سعيد
  • اردیبهشت 1390
  • فروردین 1389
  • اردیبهشت 1389
  • خرداد 1389
  • تیر 1389
  • مرداد 1389
  • شهریور 1389
  • مهر 1389
  • آبان 1389
  • آذر 1389
  • دی 1389
  • بهمن 1389
  • اسفند 1389
  • فروردین 1388
  • خرداد 1388
  • تیر 1388
  • شهریور 1388
  • مهر 1388
  • آبان 1388
  • آذر 1388
  • دی 1388
  • بهمن 1388
  • اسفند 1388
  • <-BlogTitle->
    کل بازديد ها : 1805679
    تعداد کل پست ها : 3775
    تعداد کل نظرات : 173
    بروز رساني : چهارشنبه 24 مرداد 1397 
    ايجاد شده در : دوشنبه 6 مهر 1388 

    اين قالب توسط sama طراحي و توسط sama ترجمه شده
    Check PageRank

    دوازدهم ديماه در دفاع مقدس:

      نخستين گردهمايي معاونين جنگ وزارتخانه ها ، بمباران تأسيسات راديويي عراق توسط ايران و تبادل آتش در مريوان و حاج عمران از مهمترين وقايع دوازده دي در طول دوران دفاع مقدس است . . . 


    جملات کوتاه و خواندني:

      کارهائي را که در گذشته کرده ايم ما را مانند سايه تعقيب مي کنند و نسبت به جنس آنها ما را به سوي بدي و يا خوشي مي کشند. «کارلايل» دراين دنيا هر کس چيزي را درو مي کند که قبلا تخم آ ن را کاشته است. «اسمايلز» . 

    ادامه - آرشيو ...

    تبديل لينك راپيدشير و ديگر سايت هاي آپلود به لينك مستقيم


    آپلود سنتر عكس، تصوير، فايل زيپ، فايل فلش و هر نوع فايل ديگر

    تصاويري زيبا از درختان

    به اين پست نظر دهيد

      آرایش ، جزوه الکترونیک ، انجمن علمی ، مقاله پژوهشی ، پرورش شترمرغ ، سایت تخصصی برق، ژورنال لباس عروسی ، کارت ویزیت ، راهنمای فارسی ،‌ ، داستان ،

      XP Repair Pro یک نرم افزار مشهور و کاربردی برای کاربران سیستم عامل ویندوز می باشد. توسط این نرم افزار میتوانید خطاها و ارور های موجود در ویندوز را که ممکن است در اثر استفاده یا نصب سایر نرم افزار ها، اتفاق افتاده باشد، به آسانی ترمیم نمایید. بدون نیاز به نصب مجدد سیستم عامل میتونید آن را مجددا بازگردانید و به روند کارها سرعت ببخشید. - .  دانلود

     قدرتمند ، کارت سوخت ، کرک کارت سوخت ، آموزش ، نرم افزار ، دانلود رایگان ، کتاب الکترونیکی ،‌ نحوه گرفتن کارت سوخت المثنی ، حسابداری ، نرم افزار حسابداری هلو ،‌ عاشقانه ، عشقولانه ، پرورش قارچ ، دانلود مترجم پدیده ،‌ بازیگران سینمای ایران ،

    کریمی از استیل آذین قهر کرد؟

    کيهان: الاغ ها و اسب ها و قاطرها هم به رنگ سبز علاقمندند

     

    به نام يكتاي هستي بخش

     عنوان مقاله : سعادت چيست و سعادتمند كيست؟

      سعادت در فرهنگ ملتهاي مختلف تعاريف متفاوتي دارد و هر يك از اقوام بشري سعادت را به گونه اي خاص تعريف نموده و مطابق با آن تعريف مصداق خاصي را براي آن بيان مي كنند . بعنوان مثال عده اي سعادت را در تمول و مال مي دانند واقوام ديگر جمال و عده اي ديگر  كمال را موجب سعادت مي دانند اما اگر به فرهنگ اسلامي خودمان مراجعه كنيم وبخواهيم سعادت را از نظر اسلام جويا شويم بايد به كتاب آسما ني مان يعني نسخه شفا بخش حيات آدمي و دستورالعمل زندگاني خود كه همان قرآن مبين است رجوع نماييم. قرآن كريم حياه طيبه يا سعادت حقيقي را اينگونه و در نتيجه چنين اعمالي دست يافتني مي داندكه:

    من عمل صالحاً من ذكر او انثي و هو مؤمن فلنحيينه حياه  طيبه و لنجزينهم اجرهم باحسن ما كانوا يعملون (نحل آيه 97)

    هر كس عمل صالح انجام دهد خواه مرد يا زن (تفاوتي نمي كند) در حاليكه معتقد به اين( كارهاي نيك ) باشد همانا ما به او حياه پاك (زندگي سعادتمند ) عطا كرده و پاداش آن اعمال را به نيكو ترين وجه ادا مي كنيم

    پيامبر گرامي اسلام(ص) كه بنيان گذار دين مبين اسلام است سعادت را در نتيجه همنشيني با افراد سعادتمند مي دانند و در جمله اي كوتاه اما عميق مي فرمايند: ( يسعد الرجل بمصاحبه السعيد) آدمي در نتيجه مصاحبت وهمنشيني و نشستو بر خاست با افراد سعادتمند به سعادت مرسد. و به قول حافظ شيرين سخن :

    پس از سالها بدانستم اين معني                 كه كيمياي سعادت رفيق بود رفيق

                                                    ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    بياموزمت كيمياي سعادت                      زهم صحبت بد جدايي جدايي

    در كلمات قصار مولي علي(ع) آمده است كه (اسعد الناس من خالط كرام الناس)

    سعادتمند ترين افراد كساني هستند كه با افراد بزرگوار معاشرت مي كنند و مي دانيم كه هم نشيني ومعاشرت انسان با افراد بزرگنيز ما را  بسوي سجايا ي اخلاقي آنها را كه درنتيجه مشاكلت و مشابهت با آنان ايجاد مي شود مي كشاند وما را نيز سعادتمند مي نمايد چرا كه معمولا محب سعي مي كند خود را هم شكل و هم مسلك محبوب خود قرار دهد و اين تشلبه و تشاكل زمينه خوشبختي ما را هم فراهم مي كند .

    امام علي (ع) در احاديثي ريگر سعادت انسان را در نتيجه كسب علم ودانش و فضيلت بيان مي كند آنجا كه مي فرمايند :

    اطلبوا العلم ترشدوا        يا              اطلبوا العلم تسعدوا

    يعني اگر مي خواهيد به پيشرفت وترقي يا سعادت وسعادتمندي برسيد در پي علم و دانش باشيد و به قول شاعر :

    سرمايه عيش جاوداني علم است                  شايسته اساس زند گاني علم است

    اسباب ترقي بشر در عالم                      تنها و فقط اگر بداني علم است

    علي (ع)مي فرمايند:

    اكتسبوا العلم تكتسبكم الحياه

    اگر حيات جاويد مي خواهيد در پي كسب و تحصيل علم باشيد

    وبقول حافظ:

    تاقدر عمر داني تحصيل معرفت كن            ازكف مده به غفلت سرمايه بقارا

    گر كيميا دهندت بي معرفت گدايي           گر معرفت خريدي بفروش كيميا را

    دانشمندي مي نويسد خوشبختي مثل خو شحالي است چيزي نيست كه در بيرون به تملك انسان دربيايد بلكه بسته به ضمير و درون هر كس مي باشد يعني اين كه ما نمي توانيم بگوييم افرادي كه داراي امكانات بهتري هستند خوشبخت ترند بلكه اين خوشبختي به طرز تلقي افراد دارد كه چگونه مي انديشند ممكن است يك نفر داراي امكانات كمتري باشد اما سلامت خود را سعادت بداند در عين قناعت خود را عزتمند و عزيز بدارد واحساس شخصيت و بزرگي نمايد پس نمي توان گفت داشتن مال مساوي اشت با خوشبختي گرچه مال ممكن است لازمه خوشبختي باشد اما شرط كافي نيست  .

    بزرگي ديگر ميي نويسد اگر تنها بخواهيم خوشبخت و سعادتمند بشو يم بسيا ر كار آساني است اشكال كار اين است كه مي خواهيم از ديگران خوشبخت تر گرديم و اين نخواهد شد چون ما ديگران را بيش از آنچه كه نيكبخت هستند نيكبخت تر تصور مي كنيم و بقول معروف (مرغ همسايه غاز است)پس باتوجه به موارد و مطا لب بالا مهمترين عوامل سعادت را مي توان اين گونه بيان كرد:

    1ـ علم ودانش و فضيلت و تلاش براي كسب آن فضايل

    2ـ همنشيني و مصاحبت با افراد سعادتمند

    3ـ داشتن نگرش وبينش خوب از زندگي و كلاً حيات انساني

    4ـ تلاش و پشتكار براي رسيدن به كمالات ومراتب عاليه

    5ـ اغتنام فرصتهاي زندگي براي كسب معارف ديني

    6ـ استفاده از حال و عدم تاسف بر گذشته و اميدواري به آينده

    اين چه حرفي است كه در عالم بالاست بهشت              هر كجا حال خوشي هست همانجاست بهشت

    عمر زاهد همه طي شد به تمناي بهشت          او ندانست كه در ترك تمناست بهشت

    از درون بد ما هست جهان چون دوزخ                گر درون تيره نباشد همه دنياست بهشت

                                                                                                                                          (حافظ)



