اقتصاد اطلاعات Information Economy
نويسنده : Roberto Verzola
مترجم : فرزاد آقابيگي
تاريخ انتشار : 11/11/1385
مفهوم جوامع و اقتصادهاي نوپا بعد از دوره صنعتي شدن((post-industrial society and economy براي اولين بار در سال 1950 مطرح شد زماني كه پژوهش گران از يك توسعه تدريجي غير كشاورزي و غير صنعتي از اقتصاد پيشرفته صنعتي آگاه شدند. مشاهده اين بخشها هسته ظهور اين اقتصادهاي نوپا بود. در آن زمان واژه اقتصاد نوپا يا جديد اغلب براي شرح اين نوع اقتصاد بكار برده ميشد. اين واژه به اين دليل استفاده شد كه ويژگي هاي اين اقتصاد جديد با تعاريف قبلي قابل فهم نبود. بنابراين واژه اقتصاد جديد بطور ساده جايگزين واژه اقتصاد قديم شد.
مطالعات اوليه، اين جوامع اقتصادي را اشتباها" به عنوان اقتصاد غير صنعتي محسوب ميكرد. يكي از اولين نويسندگاني كه به درستي ويژگي هاي اصلي اقتصاد نوپا را درك كرد، Machlup (1962) بود كه اصطلاح صنعت مبتني ير اطلاعات (knowledge-based industry) را براي تشريح آن بكار برد.
سپس او متوجه شد كه از سال 1959 مشاغلي كه منتج به ايجاد اطلاعات مي گردند از لحاظ تعداد، نسبت به ساير مشاغل فزوني يافته است. پس از آن در سال 1973 نويسندگاني مانند Daniel Bell (1973) همراه با Rubin به اقتصادهاي نوپا به عنوان “post-industrial” اشاره كردند. در سال 1977 Marc Uri Porat مقالهاي نه جلدي در باره اندازه گيري و برآورد محدوده و اندازه اين اقتصاد ارائه داد و آن را به عنوان اقتصاد اطلاعات"“information economy" توصيف كرد. از آن زمان به بعد ايده او به طور گسترده اي به عنوان اولين كاربرد اصلي واژه “information economy" ارائه گرديد.
فن آوري ديجيتال،امكان كپي متن، صدا، تصوير، عكس ، فيلم و ديگر اطلاعات را امكان پذير ساخت. اقتصاد اطلاعات خيلي سريع رشد كرد. با ظهور اينترنت، اقتصاد اطلاعات بطور كامل به وضعيتي كه امروز شاهد آن هستيم تحقق يافت.
تلاش هاي زيادي در سال 2004 توسط Apte و Nath براي تخمين اندازه US information economy صورت گرفت. اين دو نفر كشف كردند بخش اقتصاد اطلاعات، ميزان (gross national product) GNP يا سهم بخش ناخالص ملي را از حدود 46 درصد در سال 1967 به 56 درصد در سال 1992 و 63 درصد در سال 1997 افزايش داده است.
اطلاعات : تبديل از بخش به كل اقتصاد
تعريف مورد قبول عمومي “information economy” را Porat ارائه نمود كه در آن تفاوت هاي دامنه دو اقتصاد را تشخيص داد : دامنه اطلاعات را بخش اطلاعاتي و دامنه ماده و انرژي را كه شامل كشاورزي و صنعت است بخش كشاورزي و صنعتي ناميد.
بخش اطلاعات مرتبط است با انتقال آن از يك الگو به الگويي ديگر. زماني اقتصاد به اقتصاد اطلاعات تبديل مي شود كه اطلاعات يك رشته كاري به رشته هاي كاري ديگر مرتبط مي شود.
بر اساس اندازه گيري هاي Porat از بخش هاي مختلف، در سال 1967 ، 53 درصد نيروي كار قابل دسترس، در كارهاي اطلاعاتي ((Information Work مشغول به كار بودند.
