درباره وبلاگ




نویسندگان

آمار وبلاگ

کل بازدید : 2756031
تعداد کل پست ها : 3866
تعداد کل نظرات : 34
تاریخ آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 1 آذر 1396 
تاریخ ایجاد بلاگ : دوشنبه 1 فروردین 1390 

آرشیو ماهانه

آرشیو موضوعی

پیوندها

دیگر امکانات

نگرشى كلى به مديريت اقتصادى كشور در دوران جنگ تحميلى

فرشاد مؤمنى

مقدمه

براى ارزيابى عملكرد اقتصادى كشور در دوران جنگ، لزوما به يك يا چند ضابطه و معيار نياز خواهيم داشت. سؤال اين است كه چگونه مى‏توان ضوابط و معيارهاى مناسبى برگزيد تا حتى المقدور ما را به شناختى عالمانه و هر چه نزديك‏تر به واقعيت نايل كند؟

بطور كلى براى ارزيابى عملكرد يك اقتصاد، در يك دوره معين از چند روش مى‏توان بهره جست:

روش اول:

اصالت دادن به نقاط عطف است. معمولا كشورها در طول تاريخ خود با نقاط عطف كوچك و بزرگ مواجه مى‏شوند. بحران‏هاى بزرگ، سوانح طبيعى عمده و اساسى، جنگ و انقلاب برخى از مصاديق مهم چنين نقاط عطفى هستند. در چنين مقايسه‏اى، مقايسه‏ها مستقل از شرايط، توانايى‏ها و محدوديت‏هاى نظام اقتصادى به بررسى گذاشته مى‏شود و تلاش مى‏شود تا به اعتبار نقش برجسته‏اى كه براى آن نقطه عطف قايل هستند روند تحولات متغيرهاى عمده و اساسى اقتصادى كشور را در دوره‏هاى قبل و بعد از آن مورد مطالعه قرار دهند.

بر حسب آنكه نقطه عطف تعيين شده چگونه ظرفيت‏هاى روحى، مادى و سازمانى يك كشور را تحت تاثير قرار دهد، استفاده از اين روش البته مزايايى دارد اما به اعتبار ناديده گرفتن شرايط جامعه طى دو دوره متفاوت، لزوما در چنين تحليلى كاستى‏ها و ضعف‏هايى راه پيدا مى‏كند و نيز راه را براى برداشت‏هاى تعصب آلود بر له يا عليه، يك دوره معين تا حدودى هموار مى‏سازد. در اين روش مى‏توان مقايسه را به صورت‏هاى گوناگون و در سطوح متفاوت انجام داد. مقايسه عملكرد كلى اقتصاد از طريق مطالعه روندهاى مربوط به رشد توليد ناخالص ملى يا ديگر متغيرهاى سطح كلان اقتصاد نيز از اين طريق عملى است. براى مثال يكى از انتقاداتى كه به عملكرد اقتصادى كشور، در طى دوران جنگ تحميلى وارد شده سهم نسبتا نازل سرمايه گذارى‏هاى انجام شده به توليد ناخالص ملى كشور است، در حالى كه مستقل از مشكلات و ابهاماتى كه در مفهوم سرمايه گذارى وجود دارد، و طرز تلقى‏هاى اساسا متفاوتى كه در عرصه تئورى‏هاى گوناگون از آن ارائه شده است، بايد ديد آيا در شرايط جنگى امكان آزاد كردن منابع چشمگير به منظور سرمايه گذارى امكان پذير هست‏يا نه و در صورت مثبت‏بودن پاسخ، آيا اصولا چنين اقدامى عقلايى و منطقى ارزيابى مى‏شود؟ اين مساله به خصوص براى تجربه كشور خودمان در دوران جنگ تحميلى و به طور مشخص براى دوره 1365 تا زمان پذيرش قطعنامه كه استراتژى دشمن بر انهدام تاسيسات اقتصادى كشور استوار گشته بود به طور جدى نيازمند بررسى‏هاى بيشتر است. هر چند عملكرد دوره جنگ با همه ملاحظات پيش گفته، هنگامى كه با دوران بعد از جنگ لااقل طى دوران برنامه 5 ساله اول - كه اسناد عملكرد آن انتشار يافته - مقايسه مى‏شود، حكايت از آن دارد كه ميانگين نسبت‏سرمايه گذارى‏هاى زيربنايى انجام شده طى دوران جنگ اگر از ميانگين مشابه طى سال‏هاى برنامه اول توسعه كشور بيشتر نباشد، كمتر از آن هم نيست; در اين زمينه لازم است‏به خوبى دقت‏شود كه مبناى ادعاى مزبور، آمارها و تحليل‏هاى تنظيم و ارائه شده افرادى است كه با جهت‏گيرى‏ها و سياستهاى اقتصادى كشور در دوران جنگ تحميلى مخالف بوده و مسئوليت عمده تدوين و اجراى برنامه اول كشور را نيز خود عهده داشته‏اند. (1)

