هدایت جوان ها: بعد از این که پدر محمد بن عبداللّه بن حسن در دوران عباسیان به شهادت رسید و او دست به قیام زد و مردم را به سوي حق دعوت نمود، حضرت امام صادق(ع) به عنوان راهنمایي به او فرمود: «یا ابن اخي علیک بالشّباب ودع عنک الشّیوخ(1) اي فرزند برادرم! جوانان را دریاب و پیران را رها کن!» امام صادق(ع) در روایات دیگر نیز این مسأله را بیان نموده اند که جوان ها زودتر حرف حق را مي پذیرند و به سوي خیر و نیکي مي شتابند و آمادگي بیشتري دارند. از جمله، از اسماعیل بن عبدالخالق چنین نقل شده است که من شنیدم حضرت صادق(ع) از ابوجعفر اَحوَل مي پرسید: به بصره رفتي؟ گفت: بلي، فرمود: «اقبال مردم را به امامت و ورود آنان را به این مرام چگونه یافتي؟ گفت: به خدا سوگند که شیعیان اندک اند و تلاش هایي کرده اند، امّا آن هم اندک است. آن گاه(امام صادق(ع) به او) فرمود: «علیک بالاحداث فانّهم اسرع الي کلّ خیرٍ(2) بر تو باد به جوانان(و به دنبال آن ها رفتن) که آنان در (پذیرش) هر نیکي و خیري با شتاب ترند.» تجربه پیروزي انقلاب اسلامي و حضور جوانان در صحنه هاي مختلف، و جذب شدن آنان به اسلام و انقلاب و روحانیت و رهبري انقلاب، و همین طور حضور تمام عیار جوانان در صحنه هاي مختلف جنگ تحمیلي، دوران سازندگي و پیشرفت هاي علمي، مهر تأییدي است بر مضامین احادیثي که مطرح گشت.
جوان و کسب دانش فراگیري دانش در جواني هم چون نقشي است بر سنگ که تا پایان عمر، انسان را همراهي مي کند، از این رو هر کس هر چه دارد، از جواني دارد، به همین سبب است که پیشوایان دیني سخت بر این مسأله سفارش کرده اند که در جواني دنبال علم و دانش باشید. در کلام الهي نیز دوره جواني، دوره منحصر به فردي است. آن جا که در قرآن کریم مي فرماید: «و لمّا بلغ أشدّة و استوي آتیناه حکماً و علماً(3) چون به حدّ رشد و کمال خویش رسید، به او علم و حکمت عطا کردیم.» امام صادق(ع) در تفسیر آن فرموده اند: «اشدّه ثماني عشرة سنةٌ و استوي التحي(4) اشدّ یعني هجده سالگي و استوي یعني ریش درآورد.» امام صادق(ع) مي فرمایند: «لست احبّ ان اري الشّابّ منکم الّا غادیاً في حالین امّا عالماً او متعلّماً فان لم یفعل فرّط و ان فرّط ضیّع فان ضیّع اثم و ان اثم سکن النّار والّذي بعث محمّداً بالحقِّ(5) دوست ندارم جوانان شما را جز در دو حالت ببینم: دانشمند یا دانشجو. اگر(جواني) چنین نکند، کوتاهي کرده و اگر کوتاهي کرد، تباه ساخته و اگر تباه ساخت، گناه کرده است و اگر گناه کند، سوگند به آن که محمد(ص) را به حق برانگیخت، دوزخ جایگاه او خواهد شد.» به همین سبب است که جوانان باید از عمر خویش استفاده کافي ببرند تا بعداً پشیمان نگردند. جوان و عبادت بهترین دوران براي رشد معنوي و بالندگي روح انسان، دوران جواني است. انبیاي بزرگوار که لیاقت دریافت وحي و افتخار رسیدن به نبوت را پیدا کردند، بر اثر عبادت هاي دوران جوانی شان بود. پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: «خداوند بزرگ به جوان عبادت پیشه، نزد فرشتگان افتخار مي کند، در حالي که مي فرماید: بنده ام را بنگرید! براي من خواسته هاي نفس خود را کنار نهاده است.»(6) حضرت صادق(ع) نیز بر این امر تأکید نموده است، آن جا که فرمود: «انّ أحبّ الخلائق الي اللّه تعالي شابٌّ حدث السّنّ في صورةٍ حسنةٍ جعل شبابه و ماله في طاعة اللّه تعالي ذاک الّذي یباهي اللّه تعالي به ملائکته فیقول عبدي حقّاً؛(7) به راستي که دوست داشتني ترین مردم نزد خداوند، جوان کم سال و خوش سیمایي است که جواني و زیبایي اش را در راه فرمانبري از خداوند بزرگ قرار داده است. آن که خداوند بزرگ به وي نزد فرشتگان افتخار مي کند و مي فرماید این بنده حقیقي من است.» امام صادق(ع) که بیش از دیگران به سخنان خویش عمل مي کرد، در جواني اهل بیش ترین عبادت بود. ایشان مي فرمایند: «اجتهدت في العبادة و انا شابٌّ فقال لي أبي یا بني دون ما أراک تصنع فانّ اللّه عزّ وجلّ اذا أحبّ عبداً رضي عنه بالیسیر؛(8) در جواني بسیار در عبادت مي کوشیدم. پدرم به من فرمود: فرزندم! از آن چه انجام مي دهي، کم کن، زیرا خداوند عزیز و جلیل اگر بنده اي را دوست بدارد، با عبادت کم هم از او خشنود مي گردد.» آثار عبادت در جواني همراهي با پدر از اموري که حضرت صادق(ع) در مورد جوانان سفارش نموده اند، این است که آن ها نباید همراهي پدر را رها کنند. خصوصاً در این دوران که دوستان ناباب و دزدان فکر و ایمان فراوان اند که بر ضرورت این کار مي افزاید، چرا که پدر دلسوز