    بانوي فداکار
    محمد ( ص) و خديجه يک کانون با صفا و گرم خانوادگي را تأأسيس کرردند . نخستين زني که دعوت پيغمبر را اجابت نمود خديجه بود . آن بانوي بزرگ تمام اموال و ثروت بي حد و حصر خويش را بدون قيد و شرط در اختيار محمد ( ص) قرار داد . خديجه از آن زنان کوتاه فکري نبود که اگر اندک مال و استقللالي براي خويش ديد اعتنا به شوهر نکند و مالش را از او دريغ دارد . او چون از هدف عالي پيغمبر آگاه بود و بدان عقيده داشت تمام اموالش را در اختيار آن حضرت گذاشت و گفت : هر طور صلاح ميداني در راه اشاعه و ترويج دين خدا خرج کن .
    هشام مي گويد : « رسول خدا خديجه را بسيار دوست مي داشت و بدو احترام مي گذاشت و در کارها با وي مشورت مي کرد . آن بانوي رشيد و روشنفکر ، وزير و مشاور خوبي براي آن حضرت بود . نخستين بانويي که به او ايمان آورد خديجه بود ، و مادامي که خديجه زنده بود محمد (ص) همسر ديگري اختيار نکرد » . (1 )
    حضرت پيغمبر مي فرمود : « خديجه يکي از بهترين زنان اين امت است » . (2 )
    پيغمبر خشمناک شد و فرمود : به خدا سوگند ! خدا بهتر از او را به من نداده است . خديجه هنگامي ايمان آورد که ديگران کفر مي ور زيدند . مرا تصديق نمود ، وقتيکه ديگران تکذيبم مي کردند . اموالش را به رايگان درر تختيار گذاشت وقتي که سايرين محرومم مي نمودند . خدا نسل مرا در اولاد او قرار داد . عايشه مي گويد : تصميم گرفتم بعد از آن ، خديجه را به بدي ياد نکنم » . ( 3 )
    در روايات وارد شده که جبرئيل هر وقت بر پيغمبر ( ص) نازل مي شد عرض مي کرد : سلام خدا را به خديجه برسان و بگو : خدا قصر زيبايي در بهشت براي تو آماده کرده است . ( 4 )
    نخستين کانون اسلامي
    نخستين خانواده اسلامي که در اسلام تأسيس شد خانه محمد ( ص) و خديجه بود . تعداد نفرات آن بيش از سه تن نبودند : محمد ( ص) ، و خديجه و علي ( ع) . (5)
    آن خخانه ف کانون انقلاب اسلامي و جهاني بود و وظائف بسييار سنگيني ر عهده داشت . بايد با کفرر و ت پرستي مبارزه کند . دين توحيد را در جهان بسط و اشاعه دهد . در تمام جهان بيش از يک خانه اسلامي وجود نداشت ولي سربازان فداکار آن نخستين پايگاه توحيد ، تصميم داشتند دلهاي جهانيان را فتح کنند و عقيده توحيد را در جهان نفوذ دهند . آن پايگاه نيرومند ، از هر جهت مجهز و مسلح بود . محمد ( ص) در رأس آن قرار داشت که خدا درباره اخلاقش مي گويد : « اخلاق تو عظيم و بزرگ است » . ( 6 )
    او خديجه را بيش از حد دوست مي داشت و به شخصيتش احترام مي گذاشت .
    انس مي گويد : « گاهي هديه اي تقديم پيغمبر مي کردند ، مي فرمود : به خانه فلان زن ببريد چون دوست خديجه بود » . (1 )
    مدير داخلي و کدبانوي آن خانه ، خديجه بود که به هدف محمد ( ص) کاملا" ايمان داشت و در راه رسيدن به آن هدف مقدس ، از هيچگونه موشش و فداکاري دريغ نداشت . تمام ثروتش را در اختيار محمد گذاشت ، عرض کرد : اين خانه و اموال تعلق به مشا دارد و من کنيز و خدمتکار شما هستم .
    در موقع گرفتاريها محمد را دلداري مي داد و در رسيدن به هدف اميدوارش مي کرد . اگر کفار شکنجه و آزارش مي دادند هنگاميکه داخل خانه مي شد از مهر و محبت خديجه برخوردار مي گشت ، و از آن کانون گرم نيرو مي گرفت . در پيرامون مشکلات و حوادث سهمگين ، با آن بانوي دانشمند و رشيد مشورت مي کرد . ( 2 )
    آري فاطمه زهرا از چنين پدر و مادر فداکار و در چنين مخيط با صفا و گرم خانوادگي به دنيا آمد .
     دستور آسماني
    روزي رسول خدا ( ص) در « ابطح » نشسته بود ، جبرئيل نازل شد و عرض کرد : خداوند بزرگ ، بر تو سلام فرستاده و مي فرمايد : چهل شبانه روز از خديجه کناره گيري کن و به عبادت و تهجد مشغول باش . پيغمبر اکرم بر طبق دستور خداوند حکيم ، چهل رروز به خانه خديجه نرفت . و در آن مدت ، شبها به نماز و عبادت مي پرداخت و روزها روزه دار بود .
    توسط عمار براي خديجه پيغام فرستاد که اي بانوي عزيز ، کناره گيري من از تو بدان جهت نيست که کدورتي داشته باشم ، تو همچنان عزيز و گرامي هستي . بلکه در اين کار از دستور پروردگار جهان اطاعت مي کنم ، و خدا به مصالح آگاهتر است . اي خديجه، تو بانوي بزرگواري هستي که خداوند ، در هر روز چندين مرتبه به وجود تو بر فرشتگان خويش مباهات مي کند . شبها درب خانه را ببندد و در بستر استراحت کن و منتظر دستور پروردگار عالم باش . من در اين مدت در خانه فاطمه دختر اسد خواهم ماند . خديجه بر طبق دستور رسول خدا رفتار کرد و در آن مدت از مفارقت همسر محبوب خويش و اندوه تنهايي مي گريست .
    چون چهل روز بدين منوال سپري شد ، فرشته خدا فرود آمد . غذائي از بهشت آورد و عرض کرد : امشب از اين غذاهاي بهشتي تناول کن .
    رسول خدا با « غذاهاي روحاني و بهشتي افطار کرد . هنگاميکه برخاست تا آماده نماز و عبادت شود ، جبرئيل نازل شد و عرض کرد :
    اي رسول گرامي خدا ، امشب از نماز مستحبي بگذر و به سوي خانه خديجه حرکت کن زيرا خدا اراده نموده که از صلب تو فرزند پاکيزه اي بيافريند .
    پيغمبر اکرم با شتاب رهسپار خانه خديجه شد .
    خديجه مي گويد : در آن شب طبق معمول ، درب خانه را بسته و در بستر استراحت کرده بودم . ناگهان صداي کوبيدن در بلند شد . گفتم : کيست ؟ که جز محمد ( ص) کسي سزاوار نيست درب اين خانه را بکوبد . آهنگ دلنشين پيغمبر به گوشم رسيد که فرمود : باز کن ، محمد هستم . شتابان در را باز کردم . با روي گشاده وارد خانه شد . طولي نکشيد که نور فاطمه ( س) از صلب پدر به خم مادر وارد شد . ( 1 )
     
