اعتماد و احساس امنيت پيدا كردن فرد امين و مورد اطمينان چه در روابط نزديك و چه در روابط دور يا رسمي كار ساده اي به نظر نمي رسد. انسان ها دوست دارند دوستان قابل اعتمادي داشته باشند. دوستاني كه بتوانند براي روزهاي سخت زندگي روي شان حساب كنند. اعتماد و اطمينان دو واژه اي است كه به ظاهر ساده مي آيد اما در اصل جاي تعمق بسيار دارد. وقتي به فردي اعتماد مي كنيد و حرف دل تان را مي زنيد و سپس آن را از دهان ديگري مي شنويد چه احساسي به شما دست مي دهد. مطمئنا احساس خوشايندي نيست. شهروندان ما تا چه ميزان به هم اطمينان دارند. در يك خانواده افراد آن خانواده تا چه حد مورد اعتماد هم هستند. اعتماد افراد خانواده به هم يكي از اراكان بهداشت رواني است. وقتي نوجوان يا جوان در خانواده خود فرد مطمئني پيدا نمي كند تا با او روابط نزديك و صميمي داشته باشد ناخودآگاه از خانواده دور شده و به دامن دوستان و بيگانه ها كشيده مي شود و در اين ميان اگر به تور افراد ناباب بخورد آسيب هاي جبران ناپذيري خواهد ديد. اما فردي كه روابط دوستانه با افراد خانواده اش دارد و حمايت عاطفي مي شود از آسيب هاي اجتماعي در امان مي ماند. چه كنيم تا فردي مورد اطمينان باشيم و ديگران به ما اعتماد كنند؟ گذشته يك فرد بهترين مدرك براي پاسخ گويي به اين پرسش است. همه ما در شرايط امتحان يا آزمون قرار مي گيريم. همه ما به نوعي به يكديگر امتحان پس مي دهيم. آناني معتمدند كه از چنين آزمون هايي سربلند بيرون آمده باشند. شما مسلما به كساني اعتماد مي كنيد كه قبلا هم اعتماد كرده ايد. با كساني درد دل مي كنيد كه قبلا به نوعي فيدبك مثبت دريافت كرده ايد. از مغازه هايي خريد مي كنيد كه به كيفيت جنس و بهاي آن تا حدي اطمينان داريد. از مسيري رفت و آمد مي كنيد كه تا حدودي امن تر از مسيرهاي ديگر به نظر مي رسد. براي مهمان تان از رستوراني غذا تهيه مي كنيد كه به سلامت آن اطمينان بيشتري داشته باشيد. فرزندان تان را در مدرسه اي ثبت نام مي كنيد كه لااقل از چند نفر تعريف آن را شنيده باشيد. مسلما همين فاكتورها در انتخاب افرادي كه مي خواهيد به آن ها اطمينان كنيد، دخيلند. به ديگران اعتماد كنيد تا آن ها نيز به شما اعتماد كنند. اصولا هر خصلتي را با كمي تلقين، انتظار از فرد و دادن برخورد مناسب مي توان درشخص ايجاد كرد. وقتي به كسي مي گوييد: «چون به تو اطمينان دارم ...» فرد ناخودآگاه از خود انتظار يك فرد مطمئن را دارد مگر آن كه از لحاظ شخصيتي آدم بي وجداني باشد. اعتماد متقابل يكي از رموز روابط صميمي و صادقانه است. اگر در مقابل اعتماد ديگري نسبت به او بي اعتماد شويد قدر مسلم كم كم اعتماد او نيز نسبت به شما كمرنگ خواهد شد. مردم دوست دارند در مقابل كنش هاي مثبت شان نسبت به ديگران واكنش هاي مثبت دريافت كنند. مردم از اين كه مورد اعتماد كسي قرار بگيرند به خود مي بالند. از اين كه شما او را به ديگري ترجيح داده ايد و محرم اسرارتان نموديد احساس غرور مي كنند، پس هر چه انتقال احساس صادقانه تر باشد همان قدر قوي تر و ارضا كننده تر است. رابطه اعتماد و احساس امنيت احساس امنيت عبارت است از احساس آزادي نسبي از خطر. اين احساس وضع خوشايندي را ايجاد مي كند و فرد در آن داراي آرامش جسمي و