روش دوم:

اصالت دادن به شرايط خاص است. در ادبيات دانش اقتصاد و نيز اقتصاد توسعه دسته بندى‏هاى گوناگون از كشورهاى جهان صورت پذيرفته است و بر حسب هر يك از اين طبقه بندى‏ها، كشورهاى جهان به اعتبار يك يا چند ويژگى مشترك با يكديگر هم طراز و هم گروه در نظر گرفته مى‏شوند، قرار گرفتن در يك منطقه معين، برخوردارى از توانايى‏هاى مشترك و يكسان علمى - فنى، توليد يك يا چند محصول عمده يا مواجهه با مسايل واحد و معين را مى‏توان به عنوان مصاديقى از آن شرايط خاص در نظر گرفت. براى مثال در طى دوران جنگ و به خصوص در پايان آن در محافل سياسى و آكادميك ايران و نيز بسيارى از كشورهاى جهان مقايسه‏هايى ميان ميزان بدهى خارجى ايران و عراق صورت مى‏گرفت و نوعى تعجب و ابراز شگفتى همگانى در اين زمينه وجود داشت كه چطور ايران با درآمدى تقريبا يكسان، با ذخاير ارزى بسيار كمتر از عراق در هنگام شروع جنگ، با جمعيتى بيش از دو برابر عراق و در حالى كه از يك سو ايران با ناجوانمردانه‏ترين و گسترده‏ترين تحريم‏ها از سوى عرضه كنندگان كالاها و خدمات روبرو بود و از سوى ديگر، عراق از بى سابقه‏ترين گشاده دستى‏ها در عرصه‏هاى منطقه‏اى و بين المللى برخوردار بود، بدهى خارجى ايران در زمان پذيرش قطعنامه صفر و بدهى خارجى عراق بالغ بر 70 ميليارد دلار شده است. (2) اين روش نيز مانند روش اول، گرچه حاوى برخى نكات و اطلاعات بسيار مفيد است، اما به هر حال محدوديت‏هاى روش شناختى خاص خود را نيز به همراه دارد.

روش سوم:

اصالت دادن به اهداف اعلام شده است. در مباحث مربوط به مديريت توسعه در كشورهاى در حال توسعه يكى از مهمترين مطالبى كه مطرح مى‏شود ناظر بر ضرورت سازماندهى كليه منابع و امكانات بر اساس اهداف نظام اجتماعى است. از آن جايى كه معمولا حتى در دوران‏هايى كه كشورهاى در حال توسعه فاقد برنامه‏هاى توسعه هستند نيز فرض بر آنست كه بودجه‏هاى سالانه حكم برنامه‏هاى يك ساله مصوب كشور را دارند. ارزيابى و تحليل عملكرد سيستم اقتصادى بر اساس اهداف، يكى از مناسب ترين انواع قابل تصور براى مطالعه روندهاى جامعه مورد بررسى است.

شايد نيازى به تذكر نباشد كه علاوه بر اين سه روش مى‏توان روش‏هاى ديگرى را نيز مورد توجه قرار داد. ارزيابى‏هايى كه ناظر بر مطالعه عملكرد يك دوره معين بر اساس منطق «هزينه - فايده‏» است، ارزيابى‏هايى كه بر محور «هزينه فرصت از دست رفته‏» صورت مى‏پذيرد و ارزيابى‏هايى كه با تكيه بر يك بنيان تئوريك مشخص، نوع مواجهه با مسايلى كه به لحاظ تئوريك اساسى و صاحب اولويت هستند، را مورد بررسى قرار مى‏دهد، در اين زمره قرار دارد; ضمن آن كه هيچ الزامى به محدود شدن در يكى از قالب‏هاى مطرح شده وجود ندارد و بر حسب هدف يا اهداف ارزيابى، مى‏توان تركيبى از دو يا بيشتر از اين روش‏ها را مورد توجه قرار داد; و با توجه به اين نكته كه هر يك از اين روش‏ها تكيه بر يك سلسله مفروضات دارند و لزوما يكى بر ديگرى رجحان خاصى ندارد، اين شرايط خاص جامعه و نيز اهداف پژوهش است كه روش انفرادى يا تركيبى مناسب‏تر را معين مى‏كند.