    دوران آبستني
    کم کم آثار آبستني در خديجه هويدا گشت . آن بانوي شريف و فداکار از آن روز، تا حدي از غم و غصه تنهايي نجات يافت و با کودکي که در شکم داشت انس گرفت .
    امام صادق (ع) مي فرمايد : هنگاميکه خديجه با رسول خدا ازدواج کرد زنان مکه با وي قطع رابطه نمودند ، به خانه اش نمي رفتند و سلام و عليک نمي کردند . مراقب بودند؛ کسي به خانه اش رفت و آمد نکند . بانوان اشراف ، حديجه را تنها گذاشتند و با انس و الفت نمي گرفتند ، و به همين حهت ناراحت و اندوهناک بود . کم کمم ببا تنهايي خو گرفت . ولي هنگاميکه به فاطمه ( س) آبستن شد از غم تنهايي نجات يافت و با کودکي که در شکم داشت رازو نياز ميي کرد و خوشنود بود .
    جبرئيل برراي بشاررت محمد (ص) و خديجه فرود آمد و گفت : يا رسول الله ! بچه اي که در رحم خدييجه مي باشد ، دختر ارجمندي است که نسل تو از وي به وجود خواهد آمد . او مادر امامان و پيشوايان دين است که بعد ازز انقطاع ئحي جانشين تو خواهند شد .
    پيغمبر اکرم بشارت پروردگار جهان را به خديجه ابلاغ نمود و بدان نويد فرحبخش دلش را شاد گردانيد . ( 1 )
    خديجه اي که براي ترويج توحيد و خدا پرستي از همه چيزش گذشت و به هر محروميت و فشاري تن داد ، ثروت بي پايانش را وقف اين هدف مقدس نمود ، دوستان و رفقايش را از دست داد ، محمد (ص) و هدف بزرگ او را بر ما سوي الله ترجيح داد ، وقتي از زبان رسول خدا مي شنود که خدا چنين سعادت بزرگي را نصيبش کرده که پيشوايان معصوم دين از او به وجود مي آيند ، دلش لبريز شادماني و سرور مي گردد و حس فداکاري او بيشتر تحريک مي شود و با حداي خويش و طفلي که در اندرون دار مإنوس مي گردد . ولادت فاطمه ( س) دوران آبستني سپري شد و هنگام ولادت زهرا فرا رسيد . خديجه در پيچ و تاب درد واقع شد . کسي را نزد زنان قريش و دوستان سابقش فرستاد و پيغام داد : کينه هاي ديرينه را فراموش کنيد و در اين موقع خطرناک به فريادم برسيد و در امر ززايمان ياريم منيد . طولي نکشيد که فرستاده خديجه با چشم گريان برگشت و گفت : درب خانه هر کسي را کوفتم ، را هم نداد و خواهش شما را نپذيرفت . همه در پاسخ گفتند : به خديجه بگو : نصيحت ما را نپذيرفتي و بر خلاف صلاحديد ما با يتيم تهيدستي ازدواج کردي . از اين روي حاضر نيستيم به خانه ات بياييم و ياريت کنيم . وقتي خديجه پيام و زخم زبان زنان کينه توز را شنيد و از ياري آنان مأيوس شد ، اندوهگين گشت . از جهان ماده و مردم کيتنه توز چشم پوشيد و به سوي خداي جهان و عالم ديگر متوجه شد . فرشتگان خدا و حوريان بهشتي و زنان آسماني در آن موقع حساس به ياريش شتافتند و از کمکهاي غيبي پروردگار جهان برخوردار شد و فاطمه عزيز يعني اختر فروزان آسمان نبوت پا به عرصه گيتي نهاد ، و با نر تابناک ولايت ، شرق و غرب جهان را روشن ساخت . ( 1 ) تاريخ تولد در تاريخ تولد فاطمه ( س) در بين علماي اسلام اختلاف است . ليکن در بين علماي اماميه مشهور است که آن حضرت در روز جمعه بيستم جمادي الثاني سال پنجم بعثت تولد يافته است . ( 2 ) آرزوي پيامبر (ص ) و خديجه يکي از اسرار آفرينش اينست که هر فردي علاقه دارد داراي فرزندي باشد تا او را بر حسب دلخواه تربيت کند و به يادگار بگذارد . انسان فرزندش را از بقاياي وجود خودش محسوب مي دارد . و با فرا رسيدن مرگ ، وجودش را خاتمه يافته نمي داند، اما شخص بي فرزند ، دوران زندگي و حيات خودش را کوتاه و با فرا رسيدن مرگ ، خاتمه يافته مي پندارد، شايد دستگاه آفرينش مي خواهد بدين وسيله ، نسل انسان را از انقراض و نابودي محفوظ بدارد . پيغمبر (ص) و خديجه نيز چنين آرزويي داشتند . خديجه ايکه براي ترويج خدا پرستي و نجات بشريت از هيچگونه فداکاري دريغ نداشت ، و براي پيشبرد هدف مقدس پيغمبر اکرم از مال و خويشان و دوستانش پوشيد ، و بدون هيچ قيد و شرطي تسليم خواسته هاي محمد گشت ، حتما" علاقه داشت از محمد ( ص) فرزندي پيدا کند که از دين اسلام حمايت نمايد و دربسط و ترويج آن و به ثمر رساندن و ترويج آن و به ثمر رساندن هدف عالي محند ( ص) کوشش کند . پيغمبر اکرم مي دانشت که مرگ براي بشر حتمي است ، و در مدت محدود و کوتاه زندگي ، نمي تواند هدف بزررگ خويش را کاملا" اجرا کند و جهان بشيت را از گرداب گمراهي نجات دهد . پيغمر به خوبي مي دانست که بايد بعد از او افرادي باشند تا در تعقيب هدفش جديت و کوشش نمايند . و طبعا" دلش مي خواست که آن افراد فداکار ، از نسل خودش بوجود آيند . محمد (ص) و خديجه چنين آرزويي را داشتند ، اما متأسفانه پسرانييکه قبلا" از آنان ببوجود آمده بودند و به نام عبدالله و قاسم ناميده شدند ، در کودکي وفات کردند . به همان مقدار که پيغمبر و خديجه از آن مرگ ناگوار ، اندوهگين شدند دشمنانشان شتند . گاهي آنحضرت را به عنوان « ابتر » يعني بي فرزند مي خواندند . هنگاميکه عبدالله وفات کرد « عاص بن وائل » به جاي آنکه محند ( ص) را در مرگ فرزندش تسليت گويد ، در مجامع عمومي آنحضرت را ابتر و بي فرزند مي خواند و مي گفت : بعد از آنکه محمد بميرد اثري از وي باقي نخواهد ماند و بازخم زبان دل پيغمبر و خديجه را مجروح مي نمود . کوثر اما خدا به پيغمبر بشارت داد که خيرات و خوبيهاي زيادي به تو عطا خواهيم نمود . در پاسخ دشمنان سوره " کوثر " را فرستاد و فرمود : اي محمد ! ما کوثر را به تو داديم . پس براي خدا نماز بگزاز و قرباني کن . بدرستيکه دشمن تو ابتر و بي فرزند خواهد شد نه تو.( 1) پيغمبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) يقين داشت وعده هاي خدا تخلف بردار نيست و نسل پاک و با برکتي از او بوجود خواهد آمد که سرچشمه و منشأ تمام خوبي هاي جهان خواهد شد . هنگامي وعده خدا جامه عمل پوشيد که زهراي اطهر به دنيا آمد و از فروغ نور ولايت افق گيتي روشن شد . وقتي به رسول خدا بشارت رسيد که خدا به خديجه نوزاد دختري عطا کرد دلش از بشارت غرق شادماني و سرور شد و از دختر دار شدن نه تنها غمگين نشد بلکه بدان وسيله دلش مطمئن و آرام دشت و آثار نويد پروردگار جهان را مشاهده نمود . پيغمبر اکرم از آن مردان کوتاه فکر و نادان عصر جاهليت نبود که از وجود دختر اظهار شرمندگي کند و از شدت خشم مادر بي گناه را به باد دشنام و ستيزه گيرد و از مردم دوري جويد .(1 ) محمد (ص ) مبعوث شده بود تا با افکار پوچ و غلط مردم که براي زنان ارزشي قائل نبودند و آنان را از اجتماع حساب نمي کردند و دو شيزگان بي گناه را زنده به گور مي کردند ، مبارزه کند و بدانان بفهماند که زن نيز يکي از اعضاء حساس و مهم اجتماع است،و داراي مسئوليت و وظيفه بسيار سنگين و بزرگي است . بايد براي عظمت و ترقي اجتماع کوشش کند و در مورد وظايفي که آفرينش اقتصاد دارد انجام وظيفه نمايد . خدا خواست ارزش زن را عملا" به جهانيان بفهماند . از همين رهگذر بود که ذريه و نسل پاک پيغمبر برگزيده اش را در وجود دخترش قرار داد و چنين مقدر کرد که امامان و پيشوايان و رهبران ديني اسلام ازز نسل زهراي اطهر بوجود آيند . بدين وسيله مشت محکمي بر دهان نابخرداني زد که دختر را از اولاد خويش محسوب نمي داشتند بلکه از وجودش عار و ننگ داشتند . شير مادر هنگاميکه فاطمه ( س) را تميز و پاکيزه نمودند و قندانه اش را در دامن خديجه گذاشتند ، آن مادر مهربان مسرور شد و پستانش را درر دهان کوچک نوزاد عزيزش نهاد و از شيره جان سيرش کررد تا به خوبي رشد و نمو نمايد . (2) خديجه از آن زنان خودخواه و ناداني نبود که بدون هيچ عذر و بهانه اي ، نوزاد را از شير مادر که خدا برايش مهيا ساخته محروم سازد . خديجه خود مي دانست يا از پيغمبر شنيده بود که براي تغذيه و بهداشت اطفال هيچ غذائي بهتر از شير مادر نيست . زيرا شير مادر با وضع دستگاه گوارش نوزاد و مزاج مخصوص او کاملا" هماهنگي و تناسب دارد ، کودک مدت نه ماه در رحم مادر ، شريک غذا و هوا و خون او بوده و مستقيما" از مادرش اررتزاق مي کرده است . و از اين جهت ، ترکيبات مخصوص شير مادر ، با ساختمان ويژه طفل کاملا" تناسب دارد . علاوه بر اين ، در شير مادر تقلب راه ندارد و ميکروبهاي بيماري زا در آن نيست . خديجه چون مي توانست که آغوش پر مهر و محبت مادر و شير خوردن کودک از پستانش ، چه نقش بزرگي را در زندگي آينده نوزاد انجام مي دهد و براي سعادت او چه تأثيرات قابل توجهي دارد ، ترجيح دارد ، ترجيح داد که فاطمه عزيز را در آغوش گرم خويش پرورش دهد و به وسيله شير پاک خودش که از منبع شرافت و نجابت و دانش و فضيلت و بردباري و فداکاري و شجاعت سرچشمه مي گرفت غذا دهد . راستي مگر غير از شير پستان خديجه ، شيير ديگري مي توانست چنين عنصر پاک و کانون معرفت و شجاعتي را رشد و نمو دهد و ميوه پر برکت باغ نبوت را به ثمر رساند ؟ . نتيجه اوضاع غير عادي و حوادث و وقايع تلخ دوران کودکي حضرت زهرا ( س) بدون ترديد آثاري در روح حساس آن دو شيره گرامي گذاشت و زندگي آينده و چگونگي حرکات و افعال و روحيات و وجدانياتش تا حدودي مربوط به حوادث آن دوران بوده است و آغاز شخصيت او از همين جا سرچشمه گرفت . آثار زير را مي توان از مهمترين آنها شمرد . 1- کسيکه در يک چنين اوضاع سهمگيني رشد و نمو کند و در آغاز زندگي چنين ضربه هاي بزرگي بر روحش وارد شود ، شخصي افسرده و پژمرده و غمناک خواهد بود . به همين علت ، در احوال فاطمه ( س) نوشته اند هميشه محزون و غمناک بوده است . 2- کسيکه در يک چنين اوضاع بحراني بزرگ شود ، حتي دوران شر خوارگي و طفوليت خويش را در زندان بگذراند و از آن وقتيکه خودش را شناخته در تنگناي زندان باشد و مشاهده کند که پدر و مادر و خويشانش با چه فداکاري و از خود گذشتگي از هدف خودشان دفاع مي کنند و راي رسيدن به هدف به هر سختي و فشاري تن در مي دهند ، اما حاضر نيستند از هدف خودشان دست بردارند ، چنين شخصي طبعا" مبارز و سرسخت و با هدف بار مي آيد و در طريق رسيدن به هدف از زندان و شکنجه باک ندارد ، و بزودي از ميدان در نمي رود . 3- فاطمه ( س) چون مي ديد که پدر و مادر و خويشانش در ترويج دين اسلام و بسط توحيد و خدا پرستي چه سختيها و مشقت هايي را تحمل مي کنند و براي هدايت و نجات بشريت چه فداکاريهائي مي کنند ، از مردم انتظار داشت که بعد از پدر بزرگوارش قدر زحمات او را بدانند و در تعقيب هدف مقدسش کوشش وجديت کنند ، و از راهي که برايشان تعيين کرده منحرف نشوند . بعد از وفات مادر در سال دهم بعثت ، ابوطالب و خديجه ، در فاطمه کوتاهي ، يکي پس از ديگري از دنيا رفتند ( 1 ) اين دو حادثه ناگوار به قدري در روح پيغمبر تأثير کرد که آن سال را سال غم و اندوه ناميد . ( 2) زيرا از يک طرف بزرگترين يار و غمخوار و مشاور داخلي و شريک زندگي و مادر فرزندان خويش ، خديجه را از دست داد . از طرف ديگر ، بزرگترين پشتيبان و مدافع او حضرت ابوطالب از دنيا رفت .