار داشت و در عربستان، المؤید کتابخانهی صد هزار جلدی داشت و در شیراز عضدالدوله دیلمی کتابخانهای عظیم بنا کرده بود و در ری، هرات، سمرقند و تاشکند کتابخانههایی بزرگ تأسیس شده بود، و سید مرتضی سیصد هزار جلد در کتابخانهی تخصصی خود کتاب داشت; شیخ طوسی نیز مثل او کتابخانههای عظیمی داشت که حاوی هزاران مجلد کتاب بود;[21] و هزاران کتابخانه در منطقهی بینالنهرین و کشورهای اسلامی وجود داشت که حاکی از رونق علم در جوامع اسلامی است.[22]

مدارس و دانشگاههای بزرگ جهان اسلام نیز از پیشرفت جوامع اسلامی حکایت میکند.[23] جهان مسیحیت و کشورهای اروپایی از مدارس جهان اسلام تقلید و در شهرهای خود اقدام به تأسیس آن میکردند و در آنها علوم رایج در مدارس و دانشگاههای اسلامی را براساس ترجمهی کتابها و توسط استادان تعلیمدیده در جهان اسلام تدریس میکردند.[24]

براساس اعتراف دانشمندان منصف غرب، جهان اسلام دارای جوامع پیشرفته و در تمام علوم پیشتاز بود و رهبری جهان را به مدت هفت قرن بر دوش داشت که البته همهی این پیشرفتها را مرهون آیات قرآن و کلام پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)میدانند که مسلمین را به آموزش علم و به تفاهم و وحدت فرامیخواند.[25]

 

عوامل عقب ماندگی جوامع اسلامی چیست؟

 

lعقبماندگی، یعنی فقدان توسعه و رفاه و فنآوری و زمینههای آن در یک جامعه و بازماندن از تحول و پیشرفتهای باشتاب در جهان که از لحاظ صنعت، اقتصاد و رفاه اجتماعی به سرعت در حرکت است.

کشورها را بر اساس پیشرفت اقتصادی آنها به چند دسته تقسیم میکنند: فقیر یا جهان سوم، پیشرفتهی صنعتی و در حال توسعه.[26]

توسعه چیست؟ توسعه یعنی گسترش و بسط صنعت و فنآوری و تولید علم و... آنچه به عنوان تمدن معاصر غرب شناخته میشود، ترکیبی است از مناسبات سرمایهداری، رشد علوم و فلسفهی عقلی، انقلاب صنعتی، ملیتگرایی ملت و دولت و شهرنشینی، دموکراسی سیاسی دولتِ مدرنِ انتخابی و قانون، جامعهی مدنی، رعایت حقوق بشر و حقوق مدنی و شهروندی و....[27] برای توسعه و پیشرفت عواملی ذکر شده است که همان عوامل اصلیترین موانع توسعه نیز قلمداد شدهاند.

برخی علت اصلی توسعه را فرهنگ میدانند و با مطرح کردن نظریهی جامعهشناسی نخبهکشی، فقدان فرهنگ در جوامع را، علت دفع نخبگان و نابودی آنها دانستهاند; مثلاً در عصر قاجار، دو تن از نخبگان بزرگ و متفکران کم نظیر تاریخ ایران، یعنی قائم مقام فراهانی سیدالوزراء و میرزا تقی خان امیرکبیر به خاطر فقدان فرهنگ در جامعه و عدم پذیرش تفکر والای آنها به قتل رسیدند.[28]

نظریهی دوم، توسعه را منوط به علم و تولید علمی میداند و علم را مهمترین عنصر پیشرفت و توسعه برمیشمرد. براساس این نظریه، زمینهی پیدایش دانشمندان باید ایجاد شود تا علم که آغاز توسعه است تولید گردد. این نظر علت عقب ماندگی را در افول علم میداند.[29]

نظریهی سوم دربارهی فرآیند توسعه و اصل اساسی آن، بر ارزشهای انسانی و نقش شخصیت و روانشناسی اجتماعی تکیه دارد. این نظریه، شرط توسعهی جامعه را وجود ارزشهای نوین و اخلاق انسانی و خلاقیت و نوآوری فردی و اجتماعی میداند و معتقد است که در جوامع پیشرفته انسانها ارزشهایی را باور دارند که سازندهی مناسبات رشد است; اینگونه انسانها که صاحب انگیزهی پیشرفت و خلاقیت و ابداعگری هستند، در جوامع عقبمانده کمیاباند.[30]

برای رسیدن به پاسخ قانع کننده، ضروری است که ما به اجمال یا به تفصیل از تاریخ و گذشتهی کشورهای اسلامی آگاه باشیم. در این راستا علاوه بر آگاهی کامل از تاریخ آنها، لازم است به هر یک از عناصر اساسی توسعه نیز توجه داشته باشیم; و بدانیم که شاخص توسعه در این کشورها، که اکنون ما به عنوان کشورهای اسلامی میشناسیم، چه بوده و نمودار پیشرفت آنها در زمان قبول اسلام چه مقدار بوده و بعد از اسلام نیز چه روندی داشته است؟ و همچنین لازم است وضع کشورهای توسعهیافته و پیشرفتهی امروز را نیز در آن محدودهی زمانی مشخص کنیم و با کشورهای اسلامی مقایسه و علت سبقت و زمان سبقت آنها را از کشورهای اسلامی بررسی کنیم و در این میان باید به سؤالاتی پاسخ دهیم:

آیا اسلام عامل عقب ماندگی کشورهای اسلامی بوده است؟ آیا ادیان دیگر سامی، مثل یهود و مسیحیت و دین ایرانیان (زرتشت) از نظر محتوا با اسلام تفاوت دارند؟ آیا محتوای این ادیان سبب پیشرفت جامعه بوده، یا برعکس، پیشرفت جوامع بطن ادیان را دگرگون نموده است؟ و قبل از اسلام، کشورهایی که در اقلیم جغرافیای اسلام قرار گرفتهاند چه وضعی داشتهاند؟[31]

اسلام در مکه ظهور کرد و در زادگاه پرسابقهترین تمدنهای تاریخی بشر (ایران و بین النهرین و بخشهایی از روم) پرورش یافت و بالنده شد. محل ظهور اسلام عربستان بود و اقوام آن تمدن چندان درخشانی نداشتند و دارای زندگی اجتماعی قبیلهای و عشیرهای بودند[32] و زندگی شهری و مترقی و مدنی را به دیدهی تحقیر مینگریستند.[33] بخش نخست رشد اسلام در منطقهی حاصلخیز و کشاورزی و بخش دوم در منطقهی دامداری و بخش سوم به عنوان اهرم ایجاد یگانگی دینی و وحدت قومی و ساختار قدرت متمرکز سیاسی بود. این سه بخش مهم از دستاوردهای اساسی اقتصادی و سیاسی در اسلام بود که در منطقهی خاورمیانه به دست آمد. سرزمین بین النهرین نزدیک به 3000 سال پیش از میلاد مسیح در برگیرندهی تمدنهایی بود و اقوام مختلف را در یک جامعه جمع میکرد و خط و نوشتار از آنجا آغاز شده و ادیان در آنجا ظهور کرده بودند. از جمله تمدنهای این ناحیه (عراق کنونی) که تمدن سومری را در بردارد، تمدن دینی است.[34]

اسلام با فتح ایران و بخشهایی از امپراطوری روم که به مراتب متمدنتر از عربستان بودند بالنده شد و رشد نمود و به عنوان یک ابرقدرت مطرح شد و تمام ادیان تحتالشعاع آن قرار گرفتند و عرب جاهلی به برکت اسلام برتری یافت و تفرقه و پراکندگی و قومیتها و قبیلهگرایی از بین رفت. در سایهی این وحدت زمینههای رشد و پیشرفت از هر لحاظ در جهان اسلام به وجود آمد.

اما موارد زیر را میتوان به عنوان موانع رشد برشمرد:

1. ایجاد حکومتهای موروثی در جهان اسلام و فقدان زمینههای مناسب برای عملی شدن اسلام واقعی; در زمان حیات و پس از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) جز اندک زمانی، هرگز به اسلام عمل نشد، بلکه اسلام به عنوان ابزاری برای کشورگشایی و قدرتطلبی مطرح گردید. بنیامیه و بنیعباس هرگز درصدد نشر اسلام و آگاهی دادن و رشد و توسعهی فرهنگ اسلامی برنیامدند.

2. فقدان وحدت و ثبات لازم برای پیشرفت در جهان اسلام.[35] در حقیقت دین ابزار توجیه سیاستهای قدرتمندان و حکومتها شد.

بندیکس معتقد است که اسلام، همانند لوتریسم مسیحی، قربانی دیکتاتوری حکومتی شد و دین ابزار و دستآویزی برای مالاندوزی قدرتمندان دینی قرار گرفت و اعراب به خاطر ثروتهای کشورها آنها را مورد هجوم قرار میدادند و هیچ یک از[36] فتوحات زمان امویان (که مخالفان اصلی پیامبر در دوران آغاز نبوت بودند) برای گسترش

فرهنگ اسلامی نبود و بر اساس ارزشهای اسلام و اصول اسلامی انجام نگرفت، بلکه برای دست یافتن به غنایم سرشار و زمینها و اسیران جنگی بود. نتیجهی این دیکتاتوریها در قلمرو اسلام، استمرار جنگ و خونریزی بود که مانع پیشرفت شد و هرگز نمیتوان اینها را به حساب اسلام گذاشت. (چون تولید علم و فرهنگ سازی و قدرت نوآوری و ابتکار، همیشه در بستر صلح و آرامش امکانپذیر است، نه در گرو جنگ و ستیز).[37]

3. فراموش شدن پیام انقلابی و اصلاحی اسلام که در زمان پیامبر شکل گرفته بود. دین که اهرم اهداف اصلی، چون وحدت، عدالت، فرهنگ و علمخواهی و طلب علم و... بود از مسیر خود خارج شد[38] و در طول 14 قرن تمام، حکومتهای موجود عملاً حامی اسلام و حامل پیام و فرهنگ اسلامی نبودند; بنابراین، درست نیست که بپنداریم فرهنگ حقیقی اسلام ارائه شده و نتوانسته است موفقیتی کسب کند.

4. ظهور پدیدههایی مثل قومیت، ملیت (ناسیونالیستی) و نژادگرایی که از عوامل تجزیهی قدرت واحد اسلامی بود.

5. ناهمگونی برخوردها در برابر تهاجمات و پیدایش جنگهای صلیبی که برای جهان غرب فواید و برای جهان اسلام زیانهای سنگینی را به بار آورده بود.[39]

6. برداشت جزماندیشانه و ایستا از دین و تلاش برای انطباق معیار و ارزش متحول جامعه با سنتهای گذشته و عدم حرکت با زمان و پیشرفتهای آن; این عامل، عقب ماندگی را به صورت پدیدهای همیشگی در جهان اسلام درآورده است.[40] معصومان(علیهم السلام)همیشه بر انطباق و حرکت با زمان تأکید نمودهاند و تأثیر زمان و مکان یکی از مباحث فقهی مهم شیعه است; ولی اکثریت جهان اسلام، خصوصاً در دورهی خلفای اموی، عباسی و عثمانی به خاطر محرومیت از اندیشهی امامت در این گرفتاری بودهاند.

7. از علل مهم عقب ماندگی جوامع اسلامی، استمرار استبداد در طول تاریخ بوده است. در ایران، تا وقوع انقلاب مشروطه و، در نهایت، انقلاب اسلامی، این پدیدهی شوم سایهی تاریکی بر تاریخ افکنده بود.

8. وجود جنگهای مستمر. در جهان اسلام، بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله) وحدت و پیشرفت جای خود را به نفاق و خونریزی داد و تاکنون این روند استمرار دارد. در ایران، جنگهای دورهی غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان و مغولان، تیمور و جنگهای داخلی قدرتطلبانه، جنگهای فرقهای و قومی و کتابسوزیها و ویران کردن مظاهر تمدن اسلام و ارزشهای دینی که انرژی و نیروی فکری و جسمی را تلف کرده و امنیت و رفاه و آسایش را که بنیان تفکر و تولید علم است، از بین برده بود بزرگترین مانع ترقی و پیشرفت بود.[41]

9. یکی از عوامل نوظهور و مهمترین عامل عقبماندگی ایران، پیدایش استعمار بود.

در مقابل، کشورهای عقب ماندهی کشورهای صنعتی غرب قرار گرفتهاند که در ثروت غوطهورند; اما باید گفت که این ثروت مایهی افتضاح و ننگ است; زیرا از خون بردگان تغذیه نموده و با غارت و چپاول منابع زیرزمینی کشورهای عقبمانده فراهم شده است. تنعم و پیشرفت اروپاییان با جان کندن سیاهان، اعراب، هندیان و زردپوستان و سایر ملل (استعمارزده) به دست آمده و ما تصمیم داریم که این را فراموش نکنیم.[42]

استعمار با طرح تجزیهی امپراطوری عثمانی و ایجاد مرزهای مصنوعی بین کشورهای اسلامی، از جمله کشورهای خاورمیانه، و به وجود آوردن دولتهای دست نشانده در عراق، لبنان، مصر، عربستان، و اردن و ایجاد اسراییل، زمینههای درگیری و جنگ را در میان کشورهای اسلامی فراهم و عقبماندگی را پایدار نموده است در هر زمانی بهانهی نزاع و درگیری در این منطقه وجود دارد. استمرار استیلای استبداد با حمایت استعمار، حافظ منافع استعمارگران و عامل دوام عقبماندگی در کشورهای استعمارزده است.[43]

آنچه دربارهی استعمار از آغاز تا عصر حاضر لازم است بدانیم این است که استعمار با گذشت زمان و پیدایش ابزار وسیع ارتباطی با سرعت نوری، شکلهای بسیار پیچیدهای به خود میگیرد و علاوه بر تغییر فرهنگ کشورهای عقبمانده آنها را شدیداً به مواد و تولیدات استعماری خود وابسته میسازد و با غارت مواد اولیهی آنها، خصوصاً نفت و معادن دیگر و ربودن مغزها و نخبگان کشورهای اسلامی، سه عنصر اساسی و ضروری توسعه (فرهنگ، ثروت و تفکر) را در این کشورها در معرض نابودی قرار میدهد.

[1]. مرتضی مطهری، انسان و سرنوشت، (تهران: صدرا، چ ششم، 1361)، ص 6 و احمد کسروی، در پیرامون تاریخ، (انتشارات فردوس، 1377)، ص 134.

[2]. مرتضی مطهری، همان، ص 8.

[3]. همان، ص 9.

[4]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، (تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چ چهارم، 1373)، ج 4، ص 433.

[5]. ویل دورانت، همان، ص 433 و 426 و کالین رنان، تاریخ علم کمبریج، ترجمهی حسن افشار، (تهران: نشر مرکز چ دوم، 1371) ص 300 و 326ـ327. و محمد ابراهیم آیتی، تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چ دوم، 1363)، صص 94 و 169، 176 و 222 و 229.

[6]. کالین رنان، همان، ص 300، و ذبیحالّله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، (تهران: امیرکبیر، چ سیزدهم 1372) ص 344، 347 و 303 ـ 343 و ابن جبیر، سفرنامه، (مشهد: آستان قدس، چ اول، 1370) ص 321 ـ 422.

[7]. ویل دورانت، همان، ص435.

[8]. ویل دورانت، همان، ص 313، 314 و 319; کالین رنان، همان، ص 317 و 323.

[9]. ویل دورانت، همان، ص 303 ـ 329 و 407; کالین رنان، همان، ص 326 و ذبیحالّله صفا، همان، ص 289 ـ 292، 293 ـ 299، ص 337 ـ 347 و; و ابن ندیم، الفهرست، ترجمهی رضا تجدد، (تهران: انتشارات سنائی، چ اول، 1343) ص 474 و 465 ـ 472، 493، 531، 535.

[10]. ویل دورانت، همان، ص 418 و کالین رنان، همان، ص 320.

[11]. ذبیحالّله صفا، همان، ج 1، 2 و 3.

[12]. ابن ندیم، همان، ص 425.

[13]. همان، ص 304، 309، 345، 350، 355، 360.

[14]. همان، ص 310 ـ 311، 315، 319، 418 و 419، و کالین رنان، همان، ص 329 و 332 و ابن ندیم، الفهرست، ترجمهی رضا تجدد، (تهران: سنائی، چ اول، 1314) ص 634، 637 و 641.

[15]. ناصر خسرو قبادیانی، سفرنامه، (تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی و امیرکبیر، چ نهم، 1372)، ص 44 ـ 125; و ابن جبیر همان، ص 321 ـ 424 و ویل دورانت، همان، ص 298 ـ 291.

[16]. نورالّله کسائی، مدارس نظامیه، (تهران: امیرکبیر، چ دوم، 1363)، ص 82 ـ 230 و عبدالرحیم غنیمه، دانشگاههای بزرگ، (تهران: دانشگاه، چ دوم، 1372)، ص 49ـ168.

[17]. ویل دورانت، همان، ص 380.

[18]. همان، ص 379 ـ 383.

[19]. همان، ص 304 و استاد کاظم مدیر شانهچی، کتاب و کتابخانه در اسلام، (مشهد: آستان قدس، چ اول، 1374) ص 71 و کالین رنان، همان، ص 376.

[20]. شانهچی، همان، ص 72 ـ 80 و 99 ـ 100 و یوسف العش، کتابخانههای عمومی و نیمه عمومی عربی در قرون وسطی، (مشهد: آستان قدس، چ اول،)، ص 51.

[21]. شانهچی، همان، ص 100 ـ 107 و یوسف العش، همان، ص 197، 204 و 265.

[22]. ر.ک: به یوسف العش، همان، ص 80 ـ 279.

[23]. دکتر نورالّله کسائی، مدارس نظامیه، (تهران: امیرکبیر، چ دوم، 1364) ص 82 ـ 219.

[24]. عبدالرحیم غنیمه، همان، ص 50 ـ 168.

[25]. ویل دورانت، همان، ج 4، (بخش دوم)، ص 815 ـ 821.

[26]. ر.ک: لیبرته ریشههای عقب ماندگی، ترجمه ش. صبوری، (تهران: روزبه، چ اول، 1237)، ص 5.

[27]. کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟ (تهران: نشر توسعه، چ هفتم، 1381)، ج اول، ص 43.

[28]. عباس میلانی، تجدد و تجددستیزی در ایران، (تهران: نشر آتیه، 1378)، 78، ص 14.

[29]. صادق زیباکلام، ما چگونه ما شدیم؟ (تهران: روزنه، چ چهارم، 1377)، فصل دوازدهم.

[30]. جلیل دهقانی، «رفتار عمل اصلی توسعه»، مجلهی علوم اجتماعی، ج 2، ش 3، زمستان 76، صص 40 ـ 51.

[31]. کاظم علمداری، همان، ص 272.