همیشه مواظب است که خطر انحراف جوانش را تهدید نکند. حضرت صادق(ع) فرموده اند: «دع ابنک یلعب سبع سنین و یؤدّب سبع سنین و الزمه نفسک سبع سنین(10) بگذار فرزندت هفت سال بازي کند(و آزاد باشد) و هفت سال تربیت شود و هفت سال او را با خود همراه بدار.» جوان و خوش اخلاقي اخلاق نیک براي همه لازم، مفید و مثمر ثمر است، چنان که امام صادق(ع) مي فرمایند: «حسن الخلق من الدّین و هو یزید في الرّزق؛(11) خوش خلقي بخشي از دین است و روزي را افزون مي کند.» اما این امر براي جوان زیباتر، مفیدتر و لازم تر است. ایشان در جاي دیگري چنین مي فرمایند که هرگاه ورقة بن نوفل بر خدیجه دختر خویلد وارد مي شد، به وي چنین سفارش مي کرد: «اعلمي أنّ الشّاب الحسن الخلق مفتاحٌ للخیر مفلاقٌ للشّر(12) بدان که جوان خوش اخلاق، کلید خوبی ها و قفل بدی ها است...». جوان و ازدواج از مهم ترین دغدغه هاي دوران جواني، مسأله ازدواج است. هر جامعه که امر ازدواج جوان ها را به خوبي و سادگي حل نموده، کم تر دچار انحرافات است. و هر جامعه اي که نسبت به این امر بي تفاوت بوده، ضربه هاي سختي از ناحیه انحرافات جنسي جوانان خورده است، به همین سبب، پیامبراکرم(ص) و امام معصوم(ع) طرح ها و راه کارهاي مفیدي براي این مسأله اندیشیده اند. پیامبراکرم(ص) فرموده اند: «هر جواني که در سنّ کم ازدواج کند، شیطان فریاد بر مي آورد که«واي بر من! واي بر من! دو سوّم دینش را از دستبرد من مصون نگه داشت.» پس بنده در یک سوّم باقي مانده، تقواي الهي پیشه سازد.»(13) حضرت صادق(ع) نیز بر این امر به عنوان یک راه کار مهم تأکید دارند، آن جا که مي فرمایند: «جواني از انصار به نزد پیامبر(ص) آمد و از نیازمندي اش نزد ایشان شکوه کرد. پیامبر(ص) به وي فرمود: «ازدواج کن!» جوان گفت: خجالت مي کشم بار دیگر نزد پیامبر(ص) باز گردم(و بگویم که با دست خالي چگونه ازدواج کنم؟!) آن گاه مردي از انصار به وي رسید و گفت: دختري زیبا دارم. پس آن را به ازدواج آن جوان درآورد. از آن به بعد، خداوند در زندگي او گشایشي ایجاد کرد. جوان نزد پیامبر آمد و داستان را باز گفت. آن گاه پیامبر خدا(ص) فرمود: اي جوانان! بر شما باد به ازدواج.»(14) این دسته از احادیث، این حقیقت را ثابت مي کند که در ازدواج، داشتن تمکّن مالي شرط نیست، بلکه حتي ممکن است ازدواج سبب تمکّن مالي نیز شود. سفارش به جوانان حضرت صادق(ع) براي اصلاح جوانان توصیه هاي مهم و کارسازي دارند که به نمونه هایي اشاره مي شود: پي نوشت ها: منبع: سايت حوزه
عبادت در هر سنّ و سالي، آثار گرانسنگي دارد، امّا در جواني آثار و برکات ویژه اي به همراه خواهد داشت. از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمودند: پیامبر خدا، نماز صبح را با مردم خواند. سپس جواني را در مسجد دید که از شدّت بي خوابي سر مي جنباند. رنگش زرد بود، جسمش لاغر و چشمانش در کاسه سر فرو رفته بود. پیامبر (ص) به وي فرمود: جوان! چگونه صبح کردي؟ گفت: اي پیامبر! با یقین صبح کردم. پیامبر(ص) از سخنش شگفت زده شد و فرمود: هر یقیني حقیقتي دارد. حقیقت یقین تو چیست؟ گفت: اي پیامبر! یقین من همان است که مرا اندوهگین ساخته و شب ها بیدار نگاهم داشته و روزها(با روزه داري) تشنه ام کرده است. خود را از دنیا و آن چه در آن است، رها ساختم. گویا بر عرش پروردگارم مي نگرم که براي رستاخیز برپا شده، و مردم براي حسابرسي از قبرها سر برآورده اند و من در میان آنانم. پیامبر خدا به یارانش فرمود: او بنده اي است که خداوند دلش را به نور ایمان روشن ساخته است. سپس فرمود: آن چه داري نگهدار! جوان گفت: اي رسول خدا! برایم دعا کن که همراه تو به شهادت نایل آیم! پیامبر(ص) برایش دعا کرد. چیزي نگذشت که در یکي از جنگ هاي پیامبر شرکت جست و پس از به شهادت رسیدن نه نفر، به شهادت رسید و او دهمین نفر بود.»(9)
الف. ایشان در حدیثي مي فرمایند: «یا معشر الاحداث اتّقوا اللّه و لاتأتوا الرّؤساء دعوهم حتّي یصیروا أذناباً لاتتّخذوا و الرّجال و لائج من دون اللّه انا و اللّه خیرٌ لکم منهم ثمّ ضرب بیده الي صدره؛(15) اي گروه جوانان! تقوا پیشه کنید و نزد رئیسان نروید. رهایشان کنید تا زماني که از ریاست بیفتند. مردان(شخصیّت هاي برجسته) را به جاي خداوند دوست هم راز مگیرید. به خدا سوگند! من برای تان بهتر از آنان هستم. آن گاه با دست بر سینه اش زد(یعني به جاي ما به دنبال رهبران ستمکار نروید).» در این حدیث گرانسنگ حضرت به چند نکته اشاره نموده اند:
1ـ تقوا و پاکي را پیشه سازید.