از آن جايى كه جنگ تحميلى به لحاظ زمانى هنگامى آغاز گرديد كه مردم ما اولين سال‏هاى پس از پيروزى انقلاب اسلامى را تجربه مى‏كردند و هنوز مدت زيادى از زمان تصويب قانون اساسى كه در واقع تبلور آرمان‏ها و اهداف نظام اسلامى بود نمى‏گذشت و جهت‏گيرى‏ها، تخصيص منابع و سياست‏گزارى‏ها به شدت تحت تاثير آن فضا قرار داشته; جنگ نيز اگر نگوييم روحيه انقلابى و آرمان خواهانه را تشديد كرد، لااقل تا حدود زيادى از فروكش كردن سريع آن به شكلى كه در ساير انقلاب‏ها قابل مشاهده است جلوگيرى نمود. به نظر مى‏رسد كه روش سوم براى ارزيابى عملكرد آن دوره ترجيح داشته باشد، در عين حال كه در فرآيند به‏كارگيرى اين روش لزوما از روش‏هاى ديگر نيز استفاده خواهد شد. از جنبه اقتصادى شعارهاى مردم در طى سال‏هاى قبل و بعد از انقلاب اسلامى، اصول اقتصادى قانون اساسى و نيز مواضع صريح امام امت قدس سره به طور عمده بر دو محور استقلال و توزيع عادلانه درآمدها و ثروت‏ها قرار داشته است. بنابراين تلاش مى‏شود تا در نهايت اختصار عملكرد اقتصاد ايران در دوران جنگ تحميلى از اين دو جنبه مورد بررسى قرار گيرد.

استقلال اقتصادى

اصول اقتصادى قانون اساسى، دست‏يابى به توان داخلى براى گسترش ظرفيت‏هاى توليدى، رفع وابستگى‏ها به خصوص در عرصه‏هاى نرم افزارى و خودكفايى در اقلام استراتژيك عمده و برقرارى رابطه‏اى به دور از سلطه گرى و سلطه پذيرى با ساير كشورها را به عنوان مهمترين اركان تحقق آرمان استقلال اقتصادى معرفى مى‏كند. بنابراين مستقل از مباحث تئوريك مربوط به اين مساله و ملاحظات نسبتا پيچيده روش شناختى جهت ارائه تعريفى دقيق از مفهوم استقلال اقتصادى كه در جاى خود حايز اهميت‏بوده و نياز به كارهاى وسيع‏تر دارد، شايد بتوان فى‏الجمله پذيرفت كه چگونگى مواجهه با ابعاد گوناگون و پيچيده پديده دوگانگى اقتصادى مى‏تواند نمايانگر فرايندى باشد كه از طريق آن اجمالا نزديك‏تر شدن يا دور شدن سيستم اقتصادى به آرمان مزبور قابل اندازه‏گيرى باشد.

با كمال تاسف عليرغم اهميت آرمانى و حتى ايدئولوژيك استقلال اقتصادى هنوز هم تعداد پژوهش‏هاى علمى انجام گرفته جهت تبيين اين مساله مهم شايد حتى به عدد انگشتان يك دست نيز نرسد; (3) ولى به هر حال يكى از كارهاى شناخته شده موجود در اين زمينه در سطح آكادميك، كه به صورت كمى مساله را بررسى كرده است اثر مشهور اقتصاددان برجسته فرانسوى، «فرانسوا پرو» يعنى كتاب استقلال اقتصادى است. و شايد تنها مطالعه‏اى كه در آن قالب متدولوژيك براى اقتصاد ايران صورت گرفته است تلاش تحسين برانگيز دكتر بانويى و زند وكيلى است كه متاسفانه هنوز به زبان فارسى انتشار نيافته است. (4) در پژوهش مزبور با تكيه بر تكنيك داده - ستانده و محاسباتى كه بر مبناى آن در مورد اقتصاد ايران در سالهاى 1353 و 1363 صورت پذيرفته روندهاى مربوط به پيوندهاى پيشين و پسين فعاليت‏ها و بخش‏هاى عمده اقتصاد ايران به صورت‏هاى مستقيم و غير مستقيم مورد مطالعه قرار گرفته است. در اين تحقيق با توجه به نارسايى‏هايى كه در جهت امكان پذير ساختن مقايسه جداول مزبور وجود داشته است (جدول سال 1353 كه توسط بانك مركزى تهيه شده شامل 101 بخش و جدول سال 1363 كه توسط سازمان برنامه تهيه شده شامل 92 بخش مى‏باشد) ابتدا بر پايه جدول سال 1363، تعديل‏هاى لازم در جدول سال 53 انجام گرفته و سپس به دليل محدوديت‏هاى سخت‏افزارى ماشين‏هاى محاسب در دسترس در زمان تهيه مقاله ماتريس 92×92 بخشى به يك ماتريس 43 بخشى هم فزونى شده و سپس پيوندهاى مستقيم و غير مستقيم پيشين و پسين جداول 43 بخشى براى سال‏هاى 1353 و 1363 محاسبه شده‏اند. اين مطالعه به وضوح نشان مى‏دهد كه ارتباطات و پيوندهاى پيشين و پسين در اقتصاد ايران در سال 1363 نسبت‏به سال 1353 هم به صورت پيوندهاى مستقيم و هم به صورت پيوندهاى غير مستقيم افزايش چشم‏گيرى يافته است. جدول زير نتايج پژوهش مزبور را در تمامى 43 بخش مورد مطالعه به نمايش مى‏گذارد: (ارقام ذكر شده به صورت درصدى و علامت مثبت‏يا منفى نشان دهنده افزايش يا كاهش پيوندها است).