[32]. نهج البلاغه، خطبهی 95، اوضاع زندگی و فرهنگ عرب جاهلی قبل ازظهور اسلام و بعثت نبوی را به خوبی تبیین میکند; و ر.ک: ابن خلدون، مقدمه، گنابادی، (تهران: بنگاه ترجمه، چ چهارم، 1359)، ج 1، ص 287 و ج 2، ص 1241 و شوقی ضیف، العصر الجاهلی، ترجمهی ذکاوتی، (تهران: امیرکبیر، چ اول، 1364)، ص 46 ـ 68 و محمود طباطبایی اردکانی، تاریخ تحلیلی اسلام، (تهران: اساطیر، چ سوم، 1374)، ص 21.

[33]. کاظم علمداری، همان، ص 272.

[34]. همان، ص 274.

[35]. سمیح عاطف الزین، ریشههای ضعف و عقب ماندگی مسلمین، ترجمه محمود رجبی و کمالینیا، (قم، چ اول، هجرت، 1398 هـ ق)، ص 41 ـ 59.

[36]. کاظم علمداری، همان، ص 293.

[37]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 1، ص 70.

[38]. کاظم علمداری، همان، ص 293.

[39]. کاظم علمداری، همان، ص 108 ـ 110، و سمیح عاطف الزین، همان، ص 41 ـ 112.

[40]. کاظم علمداری، همان، ص 289.

[41]. شهید مطهری، همان، ص 273.

[42]. ک. لیبرته، همان، ص 37، به نقل از فرانتسن فانون، دوزخیان زمین.

[43]. اقتباس با تصرف از کاظم علمداری، همان، ص 360، 363.

 



پنج شنبه 22 اردیبهشت 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

زیرساخت‌های نظری جهاد اقتصادی

مقدمه

بیت‌الغزل این نوشتار با بخشی از پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب آغاز می‌گردد که:

از جملۀ اساسی ترین کارهای دشمنان ملت ما و کشور ما در مقابلۀ با کشور ما، مسائل اقتصادی است. البته در عرصۀ فرهنگی هم فعالند، در عرصۀ سیاسی هم فعالند، در عرصۀ انحصارات علمی هم فعالند، اما در عرصۀ اقتصادی فعالیت بسیار زیادی دارند. همین تحریم هائی که دشمنان ملت ایران زمینه‌سازی کردند یا آن را بر علیه ملت ایران اعمال کردند، به قصد این بود که یک ضربه­ای بر پیشرفت کشور ما وارد کنند و آن را از این حرکت شتابنده باز بدارند. البته خواستۀ آنها برآورده نشد و نتوانستند از تحریم‌های آن نتیجه­ای را که انتظار داشتند، بگیرند و تدابیر مسئولان و همراهی ملت بر ترفند دشمنان فائق آمد؛ اما دنبال می کنند، و محور همۀ اینها به نظر من مسائل اقتصادی است. لذا من این سال را «سال جهاد اقتصادی» نامگذاری می کنم و از مسئولان کشور، چه در دولت، چه در مجلس، چه در بخشهای دیگری که مربوط به مسائل اقتصادی می شوند و همچنین از ملت عزیزمان انتظار دارم که در عرصۀ اقتصادی با حرکت جهادگونه کار کنند، مجاهدت کنند. حرکت طبیعی کافی نیست؛ باید در این میدان، حرکت جهشی و مجاهدانه داشته باشیم.( پیام نوروزی سال 90)

بی شک جهاد در مقابل دشمنان در ابعاد مختلف ظهور می یابد. قبل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ملت فهیم و عزیز ایران در سایه رهبری، در عرصه­های گوناگونی به انجام وظیفه جهاد پرداختند که از جمله آنها می توان به جهاد سیاسی در سقوط رژیم پهلوی در بهمن 1357، اشاره نمود. پس از تشکیل حکومت جمهوری اسلامی، امام خمینی با مشاهده وضعیت دانشگاه­ها از منظر محتوی و رویکردهای سیاسی اجتماعی دستور انقلاب فرهنگی را صادر نمود که متأسفانه با ساده انگاری آن در لایه­های رویین توسط عده­ای از مسئولین به فراموشی سپرده شد. گرچه بعدها این ایده در قالب عناوین شبیخون فرهنگی، اسلامی شدن دانشگاهها، جنبش نرم افزاری و تولید علم دینی توسط رهبر انقلاب مطرح گردید امّا نتیجه علمی آن عدم دستیابی به عمق موضوع گردید.

در فروردین امسال یکی دیگر از نام گذاری­های سال به نام جهاد اقتصادی رقم خورد. با توجه به آن گذشت باید دانست که جهاد در عرصه­های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بایستی در چارچوب­های دینی صورت گیرد و آنها را در یک منظومه و به صورت سیستمی ملاحظه نمود. پرداختن به هر یک بدون توجه به سایر ابعاد کاری ابتر و لغو خواهد بود.

با نگاهی به شعار سال می‌توان دریافت که شعار جهاد اقتصادی جلوه دیگر از شعار سابق مقام معظم رهبری بنام انضباط اقتصادی و اجتماعی است.

در این مقام نگارنده در صدد تبیین مبانی این شعار از منظر فرهنگی و زیر ساخت­های نظری است. زیرا فرمان مقام معظم رهبری مبنی بر تدوین چارچوب برنامه‏ای عملی برای تحقق عینی مقوله جهاد اقتصادی در جامعه، نگارنده را بر آن داشت تا به میزان وسع خود گامی در جهت تحقق منویات معظم‏له برداشته تا از این طریق خدمتی به نظام اسلامی‌مان کرده باشد.

الف ـ زیر ساخت­های نظری

آنچه تقدیم می‏گردد حاصل تحقیقی پیرامون «مبانی نظری جهاد اقتصادی در دو نظام الهی و مادی» می‏باشد.

این تحقیق، تنها به منزله برداشتن گام نخست در ارائه «برنامه عملی» این مقوله است اما بر این نکته نیز تأکید می‏ورزیم که تحقق عینی این امر جز به تأملی عمیق برای دگرگونی «ساختار فرهنگی» جامعه ممکن نمی‏گردد؛ بحث مزبور در قالب دوبخش «مبانی» و «راهکارها» عرضه می‌گردد.

قبل از ورود در اصل بحث، ذکر مقدماتی چند ضروری است:

1 ـ برای پی‏بردن به علل عدم تحقق «جهاد اقتصادی» در جامعه باید به دنبال «ریشه فرهنگی» قضیه بود و وجود چنین معضلاتی را در عوامل فرهنگی جستجو نمود.

2 ـ آنچه تأثیر مستقیمی در کیفیت تحلیل از این امر دارد در واقع به نوع نگرش به مسائل و معضلات فرد و اجتماع برمی‏گردد لذا تأثیر دو نوع «نظام تعاریف مادی و الهی» از انسان و جامعه در تحلیل محور فوق، روشنتر از آن است که نیاز به استدلال داشته باشد و اگر هم امری نظری و محتاج استدلال قلمداد گردد ظرف این مقال را مجال آن نباشد.

3 ـ جهاد و اقتصاد به عنوان دو مفهوم متغایر قلمداد می‏گردد که قابل جمع تحت «یک نظام» هستند. لذا هر چند می‏توان مکانیزمهای مختلفی را برای تحقق آنها در جامعه تصور نمود اما اینگونه نیست که نتوان آنها را براساس یک «مبنا» اعم از الهی یا مادی استوار کرد. و از همین جاست که سعی در ارائه روشی جامع برای جمع این دو امر متفاوت در زیر یک چتر شامل خلاصه می‏گردد.

4 ـ برای تحقق عینی محور فوق در اجتماع، توجه به دو «ضرورت» مهم لازم است: اول اینکه باید بساط این تفکر غلط در میان خاص و عام برچیده شود که «کارهای نظری دراز مدت (در قالب مباحث آکادمیک) قابلیت اجراء ندارد و یا اگر هم قابل اجراء باشند چون مؤونه زیادی را بخود اختصاص می‏دهند لذا به لحاظ اقتصادی و یا سیاسی نمی‏توان مصلحت نظام و جامعه را در اجرای آنها دانست. پس همان به که مجال اینگونه مباحث را تنها در کلاس درس و بحث بدانیم تا انسانهای فارغ البال برای گذران اوقات فراغت خود حرفهایی برای گفت و شنید داشته باشند»!

5 ـ برای ایجاد تحولی فرهنگی در جامعه که به تبع آن شاهد حضور خوش‏یمن جهاد اقتصادی در میان آحاد جامعه باشیم نیازمند ارائه «نظام تعاریف» نوینی از روابط و قواعد اجتماعی نظیر امنیت، رفاه، آزادی، انضباط و مفاهیمی از این دست هستیم تا در پرتو آن بتوان تحقق این محور را براساس نظام ارزشی مبتنی بر احکام الهی مدعی شد.

6 ـ اگر بخواهیم این فرمایش مقام معظم رهبری به یک «برنامه عملی» تبدیل شود ناچار از این هستیم که حرکت را از «مبانی» و تحول در زیرساخت جامعه شروع کنیم تا با جریان یافتن مبنایی «واحد» در سه بخش اصلی «سیاست، فرهنگ و اقتصاد» جامعه و با بکارگیری برنامه‏ای عملی و متناسب در این خصوص بتوان شاهد حاکمیت روح جهاد اقتصادی که شایسته یک جامعه شیعی و انقلابی است باشیم.

حال با عنایت به این نکات، بحث خود را ابتدائاً از «مبانی جهاد اقتصادی» آغاز می‏کنیم.

بررسی «زیرساخت­های نظری جهاد اقتصادی» در دو نظام الهی و مادی

اصولاً بحث جهاد اقتصادی را نمی‏توان جدای از بحث «مبنا» مورد دقت قرار داد. آنچه امروزه اساس الگوی نظام اقتصادی غرب را تشکیل می‏دهد چیزی جز «تحریص و تحقیر» مادی نیست که بالطبع انگیزه حرکت در انسان را به صورت مادی تعریف کرده و خود مصرف را به عنوان یکی از شاخصه‏های قدرت مطرح می‏سازد که در این صورت قطعاً اسراف و تبذیر نیز به عنوان «انگیزه تولید» رخ می‏نماید! به تعبیر دیگر براساس این دیدگاه، زمانی می‏توان انسان را به کار و تولید ترغیب کرد که نتیجه آن، توزیع حاصل کار بوده و مصرف افزونتر را در پی داشته باشد. در این حال انگیزه تولید رشد کرده و چرخه اقتصاد حرکتی مضاعف می‏گیرد. پس زمانی می‏توان انگیزه اقتصادی مردم را به صورت «سازمانی» تحریک نمود که تحریص و تحقیر، توأمان با هم اساس کار قرارگیرد؛ یعنی هم افراد جامعه نسبت بدنیا تحریص شده و هم مصرف آنها طبقاتی گردد تا با تحقیر یک طبقه در مقابل طبقه دیگر، انگیزه کار در تمامی طبقات رشد کرده و بدین‏سان حرکت دائم‏التزاید اقتصادی در جریان باشد. حال آیا می‏توان در چنین نظامی که مصرف به عنوان یکی از شاخصه‏های قدرت است انتظار اسراف و تبذیر را نداشت؟! آیا در جایی که اسراف به عنوان انگیزه تولید قلمداد می‏گردد می‏توان با چنین پدیده‏ای به مبارزه برخواست؟!

نظامی که در آن حرص است طبعاً محرومیت هم توسعه می‏یابد. به تعبیر بهتر فقر مرتباً تعریف جدیدی پیدا می‏کند. در این تعریف، تحریکاتی که از سوی عناصر اجرائی و سردمداران حکومت ایجاد می‏شود بگونه‏ای است که هر طبقه بصورت روزافزون حریصتر شده و فاصله هر یک از آحاد جامعه با آرزوهای ریز و درشت‏شان بیشتر می‏شود. این وضعیت منجر به تحرک مادی افراد برای رسیدن به آنچه در ذهن خود کمال می‏پندارند می‏گردد. لذا صحیح است که مکانیزم تسلط برانگیزش عمومی و توسعه آنرا در یک نظام مادی، تحریک روزافزون و القاء روحیه آزمندی در تک‏تک افراد جامعه بدانیم.

قطعاً این نوع تحریکات و القائات، نیازمند نوعی خاص از «ارتباط» است که امروزه طراحان و نظریه‏پردازان جوامع، به کمتر از سطح «اتوماسیون» برای انواع ارتباطات صنعتی، اطلاعاتی و... رضایت نمی‏دهند. از اینرو ایشان قائلند اگر بناست تحریص اجتماعی، اساس تحریک روانی مردم باشد باید بتوان در صورت ضرورت سریعاً مدل تحریص را تغییر داد و مردم را به انواع جدیدی از تلذذات ما دی مشغول کرد. آیا اگر مرکزی همچون رادیو و تلویزیون مجهز به کامپیوتر نباشد می‏تواند از یک تصویر (همچون وارد شدن توپ در یک دروازه) و از زاوایای گوناگون، تصاویری متفاوت ارائه دهد؟ اگر قرار بود همین عمل را بصورت مکانیکی و یا دستی انجام دهند قطعاً زمان و هزینه زیادی باید صرف می‏گردید تا همان تصاویر با کیفیتی پائین‏تر ارائه گردد بنابراین امروزه از کامپیوتر بعنوان یکی از مصادیق وسایل ارتباطی آنهم به شکل اتوماسیون می‏توان استفاده کرد و از این طریق در قوه واهمه افراد تصرف نمود.

امروزه در نظام پیچیده ارتباطی مادی، اساس کار بر توسعه ارتباطات اعم از یک شکل ساده ارتباطی تا انواع ارتباطاتی که در ترمینالهای اقتصادی، فرهنگی، خبری و سیاسی مطرح است قرار می‏گیرد. با این وصف سرعت ارتباط و توسعه مقیاس آن، ضرورت حیاتی پیدا می‏کند چون اصولاً این نوع توسعه همچون دارا بودن قدرت نظامی، نقش مهمی در توسعه اقتصادی و اجتماعی بازی می‏کند!

البته ما نیز قائل به ضرورت توسعه ارتباطات در یک جامعه اسلامی می‏باشیم اما اینکه کیفیت، مکانیزم و موضوعات این توسعه الزاماً به همان شیوه و در قالب همان موضوعاتی باشند که امروزه در تمدن مادی دنبال می‏شوند با کسانی که قائل به چنین نظریه‏ای هستند مخالفیم.

به نظر می‌رسد سیاست «حذف یارانه» (سوبسید) نیز در همین راستا قابل توجیه است. چرا که معتقدین به چنین سیاستی گمان می‏کنند اگر سیاست دولت همواره بر پرداخت یارانه به افراد کم درآمد جامعه باشد دیگر معنا ندارد که چنین قشری که اتفاقاً اکثریت جامعه را نیز تشکیل می‏دهند انگیزه‏ای برای تولید، تحصیل و سازندگی داشته باشند چرا که می‏دانند بالاخره دولت حاکم بنحوی آنها را تأمین می‏کند. لذا ناچار از حذف آن هستیم تا مصرف به صورت طبقاتی درآمده و تحقیر و تحریص توأماً بوجود آید و به دنبال آنها امکان تحریک ایشان به فعالیت بیشتر فراهم گردد! اخیراً برخی از نظریه پردازان غربی در یکی از تزهای مدیریتی خود چنین آورده‏اند که یکی از علل اساسی پائین آمدن کارآیی کارگران و کارمندان اروپایی را باید در وجود «امنیت شغلی» که به صورتی افراطی درآمده است دانست چرا که وقتی فرد احساس کند که به لحاظ مادی کاملاً تأمین شده است و در صورت اخراج از کار می‏تواند با بیمه بیکاری و... گذران عمر کند چرا باید خود را ملزم به انجام مطلوب وظائف محوله بداند؟!

با توجه به مطالب پیشین طراحی الگوی عملی «تولید و توزیع و مصرف» باید منطبق بر دیدگاه ما نسبت به انسان و نیازهای او باشد. از اینرو نمی‏توان از سویی جایگاه او را تا مقام «خلافت الهی» ارتقاء و از دیگر سو با اتخاذ تدابیری نسنجیده او را تا حد یک مصرف‏کننده صرف تنزل داد. مسلماً عدم انطباق «الگو» با «مبنا» علاوه بر اینکه امری نامطلوب بشمار می‏رود اصولاً به لحاظ عملی نیز قابل تحقق نبوده و نتایج زیانبار خود را بر آحاد جامعه تحمیل خواهد نمود. چرا که اولاً توفیق الگوی نظام غیر در جامعه ما مبتنی بر پرورش انسان متناسب با آن اهداف است که چنین قدرتی را نمی‏توان در هیچ‏کس جز اولیاء معصوم الهی که محور تکوّن تاریخند یافت. لذا حتماً نمی‏توان جامعه‏ای شیعی مثل جامعه خود را آن چنانکه نظام مادیت، طالب آن است ساخت. و هیچ یک از الگوهای تجربه شده در نظامهای الحادی را به صورت موفق در اینجا پیاده کرد.

ثانیاً اگر هم چنین الگوهایی موفق باشند به هر میزان که به آن الگوها برای توسعه جامعه خود تمسک جسته و به شاخصه‏های بین‏المللی در امر توسعه نزدیکتر شویم به همان میزان در جوهره مادیت منحل گردیده، ایمان و فکر و رفتار افراد جامعه را به لوث پرستش دنیا آلوده کرده و از شاخصه‏های توسعه الهی دور شده‏ایم. طبیعی است در چنین حالتی آن نظامی که می‏خواهد دنیا را تحت تأثیر قرار دهد قطعاً نظام اسلامی ما نخواهد بود چرا که ناخواسته به صورت قمری از اقمار نظام الحادی در آمده است.

عوامل زیادی در پیدایش موضوع جهاد اقتصادی مؤثرند که براساس مبنای مختار، همگی در قالب عوامل مختلف «سیاسی، فرهنگی و اقتصادی» می‏گنجند. البته تمامی این عوامل بنوبه خود قابل تبدیل به شاخصه‏های خردتری هستند. اما مهم این است که ما بتوانیم کار را از یک «مبنا» شروع و با یک «برنامه» ادامه دهیم. متأسفانه کسانی که در مورد این مقوله به بحث پرداخته‏اند نوعاً به بررسی شاخصه‏های خرد همچون عوامل مدیریتی (اعم از عوامل فرهنگی، اقتصادی و غیر آن) و یا مسئله ارتباطات و... اکتفاء کرده و نقش این عوامل خرد را در پیدایش، توسعه و یا تضییق دایره جهاد اقتصادی مورد دقت قرار داده‏اند؛ غافل از آنکه قبل از طرح چنین بحثهایی، ضرورت داشت از مبانی حاکم بر این عوامل سخن گویند و با تنقیح زیر ساخت اصلی آنها خود و دیگران را به قضاوتی صحیح دراین باب رهنمون سازند.

مسلم است که «هدف» و «مبنا» همان ضابط و شاخص تعیین روابط هستند که براساس آنها می‏توان چارچوب برنامه‏های «خرد، کلان و توسعه» را پی‏ریزی نمود. از اینرو هر کدام از دو نوع انگیزه مادی یا الهی اگر قرار باشد به صورت آثار عینی متبلور شوند محتاج برنامه خاص خود هستند لذا نمی‏توان هر دو نوع انگیزه را با برنامه‏ای واحد محقق کرد چرا که در این صورت بخاطر تناقض دائمی بین خاستگاه آنها حتماً باید شاهد تشتت روحی و تنش عملی در میان افراد جامعه باشیم.

