روانشناسان افرادي را که دچار استرس و فشار رواني زياد هستند به سه گروه عمده تقسيم مي کنند و راه کارهايي را براي رهايي از اين استرس شديد پيشنهاد مي نمايند.
گروه اول: افرادي که دائما اضطراب دارند و نگران هستند و وقتي که يک اتفاق خاص رخ مي دهد دچار گرفتگي عضلات، تنگي نفس و دردهايي در ناحيه شکم مي شوند. گروه دوم: افرادي که خيلي عجول و بي نظم هستند و هميشه مي ترسند که مبادا دير به مدرسه يا محل کار برسند. اين افراد با مشکلات گوارشي مثل احساس سوزش در معده يا دل پيچه دچار مي شوند.
گروه سوم: اشخاصي که يک اتفاق خاص هيجاني و استرس زا مثل امتحان يا مسابقه را در پيش دارند و نگران عدم موفقيت خود هستند. اين افراد نيز به دل درد، دلشوره و لرزش عضلات مبتلا مي شوند. به گفته روانشناسان هر فردي که در اين سه گروه گنجانده شود مضطرب است و براي کاهش اضطراب و نگراني خود مي تواند به توصيه هاي زير عمل کند:
- اين افراد بايد مراقب خواب خود باشند. يک خواب خوب و آرام در طول شب و در اتاقي پر از هواي تازه و جاي راحت باعث مي شود تا براي شروع يک روز جديد آماده شوند.
- بطور منظم و چند بار در هفته ورزش کنند و تا جايي که مي توانند راه بروند.
- در فاصله بين غذا به خوراکي هاي ديگر ناخنک نزنند، براي نهار خوردن وقت کافي داشته باشند و در طول روز زياد آب بخورند.
- کارهايي را که دوست دارند انجام دهند مثلا: اگر به موسيقي علاقه دارند در کلاس هاي آن ثبت نام و شرکت کنند.
- وقتي به شدت مشغول درس خواندن يا کار کردن هستند به خودشان استراحت بدهند و در اين مدت شکلات نخورند و هر پنج دقيقه با يکي از افراد خانواده يا دوستان صحبت کنند. اين کار تنش آن ها را کاهش مي دهد.
- اين اشخاص نبايد خانواده و دوستان شان را فراموش کنند. اگر زندگي اجتماعي و خانوادگي رضايت بخشي داشته باشند به راحتي مي توانند مشکلات خود را با کمک آنان حل کنند.
- تا حد زيادي بخندند. چون خنده باعث ترشح زياد هورمون هايي مي شود که آرامش بخش و کاهش دهنده استرس هستند. بعلاوه خوش اخلاقي و خوش بيني دو فاکتور مهم و موثر براي مقابله با استرس است.
- درست نفس کشيدن را ياد بگيرند. با تنفس درست مي توان استرس را از خود دور کرد.
-
سه شنبه 13 مهر 1389
8:31 AM
نظرات(0)
بيشتر دانشمندان و نويسندگان سعي كرده اند تعريف جامع و كاملي از موفقيت ارائه دهند تا مورد استفاده همگان قرار گيرد، اما شمار فراوان اين تعاريف خود موجب گرديده است که تا به امروز، توصيف دقيق و مشخصي از اين كلمه در دست نباشد. تعريف شما از موفقيت چيست؟ گذراندن مدارج تحصيلي و اخذ مدارك علمي، رسيدن به ثروت دلخواه، به دست آوردن پست و مقام، داشتن همسري دلخواه، محيط خانوادگي آرام و فرزنداني شايسته، برتري و بالاتري بر ديگران و يا كه هنرمندي محبوب، نويسنده اي بزرگ و يا موسيقي داني مشهور باشيم؟ يكي از دلايل عمده تعدد تعريف موفقيت برداشت هاي گوناگون از اين مفهوم است. هستند افرادي كه به دليل دستيابي به خواسته هايشان، خود را موفق و كامياب مي پندارند، اما اين موفقيت از نظر ديگران چندان ارزش و اعتباري ندارد. بنابراين موفقيت امري نسبي است و هرگز تعريفي واحد به خود نمي پذيرد. به نظر آلفرد اوستن: «آرامش و اطمينان بهترين موفقيت است» هيچ كس واقعا موفق نيست، مگر آن كه خوشبخت باشد و نيز خوشبخت كسي است كه كاري مفيد و با ارزش انجام دهد. به اين اعتبار، تعريف فرهنگ و بستر از موفقيت به مفهوم«نيل رضايت بخش به هدف» تعريفي مناسب است.
