۱- سؤالات کافي نمي پرسيم. نپرسيدن سؤال کافي به چند دليل مي باشد: الف) پرسيدن سؤال جنبه عاشقانه ارتباط را مخدوش مي کند ما سؤال نمي پرسيم چون مي ترسيم روابط عاشقانه به هم بخورد سؤال کردن شايد عاشقانه نباشد اما تنها راه هوشمندانه براي شناخت همسر آينده است. ب) نمي خواهيم جواب سؤالات خود را بدانيم برخي اوقات فکر اين هستيم که حتماً با فرد مقابل ازدواج مي کنيم و نمي خواهيم رابطه به پايان برسد، نمي خواهيم چيز بد بشنويم به همين دليل به طور ناخود آگاه سؤال نمي پرسيم. ج) مي ترسيم متقابلاً از ما نيز همان سؤالات پرسيده شود زماني که از گذشته خود راضي نيستيم و احساس خوبي نسبت به خودمان نداريم بطور نا خود آگاه از پرسيدن سؤال طفره مي رويم تا از ما نيز همان سؤالات پرسيده نشود. 2- نشانه هاي هشدار دهنده را ناديده مي گيريم: ناديده گرفتن نشانه هاي هشدار دهنده يکي از خطرناک ترين اشتباهاتي است که در هنگام ازدواج برخي از افراد مرتکب مي شوند. ما چيزي را از فرد متقابل خود مي بينيم که نشانگر اين واقعيت است که بايد دقت بيشتر بکنيم اما خودآگاه يا ناخودآگاه از آن چشم پوشي مي کنيم. مهم ترين علائم هشدار دهنده: الف) مسائل را کم اهميت جلوه مي دهيم: ب) کارهاي او را توجيه مي کنيم: ج) کارهاي او را منطقي جلوه مي دهيم: د) مشکلات و مسائل را انکار مي کنيم: 3- عجولانه و زود هنگام سازش مي کنيم: يکي از اشتباهات که در زمان آشنايي مرتکب مي شويم اين است که ارزش ها، رفتارها و عادت هاي خود را به سرعت تغيير مي دهيم تا وانمود کنيم با فرد مقابل توافق و هماهنگي داريم. در ابتداي آشنايي با چشم پوشي و کوتاه آمدن از آن چه براي مان اهميت دارد سعي مي کنيم رابطه را فقط حفظ کنيم وقتي که متوجه مي شويم که عقايد و باورهايمان به مزاق فرد مقابل خوش نمي آيد ممکن است براي عقايد خود اهميت کمتري قائل مي شويم تا وانمود کنيم که بسيار با هم تفاهم داريم. سازش هاي عجولانه معمولاً در موارد زير خود را نشان مي دهند: الف) چشم پوشي از باورها و ارزش هاي خود. سازش و مدارا و مصالحه در زندگي مشترک از اهميت زيادي برخوردار است. اما وقتي که سازش زود هنگام و ناپخته بود تأثير مخربي در ارتباط و آينده خواهد داشت. 4- تسليم زرق و برق هاي مادي و ظاهري مي شويم: در اجتماع ما و در جهان امروزين تاکيد زيادي بر ثروت، پول و وضعيت ظاهري افراد مي شود. در عين حال ثروت، شهرت و پول به تنهايي اغوا کننده و افسونگر است. بسياري از ما در مقابل ثروت و پول افسون مي شويم. برخي از ما در انتخاب همسر خود متأثر از عوامل زير هستيم: 5- تعهد را مقدم بر تفاهم مي دانيم: قبل از اين که متوجه شويم با او تفاهم داريم و قبل از اينکه متوجه شويم که آيا او همسر مناسبي براي من هست يا نه متعهد به ازدواج با او مي شويم و سريع قول ازدواج مي دهيم افرادي بيشتر دچار اين اشتباه مي شوند که: 6- تفاهم را بر علاقه و محبت مقدم مي دانيم: به نظر مي رسد برخي از افراد تفاهم بسيار زيادي با هم دارند و به همين دليل به آن ها پيشنهاد مي شود که باهم ازدواج کنند. اما علي رغم تفاهم زيادي که با هم دارند علاقه به يکديگر ندارند يا بهتر بگوييم براي يکديگر جذّاب نيستند متأسفانه معمولاً به اين افراد توصيه مي شود که ازدواج کنند بعداً محبت و علاقه ايجاد مي شود. لازم است بدانيم در صورتي که علاقه و محبت بين دو نفر به طور خاص وجود نداشته باشد با ازدواج هم آن علاقه ايجاد نمي شود. درست است که تفاهم در ازدواج لازم است اما کافي نيست. ازدواج زماني به سامان و موفقيت منجر مي شود که سه عنصر