روحي است. ايمني از عواطف و احساسات زيربنايي و حياتي براي تامين بهداشت رواني است. افراد ناامن، نامتعادلند. شخصي كه دائما احساس عدم امنيت، ترس و خطر از بيرون و درون خود مي كند، نمي تواند انسان سالمي باشد. او با پرخاشگري يا اضطراب واكنش نشان داده و در دنياي ذهني خود مدام در حال دفع كردن خطرات احتمالي است. روابط توام با اعتماد، احساس امنيت را بالا مي برد، تاثيري كه احساس ناامني بر انسان دارد ايجاد حالت تنش و برانگيختگي و عدم تعادل است. بعضي از روانشناسان معتقدند كه احساس ناامني يك احساس خالص، مجرد و محدود نيست. بلكه احساس پيچيده و مركبي است كه بايد به عنوان يكي از صفات اصلي كل شخصيت انسان محسوب گردد. در اين ميان آبراهام مزلو روانشناس انسان گرا از اولين كساني بود كه در اين زمينه نظرات اساسي ارائه داده و چهارده نشانه براي اين احساس برشمرد كه عبارتند از: همانند سازي و احساس ايمني خانواده شرايط همانند سازي سالم را براي كودك فراهم مي سازد. اولين تجربه مهم عاطفي كودك در اين زمينه معمولا با مادر است. ولي با گذشت زمان كودك با افراد ديگر خانواده نيز مرتبط مي شود و روابط عاطفي و اجتماعي او گسترش مي يابد. براي مدت ها اين محيط جو و فضاي زندگي او را شامل مي شود. تجاربي كه در اين فضاي كوچك كسب مي كند ساختمان اوليه شخصيت كودك را ساخته و خودپنداري و جهان بيني و نگرش او را نسبت به زندگي خود و ديگران به مقدار زياد تعيين مي كند. در خانواده هاي سنتي محدوده ارتباطي طفل وسيع تر و تنوع همانندسازي او بيشتر است. بنابراين اگر نتواند با پدر و مادر ارتباط برقرار كند غالبا با ديگر اعضاي خانواده مرتبط مي شود و بسياري از نيازهاي خود رابر آورده مي كند. اما در شهرهاي بزرگ كه خانواده به صورت هسته اي است پدر و مادر بار سنگين تري را به دوش مي كشند و كودكان از روابط عاطفي متنوع محرومند. اين خود سبب ايجاد احساس ناايمني در آن ها مي گردد. رابطه احساس امنيت و محيط بيرون از خانواده محيط كوچه، محله، شهر و مدرسه نيز در تشديد احساس ايمني يا نا ايمني بسيار موثر است. ممكن است اين شرايط مانند فضاي خانواده تاثيرات خيلي عميق و وسيع نداشته باشد. زيرا كودك معمولا در معرض تاثير آن ها كمتر از تاثيرات خانواده قرار مي گيرد. ليكن به هر حال پژوهش هاي مختلف نشان داده كه شرايط اجتماعي افراد اگر مثبت باشد خصوصيات مثبت آن ها را تقويت مي كند و اگر منفي باشد صفات و واكنش هاي منفي آن ها را برمي انگيزد. مدرسه نيز اگر فضاي مناسبي نداشته باشد بر خود پنداري كودكان اثر منفي داشته و احساس حقارت و ناايمني را در آن ها تشديد مي كند. اگر كودكي به طور مداوم به علل مختلفي اعم از عدم توجه والدين يا اولياي مدرس در كوچه، محله يا مدرسه مورد اذيت و آزار، تحقير و تهديد قرار گيرد به احتمال قوي دچار احساس اضطراب و ناايمني گشته يا درون گرا و تخيلي مي شود. گاه نيز اين احساس ناايمني را با پرخاشگري جبران مي كند. در اثر پرورش در اين گونه محيط ها بسياري از كودكان بزهكار، دزد، قاتل، منحرف، بيمار رواني يا معتاد مي شوند. زيرا لطمات شديدي كه به شخصيت آن ها وارد آمده آن ها را حقير و ناايمن كرده، در نتيجه با ناسازگاري با دنياي ناامن و نامهربان مقابله مي كنند.