2ـ به دنبال رؤسا و مقام داران نباشید.
3ـ شخصیت زده نشوید.
4ـ ما را در زندگي رها نکنید که از هر نظر مصالح شما را تأمین مي کنیم.
ب. آن حضرت در جاي دیگر، سخنان لقمان به فرزند جوانش را به عنوان سفارش به جوانان نقل نموده است. آن جا که مي فرماید: «یا بني ایّاک و الضّجر و سوء الخلق و قلّة الصّبر فلایستقیم علي هذه الخصال صاحب و الزم نفسک التّؤدة في امورک و صبّر علي مؤونات الاخوان نفسک و حسّن مع جمیع النّاس خلقک؛(16) فرزندم! بپرهیز از گرفتگي و بد خُلقي و ناشکیبایي، چرا که با این خصلت ها، دوستي استوار نمي ماند. آرامش و وقار را در کارهایت حفظ کن و خود را بر هزینه کردن براي برادران وادار و با تمام مردم اخلاقت را نیکو ساز.»
1. کافي، محمد بن یعقوب کلیني، بیروت، دارصعب و دارالتعارف، 1401 ق، ج 1، ص 362، ح 17.
2. همان، ج 8، ص 93، ح 66.
3. سوره یوسف، آیه 22.
4. معاني الاخبار، ابن بابویه قمي، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1361 ش، چاپ اوّل، ص 226.
5. امالي، طوسي، قم، دارالثقافة للنشر، 1414 ق، ص 303، ح 604.
6. ر.ک: کنزالعمّال، متقي هندي، بیروت، مؤسسة الرسالة، ج 15، ص 776، ح 43057.
7. اعلام الدین، حسن دیلمي، قم مؤسسه آل البیت، ص 120.
8. اصول کافي، ج 2، ص 87، ح 5.
9. ر.ک: کافي، ج 2، ص 53؛ ترجمه این حکمت نامه جوان، ص 400 و 401.
10. من لایحضره الفقیه، صدوق، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، ج 3، ص 492، ح 4743.
11. تحف العقول، علي بن شعبه، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1404 ق، ص 373.
12. الامالي، شیخ طوسي، ص 302، ح 598.
13. ر.ک: بحارالانوار، ج 103، ص 221، ح 34.
14. ر.ک:کافي، ج 5، ص 330، ح 3.
15. بحارالانوار،ج 24، ص 246، ح 5؛ تفسیر العیاشي، ج 2، ص 83، ح 32.
16. من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 373، ح 5762.
-
سه شنبه 13 مهر 1389
8:01 AM
نظرات(0)
نگاه مهربان امام صادق(ع) به جوانان، همراه با بزرگداشت شخصيت، تکريم استعدادها و صلاحيت ها، احترام به نيازها و توجه به قلب هاي پاک و زلال آنان بود و اقبال جمع جوانان به سوي امام(ع) فرايند عملکرد و رفتار متين، محبت آميز، حکيمانه و سرشار از خلوص و عاطفه آن حضرت بود، بدان حد که سخنش بر اريکه دل آنان مي نشست، زيرا گرايش جوان به خوبي، نيکي و زيبايي بيشتر و سريع تر از ديگران است. پديده اي که امام بدان اشاره نموده مي فرمايد: «انهم اسرع الي کل خير»(1) جوانان زودتر از ديگران به خوبي ها روي مي آورند. رفتار و سخن امام صادق(ع) ترجمان حقيقي اين گفته رسول خدا(ص) است که فرمود: «اوصيکم بالشبان خيرا، فانهم ارق افئده» سفارش مي کنم شما را که، با جوانان به خوبي و نيکويي رفتار کنيد، چرا که آنان نازک دل و عاطفي ترند. امام ضمن توجه به روح لطيف و احساس آرماني جوانان، ياران و نزديکان خود را نيز به دقت و توجه در اين نکات رهنمون مي ساخت. از جمله، يکي از ياران امام به نام«مؤمن طاق»(2) براي پيام رساني و تبليغ دين، مدتي را در شهر بصره گذراند. وقتي که به مدينه بازگشت، خدمت امام صادق(ع) رسيد، حضرت از او پرسيد: به بصره رفته بودي؟ آري! اقبال مردم را به دين و ولايت چگونه ديدي؟ بخدا اندک است! مي آيند ولي کم!! جوانان را درياب، زيرا آنان به نيکي و خير از ديگران پيشتازترند.