پيوندهاي جهاني در عرصه اقتصاد
از دهه 1960 که براي نخستين بار اصطلاح جهاني شدن در فرهنگ لغات آکسفورد وارد شد، به عنوان فرايندي اقتصادي شناخته شد. فرايندي که در آن به تدريج پديده ها و روابط اقتصادي جنبه جهاني مي يابند. از آن پس در دانش اقتصاد به خصوص اقتصاد حقوق بين الملل، جهاني شدن به تدريج به موضوعي محوري تبديل گرديد و تا به امروز بسياري از نظريه هاي مروبط به جهاني شدن ماهيت اقتصادي دارند. اما بايد ديد که چه تحولاتي در عرصه اقتصاد جهاني اتفاق افتاده که مورد استفاده و تعبير و تفسير نظريه پردازان قرار گرفته است. همان طور که آمار و ارقام رسمي نشان مي دهد مبادلات و تعاملات اقتصادي- تجاري در سطح جهاني به طرز روز افزوني در حال افزايش است و رژيمها و استانداردها و نرمهاي جهاني در حوزه اقتصاد و تجارت در حال شکل گيري است. براي نشان دادن بعضي از نمودهاي اين فرايند از آمار و ارقام رسمي کنفرانس تجارت و توسعه ملل متحد استفاده مي کنيم.
آمار نشان مي دهد که تجارت جهاني دايما در حال رشد بوده و به ويژه در دهه هاي 1980 و 1990 حجم تجارت جهاني به سرعت گسترش يافته است. حجم تجارت جهاني در پايان دهه 1990 به حدود 9 برابر اواسط دهه 1980 رسيده است (Gilpin و2002 و p .5). به طوري که اقتصاد کشورها روزبه روز بيشتر به تجارت وابسته مي شود. البته ميزان رشد تجارت جهاني و سهم آن در توليد ناخالص کشورهاي مختلف ممکن است با سالهاي طلايي تجارت جهاني در دهه 1910 مقايسه شود، اما با توجه به افزايش حجم توليد جهاني، مي توان گفت که حجم تجارت جهاني در پايان قرن بيستم بسيار بيشتر، مؤثرتر و تعيين کننده تر از گذشته است.
ادامه مطلب
پیام جهانی فرهنگ
با وجود تمام تعريفهاي گوناگوني كه از فرآيند جهاني شدن و ابعاد پيچيده و درهم تنيده آن شده يك نكته را بهطور قطع ميتوان دراينباره گفت و آن، اين كه پس از گسترش انقلاب الكترونيك و در پي آن انقلاب ارتباطات و گسترش دامنه ارتباطات بين انساني بر اين اساس، حوزههاي مختلف دانش و معرفت بشري و بهطور كلي فرهنگ، سياست و اقتصاد از گونهاي در همتنيدگي معرفتي برخوردار شدهاند.
از اين رو، فرهنگهاي بومي همواره با اين چالش جهاني شدن مواجهند كه در عين حفظ ريشههاي هويتي خود، چگونه ميتوانند با اين فرآيند همگاه و همگام شوند؟[مفاهيم: جهانيشدن چيست؟]
در اين مقاله از اين زاويه مواجهه ايران در بعد فرهنگي با پديده جهاني شدن بررسي و تلاش خواهد شد فرصتها و تهديدهاي ناشي از اين پديده در پرتو بحثهاي نظري به بحث گذاشته شود.
جهاني شدن يك فرايند است به اين معنا كه دربرگيرنده يك روايت ثابت ولايتغير نيست؛ بلكه در درون آن روايتها و طرحهاي متفاوتي در حال شكلگيري است. از اين جهت جهاني شدن هرچند كه گريزناپذير است اما يك نقطه شروع و يك پايان حتمي و از پيش تعيين شده ندارد. درواقع جهاني شدن فرصتي براي ايجاد بسترهاي مناسب جهت تعامل و همكاري هرچه بيشتر اجزاي جامعه جهاني است.
ادامه مطلب
شهرها و جهاني شدن
اثر علمي بر شالوده آثار ديگران آفريده مي شود. توجه اخير به مقوله شهرهاي جهاني مبتني بر مطالعات بنيادين پيتر هال (1966) و جان فريد من و هم چنين ساسکيا ساسن (1991) است. پيترهال در کتابش درباره جهان شهرره ا که براي نخستين بار در (1966) منتشر شد توجه مردن را به برنامه ريزي و مديريت کاربري زمين در شهرهاي مهم و بزرگ معطوف کرد. از سوي ديگر جان فريدمن به شبکه جهاني شهرها اشاره کرد و در همين حال ساسکيا ساسن دو بعد جهان شهرها را بر شمرد: (1) مراکز سلطه و (2) صحنه هاي قطب بندي اجتماعي – فضايي. تا اوايل دهه 1990 شمار مطالعات مربوط به جهان شهرها افزايش يافت ولي دو مشخصه در اين مطالعات آشکار را ديده مي شد. نخست آن که در برخي مطالعات نام نيويورک، لندن و توکيو به عنوان جهان شهر دائماً تکرار مي شد. و دوم، مطالعاتي ديگر وجود داشت که مجموعه عجيبي از شهرها از جمله بحرين و بيروت را در فهرست جهان شهرها قرار مي داد. در هر دو گروه از اين مطالعات شهرها نه بر مبناي دليل و برهان براساس ادعا به عنوان جهان شهرها مشخص شده بودند. من اين قضيه را پنهان کاري کثيف پژوهش هاي مربوط به جهان شهرها ناميده ام فقدان داده هاي شهري تطبيقي درست، علت اصلي اين اهمال کاري در تفکر ادراکي و عقلي ماست.
ادامه مطلب