جدول نسبتهاى تغييرات بين بخشى اثرات پيشين و پسين «مستقيم‏» و «مستقيم و غير مستقيم‏» در اقتصاد ايران طى سالهاى 1353 و 1363

اثرات مستقيم (5) اثرات مستقيم و غير مستقيم (6)

نام بخش / 1 / 2 / 3 / 4

1. توليدات كشاورزى / 50 / 55 / 23 / 23

2. دامپرورى، جنگلدارى و ماهيگيرى / 60 / 62 / 32/ 26

3. نفت‏خام/ 31/ 16/ 3/ 5

4. ساير كانى‏هاى معدنى/ 52/ 67/ 26/ 23

5. لبنيات/ 76/ 51/ 38/ 20

6. ساير خوراكيها 67/ 27/ 33/ 8

7. توليدات نفتى/ 71/ 78/ 32/ 31

8. غلات آسياب شده/ 74/ 30/ 36/ 17

9. نان و شيرينى 25/ 52/ 0/ 23

10. شكر/ 30/ 50/ 6/ 23

11. خوراك حيوانات/ 75-/ 41/ 2-/ 7

12. نوشيدنيها/ 24/ 49/ 15/ 22

13. دخانيات/ 250-/ 67/ 25-/ 28

14. ريسندگى و توليد پوشاك/ 31/ 35/ 14/ 11

15. منسوجات بجز توليد پوشاك/ 78/ 0/ 14/ 5-

16.پارچه/ 57/ 48/ 12/ 21

17. قالى و قاليچه/ 56/ 64/ 5/ 31

18. ساير منسوجات/ 78/ 55/ 36/ 25

19. توليد پوشاك بجز كفش/ 64/ 52/ 11/ 23

20. دباغى و توليدات چرمى/ 83/ 37/ 39/ 16

21. چوب و توليدات چوبى/ 35/ 43/ 15/ 15

22. كاغذ و توليدات كاغذى/ 3/ 41/ 1/ 16

23. مواد شيميايى ضرورى/ 20/ 68/ 9/ 24

24. كود و سموم دفع آفات/ 125-/ 67/ 8-/ 21

25. الياف مصنوعى و رنگها و محوكننده‏ها/ 48/ 46/ 25/ 18

26. دارو/ 61/ 57/ 2/ 22

27. صابون،پاك‏كننده‏ها و توليدات مشابه/ 36/ 46/ 14/ 18

28. پالايشگاههاى نفت/ 0/ 31/ 0/ 13

29. ساير توليدات نفت و ذغال سنگ/ 60/ 45/ 11/ 16

30. لاستيك، تيوب و ساير توليدات پلاستيكى/ 34/ 46/ 13/ 19

31. توليدات معدنى غير فلزى/ 45/ 40/ 21/ 16

32. توليدات فلزات اساسى/ 54/ 45/ 24/ 20

33. توليدات فلزى/ 55/ 22/ 24/ 8

34. ساخت ماشين آلات غير الكتريكى/ 71/ 34/ 34/ 14

35. ساخت ماشين آلات الكتريكى/ 67/ 37/ 12/ 17

36. تجهيزات حمل و نقل/ 82/ 39/ 39/ 16

37. ساير توليدات صنعتى/ 61/ 32/ 27/ 13

38. آب و برق/ 2/ 73/ 1/ 32

39. ساختمان/ 25-/ 49/ 12-/ 22

40. حمل و نقل و ارتباطات/ 57/ 51/ 22/ 23

41. بازرگانى، رستوران و هتلدارى/ 12-/ 31/ 5-/ 15

42. خدمات مؤسسات مالى/ 17/ 63/ 7/ 28

43. ساير خدمات/ 5-/ 2-/ 2-/ 0

از آن جايى كه در اواخر سال بعد (1364) جنگ قيمت‏ها در اپك آغاز گرديد و به كاهش چشم گير درآمدهاى حاصل از صدور فت‏خام منجر شد، انتظار مى‏رود به دليل ملاحظات مربوط به «بيمارى هلندى‏» كه ناظر بر رابطه معكوس ميان ميزان سهم صنعت استخراجى صادراتى با صنعت‏ساخت داخلى است كاهش منزلت درآمدهاى ناشى از صنعت استخراجى صادراتى، پيوندهاى پيشين و پسين را نسبت‏به دوره مورد بررسى تا پايان جنگ تحميلى; به طرز چشم گيرترى افزايش داده باشد. (7) اين مساله يعنى حركت‏به سمت استقلال اقتصادى، علاوه بر اين حركت چشم گير در ساختار توليدى كشور، به وضوح در تحولات و دگرگونى‏هايى كه در الگوى مصرف جامعه پس از پيروزى انقلاب اسلامى اتفاق افتاد و به خصوص در دوران جنگ تحميلى، نيز قابل مشاهده است. برآيند اين دو تحول از طريق توجه به اين واقعيت كه عليرغم شرايط به كلى متفاوت كشور از هر نظر، و با وجود آن كه واردات كشور در سال 1365 كمتر از يك سوم واردات در سال 1356 بوده، نرخ تورم در سال‏هاى 1356 و 1365 تقريبا برابر بوده است، كاملا قابل مشاهده است.

