داستان علاقه مندي به هنر در نوجوانان و جوانان ما، متأسفانه گاهي در اين حد است که بيش از آن که به اصل هنر و هنرمند بپردازند، به جمع کردن امضاي اين و آن و عکس گرفتن و سؤال کردن هاي بي دليل و بي جا و حتي گاهي مضحک مي پردازند.
هر چند تمام اين گزينه ها از روي علاقه شديد و در موارد زيادي متعصبانه اتفاق مي افتد، به هر حال نيازمند بحث و بررسي است. حال اگر اين عمل از سوي يک نوجوان ١٤-۱۳ ساله انجام شود، تا حدودي توجيه پذير است، اما وقتي همين حرکت از سوي يک انسان ٤٠-۳۰ ساله اتفاق مي افتد، چه بايد گفت؟
متأسفانه در خيلي از برنامه هاي هنري و به خصوص موسيقي، امکان ارتباط مستقيم هنرمند با مخاطب اش خيلي وجود ندارد؛ چرا که تعداد علاقه مندان آن قدر زياد است که باعث آزردگي جسمي و روحي وي مي شود. از سوي ديگر خيل مشتاقان اين انتظار و توقع را از هنرمند محبوب شان دارند.
تلاش براي گرفتن امضا و عکس يادگاري به تنهايي افتخار به حساب نمي آيد، هر چند در مجموع هم به عنوان نشان قهرماني نيست، اما براي آن دسته از افراد که جز علاقه مندي، دخالت ديگري در هنر ندارند، گرفتن عکس و امضا از هنرمند مورد علاقه شان، حتي اگر او با قيافه ي عبوس در کنار آنها قرار گرفته باشد، معادل چنين نشاني است که به زعم آنها، به سادگي به دست نمي آيد!
ديدگاه سطحي نگر، يکي از مهم ترين عوامل اصرار بر گرفتن امضا و عکس - البته از نوع اجباري و بي دليل آن!- و طرح پرسش هاي فاقد وجاهت عقلاني از سوي گروهي است که با وجود علاقه مندي، به چند دليل امکان حضور حقيقي و جدي آنها در عرصه ي هنر فراهم نشده است: ديدگاه و شرايط خانواده، سستي و کاهلي در انجام تکاليف موسيقي و پي گيري نکردن آن با حضور يکي دو جلسه اي، چشم و هم چشمي هاي دوستانه و خانوادگي. شايد در نگاه نخست بررسي روانشناسي اين مسأله، استهزا آميز به نظر بيايد، اما حقيقت آن است که توجه به همين اصول و امور بديهي است که راه را براي رسيدن به موفقيت هاي جامع و امور کلي باز مي کند.
ذهن وسيع گرا و ايده آل خواه به کوچک ترين جزييات توجه مي کند تا در راه رسيدن به پيروزيهاي فردي و عمومي، از وجود آنها استفاده نمايد. ذهن خردگرا آن قدر توانايي نخواهد داشت که راه پر پيچ و خم موفقيت را به پايان برساند.
بنابراين از همين مسأله ي به ظاهر کوچک عکس و امضاي نامناسب -نامناسب از آن لحاظ که وقتي با يکي عکس مي گيري، حداقل طرف مقابل بايد راضي باشد و بخندد!- و پرسش هاي نا به جا، ديدگاه افراد را مي توان دريافت، چرا که آن عکس و امضا يا بعد از مدتي، فراموش مي شود، يا دور ريخته مي شود يا اصلاً به خاطر آن که بايستي به عنوان مدال افتخار به همه نشان داده شود، گم مي شود، آن هم امضاهايي که روي اسکناس و دفترچه ي تلفن و جزوه ي دانشجويي درج شده است!!!
حال آن که آدم ژرف انديش، نگرش عميق اش را در همين جا هم نشان مي دهد که هم خوب تلاش مي کند، هم ذهن اش براي دنبال کردن پرسش هاي منطقي و پر محتوي پويا است و اگر هم عکس بگيرد، مي داند که هنرمندش راضي است و مي خندد، و امضا هم که به طور کلي به درد او نمي خورد، نه به درد اين دنياياش و نه آن دنيا!
-
جمعه 13 فروردین 1389
7:20 AM
نظرات(0)
چقدر به اين واژه يا بهتر بگوييم اين دوران طلايي زندگي فکر کرده ايد؟ آيا متوجه گذر لحظه لحظه هاي زمان هستيد که چطور ثانيه ها و دقايق عمر را با شتاب پشت سر ميگذاريم بي آنکه خودمان متوجه باشيم چه اتفاقاتي در وجودمان رخ ميدهد و چه بلايي سر جواني مان ميآيد؟
تنهايي؛ آغاز کج روي
با جوانان دوست شويد
تعداد محدودي از جوانان به راحتي ميتوانند با والدين خود ارتباط برقرار کنند و رابطه دوستانه خود را با حفظ حرمت پدر و مادر رعايت کنند. اما اين امر تنها و در شرايطي حاصل ميشود که والدين قادر به درک شرايط روحي و اخلاقي جوان باشند و از گذشته هاي دورتر خود را براي جواني کردن با فرزندانشان آماده کرده باشند.
