چای خوش طعم خارجی در بسته خوشرنگ ایرانی
اینجا، ته، توی شهر تهران، سر عصری پاییزی، یک استکان چای خوش طعم و لب سوز، نه تنها می چسبد، بلکه لب ها را به هم می دوزد و برای مدتی پروسه خوردن دندان ها را به هم متوقف می کند! یک پذیرایی عالی با کمترین هزینه؛ سنتی که ایرانی ها مبدعش هستند. گرچه دیگر ذائقه مردم اغلب کشورها از قهوه برگشته و چای را ترجیح می دهند.
توی مغازه این پا و آن پا می کنم که فروشنده اصلی بیاید. جلویم یک استکان کمرباریک گذاشته اند. تویش چایی دارجیلینگ دم کرده با عطری که مرا یاد خانه مادربزرگ می اندازد؛ خانه مادربزرگ و آن روزها که همه چیزهای خوب دنیا عطر داشتند، طعم داشتند؛ عطر و طعم طبیعی؛ طعم یک استکان چای ایرانی! عطرها توی مشام می ماند و طعم ها، زیر دندان مزه می کردند. شاید اشکال از چای ساز های امروز است که آمده اند تا جای سماور مهربان خانه مادربزرگ را بگیرند. شاید هم ... معلوم نیست باید افسوس بخوریم که چرا دیگر چای ایرانی آن عطر و طعم سال ها پیش را ندارد یا نه! دل مان به چایی های خارجی خوش باشد که در بسته بندی های گول زنک ایرانی، مهمان خانه هایمان شده اند...
وقتی قرار باشد درباره چای و چای فروش ها گزارش بنویسی، ناخودآگاه یاد چهارراه سیروس و کوچه های تنگ و پاساژهای تودرتو و شلوغی های کلافه کننده می افتی؛ جایی که دیگر بورس چایی فروشی شده است. اما قبل از اینکه راسته خیابان پانزده خرداد را بگیرم و بروم تا ته مولوی، سنت شکنی می کنم و جلوی تک مغازه ای می ایستم تا از فروشنده اطلاعاتی بگیرم. اتفاقاً فروشنده از اعضای صنف چای فروشان است: «بیشتر چایی ها از هندوستان و سریلانکا وارد می شوند.» چایی ها دو نوع هستند: سیلان و کلکته. اما از هر نوع که باشند، جنس شان یا قلم است یا باروتی زرین یا شکسته.
بهترین و مرغوب ترین برند چایی ها، چای دارجیلینگ است. رنگ و لعابش هم زیاد نیست و طعم گسی دارد. اگر با خوردن این چای کمی شاد و شنگول شدید تعجب نکنید. ماده نشاط آوری به نام گزانتین داخل آن وجود دارد. این چای با تمام محسناتش، عیب بزرگی دارد. کمیاب است و قیمت آن گران! هر سال در هند تنها ۱۰ تن از آن تولید می شود که کیلویی ۱۵ تا ۲۰ هزار تومان است.
چای معروف دیگری هم به اسم «زر دار» وجود دارد که لابه لای آن خرده های طلایی چای می بینی. این خرده ها چای را خوش طعم می کنند و به آن طعم خوبی می دهند.
اسم چای کله مورچه را نشنیده بودم که توضیحات جالبی می شنوم: «نوع دیگر چای، سی تی سی است که اصطلاحاً به آن کله مورچه یا چای ساختگی می گویند. برگ های سبز چای را با دستگاه ریز می کنند. هندی ها و انگلیسی ها آن را با شیر می خورند. مرغوب ترین آن برای کشور کنیاست.» برخلاف برنج که هرچه کهنه تر باشد، مرغوب تر است، چای هرچه نوتر، بهتر!
فروشنده مخالف سرسخت چای عطری است: «چای عطری علاوه بر اینکه برای قلب ضرر دارد، خوش طعم هم نیست.»
مشتری ها در تردد هستند و هرازگاهی راهنمایی می خواهند. از فرصت استفاده می کنم تا لااقل به بهانه گزارش هم که شده فوت و فن های شناخت چای خوب از بد را یاد بگیرم: «وقتی چای را دم می کنی، اگر تفاله اش قهوه ای یا سبز یکدست باشد، چای مرغوب است و اگر به رنگ سیاه و... باشد، باید آن چایی را پس بدهی»!
با لمس چای هم می شود پی به کیفیت آن برد: «چای مرغوب باید زبر و خشک باشد. چای نامرغوب توی دست پودر می شود و کاملاً پوک است.»