خوشبختانه بخاطر سابقه تاریخی «تشیع» در جامعه ایران، شاهد حضور جهاد اقتصادی در روح افراد جامعه بوده‏ایم ولی مهم این است که اگر این انقلاب روحی (و در واقع سیاسی) تبدیل به یک انقلاب فکری و فرهنگی نشود نمی‏توان انتظار تبدیل چنین انگیزه مقدسی را به برنامه متناسب با آن داشت. به تعبیر بهتر چون واسطه بین انقلاب سیاسی (تغییر تمایلات) با انقلاب اقتصادی (تغییر آثار و رفتار) همان انقلاب فرهنگی (تغییر ادراکات) می‏باشد لذا اگر تحول فکری متناسب با دو انقلاب مزبور صورت نپذیرد بدون تردید انقلاب سیاسی نیز که در بهمن 57 صورت پذیرفت تداوم نخواهد یافت. در این صورت به هر میزانی که انقلاب فرهنگی واقعی صورت پذیرد به همان میزان نیز انقلاب سیاسی در تداوم راه خود موفق خواهد بود. اکنون در جامعه ما، هم وجدان انقلابی ایجاد شده است و هم در پرتو تبدیلش به وجدان‏کاری کارهای بسیار بزرگی صورت گرفته است که اگر چنین انگیزه انقلابی وجود نداشت و یا قرار بود انگیزه‏ای مادی جایگزین آن شود قطعاً وجود چنین برکاتی را شاهد نبودیم. اما نکته مهم اینجاست که اگر قرار باشد وجدان انقلابی در جامعه ما تداوم یابد و تا حد برنامه‏ریزی توسعه اقتصادی جامعه پیش رفته و در نهایت، جهاد اقتصادی متناسب با چنین برنامه‏ای نیز ایجاد گردد باید انقلاب فرهنگی هماهنگ با آن صورت گیرد والاّ چنین انگیزه‏ای هیچگاه به مرحله برنامه‏ریزی و تحقق عمل اجتماعی متناسب با خود نمی‏رسد.

اما آنچه که باید در هر نوع برنامه‏ریزی مد نظر قرارگیرد عدم غفلت از «جهت» کلی حاکم بر برنامه است چرا که برای حرکت بطرف مقصد، مستلزم شناخت وضعیت موجود و مقدورات و موانع عینی، وضعیت مطلوب و بالاخره طریق انتقال از وضعیت اول به وضعیت بعدی هستیم. حال اگر از جهت حاکم بر هر کدام از برنامه‏های متناسب با این مقاطع، غفلت شده و در هر مقطعی هدفی خاص، چارچوب برنامه را مشخص نماید مسلماً در عمل دچار سردرگمی و حیرت شده و راه بجایی نخواهیم برد. بنابراین تمامی برنامه‏های کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت ما باید براساس یک مبنا، یک هدف و یک روش، طراحی و به مرحله عمل در آید. هر چند که مقدورات ما در برنامه‏ریزی کوتاه مدت، محدودتر و دایره تصرفاتمان کوچکتر است اما مهم این است که همواره باید حافظ «جهت» بود و لحظه‏ای از آن غفلت نکرد. پس اگر جهت برنامه‏ریزی جامعه همسو با هدف نظام سرمایه‏داری بود حتماً «توسعه استکبار» را به دنبال خواهد داشت که بالطبع نمی‏تواند موجد «وجدان‏کاری انقلابی باشد که لازمه درگیری با نظام استکبار در هر سه بعد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است.

ممکن است گفته شود هر چند که به لحاظ تئوریک، مطلب فوق قابل پذیرش است اما وقتی که در صحنه عینیت وارد می‏شویم مجبور به تغییر رویه و اتخاذ شیوه‏ای متفاوت با آنچه در مقام نظر پذیرفته بودیم می‏شویم. مثلاً اکنون در جامعه ما وضع بگونه‏ای است که نه می‏توان کار برنامه و برنامه‏ریزی را کنار گذاشت و شاهدی خاموش بر اختلال نظام بود و نه فعلاً الگوی کاملی برای طراحی و اجرای برنامه‏های سه گانه کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت که مبتنی بر وحی باشد در اختیار داریم. لذا ناچار از تمسک به الگوهای تجربه شده کشورهای دیگر (لااقل در کوتاه مدت و یا میان مدت) هستیم تا بتوان تا زمان تدوین کامل الگوی متخذ از قرآن و سنت، به رتق و فتق امور پرداخته و از رکود حرکت انقلاب مانع شد.

در جواب به این اشکال باید دانست ‏اتفاقاً آنچه در جامعه ما و در میان صاحبنظران وجود دارد نه تنها اختلاف در اتخاذ شیوه‏های عملی است بلکه در خصوص آن موضع تئوریک نیز اختلاف نظر شدیدی وجود دارد. واقعیت آن است که اصولاً اختلاف برداشت در شاخصه‏هایی نظیر شاخصه جهاد اقتصادی و... ناشی از اختلافی ریشه‏ای و زیربنایی است که نمود آن را در ارائه نظرات متفاوت در خصوص شاخصه‏ها و یا اصول برنامه‏های عملی شاهدیم. لذا اگر می‏بینیم عده‏ای برای تقویت جهاد اقتصادی  در جامعه از شیوه‏های مجربی چون اختصاص پاداش اقتصادی برای تولید کنندگان عرصه اقتصاد و یا ... نام برده و به آنها تمسک می‏جویند باید ریشه چنین تفکراتی را در مبنای نظری مورد پذیرش ایشان جستجو کرد.

بنظر می‌رسد در یک مرحله، منشأ چنین موضعگیری ناقصی را باید در مرزبندی بین دو حیطه مربوط به «انگیزه‏های اسلامی» با «برنامه توسعه» دانست که چون قادر به جمع بین این دو مسئله نیستند لذا برای هر کدام یک حوزه جداگانه قائل می‏شوند. البته قول به چنین انفکاکی بنوبه خود ریشه در اعتقاد به جدایی «دین» از «علم» دارد که قرنها به عنوان مدلی ناقص مورد استفاده نظریه‏پردازان شرق و غرب بوده است. اما ما چنین بینشی را که برای تلاشهایی چون برنامه‏ریزی و طراحی الگو، ارزشی علمی قائل می‏شود و دین را از ورود در این وادی برحذر داشته و آنرا در عرض علم پذیرا می‏شود باطل می‏دانیم.

به تعبیر دیگر این نگرش، قائل به انفکاک کامل و دائمی دو حوزه مربوط به دین از طرفی و عقل و حس از طرف دیگر می‏باشد که بالطبع منجر به تفویض بخشی از امور به عقل و حس بشری شده و دین را از دخالت در آن منع می‏کند لذا حکم جواز اخذ الگو از هر کسی و از هر جایی را برای خود صادر می‏نماید. حال تمام کلام در اینجا همین است که اگر ما قائل به چنین جوازی شویم حتماً در اتخاذ شیوه و یا طراحی انواع برنامه‏ها اعم از کوتاه مدت و یا دراز مدت نیز از الگوهایی که هیچ تلائمی با نظام حساسیت حاکم بر جامعه ندارد بهره خواهیم برد. لذا چرا ما را از انکار صحت چنین برنامه‏هایی برحذر داشته و بطور مطلق از جهت‏گیری صحیح حاکم بر آنها دفاع می‏نمایند در حالی که نگرش مزبور از ریشه، محکوم به بطلان و زوال است؟!

پس این تصور صحیح نیست که چون کار کوتاه مدت، مجالی برای عرض اندام ندارد لذا می‏توان از هر الگویی برای طراحی آن بهره جست اما برای برنامه‏های دراز مدت حتماً باید از الگوهای متناسب با آرمانهای جامعه استفاده کرد! مسلماً چنین بینشی قابل دفاع نیست. مثلاً اگر گروههایی چون جبهه ملی و یا لیبرالیستها بخواهند برای ایجاد جهاد اقتصادی در جامعه ما برنامه کوتاه مدتی ارائه دهند حتماً مسیری را که برای رسیدن به چنین برنامه‏ای قرار می‏دهند غیر از آن چیزی است که هم اکنون وجود دارد و یا باید باشد چرا که آنها ارزشهای انقلاب و اسلام را قید برنامه خود نمی‏دانند. همچنین اگر کسی توهّم کند که مبانی نظام سرمایه‏داری و یا الگوی اقتصاد آزاد هیچگونه تنافی و غیریتی نسبت به نظام اقتصاد اسلامی ندارد و اگر هم تغایری به چشم بخورد قابل اغماض است حتماً در کوتاه مدت، برنامه دیگری را برای اجراء ارائه می‏دهد چرا که همین اعتقاد، زاویه نگرشی را برای او ایجاد کرده است که در زیر بنا و روبنا با ما هم آوا نباشد. اما اگر سیاست کلی خود را جریان انقلاب فرهنگی در جمیع جهات قرار دهیم باید برنامه کوتاه مدت و درازمدت خود را نیز هماهنگ با همین استراتژی فرهنگی طراحی نماییم لذا نمی‏توان در کوتاه‏مدت بگونه‏ای متغایر (بلکه متناقض) با برنامه نهایی خود عمل نمود. پس می‏پذیریم که سازماندهی مقدورات موجود جامعه در کوتاه مدت امری ضروری است اما این نوع سازماندهی بخاطر اختلاف در سیاستگذاریهای کلان جامعه متفاوت می‏شود.
 

منبع: بولتن نیوز



پنج شنبه 22 اردیبهشت 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

نظريه اسلام درباره‏ "جهاد اقتصادي "

درباره‏ "جهاد اقتصادي "

اسلام چه توصيه‎‏هايي براي جهاد اقتصادي از منظر اقتصادي داشته است؟ روايات از چه منظري به اين موضوع پرداخته؟ اين‏ها موضوع يادداشتي است كه در اين مقاله از زاويه‏ي راهبردي به آن پرداخته شده است .

ديدگاه اسلام و انديشه‌ي اقتصاداسلام در مورد جهاد اقتصادي نه تنها مثبت، بلكه به مثابه‌ي آرماني است كه همواره در جان و دل اوليا و پيروان اين مكتب ريشه داشته و دارد. تا جايي كه همه‌ي پيامبران الهي علاوه بر مأموريت داشتن براي حيات اخروي مردم، مأمور به آباداني و حيات دنيوي آن‌ها نيز بوده‌اند، ايجاد موانع ساختگى در طول تاريخ، تنها باعث عقيم ماندن آرمان رسيدن به وحدت بشر و افزايش رفاه همگانى بوده است.

البته يك سري ديگر در طول تاريخ متحجراني بوده‌اند كه عوامانه فكر كرده‌اند كه مسايل زندگي مادي را از جنبه‌هاي اخروي جدا دانسته و براي هر يك مرز و قلمروي خاص را قرار داده‌اند اما اسلام به عنوان يك دين و نظام ارزشي، خوشبختي دنيا و ‌آخرت انسان را به‏طور هم‌زمان مورد توجه قرار داده و دنيا را مزرعه‌ي آخرت معرفي كرده است. براين مبنا به هر رفتار اقتصادي مفيد كه در حوزه‌ي ارزش‌هاي اسلامي مجاز باشد،از ديدگاه اسلام مورد توجه و تمجيد قرار مي‏گيرد.

گفتني است در اسلام بر خلاف مكاتب اقتصادي غرب مدل‌ها و الگوهاي اقتصادي تجويز نمي‌شود. چرا كه موارد نام برده شده به شدت تابع شرايط زماني و مكاني گسترده‌اي هستند اما از سوي ديگر قوانين ثابت و هميشگي وجود دارد كه در منابع اسلامي بيان شده‌اند.

از ديدگاه قرآن گستردگي منابع توليد در راستاي رفاه آدمي است. "وَاتيكم من كُلِّ ما سأَلْتُمُوُه(7): و هر چه از اوخواسته‌ايد به شما ارزاني داشته است " مي‌توان چنين برداشت كرد كه از ديدگاه قرآن، در زمين آن‌چه مورد نياز انسان براي ادامه‌ي زندگي لازم است،مهياست اما اين امر به معناي آن نيست كه تمامي نيازمندي‌هاي انساني به صورت بالفعل و بدون كار و تلاش در اختيار اوست.

 بلكه بدين معناست كه انسان بايدبه كارگيري روحيه‌ي عمران و آباداني و در ساير خلاقيت، ابتكار و تلاش رزق وروزي خويش را از منابع طبيعت به دست آورد و آن‌ها را براي استفاده‌ي تغييرات ضروري دهد. لذا اسلام علت عمده‌ي ايجاد رفاه را تغيير دادن امكانات موجود دانسته است. در اسلام بر كار و تلاش براي ايجاد تغيير در زندگي تأكيد شده است. بر اين اساس است كه امام رضا(عليه‌السلام) افراد را به كار و كوشش دعوت مي‌كند.

"آن كه با كار و كوشش، در جست‌وجوي مواهب زندگي براي تأمين خانواده‌ي خويش است،پاداشي بزرگ‌تر از مجاهدان راه خدا دارد. "

"احمد بن ابي نصر بَزّنطي " مي‌گويد: "به امام رضا(عليه‌السلام) گفتم: "كوفه به من نمي‌سازد و زندگي در آن همراه با مضيقه است. زندگي ما در بغداد بود و در آن‌جا در روزي بر مردم گشاده است. " حضرت فرمود:

"اگر مي‌خواهي بيرون بروي برو؛ چرا كه امسال، سال آشفته‌اي است و مردمان را چاره‌اي جز طلب روزي و كوشش براي به دست آوردن معيشت خوب نيست. پس طلب و كوشش رابراي به دست آوردن امكانات زندگي از دست مده. "

(8)از ديدگاه امام رضا(عليه‌السلام)، ارزش معنوي كار چنان است كه مقام كارگر را فراتر ازمقام مجاهدين في سيبل الله (جهادگران در راه خدا) مي‌داند و مي‌فرمايد: "آن كه با كار و كوشش، در جست‌وجوي مواهب زندگي براي تأمين خانواده‌ي خويش است،پاداشي بزرگ‌تر از مجاهدان راه خدا دارد. "

(9) از اين رو تلاش و كوشش مضاعف در عرصه‌هاي اقتصادي كه از آن تعبير به جهاد اقتصادي مي‌شود لذا از ديدگاه اسلام نه تنها امري لازم، بلكه واجب است.

راهبرهاي تحقق جهاد اقتصادي

با اين توصيفات به نظر مي‏رسدبراي رسيدن به شعار "جهاد اقتصادي1 "راهبردهايي لازم است كه بايد به آن عمل كرد. لذا در اين مقاله به پاره‏اي از اين موارد اشاره مي‏شود:

1- توسعه‌ي سرمايه‌گذاري از راه كاهش شكاف پس‌انداز- سرمايه‌گذاري با حفظ نسبت پس‌انداز به توليد

2- ارتقاي كمي و كيفي بازارهاي مالي (سرمايه، پول و بيمه) با تأكيد بر كارآيي، شفافيت و سلامت

3- اجراي بودجه‌ريزي عملياتي و تنظيم لايحه‌ي بودجه و تخصيص اعتبارات با توجه به نتايج حاصل از فعاليت‌ها و متناسب با قيمت تمام شده‌ي آن‌ها

4- توزيع امكانات و بودجه بين مناطق متناسب با عملكرد و پتانسيل‌هاي توليد

5- تخصيص منابع حاصل از نفت و گاز به سرمايه‌هاي فيزيكي و انساني مورد نياز كشور و به‌ويژه اعتبارات تملك دارايي‌هاي سرمايه‌اي

6- هماهنگي و سازگاري بين سياست‌هاي بازرگاني و سياست‌هاي ارزي، پولي و مالي كشور

7- اعطاي تسهيلات بانكي هدفمند و هدايت اعتبارات بانكي به بخش‌هاي مولد متناسب با ظرفيت‌ها و نياز واقعي و بازدهي اقتصادي

8- هدايت صحيح نقدينگي به سمت فعاليت‌هاي توليدي

9- منطقي كردن نرخ سود تسهيلات به‌منظور جذب پس‌انداز‌هاي جامعه

10- گسترش امكان دسترسي به منابع مالي براي بنگاه‌ها از راه توسعه‌ي بازار سرمايه و ابزارهاي مالي

 


برهان/گرد آوری: گروه جامعه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/society.html

پي‌نوشت‌ها

1- راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن ص 101

2- قاموس قرآن، تأليف علي اكبر قرشي ج2، ص 77-78

3- الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، ج2، ص 379

4- جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام، ج21، ص3

5- تفسير الميزان، ج 14، ص 411

6- سخنرانى در جمع فرماندهان لشكر محمد رسول اللَّه(صلي‌الله‌عليه‌وآله)21/3/1375

7- ابراهيم/34

8- الحياة، تأليف محمدرضا حكيمي، ج 6، ص 468

9- تحف العقول، ص 808*



پنج شنبه 22 اردیبهشت 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

مباني، اصول و اهداف جهاد اقتصادي از منظر قرآن

جهاد اقتصادي شايد در ظاهر تنها يك نام براي سالي از سال هاي خورشيدي باشد كه از سوي مقام معظم رهبري (مدظله العالي) براي جهت گيري هاي كلان كشوري تعيين شده باشد، اما در يك نگاه عميقتر مي توان دريافت كه اين نام گذاري داراي مباني، اصول و اهداف فراتر از آن چيزي است كه در نگاه نخست به چشم مي آيد. انتخاب هريك از واژگان به دقت صورت گرفته است تا ضمن بيان نقشه راه، مباني هستي شناختي و انسان شناختي را نيز پوشش دهد و جهت گيري حركت هاي خرد و كلان كشوري و امت را به سوي فلسفه آفرينش سامان دهد.

نويسنده از اين زاويه به موضوع جهاد اقتصادي پرداخته است. تلاش نويسنده براين است تا در يك مطلب كوتاه، بخشي از ابعاد اين نام گذاري را تبيين و براساس آموزه هاي وحياني قرآن روشن نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

اسوه سازي امت

امام و پيشوا در آموزه هاي قرآني آيت الهي است تا نقش راهنما و پيامبري را در ميان امت ايفا كند. اين نقش داراي ابعاد گوناگوني است. از جمله اين نقش ها مي توان به روشنگري و بصيرت بخشي به امت اشاره كرد تا همه چيز را از يك زاويه خاص و از دريچه الهي بنگرند و در محور توحيد حركت كرده و راه خويش را بيابند و در اين چارچوب وظيفه و تكليف وجودي خويش را ادا كنند.

اولوالامر در جايگاه اجتماعي- سياسي خود لازم است تا امت را در مسيري قرار دهد تا اهداف و فلسفه آفرينش را تحقق بخشند. ولي فقيه به عنوان نماينده خليفه الله در عصر غيبت اين مسئوليت را به عهده دارد، اين مسير را بشناسد و به امت نشان دهد.