جواني، همان واژه اي است که بي ترديد جز افسوس و آهي براي مسن تر ها و جز افسانه اي دور براي کودکان نيست. گذشته اي که بازگشتي برايش قابل تصور نيست و آينده و افسانه اي که به گمان کودکانه خيلي دور است اما در واقعيت زماني مانند فرداست که خيلي زودتر از آنچه تصور کنيم از راه ميرسد؛ مثل يک شب خوابيدن و بيدار شدن هاي بچگي مان.
به نظر ميرسد شناختن جوان کار چندان دشواري نباشد اگر به نشانه هاي اين دوره از زندگي از زاويه ديگري و با دقت بيشتر نگاه شود.
در حالي که بسياري از بزرگترها آگاهي کاملي نسبت به جواني کردن هاي جديد ندارند و همين عاملي ميشود براي بروز اختلاف ميان دو نسل. جوانان و والدين به طور متقابل، مدام از رفتار همديگر ايراد ميگيرند. گاه والدين فکر ميکنند هرگونه کنترل يا تاثيري را بر فرزند خود از دست داده اند.
جوانان خود ميخواهند پدر و مادرشان مقررات و محدوديت هاي يکسان داشته باشند، در عين حال گاه به شدت از محدود شدن آزادي و تصميم گيري براي خودشان ميرنجند و چه بسا اين رنجش عواقب خطرناکي را در پي داشته باشد.
اما والديني که قادر به تغيير منش هاي سخت گيرانه خويش نيستند بهترين روشي که به آنها توصيه ميشود معرفي افراد بزرگسال جوانِ مورد اعتماد در اقوام و آشنايان براي دوستي است تا تنهايي و عواقب آن که يکي از علت هاي موثر کج روي اخلاقي جوانان است، به سراغ آنها نيايد.
يکي ديگر از زمينه هاي انحرافات اخلاقي که در جوانان مشاهده ميشود؛ ترک تحصيل و از ميان رفتن انگيزه هاي کسب مدارج علميو شغلي است. که به علت مشکل جدايي از والدين، زندگي خانوادگي آشفته، طلاق يا مرگ زودهنگام يکي از والدين در خانواده اتفاق ميافتد، برخي ها نيز آنقدر کمال طلب هستند که از اين که نميتوانند در اين شرايط عملکرد شايسته اي داشته باشند، سرخورده ميشوند. بعضي مدرسه گريزند، اين گروه معمولاً در خانه غمگين و در مدرسه ناموفق اند و ترجيح ميدهند روزشان را با کساني بگذرانند که احساسي شبيه به آن ها دارند.
-
جمعه 13 فروردین 1389
7:18 AM
نظرات(0)
در شرايط عادي بسيار ديده شده جواناني كه به مرحله رشد مي رسند يكباره خود را از مصاحبت والدين و بزرگترها كنار كشيده و عزلت و تنهايي بر مي گزينند؛ درست مثل كرم ابريشمي كه در نهايت صبر و حوصله و آرامش به دور خود تار مي تند تا به پروانه اي تبديل شده و به پرواز در آيد.
دوران شگفت انگيز
واقعيت اين است كه اين دوران يكي از شگفت انگيزترين و توفاني ترين دوره هاي حيات جوان است. جوان در اين دوره شكافي عميق و پرتگاهي ناپيدا در درون خود احساس مي كند؛ يعني از يك طرف آرامش و بي خبري دوران كودكي را پشت سر گذاشته و از طرفي هنوز به اعتماد به نفس كامل و استحكام روحي لازم نرسيده است. يك روز رفتار و حركات بچگانه دارد و از هر مسئوليتي شانه خالي مي كند و روزي ديگر آن چنان احساس بزرگي مي كند كه مي خواهد دنيا را اصلاح كند. دراين حال گاهي ساعت ها به سكوت و انزوا پناه مي برد و گاهي به اجتماعات شلوغ و پر سر و صدا روي مي آورد طوري كه حتي بلندترين صداي موسيقي هم او را راضي و ارضائش نمي كند. يا گاهي وجود خود را متزلزل و در آستانه ويراني مي بيند و گاهي خود را متكبر و از خود راضي نشان مي دهد تا نشانه هاي عدم ثبات و تزلزل دروني خود را بپوشاند.
خيلي از پدر و مادرها متوجه اين موقعيت و ضرورت رشد فرزندان خود نشده غالباً با دلسوزي هاي بسيار و پرسش هاي مكرر و سؤالاتي مثل: چه شده، چه اتفاقي افتاده، چرا اين قدر ساكتي، چرا حرف نمي زني؟ (كه البته بيشتر جنبه خير خواهانه دارد) آرامش و امنيت روحي جوانان را برهم مي زنند. گاهي هم با عكس العمل هاي تلخي از طرف جوان خود روبرو مي شوند كه در نهايت منجر به تشكيل يك حلقه معيوب درروند ارتباط خانواده و فرزندان مي شود. در اين قبيل مواقع گاهي فرصتي پيش مي آيد كه بزرگترها مي توانند با دخالت هاي حساب شده وارد معركه شده و از بحران روحي جوانان بكاهند.
-
جمعه 13 فروردین 1389
7:18 AM
نظرات(0)