1- آزادگی: آزادی و آزادگی دو خصلت بارز امام حسین(ع) است. ایشان در برابر انواع روشهای استعماری (خواهش، تطمیع، تهدید و...)با عزمی راسخ و با تشخیص شرایط سیاسی اجتماعی عصر خود، به مبارزه با یزید می پردازد.کافی بود تا یک تصمیم از ده ها تصمیم حضرت(ع) در این حادثه بی بدیل، نادرست از آب درآید، آن وقت کل این حادثه بزرگ تحریف می شد و اثر خود را از دست می داد.
2- علم: بی شک امام حسین(ع) دقیق ترین و عالمانه ترین روش را اتخاذ کرد و همواره تا لحظه های شهادت از مسیر علم، درایت و تدبیر خارج نشد. خروج او از مدینه، انتخاب مسیر، توقف در منزلگاه های مختلف، انتخاب سرزمین نینوا، سخنرانی ها و همه و همه از روی حکمت و درایت بود .
۳- صبر: صبر در شرایطی برای انسان حاصل می شود که او چاره ای بر تحمل کردن ندارد. اما نوع برخورد با صبر مهم است. گاهی آدم ها از شرایط به وجود آمده گلایه و شکایت می کنند اما اولیاء الهی آن را با روئی گشاده می پذیرند. اما حلم بر عکس آن است. یعنی می تواند اقدام کند، ولی به دلائلی و یا به خاطر مصلحت اقوایی آن شرایط سخت را تحمل می کند و راضی و خشنود از مواجهه با سختی ها می باشد. حسین(ع) با حلم، صبر و استقامت بی نظیر خود و یاران، توانست پایه های کجی که به نام دین در جامعه رواج پیدا کرده بود را دوباره به مسیر اصلی برگردانده و همان سبب فروپاشی نظام نالایق بنی امیه شد
4- معنویت: حضرت در اوج جنگ و مبارزه از توجه به معنویت، اخلاق، انسانیت، تلاوت قرآن و نماز باز نمی ایستد. اساسا جنگ حسین(ع) با یزید بر سر همین اخلاق و معنویت و پرده برداری از چهره تزویر و ریای بنی امیه است که غاصبانه به نام دین و حکومت دینی، ریاست میکنند و کسی جز حسین(ع) نمیتواند این رسوایی را عیان کند،همان گونه کسی جز علی(ع) نتوانست چهره خوارج، آن جاهلان متنسک مقدس مآب را برملا کند
5- تصمیم قاطع:تصمیم قاطع برای انسان های بزرگ خیلی حائزاهمیت است. زیرا با کوچک ترین حرکت نابجا، برای همیشه بازنده می شوند. اما اگر قبل از تصمیم قاطع عناصری چون معنویت و تقوی، علم، درایت، تدبیر، شناخت دقیق شرایط جامعه وجود داشته باشد، جایی برای نگرانی وجود نخواهد داشت و حسین(ع) کسی است که همه آن شرایط را چون آئینه می دید و برایش از روز روشن تر بود. او با تصمیماتی که می گیرد افراد کوته بین زمان خود را متحیر و آیندگان تیزهوش را از دوراندیشی خود به ستایش وامی دارد.
6- دلسوزی: یکی از صفات بارز امام حسین(ع) دلسوزی است. نه فقط برای دوستان، بلکه برای دشمنان هم، دل می سوزاند. او همچون جدش(ص) رحمه للعالمین است. آب را بر دشمن نمی بندد. اگر چه بین آنان، زن و کودک نبود! و به قاتل خود لبخند می زند و او را موعظه و نصیحت می کند
7 - ایثار: مقام ایثار، مقام فنا شدن برای معبود است. ایثارگر، بیش از جان، چیز دیگری ندارد و آن را در طبق اخلاق گذاشته و گوید:جان چه باشد که فدای قدم دوست کنم این متاعی است که هر بی سروپایی دارد.در«ایثار» جای استدلال و دلیل نیست تا ثابت کند کی چه باید بکند. جای عشق و عرض ارادت است.
8- حرکت از مجرای طبیعی:
امام حسین (ع) به دلائلی (ان الله شاء ان یراک قتیلا) و برای جاودانه شدن حماسه اش، می بایست از راه اسباب و مسببات طبیعی این نهضت را به آخر برساند. که اهم این حکمتها بدین قرار است:
الف: حرکت از راه های عادی و طبیعی و بدون استفاده از راه های میان بر و غیر متعارف.
ب: عدم پذیرش کمک از امدادهای غیبی و پیشنهاد پیشوای اهل«جن» دال برنابود کردن لشکر یزید به کمک همه جن های متدین.
ج : عدم خروج از شیوه جوانمردی
9- فرصت به دشمن: درخواست امام حسین(ع) برای به تاخیر افتادن جنگ، سه علت عمده داشت: یک: خالص کردن یاران خود و برداشتن بیعت از آنان تا هر کس ذره ای غش و ناخالص در او هست جدا شود دوم: رفتار عبادی و معنوی امام حسین(ع)و یاران در شب عاشورا بیانگر تدین واقعی آنان به دین اسلام می باشد و شاید اثر مقطعی خود را بر دشمن بگذارد که این چنین شد اگرچه اثر دراز مدت آن تحقق پیدا کرد.سوم: شاید فرصتی باشد برای کسانی که درخواب هستند که در نتیجه آن افراد بسیاری شبانه از سپاه یزید به جمع یاران حسین آمدند که به دلیل شهرت «حر »، بسیاری از آنان از دید مورخان حادثه، مغفول مانده اند. اما در بعضی از کتب که آمار شهدای کربلا را تا 140نفر ذکر کرده اند، بعید نیست که افراد اضافه شده همان پناهندگان به لشکر حسین (ع) باشند.
10 :دوری از ذلت:
شعار جاودانه حسین (ع) هیهات منا الذله، پـرچمی شد برای همه آزادی خواهان که تا امروز این شعار؛ خون تازه به کالبد مجاهدان در راه خدا می دهد. من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا، عزت فقط نزد خداست. حسین (ع) با خدا معامله کرد و ما ثمره اش را بعد از 14قرن هنوز می بینیم و ادامه خواهد داشت.
11- نوع نگاه به مرگ:
بررسی شعارهایی که حضرت اباعبدالله(ع) ایراد می فرمود نیازمند واکاوی شرائط آن زمان است. یکی از آن شعارها، شعار لااری الموت الاسعاده و الحیاه مع الظالمین الابرما است که می فهماند جامعه آن روز بی تفاوت و بی انگیزه شده بود. هرکس به فکر زندگی شخصی خود بود. حاضر به مبارزه و ایثار نبود. ارکان بنی امیه با ظلم و شکنجه های فراوان و به شهادت رساندن یاران علی (ع) هرگونه نشاط عمومی را از مردم سلب کرده بودند و آنها در برابر همه چیز، دیگر بی انگیزه شده بودند. برایشان فرق نمی کرد که یزید حاکم آنها باشد یا کس دیگر. امام حسین (ع) این سیاهی و ظلمت را می درد و در برابر حکومت ظالم و فساد یزید می خروشد و کاخ بی بنیان و پوشالی او را رسوا می کند و نوع نگاه به مرگ را از حالت ننگ، به سعادت و خوشبختی تغییر می دهد. و ده ها موضوع دیگر که هر کدام خود کتابی است برای هدایت و الگوپذیری از حادثه کربلا.