1- احساس طرد شدن، مورد عشق و علاقه ديگران نبودن 2- احساس تنهايي 3- احساس اين كه دائما در معرض خطر قرارداد 4- ادارك دنيا به عنوان مكاني تاريك، خصمانه و خطرناك 5- ديدن ديگران به عنوان افرادي بد، شيطاني و خودخواه 6- احساس عدم اعتماد، حسادت و بخل 7- بدبيني 8- گرايش به ناخشنودي و نارضايتي از خود و محيط 9- احساس تنش، فشار و كشمكش دروني توام با خستگي و بي حوصلگي. ناراحتي، كابوس و بي ارادگي 10- گرايش به عيب جويي زياد نسبت به خود 11- احساس گناه و شرمندگي 12- اختلال در پذيرش خود، نياز به قدرت و مقام اجتماعي، جاه طلبي، پيشرفت و پرخاشگري يا بالعكس احساس خود آزاري، وابستگي به ديگران. احساس بيچارگي و درماندگي و تسليم در برابر ناملايمات 13- ميل دائمي و شديد براي يافتن امنيت به صورت هدف هاي مكرر و متغير و كاذب 14- خودخواهي، خودمداري و فرد گرايي و اشتغالات ذهني شديد و مستمر.
-
یک شنبه 18 مهر 1389
8:49 AM
نظرات(0)
1- باشگاه برويد و ورزش کنيد: بسياري از دانشمندان عقيده دارند که فعاليت هاي بدني و فيزيکي باعث تحريک و کار کردن درست عقل و قواي فکري مي شود. تحريکات خوني بدن باعث مي شود مغز بيشتر و بهتر کار کند؛ چرخش درست خون موجب مي شود شما بتوانيد ذهن تان را سالم نگاه داريد و عکس العمل هاي سريع و عاقلانه تري داشته باشيد. هم چنين فعاليت هاي بدني باعث مي شوند سلول هاي موجود در مغز شما رشد و تکثير يابند، و ذهن شما مانند يک ساعت کار کند. 2- از ذهن تان کار بکشيد: فارغ التحصيل شدن از مدرسه به اين معني نيست که شما يادگيري و آموزش را رها کنيد. اگر ذهن تان را درگير آموزش و يادگيري کارهاي جديد نکنيد يعني به روند کاهش قواي فکري تان کمک کرده ايد. يک زبان جديد ياد بگيريد، به طور منظم کتاب بخوانيد، يا حتي نواختن يک ساز موسيقي را ياد بگيريد. فکر کردن هم يکي از فعاليت هايي است که ذهن را درگير مي کند. فعاليت هاي روزانه ذهني باعث قوي تر شدن مغز مي شود، در نتيجه شما ذهن سالم تري خواهيد داشت. 3 - سالم غذا بخوريد: خوردن غذاهاي فست فود و يا تنقلات مضر و بي فايده تنها به بدن شما و فيزيک تان آسيب نمي رساند، بلکه قواي ذهني تان را مختل مي کند. خوردن غذاهاي سالم و مقوي به ذهن شما اين امکان را مي دهد که سلول هاي خود را گسترش دهد و مواد مغذي مورد نيازش را از بدن تان بگيرد. غذاهايي که براي تقويت ذهن شما مفيدند عبارتند از شاتوت، بروکلي، قهوه، و آواکادو. 4- استرس خود را مهار کنيد: آيا مي دانيد که استرس آسيب هاي فراواني به سلول هاي ذهن شما وارد مي کند؟ تنها اين مسأله نيست، زماني که شما دچار استرس و اضطراب مي شويد، نمي توانيد بدرستي روي کارها و اعمال تان تمرکز کنيد. استرس کنترل نشده ممکن است به افسردگي تبديل شود و يا بيماري هاي جسمي وخيمي به همراه داشته باشد. 5- به اندازه کافي استراحت کنيد: اگر مي خواهيد ذهن تان هر روز منظم و دقيق کار کند بايد هر شب به اندازه کافي استراحت کنيد. اگر نتوانيد به اندازه کافي بخوابيد، ذهن تان هوشياري هميشگي را نخواهد داشت. البته زياد از حد خوابيدن هم به اندازه کم خوابي مضر است؛ پس تعادل را حفظ کنيد. 6- تنها نباشيد: داشتن دوستان صميمي چند فايده دارد. اول اين که، ارتباطات کلامي موجب تقويت حافظه و هوشياري ذهن مي شود. داشتن رابطه با ديگران باعث مي شود شما فکر کنيد و مشکلات تان را خودتان حل کنيد. علاوه بر اين داشتن