(3) گزيده اي از منشور جوان را در انديشه صادق آل محمد(ص): کوچ عصر: جواني«فرصت نيکو» و«نسيم رحمت » است که بايد به خوبي از آن بهره جست و با زيرکي، ذکاوت و تيزبيني آن نعمت خداداد را پاس داشت؛ زيرا که اين فرصت، «ربودني» و«رفتني» است و ضايع ساختن آن، چيزي جز غم، اندوه و پشيماني را براي دوران پس از آن به ارث نمي گذارد. زندگي کوتاه است و راه کار دراز و فرصت زودگذر! تنها سرمايه گرانبهاي ما وقت است که بازگشتي ندارد، از اين رو بزرگ ترين فن بهتر زيستن، بهره جستن از فرصت هاي بي نظيري است که بر ما مي گذرد؛ اين سخن امام صادق(ع) را بايد جدي گرفت: «من انتظر عاجله الفرصه مواجله الاستقصاء سلبته الايام فرصته، لان من شان الايام السلب و سبيل الزمن الفوت»(4) به هر کس فرصتي دست دهد و او به انتظار بدست آوردن فرصت کامل آن را تاخير اندازد، روزگار همان فرصت را نيز از او بربايد، زيراکار ايام، بردن است و روش زمان، از دست رفتن. قرائت معتبر دين دين اسلام، همان روش زندگي است که ميان زندگي اجتماعي و پرستش خداي متعال پيوند مي دهد و در همه اعمال فردي و اجتماعي براي انسان مسئوليت خدايي ايجاد مي کند، که اين مجموعه عقايد و دستورهاي علمي، اخلاقي، سبب خوشبختي انسان در اين سرا و سعادت جاويد در جهان ديگر مي شود. فهم از دين چگونه است؟ و جوان دين خود را از که بجويد؟! آيا هر کس مي تواند به فهمي از دين برسد؟! آيا هر فهمي از دين، صواب و پسنديده است؟! آيا«فهم ديني» فهم نسبي است و هيچ فهم ثابتي وجودندارد؟!(11) و يا آن که يک تفسير و قرائت رسمي از دين وجود دارد. پس از رحلت رسول اکرم(ص)، مکتب اهل بيت(ع) به عنوان«ثقل اصغر» در جايگاه حقيقي دين خوش درخشيد، و ليکن افراد و گروه هايي نيز به عللي در برابر اين انديشه قرار گرفته، با طرح«قرائت مختلف از دين» به مقابله با معارف معصومان (ع) پرداختند و مع الاسف تاريخ فرهنگ و معارف اسلامي ما هميشه شاهد عرصه گرداني و فريب افکار عمومي از سوي خالقان ديدگاه هاي ديني بود. در عصر امام صادق(ع) فراي از رواج مکاتب الحادي و هجوم انديشه هاي يوناني و ايجاد نهضت ترجمه، ديدگاه ها و نظريات گوناگوني در چارچوب«قرائت هاي ديني» طرح گرديد، حتي برخي ازارباب فرق که خود مدتي در محضر پيشواي ششم شاگردي کرده بودند، به طرح ديدگاه خويش و عنوان ديدگاه برتر و صواب پرداختند و در مقابل منادي، احياگر و متولي قرائت حقيقي دين، امام صادق(ع)، ايستادگي کردند و گروهي را به سمت خود کشاندند. امام در برخورد با اين ديدگاه ها، خود به افشاي آن ها پرداخت و از سويي به تربيت شاگردان همت گمارد تا آنان در عرصه هاي مناظره و گفتگو به بافته هاي ايشان پاسخ گويند. نکته اي که بسيار دل امام را مي آزرد، توطئه جذب جوانان از سوي اين فرقه هاي منحرف، اما مدعي اسلام بود، به عنوان نمونه، امام صادق(ع) جوانان را از گرايش به دو فرقه مطرح آن عصر، مرجئه(12) و غلاه(13) بر حذر مي داشت. امام مي فرمود: «برجوانان تان از غلات برحذر باشيد که آن ها را به فساد نکشانند؛ زيرا غلات پست ترين خلق خدا هستند، اينان عظمت خداي را کوچک مي کنند و ادعاي ربوبيت و خدايي را براي بندگان او قائل هستند.»(14) امام با اصل قرار دادن پيشگيري، ارائه دقيق دين حقيقي و برگرفته از مکتب اهل بيت(ع) را به جوانان توصيه مي کردند تا راه را بر رهزنان انديشه جوانان سد نمايند، حضرت مي فرمود: «جوانان را دريابيد! به آنان حديث و دين بياموزيد، پيش از آن که مرجئه برشما پيشي گيرند.»