Porat بخش اطلاعات را به دو گروه primary information sector و secondary information sector طبقه بندي مي كند. كاركنان بخش اطلاعاتي اوليه شامل افرادي مي شوند كه مرتبط با ايجاد يا كاربرد آن اطلاعات هستند. مانند دانشمندان، نويسندگان ، كتابدارها و غيره.
كاركنان بخش اطلاعاتي ثانويه آن كساني هستند كه درجهت اقلام غير اطلاعاتي كار مي كنند اما كارشان مرتبط با كار اطلاعاتي است. در واقع كاركناني هستند كه در شركت هاي غير اطلاعاتي كار مي كنند و اطلاعاتي را براي توليد كشاورزي و صنعت توليد مي كنند.
Porat صنايع زير را در طبقه اطلاعاتي اوليه قرار مي دهد :
1- توليد دانش و اختراع (R&D و سرويس هاي اطلاعاتي)
2- توزيع و انتقال اطلاعات و ارتباطات (آموزش، سرويس هاي اطلاعات عمومي و ارتباطات راه دور)
3- مديريت ريسك (بيمه و صنايع مالي(
4- جستجو و هماهنگي (واسطه گري و تبليغات)
5- پردازش اطلاعات و سرويس هاي انتقال اطلاعات(پردازش هاي اطلاعاتي مبتني بر كامپيوتر و زيرساخت ارتباطات راه دور)
6- كالاهاي اطلاعاتي (ماشين حساب ها، نيمه هادي ها، كامپيوترها)
7- برخي از فعاليت هاي دولتي (آموزش و سرويس هاي پستي)
8- تسهيلات پشتيباني (ساختمان ها و وسايل اداري)
9- عمده فروشي و خرده فروشي در خدمات و كالاهاي اطلاعاتي
Parot بخش ثانويه سرويس هاي اطلاعاتي توليد شده را براي مصرف داخلي دولت و شركت هاي غير اطلاعاتي در طبقه اطلاعاتي ثانويه قرار مي دهد بجز فعاليت هايي از دولت كه مربوط به بخش اوليه اطلاعاتي است مانند آموزش و چاپ. اما باقي فعاليت هاي دولت مانند برنامه ريزي، هماهنگي ، نظارت ، مقررات و فعاليت هاي مرتبط با ارزيابي و تصميم گيري در طبقه اطلاعاتي ثانويه قرار مي گيرد. همچنين اين طبقه شامل بخش هاي كوچكي از صنايع و شركتهاي خصوصي غير اطلاعاتي مرتبط با كار اطلاعاتي يا توليد اطلاعات كه براي فروش يا اجاره در بازار نيستند اما فقط كالاهاي اطلاعاتي را پشتيباني مي كنند نيز مي شود مانند پردازش اطلاعات داخلي و سرويس هاي كتاب داري.
سازمان توسعه و همكاري اقتصاديOECD (Organization for Economic Cooperation and Development) تعريف Parod روي ماهيت، اندازه و رشد اقتصادي اطلاعات را پذيرفت و به كار برد. ديگر تعاريف information economy گونه اي ديگر از تعريف Porat يا Machlup هستند.
محدوده مرزي اقتصاد اطلاعات
اينكه كداميك از فعاليت ها جزو اقتصاد اطلاعات باشند، بر اساس روش Machlup و Porat مورد بررسي قرار گرفته و بحث در رابطه با اقتصاد اطلاعات را تغذيه مي كند براي مثال :
· آيا فعاليت هاي توليد اطلاعات، شامل شركت هايي كه در بخش بازار اقتصاد خودشان كالاهاي اطلاعاتي توليد نمي كنند مي شود؟
آنچه مسلم است هر شغل و حرفه اي با توليد و كاربرد اطلاعات سرو كار دارد. كشاورز ، مكانيك ، واكسي و سرايدار هم به اطلاعات نياز دارند؛ آن را توليد مي كنند و براي مقاصد مورد نظرشان استفاده مي كنند. بعضي ها استدلال مي كنند به دليل اينكه آنها كالاي اطلاعاتي براي فروش و مبادله توليد نمي كنند، نبايد جزئي از بخش اطلاعات محسوب شوند.
