چرا گاهى اعتقادات دينى و مطالب علمى با يكديگر تضاد دارند ؟
پيش از پاسخ گويى به اين پرسش، نخست آشنايى با علم و گونه هاى آن ضرورت دارد تا تعريف درستى از علم به دست آيد.
علم به چهار معناى مستقلى چون «قطع»، «آگاهى مطابق با واقع»، «مطلق آگاهى» و «دانش تجربى» به كار برده مى شود. در بحث علم و دين معانى سه گانه نخست مد نظر نيست و هماره از معناى چهارم استفاده مى شود; علم تجربى «
Science
» نيز داراى ويژگى هاى است ; ظنى بودن، روش تجربى داشتن و تركيبى از گزاره هاى صحيح و سقيم از شاخصه هاى اصلى آن است. با اين مقدمه و پس از انتخاب علم مورد نظر مى توان چنين گفت :
1. ميان قوانين علمى كه به نحوى از قطعيت برخوردار است و اعتقادات دين اسلام تعارضى نيست;
2. درباره ارتباط مطالب و نظريات علمى با آموزه هاى دينى گاه سازگارى وجود داشته و در مواردى ناساگارى به چشم مى خورد. اگر ناسازگارى و تعارض ديده مى شود، مشكل را بايد در حوزه نظريات علمى جست، كه از استقرار و قطعيت برخوردار نيست، زيرا بسيارى از مطالب علمى دچار دگرگونى و تغيير مى شود و ممكن است نظريه ديگرى جايگزين آن شود;
3. انتظار سازگارى اعتقادات دينى با نظريه هاى علمى غير قطعى امرى ناشايست است زيرا لازمه آن، سيال كردن آموزه هاى دينى و هم خوانى هميشگى آن با مطالب علمى ظنى و غير ثابت است، نظريه هايى كه بارها و بارها به طور كلى تغيير كرده و منسوخ شده است.
-
سه شنبه 25 اسفند 1388
5:54 AM
نظرات(0)
-
سه شنبه 25 اسفند 1388
5:54 AM
نظرات(0)
در فرهنگ عمومى فارسى تقليد در صورتى بار منفى دارد كه مقلد هيچ گونه دليلى براى پيرويش نداشته و كوركورانه در پى كسى برود و از سخن كسى تبعيت نمايد. بى شك چنين تقليدى ناپسند و مذموم است ; بيان اقبال لاهورى هم اشاره به اين نكته دارد:
خلق را تقليدشان بر باد داد *** ***اى دو صد لعنت بر اين تقليد باد
ليكن تقليد در احكام دين نه كوركورانه و بى دليل است و نه مذموم، بلكه عقل آدمى چنين روشى را براى همگان تجويز مى كند. علامه طباطبايى مى فرمايد :
«تقليدى كه مورد بحث ماست غير از تقليدى است كه به معنى تبعيت كوركورانه و پيروى بى خردانه مى باشد كه اسلام با تمام قوا با وى مبارزه مى كند و قرآن كريم(1) او را يكى از مذموم ترين صفات انسان شمرده، آنانى را كه از نياكان و بزرگانشان و يا از مردمان هواپرست و هوسباز، بى چون و چرا و بدون منطقى صحيح تقليد و تبعيت مى كنند و دنبال هر صدايى مى افتند، جزو حيوانات مى شمارد».(2)
با عنايت به تمييز تقليد روا از نقليد ناروا، به مطالب زير توجه فرماييد:
1. با گسترش دامنه علوم، پديده تخصصى شدن امرى پسنديده است ، در يك امر تخصصى سه راه را وجود دارد:
الف) به دست آوردن تخصص;
ب) پيروى از يك متخصص;
ج) عمل به گونه اى كه اين يقيين را ايجاد نمايد كه آنچه بايد انجام گرفته باشد، انجام شده است; كه در اين صورت بايد با مطالعه تمام ديدگاه ها، به گونه اى عمل نماييم كه عملكرد ما بر محور همه ديدگاه ها باشد، كه بدان احتياط مى گويند.
1. (وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ); و چون به آنان گفته شود: از آنچه خدا نازل كرده است پيروى كنيد ; مى گويند: نه، بلكه از چيزى كه پدران خود را بر آن يافته ايم، پيروى مى كنيم. آيا هر چند پدرانشان چيزى را درك نمى كرده و به راه صواب نمى رفته اند ـ باز هم در خور پيروى هستند ـ ؟. سوره بقره، آيه 170.
2. عقل آدمى توصيه مى كند كه اگر فرد خود متخصص نيست، از متخصص پيروى كند. در حوزه احكام دين نيز اين قاعده جارى است، زيرا بايد براى آگاهى از احكام شرعى، به آگاهى هاى بسيارى دست يافت تا به مرتبه اجتهاد رسيد، بى شك نيل به به اين جايگاه نيازمند سال ها تلاش جدى است، در غير اين صورت به حكم عقل اگر فرد مجتهد يا احتياط كننده ـ محتاط ـ نيست، لازم است از مجتهد تقليد كند.(1) به عنوان مثال، يك پزشك تصميم به ساخت يك خانه مى گيرد، در اين زمينه يا بايد خود دست ه بكار شود و پس از بهره گيرى از دانش مهندسى عمران و گذراندن دوره تجربى، با دست خود به معمارى آن بپردازد، يا با بهره گيرى از نظر تمام مهندسان و معماران به اين كار اقدام كند و يا ساخت خانه را به يك مهندس كار كشته و متخصص بسپارد. عقل سالم راه سوم را منطقى ترين راه دانسته، او را به مراجعه كردن به يك مهندس و معمار كاركشته رهنمون مى شود .
3. تقليد از يك مجتهد، پيروى بى دليل و كوركورانه نيست، زيرا در هر مساله كه از مجتد پيروى مى شود، آن مساله متكى بر منابع وسيع اسلامى است كه در صورت پرسش، پاسخ آن قابل ارايه مى باشد.
4. به جز راهنمايى عقل، قرآن كريم نيز همگان را به پيروى، پرسش و تقليد از دانايان امت توصيه مى كند :
(فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ);(2) اگر نمى دانيد از آگاهان بپرسيد.
1. باورها و پرسش ها، مهدى هادوى، ص 58.
2. سوره انبيا، آيه 7.
-
سه شنبه 25 اسفند 1388
5:54 AM
نظرات(0)