(15) امام صادق(ع) هم چنين جوانان را مخاطب خود ساخته مي فرمايد: «يا معشرالاحداث! اتقواالله و لاتاءتوا الروساء، دعوهم حتي يصيروا اذنابا لا تتخذوا الرجال ولائج من دون الله، انا و الله خير لکم منهم»(16) اي گروه جوانان! از خدا پروا کنيد و نزد روساي(منحرف) نرويد، واگذاريدشان تا(از جايگاه بافتني خود بيفتند و) به دنباله رو تبديل شوند، آنان را به جاي خدا همدم خود نگيريد، به خدا سوگند که من براي شما از ايشان بهترم. آن گاه با دست خود به سينه اش زد. رسم رفاقت دوست خوب يکي از سرمايه هاي بزرگ زندگي و از عوامل خوشبختي آدمي است و انسان در انس با دوست احساس مسرت مي کند و شادماني و نشاط را در گرو همنشين با رفيق مي داند. «رفيق شايسته»، براي جوان جايگاه خاص خويش را دارد و اهميت آن به گونه اي است که در شکل دهي شخصيت او نقش بزرگي ايفا کرده، اولين احساسات واقعي نوع دوستي را در وي ايجاد مي کند. جوان از يک سو به کشش طبيعي و خواهش دل، عاشق دوستي و رفاقت است و به ايجاد عميق ترين روابط دوستانه با يک يا چند نفر از همسالان خود هست و از طرف ديگر بر اثر احساسات ناسنجيده و عدم نگرش عقلاني ممکن است در دام رفاقت با دوستان نادان و تبهکار افتد(17)؛ از اين رو خطر وجود دوستان بد و ناپاک، اين نگراني را در جوان ايجاد مي کند که«چگونه يک دوست خوب و يک دل را انتخاب کنم؟» امام صادق(ع) رفقا را سه نوع مي داند: پي نوشت ها: نويسنده: محمدباقر پوراميني
رنگ خدا: آدمي با ورود به دوران جواني به دنبال«هويت» جديدي مي گردد؛ آن احساس نسبتا پايدار از يگانگي خود، از اين که: «من که هستم و که بايد باشم؟» که دستيابي به آن، به فرد امکان مي دهد که ارتباطات خود را با خويشتن، خدا، طبيعت و جامعه تنظيم دهد. در اين مرحله هويت يابي نقش«آگاهي و بينش» بسيار مؤثر و کار ساز بوده، بر«رفتار و عمل» پيشي دارد، در اين دوران، ممکن است سرگرداني در هويت سبب گردد که جوان نسبت به کيستي خودو نقش اجتماعي خود دچار ترديد گردد و اين شک ضمن برهم زدن هماهنگي و تعادل رواني، او را به«بحران هويت» بکشاند، بحراني که جوان به پيرامون اهداف بلند مدت، انتخاب شغل، الگوهاي رفاقت، رفتار و تمايل جنسي، تشخيص مذهبي، ارزش هاي اخلافي و تعهد گروهي با ترديد و شک خواهد نگريست. در شکل دهي هويت، «معرفت ديني» نقش مهمي را ايفا مي کند و در واقع، دين مي تواند تکيه گاه جوان و رهايي دهنده او از اين بحران باشد؛ البته«دانش»، «کار و تلاش» نيز در ساماندهي هويت او کارساز است(5) بنابراين، جوان بايد رنگ خدايي گيرد تا هويتش خدايي گردد«دين» همان«رنگ خدا» است که همگان را بدان دعوت مي کنند: (صبغه الله و من احسن من الله صبغه)(6)؛ رنگ خدايي(بپذيريد!) و چه رنگي از رنگ خدا بهتر است؟ امام صادق(ع) درباره آيه فوق مي فرمايد: «مقصود از رنگ خدايي همان دين اسلام است.»(7) دين به انگيزه جوان در بنا و آراستن هويت او پاسخ مي دهد، چرا که آدمي داراي عطشي است که فقط با پيمودن راه خدا فرو مي نشنيد(8)؛ از اين رو امام صادق(ع)، يادگيري بايدها و نبايدها و انديشه هاي سبز دين را از ويژگي هاي دوران جواني مي داند.(9) و گاه نسبت به آن دسته از جواناني که«علم دين» نمي دانند و در پي آن نمي روند، رنجيده خاطر مي گردد. (10)
1- کسي که مانند غذا به آن نياز هست و آن«رفيق عاقل» است.
2- کسي که وجود او براي انسان به منزله بيماري مزاحم و رنج آور است و آن«رفيق احمق» است.
3- کسي که وجودش به منزله داروي شفا بخش است و آن«رفيق روشن بين و اهل خرد» است.(18) شيوه انتخاب دوست در نگاه پيشواي ششم، اين گونه است: «رفاقت، حدودي دارد، کسي که تمام آن حدود را دارانيست، کامل نيست، و آن کس که داراي هيچ يک از آن حدود نيست، اساسا دوست نيست:
1- ظاهر و باطن رفيق، نسبت به تو يکسان باشد.
2- زيبايي و آبروي تو را جمال خود بيند و نازيبايي تو را نازيبايي خود بداند.
3- دست يافتن به مال يا رسيدن به مقام، روش دوستانه او را نسبت به تو تغيير ندهد.
4- در زمينه رفاقت، از آن چه در اختيار دارد، نسبت به تو مضايقه ننمايد.