از آن جايي كه بسياري از مسائل تا در مقام عمل در نيايد خود را چنان كه هست نشان نمي دهد، لازم است تا نظريه هاي علمي در قالب ها و شكل هاي عملي در برنامه ها و سياست ها ارايه شود. از اين جاست كه مسئوليت اولوالامر و ولي فقيه دشوار مي -شود؛ زيرا بر اوست تا افزون بر روشنگري و ارايه نظريه هاي علمي، برنامه ها و سياست ها را تبيين و روشن نمايد و امت را به سمت اجراي آن رهنمون سازد.

هدف از اين كار، اسوه سازي و ايجاد نمونه و الگوي كوچك است؛ چرا كه يك نمونه كوچك و الگوي خوب و شايسته مي تواند ظرفيت هاي نظريه ها و برنامه ها را نشان دهد و از نقص و كاستي هاي آن بكاهد. از آن جايي كه ولايت فقيه استمرار راه پيامبران و امامان(ع) است، نظريه ها و برنامه هاي ارايه شده از سوي وي نيز در اين مسير قرار دارد. پيامبران و امامان(ع) به حكم الهي و فلسفه بعثت، ماموريت و وظيفه داشتند تا با ارايه بهترين نظام فكري، فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي در چارچوب قانون عدالت محور مكتوب با قدرت مردم، امتي را بسازند كه اسوه جامعه هاي بشري باشد. (حديد، آيه 25؛ و نيز بقره، آيه 143)

به اين معنا كه فلسفه و هدف بعثت، ارايه الگو و امت نمونه اي است كه مردم را نسبت به فلسفه آفرينش و انسان و نيز حقوق و تكاليف خويش آگاه كند تا همه مردم به دور از هر گونه محدوديت هاي نژادي، ديني، مذهبي و مانند آن يعني به صرف انسان بودن نسبت به حقوق خود قيام كرده و عدالت قسطي و مشهود خويش را بخواهند و نسبت به برپايي، اقامه و اجراي عدالت اقدام كنند. (حديد، آيه 25)

بنابراين، مسئوليت ولي فقيه در استمرار حركت پيامبران و امامان معصوم(ع) اين است كه جامعه اي شاهد، اسوه، نمونه و الگو بسازد و به جامعه جهاني ارايه دهد. هرچند كه جامعه اسوه و نمونه از نظر بعضي از امور چون اعتقادي با ديگر جوامع بشري مي تواند متفاوت باشد، ولي اين تفاوت تاثيري در كليت الگوبرداري ديگر جوامع ندارد.

به سخن ديگر، ماموريت پيامبران(ع) ايجاد بستر براي قيام عمومي و همگاني توده هاي مردم به دور از هرگونه قيدي است. اين بدان معناست كه قيام توده ها براي احقاق حقوق و عدالت طلبي خود يك هدف مهم و اساسي در ساختار كلي آفرينش است و اين مسئله به خودي خود مي تواند انسان را به سوي هدف آفرينش سوق دهد. به اين معنا كه پازل ها و قطعات جامعه اسوه و الگو هرچند از همه جهات كامل و تمام است، ولي در اصل موضوع ماموريت پيامبران يعني عدالت طلبي مردم آن چه مهم است، آگاهي از حق و اقدام براي احقاق حقوق و عدالت است.

جامعه الگو مي تواند به جوامع بشري نشان دهد كه حقوق انساني چيست و چگونه مي توانند آن را به دست آورند. از اين رو استكبار جهاني عدالت ستيز و ظالم همواره در برابر ام القراي اسلام يعني جامعه اسوه و الگو مي ايستد و آن را به عنوان دشمن شماره يك خودشناسائي كرده و به مقابله جدي و اساسي با آن مي پردازد؛ زيرا ارايه الگو و اسوه به جوامع بشري براي احقاق حقوق و عدالت مي تواند بنيادهاي استكباري آنان را با خطر مواجه سازد و ريشه هاي ظلم جهاني را برچيند.

نقشه راه

براي تحقق بخشيدن به امت اسوه و الگوي جهاني، نقشه راه لازم است؛ زيرا يك نظريه جامع و كامل اگر بخواهد در جامعه اي اجرايي شود و تحقق يابد، مي بايست در يك فرآيندي پديد آيد؛ چرا كه ايجاد بسترهاي لازم، نيازمند ايجاد ظرفيت ها و شرايطي است.

به سخن ديگر، شرايط دنيا اين اقتضا را دارد كه امور در يك فرآيندي تحقق يابد و بسترها و شرايط تحقق فراهم آيد. از اين رو نقشه راه براي رسيدن به هدف لازم است. اين نقشه راه كمك مي كند تا امت بداند در چه موقعيتي قرار دارد و وضعيت او نسبت به هدف چگونه است؟ يعني امت از طريق نقشه راه مي تواند آگاه شود در چند مرحله مي تواند به آن هدف برسد و يا از نظر زماني چه مقدار طول مي كشد؟ يا اين كه چه بسترهائي را فراهم آورد يا چه گام هائي را به درستي برنداشته است و در كجا كمبود و كاستي دارد؟

با نگاهي به برنامه ها و سياست هاي پيامبر(ص) مي توان دريافت، پيامبر براي تحقق امت اسوه و متوسط و شاهد خويش، نقشه راهي داشته است. اين نقشه راه كه از آن گاه به سياست هاي گام به گام ياد مي شود، شرايط جامعه مدني را به گونه اي تغيير داد تا اين امت اسوه و نمونه ايجاد و به جامعه بشري ارايه شود.

از نظر بسياري از مفسران با آن كه قرآن يكباره و به صورت جمله واحده بر قلب پيامبر(ص) نازل شده است، با اين همه ارايه آيات قرآني منوط به تحقق شرايط آن بوده است. به اين معنا كه هر آيه اي در زماني به امت ارايه مي شود كه شرايط مناسب به عنوان سبب نزول و مانند آن فراهم آمده باشد. از اين رو پيامبر(ص) منتظر مي ماند تا فرمان خداوندي از طريق جبرئيل(ع) امين وحي برسد و ايشان آيه را به امت ارايه دهد. از اين جاست كه مسئله تعجيل در تلاوت و قرائت آيات مطرح مي شود؛ زيرا گاه پيامبر(ص) شرايط را براي ارايه آيه مناسب مي يافت و مي خواست آيه را ارايه دهد كه خداوند از ارايه آن باز مي داشت و نسبت به تعجيل ارايه آيه فرمان نهي صادر مي كرد.(قيامت، آيات 16 تا 19)

نقشه راه كمك مي كند تا انسان گام هائي را با دقت بيش تر، تحت برنامه و سياست هاي مشخص و چارچوب تعيين شده بردارد. لذا ولي فقيه به عنوان استمراردهنده همان راه پيامبران و پيامبر(ص) نقشه راه را مشخص مي كند. نامگذاري ها هر سال به قصد تبيين اين نقشه راه مي باشد تا امت در نهايت به هدف بزرگ اسوه و الگوي عيني جامعه جهاني برسد و چشم ناظران جهاني را به خود معطوف دارد.

در اين نقشه راه، همه چيز براساس فلسفه آفرينش، هدف بعثت و ماموريت اصلي پيامبران(ع) و امامان(ع) انجام مي گيرد؛ زيرا هدف، خدايي و رباني شدن بشر است. اين هدف تنها در سايه سار عدالت مي تواند تحقق يابد. از اين رو جامعه عدالت محور به عنوان هدف از اين نقشه راه مشخص و معلوم مي شود و برنامه ها و سياست ها در چارچوب آن ارايه مي گردد.

مهم ترين نشانه جامعه عدالت محور، عدالت اقتصادي آن است؛ زيرا عدالت اقتصادي همان عدالت مشهود و ملموس و به تعبير ديگر عدالت قسطي است كه به چشم مي آيد. اگر شما وارد هر جامعه اي شويد، نخستين چيزي كه از يك جامعه به چشم مي آيد مظاهر عدالت قسطي آن است. بنابراين در نقشه راه نخستين گام براي عدالت قسطي، تعريف اقتصاد است و در آن عدالت اقتصادي مورد توجه و تاكيد قرار مي گيرد.

مباني هستي شناختي

جهاد اقتصادي به عنوان نقشه راه تحقق عدالت قسطي مورد توجه و تاكيد مقام عظماي ولايت و امامت است؛ زيرا عدالت قسطي ماموريت اصلي پيامبران و امت اسلام به عنوان امت نمونه و اسوه بشمار مي رود.

هر چند كه به ظاهر چنين مي آيد كه اقتصاد يك مسئله مادي و دنيوي است و كمتر با مسئله دين ارتباط مي يابد؛ ولي اگر خوب دقت شود، روشن مي گردد كه اقتصاد به عنوان محور عدالت قسطي تا چه اندازه در سرنوشت بشر تاثير دارد؛ از اين رو، مي بايست در محور توجهات دين قرار گيرد. اين گونه است كه در اسلام و آموزه هاي قرآني همواره با تاكيد بر نماز بر انفاق توجه داده شده و ارتباط تنگاتنگ ميان دين و دنيا و معنويت و ماديت تبين و روشن شده است. بخش بزرگي از آموزه هاي قرآني به مسائل اقتصادي و مادي اختصاص يافته است؛ زيرا دنيا مزرعه آخرت است و زندگي مادي و دنيوي جان مايه زندگي معنوي و اخروي است. آسايش دنيوي در كنار آرامش دنيوي است كه آدمي را با هدف بزرگ سعادت اخروي يعني آسايش و آرامش ابدي و هميشگي آشنا مي سازد و نسبت به آن ترغيب و تشويق مي كند.

انتخاب عنوان جهاد براي يك حركت به ظاهر مادي و دنيوي، تاكيد بر اين نكته هستي شناختي است كه انسان موجودي آفريده خداوندي است كه در مقام پروردگاري و ربوبيت او را انتخاب كرده تا در مقام خلافت قرار گيرد و پس از خدايي و متاله شدن، در مقام ربوبيت و مظهريت آن بنشيند و هستي از جمله زمين و زميني ها را به كمال شايسته و بايسته ايشان از راههاي مختلف از جمله استعمار الارض(آبادسازي زمين) برساند.

واژه و اصطلاح اسلامي و كليدي «جهاد» افزون بر اين كه تاكيدي بر جنبه كار و تلاش مضاعف و همت مضاعف دارد، همچنين تبيين كننده جهت و سمت و سوي فعاليت هاي اقتصادي است؛ زيرا واژه جهاد با بار معناي خاص آن، بيانگر اين مطلب است كه محور همه حركت ها از جمله حركت هاي اقتصادي و مادي و دنيوي مي بايست، خداوند و متاله و رباني شدن انسان و جامعه بشري باشد. بنابراين، كارهاي اقتصادي رنگ و بويي عبادي و خدايي مي گيرد و همانند انفاق و استعمار الارض و ابتغاء الفضل، عملي عبادي و در مسير حركت آفرينش قرار داده مي شود. بنابراين هر كسي كه براي لقمه ناني حلال كار و تلاش مي كند، همانند مجاهدي در كارزار كافران حربي است كه جان در طبق اخلاص نهاده و كشته در اين راه، شهيد مي باشد.

مباني انسان شناختي

جهاد اقتصادي همان گونه كه مبتني بر مباني هستي شناختي تعريف و تبيين مي شود، براساس مباني اسنان شناختي نيز تبيين مي شود. از آن چه گذشت مي توان اين مباني را به دست آورد. به اين معنا كه انسان در جهاد اقتصادي تنها ابزار توليد همانند خيش نيست، بلكه محور اقتصاد است. به اين معنا كه حركت هاي اقتصادي نبايد همانند حركت هاي نظام سرمايه داري براي توليد بيشتر و بهره كشي و استثمار باشد، بلكه بايد براي تعالي روح و روان آدمي و در چارچوب خدايي و رباني شدن بشر باشد.

اگر كار اقتصادي در يك جامعه اسوه و نمونه انجام مي گيرد، همواره به هدف ايجاد بستري براي تعالي و كرامت و شرافت بشري است؛ چرا كه اقتصاد يا ماديات هدف نيست، بلكه خود ابزاري براي بشر است تا انسان ها بتوانند ظرفيت هاي وجودي خود را كشف كرده و اسماي الهي را در خود تحقق بخشند و متاله و خدايي شده و در مقام مظهريت ربوبيت و پروردگاري نشسته و هستي را به سوي كمال رهنمون شوند.

جامعه الگو بايد شرايط را در جامعه چنان فراهم آورد تا همگان به فلسفه آفرينش خود و جهان آگاه شده و نسبت به حقوق و تكاليف خود دانا شده و زمينه خدايي شدن در يك فضاي سالم را دارا شوند. بنابراين، آسايش و آرامش به عنوان اصل محوري مورد توجه و تاكيد قرار مي گيرد. اين آسايش و آرامش در يك فضاي عدالت محور تحقق مي يابد. از اين رو عدالت قسطي يعني عدالت اقتصادي و مادي به عنوان هدف آغازين هر جامعه بشري مورد تاكيد اسلام و قرآن قرار گرفته است؛ زيرا جامعه آگاه به عدالت و خواهان آن مي تواند بستر لازم را براي فهم و درك اهداف آفرينش فراهم آورد. و لذا خداوند از پيامبران مي خواهد تا جوامع را نسبت به اين عدالت قسطي آگاه سازند و توده را براي تحقق آن به قيام ترغيب و تشويق كنند؛ زيرا آگاهي توده هاي مردم از هر دين و مذهب و نژاد نسبت به عدالت قسطي و قيام براي آن، خود بهترين شرايط را براي ادامه راه فراهم مي آورد.

به سخن ديگر، نقشه راه اسلام بر اين است كه در گام نخست، مردم را نسبت به حقوق خود آگاه كند و بي توجه به مذهب و دين و نژاد، آنان را به مقابله با ظلم و اجراي عدالت قسطي و عدالت اقتصادي ترغيب و تشويق نمايد؛ زيرا بر اين باور است كه در فضايي كه عدالت قسطي تحقق دارد، شرايط براي حركت به سوي فلسفه آفرينش و انسان فراهم تر و آماده تر است.

جهادي بودن حركت اقتصادي

اين كه حركت اقتصادي و عدالت مي بايست جهادي باشد، هدف حركت اقتصادي را نيز تبيين و روشن مي كند؛ زيرا هر حركت مادي و دنيوي كه به عنوان وسيله بودن و ابزاري بودن ديده نشود، عين ضلالت و گمراهي است.

به سخن ديگر، حركت هاي مادي و دنيوي بايد در چارچوب اين حكم كلي اسلامي باشد كه «الدنيا مزرعه الاخره؛ دنياكشتزار آخرت است.» به اين معنا كه حركت هاي اقتصادي و مادي و دنيوي نمي بايست اصالت نيابند، بلكه بايد به عنوان مقدمه و ابزار ديده شوند تا از هدف اصلي آفرينش هستي و انسان دور نشود.

قرآن بارها و بارها بر حركت هاي مادي و دنيوي كه به دنيا و ماديات اصالت و ارزش نفسي بخشيده اند، خرده گرفته است. از نظر قرآن هر حركت مادي و دنيوي كه دنيا و ماديات را اصيل شمارد، حركت باطل و گمراه كننده است؛ چرا كه بايد حركت هاي مادي و دنيوي از جمله حركت هاي اقتصادي، حركت هاي با محوريت آخرت و معنويت باشد. اين گونه است كه ابزاري بودن دنيا و هر آن چه در آن است مورد توجه و تأكيد خداوند در قرآن است و عناويني چون زهد و رياضت و تقوا و مانند آن به عنوان تبيين گر مهم ابزاري بودن دنيا، در آيات قرآن بارها تكرار مي شود.

بر اين اساس، حركت هاي اقتصادي امت اسوه و شاهد مي بايست حركت هاي جهادي و با هدف خدا، آخرت و معنويت باشد كه همان متاله و رباني شدن انسان و جامعه است.

جهادي بودن افزون بر اين كه هدف حركت اقتصادي را تبيين مي كند، همچنين موقعيت هر فرد را در اين موضوع روشن مي كند. به اين معنا كه هر شخص در هر موقعيت و منزلت و ثروت و قدرتي كه هست لازم است نهايت تلاش و كوشش را مبذول دارد تا اين شكوفايي اقتصادي تحقق يابد و تمدن اسلامي به منصه ظهور برسد. هرگونه كوتاهي، در حكم قاعدين شدن انسان و موجب طرف اجتماعي در دنيا و عذاب اخروي مي شود.

صرفه جويي، پرهيز از اسراف و اتراف و مانند آن، به عنوان بخشي از اين جهاد اقتصادي معنا مي يابد و هرگونه مصرف بي رويه در حكم حركت در مسير اخوان شياطين و ياران قاسطين معنا مي شود و مسرفان و مترفان، دشمن دين و ملت شمرده مي شوند.

اصول جهاد اقتصادي

اين كه حركت هاي اقتصادي مي بايست جهادي باشد، اصولي را مي طلبد كه مبتني بر مباني هستي شناختي و انسان شناختي است.

اين اصول عبارتند از:

1- عدالت محوري: اگر حركت اقتصادي قرار است در شكل جهاد اقتصادي سامان يابد، بايد اصولي در آن مراعات گردد تا جهاد تحقق يابد؛ زيرا چنان كه گفته شد جهاد، اصطلاح اسلامي با بار مثبت زياد است.

جهاد بايد همواره در راه خدا باشد و راه خدا در هر چيزي عدالت است؛ چرا كه نظام احسن هستي براساس عدالت شكل گرفته است. بر اين اساس، عدالت نقش بسيار اساسي در همه ابعاد هر چيزي از جمله حركت ها و فعاليت هاي اقتصادي دارد. از اين رو عدالت در حوزه ابزار، روش و هدف بايد مورد توجه قرار گيرد. بنابراين، در هر جايي كه تقابل يا تضادي در مقام حكم يا تزاحمي در مقام اجرا با عدالت پيش آيد، بايد عدالت به عنوان اصل حاكم مقدم گردد و به هيچ وجه نمي توان از ابزار يا روش يا هدفي استفاده كرد كه عدالت را تضعيف يا ساقط مي كند.

2- سالم سازي اقتصادي: اصولا همه چيز در دنيا از آن همگان است و كسي را نرسد كه مدعي مالكيت حقيقي چيزي باشد؛ چرا كه تنها مالك حقيقي خداوند است و ديگران از مالكيت اعتباري و غيرحقيقي برخوردارند. بر اين اساس، هر عملي در دنيا از جمله عمل اقتصادي بايد با اين اصل، هماهنگ و سازگار باشد.

