روابط دختر و پسر مقدمه: دوستى و روابط در دوره ى نوجوانى و جوانى از اهمیت ویژه اى برخوردار بوده، امکان آسیب پذیرى آن نیز در این دوره بیش از هر زمان دیگرى است; زیرا با بیدار شدن غریزه ى جنسى در دوره ى نوجوانى و جوانى، توجه به مسائل عاطفى و جذابیت هاى ظاهرى جنس مخالف بیش تر مى شود. این گرایش در پیدایش دوستى ها و روابط دختر و پسر تأثیر به سزایى دارد و گاه چنان فرد را تحت تأثیر قرار مى دهد که تمامى ارزش ها و هنجارهاى اخلاقى و اجتماعى را زیر پا گذاشته، در دوستى ها و روابط با جنس مخالف هیچ حدّ و مرزى قایل نمى شود. ارزش چیست و آیا ارزش دینى چیزى خارج از معناى مطلق ارزش است؟ انسان براى حفظ حیات خویش به چیزهاى مختلفى نیازمند است و هرچیزى که بهتر بتواند او را در طریق حفظ حیات و سلامت یارى دهد براى او ارزش است; به طور مثال، نان یک شىء ارزشمند براى انسان است; چون انسان در طریق زندگى به نان نیاز دارد. البتّه آب ارزشمندتر است; زیرا براى حفظ حیات به آب بیش از نان نیازمندیم. انسان قادر است بدون غذا، روزها زندگى کند، امّا بدون آب امکان ادامه ى حیات براى او نخواهد بود. خلاصه، آنچه به انسان کمک مى کند که بتواند زندگى و سلامت و شادابى خود را حفظ کند براى او ارزشمند است. اگر انسان صرفاً یک موجود مادّى بود، تنها کالاهاى مادى، مانند، نان، آب، غذا، لباس، مسکن، مناظر زیبا و سایر خوردنى ها و پوشیدنى ها که براى انسان لذّت بخش است، براى او ارزش داشت; امّا از آن جا که انسان یک موجود جاودانه است و تا خدا خدایى مى کند عمر بلند او هم پایدار است، آن چیزهایى هم که به انسان کمک مى کند تا در طریق حیات جاودانه سعادتمند باشد، براى او ارزش است و حتى ارزش آن ها بیش تر و پایدارتر از ارزش هاى مادى است; چرا که نان و آب و ارزش هاى مادى به انسان در طریق حیات دنیا که حیات محدودى است یارى مى رساند، ولى آن ارزش ها، انسان را براى ابد و سعادت ابدى کمک کنند; مثلاً انس و عبادت با پروردگار متعال یک ارزش است و روح انسان را براى برخوردارى از نعمت هاى برترى که خداى متعال به انسان وعده داده است آماده مى کند. خدمت به خلق خدا نیز یک ارزش است و انسان را پاکیزه و قدرتمند مى کند که بتواند از نعمت هاى جاودان برخوردار شود. کسب معرفت نیز یک ارزش است; زیرا انسان براى طىّ طریق و پیدا کردن آن هدف والاى جاودانه به چراغ احتیاج دارد. همان طورى که چراغ در شب براى انسان یک ارزش است، معرفت هم در شب دنیا براى وصول به صبح سعادت یک ارزش است. عناصر ارزش هاى دینى کدام اند، چگونه مى توان به آن شناخت پیدا کرد و چه امورى این ارزش ها را در دید ما تبدیل به ضد ارزش مى کند و یا به عکس، و در این زمینه چه خطراتى ما را تهدید مى کند؟ ارزش هاى دینى همان مسائلى است که در دین خدا به صورت امر و نهى و ارشاد آمده است. آنچه براى ما طیّب و پاکیزه و در راه رشد و تعالى ما مؤثّر بوده، خداى متعال به وسیله ى رسالت رسول گرامى اش بر ما حلال و آنچه را پلید و آلوده و در تعالى انسان زیان بار بوده حرام کرده است; بنابراین حلال خدا ارزش هایى است که ما را به آن فراخوانده اند و حرام خدا ضدّ ارزش هایى است که ما را از آن در رفتار و اخلاق و اعتقاداتمان نهى کرده اند. چگونه مى توانیم از عناصر رسانه اى نظیر: کتب، مجلّات، مجموعه ى مطبوعات، صدا و سیما، ویدئو و ماهواره و اینترنت، خوب استفاده کنیم و اگر خطرسازند چه طور جوانان و فرزندانمان را از خطر آن ها نجات دهیم؟ این وسایل مثل یک لیوان است. مى شود داخل لیوان آب گوارا باشد و مى شود سم باشد. کتاب و مجلّه و مانند این ها چیزى جز ظرف نیستند. ظرفى هستند که محتوایى دارند. محتواى این ها ممکن است ارشاد باشد، یا اضلال. آدرس و نشانى که در کتاب نوشته شده است، اگر درست باشد، شما را به مقصود مى رساند و، اگر درست نباشد، نه تنها شما را به مقصود نمى رساند، بلکه از مقصود دور مى کند.