و به طوري که اوضاعه داخلي و خارجي آن حضرت يک مرتبه دگرگون گشت و به علت از دست رفتن اين دو حامي بزرگ ، اذيت و آزار دشمنان شروع شد . گاهي سنگش مي زدند . گاهي بدنش را خون آلود مي کردند و در اکثر اوقات ، هنگامي که با چهره اي غمناک و محزون به خانه مي آمد ، با صورت پژمرده و چشمهاي اشکبار دختر عزيزش که در فراق مادر مي گريست ، رورو مي شد . فاطمه ( س) وقتي از خانه خارج مي شد شاهد حوادث تلخي بود . گاهي مي ديد؛ پدرش را اذيت مي کنند و ناسزايش مي گويند . يک روز ديد دشمنان در مسجدالحرام نشسته اند و براي قتل پدرش نقشه مي کشند ، با چشم اشکبار به خانه بازگشت و تصميم دشمنان را براي پدر تعريف نمود . ( 3 ) روزي يکي از مشرکين ، پيامبر اکرم ( ص) را در کوچه ملاقات کرد ، مقداري خاکروبه و کثافت بر سر و صورت آن جناب پاشيد . پيامبر چيزي نگفت و با همين حال وارد خانه شد . يکي از دخترانش ( فاطمه ) به استقبال آن حضرت شتافت . آب آورد و با چشم گريان سر و صورت پدر را شست . پيامبر فرمود : دخترم ! گريه نکن ، مطمئن باش که خدا پدرت را از شر دشمنان محفوظ مي دارد و پيروز مي گرداند ( 1). يک روز پيامبر در مسجدالحرام مشغول نماز بود . عده اي از مشرکين او را مسخره مي کردند و در صدد آزارش بودند . يکي از آنان بچه دان شتري را که تازه ذبح شده بود برداشت و با خون و کثافت ، در حاليکه پيامبر اکرم در مسجد حاضر بود و اين منظره را تماشا مي کرد بسيار ناراحت شد و با چشم گريان خودش را به پدر رسانيد و بچه دان را برداشت و بدور افکند . پيامبر از سجده برخاست و بعد از نماز بر ان جمعيت نفرين کرد ( 2 ) . آري زهراي عزيز در همان سنين خردسالي اين قبيل حوادث ناگوار را مشاهده مي کرد و به ياري پدر مي شتافت و براي پدر ، مادري مي کرد . با مردن خديجه ، طبعا" برخي از کارهاي خانه بر دوش فاطمه کوچک افتاد . زيرا آن نخستين خانه توحيد ، کدبانوي بزرگ خود را از دست داده بود و به غير از فاطمه ( س ) در خانه يادگاري نداشت . تاريخ ، اين موضوع را روشن نکرده که در آ« دوران سخت در خانه پيغمبر (ص) چه مي گذشته و زندگي آنان چگونه اداره مي شده است ، اما با چشم دل مي توان اوضاع رقت بار ساکنين آن خانه را مشاهده نمود . پيغمبر (ص) بعد از خديجه با زني به نام « سوده » ازدواج نمود ، زنان ديگري را نيز اختيار کرد . انان هم کم و بيش درباره فاطمه اظهار علاقه مي نمودند ، ليکن براي هر کودک يتيمي دشوار است جاي مادرش را خالي و زن ديگري را در جاي او مشاهده کند . نامادري هم هر چه خوب و مهربان باشد مهر و محبت بي شائبه مادر را ندارد . تنها مادر است که به وسيله نوازشهاي گرم خويش ، دل کودک را آرام مي کند و به او نيرو مي بخشد . ولي هرچه محروميت فاطمه ( س) زيادتر مي شد ، اظهار محبت پيغمبر هم به همان نسبت بيشتر مي گشت . زيرا رسول خدا بدين مطلب توجه داشت که : فاطمه از حهت مادر ، کسري محبت دارد و بايد آن کسري جبران شود و از اين جهتت و جهات ديگر ، در روايات وارد شده که : رسول دا (ص) تا صورت فاطمه را نمي بوسيد به خواب نمي رفت . ( 1 ) مطالب مذکور اجمالي است از سرگذشت حدود هشت سال از زندگي دختر پيغمبر . خديجه اي که براي ترويج توحيد و خدا پرستي از همه چيزش گذشت و به هر محروميت و فشاري تن داد ، ثروت بي پايانش را وقف اين هدف مقدس نمود ، دوستان و رفقايش را از دست داد ، محمد (ص) و هدف بزرگ او را بر ما سوي الله ترجيح داد ، وقتي از زبان رسول خدا مي شنود که خدا چنين سعادت بزرگي را نصيبش کرده که پيشوايان معصوم دين از او به وجود مي آيند ، دلش لبريز شادماني و سرور مي گردد و حس فداکاري او بيشتر تحريک مي شود و با حداي خويش و طفلي که در اندرون دار مإنوس مي گردد . ولادت فاطمه ( س) دوران آبستني سپري شد و هنگام ولادت زهرا فرا رسيد . خديجه در پيچ و تاب درد واقع شد . کسي را نزد زنان قريش و دوستان سابقش فرستاد و پيغام داد : کينه هاي ديرينه را فراموش کنيد و در اين موقع خطرناک به فريادم برسيد و در امر ززايمان ياريم منيد . طولي نکشيد که فرستاده خديجه با چشم گريان برگشت و گفت : درب خانه هر کسي را کوفتم ، را هم نداد و خواهش شما را نپذيرفت . همه در پاسخ گفتند : به خديجه بگو : نصيحت ما را نپذيرفتي و بر خلاف صلاحديد ما با يتيم تهيدستي ازدواج کردي . از اين روي حاضر نيستيم به خانه ات بياييم و ياريت کنيم . وقتي خديجه پيام و زخم زبان زنان کينه توز را شنيد و از ياري آنان مأيوس شد ، اندوهگين گشت . از جهان ماده و مردم کيتنه توز چشم پوشيد و به سوي خداي جهان و عالم ديگر متوجه شد . فرشتگان خدا و حوريان بهشتي و زنان آسماني در آن موقع حساس به ياريش شتافتند و از کمکهاي غيبي پروردگار جهان برخوردار شد و فاطمه عزيز يعني اختر فروزان آسمان نبوت پا به عرصه گيتي نهاد ، و با نر تابناک ولايت ، شرق و غرب جهان را روشن ساخت . ( 1 ) تاريخ تولد در تاريخ تولد فاطمه ( س) در بين علماي اسلام اختلاف است . ليکن در بين علماي اماميه مشهور است که آن حضرت در روز جمعه بيستم جمادي الثاني سال پنجم بعثت تولد يافته است . ( 2 ) آرزوي پيامبر (ص ) و خديجه يکي از اسرار آفرينش اينست که هر فردي علاقه دارد داراي فرزندي باشد تا او را بر حسب دلخواه تربيت کند و به يادگار بگذارد . انسان فرزندش را از بقاياي وجود خودش محسوب مي دارد . و با فرا رسيدن مرگ ، وجودش را خاتمه يافته نمي داند، اما شخص بي فرزند ، دوران زندگي و حيات خودش را کوتاه و با فرا رسيدن مرگ ، خاتمه يافته مي پندارد، شايد دستگاه آفرينش مي خواهد بدين وسيله ، نسل انسان را از انقراض و نابودي محفوظ بدارد . پيغمبر (ص) و خديجه نيز چنين آرزويي داشتند . خديجه ايکه براي ترويج خدا پرستي و نجات بشريت از هيچگونه فداکاري دريغ نداشت ، و براي پيشبرد هدف مقدس پيغمبر اکرم از مال و خويشان و دوستانش پوشيد ، و بدون هيچ قيد و شرطي تسليم خواسته هاي محمد گشت ، حتما" علاقه داشت از محمد ( ص) فرزندي پيدا کند که از دين اسلام حمايت نمايد و دربسط و ترويج آن و به ثمر رساندن و ترويج آن و به ثمر رساندن هدف عالي محند ( ص) کوشش کند . پيغمبر اکرم مي دانشت که مرگ براي بشر حتمي است ، و در مدت محدود و کوتاه زندگي ، نمي تواند هدف بزررگ خويش را کاملا" اجرا کند و جهان بشيت را از گرداب گمراهي نجات دهد . پيغمر به خوبي مي دانست که بايد بعد از او افرادي باشند تا در تعقيب هدفش جديت و کوشش نمايند . و طبعا" دلش مي خواست که آن افراد فداکار ، از نسل خودش بوجود آيند . محمد (ص) و خديجه چنين آرزويي را داشتند ، اما متأسفانه پسرانييکه قبلا" از آنان ببوجود آمده بودند و به نام عبدالله و قاسم ناميده شدند ، در کودکي وفات کردند . به همان مقدار که پيغمبر و خديجه از آن مرگ ناگوار ، اندوهگين شدند دشمنانشان شتند . گاهي آنحضرت را به عنوان « ابتر » يعني بي فرزند مي خواندند . هنگاميکه عبدالله وفات کرد « عاص بن وائل » به جاي آنکه محند ( ص) را در مرگ فرزندش تسليت گويد ، در مجامع عمومي آنحضرت را ابتر و بي فرزند مي خواند و مي گفت : بعد از آنکه محمد بميرد اثري از وي باقي نخواهد ماند و بازخم زبان دل پيغمبر و خديجه را مجروح مي نمود . کوثر اما خدا به پيغمبر بشارت داد که خيرات و خوبيهاي زيادي به تو عطا خواهيم نمود . در پاسخ دشمنان سوره " کوثر " را فرستاد و فرمود : اي محمد ! ما کوثر را به تو داديم . پس براي خدا نماز بگزاز و قرباني کن . بدرستيکه دشمن تو ابتر و بي فرزند خواهد شد نه تو.( 1) پيغمبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) يقين داشت وعده هاي خدا تخلف بردار نيست و نسل پاک و با برکتي از او بوجود خواهد آمد که سرچشمه و منشأ تمام خوبي هاي جهان خواهد شد . هنگامي وعده خدا جامه عمل پوشيد که زهراي اطهر به دنيا آمد و از فروغ نور ولايت افق گيتي روشن شد . وقتي به رسول خدا بشارت رسيد که خدا به خديجه نوزاد دختري عطا کرد دلش از بشارت غرق شادماني و سرور شد و از دختر دار شدن نه تنها غمگين نشد بلکه بدان وسيله دلش مطمئن و آرام دشت و آثار نويد پروردگار جهان را مشاهده نمود . پيغمبر اکرم از آن مردان کوتاه فکر و نادان عصر جاهليت نبود که از وجود دختر اظهار شرمندگي کند و از شدت خشم مادر بي گناه را به باد دشنام و ستيزه گيرد و از مردم دوري جويد .(1 ) محمد (ص ) مبعوث شده بود تا با افکار پوچ و غلط مردم که براي زنان ارزشي قائل نبودند و آنان را از اجتماع حساب نمي کردند و دو شيزگان بي گناه را زنده به گور مي کردند ، مبارزه کند و بدانان بفهماند که زن نيز يکي از اعضاء حساس و مهم اجتماع است،و داراي مسئوليت و وظيفه بسيار سنگين و بزرگي است . بايد براي عظمت و ترقي اجتماع کوشش کند و در مورد وظايفي که آفرينش اقتصاد دارد انجام وظيفه نمايد . خدا خواست ارزش زن را عملا" به جهانيان بفهماند . از همين رهگذر بود که ذريه و نسل پاک پيغمبر برگزيده اش را در وجود دخترش قرار داد و چنين مقدر کرد که امامان و پيشوايان و رهبران ديني اسلام ازز نسل زهراي اطهر بوجود آيند . بدين وسيله مشت محکمي بر دهان نابخرداني زد که دختر را از اولاد خويش محسوب نمي داشتند بلکه از وجودش عار و ننگ داشتند . شير مادر هنگاميکه فاطمه ( س) را تميز و پاکيزه نمودند و قندانه اش را در دامن خديجه گذاشتند ، آن مادر مهربان مسرور شد و پستانش را درر دهان کوچک نوزاد عزيزش نهاد و از شيره جان سيرش کررد تا به خوبي رشد و نمو نمايد . (2) خديجه از آن زنان خودخواه و ناداني نبود که بدون هيچ عذر و بهانه اي ، نوزاد را از شير مادر که خدا برايش مهيا ساخته محروم سازد . خديجه خود مي دانست يا از پيغمبر شنيده بود که براي تغذيه و بهداشت اطفال هيچ غذائي بهتر از شير مادر نيست . زيرا شير مادر با وضع دستگاه گوارش نوزاد و مزاج مخصوص او کاملا" هماهنگي و تناسب دارد ، کودک مدت نه ماه در رحم مادر ، شريک غذا و هوا و خون او بوده و مستقيما" از مادرش اررتزاق مي کرده است . و از اين جهت ، ترکيبات مخصوص شير مادر ، با ساختمان ويژه طفل کاملا" تناسب دارد . علاوه بر اين ، در شير مادر تقلب راه ندارد و ميکروبهاي بيماري زا در آن نيست . خديجه چون مي توانست که آغوش پر مهر و محبت مادر و شير خوردن کودک از پستانش ، چه نقش بزرگي را در زندگي آينده نوزاد انجام مي دهد و براي سعادت او چه تأثيرات قابل توجهي دارد ، ترجيح دارد ، ترجيح داد که فاطمه عزيز را در آغوش گرم خويش پرورش دهد و به وسيله شير پاک خودش که از منبع شرافت و نجابت و دانش و فضيلت و بردباري و فداکاري و شجاعت سرچشمه مي گرفت غذا دهد . راستي مگر غير از شير پستان خديجه ، شيير ديگري مي توانست چنين عنصر پاک و کانون معرفت و شجاعتي را رشد و نمو دهد و ميوه پر برکت باغ نبوت را به ثمر رساند ؟ . نتيجه اوضاع غير عادي و حوادث و وقايع تلخ دوران کودکي حضرت زهرا ( س) بدون ترديد آثاري در روح حساس آن دو شيره گرامي گذاشت و زندگي آينده و چگونگي حرکات و افعال و روحيات و وجدانياتش تا حدودي مربوط به حوادث آن دوران بوده است و آغاز شخصيت او از همين جا سرچشمه گرفت . آثار زير را مي توان از مهمترين آنها شمرد . 1- کسيکه در يک چنين اوضاع سهمگيني رشد و نمو کند و در آغاز زندگي چنين ضربه هاي بزرگي بر روحش وارد شود ، شخصي افسرده و پژمرده و غمناک خواهد بود . به همين علت ، در احوال فاطمه ( س) نوشته اند هميشه محزون و غمناک بوده است . 2- کسيکه در يک چنين اوضاع بحراني بزرگ شود ، حتي دوران شر خوارگي و طفوليت خويش را در زندان بگذراند و از آن وقتيکه خودش را شناخته در تنگناي زندان باشد و مشاهده کند که پدر و مادر و خويشانش با چه فداکاري و از خود گذشتگي از هدف خودشان دفاع مي کنند و راي رسيدن به هدف به هر سختي و فشاري تن در مي دهند ، اما حاضر نيستند از هدف خودشان دست بردارند ، چنين شخصي طبعا" مبارز و سرسخت و با هدف بار مي آيد و در طريق رسيدن به هدف از زندان و شکنجه باک ندارد ، و بزودي از ميدان در نمي رود . 