هرگاه جريان اقتصادي برخلاف بهره مندي عده اي باشد، آن جريان به عنوان جريان ناسالم و باطل شناخته مي شود و بايد تغيير كند يا اصلاح گردد. از جمله اصول اقتصادي اسلام جريان سالم و گردش عدالت محور اقتصاد در جامعه است. لذا خداوند براي دسترسي همگان نسبت به منابع زمين قوانيني از جمله قانون «انفال» و «في» را صادر كرده است تا گردش سالم اقتصادي در جامعه جاري شود و سرمايه ها و منابع مادي دنيا در انحصار افرادي محدود قرار نگيرد. (حشر، آيه 7 و آيات ديگر قرآن)

بر اين اساس، حركت اقتصادي بايد در چارچوب جريان و گردش سالم اقتصادي صورت گيرد و هرگونه عمل اقتصادي حتي به قصد شكوفايي اقتصادي اگر همراه با تخريب اصل عدالت يا گردش سالم و فراگير اقتصادي باشد، عملي باطل و ناحق شناخته مي شود. بنابراين، نمي توان به انگيزه رونق و شكوفايي اقتصادي، گروهي از مردم را از منابع اقتصادي يا سرمايه ها و مانند آن محروم كرد و آنان را در فقر مطلق رها كرد يا به آن كشاند.

3- برنامه ريزي و تقسيم كار: حركت اقتصادي اگر بخواهد مانند عمل جهادي انجام شود بايد براساس اصل اساسي برنامه ريزي انجام گيرد؛ زيرا جهاد اين معنا را مي رساند كه دشمني در مقابل، حضور دارد كه او نيز طرح و برنامه هايي دارد و مقابله با او تنها با برنامه ريزي و پيش بيني حركت هاي مقابل و بصيرت، شدني است.

همچنين حركت جهادي بايد همراه با تقسيم كار و حمله همه جانبه از قلب و يمين و يسار انجام گيرد و تنها بخشي از جبهه تقويت نشود. به اين معنا كه بايد حركت همه جانبه در صنعت، معدن، كشاورزي و ديگر فناوري هاي روز انجام گيرد و جهاد، فراگير و همه جانبه باشد و اين طور نباشد كه به بخشي توجه شود و از بخش هاي ديگر غفلت گردد.

4- بهره گيري از همه ظرفيت ها: در آيات قرآني از امت اسلام خواسته شده تا از همه عده و عده (افراد و ابزار) استفاده شود تا به موفقيت كامل دست يابند. بنابراين، لازم است در جهاد اقتصادي از همه ظرفيت هاي امت اسلام و كشور استفاده و همه نفرات و ابزارها و وسايل و امكانات به كار گرفته شود. هرگونه قعود (كوتاهي) افراد جامعه مي تواند موجب تزلزل حركت جهاد اقتصادي شود و ناديده گرفتن و عدم بهره گيري از همه امكانات مي تواند آسيب جدي بر جامعه وارد سازد.

5- اصول ديگر: بي گمان پرداختن به همه اصول جهاد اقتصادي در اين مطلب كوتاه شدني نيست. با نگاهي به آموزه هاي قرآني مي توان اصول چندي را براي جهاد اقتصادي شناسايي كرد. از جمله اين اصول مي توان به اصل آباداني زمين و دوري از فساد و تباهي اشاره كرد. به اين معنا كه فعاليت هاي اقتصادي به سبب صبغه و رنگ جهادي بودنش نبايد موجب فساد و تباهي زمين يا اهل آن شود. همچنين جهاد اقتصادي بايد براساس اصول خدمت رساني به بشر و ديگر آفريده هاي الهي، فراهم آوري بستر مناسب براي رشد انسان، حفظ كرامت، عزت و شرافت، يا اصل آرامش و آسايش، امنيت و مانند آن باشد. تبيين همه اين اصول فرصت و وقت ديگري را مي طلبد كه اميد است به ياري خداوند در آينده به آن ها پرداخته شود.

 منبع: سماموس



پنج شنبه 22 اردیبهشت 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

جهاد اقتصادی، جهاد فی سبیل الله است

تمرکز دشمن بر روی ضربه زدن از راه اقتصاد است

امسال سال جهاد اقتصادى است. جهاد اقتصادى متوجه یک نکته‌ى اساسى است در مسئله‌ى اداره‌ى کشور و مدیریت کشور؛ و آن این است که امروز دشمن براى مبارزه‌ى با اسلام و جمهورى اسلامى، بر روى مسئله‌ى اقتصاد متمرکز شده است. براى اینکه مردم را از دولت جدا کنند، از نظام جدا کنند، فاصله و شکاف ایجاد کنند، دنبال این هستند که در مسئله‌ى اقتصادى کشور مشکل ایجاد کنند.

خصوصیات مجاهدت در جهاد اقتصادی

پس جهاد اقتصادى لازم است؛ یعنى همین مبارزه، همین پیکار، منتها جهادگونه، با همه‌ى توان، با همه‌ى وجود، با قصد خالص، با فهم و بصیرتِ اینکه داریم چه کار میکنیم. سال جهاد اقتصادى معنایش این است. بخشهاى اقتصادى کشور در همه‌ى قسمتهاى دولتى و غیر دولتى اگر به توفیق الهى پایبند به این مجاهدت باشند، یک جهش به وجود خواهد آمد و همه‌ى مردم در این موفقیت سهیمند.
 آنچه که من به جامعه‌ى کارگرى سفارش میکنم، اتقان و محکم‌کارى است. این حدیث را من مکرر خوانده‌ام که فرمود: «رحم اللَّه امرء عمل عملا فأتقنه». پیغمبر میفرماید: کار را محکم باید انجام داد، درست باید انجام داد؛ رحمت خدا بر چنین کسى.

اهمیت دادن به کالای ایرانی

  ما باید کارى کنیم که کالاى ایرانى به عنوان یک کالاى محکم، مطلوب، زیبا، همراه با سلیقه و بادوام در ذهن مصرف کننده‌ى ایرانى و غیر ایرانى باقى بماند. این باید همت مجموعه‌ى کارآفرینى و کارگرى و متصدیان این امر باشد. البته این کار، پیش‌نیازهائى دارد. ممکن است آموزش مهارتهاى لازم، دوره‌هاى ایجاد مهارت لازم باشد – که اینها کار دستگاه‌هاى دولتى و امثال دولتى است – لیکن باید هدف این باشد.

به کارگیری ذوق و سلیقه ایرانی در کالاها

کارگر ایرانى آنجائى که ذوق خود را به کار میبرد، سلیقه‌ى خود را به کار میبرد و سرپنجه‌ى ماهر خود را به کار میبرد، کار جالب و تماشائى از آب در مى‌آید.
  این کارهاى هنرىِ آمیخته‌اى از هنر و کار که ایرانى‌ها در گذشته داشتند، امروز هم وجود دارد؛ این معنا محسوس و مشهود است. آنجائى که ذوق و هنر ایرانى به میدان مى‌آید – همین کارگرى که دارد کار میکند، ابتکارش، ذوقش، هنرش، محکم‌کارى‌اش – کار میشود جالب و ماندگار.

تولید کالاهایی بهتر از مشابه خارجی

الان خوشبختانه در تولیدات کشور محصولات زیادى هست که از مشابهات خارجى‌اش بعضى بهتر است، بعضى بمراتب بهتر است؛ هم زیباتر، هم محکمتر، هم جالبتر؛ این را ما باید عمومیت بدهیم، در همه‌ى مواد تولیدى‌مان؛ چه مواد مصرفىِ خوراکى، چه مسائل مربوط به پوشاک، چه مسائل زندگى، چه مسائل تزئینى. در همه‌ى چیزهائى که تولید میشود، باید این را در نظر بگیریم؛ و میتوانیم.

ایجاد محصول بادوام، زیبا و فاخر

مجموعه‌ى کارگرى، طراحان، مهندسان، سرمایه‌گذاران، کارگران دستى، کارگران ماشینى میتوانند این کار را انجام دهند. ما باید همتمان را بر این قرار بدهیم؛ ایجاد محصول بادوام، زیبا و فاخر. این، یک کار کلان است.

مصرف کالای داخلی

 نکته‌ى دیگر که خطاب به همه‌ى مردم کشور است، مصرف کالاى داخلى است. یکى از آفات موجود اجتماعى ما که ریشه‌ى آن، میراث دوران طاغوت و دوران ظلمانىِ گذشته است، همین است که افراد، دلبسته‌ى به تولیدات بیگانه باشند. یک وقت تولید داخلى نداشتیم؛ یک وقت تولید داخلى، تولید غیر قابل مصرفى بود؛ امروز اینجورى نیست؛ امروز تولیدات داخلى، تولیدات مرغوب و مطلوب است. در عین حال یک عده‌اى خوششان مى‌آید که بگویند فلان نشان خارجى روى لباسشان هست یا روى وسیله‌ى خوراکى‌شان هست؛ این یک بیمارى است؛ این بیمارى را باید علاج کرد. این کار، توجه نکردن به این است که ما در این مملکت داریم زندگى میکنیم و از نعمتهاى الهى بر این کشور داریم برخوردار میشویم. آن وقت پولى را که در این کشور به دست مى‌آوریم، میریزیم توى جیب یک کارگر خارجى، به زیان یک کارگر داخلى. این معنایش این است که ما به نیاز داخل، به کارگر داخل که دارد زحمت میکشد و جنس تولید میکند، بى‌اعتنائى میکنیم، میرویم سراغ کارگر خارجى. این خیلى عادت بدى است.

مردم بروند سراغ کالای داخلی، کالای داخلی هم قانع کننده باشد

 در سال جهاد اقتصادى، به نظر من یکى از قلمهاى مجاهدت اقتصادى مردم این است که بروند سراغ کالاى ساخت داخل؛ آن را بخواهند. البته این طرف قضیه هم این است که کالاى ساخت داخل بایستى قانع‌کننده باشد؛ بایستى دوامش، استحکامش، مرغوبیتش جورى باشد که مشترى را قانع کند؛ این هر دو در کنار هم، یک کار لازم و واجبى است.

مسائل مهم دیگر در سال جهاد اقتصادی

 البته مسائلى که باید مسئولین کشور ان‌شاءاللَّه با همت دنبال کنند، مسائل متعددى در زمینه‌ى سال جهاد اقتصادى است. مسئله‌ى اشتغال بسیار مهم است؛ کارآفرینى بسیار مهم است؛ مسئله‌ى پرداختن به زیرساختهاى اقتصادى در سراسر کشور، که خب، افراد صاحب‌فکرى، صاحب‌نظرى نشسته‌اند اینها را بررسى کردند، مشخص کردند، دنبال کردن اینها بسیار مهم است. همچنین مسئله‌ى صنعت، مسئله‌ى کشاورزى، مسائل گوناگونى که در این زمینه‌ها هست، مسائل مهمى است.



پنج شنبه 22 اردیبهشت 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

همه ملت در جهاد اقتصادي مسوول و سهيم هستند

جمهوري اسلامي ايران در تاريخ پر افتخار سه دهه گذشته خويش به خوبي توانسته است زمينه حركت هاي كلان و جهادي را در عرصه هاي مختلف آماده سازد و كشور را در حيطه هاي مختلف براي دست يابي به موفقيت هاي گوناگون مهيا نمايد. در حال حاضر پس از بيش از سه ده تلاش و مبارزه جمهوري اسلامي ايران در شرايطي قرار گرفته است كه سرمايه لازم و نيروي انساني مورد نياز براي حركت به سمت آرمانهاي كلان اسلامي را داراست. از اين روست كه دهه چهارم انقلاب اسلامي دهه پيشرفت و عدالت نامگذاري شده است. رهبر معظم انقلاب اسلامي در جمع فعالان و متخصصان نفتي كشور و نيز گروه هايي از مردم همدان خاطر نشان ساختند كه اكنون نشانه هاي رشد و تعالي فكري و عملي در ملت ايران فراهم آمده است و از اين رو اكنون زمان مجاهدت در عرصه هاي گوناگوني است كه در ميان اين عرصه ها امسال به عنوان سال جهاد اقتصادي نام گذاري شده است. چنان كه رهبر معظم انقلاب اسلامي خاطر نشان ساختند همه اين دستاوردها و موفقيت ها مرهون خدمات و فداكاري هاي گذشته خصوصا خانواده هاي شهدا و ايثارگران و جانبازاني است كه با ايثار در راه خود كشور را از گردنه هاي صعب العبور رد كرده و به عزت و توانايي رسانده اند. نكته مهم ديگر اين است كه دوران مجاهدات و تلاش به گذشته محدود نمي شود. هر چند در زمانهاي مختلف مجاهدت و تلاش شكل متفاوتي به خود مي گيرد اما بايد توجه داشت كه امروز هم هنوز دشمنان ملت ايران در پي ايجاد مشكلات و معضلات براي ملت هستند. نكته مهم ديگر در فهم شعار سال درك مفهوم جهاد است كه رهبر معظم انقلاب اسلامي آن را در شعار سال قرار داده اند و به جاي عبارت "تلاش اقتصادي " اين سال را سال "جهاد اقتصادي " ناميده اند. منظور از جهاد اقتصادي آن است كه در اين تلاش گسترده و پي گير ما با دشمني دشمنان نيز مواجه هستيم و بايد براي موفقيت علاوه بر تلاش به مبارزه و درگيري با دشمن در اين عرصه نيز بپردازيم. از ديگر نكاتي كه رهبر معظم انقلاب اسلامي در اين حيطه خاطر نشان ساختند اين است كه جهاد اقتصادي امري خاص يك گروه خاص و يا بخش مخصوصي از جامعه نيست. يعني اين گونه نيست كه مخاطب جهاد اقتصادي كه رهبر معظم انقلاب اسلامي مطرح فرموده اند صرفا مسوولان اقتصادي و يا اشخاصي باشند كه درعرصه هاي اقتصادي كلان يا خاصي فعاليت ميكنند. همه مردم و همه كساني كه در عرصه هاي مختلف مشغول هستند مخاطب اين پيام و شعار هستند.

سال 1390 به لطف خداي متعال و با اميد به الطاف خفيه و جليه حضرت حق با شعار جهاد ااقتصادي آغاز گرديده است. در همين راستا در اولين سفر پس از سفر مشهد مقدس در ابتداي سال نو مقام معظم رهبري به بازديد از بخش هاي صنعتي و نفتي كشور در عسلويه در استان بوشهر پرداختند.
در اين سفر كه به يكي از مهمترين مناطق صنعت نفت كشورمان صورت گرفته است، رهبر معظم انقلاب اسلامي به بيان برخي مطالب بسيار مهم در مورد شعار سال و وضعيت كنوني كشور پرداختند كه در ادامه به صورت خلاصه به برخي از اين نكات مهم خواهيم پرداخت:

رشد و تعالي فكري و عملي ملت ايران
جمهوري اسلامي ايران در تاريخ پر افتخار سه دهه گذشته خويش به خوبي توانسته است زمينه حركت هاي كلان و جهادي را در عرصه هاي مختلف آماده سازد و كشور را در حيطه هاي مختلف براي دست يابي به موفقيت هاي گوناگون مهيا نمايد. در حال حاضر پس از بيش از سه ده تلاش و مبارزه جمهوري اسلامي ايران در شرايطي قرار گرفته است كه سرمايه لازم و نيروي انساني مورد نياز براي حركت به سمت آرمانهاي كلان اسلامي را داراست. از اين روست كه دهه چهارم انقلاب اسلامي دهه پيشرفت و عدالت نامگذاري شده است. رهبر معظم انقلاب اسلامي در جمع فعالان و متخصصان نفتي كشور و نيز گروه هايي از مردم همدان خاطر نشان ساختند كه اكنون نشانه هاي رشد و تعالي فكري و عملي در ملت ايران فراهم آمده است و از اين رو اكنون زمان مجاهدت در عرصه هاي گوناگوني است كه در ميان اين عرصه ها امسال به عنوان سال جهاد اقتصادي نام گذاري شده است به تعبير معظم له: "خوشبختانه در همه‌ى گوشه و كنار كشور و در هر بخشى و به نحوى نشانه‌هاى رشد و تعالى فكرى و عملىِ ملت عزيزمان آشكار است. در يك دوره‌اى، مستكبران متجاوز و سلطه‌طلب كه اهميت اين منطقه از عالم را درك كرده بودند، تصميم داشتند اين حوزه‌ى ثروتمند خليج فارس را به طور كامل قبضه كنند و در اختيار بگيرند. همان استعمارگرانى كه شبه‌قاره‌ى هندوستان را به آن روز درآوردند و با حضور خودشان آن ضربه‌هاى جبران‌ناپذير را به آن مردم زدند، و در شمال آفريقا به نحو ديگر و در شرق آسيا به نحو ديگر، حاضر نبودند از اين منطقه دل بكنند و طمع ببُرند. "
در فراز ديگري از سخنانشان رهبر معظم انقلاب اسلامي خاطر نشان ساختند كه فضاي عمومي كشور به واسطه همين مقدمه سازي مهم در سالهاي گذشته و تلاش هاي صورت گرفته در سالهاي اخير فضاي كار و مجاهدت است: "خوشبختانه فضاى عمومى كشور، فضاى كار است؛ فضاى تلاش است؛ فضاى همدلى است؛ اين به بركت مجاهدتهائى است كه قبلاً انجام گرفته است. امروز جمعى از خانواده‌هاى شهداى اين منطقه هم در اين جمع حضور دارند. حتماً بايد بدانيم كه آنچه امروز ما موفقيت به دست مى‌آوريم، به بركت مجاهدت شهيدان و خون شهيدان و ايثار شهيدان است؛ شهيدان، جانبازان، ايثارگران. بعضى به ميدان جنگ رفتند، جانهاى خودشان را هم عرضه كردند، اجر ايثار فى‌سبيل‌اللَّه را بردند؛ اگرچه خداى متعال جانهاى اينها را بحمداللَّه حفظ كرده است و اينها در خدمت انقلاب و در خدمت كشور قرار دارند. اين ايثارگرى‌ها و اين مجاهدتهاست كه امروز ملت ما را به اين عزت و به اين توانائى رسانده است و به او فرصت داده است كه بتواند اين كارهاى بزرگ را انجام دهد. "
چنان كه رهبر معظم انقلاب اسلامي خاطر نشان ساختند همه اين دستاوردها و موفقيت ها مرهون خدمات و فداكاري هاي گذشته خصوصا خانواده هاي شهدا و ايثارگران و جانبازاني است كه با ايثار در راه خود كشور را از گردنه هاي صعب العبور رد كرده و به عزت و توانايي رسانده اند.
جمهوري اسلامي در برابر همه اهداف استكبار
نكته مهم ديگر اين است كه دوران مجاهدات و تلاش به گذشته محدود نمي شود. هر چند در زمانهاي مختلف مجاهدت و تلاش شكل متفاوتي به خود مي گيرد اما بايد توجه داشت كه امروز هم هنوز دشمنان ملت ايران در پي ايجاد مشكلات و معضلات براي ملت هستند و حتي در خيال خام خود تصور بر اندازي نظام جمهوري اسلامي ايران و بر هم زدن دوره عزت ملت را دارند. اين در حالي است كه چنين خيال خامي هرگز به نتيجه نخواهد رسيد چرا كه ملت ايران به اميد خدا و لطف لايزال الهي مستظهر است و در حمايت از جمهوري اسلامي ايران از هيچ مجاهدتي فروگذار نمي كند و جمهوري اسلامي نيز چنان كه امام راحل عظيم الشان ملت ايران فرموده بودند در برابر همه دنياي استكبار ايستاده است. به تعبير رهبر معظم انقلاب اسلامي "امروز هم يك دوران ديگرى است. سلطه‌گران و متجاوزان بين‌المللى به نحو ديگرى در فكر اين هستند كه به هر نقطه‌اى از نقاط عالم كه ميتوانند، دست بيندازند و منافع نامشروع خودشان را تأمين كنند، ولو به قيمت نابود كردن هويت و عزت ملتها؛ همان طور كه مشاهده مي‌كنيد در گوشه و كنار دنيا و بخصوص در اين منطقه، در اين سالها دارند انجام مي‌دهند. آنچه در ايران اتفاق افتاده است، درست نقطه‌ى مقابل هدفها و اطماع استكبار جهانى است. در اينجا نظامى متكى به مردم، متكى به دلها، به ايمانها، به عاطفه‌ها شكل گرفته است؛ با اهداف اسلامى، با اهداف قرآنى، با اهداف "و للَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين "، با اين اعتقاد و باورى كه هيچ‌گونه فشار و تحميلى نمي‌تواند آن را متزلزل كند؛ يك نظامِ اين‌چنينى؛ نظام اسلامى. خود اين ايستادگى، خود اين مقاومت در مقابل طمع‌ورزى بيگانگان، مراكز قدرت جهانى را به خشم مى‌آورد. سى سال است اينها دارند خشم خودشان را به نحوى ابراز مي‌كنند، اما با اراده‌ى ملت ايران - كه متكى به اراده‌ى پروردگار متعال است و با اطمينان به وعده‌ى الهى است - دشمنان ناكام مانده‌اند و ملت ايران روزبه‌روز عرصه‌هاى پيشرفت و تكامل و تعالى را پيموده است. "

