استراتژي فناوري اطلاعات و ارتباطات و توسعه اقتصادي
مقايسه تحولات سه دهه اخير حاكي از آن است كه اين تحولات نسبت به گذشته تفاوت اساسي دارد كه علت اصلي اين اختلافها مربوط به انقلابي است كه در اين دهه ها رخ داده است.وقوع انقلاب اطلاعات و ارتباطات در اين دهه ها باعث شده است كه عصر حاضر نيز به نام عصر اطلاعات و ارتباطات ناميده شود. عاملي كه باعث به وجود آمدن چنين عصري شده است، «فناوري اطلاعات و ارتباطات» است. اين فناوري با فناوريهاي عصر انقلاب صنعتي تفاوت اساسي دارد. بررسيها نشان مي دهد كه در سال 1965 فناوري اطلاعات و ارتباطات حدود پنجدرصد از هزينه هاي سرمايه گذاري شركتها را به خود اختصاص داده است، اين رقم در دهه 1980 به 15 درصد افزايش يافت و در ابتداي دهه 1990 هزينههاي سرمايهگذاري فناوري اطلاعات شركتها به 20 درصد و در انتهاي دهه 1990 به 50 درصد كل هزينه هاي سرمايه گذاري شركتها افزايش مي يابد.اين روند حاكي از اهميت فناوري اطلاعات و ارتباطات در كسب و كار شركتهاست، به طوري كه اين فناوري بنيان كسب و كار را تغيير داده است و مي تواند به مزيتهاي استراتژيك براي شركتها تبديل شود.گسترش فناوري اطلاعات و ارتباطات در كشورهاي توسعه يافته باعث افزايش كارايي اقتصاد اين كشورها شده است .بي شك همه كشورها به اهميت اشاعه فناوري اطلاعات و ارتباطات در تمام حوزهها پي برده اند و در برخي موارد آن را به عنوان ابزار توسعه و راه ميانبر كشورهاي درحال توسعه مطرح مي كنند.
- بهره وري در كشورهاي توسعه يافته
تاكنون كسي به اين سوال جواب صريح نداده است كه مقدار لازم و كافي فناوري اطلاعات و ارتباطات در توسعه اقتصادي کشورها چقدر است ؟
روزگاري كشورهاي صنعتي خود توسعه نيافته بودند و قطعاً گذر از مراحل مختلف توسعه آنها از طريق برنامه ها و كمكهاي فناوري اطلاعات و ارتباطات انجام نگرفته است . حتي برخي از محققان پا را فراتر نهاده و اعتقاد دارند كه در كشورهاي صنعتي ، فناوري اطلاعات و ارتباطات نقش مهمي در افزايش بهره وري اين كشورها ندارد. اين تناقضات از راههاي مختلف توجيه مي شود ، يکي اينکه چون اقصادهاي پيشرفته، اقتصادهايي هستند که در شرايط کارا عمل مي كنند ، لذا معرفي فناوري اطلاعات و ارتباطات در چنين اقتصادهايي تنها مي تواند يک اثر نهايي (Marginal Effect) داشته باشد ، يعني اگر چه معرفي هر واحد توليدات و خدمات فناوري اطلاعات و ارتباطات مي تواند بر توليد ناخالص داخلي اين کشورها اثر بگذارد ، ولي اين اثرات به طور چشم گيري فزاينده نخواهد بود . بر خلاف تجربه کشورهاي صنعتي ، فناوري اطلاعات و ارتباطات در کشورهاي درحال توسعه ، مي تواند يك عامل اساسي ومهم در جهت دسترسي سريع اين كشورها به مراحل بالاتر توسعه باشد . از آنجائي كه اقتصادهاي در حال توسعه در شرايط کارا و بهينه عمل نمي کنند لذا معرفي فناوري اطلاعات و ارتباطات در چنين اقتصادهايي باعث مي شود ، پتانسيلي در اختيار اين اقتصادها قرار گيرد تا مراحل توسعه اقتصادي را با سرعت بيشتري طي كند . در مقاله حاضر دو استراتژي استفاده داخلي فناوري اطلاعات و ارتباطات و صادرات توليدات و خدمات اين فناوري (به عنوان منبع ارزآوري كشور) باهم مقايسه مي شود كه كداميك از اين دو در توسعه اقتصادي كشورها بخصوص كشورهاي درحال توسعه و ايران از اهميت بيشتري برخوردار است .