تعيين هدف انسان بي هدف كاملا تابع حوادث و پيشامدهاست. كسي كه هدف روشني در زندگي دارد، پس از رسيدن به كاميابي احساس خوشبختي و آرامش مي كند اما افرادي كه اهدافي نامشخص را پي مي گيرند، به هر مقامي كه برسند، باز هم ناراضي اند. هر يك از ما بايد به يقين بدانيم كه چه مي خواهيم، چه هدفي را دنبال مي كنيم و در انتظار چه نوع موفقيتي هستيم. تشخيص هدف و آگاهي از آن، پيش شرط هر گونه اقدامي است. افزون بر اين، در تعيين اهداف خويش بايد از تقليد كوركورانه بپرهيزيم. به عنوان مثال، اگر راه پسر عموي مان كه درس خوانده و مهندس برق شده و از نظر كاري و مالي نيز وضعيت قابل توجهي دارد را انتخاب كنيم، پس از رسيدن به موفقيت خوشحال خواهيم بود؟ در صورت مقايسه خود با ديگران دو اشتباه بزرگ مرتكب مي شويم: ناخودآگاه با ديگران به رقابت بر مي خيزيم، زيرا هدف مان تحقق بخشيدن به خواسته و آرزويي مشخص نيست بلكه«برتري طلبي» و يا«مثل كسي شدن» است. بدون توجه به توانايي ها، علايق و امكانات خود دنباله رو ديگران مي شويم. «تنها گنجي كه ارزش جستجو كردن دارد هدف است». لويي استوني شناخت هدف و مراحل آن براي شناخت بهتر اهداف خويش و نيز انتخابي آگاهانه از ميان امكانات متعدد، كاغذي بر داريد و در گوشه اي خلوت و آرام بنشينيد و كليه اهدافي را كه در سر مي پرورانيد، در آن يادداشت كنيد. پس از فراغت از اين كار به مراحل سه گانه زير بپردازيد. الف: تمركز و تفكر فكر غذاي مغز و تفكر، وجه تمايز انسان از حيوان است. هر يك از ما متأثر از افكاري هستيم كه بر حسب عادت كنترل مان را در دست دارند. براي رهايي از افكار متضاد، بايد همه تراوشات ذهني خويش را به مغز بسپاريم تا در فرصت مناسب آن ها را مورد مطالعه قرار دهد. سپردن انديشه ها و آرزوها به مغز و ايجاد فرصت لازم براي بررسي يكايك آن ها امروزه بين همه كساني كه به نيروي شگفت انگيز مغز آگاهند، متداول است. شما هم اين شيوه را پيش گيريد تا نتيجه خارق العاده آن را دريابيد. ب: مطالعه پس از تمركز و بررسي اهداف نوبت به مطالعه مي رسد. امروزه در مغرب زمين مطالعه امري بسيار متداول است، به اين ترتيب كه پيش از هر كاري ابتدا با صرف سرمايه اي گزاف هدف مربوطه را مورد بررسي قرار مي دهند. هم چنين كار مورد نظر را با انواع كار هاي موجود در بازار قياس كرده و با خواندن كتاب هاي متعدد و مشورت با كارشناسان طراز اول ابعاد موضوع را به طور دقيق مي سنجند. البته در اين راستا امكانات خود را براي دستيابي به اهداف تعيين شده مدنظر قرار مي دهند. بزرگي و كوچكي اهداف و اين كه آيا مورد پسند ديگران واقع مي شود يا خير، اهميتي ندارد. ج: مشاوره مشاوره عاملي مؤثر و ياري دهنده