معناي جهاد اقتصادي
يكي از نكات مهم در آغاز هر سال با توجه به شعاري كه در آن سال مطرح مي شود اين است كه مفهوم صحيح شعار آن سال درك شود و براي آن مفهوم صحيح تلاش و براي اجراي آن كوشش گردد. همانطور كه باقي ماندن در حد شعار و نپرداختن به عمل مي تواند يك معضل و كوتاهي در برخورد با شعار سال باشد؛ درك نادرست شعار سال نيز مي تواند باعث شود كه تلاشها و كوشش هاي صورت گرفته جهت صحيح خود را پيدا نكند. به همين دليل است كه معمولا رهبر معظم انقلاب اسلامي در ابتداي سال و در اولين سخنراني هاي خويش به تشريح مفهوم شعار سال مي پردازند و البته از مسوولان و مخاطبان خويش مي خواهند كه براي اين مفهوم صحيح تلاش و كوشش كنند و از تبليغات و كارهاي ظاهري كم اثر و گاه پرهزينه خودداري كنند. ايشان در سخنراني اخير خويش در بيان مفهوم صحيح شعار سال بيان داشتند: "من امسال را "سال جهاد اقتصادى " اعلام كرده‌ام. اين معنايش اين است كه ملت ايران در اين برهه‌ى از زمان، جهادش به طور عمده در عرصه‌ى اقتصاد است... براى اقتصاد يك كشور، مهمترين بخشى كه مي‌تواند يك شكوفائى پايدار را به وجود بياورد، توليد است؛ بخصوص آن بخش اقتصاد توليدى‌اى كه متكى است به دانش، متكى است به علم؛ اينجا اين‌جور است؛ هم اقتصادى است، هم توليدى است، هم علمى است؛ دانش‌بنيان است. اين، شايسته‌ى ملت ايران است. اگر يك روز مردم اين منطقه و مردم بخشهاى مختلف كشور در مقابل زورگوئى و پرروئى و زياده‌طلبى دولتهاى غارتگر و متجاوز، آنجور بايد مى‌ايستادند، امروز در مقابل آن قدرتها شكل ايستادگى پيچيده‌تر است، حساس‌تر است، متنوع‌تر است؛ احتياج دارد به يك مجاهدت پيچيده و عميق. خوشبختانه ملت ما با فرهنگ مجاهدت آشناست. ما از مجاهدت، بيگانه نيستيم. ملت ما در ميدانهاى جهاد؛ هم جهاد نظامى، در دوران هشت سال دفاع مقدس؛ هم جهاد سياسى، در طول اين مدت؛ هم جهاد اقتصادى و علمى، يك ملت امتحان‌داده است. ما آشنا هستيم با جهاد. اين جهادى كه امروز بايد انجام دهيم - جهاد اقتصادى - از جهادهائى كه تا امروز ملت ايران انجام داده، مشكل‌تر نيست؛ اما بايد بدانيم چه كار مي‌خواهيم بكنيم. "

تفاوت جهاد اقتصادي با تلاش اقتصادي
نكته مهم ديگر در فهم شعار سال درك مفهوم جهاد است كه رهبر معظم انقلاب اسلامي آن را در شعار سال قرار داده اند و به جاي عبارت "تلاش اقتصادي " اين سال را سال "جهاد اقتصادي " ناميده اند. منظور از جهاد اقتصادي آن است كه در اين تلاش گسترده و پي گير ما با دشمني دشمنان نيز مواجه هستيم و بايد براي موفقيت علاوه بر تلاش به مبارزه و درگيري با دشمن در اين عرصه نيز بپردازيم. كه البته در هر عرصه درگيري و مجاهدت حالت خاص خودش را دارد. به تعبير معظم له: "جهاد اقتصادى، صرفاً تلاش اقتصادى نيست. جهاد يك بارِ معنائى ويژه‌اى دارد. هر تلاشى را نميشود گفت جهاد. در جهاد، حضور و روياروئى با دشمن، مفروض است. انسان يك تلاشى مي‌كند، دشمنى در مقابل او نيست؛ اين جهاد نيست. اما يك وقت شما مي‌خواهيد يك تلاشى را انجام دهيد، كه بخصوص يك دشمنى سينه به سينه‌ى شما ايستاده است؛ اين مي‌شود جهاد. ممكن است يك وقت اين جهاد به شكل قتال(جنگ) باشد، ممكن است جهاد مالى باشد، ممكن است جهاد علمى باشد، ممكن است جهاد فنى باشد؛ همه‌ى اينها جهاد است؛ انواع و اقسام جهاد و مبارزه است. اگر بخواهيم در ادبياتِ امروز ما براى "جهاد " معادلى پيدا كنيم، مي‌شود "مبارزه ". جهاد اقتصادى، يعنى مبارزه‌ى اقتصادى. "

همه در جهاد اقتصادي شريك و مسوولند
از ديگر نكاتي كه رهبر معظم انقلاب اسلامي در اين حيطه خاطر نشان ساختند اين است كه جهاد اقتصادي امري خاص يك گروه خاص و يا بخش مخصوصي از جامعه نيست. يعني اين گونه نيست كه مخاطب جهاد اقتصادي كه رهبر معظم انقلاب اسلامي مطرح فرموده اند صرفا مسوولان اقتصادي و يا اشخاصي باشند كه درعرصه هاي اقتصادي كلان يا خاصي فعاليت ميكنند. همه مردم و همه كساني كه در عرصه هاي مختلف مشغول هستند مخاطب اين پيام و شعار هستند. به تعبير ايشان: "همه هم مسئولند. اين مردان مؤمنى كه بعضى از آنها را ما امروز ديديم و بسيارى از شماها در اين مجموعه مشغول كار هستيد و جزو آنها هستيد، اين كارتان جهاد است. اين كارى كه در اين منطقه‌ى صنعتى و اقتصادىِ عظيم دارد انجام مي‌گيرد، يك جهاد است. نيت اگر نيت خدائى باشد، مي‌شود جهاد فى‌سبيل‌اللَّه. وقتى انسان براى اعلاى كلمه‌ى حق، اعلاى كلمه‌ى اسلام، عزت بخشيدن به امت اسلامى و ملت مؤمن و مسلمان ايران تلاش مي‌كند، اين جهاد مي‌شود جهاد فى‌سبيل‌اللَّه. آن وقت در اين تلاش، بركات و عظمت و شأن جهاد فى‌سبيل‌اللَّه وجود دارد. من از همه‌ى كاركنان، متخصصان و فعالان اين عرصه - ضمن تشكر - به جد مي‌خواهم كه كار خودتان را جهاد فى‌سبيل‌اللَّه بدانيد؛ احساس خستگى نكنيد و بدانيد جهاد فى‌سبيل‌اللَّه وعده‌ى الهى بر پيروزى آن است.
وقتى براى خدا و در راه خدا حركت مي‌كنيد، به پيروزى خواهيد رسيد. امسال همه‌ى اجزاى گوناگون ملت ما، مسئولين كشورى، مسئولين بخشهاى گوناگون استانى در گوشه و كنار كشور و آحاد مردم، همه بايد اين تلاش را براى خدا در پيش بگيرند. خداى متعال هم بركت خواهد داد. خداى متعال به آن تلاشى، به آن كارى، به آن نيت و عزمى كه در اين جهت باشد، حتماً بركت مي‌دهد و كمك مي‌كند؛ كمااينكه در طول اين سى و دو سال تا امروز خداى متعال به ما كمك كرده. بدون اراده‌ى الهى، امكان نداشت يك ملتى بتواند در مقابل استكبار جهانى بايستد. در اين منطقه‌ى معادن غنى گازي، خب ما شريكى داريم؛ حالا من نمي‌خواهم تعبير كنم به رقيب. شما وقتى نگاه مي‌كنيد، مى‌بينيد همه‌ى كسانى كه از پيشرفت ملت ايران ناراضى‌اند، آنجا در مواجهه‌ى با ملت ايران جمع شده‌اند، متراكم شده‌اند؛ آن طرف را كمك كنند و هرچه مي‌توانند، در كار اين طرف كارشكنى كنند. اين معناى جهاد و مبارزه را نشان مي‌دهد؛ اينكه انسان در مقابل خود، دشمنىِ دشمن و خصم را احساس كند.
هر يك قدمى كه شما در اين كار و امثال اين كار پيش برويد، دشمن را عصبانى مي‌كند، ناراحت مي‌كند؛ هرچه هم بتوانند، كارشكنى مي‌كنند. هرچه شما براى اين پيشرفت احتياج داشته باشيد، آنها سعى مي‌كنند بر روى آن متمركز شوند و دسترسى شما به آن را مشكل كنند، دشوار كنند. علاج چيست؟ علاج، برگشتن و تكيه كردن به خود؛ استمداد از توانائى‌هاى خود؛ اين چشمه‌ى جوشان تمام نشدنى اراده‌ى انسانى و استعدادى كه بحمداللَّه در ايران عزيز ما، در مردم ما، در نسل جوان ما وجود دارد. "
رهبر معظم انقلاب اسلامي خاطر نشان ساختند كه همه ملت ايران در اين جهاد اقتصادي شريك هستند و همه با هم بايد در اين عرصه اين بار بر زمين مانده را بردارند تا بتوانند بر دشمني هاي صورت گرفته در اين زمينه فائق آيند. ايشان خاطر نشان ساختند: " يك جمله خطاب به همه‌ى ملت ايران است و آن اينكه در اين جهاد اقتصادى همه شريكند. در اداره‌ى اقتصاد يك ملت، مصرف هم يك ركن عمده است؛ مصرف درست، مصرف خوب، مصرف دور از اسراف و تبذير و اتلاف مال؛ همين چيزى كه هميشه توصيه مي‌شود. ايجاد فرهنگ كار و تلاش للَّه. شما حتّى سر يك كلاس، يك معلم هم كه باشيد، مي‌توانيد در اين جهاد اقتصادى سهيم باشيد؛ اين فرهنگ را به اين جوان، به اين نيروى انسانىِ فردا تعليم مي‌دهيد؛ اين مي‌شود جهاد اقتصادى. در هر بخشى كه باشيد، مي‌توانيد در اين جهاد سهيم باشيد. "

پيشرفت منهاي عدالت اصلا پيشرفت نيست

نكته مهم ديگري كه بايد به آن توجه داشت اين است كه جهاد اقتصادي و شعار اصلي سال قرار دادن آن به اين معني نيست كه جمهوري اسلامي از اهداف معنوي اصيل خويش دست برداشته است و مي خواهد صرفا به عرصه اقتصادي و پيشرفت هاي مرسوم در دنيا دست يابد. بلكه بايد توجه داشت كه ملت ايران به تبع دستورات ديني هرگز دست از معنويات و دستورات معنوي خويش در مورد زندگي دنيوي بر نخواهد داشت. به تعبير معظم له: "اين دهه براى ما دهه‌ى پيشرفت و عدالت است. پيشرفت منهاى عدالت، از نظر اسلام اصلاً پيشرفت نيست. در همين منطقه‌ى عسلويه - در اين دو تا مركز مهم بشرى و انسانى عسلويه و نخل تقى - مردم نيازهائى دارند. كمك به رفع اين نيازها، جزو جهاد اقتصادى است؛ جزو كار بزرگ است. "

اهميت توجه به كار علمي در جهاد اقتصادي
به عنوان آخرين نكته از ديگر نكاتي كه در جهاد اقتصادي بايد به آن توجه نمود اين است كه در همين عرصه جهاد اقتصادي نيز بايد توجه به جهاد علمي و كار علمي داشت. به عنوان صرفان يك مثال در اين زمينه رهبر معظم انقلاب خاطر نشان ساختند كه در عرصه نفت ما با مشكل كمبود متخصصان نفتي در عرصه اقتصاد و حقوق مواجه هستيم كه اين مشكلات علمي و كمبود نيروي انساني متخصص بايد بر طرف گردد: "در اين كار، بخشهائى وجود دارد كه بايد كارهاى علمى انجام بگيرد. در خصوص مسئله‌ى نفت و گاز، علاوه‌ى بر بخشهاى فنى، حتماً بايستى روى بخشهاى حقوقى و اقتصادى - حقوق نفت و گاز، اقتصاد نفت و گاز - كار كنيم، فكر كنيم و در اين زمينه مطالعات علمى داشته باشيم. جوانهاى ما خواهند توانست در اين زمينه‌ها كار كنند و ان‌شاءاللَّه پيشرفت پيدا خواهند كرد. اين ثروت متعلق به ملت ايران است. گاز ثروت است، نفت ثروت است؛ اما از اين ثروتها خيلى مهمتر، نيروى انسانىِ بااستعداد و علاقه‌مند و داراى توان كار است. ما اين ثروت را داريم؛ اصل اين است. اگر يك ملتى اين نيروى انسانى را داشت، مي‌تواند ثروتهاى طبيعى خودش را هم استحصال كند و در خدمت ملت قرار دهد؛ اما اگر اين را نداشت، ثروتهاى طبيعى‌اش هم در خدمت ديگران قرار خواهد گرفت؛ براى ديگران بيشتر سود خواهد داد، تا براى خود او. "
 

منبع: http://www.mohandesin.ir/fa/pages/?cid=209



پنج شنبه 22 اردیبهشت 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

دانلود نمودار جهاد اقتصادی

دریافت نسخه PDF - نمودار | جهاد اقتصادی [ حجم فایل : 85 کیلوبایت ]
 

دریافت نسخه تصویر - نمودار | جهاد اقتصادی [ حجم فایل : 452 کیلوبایت ]



پنج شنبه 22 اردیبهشت 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

گفتاری از پناهیان درباره جهاد اقتصادی

خبرنامه دانشجویان ایران: شايد بسياري افراد، تصور كنند كه ميان دو كلمه "جهاد " و "اقتصاد " نوعي تضاد وجود دارد. چرا كه معمولاً در اذهان عموم مردم، كلمه "جهاد " يك بار معنوي ويژه و يك جنبه ارزشي خاص دارد، ولي "اقتصاد " بيشتر با امور مادي و معيشت مردم در ارتباط است. در حالي‌كه اين دو مفهوم در آموزه‌هاي ديني ما به يكديگر نزديك و كاملاً قابل جمع هستند.

* فرق فعاليت جهادي و غير جهادي
اساساً اگر انسان در انجام كاري، از تمام ظرفيت‌هاي خود، استفاده كند، در واقع يك فعاليت مجاهدانه انجام داده است.
" البته منظور از مجاهدت، اين نيست كه بيش از ظرفيت خودمان كار كنيم، بلكه بايد "به اندازه تمام ظرفيت خود " تلاش كنيم و آن بخشي از توانايي‌ها و استعدادهاي خودمان را كه تاكنون به‌كار نبسته‌ايم، به‌كار بگيريم و در اين فعاليت پرشتاب و پرانرژي، خودخواهي‌هاي خودمان را به عنوان هدف يا مانع قرار ندهيم.
" در مورد فعاليت‌‌هاي اقتصادي، برخلاف نگرش معمول كه نوعاً از ديدگاه "منفعت طلبي شخصي " صورت مي‌گيرد، اگر يك "فعاليت اقتصادي غير خودخواهانه " و يا فراتر از آن، يك "فعاليت ايثارگرانه " صورت گيرد در آن صورت لفظ "جهاد " در مورد آن فعاليت اقتصادي، صدق خواهد كرد.

* ايجاد ارزش افزوده در هر فعاليتي اهميت دارد
" وقتي سخن از اقتصاد به ميان مي‌آيد، منظور اينست كه در انجام هر فعالتي، نوعي "ارزش افزوده " توليد شود. اساساً فلسفه وجودي انسان، ايجاد ارزش افزوده است و ما مي‌توانيم از اقتصاد، حتي براي زندگي معنوي خودمان نيز درس‌ بگيريم.
" مثلاً يك معلم چگونه مي‌تواند مجاهده اقتصادي انجام دهد؟ وقتي يك معلم با به‌كارگيري استعداد و خلاقيت‌ خود و با شيوه‌هاي آموزشي مناسب، بهره‌وري دانش‌آموزان را از تحصيل، بالا ببرد به نحوي كه آنها در مدت زمان كمتري، درس را بياموزند و يا اينكه مطالب را طوري آموزش دهد كه آنها ديگر به آموزشكده‌ها و كلاس‌هاي كمكي كه مستلزم صرف وقت و هزينه بيشتراست نياز نداشته باشند، در آن صورت آن معلم در جهاد اقتصادي مشاركت كرده است.
" اگر يك مدير مدرسه، فعاليت مجاهدانه داشته باشد، ممكن است بتواند كارهاي معمول خود را در چند ساعت انجام دهد، در اين صورت مابقي وقت خود را مي‌تواند براي افزايش بهره‌وري صرف نمايد.