دوستان زياد از ابتلا به افسردگي و انزواطلبي جلوگيري مي کند. 7- کارهاي روزانه خسته کننده تان را با هيجان آميخته کنيد: انجام دادن يک سري کار هاي روتين روزانه خسته کننده است اما موجب مي شود شما مانند يک خلبان اتوماتيک کار کنيد. براي اين که کار تان شما را خسته نکند آن ها را با هم ادغام کنيد. راه هاي مختلفي را براي رسيدن به محل کارتان تجربه کنيد. فعاليت هاي فوق برنامه جديدي براي خود پيدا کنيد. کارهايي انجام دهيد که شما را به هيجان مي آورند و ذهن شما را هوشيار و فعال مي کنند. منبع: سايت وفاق
-
یک شنبه 18 مهر 1389
8:03 AM
نظرات(0)
فصل اول: گفتهها و نظریات کلمه «اهل البیت» در موارد بسیار زیادى از سخنان رسول اکرم(ص) براىگروه خاصى که به آن حضرت(ص) منسوبند، به کار رفته است. براى اینان(اهل البیت) اوصاف و ویژگىهایى بیان گشته، منزلتى شایان قرار داده شده ودر قبال آنان، حقوق و مسئولیتهاى فراوان و گوناگون و در عین حال مهم وخطیر بر عهده امت گذاشته شدهاست. اهل بیت در قرآن لفظ «اهل بیت» سه بار در قرآن کریم آمده است: اول، در داستان موسىعلیه السلام، آن گاه که نوزادى کوچک بود و خانواده فرعوناو را پیدا کردند تا در آینده، دشمن و مایه اندوهشان باشد و پستان هیچ زنىرا به دهان نگرفت و خانواده فرعون در کارش درمانده شدند. آنگاه خواهرموسىعلیه السلام به آنان گفت: هل ادلکم على اهل بیتیکفلونه لکم وهم له ناصحون فرددناه الى امهکى تقر عینها ولا تحزن؛ (1) . دوم، در داستان ابراهیمعلیه السلام، آن گاه که همسرش از بشارت فرشتگان کهبهاو مژده دادند اسحاق و پس از او یعقوب را به دنیا خواهد آورد به شگفتآمد. ملائکه به او گفتند: اتعجبین من امر الله رحمة الله وبرکاته علیکم اهل البیت انه حمیدمجید؛ (2) . سوم، فرموده خداوند متعال: یا نساء النبى لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقولفیطمع الذى فى قلبه مرض وقلن قولا معروفا وقرن فى بیوتکنولاتبرجن تبرج الجاهلیة الاولى واقمن الصلاة وآتین الزکاة واطعنالله ورسوله انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکمتطهیرا واذکرن مایتلى فى بیوتکن من آیات الله والحکمة ان الله کانلطیفا خبیرا. (3) ملاحظه مىشود که فرموده خداوند متعال: «انما یرید الله لیذهب عنکمالرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا» در میان آیاتى قرار گرفته کهزنان پیامبر اکرم(ص) مخاطبند و بلکه جزء یکى از این آیات است. همینموجب شده که آن شبهه معروف در مراد آیه براى عدهاى پیش آید و همانگونه که خواهیم دید گروهى آن را انگیزهاى براى برانگیختن شکهایىپیرامون مفاد حقیقى آیه مبارکه قرار مىدهند. گفتهها و اجتهادها مراجعه به سخنان مفسران ودیگران به دست مىدهد که درباره مراد ازاهل البیت در آیه مبارکه اقوال متعددى وجود دارد. این اقوال عبارتند از: 1. ادعاى عکرمه (4) که در بازارها ندا مىداد و مردم را براى مباهلهفرامىخواند. ادعاى وى این بود که منظور از «اهلالبیت» در آیه تطهیر فقطوفقط زنان پیامبر(ص) است و احدى غیر از آنان را در بر نمىگیرد. این گفته بنا به روایت عکرمه به ابن عباس و سعید بن جبیرهم نسبت دادهشده است. (5) چنان که این ادعا را به مقاتل هم نسبت دادهاند. (6) به عطاء، کلبى،سعیدبن جبیر (7) و عروة بن زبیر هم که مدعى بود این آیه در خانه عایشهفرود آمد (8) نسبت داده شده است. 2. گروهى گفتهاند: منظور اصحاب کساء است، یعنى پیامبرصلى الله علیه وآله، على،فاطمه، حسن، حسینعلیهم السلام و همسران پیامبرصلى الله علیه وآله. بعضى همسران پیامبر(ص) و اصحاب کساء را بدون پیامبر(ص) آوردهاند.