بسته بندی های خوشرنگ چای احمد و محمود روی سکوی جلوی مغازه را نگاه می کنم و چشمم می افتد به چای سبز. سال ها پیش، نزدیک کنکور کارشناسی، همه سفارش می کردند که برای تقویت حافظه چای سبز بخورم. فروشنده اشاره می کند که چای سبز برای مداوای پزشکی از چین وارد شده است. نوع دیگری از چای هم اینجا هست: چای ترش! که از مکه وارد می شود. به نظر نمی رسد چای خوش طعمی باشد. اما ظاهراً خواص زیادی دارد و برای درد معده، حکم شربت آلومینیوم ام جی را دارد!
به پیاده روی در خیابان پانزده خرداد ادامه می دهم، ناصرخسرو و پامنار را رد می کنم و بعد چهارراه سیروس و بعد از خیابان مصطفی خمینی به مولوی می رسم. از در ورودی بازار وارد می شوم، اینجا حال و هوای متفاوتی دارد. اولش تنباکو فروش ها را می بینم. یک لحظه سر که برمی گردانی می بینی، طرفی از پیاده رو ازدحام شده و دستفروش ها جنس های دست دوم شان را بر سر چوب حراج زده اند. معتاد و کارتن خواب هم زیاد می بینی. آدم هایی که زیر پوست بی خیالی، چهره های غمزده ای دارند. آنقدر که دلت می خواهد قید این گزارش را بزنی و برگردی در دل شهر، همان جا که بودی. بعضی از مغازه دارها سرشان شلوغ است و بعضی ها مگس می پرانند. مغازه های خشکبار و چای هم کمی پایین ترند. پی فروشنده ای را می گیرم که می گویند قدیمی ترین چای فروش بازار است: مغازه حاج آقا محمدزاده و پسران. مغازه ظاهر شلخته ای دارد. اغلب مغازه های چای فروشی چنین وضعیتی دارند. شاید برای اینکه قرار نیست مشتری مدت طولانی در مغازه سیر کند. به قول مغازه دارها، اغلب خریداران چای را نمی شناسند و در این زمینه تعطیلند! پس کمی قیمت ها را بالا و پایین می کنند و دست آخر بعد از چانه زدن، اعتمادشان را می سپرند به حرف های فروشنده و با دست پر و گاهی هم خالی می روند پی کارشان.
بالای دیوار مغازه عکس پیرمرد چای فروش و پسرانش خودنمایی می کند. مشتری های داخل مغازه هم یک حاجی می گویند و ۱۰ تا حاجی از دهان شان بیرون می آید. اما او هم همان اطلاعاتی را می دهد که مغازه دار قبلی داده است. چای ها به صورت فله ای وارد ایران می شوند و بعد در کارخانه ها بسته بندی شده و هر کس که بخواهد آن را به اسم شرکت خود در بسته بندی دلخواه وارد بازار می کند!
چای ایرانی هم که اصلاً به زبان فروشنده ها نمی آید: «چای ایرانی داریم. ولی اصلاً کسی نمی خرد. قیمت بهترین چای ایرانی کیلویی ۱۵۰۰ تا ۱۷۰۰ تومان است. اما نامرغوب ترین چای سریلانکا زیر پنج هزار تومان قیمت ندارد.»
از یکی از مغازه دارها سوال می کنم که چرا تولید چای ایرانی اینقدر محدود است: با کلی محافظه کاری جواب می دهد: «تولید کم نیست. عمل آوری چای مناسب نیست. ذائقه مردم به چای خارجی عادت کرده است. البته چین اول چای ایرانی هم مرغوب است و هم گران تر. ولی در کل چای ایرانی مثل قدیم ها طرفدار ندارد.» علت را می پرسم: «بذرهای نامرغوب. بذر مرغوب وارد نمی شود و از طرفی بذرهای داخلی را هم در زغال می خوابانند. یعنی از بذرهای قدیمی استفاده می کنند و به زمین های چای هم رسیدگی نمی شود. در حال حاضر بسیاری از زمین های چای مسکونی شده اند.»
دلم به حال این برگ های سبز چای ایرانی می سوزد، وقتی می شنوم که هر سال کلی از آنها را به صورت فله ای تبدیل به کود می کنند تا به کشورهای دیگر بفروشند. فقط به جرم اینکه طرفدار ندارند!
فرنوش آباء
روزنامه شرق ( www.sharghnewspaper.com )