مهم ترین راه کار پیش گیرى از روابط ناسالم دختر و پسر، تقویت باورهاى مذهبى در جوانان، و فرهنگ سازى ازدواج ساده در جامعه است.
در حال حاضر مسئله ى ارتباط دختر و پسر یکى از معضلات اصلى جامعه ى ماست و اگر بینش و گرایش جوانان در این زمینه اصلاح نشود، پیامدهاى منفى بسیارى را به دنبال خواهد داشت.
مهم ترین راه کار پیش گیرى از روابط ناسالم دختر و پسر، تقویت باورهاى مذهبى در جوانان، و فرهنگ سازى ازدواج ساده در جامعه است.
در این بخش به پاره اى از مهم ترین پرسش ها در این زمینه پاسخ مى دهیم.
مجله ى صباح طى گفت وگویى با حجة الاسلام والمسلمین حسینى سؤالاتى را در زمینه ى مسائل تربیتى مطرح کرده و از رهنمودها و بیانات ایشان بهره برده است; توجه شما را به این پرسش و پاسخ ها معطوف مى داریم.
بنابراین، مى توان ارزش ها را دو دسته کرد: ارزش هاى دنیایى که انسان را در طریق زندگى دنیا کمک مى کنند و ارزش هاى برتر که انسان را در طریق زندگى دنیا و آخرت کمک کنند. پس، ارزش بر اساس دیدگاه هاى انسان شناختىِ مختلف، تعاریف متعددى دارد و از دیدگاه ما، که انسان را موجود جاودانه مى دانیم، تعریف ارزش همین است که گفته شد.
اگر گوهر بسیار گران بهایى، مثلاً یک انگشتر الماس را به دست کودک سه چهار ساله ى خود بدهیم، چندان قدرشناسى نمى کند و در حفظ آن نمى کوشد; زیرا ارزش این انگشتر را نمى داند; امّا اگر این انگشتر را به کسى بدهیم که قیمت و کاربرى اش را در تبدیل به ارزش هاى دیگر مى داند و مى شناسد، قدردانى مى کند و در حفظ آن کوشا خواهد بود; بنابراین، معرفت به قدر و ارزش، اوّلین چیزى است که موجب حفظ ارزش ها مى شود و غفلت از قدر و ارزش، اولین چیزى است که انسان را نسبت به آن ها بى توجه مى کند; پس اولین قدم در حفظ ارزش ها معرفت به آن ارزش هاست که اگر این معرفت ایجاد شد و گرد وغبار غفلت کنار رفت، گوهر شناخته مى شود و هر کس گوهرشناس باشد از گوهر به خوبى حفاظت مى کند.