این عقیده فخر رازى و خطیب بغدادى است که قسطلانى از بخارى روایتکرده است. (9) . 3. گفتهاند: منظور پیامبر(ص) است و بس. (10) . 4. گفتهاند: منظور بنى هاشمند و زنان را در بر نمىگیرد. (11) . 5. گفتهاند: منظور کسانى است که در پایینترین جد پیامبر(ص) با او نسبتدارند و نیز گفته شده: هر آن کس که با پیامبر(ص) پیوند رحمى دارد. و نیزگفته شده: هر آن که با او پیوند نسبى یا سببى دارد. (12) . 6. ابو حیان گفته: از آن جا که اهل البیتشامل زنان پیامبر(ص) و پدرانآنان مىشده، لفظ مذکر بر مؤنث غالب آمده است. (13) . 7. گفته شده: منظور زنان است و تمامى بنى هاشم که صدقه بر آنانحرام شد. (14) . 8. گفته شده: «اهلالبیت» على، فاطمه، حسن و حسینعلیهم السلام هستند. بعضىاز اقوال و روایات تصریح دارد که پیامبر(ص) هم جزء آنان است. (15) این گفته بهانس بن مالک، واثلة بن اسقع (16) ، ابو سعید خدرى، عایشه و ام سلمه (17) نسبت دادهشده است. طحاوى، کنجى شافعى، ذهبى و قمى (18) بر آن اصرار داشته و نیزعقیده مجاهد، قتاده، کلبى (19) و بلکه عقیده جمهور (20) و بیشتر مفسران (21) همیناست. حتى بعضى گفتهاند: مفسران اجماع دارند و جمهور (22) روایت کردهاندکه این آیه درباره اهل کساء فرود آمد. گفتهاند: منظور مدعى اجماع مفسراناین است که مفسران بر این مطلب اجماع دارند که آیه مبارکه شامل آل البیتاست و آنان اصحاب کساء مىباشند، اما درباره این که آیا زنان پیامبر(ص) راهم دربر مىگیرد یا نه، اختلاف نظر است. یا منظور، اجماع کسانى است کهنظرشان در مورد شان نزول و مانند آن قابل اعتناست و عکرمه و مقاتل ازاین افراد نیستند، زیرا این مساله به خبر دادن از پیامبرصلى الله علیه وآلهیا کسانى از صحابهبرمىگردد که گفته آنان معتبر است، در حالى که مقاتل و عکرمه متهم بهدروغگویىاند. (23) . نتیجه گفتهها اگر در این گفتهها به دقتبنگریم، خواهیم یافت که تمام آنها پیرامونسه عنصر دور مىزند. اول، دخول زنان در مراد از کلمه «اهل البیت» یا به طور مستقل یا بااصحاب کساء یا با سایر بنىهاشم یا با افرادى که دایره شمول گستردهتر یاتنگترى دارد. دوم، دخول خویشاوندان پیامبرصلى الله علیه وآله؛ یعنى، بنىهاشم، غیر از اصحاب کساء؛یعنى، کسانى که صدقه بر آنان حرام است و با پیامبر(ص) خویشاوندى نسبىدارند. بعضى زنان پیامبر(ص) را مىافزایند و بعضى هم در نفى آنان اصراردارند. سوم، اختصاص اهل البیتبه اصحاب کساء. گروهى با استناد به روایاتچندى که در این باره تصریح دارد، سایر امامان دوازدهگانه را هم بدانمىافزایند. تمامى دلایل در حقیقتبه نفى یا اثبات این عناصر برمىگردد، اگرچه دربیان آنچه که در اثبات آن مىکوشند با هم اختلاف جزئى دارند. نهایت امر این که، آنچه بعضى بیان کردهاند که منظور آیه تطهیر شخصپیامبر اکرم(ص) است و به نظر مىرسد که زاید بر عناصر سه گانه فوق الذکراست، کسى را نیافتیم که در اثبات آن استدلال کرده یا بدان ملتزم شده و آن رامبناى عقیده خویش قرار داده باشد. از این رو، نیازى به نفى یا اثبات آن دربحثخود نمىیابیم. در این جا تنها به بررسى و بیان مطالبى خواهیمپرداخت که ارتباط مستقیمى با عناصر سهگانه فوق دارد. پىنوشتها: 1) قصص (28) آیات 12 - 13.