علاقه، تعهد و تفاهم با هم وجود داشته باشد. 7- باور به اين که پس از ازدواج مشکلات کم مي شود: بسياري از ما اميدواريم که با ازدواج همه چيز به خير و خوشي خواهد گذشت. حتي اگر قبل از ازدواج مسايل و مشکلاتي وجود داشته باشد و رابطه دو طرف غير صميمي باشد، باز هم فکر مي کنيم که با ازدواج همه چيز حل خواهد شد. اما لازم است به اين نکته توجه کنيم که آن چه در خلال آشنايي از فرد مي بينيم، به احتمال بسيار زياد بعد از ازدواج تداوم خواهد يافت. يکي از راه هاي شناخت فرد مقابل شناخت خانواده اوست يکي از بهترين شيوه هاي براي شناخت فرد، مشاهده او در زماني است که با خانواده اش در تعامل است. نحوه برخورد با اعضاي خانواده، پدر، مادر، شاخصي از رفتار در آينده او در يک ارتباط صميمانه است. 9- باور به اين که او را تغيير خواهيم داد: يکي از باور هاي بسيار رايج و غلط در اکثر فرهنگ ها اين باور است که ما مي توانيم با عشق و توجه و تلاش همسر خود را تغيير دهيم. به خصوص خانم ها مستعد پذيرش اين باور غلط در زمان آشنايي و ازدواج هستند در حالي که اين باور نادرست و عملي نيست. در رفتار طرف مقابل مشکلاتي به عينه مشاهده مي کنند و خود را به روش هاي مختلف توجيه مي کنند مثلا چون کودکي خوبي نداشته عصباني است، چون پدر و مادر خود را از دست داده مواد مصرف مي کند و ... و اعتقاد دارند چون تا کنون کسي به آن ها محبت نکرده دچار اين مشکل شده اند و من اگر به او توجه بيشتر و محبت کنم مشکل او بر طرف مي شود. واقعيت اساسي در رابطه با ازدواج 1- شما نمي توانيد فردي را مجبور کنيد تا شما را دوست داشته باشد و هيچ کس توانايي خوشبخت ساختن صد در صد شما را ندارد. 2- هر چه مي خواهيد تلاش کنيد، شما هيچ گاه قادر نخواهيد بود شريک خود را تغيير دهيد، هر چند اگر شما خود را تغيير دهيد، ممکن است شريک شما نيز تغيير کند. 3- اشخاص با اشخاص ازدواج نمي کنند، بلکه آن ها با توهمات و خيال پردازي هاي خودشان ازدواج مي کنند. 4- يک ازدواج حقيقي درست از نقطه اي آغاز مي گردد که توهمات پايان مي يابند. چالش يک ازدواج آن است که کشف کنيم با چه کسي ازدواج کرده ايم. 5- عشق تنها يکي از عللي است که ما شريک خود را بر مي گزينيم(برخي اوقات مهم ترين فاکتور نمي باشد). 6- به احتمال زياد، خصلت ها و صفات موجود در شريک تان که ديوانه وار خشم شما را بر مي انگيزند، همان صفاتي هستند که در ابتدا شما را مجذوب شريک تان کرده بوده اند. 8- بزرگترين هديه اي که مي توانيد به فرزندان تان اعطا کنيد يک ازدواج محبت آميز مي باشد. 9- موفقيت زماني در يک ازدواج حاصل مي گردد که هر کدام از ما به اين واقعيت پي ببريم که نيازهاي شريک مان حداقل به اهميت نيازهاي خودمان مي باشد. 10- ازدواج بهترين فرصت براي رشد و بالندگي، غلبه بر حس خودخواهي و آموزش عشق ورزي مي باشد.
د) نمي دانيم درباره چه موضوعاتي بايد سؤال کنيم به اين معنا که ما از ازدواج تصور روشني نداريم. نمي دانيم در زندگي مشترک چه اموري با اهميت است.
- آنقدر هم عصباني نيست.
- آنقدر هم سيگار مصرف نمي کند.
- آنقدر هم مواد مصرف نمي کند.
- کودکي بدي داشته به همين خاطر زود عصباني مي شود.
- چون استرس کاري زيادي دارد فعلاً کمي مواد مصرف مي کند.
- او واقعاً با هوش است اگر کاري نمي کند در عوض بسيار مطالعه مي کند.
- هيچ کس تا به حال همانند او مرا دوست نداشته است چه کسي گفته که او عصباني است.
- او معتاد نيست فقط بعضي وقت ها بطور تفنني مواد مصرف مي کند.
ب) دست برداشتن از علائق و فعاليت هاي خود.
ج) کناره گيري از خانواده و دوستان.