· آيا در برآورد اندازه بخش اطلاعات، خروجي واسطي بايد وجود داشته باشد و آيا جزو بخش اطلاعاتي محسوب مي شود يا نه؟ (به عنوان ورودي فعاليت هاي توليدي ديگر)
· آيا بخش اطلاعات فقط محدود به آن فعاليت هايي كه اطلاعات را توليد مي كنند مي شود ؟ يا بخش هاي كاربرد ، توزيع و نمايش و ... را هم شامل مي شود؟
· آيا صنايعي كه كالاهاي قابل لمس مرتبط با اطلاعات را توليد مي كنند مانند كامپيوتر، مونيتور و غيره را مي توان به عنوان جزئي از بخش اطلاعات محسوب كرد؟
· آيا سرويس هايي كه اطلاعات را تهيه مي كنند، نه اطلاعاتي از آن كه براي بازار توليد مي شود(ساخت دارو ، تشخيص طبي و توزيع دارو) به عنوان قسمتي از بخش اطلاعاتي محسوب مي شود؟
يك نتيجه مي تواند اين باشد كه خير، چون كاري را كه آنها ارائه مي دهند، هزينه تفاضلي سرويس هايشان به سمت صفر ميل نمي كند.
· آيا طبقه بندي ها بر اساس حساب هاي موجود درآمد ملي باشد يا اين فعاليت ها در حساب هاي درآمد ملي موجود منظور نشود؟ شايد به اين خاطر كه آنها قبلا" وجود نداشتند.
· آيا برآورد سهم بخش اطلاعاتي در توليد ناخالص ملي (GNP) بايد بر اساس ارزش افزوده “value-added” و يا تقاضاي نهايي “final demand" منظور شود؟
تقاضاي نهايي بر اساس فروش محصولات است. در حالي كه ارزش افزوده بر اساس درآمد است.
· آيا بخش اقتصاد اطلاعات بايد بر اساس رابطه آن با ساير بخش هاي اقتصاد اندازه گيري گردد يا وقتي كه اين بخش به سطح استاندارد و قابل قبولي برسد؟
· آيا روش هاي انحصاري موجود نظير حق امتياز و كپي رايت كه عموما" به عنوان حقوق مالكيت معنوي Intellectual Property Rights (IPR) ناميده مي شود، مناسب ترين ابزار براي مالكيت اطلاعات مي باشد يا خير؟
Apte and Nath در سال 2004 اختلاف ميان ديدگاه هاي Machlup and Porat را خلاصه كردند.
همانطوري كه در بالا ذكر شد هنگامي كه post-industrial به عنوان information economy معرفي شد، مباحثات روي چنين فعاليت هايي ادامه يافت و به ناچار كالاها بايد تحت بخشي از اقتصاد اطلاعات طبقه بندي مي شدند.
محدوده كالاها و تسهيلات مؤثر بر فرآيند توليد
1- اقتصاد اطلاعات اقتصادي است كه بخش اطلاعات آن برجسته و نمايان تر از بخش صنعتي يا كشاورزي اقتصاد شده است.
2- بخش اطلاعات جزئي از اقتصاد است كه با ايجاد ، پايش، پردازش ، انتقال، توزيع و كاربرد و استفاده از اطلاعات ارتباط دارد به طوري كه اطلاعات باعث كاهش درصد عدم اطمينان مي شود. عدم اطمينان واحدي است براي مقايسه احتمالات مختلف. اطلاعات، عدم اطمينان بين دو خروجي كه داراي شانس مساوي هستند را حل مي كند. كوچك ترين واحد اطلاعات Bit است كه عدم قطعيت بين نتيجه دو تساوي ممكن است . اطلاعات موجوديتي غير مادي است. انرژي هم نيست و شكل فيزيكال آن فقط در يك واسط فيزيكي مانند Hard Disk ويا شكل فيزيكي آن در ارتباطات (به عنوان سيگنال راديويي) نمود پيدا مي كند.