با توجه به ميزان جمعيت، نسبت جمعيت‏شهرى و روستايى به كل جمعيت كشور و قدرت خريد دلار در هر يك از اين دو مقطع از يك سو و ميزان درآمدهاى ارزى كشور از محل صدور نفت در اين دو سال عمق دگرگونى و تحولى كه در اثر مديريت اقتصادى كشور در سال‏هاى پس از پيروزى انقلاب اسلامى به ويژه در دوران جنگ تحميلى اتفاق افتاده است‏به شكل مناسب‏ترى قابل تحليل خواهد بود.

گستره و عمق اين مساله در بخش كشاورزى چشم گيرتر است و اين، واقعيتى است كه حتى از ديد كارشناسان سازمان‏هاى اقتصادى گوناگون بين المللى كه بعد از دوران جنگ فرصت كافى براى مطالعه روندهاى اقتصادى كشور در دوران جنگ را از نزديك يافتند، نيز پنهان نماند و در اغلب گزارش‏هاى اوليه خود به عملكرد شگرف بخش كشاورزى ايران اعتراف نموده‏اند. (8) در اين جا تذكر اين نكته ضرورى است كه دستاوردهاى مزبور به ويژه در بخش كشاورزى در شرايطى حاصل شده است كه در طى سال‏هاى جنگ تحميلى 6 استان كشور مستقيما عرصه نبرد با متجاوزين بوده‏اند و به علاوه بخش مهمى از سرمايه‏هاى انسانى و تجهيزات و سرمايه‏هاى فيزيكى بخش نيز از فرايند توليد جدا شده و در خدمت دفاع مقدس قرار گرفته بودند.

توزيع عادلانه ثروت‏ها و درآمدها

اصول اقتصادى قانون اساسى، برابرى فرصت‏ها و امكانات در دست‏يابى به آموزش، اشتغال، سرمايه و ابزار كار براى همه، تامين حداقل نيازهاى اساسى مردم، كاهش تفاوت ميان درآمد و ثروت اشخاص و از بين بردن انحصارها را به عنوان مهمترين شرايطى مطرح ساخته است كه به منظور تحقق هدف فوق لازم الاجرا هستند. مساله توزيع عادلانه درآمدها و ثروت‏ها از جمله مواردى است كه چه در كشور ما و چه در ساير كشورها و در همه جا خواه در ميان سياست گزاران و خواه نظريه پردازان و آكادميسين‏ها على الظاهر هيچ كس با اصل آن مخالفتى ندارد و همه خواهان آن هستند! اما اين كه مشكل كجاست كه عليرغم اين وفاق جهانى هر روز ابعاد نابرابرى در سطوح محلى - ملى - منطقه‏اى و جهانى افزايش مى‏يابد، بحثى است كه مى‏بايست كمى درباره آن تامل نمود.

در عرصه علم اقتصاد و مطالعات توسعه به نظر مى‏رسد كه دو مساله بنيادى فكرى است كه صاحبان آرا و نظريه‏ها را در اين باره از يكديگر متمايز مى‏سازد و آن دو مسئله عبارتند از:

1. نقطه عزيمت صاحب نظران و سياست گزاران.

2. بنياد هستى شناختى آن.

ذيلا توضيح مختصرى درباره اين دو مساله ارائه مى‏گردد:

در درجه اول عليرغم آن كه گفته شده هيچ كس على الظاهر با اصل مساله مخالف نيست، اما به خصوص در عرصه دانش توسعه، بيشترين اختلاف‏ها بر سر اولويت‏هاست! سؤال اين است كه براى تحقق اين هدف آيا بايد از «توليد» شروع كرد و به آن اولويت داد يا از توزيع؟

نظريه پردازان علم اقتصاد سنتى و اخلاف اقتصاد دان يا اقتصاد توسعه‏دان معتقدند كه مى‏بايست اولويت را به توليد داد، زيرا اساسا اگر توليدى وجود نداشته باشد، توزيع موضوعيت پيدا نمى‏كند يا بنا به قول مشهور اين گروه نظريه پردازان اولويت دادن به توزيع قبل از توليد، چيزى جز «تقسيم فقر» نيست.