در مسير پيروزي و موفقيت است. در اين زمينه بزرگان و نوابغ شواهدي آورده اند كه استفاده از آن ها مي تواند راه گشاي ما در جهت رسيدن به اهداف باشد. مشورت زماني كارساز و مفيد خواهد بود كه فرد طرف مشورت داراي خصوصيات لازم باشد و به ما در شناخت خواسته ها، اهداف و توانايي هاي مان ياري رساند. اين خصوصيات عبارتند از: اطلاع كافي از موضوع، مثبت انديشي و خيرخواهي. انتخاب هدف براي انتخاب هدف، چهار شرط اصلي و اساسي هدف سالم را مد نظر قرار دهيد. چنين هدفي بايد: شرايط تصميم گيري - ترديد به خود راه ندهيد. عواملي كه تصميم گيري را به موفقيت نزديك مي كنند: پشتكار: براي موفقيت در كار و دستيابي به خواسته هاي قلبي بايد همه نيروي خود را صرف اهداف مان كنيم و همواره به دستاوردهاي نهايي حاصل از تلاش مان بينديشيم. پيروزي و كاميابي در اهداف زماني تحقق مي يابد كه شما انگيزه رسيدن به آن اهداف را در خود تقويت كنيد. متأسفانه بسياري از افراد در مراحل اوليه كار احساس رضايت و خرسندي مي كنند ولي پس از رويارويي با مشكلات دست از آن كار مي شويند و فكري جديد در سر مي پرورانند، در حالي كه اگر صبر و شكيبايي به خرج دهند، شايد بيش از چند قدمي با موفقيت فاصله نداشته باشند. منبع: سايت وفاق
- رفاه و آسايش بيشتري فراهم سازد.
- به ما احساس مفيد بودن، خوشي و نشاط بخشد.
- از روي چشم و هم چشمي و رقابت با كسي انتخاب نشده باشد.
- انتخاب آن تحت فشار يا به توصيه اطرافيان نباشد.
پس از بررسي اهداف خويش و مطابقت آن ها با شرايط فوق در مي يابيد كه از اجراي برخي از مقاصدتان كه داراي اين چهار خصيصه نيستند، صرف نظر كرده ايد. اكنون بايد صادقانه و با شجاعت به سؤالات زير پاسخ دهيد و آن ها را روي صفحه اي كاغذ بنويسيد: آيا به اين اهداف علاقه دارم؟ در صورت علاقه، براي تحقق آن ها آيا از قابليت و استعداد لازم برخوردارم؟ آيا جهت رسيدن به اين اهداف داراي امكانات كافي هستم؟ آيا وقت كافي دارم؟ اين مرحله نيز ويژگي هاي خود را دارد، به طوري كه ممكن است از دنبال كردن بعضي از هدف هاي مورد نظرتان منصرف شويد. هدفي كه حتي به شرط اجرا علاقه اي در شما ايجاد نكند، نفعي هم به دنبال نخواهد داشت. اكنون با پي بردن به هدف ويژه خود و با توجه به توانايي هايتان در پيشبرد آن و نيز با احتساب وقت كافي بايد دست به اقدام بزنيد.
زمان بندي: گام بعدي«زمان بندي» دقيق است، به اين صورت كه براي انجام هر كار بايد زمان مشخصي در نظر گرفته شود. پيمودن هر مسير با علم به پيچ و خم ها و فراز و نشيب هاي آن، زمان خاص خود را مي طلبد؛ پس از اين تقسيم بندي مي توانيد اوقات خود را جهت اجراي اهداف متعدد به طور هم زمان تنظيم كنيد.