در قرآن نیز در موارد گوناگون و با تعابیر مختلف از همین گروه سخنبهمیان آمدهاست. یکى از آن تعابیر «اهلالبیت» است. از آن جایى که گروهىبه عمد یا سهو در تعیین منظور قرآن از کلمه «اهلالبیت» به راست و چپرفتهاند، لازم دیدیم که دقیقا به بحث و بررسى درباره این مطلب بپردازیم.از خداوند متعال یارى مىجوییم و بر او توکل مىکنیم و بحث را به حول وقوه او پى مىگیریم.
رسول اکرم(ص) منظور از تعبیر «اهلالبیت» را در یکى از مواردى که درقرآن آمده، به شکلى غیرقابل تشکیک و تاویل تبیین کردهاست، اما با کمالتعجب باید گفت: این تصریحات هم نتوانسته است ریشه اختلاف را از بینببرد؛ و دلیل آن، وجود افرادى است که اصرار دارند در این مورد یا موارددیگر به صورت آشکار و پنهان و بنا به دلایلى با رسول خدا(ص) مخالفتکنند! تفصیل مطلب را در مباحثى که در پى مىآید بیان خواهیم کرد.
آیا مایلید که من شما را به خانوادهاى که دایه این طفل شوند و او را با مهربانىتربیت کنند راهنمایى کنم؟ بدین وسیله ما موسى را به مادرش برگرداندیم تادیدهاش به جمال موسى روشن شود و حزن و اندوهش برطرف گردد. در این آیه بیانى وجود ندارد که مشخص سازد: منظور خواهر موسىعلیه السلام ازاین تعبیر چه بود؟ آیا منظورش تمام کسانى بودند که با آن خانواده قرابت وخویشاوندى داشتند یا بعضى از آنان؟ و آیا منظورش فقط قرابت نسبى استیا نسبى و سببى؟ یا علاوه بر قرابت نسبى و سببى کسانى را که از راه ولاء و یاتربیت هم به خانواده منتسب هستند در برمىگیرد؟
گذشته از این، لفظ اهل بیتبه صیغه نکره آمده است نه به صیغه معرفه،یعنى اهل البیت.
فرشتگان به او (زن ابراهیم) گفتند: آیا از کار خدا عجب دارى؟ (عجب مدارکه) رحمت و برکات خدا مخصوص شما اهل بیت است؛ زیرا خداوند بسیارستوده صفات و بزرگوار است.
در این آیه مبارکه همسر ابراهیمعلیه السلام از اهل البیتشمرده شده است؛ زیرااو در این آیه مورد خطاب قرار گرفته است، اما این نمىتواند دلیل این مطلبباشد که همسر هم در تمام مواردى که لفظ اهل البیت اطلاق شده، حتى درمواردى هم که قرینه مناسب براى تعیین مقصود وجود ندارد، جزء اهل بیتاست؛ زیرا توجیه خطاب در آیه فوقالذکر به همسر ابراهیمعلیه السلام مىتواندقرینهاى براى داخل شدن وى در زمره اهل یتباشد، اما نمىتواند دلالت کندبر این که کلمه اهل البیت، همسر را هم در برمىگیرد، به گونهاى که به مجردشنیدن این کلمه و بى هیچ قرینهاى، باید به ذهن شنونده تبادر کند. در مباحثآتى بحثبیشترى درباره این آیه خواهد آمد.