نكته دوم عبارت از آن است كه حتى اگر به هر شكل مساله اول را حل كرديم، آيا مى‏بايست مجموعه‏اى از اقدامات مشخص را براى تحقق هدف توزيع عادلانه درآمدها و ثروت‏ها سازماندهى كنيم يا با حل شدن مساله توليد، مشكل توزيع به خودى خود حل خواهد شد؟

در پاسخ به اين سؤال نيز نظريه پردازان علم اقتصاد سنتى و هم فكران ايشان تا امروز معتقد به شق دوم هستند و با تكيه بر بنيادهاى هستى شناختى، معرفت‏شناختى و روش شناختى خاص الگوى «تعادل پايدار» (9) تحقق خود به خودى آن را وعده مى‏دهند.

سمت گيرى‏هاى مزبور هم با تكيه‏گاه‏هاى تجربى و هم به ملاحظات بى‏شمار استدلالى و تئوريك مردود شناخته شده است (10) بنابراين مى‏توان سؤال نمود كه چرا عليرغم اين ملاحظات تجربى و عقلى، ادبيات مسلط اقتصاد و توسعه، به خصوص در طى ده ساله اخير با اصرارى بى‏سابقه بر همان موازين پاى مى‏فشارد؟ تمامى آزمون‏هاى تجربى بدون استثناء بر اين واقعيت صحه مى‏گذارند كه:

اولا تاكيد بر اولويت توليد تاكنون در هيچ جامعه توسعه نيافته و نيز هيچ گروهى از كشورهاى توسعه نيافته با هر ملاكى كه طبقه‏بندى شده‏اند، عملا محقق نشده است و در عمل غير از اولويت دادن به توليد، (قبل از حل كردن مساله توزيع و نابرابرى‏ها، توليد را به عنوان اولين قربانى خود انتخاب كرده است) گستره و ابعاد فقر و نابرابرى را نيز به طرز چشم گيرى افزايش داده است.

ثانيا عملكرد خود به خودى نيروهاى بازار در جهت‏حل مساله توزيع و برطرف كردن فقر و نابرابرى‏ها حتى در كشورهاى توسعه يافته نيز هرگز مشاهده نشده است. ميردال تصريح كرده است كه:

«در كشورهايى كه به مراحل عالى توسعه رسيده‏اند مناطق بسيارى وجود دارند كه در حال عقب‏ماندگى، ركود يا حتى نزديك به فقر مانده‏اند و اگر تصميم نهايى در اين مورد به نيروهاى بازار واگذار شود، فقر اين مناطق و فاصله آنها با مناطق پيشرفته باز هم افزون‏تر خواهد شد». (11)

حتى پل ساموئلسن اقتصاددان برجسته نئوكلاسيك معاصر و استاد قديمى هاروارد نيز تصريح مى‏كند كه:

«دست نامريى ممكن است ما را به نقاطى خارج از منحنى امكانات توليد بكشاند ولى لزوما درآمدها را به طريق قابل قبولى توزيع نخواهد كرد»... «علم اقتصاد مانند يك آژانس مسافرتى خوب است. شما به عنوان يك مسافر، بايد تصميم بگيريد كه «آفتاب‏» مى‏خواهيد يا «برف‏»! اما هنگامى كه شما انتخاب خود را كرديد، آژانس مى‏تواند به شما كمك كند كه با سرعت زياد و هزينه كم به آن جا برسيد». (12)

به عبارت ديگر مادام كه يك اراده جدى مبنى بر انتخاب، شعور و آگاهى وجود نداشته باشد، مساله توزيع عادلانه درآمدها و ثروت‏ها به خودى خود برطرف نخواهد شد.

شايد يكى از دلايل آن كه تدوين كنندگان قانون اساسى كشورمان مكانيزم‏هاى عملى و اجرائى مشخصى را براى تحقق اين آرمان بزرگ در نظر گرفته‏اند همين تفاوت بنيادى است كه در نگاه «جهان شناختى‏»، «معرفت‏شناختى‏» و «روش شناختى‏» آنها با نظريه پردازان علم اقتصاد سنتى و هم فكران امروزى آنها وجود دارد.