3- فاطمه ( س) چون مي ديد که پدر و مادر و خويشانش در ترويج دين اسلام و بسط توحيد و خدا پرستي چه سختيها و مشقت هايي را تحمل مي کنند و براي هدايت و نجات بشريت چه فداکاريهائي مي کنند ، از مردم انتظار داشت که بعد از پدر بزرگوارش قدر زحمات او را بدانند و در تعقيب هدف مقدسش کوشش وجديت کنند ، و از راهي که برايشان تعيين کرده منحرف نشوند . بعد از وفات مادر در سال دهم بعثت ، ابوطالب و خديجه ، در فاطمه کوتاهي ، يکي پس از ديگري از دنيا رفتند ( 1 ) اين دو حادثه ناگوار به قدري در روح پيغمبر تأثير کرد که آن سال را سال غم و اندوه ناميد . ( 2) زيرا از يک طرف بزرگترين يار و غمخوار و مشاور داخلي و شريک زندگي و مادر فرزندان خويش ، خديجه را از دست داد . از طرف ديگر ، بزرگترين پشتيبان و مدافع او حضرت ابوطالب از دنيا رفت .و به طوري که اوضاعه داخلي و خارجي آن حضرت يک مرتبه دگرگون گشت و به علت از دست رفتن اين دو حامي بزرگ ، اذيت و آزار دشمنان شروع شد . گاهي سنگش مي زدند . گاهي بدنش را خون آلود مي کردند و در اکثر اوقات ، هنگامي که با چهره اي غمناک و محزون به خانه مي آمد ، با صورت پژمرده و چشمهاي اشکبار دختر عزيزش که در فراق مادر مي گريست ، رورو مي شد . فاطمه ( س) وقتي از خانه خارج مي شد شاهد حوادث تلخي بود . گاهي مي ديد؛ پدرش را اذيت مي کنند و ناسزايش مي گويند . يک روز ديد دشمنان در مسجدالحرام نشسته اند و براي قتل پدرش نقشه مي کشند ، با چشم اشکبار به خانه بازگشت و تصميم دشمنان را براي پدر تعريف نمود . ( 3 ) روزي يکي از مشرکين ، پيامبر اکرم ( ص) را در کوچه ملاقات کرد ، مقداري خاکروبه و کثافت بر سر و صورت آن جناب پاشيد . پيامبر چيزي نگفت و با همين حال وارد خانه شد . يکي از دخترانش ( فاطمه ) به استقبال آن حضرت شتافت . آب آورد و با چشم گريان سر و صورت پدر را شست . پيامبر فرمود : دخترم ! گريه نکن ، مطمئن باش که خدا پدرت را از شر دشمنان محفوظ مي دارد و پيروز مي گرداند ( 1). يک روز پيامبر در مسجدالحرام مشغول نماز بود . عده اي از مشرکين او را مسخره مي کردند و در صدد آزارش بودند . يکي از آنان بچه دان شتري را که تازه ذبح شده بود برداشت و با خون و کثافت ، در حاليکه پيامبر اکرم در مسجد حاضر بود و اين منظره را تماشا مي کرد بسيار ناراحت شد و با چشم گريان خودش را به پدر رسانيد و بچه دان را برداشت و بدور افکند . پيامبر از سجده برخاست و بعد از نماز بر ان جمعيت نفرين کرد ( 2 ) . آري زهراي عزيز در همان سنين خردسالي اين قبيل حوادث ناگوار را مشاهده مي کرد و به ياري پدر مي شتافت و براي پدر ، مادري مي کرد . با مردن خديجه ، طبعا" برخي از کارهاي خانه بر دوش فاطمه کوچک افتاد . زيرا آن نخستين خانه توحيد ، کدبانوي بزرگ خود را از دست داده بود و به غير از فاطمه ( س ) در خانه يادگاري نداشت . تاريخ ، اين موضوع را روشن نکرده که در آ« دوران سخت در خانه پيغمبر (ص) چه مي گذشته و زندگي آنان چگونه اداره مي شده است ، اما با چشم دل مي توان اوضاع رقت بار ساکنين آن خانه را مشاهده نمود . پيغمبر (ص) بعد از خديجه با زني به نام « سوده » ازدواج نمود ، زنان ديگري را نيز اختيار کرد . انان هم کم و بيش درباره فاطمه اظهار علاقه مي نمودند ، ليکن براي هر کودک يتيمي دشوار است جاي مادرش را خالي و زن ديگري را در جاي او مشاهده کند . نامادري هم هر چه خوب و مهربان باشد مهر و محبت بي شائبه مادر را ندارد . تنها مادر است که به وسيله نوازشهاي گرم خويش ، دل کودک را آرام مي کند و به او نيرو مي بخشد . ولي هرچه محروميت فاطمه ( س) زيادتر مي شد ، اظهار محبت پيغمبر هم به همان نسبت بيشتر مي گشت . زيرا رسول خدا بدين مطلب توجه داشت که : فاطمه از حهت مادر ، کسري محبت دارد و بايد آن کسري جبران شود و از اين جهتت و جهات ديگر ، در روايات وارد شده که : رسول دا (ص) تا صورت فاطمه را نمي بوسيد به خواب نمي رفت . ( 1 ) مطالب مذکور اجمالي است از سرگذشت حدود هشت سال از زندگي دختر پيغمبر . خديجه اي که براي ترويج توحيد و خدا پرستي از همه چيزش گذشت و به هر محروميت و فشاري تن داد ، ثروت بي پايانش را وقف اين هدف مقدس نمود ، دوستان و رفقايش را از دست داد ، محمد (ص) و هدف بزرگ او را بر ما سوي الله ترجيح داد ، وقتي از زبان رسول خدا مي شنود که خدا چنين سعادت بزرگي را نصيبش کرده که پيشوايان معصوم دين از او به وجود مي آيند ، دلش لبريز شادماني و سرور مي گردد و حس فداکاري او بيشتر تحريک مي شود و با حداي خويش و طفلي که در اندرون دار مإنوس مي گردد . ولادت فاطمه ( س) دوران آبستني سپري شد و هنگام ولادت زهرا فرا رسيد . خديجه در پيچ و تاب درد واقع شد . کسي را نزد زنان قريش و دوستان سابقش فرستاد و پيغام داد : کينه هاي ديرينه را فراموش کنيد و در اين موقع خطرناک به فريادم برسيد و در امر ززايمان ياريم منيد . طولي نکشيد که فرستاده خديجه با چشم گريان برگشت و گفت : درب خانه هر کسي را کوفتم ، را هم نداد و خواهش شما را نپذيرفت . همه در پاسخ گفتند : به خديجه بگو : نصيحت ما را نپذيرفتي و بر خلاف صلاحديد ما با يتيم تهيدستي ازدواج کردي . از اين روي حاضر نيستيم به خانه ات بياييم و ياريت کنيم . وقتي خديجه پيام و زخم زبان زنان کينه توز را شنيد و از ياري آنان مأيوس شد ، اندوهگين گشت . از جهان ماده و مردم کيتنه توز چشم پوشيد و به سوي خداي جهان و عالم ديگر متوجه شد . فرشتگان خدا و حوريان بهشتي و زنان آسماني در آن موقع حساس به ياريش شتافتند و از کمکهاي غيبي پروردگار جهان برخوردار شد و فاطمه عزيز يعني اختر فروزان آسمان نبوت پا به عرصه گيتي نهاد ، و با نر تابناک ولايت ، شرق و غرب جهان را روشن ساخت . ( 1 ) تاريخ تولد در تاريخ تولد فاطمه ( س) در بين علماي اسلام اختلاف است . ليکن در بين علماي اماميه مشهور است که آن حضرت در روز جمعه بيستم جمادي الثاني سال پنجم بعثت تولد يافته است . ( 2 ) آرزوي پيامبر (ص ) و خديجه يکي از اسرار آفرينش اينست که هر فردي علاقه دارد داراي فرزندي باشد تا او را بر حسب دلخواه تربيت کند و به يادگار بگذارد . انسان فرزندش را از بقاياي وجود خودش محسوب مي دارد . و با فرا رسيدن مرگ ، وجودش را خاتمه يافته نمي داند، اما شخص بي فرزند ، دوران زندگي و حيات خودش را کوتاه و با فرا رسيدن مرگ ، خاتمه يافته مي پندارد، شايد دستگاه آفرينش مي خواهد بدين وسيله ، نسل انسان را از انقراض و نابودي محفوظ بدارد . پيغمبر (ص) و خديجه نيز چنين آرزويي داشتند . خديجه ايکه براي ترويج خدا پرستي و نجات بشريت از هيچگونه فداکاري دريغ نداشت ، و براي پيشبرد هدف مقدس پيغمبر اکرم از مال و خويشان و دوستانش پوشيد ، و بدون هيچ قيد و شرطي تسليم خواسته هاي محمد گشت ، حتما" علاقه داشت از محمد ( ص) فرزندي پيدا کند که از دين اسلام حمايت نمايد و دربسط و ترويج آن و به ثمر رساندن و ترويج آن و به ثمر رساندن هدف عالي محند ( ص) کوشش کند . پيغمبر اکرم مي دانشت که مرگ براي بشر حتمي است ، و در مدت محدود و کوتاه زندگي ، نمي تواند هدف بزررگ خويش را کاملا" اجرا کند و جهان بشيت را از گرداب گمراهي نجات دهد . پيغمر به خوبي مي دانست که بايد بعد از او افرادي باشند تا در تعقيب هدفش جديت و کوشش نمايند . و طبعا" دلش مي خواست که آن افراد فداکار ، از نسل خودش بوجود آيند . محمد (ص) و خديجه چنين آرزويي را داشتند ، اما متأسفانه پسرانييکه قبلا" از آنان ببوجود آمده بودند و به نام عبدالله و قاسم ناميده شدند ، در کودکي وفات کردند . به همان مقدار که پيغمبر و خديجه از آن مرگ ناگوار ، اندوهگين شدند دشمنانشان شتند . گاهي آنحضرت را به عنوان « ابتر » يعني بي فرزند مي خواندند . هنگاميکه عبدالله وفات کرد « عاص بن وائل » به جاي آنکه محند ( ص) را در مرگ فرزندش تسليت گويد ، در مجامع عمومي آنحضرت را ابتر و بي فرزند مي خواند و مي گفت : بعد از آنکه محمد بميرد اثري از وي باقي نخواهد ماند و بازخم زبان دل پيغمبر و خديجه را مجروح مي نمود . کوثر اما خدا به پيغمبر بشارت داد که خيرات و خوبيهاي زيادي به تو عطا خواهيم نمود . در پاسخ دشمنان سوره " کوثر " را فرستاد و فرمود : اي محمد ! ما کوثر را به تو داديم . پس براي خدا نماز بگزاز و قرباني کن . بدرستيکه دشمن تو ابتر و بي فرزند خواهد شد نه تو.( 1) پيغمبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) يقين داشت وعده هاي خدا تخلف بردار نيست و نسل پاک و با برکتي از او بوجود خواهد آمد که سرچشمه و منشأ تمام خوبي هاي جهان خواهد شد . هنگامي وعده خدا جامه عمل پوشيد که زهراي اطهر به دنيا آمد و از فروغ نور ولايت افق گيتي روشن شد . وقتي به رسول خدا بشارت رسيد که خدا به خديجه نوزاد دختري عطا کرد دلش از بشارت غرق شادماني و سرور شد و از دختر دار شدن نه تنها غمگين نشد بلکه بدان وسيله دلش مطمئن و آرام دشت و آثار نويد پروردگار جهان را مشاهده نمود . پيغمبر اکرم از آن مردان کوتاه فکر و نادان عصر جاهليت نبود که از وجود دختر اظهار شرمندگي کند و از شدت خشم مادر بي گناه را به باد دشنام و ستيزه گيرد و از مردم دوري جويد .(1 ) محمد (ص ) مبعوث شده بود تا با افکار پوچ و غلط مردم که براي زنان ارزشي قائل نبودند و آنان را از اجتماع حساب نمي کردند و دو شيزگان بي گناه را زنده به گور مي کردند ، مبارزه کند و بدانان بفهماند که زن نيز يکي از اعضاء حساس و مهم اجتماع است،و داراي مسئوليت و وظيفه بسيار سنگين و بزرگي است . بايد براي عظمت و ترقي اجتماع کوشش کند و در مورد وظايفي که آفرينش اقتصاد دارد انجام وظيفه نمايد . خدا خواست ارزش زن را عملا" به جهانيان بفهماند . از همين رهگذر بود که ذريه و نسل پاک پيغمبر برگزيده اش را در وجود دخترش قرار داد و چنين مقدر کرد که امامان و پيشوايان و رهبران ديني اسلام ازز نسل زهراي اطهر بوجود آيند . بدين وسيله مشت محکمي بر دهان نابخرداني زد که دختر را از اولاد خويش محسوب نمي داشتند بلکه از وجودش عار و ننگ داشتند . شير مادر هنگاميکه فاطمه ( س) را تميز و پاکيزه نمودند و قندانه اش را در دامن خديجه گذاشتند ، آن مادر مهربان مسرور شد و پستانش را درر دهان کوچک نوزاد عزيزش نهاد و از شيره جان سيرش کررد تا به خوبي رشد و نمو نمايد . (2) خديجه از آن زنان خودخواه و ناداني نبود که بدون هيچ عذر و بهانه اي ، نوزاد را از شير مادر که خدا برايش مهيا ساخته محروم سازد . خديجه خود مي دانست يا از پيغمبر شنيده بود که براي تغذيه و بهداشت اطفال هيچ غذائي بهتر از شير مادر نيست . زيرا شير مادر با وضع دستگاه گوارش نوزاد و مزاج مخصوص او کاملا" هماهنگي و تناسب دارد ، کودک مدت نه ماه در رحم مادر ، شريک غذا و هوا و خون او بوده و مستقيما" از مادرش اررتزاق مي کرده است . و از اين جهت ، ترکيبات مخصوص شير مادر ، با ساختمان ويژه طفل کاملا" تناسب دارد . علاوه بر اين ، در شير مادر تقلب راه ندارد و ميکروبهاي بيماري زا در آن نيست . خديجه چون مي توانست که آغوش پر مهر و محبت مادر و شير خوردن کودک از پستانش ، چه نقش بزرگي را در زندگي آينده نوزاد انجام مي دهد و براي سعادت او چه تأثيرات قابل توجهي دارد ، ترجيح دارد ، ترجيح داد که فاطمه عزيز را در آغوش گرم خويش پرورش دهد و به وسيله شير پاک خودش که از منبع شرافت و نجابت و دانش و فضيلت و بردباري و فداکاري و شجاعت سرچشمه مي گرفت غذا دهد . راستي مگر غير از شير پستان خديجه ، شيير ديگري مي توانست چنين عنصر پاک و کانون معرفت و شجاعتي را رشد و نمو دهد و ميوه پر برکت باغ نبوت را به ثمر رساند ؟ . نتيجه اوضاع غير عادي و حوادث و وقايع تلخ دوران کودکي حضرت زهرا ( س) بدون ترديد آثاري در روح حساس آن دو شيره گرامي گذاشت و زندگي آينده و چگونگي حرکات و افعال و روحيات و وجدانياتش تا حدودي مربوط به حوادث آن دوران بوده است و آغاز شخصيت او از همين جا سرچشمه گرفت . آثار زير را مي توان از مهمترين آنها شمرد . 1- کسيکه در يک چنين اوضاع سهمگيني رشد و نمو کند و در آغاز زندگي چنين ضربه هاي بزرگي بر روحش وارد شود ، شخصي افسرده و پژمرده و غمناک خواهد بود . به همين علت ، در احوال فاطمه ( س) نوشته اند هميشه محزون و غمناک بوده است . 2- کسيکه در يک چنين اوضاع بحراني بزرگ شود ، حتي دوران شر خوارگي و طفوليت خويش را در زندان بگذراند و از آن وقتيکه خودش را شناخته در تنگناي زندان باشد و مشاهده کند که پدر و مادر و خويشانش با چه فداکاري و از خود گذشتگي از هدف خودشان دفاع مي کنند و راي رسيدن به هدف به هر سختي و فشاري تن در مي دهند ، اما حاضر نيستند از هدف خودشان دست بردارند ، چنين شخصي طبعا" مبارز و سرسخت و با هدف بار مي آيد و در طريق رسيدن به هدف از زندان و شکنجه باک ندارد ، و بزودي از ميدان در نمي رود . 3- فاطمه ( س) چون مي ديد که پدر و مادر و خويشانش در ترويج دين اسلام و بسط توحيد و خدا پرستي چه سختيها و مشقت هايي را تحمل مي کنند و براي هدايت و نجات بشريت چه فداکاريهائي مي کنند ، از مردم انتظار داشت که بعد از پدر بزرگوارش قدر زحمات او را بدانند و در تعقيب هدف مقدسش کوشش وجديت کنند ، و از راهي که برايشان تعيين کرده منحرف نشوند . بعد از وفات مادر در سال دهم بعثت ، ابوطالب و خديجه ، در فاطمه کوتاهي ، يکي پس از ديگري از دنيا رفتند ( 1 ) اين دو حادثه ناگوار به قدري در روح پيغمبر تأثير کرد که آن سال را سال غم و اندوه ناميد . ( 2) زيرا از يک طرف بزرگترين يار و غمخوار و مشاور داخلي و شريک زندگي و مادر فرزندان خويش ، خديجه را از دست داد . از طرف ديگر ، بزرگترين پشتيبان و مدافع او حضرت ابوطالب از دنيا رفت .و به طوري که اوضاعه داخلي و خارجي آن حضرت يک مرتبه دگرگون گشت و به علت از دست رفتن اين دو حامي بزرگ ، اذيت و آزار دشمنان شروع شد . گاهي سنگش مي زدند . گاهي بدنش را خون آلود مي کردند و در اکثر اوقات ، هنگامي که با چهره اي غمناک و محزون به خانه مي آمد ، با صورت پژمرده و چشمهاي اشکبار دختر عزيزش که در فراق مادر مي گريست ، رورو مي شد . فاطمه ( س) وقتي از خانه خارج مي شد شاهد حوادث تلخي بود . گاهي مي ديد؛ پدرش را اذيت مي کنند و ناسزايش مي گويند . يک روز ديد دشمنان در مسجدالحرام نشسته اند و براي قتل پدرش نقشه مي کشند ، با چشم اشکبار به خانه بازگشت و تصميم دشمنان را براي پدر تعريف نمود . ( 3 ) روزي يکي از مشرکين ، پيامبر اکرم ( ص) را در کوچه ملاقات کرد ، مقداري خاکروبه و کثافت بر سر و صورت آن جناب پاشيد . پيامبر چيزي نگفت و با همين حال وارد خانه شد . يکي از دخترانش ( فاطمه ) به استقبال آن حضرت شتافت . آب آورد و با چشم گريان سر و صورت پدر را شست . پيامبر فرمود : دخترم ! گريه نکن ، مطمئن باش که خدا پدرت را از شر دشمنان محفوظ مي دارد و پيروز مي گرداند ( 1). يک روز پيامبر در مسجدالحرام مشغول نماز بود . عده اي از مشرکين او را مسخره مي کردند و در صدد آزارش بودند . يکي از آنان بچه دان شتري را که تازه ذبح شده بود برداشت و با خون و کثافت ، در حاليکه پيامبر اکرم در مسجد حاضر بود و اين منظره را تماشا مي کرد بسيار ناراحت شد و با چشم گريان خودش را به پدر رسانيد و بچه دان را برداشت و بدور افکند . پيامبر از سجده برخاست و بعد از نماز بر ان جمعيت نفرين کرد ( 2 ) . آري زهراي عزيز در همان سنين خردسالي اين قبيل حوادث ناگوار را مشاهده مي کرد و به ياري پدر مي شتافت و براي پدر ، مادري مي کرد . با مردن خديجه ، طبعا" برخي از کارهاي خانه بر دوش فاطمه کوچک افتاد . زيرا آن نخستين خانه توحيد ، کدبانوي بزرگ خود را از دست داده بود و به غير از فاطمه ( س ) در خانه يادگاري نداشت . تاريخ ، اين موضوع را روشن نکرده که در آ« دوران سخت در خانه پيغمبر (ص) چه مي گذشته و زندگي آنان چگونه اداره مي شده است ، اما با چشم دل مي توان اوضاع رقت بار ساکنين آن خانه را مشاهده نمود . پيغمبر (ص) بعد از خديجه با زني به نام « سوده » ازدواج نمود ، زنان ديگري را نيز اختيار کرد . انان هم کم و بيش درباره فاطمه اظهار علاقه مي نمودند ، ليکن براي هر کودک يتيمي دشوار است جاي مادرش را خالي و زن ديگري را در جاي او مشاهده کند . نامادري هم هر چه خوب و مهربان باشد مهر و محبت بي شائبه مادر را ندارد . تنها مادر است که به وسيله نوازشهاي گرم خويش ، دل کودک را آرام مي کند و به او نيرو مي بخشد . ولي هرچه محروميت فاطمه ( س) زيادتر مي شد ، اظهار محبت پيغمبر هم به همان نسبت بيشتر مي گشت . زيرا رسول خدا بدين مطلب توجه داشت که : فاطمه از حهت مادر ، کسري محبت دارد و بايد آن کسري جبران شود و از اين جهتت و جهات ديگر ، در روايات وارد شده که : رسول دا (ص) تا صورت فاطمه را نمي بوسيد به خواب نمي رفت . ( 1 ) مطالب مذکور اجمالي است از سرگذشت حدود هشت سال از زندگي دختر پيغمبر . ناگفته نماند … ناگفته نماند که : گرچه امثال حوادث مذکور و فشاهراي روحي براي هر کودکي پيش آمد کند اعصابش را در هم خواهد کوفت و راي سقوط و ناتواني روحي و جسمي وي کافي خواهد بودف ليکن اين داوري درباره همه کس درست نيست . زيرا همين حوادث سهمگين و گرفتاريهاي مداوم و مبارزاتن پي در پي است که روح افراد ممتاز و برجسته را تقويت مي کند و استعدادهاي دروني و نيروهاي نهفته آنان را به عرصه ظهور و بروز مي آورد تا در مقابل مشکلات پايداري کنند . اگر سنگ معدن تحت حرارت فوق العاده قرار نگيرد ، طلاي ناب و گرانبهايش خارج نمي شود . اوضاع بحراني و خطرنام و حوادث و انقلابات سهمگين دوران زندگي زهرا (س) ، نه تنها خللي بر روح ان حضرت وارد نساخت بلکه برعکس ، گوهر وجودش را صيقل داد و تابناک نمود و براي هرگونه مبارزه اي آماده و نيرومندش گردانيد . فاطمه ( س) به سوي مدينه رسول خدا در سال سيزدهم بعثت – از ترس جان – ناچار شد مکه را ترک کند و به جانب مدينه ، هجرت نمايد . هنگام حرکت ، با علي و فاطمه ( س) وداع نموده به علي فرموده : امانتهاي مردم را رد کن سپس فاطمه دختر مرا و فاطمه مادر خودت را و فاطمه دختر عمويم حمزه را عده ديگري بردار و به سوي مدينه بشتاب که من در انتار شما هستم . اين ررا فرمود و به جانب مدينه حرکت نمود . علي بن ابي طالب ( ع) به دستور پيغمبر اکرم عمل نمود ، سپس فاطمه ( س) را با چندين تن ديگر ازز زنها سوار کرد و رهسپار مدينه شد . در بين راه « ابو واقد » که مدمور راندن شترها بود ، آنها را با سرعت مي برد . علي بن ابي طالب ( ع) فرمود : با زنها مدارا کن و شترها را آهسته تر بران زيرا زنان ناتوانند و تاب تحمل سختي را ندارند. ابو واقد عرض کرد مي ترسم دشمنان در تعقيب ما باشند و به ما برسند . علي ( ع) پاسخ داد : پيغمبر ( ص) به من فرمود : از طرف دشمنان به شما آزاري نخواهد رسيد . وقتي به نزديکي « ضجان » رسيدند ، هشت سوار از عقب ايشان رسيدند . علي بن ابي طالب زنان را در پناهگاهي پياده نمود و با شمشير بر دشمنان حمله کرد و پراکنده شان ساخت . آنگاه بانوان را سوار کرد و رهسپار مدينه شد . پيغمبر ( ص) وقتي به قبا رسيد دوازده روز توقف نمود تا علي به اتفاق فاطمه و سايرين به آن حضرت پيوستند . (1) رسول خدا در مکه و به روايتي در مدينه ، « سوده » را به عقد خويش درآورد و فاطمه ( س) را به خانه او برد . سپس « ام سلمه » را عقد کرد و فاطمه را بدو سپرد تا از وي نگهداري و سرپرستي کند . ام سلمه مي گويد : پيغمبر اکرم ( ص) فاطمه را به من سپرد تا در تربيتش کوشش کنم . من هم از تربيت و راهنمايي او دريغ نداشتم ولي به خدا سوگند او از من با ادب تر و داناتر بود . (2) عروسي حضرت فاطمه (س) فاطمه زهرا ( س) دختر پيغمبر اکرم و از دوشيزگان ممتاز عصر خويش بود . پدر و مادرش از اصيل ترين و شريف ترين خانواده هاي قريش بودند . از حيث جمال ظاهري و کمالات معنوي و اخلاقي از پدر و مادر شريفش ارث مي برد . به عالي ترين کمالات انساني آراسته بود . شخصيت و عظمت پيامبر اکرم روز بروز در انظار مردم بالا مي رفت و قدرت و شوکت او زيادتر مي شد . به همين علت ، دختر عزيزش زهرا ( س ) همواره مورد توجه بزرگان قريش و رجال با شخصيت و ثرومتند قرار داشت و گاه و بيگاه از او خاستگاري مي کردند . اما پيغمبر اکرم ( ص) اصلا" خوشش نمي آمد کسي در اين باره سخن بگويد و با خواستگاران طوري رفتار مي کرد که مي پنداشتند مورد غضب قرار گرفته اند . ( 1) رسول خدا فاطمه را براي علي ( ع) نگاه داشته بود و دوست مي داشت از جانب او پيشنهاد بشود ( 2 ) پيغمبر از جانب خدا مأمور بود که نور را با نور کابين ببندد . (3) ابوبکر يکي از خواستگاران فاطمه (س) ود . روزي بدين منظور خدمت رسول گرامي رسيد و عرض کرد: يارسول الله ! ميل دارم با شما وصلت کنم ، آيا مي شود که فاطمه را به عقد من در آوري ؟ رسول خدا فرمود : فاطمه هنوز کوچک است و اصلا" تعيين همسر او با خداست . من نيز منتظر دستور خدايم . ابوبکر مأيوسانه برگشت . در بين راه با عمر ملاقات نمود و جريان خواستگاري خودش را با او در ميان گذاشت . عمر گفت : رسول خدا (ص) پيشنهاد ترا رد کرده و ميل نداشته دخترش را به تو بدهد . عمر نيز يک روز در ازدواج با فاطمه (س) طمع کرد و بدين منظور خدمت رسول خدا مشرف شد و فاطمه را خواستگاري نمود . پيغمبر (ص) پاسخ داد : فاطمه هنوز کوچک است و تعيين همسرش با خداست . عمر و ابوبکر چندين مرتبه تقاضاي ازدواج کردند ولي پيغمبر پيشنهادشان را نپذيرفت . « عبدالرحمن بن عوف » و « عثمان بن عفان » که هر دو از ثروتمندان بزرگ بودند به عزم خواستگاري خدمت رسول خدا رسيدند . عبدالرحمن عرض کرد با رسول الله ! اگر فاطمه (س) را به من تزويج کني ، حاضرم يکصد شتر سياه آبي چشم که بارهايشان پارچه هاي کتان اعلاي مصري باشد و ده هزار دينار مهريه اش کنم . عثمان نيز اظهار داشت : يا رسول الله من هم به همين مهر حاضرم و بر عبدالرحمن برتري دارم زودتر مسلمان شده ام . پيغمبر از سخن آنان سخت خشمناک شد و براي آنکه بفهماند به مال آنها علاقه ندارد و داستان ازدواج داستان خريد و فروش و مبادله ثروت نيست ، مشتي سنگ ريزه برگرفت و به جانب عبدالرحمنم پاشيد و فرمود : تو خيال مي کني من بنده پول و ثروت خودت بر من فخر و مباهات مي کني و مي خواهي به وسيله پول ازدواج را بر من تحميل کني ؟ (1 )