تصميم گيري: پس از شناخت كامل از شرايط اساسي يك هدف سالم، نوبت به تصميم گيري مي رسد كه به عنوان گامي مهم در جهت هموار ساختن مسير زندگي مورد توجه قرار گيرد. به جرأت مي توان اعتراف كرد كه لحظه تصميم گيري از سخت ترين و سرنوشت سازترين لحظات زندگي بشر است. بسياري معترفند كه در اين لحظات فشار هاي زيادي متحمل شده اند. گاهي انتخاب غلط و پافشاري غير منطقي بر آن تمام عمر ما را از چشيدن خوشبختي محروم مي سازد. ويليام جيمز درباره تصميم گيري مي گويد: «لحظاتي هست كه مجبوريم انتخاب كنيم، اما لحظاتي هم هست كه انتخاب نكردن خود يك تصميم است.»
- از عواقب تصميم گيري نترسيد.
- تصميم خود را تغيير ندهيد.
- با افكار نااميد كننده بجنگيد.
- شما تصميم گيرنده باشيد.
- دنبال كارهاي متعدد نباشيد.
«كسي كه همه راه ها را مي جويد، همه را از دست مي دهد» عجولانه تصميم نگيريد و لجوج و يك دنده نباشيد.
اعتماد به نفس: هميشه اعتماد به نفس خويش را حفظ كنيد و به ديگران نيز مجال ندهيد آن را سست و متزلزل سازند و بدانيد كه خود كم بيني و عدم اطمينان مانعي بر سر راه موفقيت و كاميابي است. كسي كه قدرت خلاقه دروني و ارزش هاي وجودي خويش را باور دارد، هرگز در برابر مشكلات سر فرود نخواهد آورد. «ترديد هاي مان خائنيني هستند كه با نصايح خود ما را از هدف مان باز مي دارند، در حالي كه تصميمي راسخ و شراعي به موقع فتح و پيروزي را نصيب مان مي سازد.»
-
سه شنبه 13 مهر 1389
8:28 AM
نظرات(0)
اگر چه زنان هم به اندازه مردان عصباني ميشوند، اما خشم همچنان يك ويژگي مردانه به حساب ميآيد. دكتر كنث ديليو كريستين، روانشناس و نويسنده ميگويد: «خشم به اين علت به وجود ميآيد كه شخص به علت سركوب كردن احساسات خودش دچار سرخوردگي شديد ميشود.» چرا مردان منفجر ميشوند؟ اگر چه زنان هم به اندازه مردان عصباني ميشوند، اما خشم همچنان يك ويژگي مردانه به حساب ميآيد. دكتر كنث ديليو كريستين، روانشناس و نويسنده ميگويد: «خشم به اين علت به وجود ميآيد كه شخص به علت سركوب كردن احساسات خودش دچار سرخوردگي شديد ميشود با اين وجود اين كاري است كه مردان انجام ميدهند، چون ميترسند كه اگر كمي به احساساتشان بها بدهند ديگر كنترل آن از دستشان خارج ميشود. براي آنكه احساسات بيشتر در زندگي آقايان وارد شود، رعايت اين نكات توصيه مي گردد: آقايان اينها را امتحان كنيد! «مرداني كه بيش از همه احساساتشان را پنهان ميكنند احتمالا حساسترين مردها هستند!» با اين حال شما آقايان ميتوانيد بدون گريه و زاري راه انداختن، احساساتتان را ابراز كنيد. خوب، چرا شروع نميكنيد: يك خروجي خلاقانه براي خودتان ايجاد كنيد. سرگرميهايي مثل نقاشي يا هر هنر مورد علاقه تان، ميتواند ابزار خوبي براي غلبه احساسات يك مرد باشد. يادتان باشد كه بسياري از آثار برجسته هنري و ادبي جهان توسط جنسي خلق شدهاند كه گفته ميشود احساس ندارد! استرس و خشم خود را از طريق ورزش تخليه كنيد. وستوور ميگويد: «وقتي به جايي ميرسيد كه فقط ميخواهيد سرتان را به ديوار بكوييد، يك وقفه 10دقيقهاي براي آرام كردن شما كافي است.» سعي كنيد «يك كمي» از احساساتتان را بروز دهيد. كلمن پيشنهاد ميكند: اين روش را با احساساتي آغازكنيد كه ميتوانيد كنترلشان كنيد، يك گوش شنوا پيدا كنيد و از عبارت «يك كمي» استفاده كنيد گفتن اينكه «يك كمي» ناراحتيد يا «يك كمي» ميترسيد، بيخطرتر از اين به نظر ميرسد كه بخواهيد آسيبپذيري خود را كاملا بيان كنيد. وقتي به جايي ميرسيد كه فقط ميخواهيد سرتان را به ديوار بكوييد، يك وقفه 10دقيقهاي براي آرام كردن شما كافي است. به سمت ناراحتيهايتان برويد. بهجاي اينكه از احساساتي كه نميدانيد چهطور با آنها كنار بياييد اجتناب كنيد، بيشتر به آنها بپردازيد. شما به زمان و تلاش نياز داريد تا ياد بگيريد چگونه احساساتتان را كنترل كنيد، چرا كه بايد مغزتان دوباره آموزش ببيند. اما نگران نباشيد، به مرور زمان اين كار برايتان آسانتر ميشود. خانمها، حواستان باشد! در اينجا روشهايي وجود دارد كه شما خانمها ميتوانيد از آنها استفاده كنيد تا همسرتان بتواند با احساساتش راحتتر برخورد كند. هنگام صحبت با او در كنارش باشيد نه روبهرويش. روانشناسان معتقدند وقتي رودر روي يك مرد قرار ميگيريد باعث ميشويد او احساس رقابت يا مقابله كند،به جاي اينكه از آن سوي ميز به او خيره شويد، در يك سمت در كنار شوهرتان بنشينيد. با هم به يك فعاليت فيزيكي بپردازيد. وقتي با شوهرتان پيادهروي ميكنيد، سد دفاعي او شكسته ميشود. بگذاريد موضوع صحبت خود به خود پيش بيايد هرگز يك مرد را مجبور نكنيد در مورد چيزي حرف بزند. هرگز يك مرد را براي حرف زدن راجع به يك روز بد تحت فشار قرار ندهيد. اگر مرد شما روزي طاقتفرسا را پشت سر گذاشته، شايد بخواهد از رنج و ناراحتي آن رها باشد. چه فايدهاي دارد كه تمام شب را در احساس بدبختي بگذرانيد وقتي اين كار گرهاي از كارتان را باز نميكند؟ نشان دهيد، فقط حرف نزنيد. صحبت كردن شايد براي يك زن محبوبترين شكل عشق ورزيدن باشد، اما مردان رابطه زناشويي را نوعي وسيله برقراري ارتباط ميدانند. مردان بخش عظيمي از احساسات خود را به صورت فيزيكي ابراز ميكنند. به جاي اينكه مرد را مجبور كنيد احساسش را در قالب كلمات ترجمه كند، به زبان خودش صحبت كنيد. بگذاريد مردتان بداند كه به چه نوع حمايت عاطفي نياز داريد. مردان نيز مانند زنان ميتوانند از لحاظ عاطفي نسبت به همسرشان حساس و حمايتگر باشند، اما اغلب وقت آنها كفايت نميكند. مردان به اين مسايل بيتوجه نيستند، اما شما خانمها بايد به آنها فرصت دهيد تا بدانند چه ميخواهيد و در چه زماني به آن نياز داريد. از همسرتان نظرخواهي كنيد. در يك روز آرام از شوهرتان بپرسيد: آيا من تا به حال كاري كردهام كه فكر كني ديگر مثل روزهاي اول به تو احترام نميگذارم و تحسينت نميكنم؟ به او بگوييد كه چقدر از داشتن او خوشحاليد و اينكه متاسف هستيد كه در اغلب موارد نميگذاريد او اين را بداند. اينجاست كه همسرتان دهانش باز ميماند!! گردآوری : گروه اینترنتی نیک صالحی
خوب اين تقصير مغزمردانه است. دكتر ديويد پاول، رييس مركز بينالمللي مطالعات سلامت ميگويد: «سيمكشي مغز مردان متفاوت است.» او توضيح ميدهد كه ارتباط بين نيمكره چپ مغز، جايگاه منطق، و نيمكره راست مغز، محل عواطف و احساسات، در زنان قويتر است: «ارتباط بين دو نيمكره در زنان شبيه يك بزرگراه است، بنابراين ميتوانند به راحتي بين دو نيمكره حركت كنند. اما در مردان اين ارتباط مانند يك كوره راه باريك است كه باعث ميشود دسترسي به احساسات براي ما مردها چندان آسان نباشد.»