درباره روندهاى متغير توزيع عادلانه درآمدها و ثروت‏ها، به خصوص بر حسب شاخص شناخته شده آن - ضريب جينى - در دوره‏هاى قبل از پيروزى انقلاب اسلامى و دوره بعد از آن به ويژه در دوران جنگ تحميلى - نوعى اتفاق نظر وجود دارد و همگان به درستى بر اين باور هستند كه دوران پس از پيروزى انقلاب اسلامى، دوران بهبود چشم گير توزيع درآمدها و ثروت‏ها در كشور است. سمت گيرى‏هاى شوراى انقلاب اسلامى در زمينه ملى كردن بانك‏ها، تصويب قانون حفاظت و توسعه صنايع ايران، تصويب قانون جديد زمين يادگارهاى دولت‏شهيد رجايى در زمينه به حداقل رساندن فاصله ميان حداكثر و حداقل حقوق و مزاياى پرداختى به كاركنان دولت، برقرارى سيستم سهميه بندى كالاهاى اساسى و طرح برجسته و مشهور ايشان، (طرح شهيد رجائى) باضافه الزام‏هاى قانون اساسى در اين زمينه مانند از بين بردن انحصارهاى خصوصى، ممانعت از ورود بخش خصوصى در زمينه برخى فعاليت‏هاى به غايت‏سودآور و مسؤوليت‏هاى جديد دولت در زمينه مسكن، آموزش و بهداشت تمامى آحاد جامعه، پايه‏ها و ستون‏هايى بودند كه نظام اجتماعى را به سمت هر چه عادلانه‏تر شدن درآمدها و ثروت‏ها به پيش بردند و تقريبا همه آنها تا پايان جنگ تحميلى پا برجا و استوار باقى ماندند. بنابر اين حتى در ميان دشمنان انقلاب اسلامى نيز ترديدى نسبت‏به بهبود وضعيت جامعه در دوران جنگ نسبت‏به دوران قبل از انقلاب ابراز نشده است.

اما در مقايسه با دوران بعد از جنگ تحميلى اخيرا از سوى برخى از دست‏اندركاران تدوين و اجراى برنامه اول توسعه كشور، تلاشهايى مشاهده مى‏شود مبنى بر ادعاى بهبود وضعيت توزيع درآمدها و ثروت‏ها در دوران برنامه اول نسبت‏به دوران جنگ تحميلى كه بدون ترديد در صورت برخوردارى از متانت علمى، افتخار بزرگى است‏براى جمهورى اسلامى ايران و ذخيره الهى عظيمى است‏براى همه كسانى كه توانايى‏هاى خود را در راه اين هدف مقدس بكار گرفته‏اند.

از آنجايى كه مطالب منتشره در اين زمينه فاقد داده‏هاى كافى براى ارزيابى علمى اين ادعاست و نيز به دليل آن كه سبك نگارش و نوع كاربرد آن اساسا خصلت ژورناليستى داشته است (13) ذيلا به چند نكته كه متضمن ترديدهايى درباره ارزش علمى ادعاى مزبور است اشاره مى‏شود به اميد آن كه تداوم اين بحث منشا آگاهى و حساسيت هر چه بيشتر انديشمندان كشور نسبت‏به اين مساله اساسى كه «اساس الملك‏» دانسته شده; گردد.

1. بر اساس منطقى كه گزارش حاضر اتخاذ نموده است (ارزيابى عملكردها بر محور اهداف اعلام شده) اولين نكته‏اى كه به نظر مى‏رسد اين است كه اگر آن طور كه ادعا شده واقعا در طى دوره برنامه 5 ساله اول وضعيت توزيع درآمدها و ثروت‏ها نسبت‏به دوره قبل بهتر شده باشد، دست اندركاران برنامه اول (به خصوص مديريت وقت‏سازمان برنامه و بودجه) به هيچ وجه نبايد آن را به حساب خود ديدگاه‏ها و برنامه‏هايشان بگذارند. زيرا هدف برنامه; بنا به تصريح دست‏اندركاران تحقق چنين امرى نبوده است.

در صفحه 10-1 كتاب پيوست‏برنامه اول به طرزى صريح و گويا آمده است:

«هرچند كه سياست‏هاى اصلاح توزيع درآمدها در كوتاه مدت ممكن است كه رفاه نسبى براى قشر محروم ايجاد كند، ولى در بلند مدت تا درآمد ملى افزايش نيابد سطح عمومى رفاه اجتماعى افزايش نخواهد يافت... بنا براين در ابتداى مراحل توسعه اقتصادى كشور بايد توجه داشت كه توزيع درآمد هر چقدر هم كه به طور عادلانه تنظيم شده باشد ولى اگر رشدى در درآمد كل جامعه اتفاق نيفتد، غير از گسترش عمومى فقر و محروميت در جامعه نتيجه‏اى نخواهد داشت‏».

بر اساس چنين بينشى بود كه مسؤولان اقتصادى دولت، با صراحت‏شعار «اولويت توليد» را مبناى تبليغات و اقدامات خود قرار دادند و همان گونه كه از متن مورد استناد قابل مشاهده است، شباهت تعابير به كار گرفته شده با ادبيات علم اقتصاد سنتى و نيز اقتصاد نئوكلاسيك به واقع تكان دهنده است.