اگر انسان بداند که در دستورهاى دینى، گنج سعادت او نهفته است، آن ها را به خوبى حفظ و رعایت مى کند; امّا اگر غفلت کند و سرسرى بگذرد، به بهاى اندک این گنج را مى فروشد و بعد هم به حسرت ابدى مبتلا مى شود.
نکته ى دیگر این که، انسان وقتى که به دنیا مى آید هیچ علمى ندارد. قرآن کریم مى فرماید: (و الله أخرجکم مِنْ بُطون اُمَّهاتِکم لا تعلمون شیئاً)همان طور که نمى تواند راه برود. آرام آرام خزیدن را آغاز مى کند، به اصطلاح «سینه خیز »مى رود، بعد به تدریج چهار دست و پا راه مى رود، بعد مى ایستد، امّا افتان و خیزان راه مى رود، تا هنگامى که بتواند با استقامت بایستد و با استوارى راه برود. ملاحظه مى کنید که شیوه ى راه رفتن را از حیوانى آغاز مى کند و به شیوه ى خاصّ انسانى مى رسد. در معرفت و قبول ارزش و تعهّد به ارزش ها هم انسان چنین سیرى دارد; ابتدا به طریقه ى حیوانى زندگى مى کند و مدّتى این حیوانى زندگى کردن هم تغییر مى کند. بعد از این، گاه مى ایستد و سر به آسمان برمى دارد و در دنیا و خودش فکر مى کند. ممکن است این تفکّر او را به استقامت برساند و ممکن است تا آخر عمر هم حیوانى زندگى کند و عقلش در خدمت حیوانیّتش باشد; مثل اسب سوارى که افسار اسب را برگردن او انداخته و اسب هر جا بخواهد او را مى برد، نه این که سوارکار اسب را ببرد. انسانیّت و عقلانیّت انسان هم مى تواند در خدمت حیوانیّت او قرار بگیرد; و به عکس هم مى شود; یعنى حیوانیّت، شهوات و تمایلات نفسانى اش در خدمت عقلانیّتش قرار بگیرد و مرکب آن باشد، و فقط زمام امور در دست سوارکار باشد; بنابراین جوان ها نیاز به معرفت دارند. این که جوان ها را از بزرگ سالان و از اهل معرفت جدا مى کنند در حقیقت چراغ هدایت را از آن ها مى گیرند. جوان یک وجود پرشور نیرومندى است که نیاز به چراغ زندگى دارد و این چراغ در اختیار بزرگ سالان صاحب تجربه و معرفت است. متأسفانه برخى تبلیغات به جوان ها این گونه القا مى کنند که تو به بزرگ سالان نیاز ندارى. این سخن مثل این است که ما به بشریّت که نیاز به انرژى و نور و هدایت دارد بگوییم که تو به چراغ و خورشید وتابش ستارگان نیاز ندارى; بنابراین، بزرگ سالان باید با رأفت و رحمت و رفق و مدارا با جوانان رفتار کنند و معرفت و اندیشه هاى ناب خود را با صمیمیّت در اختیار آن ها قرار دهند، و گرنه آن ها نمى توانند راه را بیابند، مگر با مدد علم و دانش و معرفت و تقوا. دانش به تنهایى سعادت انسان را تضمین نمى کند، مگر این که جهت گیرى دانش مشخص باشد. اگر جهت گیرى دانش، خدمت به بشریّت و هدایت بشر شد این دانش، ارزشمند است، امّا اگر به زیان بشریّت به کار رفت، در مرگ و بیمارى مصرف شد، مثلاً دانشى که بمب شیمیایى مى سازد، دانشى که اسلحه ى کشتار جمعى مى سازد، این یک دانش زیانبار است و ارزش ندارد; هر چند سازندگان این ها دانشمندند، امّا دانشمندى که به زیان بشریّت کار مى کند.
بنابراین، در این ظرف اگر ارزش هاى مفید، و ره گشاى روشن گر باشد موجب هدایت انسان است. همان طورى که انسان عاقل و دقیق، دل به سخن هر کسى نمى سپارد و هر نشانى اى را قبول نمى کند مگر این که اطمینان کند که درست، حق و ره گشاست; در مورد این وسایل هم همین طور است. باید با دقت از این وسایل استفاده کرد. قرآن کریم مى فرماید:
(یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ قُواْ أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا).