3- بر اساس اين تعريف ، اطلاعات شامل نرم افزار، بانك اطلاعاتي، موسيقي، فيلم، محتويات كتاب، طراحي، اطلاعات عمومي ، حافظه هاي زيستي و انساني و ديگر موجوديت هايي است كه ممكن است به نمايش در آيد از طريق Bit ذخيره و ارتباط داده مي شوند.
همه اينها ممكن است كالاهاي اطلاعاتي ناميده شوند. اما ميزان اطلاعاتي كه در آنها به كار رفته به گونه اي است كه قسمت اعظم قيمت اين كالاها را تشكيل مي دهند. كالاهاي اطلاعاتي شامل كالاهايي مي شود كه بطور خالص اطلاعات نيستند اما ماهيت و مقدار اطلاعات مشتمل به گونه ايست كه بيشترين سهم قيمت كالا را رقم مي زند. از جمله كالاهاي اطلاعاتي مي توان به اعضاي Internet Protocl (IP) ، domain names ، اشكال ، استانداردها و اقلامي مشابه كه در تسهيلات و تجهيزات اطلاعاتي استفده مي شوند اشاره كرد.
4- اقتصاد اطلاعات همچنين شامل تجهيزات و تسهيلات فيزيكي براي توليد و پردازش اطلاعات نيز مي شود؛ اگرچه اين تجهيزات خارج از محدوده اقتصاد اطلاعات توليد شوند. از جمله اين ابزارهاي فيزيكي مي توان كامپيوترها، تجهيزات ارتباطي، switching equipment و ايستگاه هاي كاري، كتابخانه ها، سينما ها، DNA sequencing machines و وسايل شبيه سازي را نام برد. اين وسايل ممكن است تجهيزات و تسهيلات اطلاعاتي ناميده شوند.
5- علاوه بر اين اقتصاد اطلاعات شامل افراد درگير توليد و توزيع اطلاعات نيز مي شود.
6- اطلاعات موجوديتي است كه نه ماده است و نه انرژي. و ماده و انرژي فقط در زماني نياز است كه اطلاعات نياز به ذخيره يا انتقال دارد.
در حالي كه فن آوري اطلاعات در حال پيشرفت است، روش هاي ذخيره و ارتباطي اطلاعات كه ماده و انرژي كمتري استفاده مي كنند ، رو به افزايش مي رود. بنابراين هزينه توليد مجدد اطلاعات به سمت صفر ميل مي كند. (مانند كپي برداري)
7- پاراگراف قبلي بطور انحصاري ويژگي هاي اقتصادي اطلاعات را بيان مي كند. كالاي اطلاعاتي ممكن است مقدار قابل توجهي ماده و انرژي را براي ايجادش به خود اختصاص دهد اما هزينه اي براي توليد مجدد ندارد بنابراين اقتصاد آن بطور ويژه متفاوت با اقتصاد كالاهاي فيزيكي است.( به عنوان مثال كالاهايي كه در واحد، شامل مقادير ثابتي از ماده و انرژي مصرف شده هستند كه به ناچار در هزينه چنان كالاهايي منعكس خواهد شد). كالاهاي اطلاعاتي در عمل ممكن است بدون هيچ هزينه اي توليد شوند (هزينه تفاضلي نزديك به صفر دارند) كه به اين معني است يك بار ايجاد مي شود و كمبود اين كالا بدون هيجگونه هزينه اي مرتفع گردد. بنابراين مطالعه اقتصاد اطلاعات نه تنها مستلزم مطالعه متعارف اقتصاد كمبودها است(scarcity) بلكه مطالعه اقتصادي فراواني (abundance)را مي طلبد
8- كالاهاي اطلاعاتي مي توانند از طريق intellectual property rights (IPR) تحت مالكيت قرار گيرند كه قوانين انحصاري كپي رايت را شامل مي شود.IPR يك كمبود مصنوعي ايجاد مي كند. اين كار با بلااثر كردن پتانسيل فراواني يك كالاي اطلاعاتي كه فقط يك بار ايجاد مي شود. دارندگان مالكيت هاي اموال معنوي بطور مصنوعي قيمت كالاهاي اطلاعاتي را به شكل علي الرأس تعيين مي كنند. اقتصاد اطلاعاتي كه به چنين مكانيسم هاي انحصاري استناد مي كند ممكن است اقتصاد اطلاعات انحصاري ناميده شود.