پول فرد - ثروت خانوادگي- قدرت و نفوذ فرد- شغل او- شهرت او- زيبايي او. بسياري از ما فکر مي کنيم که اين عوامل بالا شباهت هايي بين دو نفر وجود داشته باشد اما داشتن شباهت با تحت تأثير قرار گرفتن متفاوت است وقتي يک رابطه صرفاً به دليل مسائل اقتصادي ظاهري و مادي شکل مي گيرد رابطه ناسالم است.
- مايل هستند متأهل باشند تا مجرد.
- آرزومند هستند که سر انجام بگيرند و سر خانه زندگي خودشان بروند.
- از خواستگاري خسته شده اند.
- از طرف ديگران تحت فشار هستند.
- افرادي که فقط و فقط جنبه هاي مثبت ديگران را مي بيند و در هر فردي مي تواند به سرعت چيزي دوست داشتني پيدا کنند.
- به لحاظ عاطفي به فرد متعهد شده اند.
7- اين غير ممکن است که شما بدون تجربه کردن دوران درد و تنهايي يک رابطه را پشت سر بگذاريد.
-
چهارشنبه 5 آبان 1389
8:35 AM
نظرات(0)
۱- ازدواج به دليل دوري از خانواده و پدر و مادر: وقتي وضعيت در خانه ي پدري، شوم و اندوه بار باشد، ازدواج يک راه گريز محسوب مي شود. تعجبي ندارد که خيلي ها اين راه گريز را انتخاب مي کنند؛ اما به طور معمول، اين مسيري است که شما را از چاله درآورده و به چاه مي اندازد. يکي دو سال ديگر در خانه ي پدر و مادر ماندن، بهتر از آن است که با نخستين پيشنهاد ازدواج، تن به تاهل دهيد، چون آن وقت ممکن است شريک زندگي تان تا آخر عمر سبب رنجش و آزار شما گردد. ۲- ازدواج به دليل نگرش يک جانبه ي پدر و مادر شما به شخص مورد نظر: البته جاي تعجب دارد که پدر و مادر شما به طور واقعي، همسر آينده ي شما را دوست بدارند؛ اما دوست داشتن اين فرد از سوي آنان، دليل کافي براي مدنظر قرار دادن ازدواج با آن فرد نيست. سال هاي آينده، زماني که(بعد از ۱۲۰ سال) از ميان شما رفتند، شما کماکان بايد اسير فرد روياهاي آنان باشيد؛ فردي که شايد مرد يا زن روياهاي شما نباشد. ۳- ازدواج فقط به دليل پول و ثروت: اگر شما شيفته ي فردي هستيد که ثروتمند است و فقط به همين دليل حاضريد با او ازدواج کنيد و به ديگر ابعاد توجه نمي کنيد، اين ملاک مناسبي نمي باشد. ايده ي ازدواج کردن با يک فرد، بدون توجه به احساس و عاطفه ي قلبي و فقط از روي نگاه مادي گرايانه، به طور يقين، عقلاني نيست و اشتباه مي باشد. ۴- ازدواج به دليل ترحم و دل سوزي به يک فرد: گاهي انگيزه ي فرد براي ازدواج، نجات دادن شخص مقابل از تنهايي، فشارهاي زندگي، مشکل هاي اقتصادي و اجتماعي و دليل هاي ديگر است. براي نمونه، دختري که به پسري وابستگي شديد دارد، مسئوليت زندگي او از جمله کار، مسکن و مسائل مادي را مي پذيرد. چنين انگيزه هايي بعد از مدتي کوتاه، رو به خاموشي مي رود و در نهايت، زندگي مشترک را با بحران مواجه مي سازد. ۵- ازدواج به دليل خو گرفتن به ارتباط در طي زمان طولاني: هنگامي که دو نفر پس از آشنايي ، تصميم به ازدواج با يکديگر مي گيرند، اشکالي ندارد؛ اما موقعي اجبار به دليل«عادت محض» خطرناک مي شود که دو نفر که با هم ازدواج کرده اند و بعد، از يکديگر طلاق گرفته و به هم عادت کرده اند، تصميم بگيرند دوباره شانس خود را امتحان کنند؛ مطمئن باشيد هرگاه بار نخست، کارساز نبوده باشد، بار دوم نيز، کارساز نخواهد بود. ۶- فردي که براي رسيدن به شما از همسرش جدا مي شود: به طور معمول، اين گونه ازدواج ها، زياد دوام نخواهد آورد و پايه اي براي يک رابطه ي دراز مدت نخواهد بود. فردي که به خاطر شخصي حاضر است به همسر يا نامزد خود خيانت کند، به طور مسلم رابطه ي آنان، استحکامي نخواهد داشت؛ زيرا کسي که توسط شما به فرد ديگري خيانت کرده، روزي نيز به خود شما خيانت خواهد کرد. منبع: سايت وفاق
-
چهارشنبه 5 آبان 1389
8:31 AM
نظرات(0)