اين ميتواند توضيحي براي نتايج 125 مورد مطالعه در فرهنگهاي مختلف باشد: در اين بررسيها مشاهده شد كه مردها و پسرها همواره در تفسير پيامهاي غيركلامي نهفته در ژست بدن، حالت صورت و لحن صدا دقت كمتري دارند.
همچنين واكنش مردان نسبت به احساسات ضعيفتر است و زودتر هم آنها را فراموش مي كنند. در آزمايشي كه در دانشگاه استانفورد انجام گرفت، عكسهايي از صحنههاي تكاندهنده يا ناراحتكننده باعث تحريك بخش گستردهتري در مغز زنان شد. پس از سه هفته، زنان در مقايسه با مردان جزييات بيشتري از اين تصاوير را به خاطر داشتند.
به همين صورت محققان گمان ميكنند كه يك زن ممكن است به خاطر بگو مگو يا بياعتتنايي كوچكي كه شوهرش مدتهاست فراموش كرده همچنان ناراحت و عصباني باشد. پسرها در سن يك سالگي در مقايسه با دختران ارتباط چشمي كمتري برقرار ميكنند و به اشياي متحرك مثل ماشين توجه بيشتري نشان ميدهند تا چهره انسانها. هم پدرها و هم مادرها با پسرانشان كمتر در مورد عواطف و احساسات صحبت ميكنند (به جز خشم)، و دايره لغات ذهن پسرها شامل تعداد كمتري از واژههاي مربوط به احساسات ميشود.
در زمين بازي- اگر نه در خانه- پسرها ياد ميگيرند كه جلوي اشكشان را بگيرند و ترسي از خود نشان ندهند. چهره آنها، كه زماني به اندازه دختران نشان دهنده احساسشان بود، با رسيدن به سنين دبستان جدي تر ميشود.
در سنين بزرگسالي مردان از كلمات كمتري استفاده ميكنند و صحبت كردن را حداقل در جمع ابزاري براي بالا بردن موقعيت خود ميدانند، برعكس خانمها كه براي نزديكي به ديگران با آنها وارد صحبت ميشوند. مردان حتي هنگام صحبت با دوستانشان هم در حال تبادل اطلاعات در مورد خريد، ورزش، ماشين يا كامپيوتر هستند.
اگر شما همه ابعاد وجودتان را رشد ندهيد اگر ياد نگرفته باشيد كه چهطور با احساساتتان كنار بياييد، تبديل به سايهاي ميشويد كه فقط بخش كوچكي از شخصيتتان را نشان ميدهد و طولي نميكشد كه اين بناي سستي كه از خود ساختهايد فرو ميريزد.»
در مقاله ي بعد حتما با ما باشيد تا راهكارهايي ارائه دهيم كه يك مرد در كنار مردانگي اش،احساساتش را هم بروز دهد و همين طور يك زن بتواند به همسرش براي ابراز احساسات آسان تر كمك كند.
مي توانيد مواقعي كه دچار احساسات شديد ميشويد، جايي پيدا كنيد و روي زمين شروع به شنا زدن كنيد.
براي صحبت كردن در كنار همسرتان باشيد تا او احساس كند در كنار اوهستيد نه در مقابلش.
-
شنبه 10 مهر 1389
7:59 AM
نظرات(0)