بعضى از روایات، امامان دوازده گانهعلیهم السلام را هم اضافه کرده است. (24) بعضىمدعىاند که امامیه اجماع دارند که آیه تطهیر شامل تمام امامانعلیهم السلام مىشود. (25) .
2) هود (11) آیه 73.
3) احزاب (33) آیات 32 - 33.
4) جامع البیان، ج22، ص7؛ الدرالمنثور، ج5، ص198؛ فتح القدیر، ج4، ص278 - 279؛ التبیان،ج8، ص206، 308؛ المیزان فى تفسیر القرآن، ج16، ص310؛ مجمع البیان، ج8، ص56.
5) تفسیر القرآن العظیم، ج3، ص483، سیر اعلام النبلاء، ج2، ص208 و 221؛ تهذیب تاریخ دمشق،ج4، ص208؛ المواهب اللدنیه، ج2، ص122؛ اسباب النزول، ص302؛ نور الابصار، ص110،الصواعق المحرقه، ص141؛ لباب التاویل، ج3، ص466.
6) تهذیب تاریخ دمشق، ج4، ص206؛ نور الابصار، ص110؛ لباب التاویل، ج3، ص466؛ و اسعافالراغبین، ص108.
7) فتح القدیر، ج4، ص278؛ الجامع لاحکام القرآن، ج14، ص182.
8) الدر المنثور، ج5، ص198؛ فتح القدیر، ج4، ص279؛ ر.ک: المیزان فى تفسیر القرآن، ج16،ص310.
9) ر.ک: به السنن الکبرى، ج2، ص150؛ تهذیب تاریخ دمشق، ج4، ص208 - 209؛ فتحالقدیر، ج4،ص280؛ الجامع لاحکام القرآن، ج14، ص183؛ سخن ابن روزبهان در دلائل الصدق، ج2،ص94.
10) الصواعق المحرقة، ص141.
11) فتح القدیر، ج4، ص280؛ الجامع لاحکام القرآن، ج4، ص183؛ المیزان فى تفسیر القرآن، ج16،ص310؛ لباب التاویل، ج3، ص466.
12) المواهب اللدنیه، ج2، ص127.
13) تهذیب تاریخ دمشق، ج4، ص209.
14) ر.ک: اسعاف الراغبین، ص108؛ الصواعق المحرقه، ص14.
15) ر.ک: ینابیع الموده، ص294؛ الصواعق المحرقه، ص141؛ تفسیر قمى، ج2، ص194 - 193؛الکشاف، ج3، ص538.
16) مجمع البیان، ج8، ص356.
17) تهذیب تاریخ دمشق، ج4، ص908؛ ر.ک: مجمع البیان، ج8، ص356.
18) ر.ک: مشکل الآثار، ج1، ص332 - 339؛ کفایة الطالب، ص54؛ خلاصه عبقات الانوار، ج2،ص67 و 371؛ تفسیر قمى، ج2، ص193 - 194.
19) فتح القدیر، ج4، ص279؛ تهذیب تاریخ دمشق، ج4، ص208.
20) تهذیبتاریخ دمشق، ج4، ص208؛ فتح القدیر، ج4، ص279.
21) ینابیع الموده، ص294.
22) نهج الحق و کشف الصدق، ص173.
23) ر.ک: احقاق الحق، تعلیقات آیة الله مرعشى، ج2، ص502، (پاورقى) و 565؛ دلائل الصدق،ج2، ص95.
24) ر.ک: آیة التطهیر فى احادیث الفریقین، ج1 و 2؛ کتاب سلیم بن قیس، ص150.
25) ر.ک: پاورقیهاى جوامع الجامع، ص372.
-
شنبه 17 مهر 1389
7:13 AM
نظرات(1)