از این عبارت مى توان فهمید که انسان همیشه در معرض سقوط و لغزش است، اگر خودش و اهل بیت و خانه و خانواده و فرزندان خود را نگه ندارد، ساقط مى شود; مثل کسى که در یک راه باریکى که هر دو طرفش پرتگاه است حرکت مى کند; اگر یک لحظه چشمش را ببندد ماشینش یا به سوى راست مى رود یا به سوى چپ. الیمین و الشّمال مضلّة والطریق الوسطى هى الجادّة باید سعى کنیم که خودمان را نگه داریم و فریب ظاهرهاى زیبا و باطن هاى زهرآگین را نخوریم و از این ظرف ها به شرطى که مظروفش هم خوب باشد استفاده کنیم.
درباره ى صدا و سیما هم اگر فرض کنیم که تمام این برنامه ها خوب و مفید و ارزشمند و ره گشاست; امّا ظرفیّت و حجم ذهنى انسان محدود است و اگر بیش از ظرفیّت در ظرف ذهن و مغز بریزد موجب آشفتگى، خستگى و پژمردگى مغز مى شود. فرض کنید، مقدار زیادى میوه و خوراکى هست که همه ى آن ها هم حلال است; امّا اگر کسى بیش از ظرفیّت معده اش بخورد، دل درد مى گیرد. اگر انسان شنیدارها و دیدارها را به حساب و منظم دریافت نکند، همان دل درد ذهنى برایش رخ مى دهد. در این انبار، مرتّب کالا وارد شده و بر روى هم ریخته شده و منظم چیده نشده است و این یک انبار آشفته اى است که صاحب انبار هیچ وقت نمى داند چه دارد، ولى همه چیز هم دارد. به خاطر همین هم درست نمى تواند فکر کند.
نباید ذهن را از مطالبى که انسان روى آن نیندیشیده و دسته بندى و انتخاب نکرده پر کرد. البتّه این بر فرضى است که همه ى برنامه ها خوب و مفید باشد، که باز هم باید برنامه ها به اندازه ى ظرفیت انسان گزینش شود تا انسان فرصت کارهاى دیگر را هم داشته باشد، بتواند با اهل خانه و خانواده اش انس بگیرد، با آن ها گفت وگو و شوخى و رفع خستگى کند.
امّا این فرض که همه ى برنامه هاى صدا و سیما خوب و مفید است فرض غلطى است. بسیارى از برنامه ها ممکن است براى بسیارى از افراد مفید نباشد و وقت گیر باشد. پس باید بهترین را انتخاب و استفاده کرد. انسان به هر چه دل سپرد، آرام آرام این دل سپردگى موجب هم رنگى با آن خواهد شد. فرض کنیم انسان به فردى که سخنان ناروا مى گوید، آرام آرام گوش کرد، او هم بى اختیار همان سخنان ناروا را مى گوید. بچه ى سه چهار ساله اى که فیلمى را مى بیند، اولین کلماتى که از آن فیلم یاد مى گیرد سخنان زشتى است که بازیگران فیلم با هم ردّ و بدل مى کنند; بنابراین باید خود را حفظ کرد، فکر نکنیم که اگر خود را دربست در اختیار این رسانه ها گذاشتیم از عمرمان خوب استفاده کرده ایم. عمر انسان کابین سعادت اوست. انسان باید بداند آن را کجا و چگونه مصرف مى کند; بنابراین باید با احتیاط از این رسانه ها استفاده کرد و افرادى هم که تولید کنندگان برنامه هستند باید بازتاب برنامه هاى خود را در اخلاق اجتماعى بنگرند.
-
سه شنبه 3 اسفند 1389
9:22 AM
نظرات(0)