در آينده ممكن است اقتصاد اطلاعات غير انحصاري را مشاهده كنيم. وقتي كه فعاليت هاي معنوي از طريق راه هاي غير انحصاري كسب منافع نمايند و مردم از مزاياي اقتصاد فراواني در رابطه با كالاي اطلاعاتي برخوردار شوند. تجهيزات و تسهيلات با وجودي كه شامل مالكيت انحصاري هستند ولي قيمت آنها بر اساس عرضه و تقاضا است همانند تجهيزات صنعتي و زمين.
در اقتصاد اطلاعات انحصاري، پرداخت براي استفاده از كالاهاي اطلاعاتي و تجهيزات و تسهيلات اطلاعات، مستلزم انتقال و مالكيت نيست بلكه فقط در بردارنده يك اجازه موقتي براي استفاده از آن وجود دارد.
اين پرداخت ها شكلي از اجاره به نظر مي رسد. بنابراين مالك كالاهاي اقتصادي ممكن است مالك فضاي مجازي يا مالك مجازي ناميده شوند.
مفاهيم و موضوعات مرتبط
بخش اطلاعات و فن آوري هاي ارتباطات (ICT) شامل محصولاتي در صنعت و بخش هاي اطلاعاتي مرتبط با ذخيره اطلاعات مي شود، مانند كاربرد ، پردازش ، انتقال، نمايش و استفاده از آن. اين بخش، كالاهاي قابل لمس و يا كالاهاي غير قابل لمس را نيز ممكن است شامل شود.
تجارت الكترونيك اشاره دارد به استفاده از اينترنت و ديگر زيرساخت هاي جهاني و ملي براي شروع و هدايت معاملات تجاري.
اغلب مترادف با اقتصاد اطلاعات واژه knowledge economy يا اقتصاد دانش استفاده مي شود يا حتيknowledge industries يا knowledge-based industries
واژه هاي مذكور واژه هاي اصلي هستند كه توسط Machlup بكار برده ميشد و امروزه هنوز به عنوان يك واژه عمومي براي اشاره به اقتصاد اطلاعات بكار مي روند. اين دو واژه به نظر متفاوت مي رسند كه بعضي از نويسندگان از واژه knowledge economy و بعضي ديگر از information economy استفاده مي كنند.
در اين مقاله واژه information economy را ترجيح داده شده است چون اطلاعات است كه انتقال مي يابد يا معامله مي شود نه دانش. اطلاعات فقط پس از پردازش داخلي توسط يك شخص تبديل به دانش مي شود.
اشخاصي كه مجموعه اطلاعات مشابهي را بدست مي آورند، ممكن است انواع متفاوتي از دانش را توليد كنند. علاوه بر اين، اطلاعات يك تعريف همگاني در جهت حل عدم اطمينان و وسايل مربوط به اندازه گيري اطمينان است ولي دانش چنين وسيله اندازه گيري ندارد.
