بحران اقتصادی و تعجیل در خصوصی سازی
كشورهای در حال توسعه در دهه ۱۹۸۰ با بحران های مالی مواجه شدند. این بحران ها موانع قابل توجهی در ظرفیت دولت ها برای سرمایه گذاری در بنگاه های دولتی پدید آوردند.
این امر در سطح اقتصاد كلان پیامدهای منفی به بارآورد كه به نوبه خود، هم در بخش دولتی و هم در بخش خصوصی برای شركت ها تبعات بدی داشت. در بسیاری از موارد، اصلاحات جزو لاینفك برنامه های تعدیل ساختاری بود كه بر خصوصی سازی شتابان تاكید داشتند، نه لزوما نوعی خصوصی سازی كه كارایی و ارزش خالص را افزایش دهد. با توجه به این سلسله اوضاع، ملاحظات مربوط به كارایی برای بسیاری از دولت ها آن قدر اهمیت نداشت كه ضرورت غلبه بر موانع منابع داشت. دركشورهایی كه در آنها بنگاه های دولتی، به میزان قابل توجهی، در تراز مالی تاثیر منفی داشتند، پیامد خصوصی سازی را در صورتی می شد مثبت دانست كه بار تامین مالی سرمایه گذاری از بخش دولتی به بخش خصوصی محول شده باشد.
ادامه مطلب
آزادسازی با هدف رشد اقتصادی
استدلال اکثر اقتصاددانانی که با روند آزادسازی اقتصادی در کشورهای در حال توسعه مخالفند آن است که ...
بخش های مختلف اقتصادی در این کشورها ، به ویژه بخش صنعت ، قدرت رقابت با محصولات کشورهای پیشرفته را ندارند و با قرار گرفتن در فرآیند رقابت بین المللی ، نابود می شوند و در نتیجه چنین کشورهایی تنها به صادرکنندگان مواد اولیه محدود خواهند شد . بنابر نظر این گروه ، بهتر است با حمایت از صنایع داخلی به آنان فرصت داده شود تا با افزایش توان خود ، به صنعتی قابل رقابت تبدیل شوند و سپس فضای رقابتی در کشور به وجود آید . این استدلال و پیگیری آن در اوایل قرن بیستم که با پیدایش اتحاد جماهیر شوروی شدت گرفت ، باعث شد کشورهایی چون هندوستان سال ها به حمایت از صنایع داخلی بپردازند تا از این طریق ابتدا توان رقابتی خود را افزایش دهند و سپس اقتصاد کشور ، به ویژه بنگاه ها را در سطح بین المللی رقابت پذیر نمایند .
ادامه مطلب
نقش ملت گرائی در توسعه اقتصادی خاورمیانه
●مقدمه
ملت گرائی که پس از پایان جنگ جهانی اول و تجزیه امپراتوری عثمانی جنبش های ملت گرایانه را در سرزمین های عربی تا شروع جنگ جهانی دوم رهبری کردند نیروهای به اصطلاح انقلابی و خواهان دگرگونی سریع نظام سیاسی و اقتصادی حاکم نبودند بلکه خط مشی اصلی آنان اعم ا زحزب وفد در مصر به رهبری سعد زغلول، کمیته عربی فلسطین، بلوک ملی (الکُتلهٔالوطنیه) و اصلاح طلبانی نظیر محمد رشید رضا، شکیب ارسلان، جمال الدین قاسمی در سوریه (نگاه کنید به Hourani ۱۹۸۳:۳۰۳ ۴) گرفتن امتیازهای اندک و تدریجی در جهت کسب استقلال سیاسی از طریق آمیزه ای از اعتراض های مقطعی، مذاکره و دیپلماسی بود. در واقع سیاست رهبران ملت گرا در کوتاه مدت کسب تمام قدرت سیاسی در سرزمین های خود بود. آنها برای کسب استقلال و قدرت سیاسی مبارزه مسلحانه طولانی را تجویز نمی کردند بلکه همواره خواهان گفت وگو و مراجعه به نهادهای بین المللی به منظور خروج قدرت های استعمارگر از سرزمین های عربی بودند.
ادامه مطلب