ارتباطات براى توسعه اقتصادی
ارتباطات
ارتباطات در معنى عام كلمه سيستم عصبى جامعه عصر نوين و امروزى مى باشد. ارتباطات منبع اصلى مشاركت و تسهيل كننده تغيير اجتماعى در زندگى، جامعه و اقتصاد و فرهنگ هر اجتماعى است. ارتباطات وقتى موثر است كه تاثير آن بر اساس قابليت ذاتى اش ارزيابى شود و نه بر مبناى توانايى كه به انسانيت مى دهند.يكى از نامداران دانش ارتباطات انسانى، پروفسور دين بارنلوند در مورد ارتباطات چنين مى نويسد: «ارتباطات، آنگونه كه من بدان مى نگرم، كلمه اى است كه بيانگر فراگرد ايجاد معنى است». برلو در اين مورد مى نويسد: «ارتباطات دربرگيرنده انتقال معانى نيست. معانى انتقال پذير و يا قابل انتقال نيستند. فقط پيام ها قابل انتقال اند و معنى در خود پيام نيست، بلكه معنى در استفاده كنندگان از پيام مى باشد.»
توسعه
توسعه به معناى ساختن شالوده هاى اجتماعى، اقتصادى و فراهم كننده زندگى شايسته و آراسته است و فرآيندى چند بعدى كه مستلزم ايجاد تغييرات اساسى در ساخت اجتماعى، طرز تلقى عامه مردم و نهادهاى ملى و نيز تسريع رشد اقتصادى، كاهش نابرابرى و ريشه كن كردن فقر مطلق است. توسعه تنها رشد اقتصادى نيست بلكه جريان و فرآيندى است كه در خود، تجديد سازمان و سمت گيرى متفاوت كل نظام اقتصادى، اجتماعى را به همراه دارد.
ادامه مطلب
معنای توسعه اقتصادي
”توسعه اقتصادي“ عبارتست از رشد همراه با افزايش ظرفيتهاي توليدي اعم از ظرفيتهاي فيزيكي, انساني و اجتماعي. در توسعه اقتصادي, رشد كمي توليد حاصل خواهد شد اما در كنار آن, نهادهاي اجتماعي نيز متحول خواهند شد, نگرشها تغيير خواهد كرد, توان بهرهبرداري از منابع موجود به صورت مستمر و پويا افزايش يافته, و هر روز نوآوري جديدي انجام خواهد شد.
مقدمه
از ساليان بسيار دور, با افزايش سطح دانش و فهم بشر, كيفيت و وضعيت زندگي او همواره در حال بهبود و ارتقا بوده است. بعد از انقلاب فرهنگي-اجتماعي اروپا (رنسانس) و متعاقب آن انقلاب صنعتي, موج پيشرفتهاي شتابان كشورهاي غربي آغاز گرديد. تنها كشور آسيايي كه تا حدي با جريان رشد قرنهاي نوزده و اوايل قرن بيستم ميلادي غرب همراه گرديد كشور ژاپن بود. بعد از رنسانس كه انقلابي فكري در اروپا رخ داد, پتانسيلهاي فراوان اين ملل, شكوفا و متجلي گرديد اما متاسفانه در همين دوران, كشورهاي شرقي روند روبهرشدي را تجربه نكرده و بعضاً سيري نزولي طي نمودند. البته بعضاً حركتهاي مقطعي و موردي در اين كشورها صورت گرفت اما از آنجاييكه با كليت جامعه و فرهنگ عمومي تناسب كافي را نداشت و مورد حمايت واقع نگرديد, به سرعت مزمحل گرديد. محمدتقيخان اميركبير در ايران, نمونهاي از اين دست است.
ادامه مطلب
تلازم آزادي فردي و توسعه اقتصادي
منبع:روزنامه جام جم* شماره 2151
مفهوم توسعه از نيمه دوم قرن بيستم در جهان متداول شده است. بتدريج توسعه ، ارزشي جهانشمول پيدا کرد و گذار از جامعه سنتي به جامعه نوين يکي از مباحث مهم در علوم اجتماعي شد.
براي رسيدن به هدف توسعه ، نظريه هاي مختلفي در طول تاريخ مطرح شده که يکي از مهمترين اين نظريه ها، نظريه «توسعه به مثابه آزادي»، «آمارتيا کومار سن» فيلسوف و اقتصاددان هندي تبار انگلستان ، استاد دانشگاه کمبريج و برنده جايزه نوبل اقتصاد سال 1998 است. طبق اين نظريه ، دستيابي توسعه ، مستلزم حذف موارد نبود آزادي هاست.
ديگر ، درآمد سرانه ملاک خوبي براي سازمان هاي بين المللي نيست تا با تکيه بر آن ، وضعيت اقتصادي کشورهاي مختلف را بررسي کنند. امروز «شاخص توسعه انساني» ، مدرن ترين معياري است که جاي هر کشور را در جدول سازمان ملل تعيين مي کند. امروزه شاخص توسعه انساني و ضريب رشد آن ، سهم بسزايي در آماده سازي کشورها براي حضور در عرصه اقتصاد جهان دارد. براي همين ، بسياري از کشورهاي جهان ، امروز به اين درک رسيده اند که بايد نقش مردم را در مناسبات اقتصادي افزايش دهند و آنها را به طور مستقيم درگير توسعه کشور کنند.
ادامه مطلب