* نبايد از منظر "رفع تكليف " به كار نگاه كرد
" همان‌طور كه مقام معظم رهبري اشاره فرمودند؛ نبايد با ديدگاه "رفع تكليف " كار كنيم. اگر هر فردي در هر جايگاه و شغلي كه قرار دارد، به اين نكته توجه داشته باشد و از سرِ "رفع تكليف "، كار نكند در آن صورت مي‌تواند فعاليت مجاهدانه داشته باشد. اساساً زندگي غير مجاهدانه يك زندگي خشك، بي‌روح و پوسيده خواهد بود و بايد از آن فاصله گرفت.
" همانطور كه يك كارمند اداري، نبايد براي "رفع تكليف " كار كند، يك كاسب هم نبايد با اين ديدگاه پول در بياورد. يعني اين‌طور نباشد كه يك كاسب، فقط براي رفع نياز مالي خود كار كند. بر اساس توصيه‌هاي ديني ما، حتي اگر شخصي نياز مالي هم نداشته باشد، بايد به فعاليت اقتصادي بپردازد.
" نقل شده است كه يكي از دوستان امام صادق (ع) كسب و كارش را رها كرده بود. حضرت پس از اطلاع از موضوع، از او پرسيدند: از كار اقتصادي ناتوان شده‌اي يا زهد پيشه كرده‌اي؟ او در پاسخ گفت: من تا پايان عمر از لحاظ مالي تأمين هستم و ديگر ضرورتي به كسب و كار احساس نمي‌كنم. حضرت فرمودند: "اگر كار اقتصادي را كنار بگذاري، بخشي از عقلت از بين خواهد رفت. " (عَنْ مُعَاذٍ بَيَّاعِ الْأَكْسِيَةِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّه ع: يَا مُعَاذُ أَضَعُفْتَ عَنِ التِّجَارَةِ أَوْ زَهدْتَ فِيها؟ قُلْتُ: مَا ضَعُفْتُ عَنْها وَ مَا زَهدْتُ فِيها. قَالَ: فَمَا لَكَ؟ قُلْتُ: كُنَّا نَنْتَظِرُ أَمْراً ـ وَ ذَلِكَ حِينَ قُتِلَ الْوَلِيدُ ـ وَ عِنْدِي مَالٌ كَثِيرٌ وَ هوَ فِي يَدِي وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ عَلَيَّ شَيْ‏ءٌ وَ لَا أَرَانِي آكُلُه حَتَّى أَمُوتَ. فَقَالَ ع: تَتْرُكُها؟! فَإِنَّ تَرْكَها مَذْهبَةٌ لِلْعَقْلِ./كافي:5/148/حديث6) (تَرْكُ التِّجَارَةِ يَنْقُصُ الْعَقْلَ/ كافي:5/148/ح1)

* لزوم تغيير نگاه ما به رابطه اقتصاد و معنويت
" شايد بسياري افراد، تصور كنند كه ميان دو كلمه "جهاد " و "اقتصاد " نوعي تضاد وجود دارد. چرا كه معمولاً در اذهان عموم مردم، كلمه "جهاد " يك بار معنوي ويژه و يك جنبه ارزشي خاص دارد، ولي "اقتصاد " بيشتر با امور مادي و معيشت مردم در ارتباط است. در حالي‌كه اين دو مفهوم در آموزه‌هاي ديني ما به يكديگر نزديك و كاملاً قابل جمع هستند.
" اصولاً نگاه جامعه ما به اقتصاد، نگاه درستي نيست. در حال حاضر، موضوعاتي مانند "توليد " و "مولد بودن " در فرهنگ جامعه ما ارزش چنداني ندارد و اين ديدگاه بايد تغيير كند. مي‌توان گفت جامعه ما در اين راستا به يك "تغيير فرهنگي " نياز دارد. نگرش ما به اقتصاد نبايد منفعت طلبانه و سودجويانه باشد و حتي ديدگاه ما به اقتصاد بايد فراتر از بحث "نفع جامعه " باشد.
" از يك ديدگاه مي‌توان گفت؛ "وزارت اقتصاد و دارايي بايد اسلامي‌ترين وزارتخانه باشد. " چون ما انسان‌ها كه اساساً براي عبوديت آفريده شده ايم، بيشترين وقت را براي معيشت و فعاليت اقتصادي صرف مي‌كنيم، لذا در اين "ظرفِ فعاليت اقتصادي " بايد به بندگي بپردازيم. در واقع پروردگار عالم، اقتصاد را به گونه‌اي طراحي كرده است كه ظرفي باشد براي بندگي و تقرب انسان‌ها به خداوند.
" فعاليت اقتصادي "پُر " و هنرمندانه، مي‌تواند ما را به پروردگار، نزديك كند. به اين مفهوم كه انسان هر كاري انجام مي‌دهد، كار او آنقدر هنرمندانه و كامل باشد كه قابليت عرضه در بازار را داشته باشد و خريده شود، هر چند آن كار به‌خاطر نفع مالي انجام نشده باشد.

* نقش مهم آموزش و پرورش در رواج فرهنگ جهاد اقتصادي
" ايشان در پاسخ به اين سؤال كه "چگونه فرزندانمان را تربيت كنيم كه در كار اقتصادي جديت داشته باشند؟ " گفت: در حال حاضر نظام آموزشي ما براي اين منظور مناسب نيست و براي اينكه فرهنگ جهاد اقتصادي در جامعه ما رواج پيدا كند و فرزندان ما اهل فعاليت اقتصادي بشوند، مي‌توان گفت به يك آموزش و پرورش ديگري نياز داريم. در واقع اين نقيصه بزرگ در آموزش و پرورش ما بايد برطرف شود.
" امروزه در نقاط مختلف دنيا، در مقاطع تحصيلي گوناگون، اصول فعاليت اقتصادي را به دانش آموزان تعليم مي‌دهند. اين كار به شيوه‌هاي جديد از جمله به‌صورت بازي و يا سرفصل‌هاي درسي طبق اهداف رفتاري خاص اقتصادي، به محصلين، آموزش داده مي‌شود. به اين ترتيب، با برنامه‌هاي مختلف آموزشي، كودكان خود را از لحاظ اقتصادي توانمند بار مي‌آورند.
" البته اين مسأله محدود به آموزش و پرورش نمي‌شود بلكه والدين نيز مي‌توانند در رفتارهاي خود با فرزندانشان، به‌گونه‌اي عمل نمايند كه فرزندانشان اهل توليد و بهره‌وري، بار بيايند و در كسب ارزش افزوده، توانمند شوند.

ارزش بالاي سخت كوشي و رحمت ويژه پروردگار
در اسلام علاوه بر كسب روزي حلال، به پُركاري و تلاش سرسختانه اقتصادي نيز توصيه شده است. روزي امام صادق(ع) به شدت مشغول فعاليت كشاورزي بودند و سخت عرق مي‌ريختند. از اين بابت فردي به حضرت اشكال گرفت. ايشان فرمودند: سخت كوشي انسان، او را شامل يك رحمت ويژه از سوي پروردگار خواهد كرد كه من نيز به اين نگاه ويژه و اين رحمت خداوند نيازمند هستم. (رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه ع وَ بِيَدِه مِسْحَاةٌ وَ عَلَيْه إِزَارٌ غَلِيظٌ يَعْمَلُ فِي حَائِطٍ لَه وَ الْعَرَقُ يَتَصَابُّ عَنْ ظَهرِه فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَعْطِنِي أَكْفِكَ فَقَالَ لِي إِنِّي أُحِبُّ أَنْ يَتَأَذَّى الرَّجُلُ بِحَرِّ الشَّمْسِ فِي طَلَبِ الْمَعِيشَةِ/كافي/5/76) عن الفضلِ بنِ أبي قُرَّةَ: دَخَلنا على أبي عبدِ اللّه عليه السلام و هو يَعمَلُ في حائطٍ لَه فقُلنا: جَعَلَنا اللّه فداكَ، دَعنا نَعمَلْ لكَ أو تَعمَلْه الغِلمانُ، قالَ: لا، دَعُونِي فإنّي أشتَهي أن يَرانِيَ اللّه عزّوجلّ أعمَلُ بِيَدِي، و أطلُبُ الحَلالَ في أذى نَفْسِي(من لا يحضره الفقيه : 3/163/ 3595) رسول خدا(ص): إنَّ اللّه تعالى يُحِبُّ أن يَرى عَبدَه تَعِبا في طَلَبِ الحَلالِ(كنزالعمال/9200|ميزان الحكمه/7409)
" اگر كسي طوري كار كند كه خسته نشود يا اصطلاحاً به او سخت نگذرد، اين رحمت ويژه الهي شامل حال او نخواهد شد. در روايات ما كسي كه براي كسب درآمد به سختي تلاش مي‌كند، در كنار مجاهد في سبيل الله قرار داده شده است.
" به طور كلي هرگاه ما توانستيم، ارزش افزوده‌اي توليد كنيم، بايد بدانيم كه خداوند به‌خاطر اين كار، ما را به ديده رحمت مي‌نگرد.



پنج شنبه 22 اردیبهشت 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

جهاد اقتصادی ناشران چیست؟

احمد عطائي، مدير انتشارات قدر ولايت در گفت‌وگو با خبرنگار باشگاه خبري فارس «توانا» در خصوص نقش اهالي قلم و فرهنگ در سال «جهاد اقتصادي»، اظهار داشت: ناشران در سال «جهاد اقتصادي» مي‌توانند در برخي امور صرفه‌جويي و از بعضي از اسراف‌ها جلوگيري كنند.

وي اضافه كرد: ناشران در سال «جهاد اقتصادي» بايد آثار تكراري توليد نكرده و به نوعي كتاب سازي نكنند و از چاپ و انتشار كتاب‌هايي كه فاقد ارزش‌هاي اجتماعي و اعتقادي است، جلوگيري كنند.

عطائي ادامه داد: كتاب‌هاي بي‌محتوا و بي‌ارزش جايگاهي در ارتقاي آگاهي‌هاي جامعه نخواهد داشت و به نوعي توليد آنها نه تنها به فرهنگ كشور بلكه به اقتصاد نيز ضربه‌اي اساسي وارد مي‌كند، همچنين با استفاده از توليد مناسب مي‌توان به اقتصاد كشور كمك كرد.

وي بيان كرد: اگر ناشران به ابعاد مختلف از جمله سياسي، اعتقادي، فرهنگي و اجتماعي كشور توجه كرده و طبق نياز جامعه به خلق آثار فاخر و ارزشمند بپردازند قطعأ از توليد آثار بي‌ارزش و بي‌محتوا جلوگيري خواهد شد و رقابتي سالم در چرخه نشر كشور صورت خواهد گرفت.
 



پنج شنبه 22 اردیبهشت 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

از سنگر کلاس تا سنگر جهاد اقتصادی

درباره مسائل تعلیم و تربیت و نقش معلمان، سخن بسیار گفته شده است، اما نکته مهم که از همه بیشتر تاریخ ایران‌زمین به آن ایمان و اعتقاد دارد، نقش معجزه‌آمیز انسان آگاه - که نامش با کلاس و درس و مدرسه و دانش‌آموز گره خورده - در تحولات اساسی کشور از جمله انقلاب ۵۷ و نبرد هشت‌ساله با دشمنان اسلام و ایران است. این نکته نیز اگر چه در صفحه‌های کتاب‌های تاریخ به آن تاکید نشده باشد، اوراق چند برگی خاطرات شهدا در پرونده‌های به‌جا مانده از نقش‌آفرینان اصلی انقلاب و دفاع مقدس بهترین گواه است که حکایت می‌کند از دانش‌آموزانی که در سنین نوجوانی پشت نیمکت‌های مدرسه به خودآگاهی و بلوغ و شناخت حقیقی از وظایف آرمانی خود رسیدند و آنچنان شد که کلاس درس یک مدرسه که با یک مدیر طاغوتی و کراواتی اداره می‌شد، به واسطه حضور یک معلم درد آشنا و انقلابی و پیرو امام به کانون تربیت سربازان انقلاب مبدل شد.

از این رو در پرونده تحصیلی بسیاری از شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی، مهر اخراج به نشان یک مدال افتخار می‌درخشد، مهری که گویای فریادهای هوشیارانه و عاصی‌کننده حکومت مستبد طاغوت و افشا‌کننده ماهیت رژیم پهلوی است.

آنچه به آن اشاره شد، اشاره‌ای بود به نقش معلم که به دانش‌آموزان بسان پرندگان، پرواز در آسمان معرفت و حقیقت را می‌آموزد و با بال تزکیه و تعلیم ارتفاع کلاس درس را از نیمکت‌های چوبی مدرسه در شهر و روستا تا سنگرهای خاکی مرزهای اعتقادی و ایمانی اسلام بالا می‌برد و نظام جمهوری اسلامی ایران ‌به‌عنوان نخستین حکومت مستقر بر پایه اسلام ناب محمدی برای نخستین بار در تاریخ اسلام پشتیبان حضور موثر و روشنگرانه معلمان است.

رهبر معظم انقلاب در دیداری که با جمعی از معلمان کشور داشتند به صراحت تاکید فرمودند که «‌توصیه من به همه شما معلمان عزیز، به معلمان سراسر کشور این است که این نقش عظیم را در خود باور کنید؛ بدانید که دارید چه نقش عظیمى را براى آینده کشور ایفا می‌کنید.» و نکته‌ اساسى این است که جامعه معلمان کشور عظمت کارى را که برعهده گرفته‌اند و انجام می‌دهند، همواره مدنظر داشته باشند، چراکه اگر انسان بداند که چه کار بزرگى را دارد انجام می‌دهد، انگیزه او، تحرک او، ایمان و تلاش او در این کار، مضاعف خواهد شد. مثل یک رزمنده‌ شجاعى که در یک نقطه‌ حساسى از خطوط جبهه‌ خودى مشغول کار و تلاش و مجاهدت است؛ نقش مجاهدت او آنچنان عظیم است که براى همه‌ این جبهه می‌تواند تاثیر و فایده داشته باشد. اگر این رزمنده این را بداند، هرگز خسته نخواهد شد؛ احساس ملالت نخواهد کرد؛ هیچ عامل نومیدى در دل او اثر نخواهد گذاشت. این نکته باید در مقابل چشم معلمان ما همیشه حضور داشته باشد که نقش معلم براى یک جامعه، نقش حیاتى است؛ قابل مقایسه با بسیارى از نقش‌هاى مهم و حساس در ترکیب اجتماعى نیست.

و اکنون نیز که در سال ۱۳۹۰ بسان نخستین سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی فرمان جهاد از سوی رهبر معظم انقلاب صادر شده است و جهاد اقتصادی مهم‌ترین و محوری‌ترین محور مجاهدت در جامعه اسلامی خواهد بود. از این رو انتظار تاریخ همچنان از معلمان این است که با تلاش و همت و انگیزه‌ای قوی برای تربیت آینده‌سازان تلاش کرده و ذهن، روح و جان دانش‌آموزان را برای ورود به جامعه و پاسداری از ارزش‌های نظام و انقلاب پرورش و تربیت کنند.

تحقق جهاد اقتصادی در جامعه امروز نیازمند فرهنگ‌سازی و نیازمند آگاهی است و معلم اساسی‌ترین نقش را در بیدارسازی و آگاه کردن دانش‌آموزان دارد.

معلم آگاه و نقش‌آفرین در این نبرد سرنوشت‌ساز می‌تواند سنگر کلاس درس را به سنگر جهاد اقتصادی مبدل سازد و از دانش آموزانی که از سوی جامعه برای تربیت و تعلیم به او به ودیعت نهاده شده، سربازانی بسازد که تاریخ امروز را بسان تاریخ روزهای جنگ و روزهای انقلاب از حضور پرافتخار خود روسفید کنند.



پنج شنبه 22 اردیبهشت 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

"جهاد اقتصادی، کوشش و تلاشی مجاهدانه برای استقلال اقتصادی"

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

جهاد اقتصادی در یک معنای ساده به معنی تلاش و کوشش در مسائل اقتصادی می باشد ولی این تعریف ساده نمی تواند تمام حق مطلب این موضوع را یا بیانات مقام معظم رهبری برآورده سازد. این تعریف باید آنقدر ارزش داشته باشد تا نام یک سال به آن تعلق گیرد. جهاد اقتصادی به تعبیر بنده تلاش و کوششی مجاهدانه و اعتقادی در راستای دست یابی به استقلال اقتصادی کشور می باشد. کلمه جهاد بر گرفته از کلمه جهد به معنای کوشش و تلاش مضاعف می باشد.