5- تو را در مواقع گرفتاري و مصيبت ترک نگويد.»(19)
«دوست آينه تمام نماي دوست» است و دو دوست مثل دو دست اند که آلايش يکديگر را مي شويند و به فرموده امام صادق(ع): «کسي که بيند دوستش روش ناپسندي دارد و او را بازنگرداند، با آن که توان آن را دارد، به او خيانت کرده است.» (20) امام صادق(ع) ضمن تاکيد فراوان به انتخاب دوست خوب و پايداري در اين دوستي، جوانان را از رفاقت با نادان و احمق پرهيز مي دهد: «کسي که از رفاقت با احمق پرهيز نکند، تحت تاثير کارهاي احمقانه وي قرار مي گيرد و اخلاقش همانند اخلاق ناپسند او مي شود.»(21) در فرهنگ نوراني حديثي ما، جوانان را از رفاقت با «بدنامان» برحذر داشته(22) آنان را به دوري از دوستان خائن و متجاوز و سخن چين ترغيب مي سازند، امام صادق(ع) مي فرمايد: «از سه طائفه مردم کناره گيري کن و هرگز طرح دوستي و رفاقت با آن مريز؛ خائن، ستمکار و سخن چين. زيرا کسي که براي تو به ديگري خيانت کند، روزي نيز به تو خيانت خواهد کرد و کسي که براي تو به ديگران ظلم و تجاوز کند، به تو نيز ظلم خواهد کرد و کسي که از ديگران نزد تو سخن چيني کند، عليه تو نيز نزد ديگران خواهد نمود.»(23) راه و رسم رفاقت در ثبات و پايداري دوستي مؤثر است، گوشه اي از شيوه آن را در کلام امام صادق(ع) مي نگريم: «کمترين حق آن است که: دوست بداري براي او چيزي که براي خود دوست مي داري. کراهت داشته باشي در حق او، از آن چه براي خود کراهت داري. از خشم او بپرهيزي، به دنبال رضا و خشنودي او باشي. با جان و مال و زبان و دست و پايت او را کمک کني. مراقب و راهنماي او و آيينه او باشي. سوگندش را قبول کني، دعوتش را اجابت نمايي، هر گاه بيمار شد، به عيادتش بروي و هر گاه فهميدي حاجتي دارد، قبل از اين که بگويد، آن را انجام دهي، و وي را ناگزير نکني که انجام کار را از تو درخواست کند...»(24) سخنان و گفته هاي نغز امام صادق(ع) روح و جان را قوت بخشيده، منشور دستورهاي زندگي و سعادتمندي آن است. اميد است جامعه جوان و پرنشاط، هندسه شخصيت و هويت خود را در پرتو معارف اين امام(ع) ترسيم کرده، خود و جامعه را در سيره و منش، در مسير تحقق آرمان جامعه ديني و مدينه آرماني اهل بيت(ع)، سمت و سو بخشند.
1- بحارالانوار، ج 23، ص 236.
2- محمدبن علي بن نعمان، معروف به«احول» و«مؤمن طاق» از بزرگان شيعه و از ياران دانشمند امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) بوده است. خاطره مناظرات او با ابو حنيفه زيبا و ماندگار است. هم چنين امام صادق(ع) او را دوست مي داشت. (رجال الشيخ، شيخ طوسي، انتشارات جامعه مدرسين، ص 296؛ منتهي المقال، ابوعلي حائري، انتشارات آل البيت، قم، ج 6، ص 135 و136).
3- بحارالانوار، ج 23، ص 236 و237.
4- همان، ج 78، ص 268.
5- روانشناسي نوجوان، اسماعيل بيابانگرد، ص 133 و123؛ روانشناسي رشد با نگرش به منابع اسلامي، دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، ج 2، ص 998 992؛ جوان و رسالت حوزه، تعريف جواني، ميرباقري، کانون انديشه جوان، ص 30.
6- بقره، آيه 138.
7- اصول کافي، ج 2، ص 14.
8- نهج البلاغه، ترجمه سيدجعفر شهيدي، خطبه 124، ص 122.
9- امام صادق(ع) مي فرمايد: «الغلام يلعب سبع سنين، يتعلم سبع سنين، يتعلم الحلال و الحرام سبع سنين»؛ فرزند، در هفت سال نخست بازي نمايد، در هفت سال دوم آموزش يابد و در هفت سال سوم(جواني) حرام و حلال را فراگيرد.(وسايل الشيعه، ج 15، ص 194).
10- امام مي فرمايد: «لو اتيت بشاب من شاب الشيعه لايتفقه لادبته»(تحف العقول، حراني، ص 302).
11- امروزه«بحث قرائت هاي مختلف از دين» ريشه در نگاه نسبي گرايي به دين دارد که همان منشا هر منوتيکي است. يعني بنابراين که در تفسير متون و يا در کل فهم آدمي به نسبيت قائل شوند؛ در نتيجه هيچ فهم ثابت وجود نخواهد داشت و هرکس بدون ابزار و متد اجتهاد خود را در فهم از دين توانا خواهد دانست!
12- مرجئه در عصر امويان و با کمک آنان شکل گرفت. اين فرقه نيت را اصل شمرده و گفتار و کردار را بي اهميت دانستند، معتقدبودند همان گونه که عبادت کردن باکفر سودي ندارد، گناه کردن هم چيزي از ايمان نمي کاهد و خليفه را هر چند که مرتکب گناه کبيره بود، واجب الطاعه مي انگاشتند.(فرهنگ فرق اسلامي، جواد مشکور، ص 406-401).
13- «غلات» فرقه هايي هستند که درباره ائمه اطهار(ع) گزافه گويي کرده، آنان را به خدايي رسانيده و يا به«حلول» جوهر نوراني الهي در امامان خود قائل شدند و يا به تناسخ و حلول روح خدايي به کالبد ائمه قائل شدند، ائمه اطهار(ع) گزافه گويي اين طايفه شياد را منع و از ايشان بيزاري مي جستند.