References and external sources
Apte, Uday M. and Hiranya K. Nath. Size, Structure and Growth of the US Information Economy (2004) http://www.anderson.ucla.edu/documents/areas/ctr/bit/ApteNath.pdf
Kaivo-Oja, Jari; Ira Ahokas; Pentti Malaska and Jyrki Luukkanen. The Information Society And Changes In The Labour Market: A Comparison Of Work Profile Changes In The EU, The USA And Japan . (2001). http://www.terra-2000.org/Documents/Prague/Papers/IS%20and%20changes%20in%20work.pdf
Pattinson, Bill. E-Commerce - Toward An International Definition And Internationally Comparable Statistical Indicators . Information, Computer and Communications Policy Division, OECD. http://www.insee.fr/en/ppp/sommaire/imet97o.pdf
Pemberton, J Michael. Information Economy: A Context for Records and Information Management . TheARMA Records Management Quarterly, Jul 1995.
Perelman, Michael. Software Patents and the Information Economy . 2 MICH.TELECOMM.TECH.L.REV. 93 (1996) http://www.mttlr.org/voltwo/perelman.html
Apte, Uday M. and Mason, R. O., 1995, “ Global Disaggregation of Information-Intensive Services ”, Management Science, Vol. 41(7), 1250-1262.
Arrow, Kenneth J., The Economics of Information, in THE COMPUTER AGE: A TWENTY-YEAR VIEW 306 (M.L. Dertouzos et al. eds., MIT Press 1979).
Carter, Anne P., 1989, “ Input-Output Recipes in an Information Economy ”, Economic Systems Research 1(1), 27-43.
Engelbrecht, Hans-Jurgen, 1997, “ A comparison and critical assessment of Porat and Rubin's information economy and Wallis and North's transaction sector ”, Information Economics and Policy 9, 271-290.
Huber, Mary Taylor and Rubin, Michael Rogers, 1986, The Knowledge Industry in the United States: 1960-1980 (Princeton University Press, Princeton, New Jersey).
Jussawalla, Meheroo, Information Economies and the Development of Pacific Countries , in THE COST OF THINKING: INFORMATION ECONOMIES OF TEN PACIFIC COUNTRIES 15, 23-24 (Meheroo Jussawalla et al. eds., Ablex 1988).
Karunaratne, Neil Dias, 1986, “ Issues in Measuring the Information Economy ”, Journal of Economic Studies 13(3), 51- 68.
Lamberton, D.M. 1994, “ The Information Economy Revisited ” in: Robert E Babe (ed.) Information and Communication in Economics (Kluwer Academic Publishers, Boston).
Machlup, F. (1962), The Production and Distribution of Knowledge in the United States , (Princeton University Press, Princeton, NJ).
Machlup, F. (1980), Knowledge: Its Creation, Distribution and Economic Significance , Volume 1: Knowledge and Knowledge Production (Princeton University Press, Princeton, NJ).
Martin, William J. 1988, The Information Society . (Aslib, London).
Miles, I. 1990, Mapping and measuring the information economy , Library and Information Research Report 77. (British Library Board).
OECD, 1986, Trends in The Information Economy (Paris).
Porat, Marc U and Rubin, Michael R. 1977, The Information Economy (9 volumes), Office of Telecommunications Special Publication 77-12 (US Department of Commerce, Washington D.C.).
Porat, Marc U., U.S. Dep ' t Of Commerce, OT Special Pub. 77-12(1), The Information Economy: Definition And Measurement Vols. 1-8 (1977).
Rubin, Michael R and Elizabeth Taylor, 1981, “ The U.S. information sector and GNP: An input-output study ”. Information Processing and Management 17 (4) 163-194
Schiller, Dan, How to Think About Information, in THE POLITICAL ECONOMY OF INFORMATION 27, 27 (Vincent Mosco et al. eds., The University of Wisconsin Press 1988).
Wellenius, B. 1988, “ Foreword: Concepts and issues on information sector measurement ” in: Jussawalla, M. Lamberton, D and Karunaratne, N (eds) The Cost of Thinking: Information Economies of Ten Pacific Countries (Ablex, Norwood, NJ.)