به گزارش روابط عمومی پست بانک ایران: دکتر کاتب عضو هیات مدیره پست بانک ایران در گفتگوئی ضمن بیان این مطالب گفت: تاکنون مفاهیم متنوعی از جهاد مانند جهاد علمی، جهاد فرهنگی، جهاد سازندگی، جهاد معنوی وجهاد اقتصادی مطرح شده است که هر کدام در برهه ای از زمان دارای اهمیت بیشتری نسبت به سایر موارد بوده است و طبق فرمایش مقام معظم رهبری هر یک از این جهاد ها می تواند مهم می باشد ولی در سال جاری با توجه به برنامه های کشور، جهاد اقتصادی از اهمیت بیشتری بر خوردار است. حکومت اسلامی زمانی می تواند در عرصه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی بین المللی حرفی برای گفتن داشته باشد که از بنیه و توان مالی مناسبی نیز بر خوردار باشد.
دکترکاتب اظهار داشت: در اختیار داشتن منابع مالی کافی این امکان را برای جامعه فراهم می آورد که در زمینه جهاد علمی، جهاد فرهنگی، جهاد سازندگی و جهاد معنوی نیز فعالیت داشته باشد. بعبارت دیگر داشتن توان مالی اقتصادی شرط لازم ( نه کافی) برای انجام بسیاری از هدف گذاری های صورت گرفته در داخل و خارج از کشور خواهد بود از طرف دیگر تلاش و کوشش جزء اعتقادات دینی ما مسلمانان می باشد همانطوریکه خداوند متعال در قرآن می فرماید. "الدنیا مزرعه الاخره" و یا " لیس الانسان الا ما سعی".
وی افزود: خداوند انسان را به تلاش و کوشش در زمینه تامین مالی دعوت می کند و یا در یک حدیث شریفه ما داریم مومنی که هر روز در راه رضای خدا برای تامین معاش خود و خانواده از خانه خارج می شود ثواب کسی را دارد که در راه خدا جهاد کرده است. بنابراین اسلام به امر اقتصاد توجه ویژه ای دارد و اصولاً به هیچ وجه زیبنده نیست کشور اسلامی وابسته به کشور غیر اسلامی و احیانا کفر باشد.
عضوهیات مدیره پست بانک ایران خاطر نشان کرد: از طرف دیگر استقلال کامل سیاسی در عرصه بین المللی زمانی بدست می آید که کشور دارای استقلال اقتصادی نیز باشد که این امر جز از طریق جهاد اقتصادی فراهم نخواهد شد.
وی درخصوص جایگاه افراد جامعه در بحث جهاد اقتصادی گفت: در یک نگاه نظام مند جامعه ترکیبی از افراد جامعه می باشد و یک جامعه زمانی به مفهوم کامل کلمه جهاد در راستای جهاد اقتصادی حرکت خواهد نمود که تک تک افراد جامعه با تلاشی مجاهدانه و اعتقادی برای دستیابی به جهاد اقتصادی گام بردارند، بنابراین جز از طریق تلاش های تک تک افراد جامعه این امر میسر نمی گردد.
هر یک از افراد جامعه وظیفه دارند؛ اولا برای تامین رفاه، آرامش و آسایش خانواده خود و ثانیا برای جامعه اسلامی خود کوشش و تلاشی دو چندان داشته باشند. البته باید توجه داشت تلاش تک تک افراد به تنهائی منجر به دستیابی به استقلال اقتصادی در سطح جامعه نخواهد شد، بلکه دولت و نهادهای حاکمیتی وظیفه دارند علاوه بر ایجاد باور در مردم، تلاشهای افراد را نیز جهت دار کنند و بایستی قبول کرد که نمی توان تنها با تبلیغات و پوستر این مفهوم را به مردم انتقال داد بلکه باید در افراد باور و اعتقاد به موضوع جهاد اقتصادی را ایجاد نمود.
دکترکاتب در پاسخ به اینکه آیا جهاد اقتصادی درحوزه مصرف نیز مصداق دارد اظهار داشت: مدیریت مصرف نقش بسیار زیادی در دستیابی به جهاد اقتصادی ایفا می کند و درحوزه مدیریت، بهره وری به معنی؛ نسبت خروجی به ورودی تعریف شده است که در زمینه جهاد اقتصادی نیز می توان به فرمول بهره وری توجه داشت؛ یعنی برای افزایش بهره وری سه اقدام؛ حفظ ورودی (منابع تولید) و افزایش خروجی (محصولات و خدمات)، حفظ خروجی (محصولات و خدمات) و کاهش ورودی (منابع تولید) و همچنین کاهش ورودی ها و افزایش خروجی ها بطور همزمان را می توان انجام داد که وضعیت سوم دقیقا به مفهوم جهاد اقتصادی اشاره دارد.
عضوهیات مدیره پست بانک ایران معتقد است: زمانی می توانیم مدعی موفقیت درجهاد اقتصادی باشیم که همزمان ورودی های خود را کاهش و خروجی های خود را افزایش دهیم و بنده به عنوان یک متخصص مدیریت تاکید دارم در زمینه منابع و نهاده های تولید، سوء مدیریت در کشور وجود دارد و مدیریت منابع بیشتر از ترغیب به کم مصرف کردن، می تواند در استفاده بهینه از منابع مفید باشد، بنابراین در حوزه مصرف با مدیریت بهینه منابع می توان در راستای جهاد اقتصادی تلاش نمود.
وی درخصوص گسترش فرهنگ کارمفید در راستای جهاد اقتصادی عنوان کرد: تا افراد جامعه اعتقاد و باور به مفهوم جهاد اقتصادی نداشته باشند آن را تنها در حد یک شعار و نام گذاری برای برپایی چند کنفرانس و همایش تلقی خواهند نمود و باید ابتدا دولت و سایر نهادهای حاکمیتی به این امر اعتقاد و باور داشته باشند که خوشبختانه تلاش های دولت خدمتگزار در زمینه توسعه عدالت در سطح کشور با مصداق هایی مانند هدفمند کردن یارانه ها، مسکن مهر و ... موید تلاشهای جهادگونه دولت در امر اقتصاد و معیشت جامعه می باشد و اگر تک تک افراد جامعه احساس کنند که در وضعیت موجود، موفقیت کشور درعرصه بین المللی و دستیابی به استقلال واقعی جز از طریق جهاد در زمینه اقتصاد امکان پذیر نخواهد بود.
دکترکاتب درپایان مهمترین راهکارها و توصیه خود را برای رسیدن به جهاد اقتصادی به شرح موارد ذیل عنوان می کند:
1) نظام برنامه ریزی: مهمترین اصل در مدیریت برنامه ریزی است، بدون تعیین اهداف و نتایج مورد انتظار، عملیات مانند حرکت در بیابانی بدون نقشه و راه است. نظام برنامه ریزی باید به صورت یک فرهنگ در رفتار تک تک افراد جامعه و نهادهای حاکمیتی تبلور یابد، به گونه ای که افراد جامعه برای هر اقدامی بپرسند؛ چه کاری، به چه هدفی، در چه زمانی، در چه مکانی، چگونه وچرا و پاسخ به این سوالات توسط نهادهای حاکمیتی و افراد جامعه باعث خواهد شد. برنامه حرکتی و منابعی که باید مصروف شود جهت دارد و هدفمند باشد.2)استفاده بهینه از منابع : مدیریت بهینه منابع موجب کاهش مصرف خواهد شد و علاوه بر حفظ ثروت ملی از واردات برخی منابع اولیه که استقلال اقتصادی کشور را تحت شعاع قرار داده است نیز بی نیاز خواهد کرد.3)تولید : موتور حرکت جهاد اقتصادی تولید است. تولید موجب ایجاد ارزش افزوده بخاطر تبدیل نهادهای تولید به محصولات و خدمات خواهد شد و تولید ناخالص ملی(GNP) را افزایش خواهد داد، تولید هدفمند می تواند عاملی برای افزایش درآمدهای غیر نفتی، رها شدن از اقتصاد نفت، افزایش صادرات و نهایت دستیابی به استقلال اقتصادی باشد.4)خدمات پس از فروش و مشتری مداری : د.ولت خدمتگزار مردم است و زمانی می تواند ادعا کند که به این رسالت خود عمل کرده است که مردم احساس رضایت از خدمات دولتی داشته باشند، دولت و نهاد های حاکمیتی نباید به خاطر آنچه که وظیفه دارند انجام دهند به مردم منت بگذارند. دولت و نهاد های حاکمیتی و سایر سازمانهای دولتی و خصوصی وظیفه دارند یک بخش از رسالت جهاد اقتصادی را برای افزایش رضایت مشتریان و مصرف کنندگان قرار دهند.5)خلاقیت و نو آوری : وابستگی بیش از حد به نفت، نظام شاهنشاهی باعث شده است بسیاری از ریشه های خلاقیت، نو آوری درکشور خشکانده شود. در راستای دستیابی به جهاد اقتصادی باید روحیه عزت و سربلندی و افتخار به ایرانی بودن و اسلامی بودن در تک تک افراد جامعه متبلور شود و باید با قدرت و جسارت خلق و تولید، محصولات جدیدی را در جامعه ایرانی پرورش دهیم. مسلماً تقلید و تکرار تولید محصولاتی که از کشور خارجی خریداری شده است در بلند مدت نمی تواند استقلال اقتصادی را به همراه داشته باشد.6)آرامش روانی جامعه : حرکت در راستای افزایش تلاش و کوشش زمانی میسر است که حاشیه هایی که هیچ کمکی برای این حرکت نمی کنند حذف شوند و جامعه برای حرکت نیازمند فراغ بال کافی می باشد. محیط پر تلاطم و همراه با دعواهای اقتصادی و سیاسی و بی نظمی نمی تواند بستری برای تلاش اقتصادی فراهم کند.7)تثبیت روش ها و سیستم ها: امام علی در آخرین لحظات عمر با برکت خود فرزندش را به دو امر نصیحت می کند. تقوی و نظم در امور که اصولا یکی از اصلی ترین دلایل عقب ماندگی کشورهای اسلامی نداشتن نظم در امور می باشد. نظم و اقتصاد در عرصه های اقتصادی، سازمانی و اجتماعی موتور محرکه برای حرکت افراد برای دستیابی به جهاد اقتصادی خواهد بود.
 


پنج شنبه 22 اردیبهشت 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

مبانی اقتصاد اسلامی

مقدمه
قبل از قرن هفدهم ، علم و فلسفه با یگدیگر در قلمرو معارف بشری مورد تحقیق واقع می شدند و مرز مشخصی میان آن دو وجود نداشت ، تا آنکه در دوران رنسانس ، فرهنگ اومانیسم زمینه های شناخت مسائل اجتماعی را از طریق عقل و تجربه به وجود آورد ؛ این روند در خلال قرن هفدهم آنچنان شتاب یافت که باعث شد در ابتدای قرن هجدهم زمزمه ی استقلال و جدایی علوم اجتماعی از فلسفه آغاز شود ؛ و پدیدۀاستقلال و انفکاک علوم اجتماعی از فلسفه نیز به طور طبیعی این اندیشه را نمودار ساخت که پدیدۀ اجتماعی ویژگی های منظمی دارند و قانون حاکم بر رفتار اجتماعی همانند قانونمندی حاکم بر جهان ماده و طبیعت است .
در مورد اقتصاد هم ، اندیشمندان اقتصادی معتقد بودند که فعالیت های انسان در تولید ، توزیع و مصرف تابع قوانین طبیعی است که باید آنها را شناخت تا آنکه بتوان روابط علمی بین پدیده های اقتصادی را تبین کرد . از آنجا که این قوانین طبیعی است پس ، مناسب ترین قوانینی هستند که می توانند تعادل به وجود آورند ، به شرط اینکه در وضعیت طبیعی و آزادبکار روند و دولت یا اخلاق یا دین ، در عملکرد آنها دخالتی نکنند . بنابراین پدیده های عینی اقتصادی و رفتار های انسان عاقل اقتصادی در صحنه اقتصاد ، همانند دیگر رخداد های فیزیکی ، تابع رابطه علمی مشخص است و با روش تجربه قابل ملاحظه و بررسی است . واقعیت این است که پیدایش رفتار های اقتصادی ، تصادفی و اتفاقی نیست ، بلکه نظام علّی و معلولی بر آنها حاکم است ؛ به گونه ای که می توان در سایه رابطه علیت ، این رفتار ها را تفسیر کرد ؛ ولی نباید از نظر دور داشت که یکی از اجزاء علت تامه و این رفتار ها و رخدادهای عینی اراده و اختیار انسان است . رابطه اقتصادی در جامعه الزاما"در چهارچوب یک نظام اقتصادی ، مشکل می گیرد و نظام اقتصادی هم بدون « جهت » و « هدف » پذیرفته نیست و « باید » های که « جهت » و « هدف » نظام اقتصادی را تبیین می کنند ؛ « باید » های مبانی نامیده می شود .

اقتصاد چیست
انسان با توجه به تمایلی که به ارضای نیاز های خود دارد ، سعی می کند که با صرف حداقل تلاش یا هزینه ، حداکثر نتیجه را به دست آورد ، این راه و روش ، اصل اقتصاد نامیده شده ، فرد تحت تأثیر هر مشرب خاص که باشد ، لازم است بر مبنای این اصل رفتار کند . بنابرین ، « اقتصاد » علمی است که رفتار و رابطه انسان را با اشیای مادی مورد نیاز او که به رایگان در طبیعت نمی یابد ، مطالعه می کند . مطالعه اقتصاد باید درک ، بیان و تا حدی پیش بینی رفتار اقتصادی انسان را امکان پذیر سازد . این مطالعه باید به بهبود رفاه مادی فردی و اجتماعی بشر کمک کند ؛ بنابرین می توان ادعا کرد که اقتصاد ، قبل از هر چیز ، به تجزیه و تحلیل و تو ضیح شرایط و روابطی که در قلمرو رفاه مادی قرار دارد ، می پردازد . و اقتصاد بر خلاف علوم طبیعی ، علم محض نیست ؛ بلکه مجموعه اصول و قواعدی است که تحت تأثیر اراده بشر قرار می گیرد .

موضوع علم اقتصاد
موضوع اقتصاد عبارت است : از ثروت (کالاها ، خدمات و منابع ) از حیث چگونگی تولید ، توزیع و مصرف آن . مقصود از « ثروت » جنبه مالیت و ارزش کالاها و خدمات است ، نه جنبه عینیت اموال ؛ بنابرین ثروت از نظر ارزشمند بودن و مالیت موضوع اقتصاد است .
ثروت ،از حیث چگونگی رشد ، توزیع و به مصرف رساندن آن موضوع اقتصاد است ، نه از حیث آن به این شخص یا آن شخص

تعریف اقتصاد
یکی از معانی اقتصاد در لغت ، میانه روی و پرهیز از افراط و تفریط در هر کاری است . در آیه « و اقصد فی مشیک » نیز به همین معنی آمده است .
از آن نظر که اعتدال در هزینه زندگی یکی از مصادیق میانه روی بوده ، کلمه « اقتصاد » دربارۀ آن بسیار استعمال می شده است تا آنجا که در به کار گیری عرفی از « اقتصاد » غالبا" همین معنی مقصود بوده است . اقتصاد از معانی عرفی خود (میانه روی در معاش و تناسب دخلو خرج ) ، تعمیم داده شده و معادل economy قرار گرفته است .
به هر حال برای « اقتصاد » که اقتصاددانان از بحث می کنند تعاریف مختلفی ارائه شده است .
ارسطو : علم اقتصاد یعنی مدیریت خانه .
آدام اسمیت : اقتصاد ، علم بررسی ماهیت و علل ثروت ملل است .
استوارت میل : اقتصاد ، عبارت است از بررسی ماهیت ثروت از طریق قوانین تولید و توزیع
ریکاردو :اقتصاد علم است .
آلفرد مارشال : اقتصاد ،عبارت است از مطالعه بشر در زندگی شغلی و حرفه ای . در تعریف دیگر : علم اقتصاد بررسی کردار های انسان در جریان عادی زندگی اقتصاد یعنی کسب درامد و تمتع از آن برای تربیت دادن زندگی است .



پنج شنبه 22 اردیبهشت 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

تعداد کل صفحات : 44 ::         20   21   22   23   24   25   26   27   28   29   >  

فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌هاي فارسي دکتر حسن ذوالفقاري



35264- حاجت طاعت مي‌خواهد، رحمت زحمت. (تهراني)
87315- نان کار و زحمت، گوشت به در مي‌کند. (هزاره‌اي)
97218- هيچ گلي بي‌زحمت خار نيست. (طوطي‌نامه: 185)
93526- هرکس زحمت بکشد به جايي مي‌رسد. (رامسري)
21- آبادي خدا، آتش خدا، همت شما. (دليجاني)
1314- آدم بايد چون شير درآورد و چون گرگ بخورد. (فرهنگ‌نامه)
2118- آدم مال و ثروت توليد مي‌کند، مال که مولّد آدم نيست. (آذري)
2592- آري به فيل صيد نمايند فيل را . (صائب)
2685- آسان گردد هر آنچه همت بستي (دهخدا)
2755- آسمان وزيرپاي خود آرد/ هرکه راهست همّت عالي (ابن يمين)
3319- آخرين بر جان درويشي که صاحب همت است (کمال خجندي)
4323- آن که در تابستان سرش از گرماي زياد بسوزد، در زمستان آش وي پخته است. (آذري)
6170- از پرنده بال زدن، از آدمي‌زاد همت کردن. (شوشتري)
7967- از قله کوهي به قله کوه مجاور رفتن نزديک‌ترين راه است ولي پاي درازي مي‌خواهد. (فرهنگنامه)
8839- از همت است هر که به هرجا رسيده است. (صائب)
8840- از همت بلند به دولت توان رسيد. (صائب)
9182- اسب رهوار، جوي خودش را به دست مي‌آورد. (سوادکوهي)
10433- اگر پرورش بدهي، برگ توت، اطلس مي‌شود. (آذري)
13855- اهل همت را ز ناهمواري گردون چه باک/ سير انجم را چه غم کاندر زمين جوي و جر است؟ (اميرعلي شيرنوايي، دهخدا، شکورزاده)
16155- بازوي کزار بايد وقت کار. (عطار)
16158- بازويم کار مي‌کند، دهانم مي‌خورد. (آذري)
16159- بازوي همّت به از دست زور. (سعدي)
20205- بلبل به باغ و جغد به ويرانه تاخته (ساخته) / هرکس به قدر همت خود خانه ساخته.
21493- به چوگان همت توان برد گوي. (بهمنياري، ...)
23357- به هرکاري که همت بسته گردد/ اگر خاري بود گل‌دسته گردد. (بدايع لوقايع 1/272، تکلمه،...)
23410- به همت کارها آسان برآيد. (صائب)
25479- پشت پا بر عرش اعلا مي‌زنم. (احمدجام: 300)
27471- تأثير مي‌کند به تنم مشت روزگار/ خم مي‌کنم به همت خود پشت روزگار (کوچه)
28018- تا عرق نريزي، نان نمي‌خوري. (لري)
32780- چراغ هيچ کس تا صبح روشن نمي‌ماند الا آسيابان. (ابهري)
36038- حرکت کن تا برکت يابي (عوام)
38038- خدا رزق توي زنبيل نمي‌کند. (سورقمي)
42187- دامن مردي به کمر ببند. (خوانساري)
43803- در زمستان بدون کشت و کار و در تابستان بدون کمک راه نيفت. (آذري)
45305- دستت را سر زانويت بگذار، بگو يا علي. (دماوندي، خوانساري)
48880- ذره را همت عالي به فلک راه نمود. (امثال موزون)
49784- رنج، راحت‌دان چو شد مطلب بزرگ . (شيخ بهايي،...)
50354- روزي به قدر همّت هرکس مقدّر است. (بهمنياري،...)
51724- زر از معدن به کان کندن برآيد. (دهخدا، ...)
52389- زنبور عسل را پرورش بده تا چشمت زردي (عسل) را ببيند. (آذري)
55105- سرمايه جاوداني است کار (بهار)
55104- سرماية تعيش، همت بُوَد نه مکنت. (واعظ قزويني)
58027- شاه چو برکند دل زمزم و گلستان / آسان آرد به چنگ، مملکت آسان (ابوخليفه اسکاقي)
62695- عزت هرکس به قدر همت والاي اوست. (قاسم انوار ...)
2697- آسايش کارگر ز کاراست. (پروين اعتصامي)
2894- آسياب کار مي‌کند، به سود آسيابان است. (بختياري)
4178- آن کس که کار نکند، نمي‌خورد. (آذري)
4396- آن که کارش گرفته است آهويي زيبا سر راهش سبز مي‌شود. (ترکمني)
4758- آهني که کار کند زنگ نزدند. (آذري)
5146- احمق در خوردن، جوان در کار و مرد در جنگ شناخته مي‌شود.
29204- تلاش از تقدير جلو افتاده است. (قشقايي)
15686- با دسته جمعي تلاش کردن کار پيش مي‌رود. (لري)
29207- تلاش کن که طلبکار باشي نه بدهکار. (لري)
 



پنج شنبه 22 اردیبهشت 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)





عدالت
جهاد اقتصادی
عدالت اقتصادی
ريشه کني «ربا»
عدالت امام علی(ع)
نفی سرمایه سالاری
جهاد براي رشد اقتصادي
مبارزه با مفاسد اقتصادی
موانع تحقق جهاد اقتصادی
آموزه های اقتصادی اسلام
مفهوم­شناسی جهاد اقتصادی
جهاد اقتصادي با محوريت بازرگاني خارجي
آرایش جهادی اقتصاد كشور
اخلاق‌گرايي و بي‌توجهي به علم اقتصاد
دانلودکتاب مفید اقتصادی
مفهوم و الزامات جهاد اقتصادی

رضا کرمی

كل بازديدها : 573776
كل مطالب : 745

تعداد كل نظرات : 30

تاريخ ايجاد وبلاگ : چهارشنبه 10 فروردین 1390 

آخرين بروزرساني : شنبه 28 اردیبهشت 1392 

RSS 2.0 این صفحه را به اشتراک بگذارید