مسکن ، مشکل اساسی اقتصاد ایران
طی سال های اخیر راهکار های گوناگونی در ارتباط با مسکن ارائه شد اما بعلت نبود برنامه ریزی منظم و ساختاری در این زمینه نه تنها تلاش های صورت گرفته نتایج پیش بینی شده را محقق نکرده بلکه به سبب رکود معاملات و ساخت و ساز ، نگرانی و بیکاری در مشاغل مرتبط نیز حاصل شده است.
در کشور ایران مسکن بعنوان یک مشکل اساسی برای دولت ، کارشناسان ، برنامه ریزان و کارگزاران امر بوده و افزایش بی رویه جمعیت و گسترش دامنه شهرنشینی در چند دهه اخیر مخصوصاً در فواصل سال 55 تا 65 بعلت عدم برنامه ریزی و تنظیم و کنترل جمعیت سبب به وجود آمدن جمعیتی جوان در کشور شده و همین مسئله باعث رشد تقاضا و بالا رفتن قیمت زمین و مسکن بویژه در شهر های بزرگ گردیده که ذهن جمعیت شناسان و کارشناسان مسائل اجتماعی را به خود جلب کرده و تلاش های آنان در هشدار این نکته که رشد جمعیت بدون توسعه امکانات برابر تبعاتی از جمله افزایش فقر ، بیکاری ، فساد ، گسترش مهاجرت روستائیان به شهر ها و ایجاد حاشیه نشینی خواهد داشت و در نهایت کمبود مسکن و غذا در پی دارد که سرانجام نرخ رشد جمعیت از 91/3 درصد به رشدی معادل 2درصد در فاصله سال های 65 تا 75 رسید البته کمی دیر تحقق یافت ، از طرفی برابر سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1375 حدود 5/2 میلیون نفر از جمعیت کشور زیر 15 سال سن داشته اند . با اینکه دولت توانست در سال 75 نرخ رشد جمعیت را از رقم 91/3 درصدی به رقم 2 درصدی برساند اما رشد و بلوغ جمعیت ذکر شده و نیز رشد جمعیت زیر 15 سال که سالانه بر تعداد آنها افزوده می شود ، از نظر شغل و مسکن به یک بحران تبدیل شده و لذا در این مقطع زمانی طراحی یک برنامه ریزی پویا و مناسب با واقعیت اجتماعی ضروری می باشد .
ادامه مطلب
مروری بر تاريخچه اقتصاد نئوكلاسيك
محقق نشدن پيش بيني اقتصاددانان كلاسيك با واقعيت و انتقادهاي شديدي كه سوسياليست ها و پيروان مكتب تاريخي به اصول مكتب كلاسيك وارد آوردند، باعث شد كه تجديدنظر در اصول اقتصاد كلاسيك سرعت بيشتري به خود گيرد. اقتصاددان انگليسي »ويليام استنلي جونز« چند سال بعد از اينكه كارل ماركس كتاب سرمايه اش را با عنوان نظريه اقتصاد سياسي منتشر كرد و در آن اصول اقتصاد سرمايه داري را بر پايه مطلوبيت مورد ارزيابي قرار داد، نظرياتش را منتشر كرد. در همين زمان مكتب اتريش نيز با ارائه نظريات »كارل منگر« شكل گرفت كه براساس آن ارزش يك كالابه وسيله مطلوبيت نهايي سنجيده مي شود و ارزش كالابا برآورد ذهني مصرف كننده مشخص مي شود. يعني اينكه مصرف كننده فكر مي كند يك كالاتا چقدر برايش سودمند و باارزش است و قيمت كالانيز در ميان دو مرز مطلوبيت مصرف كننده از آن كالاو مطلوبيت توليدكننده قرار مي گيرد. مرز بالاي قيمت مطلوبيت كالااز نظر خريدار و مرز پايين قيمت مطلوبيت كالااز نظر فروشنده تعيين مي شود. يعني يك خريدار تا چه ميزان حاضر است بابت يك كالابپردازد و يك فروشنده پايين ترين قيمتي را كه با آن حاضر است كالارا به فروش برساند چقدر است. »لئون والراس« بنيانگذار مكتب لوزان در سال 1874 در فرانسه نيز بر پايه نظريه مطلوبيت نهايي، نزولي بودن منحني تقاضا را ثابت كرد. به اين شكل مكتب »مارژيناليسم« به وجود آمد.
ادامه مطلب
ژان باتیست سه نظریه پرداز اقتصادی
«ژان باتیست سه» در ۱۷۸۹ بیست و سه سال داشت و منشی کلاویر وزیر مالیه آینده فرانسه در ۱۷۹۲ بود که در آن زمان یک شرکت بیمه را اداره می کرد. سه نزد او نسخه یی از کتاب ثروت ملل را یافت که کلاویر غالباً آن را مطالعه می کرد. پس از آنکه چند صفحه از آن را خواند فوراً یک نسخه از آن را وارد کرد. اثر این کتاب در وی چنان عمیق بود که می گفت؛ «هر کس آن را بخواند می فهمد که قبل از اسمیت علم اقتصاد وجود نداشته است.» چهارده سال بعد کتاب اقتصاد سیاسی او انتشار یافت و فوراً با استقبال عظیم مواجه شد. چاپ دوم آن نیز اگر دولت از آن جلوگیری نکرده بود به زودی صورت می گرفت. ناپلئون از آزادمنشی سه که حاضر نمی شد خود را ترجمان نظریات و نقشه های مالی او قرار بدهد ناراضی بود. علاوه بر اینکه او را از عضویت تریبونا محروم کرد، انتشار کتاب او را نیز ممنوع داشت. سه ناچار برای چاپ دوم کتاب خویش تا ۱۸۱۴ صبر کرد. از آن پس به سرعت و پشت سر هم چاپ های متعدد از آن در ۱۸۱۷ و ۱۸۱۹ و ۱۸۲۶ صورت می گیرد و به بسیاری از زبان ها ترجمه می شود.
شهرت و نفوذ سه پیوسته گسترش می یابد و در تمام اروپا سرشناس می شود و از مجرای او اندیشه های اسمیت واضح و روشن شده و نظام منطقی یافته و مجتمع در چند اصل کلی که نتایج، خود به خود از آنها استنتاج می شود اندک اندک افکار روشنفکران را تصاحب می کند.
ادامه مطلب