    فاطمه بانوي نمونه اسلام
      
     بخش اول - از ولادت تا ازدواج
    شخصيت هر کس تا حدود زيادي ، به اوضاع خانوادگي و شخصيت و اخلاق پدر و مادر و محيط نشو و نماي او بستگي دارد . پدر و مادرند که شالوده و اساس شخصيت فرزند را مي ريزند و او را در قالب روحيات و اخلاق خودشان ريخته تحويل جامعه مي دهند ، به طوريکه ميي توان گفت : هر فرزندي نمونه و آينه تمام نماي شخصيت پدر و مادر و طرز تربيت آنهاست .
    در تعريف و توصيف پدر فاطمه عليها السلام احتياجي به توضيح و شرح نيست ، زيرا شخصيت فوق العاده و عظمت روحي و اخلاق پسنديده و همت عالي و فداکاري و شجاعت پيغمبر اکرم ( ص ) بر هيچ مسلمان بلکه بر هيچ فرد مطلعي پوشيده نيست . در عظمت آن حضرت همين بس که خدا درباره اش مي فررمايد : « اي محمد اخلاق تو بزرگ و شگفت آور است » ( ) ما اگر بخواهيم وارد تعريف و توصيف اخلاق پدر فاطمه شويم سخن بطول مي انجامد و از مقصد باز مي مانيم .
      • مادر فاطمه ( س )
    مادر فاطمه زني بود به نام خديجه دختر خويلد . خديجه در يکي از خانواده هاي اصيل و شريف قريش به دنيا آمد و تربيت يافت . افراد خانواده اش همه دانشمند و فداکار و روحاني و حمايت کننده از خانه کعبه بودند . هنگاميکه « تبع » پادشاه يمن تصميم گرفت حجرالاسود را از مسجد الحرام به يمن منتقل کند . خويلد پدر خديجه در مقام دفاع برخاست . به واسطه مبارزات و فداکاريهاي او بود که « تبع » از تصميم خويش منصرف شد و آن سنگ مقدس را از جايش حرکت نداد . (1)
    « اسد بن عبدالعزي » جد خديجه يکي از اعضاء برجسته پيمان « حلف الفضول » است . پيمان مذکور را گروهي از رجال با شخصيت و عدالت خواه عرب بستند و قرار گذاشتند که از مظلومين دفاع کنند و در ياري کردن درماندگان کوشش نمايند . رسول خدا نيز در آن انجمن عضويت داشت و مي فرمود : من در خانه « عبدالله بن جدعان » حاضر بودم که پيمان بسته شد و اگر مرا دعوت نمايند با کمال ميل شرکت مي کنم . ( )
    « ورقة بن نوفل » پسر عموي خديجه يکي از افرادي بود که پرستش بتها را نمي پسنديدند و از مدتها قبل در صدد تحقيق و کنجکاوي بودند تا دين حق را بيابند . « در يکي از آنان « ورقة بن نوفل » بود ، جلسه سري تشکيل دادند و درباره اعمال مردم به بحث و کنجکاوي پردداختند و نظرشان بدانجا منتهي شد که مردم در عبادت بتها سخت در اشتباهند و دين حضرت ابراهيم را از دست داده اند . بتهائي را پرستش مي کنند که نه مي شنوند و نه مي بينند و هيچ نفع و ضرري ندارند . سپس تصميم گرفتند در بلاد متفرق شوند تا دين واقعي حضرت ابراهيم را بيابند . » ( )
    « ورقة بن نوفل » پسر عموي خديجه ، همان مرد دانشمندي است که وقتي از جانب خدا به پيغمبر ( ص) وحي دشد و داستان نازل شدن جبرئيل را راي خديجه شرح داد ، خديجه براي تحقيق قضيه ، نزد او رفت و جريان را برايش شرح داد ، و از رمز آن حادثه تازه جويا شد .
    ورقة پاسخ داد : با اين اوضاع که تشريح کردي جبرئيل بر محمد نازل شده و او پيغمبر خداست . از قول من به محمد بگو : در کار خود جديت و پايداري کن . روزي ديگر « ورقة » در مسجد الحرام با پيغمبر ( ص) برخورد نمود و عرض کرد : آنچه را ديدي و شنيدي براي من شرح بده .
    پييغمبر اکرم داستان نزول فرشته را برايش بيان کرد .
    ورقة عرض کرد : به خدا سوگند ! تو پيغمبر خدا هستي ، و همان فرشته اي که بر موسي نازل شده بر تو هم نازل کرده است . آگاه باش که ترا تکذيب و اذيت خواهند نمود . از وطن تبعيد مي شود و با تو جنگ خواهند کرد . اگر من تا آن زمان زنده ماندم دين خدا را ياري مي کنم .
    سپس سر پيغمبر را بوسيد و رفت . (1 )
    از امثال اين داستانها معلوم مي شود که خاندان حديجه مردماني متفکر و کنجکاو و علاقمند به دين حضرت ابراهيم بوده اند .