14- سفينه البحار، ج 2، ص 324.
15- المحاسن، برقي، ص 605.
16- نورالثقلين، حويزي، ج 2، ص 191؛ بحارالانوار، ج 24، ص 246.
17- رابطه دوستي و محبت، احمد مطهري، ص 58.
18- تحف العقول، ص 223.
19- الامالي، شيخ صدوق، ص 397.
20- سفينه البحار، ج 2، ص 59.
21- مستدرک الوسايل، نوري، ج 2، ص 64.
22- وسايل الشيعه، ج 3، ص 206.
23- تحف العقول، ص 326.
24- اصول کافي، ج 2، ص 169.
منبع: سايت حوزه
-
سه شنبه 13 مهر 1389
7:59 AM
نظرات(0)
اگر چه زنان هم به اندازه مردان عصباني ميشوند، اما خشم همچنان يك ويژگي مردانه به حساب ميآيد. دكتر كنث ديليو كريستين، روانشناس و نويسنده ميگويد: «خشم به اين علت به وجود ميآيد كه شخص به علت سركوب كردن احساسات خودش دچار سرخوردگي شديد ميشود.» چرا مردان منفجر ميشوند؟ اگر چه زنان هم به اندازه مردان عصباني ميشوند، اما خشم همچنان يك ويژگي مردانه به حساب ميآيد. دكتر كنث ديليو كريستين، روانشناس و نويسنده ميگويد: «خشم به اين علت به وجود ميآيد كه شخص به علت سركوب كردن احساسات خودش دچار سرخوردگي شديد ميشود با اين وجود اين كاري است كه مردان انجام ميدهند، چون ميترسند كه اگر كمي به احساساتشان بها بدهند ديگر كنترل آن از دستشان خارج ميشود. براي آنكه احساسات بيشتر در زندگي آقايان وارد شود، رعايت اين نكات توصيه مي گردد: آقايان اينها را امتحان كنيد! «مرداني كه بيش از همه احساساتشان را پنهان ميكنند احتمالا حساسترين مردها هستند!» با اين حال شما آقايان ميتوانيد بدون گريه و زاري راه انداختن، احساساتتان را ابراز كنيد. خوب، چرا شروع نميكنيد: يك خروجي خلاقانه براي خودتان ايجاد كنيد. سرگرميهايي مثل نقاشي يا هر هنر مورد علاقه تان، ميتواند ابزار خوبي براي غلبه احساسات يك مرد باشد. يادتان باشد كه بسياري از آثار برجسته هنري و ادبي جهان توسط جنسي خلق شدهاند كه گفته ميشود احساس ندارد! استرس و خشم خود را از طريق ورزش تخليه كنيد. وستوور ميگويد: «وقتي به جايي ميرسيد كه فقط ميخواهيد سرتان را به ديوار بكوييد، يك وقفه 10دقيقهاي براي آرام كردن شما كافي است.» سعي كنيد «يك كمي» از احساساتتان را بروز دهيد. كلمن پيشنهاد ميكند: اين روش را با احساساتي آغازكنيد كه ميتوانيد كنترلشان كنيد، يك گوش شنوا پيدا كنيد و از عبارت «يك كمي» استفاده كنيد گفتن اينكه «يك كمي» ناراحتيد يا «يك كمي» ميترسيد، بيخطرتر از اين به نظر ميرسد كه بخواهيد آسيبپذيري خود را كاملا بيان كنيد. وقتي به جايي ميرسيد كه فقط ميخواهيد سرتان را به ديوار بكوييد، يك وقفه 10دقيقهاي براي آرام كردن شما كافي است. به سمت ناراحتيهايتان برويد. بهجاي اينكه از احساساتي كه نميدانيد چهطور با آنها كنار بياييد اجتناب كنيد، بيشتر به آنها بپردازيد. شما به زمان و تلاش نياز داريد تا ياد بگيريد چگونه احساساتتان را كنترل كنيد، چرا كه بايد مغزتان دوباره آموزش ببيند. اما نگران نباشيد، به مرور زمان اين كار برايتان آسانتر ميشود. خانمها، حواستان باشد! در اينجا روشهايي وجود دارد كه شما خانمها ميتوانيد از آنها استفاده كنيد تا همسرتان بتواند با احساساتش راحتتر برخورد كند. هنگام صحبت با او در كنارش باشيد نه روبهرويش. روانشناسان معتقدند وقتي رودر روي يك مرد قرار ميگيريد باعث ميشويد او احساس رقابت يا مقابله كند،به جاي اينكه از آن سوي ميز به او خيره شويد، در يك سمت در كنار شوهرتان بنشينيد. با هم به يك فعاليت فيزيكي بپردازيد. وقتي با شوهرتان پيادهروي ميكنيد، سد دفاعي او شكسته ميشود. بگذاريد موضوع صحبت خود به خود پيش بيايد هرگز يك مرد را مجبور نكنيد در مورد چيزي حرف بزند. هرگز يك مرد را براي حرف زدن راجع به يك روز بد تحت فشار قرار ندهيد. اگر مرد شما روزي طاقتفرسا را پشت سر گذاشته، شايد بخواهد از رنج و ناراحتي آن رها باشد. چه فايدهاي دارد كه تمام شب را در احساس بدبختي بگذرانيد وقتي اين كار گرهاي از كارتان را باز نميكند؟ نشان دهيد، فقط حرف نزنيد. صحبت كردن شايد براي يك زن محبوبترين شكل عشق ورزيدن باشد، اما مردان رابطه زناشويي را نوعي وسيله برقراري ارتباط ميدانند. مردان بخش عظيمي از احساسات خود را به صورت فيزيكي ابراز ميكنند. به جاي اينكه مرد را مجبور كنيد احساسش را در قالب كلمات ترجمه كند، به زبان خودش صحبت كنيد. بگذاريد مردتان بداند كه به چه نوع حمايت عاطفي نياز داريد. مردان نيز مانند زنان ميتوانند از لحاظ عاطفي نسبت به همسرشان حساس و حمايتگر باشند، اما اغلب وقت آنها كفايت نميكند. مردان به اين مسايل بيتوجه نيستند، اما شما خانمها بايد به آنها فرصت دهيد تا بدانند چه ميخواهيد و در چه زماني به آن نياز داريد. از همسرتان نظرخواهي كنيد. در يك روز آرام از شوهرتان بپرسيد: آيا من تا به حال كاري كردهام كه فكر كني ديگر مثل روزهاي اول به تو احترام نميگذارم و تحسينت نميكنم؟ به او بگوييد كه چقدر از داشتن او خوشحاليد و اينكه متاسف هستيد كه در اغلب موارد نميگذاريد او اين را بداند. اينجاست كه همسرتان دهانش باز ميماند!! گردآوری : گروه اینترنتی نیک صالحی
خوب اين تقصير مغزمردانه است. دكتر ديويد پاول، رييس مركز بينالمللي مطالعات سلامت ميگويد: «سيمكشي مغز مردان متفاوت است.» او توضيح ميدهد كه ارتباط بين نيمكره چپ مغز، جايگاه منطق، و نيمكره راست مغز، محل عواطف و احساسات، در زنان قويتر است: «ارتباط بين دو نيمكره در زنان شبيه يك بزرگراه است، بنابراين ميتوانند به راحتي بين دو نيمكره حركت كنند. اما در مردان اين ارتباط مانند يك كوره راه باريك است كه باعث ميشود دسترسي به احساسات براي ما مردها چندان آسان نباشد.»
اين ميتواند توضيحي براي نتايج 125 مورد مطالعه در فرهنگهاي مختلف باشد: در اين بررسيها مشاهده شد كه مردها و پسرها همواره در تفسير پيامهاي غيركلامي نهفته در ژست بدن، حالت صورت و لحن صدا دقت كمتري دارند.
همچنين واكنش مردان نسبت به احساسات ضعيفتر است و زودتر هم آنها را فراموش مي كنند. در آزمايشي كه در دانشگاه استانفورد انجام گرفت، عكسهايي از صحنههاي تكاندهنده يا ناراحتكننده باعث تحريك بخش گستردهتري در مغز زنان شد. پس از سه هفته، زنان در مقايسه با مردان جزييات بيشتري از اين تصاوير را به خاطر داشتند.
به همين صورت محققان گمان ميكنند كه يك زن ممكن است به خاطر بگو مگو يا بياعتتنايي كوچكي كه شوهرش مدتهاست فراموش كرده همچنان ناراحت و عصباني باشد. پسرها در سن يك سالگي در مقايسه با دختران ارتباط چشمي كمتري برقرار ميكنند و به اشياي متحرك مثل ماشين توجه بيشتري نشان ميدهند تا چهره انسانها. هم پدرها و هم مادرها با پسرانشان كمتر در مورد عواطف و احساسات صحبت ميكنند (به جز خشم)، و دايره لغات ذهن پسرها شامل تعداد كمتري از واژههاي مربوط به احساسات ميشود.
در زمين بازي- اگر نه در خانه- پسرها ياد ميگيرند كه جلوي اشكشان را بگيرند و ترسي از خود نشان ندهند. چهره آنها، كه زماني به اندازه دختران نشان دهنده احساسشان بود، با رسيدن به سنين دبستان جدي تر ميشود.
در سنين بزرگسالي مردان از كلمات كمتري استفاده ميكنند و صحبت كردن را حداقل در جمع ابزاري براي بالا بردن موقعيت خود ميدانند، برعكس خانمها كه براي نزديكي به ديگران با آنها وارد صحبت ميشوند. مردان حتي هنگام صحبت با دوستانشان هم در حال تبادل اطلاعات در مورد خريد، ورزش، ماشين يا كامپيوتر هستند.
اگر شما همه ابعاد وجودتان را رشد ندهيد اگر ياد نگرفته باشيد كه چهطور با احساساتتان كنار بياييد، تبديل به سايهاي ميشويد كه فقط بخش كوچكي از شخصيتتان را نشان ميدهد و طولي نميكشد كه اين بناي سستي كه از خود ساختهايد فرو ميريزد.»
در مقاله ي بعد حتما با ما باشيد تا راهكارهايي ارائه دهيم كه يك مرد در كنار مردانگي اش،احساساتش را هم بروز دهد و همين طور يك زن بتواند به همسرش براي ابراز احساسات آسان تر كمك كند.
مي توانيد مواقعي كه دچار احساسات شديد ميشويد، جايي پيدا كنيد و روي زمين شروع به شنا زدن كنيد.
براي صحبت كردن در كنار همسرتان باشيد تا او احساس كند در كنار اوهستيد نه در مقابلش.
-
شنبه 10 مهر 1389
7:59 AM
نظرات(0)