- فناوري اطلاعات و ارتباطات در كشورهاي درحال توسعه
نقش اين فناوري در رشد و توسعه اقتصادي همه کشورهاي درحال توسعه بر كسي پوشيده نيست ، ولي آنچه كه كشورها را از همديگر متمايز مي سازد، نوع استراتژي است كه درباره فناوري اطلاعات و ارتباطات اتخاذ ميكنند . به طوري كه سياست متفاوت کشورها براي استفاده از فناوري اطلاعات و ارتباطات ميتواند رشد و توسعه اقتصادي آنها را متفاوت سازند .برخي از کشورهاي درحال توسعه به نقش اين فناوري در گسترش صادرات تمركز دارند. گرچه اين سياست مي تواند ارزآوري اين كشورها را افزايش دهد ، ولي بسياري از محققان اعتقاد دارند که نقش صادراتگرايي فناوري اطلاعات و ارتباطات براي کشورهاي درحال توسعه زياد مطلوب نيست و نمي تواند براي اين کشورها عاملي باشد که باعث انتقال اقتصاد آنها از مرحله معيشتي به تجاري باشد . زيرا در اين سياست پايه فعاليتهاي اقتصادي كشور گسترش پيدا نمي كند و تنها باعث گسترش يک بخش خاص (بخش خارجي) مي شود و نميتواند امکان توسعه همه جانبه اقتصاد کشور را فراهم سازد. ولي اگر فناوري اطلاعات و ارتباطات در اين کشورها داخلي باشد، يعني عمدتاً در اقتصاد داخلي استفاده شود ، اثرگذاري آن برکل اقتصاد بيشتر از حالت قبل بوده و مي تواند به عنوان موتور رشد و توسعه اقتصادي ، نقش اساسي ايفا كند و در مقابل حالت قبل ، فرصتهاي بيشتري را براي توليد فراهم سازد و شتاب رشد توليد ناخالص داخلي کشور را افزايش دهد .در سالهاي اخير تاثير فناوري اطلاعات و ارتباطات بر کشورهاي صنعتي و بخصوص بر کشورهاي تازه صنعتي شده کاملاً روشن شده است . ولي کشورهاي درحال توسعه ديگر كه سرمايه گذاري قابل توجهي روي اين فناوري انجام نداده اند و از اينرو از فوائد آن بي بهره مند مانده اند ، چه وظيفه اي دراين باره خواهند داشت؟ اغلب اقتصاددانان بااستفاده از عوامل درآمد و ثروت کشورها را به دو دسته فقير و ثروتمند تقسيم مي کنند . امروزه در اين تقسيم بندي عامل سوم ديگري نيز به نام اطلاعات مورد استفاده قرار مي گيرد . بنابراين، كشورهايي كه داراي اطلاعات كمتري باشند در رده پائينتري نسبت به كشورهاي ديگر قرار خواهند گرفت . در نتيجه کشورهاي درحال توسعه نيازمند فرمول بندي يک استراتژي فناوري اطلاعات و ارتباطات ملي براي تشويق استفاده از فناوريهاي جديد در اين زمينه هستند تا از مواهب آن براي رشد وتوسعه اقتصاد استفاده كنند . درکشورهاي درحال توسعه سرمايه گذاري درنقل و انتقالات يک امر اختياري است ، ولي با توجه به وضعيت اين كشورها سرمايه گذاري در فناوري اطلاعات و ارتباطات يک امري ضروري محسوب مي شود . بايد خاطر نشان کرد که سرمايه گذاري در بخش فناوري اطلاعات و ارتباطات به اين خاطر ضروري است که وجود اين فناوري، عملکرد بازارها را بهبود مي بخشد ، زيرا اين فناوري به طور مستقيم يا غيرمستقيم بر همه مقولات بازار از جمله تعيين نوع توليد، چگونگي توليد ، ميزان و محل فروش کالاها و خدمات را تحت تاثير قرار مي دهد . اينها مواردي است كه فناوري اطلاعات و ارتباطات مي تواند مستقيماً رشد اقتصادي كشورها را متاثر سازد . ديگر اثر مثبت فناوري اطلاعات و ارتباطات در رابطه با گسترش آموزش است. هرگاه اکثر جمعيت يک جامعه بي سواد باشد، منابع زيادي براي آموزش مورد نياز خواهد بود . با انجام اين سرمايه گذاري ، منابع کمتري جهت برنامه هاي ديگر كشور باقي خواهد ماند . فناوري اطلاعات و ارتباطات اين اميدواري را در اين جوامع ايجاد ميکند که با منابع محدود هم مي توان سطح وسيعي از جمعيت را تحت پوشش برنامه هاي آموزشي قرار داد و منابع را براي ساير برنامه هاي توسعه اي آزاد كرد . از طرفي اقتصاددانان توسعه بر اين باورند که پايداري فقر در يک جامعه به خاطر دو شکاف «کالاها و ايدهها»ست. شکاف کالاها به خاطر فقدان منابع فيزيکي در سطح جامعه ايجاد مي شود . بنابراين زماني که انباشت سرمايه در جامعه کم باشد، يا زمينههاي کافي در اختيار جامعه نباشد، شکاف کالا ايجاد مي شود . شکاف ايدهها عموماً به خاطر فقدان دانش در جامعه به وجود مي آيد و فناوري اطلاعات و ارتباطات يک اميدواري قابل اطمينان را براي کاهش اين شکاف نويد ميدهد . بنابراين اين فناوري در جوامع فقير يک اميدواري براي کاهش فقر در آن جوامع ايجاد خواهد كرد.
منبع:تدبير