    بانوي بازرگان
    گرچه تاريخ ، جزئيات زندگي آن بانوي شريف را ضبط نکرده ، ليکن همان مقدار که باقي مانده مي تواند شخصيت برجسته او را تا حدي روشن سازد .
    خديجه در آغاز جواني ، با « عتيق بن عائذ » ازدواج نمود . اما چندي نگذشت که عتيق ديده از جهان فرو بست و خديجه را با مال و ثروت سرشار تنها گذاشت .
    او چندي بي شوهر ماند و بعدها با يکي از بزرگان بني تميم ، به نام « هندبن بناس » عروسي کرد . اما هند هنوز جوان بود که از دنيا رفت و باز هم خديجه با ثروت هنگفتي تنها ماند .
    يکي از نکاتي که مي تواند روح بزرگ و همت عالي و حريت و استقلال نفساني آن بانوي شريف را روشن سازد اينست که خديجه ، ثروت هنگفتي را که از شوهر اول و دومش به ارث برده بود راکد نگذاشت و در راه رباخواري که معمول آن زمانها بود نيز نينداخت ، بلکه آن را در راه تجارت و بازرگاني به کار بست . و افرادي درستکار را استخدام نمود و به وسيله آنان به تجارت پرداخت .
    خديجه از راه مشروع تجارت ، بر ثروتش افزوده گشت و به طوريکه نوشته اند :
    « هزاران شتر در دست کارکنانش بود که اطراف کشورها مانند مصر و شام و حبشه به تجارت مشغول بودند » . ( 1 )
    « ابن هشام » مي نويسد : « خديجه زن شريف و ثوتمندي بود که به تجارت اشتغال داشت مرداني را اجير کرده بود که برايش تجارت مي کردند ». ( 2 )
    ناگفته پيداست که اداره کردن يک چنان کاروان بزرگ بازرگاني آن هم در آن عصر و در جزيرةالعرب کار آساني نبود ، بويژه اگر مديرش يک زن باشد ، آن هم زمانيکه زنان از حقوق اجتماعي محروم بودند و بسياري از مردان بي رحم دختران بي گناه ررا زنده بگور مي کردند . پس آن بانوي بزرگ بايد داراي نبوغ فوق العاده و شخصيت برجسته و استقلال نفساني و اطلاعات کافي بباشد تا بتواند آن تجارت مفصل و بزرگ را اداره کند .
      بانوي مستقل
    يکي از نکات برجسته و درخشان زندگي خديجه داستان ازدواج او با پيغمبر ( ص ) است . بعد از آنکه شوهر اول و دوم خديجه وفات نمودند ، يک حالت استقلال و آزادي مخصوصي در آن بانوي بزرگ پيدا شد و همانند عاقل ترين و رشيدترين مردان به تجارت مي پرداخت و تن به ازدواج نمي داد . با اينکه از جهت اصالت و نجابت خانوادگي و مال و ثروت فراوان ، خواستگاران زيادي داشت و حاضر بودند مهريه هاي سنگيني بدهند و با وي ازدواج کنند ، ولي او از قبول شوهر جدا" امتناع مي ورزيد . اما نکته جالب اينجاست که همين خديجه ايکه حاضر نبود به هيچ قيمتي ، با سران و اشراف عرب و مردان ثروتمند ازدواج کند ، با کمال شوق و علاقه حاضر شد با محمد که شخص يتيم تتاريخ خبر مي دهد که خواستگاران متشخص و آبرومندي حتي از ملوک و ثروتمندان برايش مي آمدند ولي به ازدواج راضي نمي شد ، اما در مورد وصلت با محمد نه تنها راضي شد بلکه خودش با کمال اصرار و علاقه پيششنهاد ازدواج نمود و مهريه اش را نيز در مال خودش قرار داد ، به طوريکه اين موضوع اسباب سخريه و سرزنش شد.
    با توجه بدين مطلب که زنها معمولا" به ثروت و تجملات زندگي خيلي علاقه دارند و نهايت آرزويشان اين است که شوهر ثروتمند و آبرومندي نصيبشان گردد تا در خانه اش به آرامش و تجمل و خوشگذراني سرگرم باشند ، به خوبي روشن مي شود که خديجه در مورد ازدواج ، انديشه و افکار عاليتري داشته و در انتظار شوهر فوق العاده و شخصيتي برجسته اي بوده است . معلوم مي شود خديجه شوهر ثروتمند و پولدار نمي خواسته بلکه درجستجوي شخصيت برجسته روحاني بوده که جهاني را از گرداب بدبختي و جهالت نجات دهد .
    تاريخ به ما خبر مي دهد که خديجه از بعض دانشمندان عصر خويش شنيده بود که محمد ( ص) پيغمبر آخر الزمان است . و خودش بدان موضوع عقيده داشت . بعد از آنکه مدتي محمد را به عنوان کاروان تجارت انتحاب نمود – و شايد خود اين عمل يک نوع آزمايشي بوده تا بدان وسيله در پيرامون اظهارات دانشمندان آزمايش کند- و « مسيره » غلام خودش را ناظر جريان سفر قررار داد و ان غلام وقايع و حوادث شگفت آوري را از محمد براي خديجه تعريف کرد ، آن بانوي شريف و رشيد ، شخص مطلوب و گمشده اش را يافت . آن حضرت را احضار نمود و گفت : اي محمد من چون تورا شريف و امانتدار و خوش خلق و راست گو يافته ام ، ميل دارم با تو ازدواج کنم . ( 1)
    محمد ( ص) قضيه را با عموها و خويشانش در ميان نهاد . آنان به عنوان خواستگار نزد عموي خديجه رفتند و مقصدشان را در ضمن خطبه اي اضهار داشتند .
    عموي خديجه که يکي از دانشمندان بود خواست پاسخ دهد ولي چون نتوانست به خوبي سخن بگويد ، خود خديجه از غايت شوق با زبان فصيح ، گفت : اي عمو ! شما گررچه در سحن گفتن از من سزاوار تريد اما از خودم بيشتر اختيارم را نداريد . سپس عرض کرد : اي محمد ! خودم را به تو تزويج کردم و مهرم را در مال خودم قرار دادم . به عمويت بفرما براي وليمه عروسي شتري بکشد . ( 1 )
    تاريخ مي گويد : خديجه « ورقه » را واسطه قرار داد تا وسيله ازدواج بامحمد ( ص) را فراهم سازد ، هنگاميکه ورقه به او بشارت داد که محمد و خويشانش را به ازدواج راضي کردم ، خديجه به پاس اين خدمت بزرگ ، خلعتي به وي عطا کررد که پانصد اشرفي ارزش داشت . (2 )
    وقتي محمد ( ص) خواست از خانه خارج شود خديجه عرض کرد : اين خانه ، خانه تو و من کنيز تو هستم ، هر وقت خواستي به سراي خويش درآي. ( 3 )
    اين ازدواج براي پيغمبر اکرم خيلي ارزش داشت ، زيرا از يک طرف فقير و تهيدست بود و به همين علت يا علل ديگر تا سن بيست و پنج سالگي نتوانست ازدواج کند . از طرف ديگر بي خانمان و تنها بود و احساس تنهايي مي کرد و بوسيله اين ازدواج مبارک ، هم نيازمنديش برطرف شد و هم يار و غمگسار و مشاور خوبي پيدا کرد .
     


    © 2008 CopyRight All Rights Reserved by  Designer : saeid mohammad ebrahim
     قدرتمند ، کارت سوخت ، کرک کارت سوخت ، آموزش ، نرم افزار ، دانلود رايگان ، کتاب الکترونيکي ،‌ نحوه گرفتن کارت سوخت المثني ، حسابداري ، نرم افزار حسابداري هلو ،‌ عاشقانه ، عشقولانه ، پرورش قارچ ، دانلود مترجم پديده ،‌ بازيگران زن سينماي ايران ، ا سينماي ايران ، عکسهاي، خريد املاک ،‌ صورتحساب آخرين دوره ، نرم افزار موبايل ، ابزارهاي فتوشاب ، روزنامه ورزشي ، مجله خانوادگي ، عکسهاي، عکس دانلود کليپ ايراني ،‌ نرم افزار نوکيا ، آلبوم موسيقي جديد ، عکس هاي عروسي ،  ، دانلود کتاب ،‌ معما ،‌ گالري عکس ،‌ باران کوثري ، مهناز افشار ، بهنوش بختياري ،‌ محمدرضا گلزار ،‌ نيوشا ضيغمي ، ، ميترا حجار ، بهرام رادان ،‌لو رفته ،  تهران ، دختر ايراني ، پ داغ ، ، استخر ، روزنامه البرز ، ،‌ عروسي يانگوم ، جواهري در قصر ،  دختر ، زنانه ، جوراب ،‌ دانلود آهنگ ، ترانه جديد ، حميد عسکري ، رضا صادقي ،‌ احسان خواجه اميري ، آزيتاحاجيان ، يوسف و زليخا ، کتايون رياحي ، ، تيتراژ سريال ، سريال ميوه ممنوعه ،‌ سريال روز حسرت ، پورياپورسرخ ، افسانه بايگان ، ايرنا ، ايسنا ، سايت ، بازار ، اس ام اس سرکاري ، اس ام اس داغ ، دانلود فيلمهاي ايراني ، دانلود فيلم ، برزو ارجمند ، مهران مديري ، دانلود امپراتور دريا ، سودوکو ، کاکورو ، جدول ، فرزاد حسني ، مثلث شيشه اي ، يانگوم ، دانلود رايگان بازي ، کرکهاي بازي ، لعيا زنگنه ، ازدواج موقت ، صيغه ، يکتا ناصر ، مشخصات فني ريو ، لاله اسکندري ،‌ مدل مانتو ، مدل لباس زنانه ، مدل جديد ابرو ، غذاهاي ايراني ، سريالهاي تلويزيوني ،‌ سايت بازار کار ، سنگ ماه تولد ،  ، امين حيايي ، لطيفه ، جوک ، مهاجرت ، گرين کارت ،‌ دوبي ، عکس هندي ،‌ ، کليپ استخر ، دوربين مخفي ، ، کليپ ،   ، ، عکس ، خودشناسي ، آتنه فقيه نصيري ، مريلا زارعي ، النازشاکردوست ، هديه تهراني ، نيکي کريمي ، هايده ، آلبوم مهستي ، دختران ايراني ، نانسي عجرم ، جسيکا آلبا ، نيکول کيدمن ، آنجليناجولي ، ، ، لباس مهماني ،، ، همسريابي ، آلبوم جديد معين ،‌ ، لاريجاني ، استعفا وزير ،‌ کدهاي ايرانسل ، شارژ رايگان ايرانسل ، قوي ،‌ کتي هولمز ، زهرا ، ، فيلم ، ، فارسي ساز ، دانلود کرک ، ديکشنري نارسيس ، دختران .....زيبا ،‌ اکانت مجاني ، فوتبال ، طالع بيني ، مدل آرايش ، جزوه الکترونيک ، انجمن علمي ، مقاله پژوهشي ، پرورش شترمرغ ، سايت تخصصي برق، ژورنال لباس عروسي ، کارت ويزيت ، راهنماي فارسي ،‌ ، داستان  ، دکوراسيون منزل ، ، نتايج کنکور ، قرعه کشي ، مسابقه ، جايزه دار ، نقشه کامل تهران ، آهنگ جديد افتخاري ، جنيفر لوپز ، ، پزشک دهکده ، راهنماي  ،‌ روشهاي زناشويي ،‌ عکس  يانگوم ، کرک مترجم پارس ، عکس خانم ايراني ، ،‌ انجمن ، ، زن، ، عکس ،‌ آموزش نصب ويندوز ، استخدام منشي ،‌ عکس  ، بهترين سايت موبايل ، موبايل سامسونگ ،‌ موتورلا ،‌ نرم افزار سوني اريکسون ، ويتالي ، بالاي ، پسورد سايت ، ، زنگ گوشي ، آنتي ويروس موبايل ، تحصيل در ، ثبت نام رايگان ، ، ترانه عليدوستي ، ، سريال پرستاران ، برنامه نود ، هک کارت تلفن ، پارسا پيروزفر ، دانلود  عربي ، قالب بلاگفا ، موسيقي سنتي ، شجريان ، ، درباره جن ،، روزنامه ورزشي پيروزي ، حميد گودرزي ، بيل گيتس ، جديدترين اس ام اس ها ، کدهاي مخفي موبايل ، کليپ موبايل ، دانلود تيتراژ سريال ، سايت مد و لباس جديد ، دانستنيهاي پوستي ، نامه عاشقانه ، برنامه موبايل ، دانشگاه ، کنکور ، سياوش خيرابي ، سريال آنتي ويروس ، سرگرمي ، داستانسرا ، آرايش صورت ، مدل لباس ، 3gp, jar, mp3, iran , iran l ، دوشيزه ، ، باحال وجذاب ، . غزه .  نظامي . موسيقي . جومونگ . هموسو .