2. در گزارش «پيرامون برنامه اول و برنامه دوم، غير از استناد به جدولى كه در آن سهم گروه‏هاى عمده از كل هزينه مصرفى خانوارها در سالهاى 1368 و 1372 (البته بدون ذكر ماخذ) آمده است (و البته توجه داريم كه سال 1368 مديريت جديد اقتصادى كشور مسؤوليت را بر عهده داشته)، در صفحه 3 گزارش; تعبير مبهمى مطرح شده و كل بهبود وضعيت ادعايى به آن نسبت داده شده به اين مضمون كه ... «به دليل اقدامات گوناگونى است كه در سالهاى بعد از پيروزى انقلاب و خصوصا طى برنامه اول انجام شده است‏». اما به هيچ يك از اقدامات مربوطه طى دوران برنامه اول اشاره مشخصى نشده و در صفحه 5 گزارش نيز جدولى كه حاكى از روندهاى مربوط به خانوارهاى داراى برق - آب لوله‏كشى - يخچال - تلويزيون - اجاق گاز - حمام در منزل و خانوارهاى فاقد فرد باسواد طى سالهاى 1368 تا 1372 را نشان مى‏دهد آورده شده كه در اين سطح براى اثبات ادعاى ابراز شده به هيچ وجه كفايت نمى‏كند; براى مثال نشريه روند از انتشارات بانك مركزى جمهورى اسلامى ايران در شماره 17 (8/6/1374) گزارشى را به چاپ رسانده است كه حاوى برخى نتايج مربوط به بودجه خانوار در مناطق شهرى طى سالهاى 1372-1363 است و بر اساس آن نشان داده شده كه طى اين مدت درصد خانوارهايى كه داراى اتومبيل شخصى بوده‏اند از 20% در سال 1363 به 5/16% در سال 1372 رسيده است كه با توجه به قيمت متوسط اتومبيل از يك سو و اضافه رفاه حاصل از كل مواردى كه جناب طبيبيان برشمرده‏اند از سوى ديگر، مساله قابل تامل مى‏نمايد; اما مطلب تكان دهنده‏تر جدول شماره 6 در همان شماره نشريه روند است كه در آن متوسط مقدار مصرف ساليانه برخى از اقلام خوراكى يك خانوار شهرى آمده است و ضمن آن كه ترديدهايى را نسبت‏به وضعيت ادعا شده طى دوره مطرح شده در گزارش به وجود مى‏آورد دگرگونى قابل ملاحظه‏اى را در توانايى خانوارهاى شهرى در زمينه برخى از مهمترين اقلام نيازهاى اساسى طى دوره‏هاى جنگ و بعد از آن به نمايش مى‏گذارد.

متوسط مقدار مصرف ساليانه برخى از اقلام خوراكى يك خانوار شهرى طى سالهاى 72-1363

مقدار: كيلوگرم

سال - انواع نان - انواع گوشت دام - انواع گوشت پرندگان - انواع گوشت‏حيوانات دريايى - سيب زمينى - انواع تخم پرندگان - انواع كره - انواع روغنها و چربيها

1363 - 05/654 - 62/171 - 77/126 - 83/30 - 59/168 - 81/92 - 28/16 - 4/36

1364 - 44/677 - 26/182 - 88/98 - 90/25 - 02/200 - 04/89 - 32/13 - 85/39

1365 - 18/694 - 53/136 - 08/102 - 46/14 - 85/200 - 21/93 - 77/4 - 85/42

1366 - 92/726 - 28/127 - 19/91 - 46/18 - 59/190 - 12/91 - 96/6 - 83/39

1367 - 1/728 - 78/122 - 56/66 - 88/17 - 52/162 - 52/81 - 01/8 - 95/39

1368 - 86/731 - 66/94 - 69/45 - 60/12 - 99/160 - 13/44 - 72/3 - 59/38

1369 - 15/726 - 52/901 - 29/52 - 92/14 - 98/199 - 8/54 - 23/4 - 02/43

1370 - 71/707 - 52/94 - 18/53 - 39/17 - 74/207 - 97/43 - 35/3 - 21/45

1371 - 0/709 - 72/88 - 67/59 - 56/15 - 54/236 - 22/41 - 60/3 - 53/51

1372 - 31/701 - 72/78 - 69/70 - 07/14 - 34/222 - 13/45 - 81/3 - 79/54

منبع: نشريه روند، شماره 17، ص 50، 8/6/1374

در اين جدول به خصوص تحولاتى كه در زمينه ميزان مصرف سرانه نان و سيب زمينى از يك سو و ميزان مصرف سرانه انواع گوشت دام - گوشت پرندگان - گوشت‏حيوانات دريايى و ... از سوى ديگر اتفاق افتاده است‏به وضوح سطح رفاه را طى دوره‏هاى جنگ و پس از جنگ نمايان مى‏سازد.

3. در اين زمينه حتى طى دوره مورد بررسى جناب طبيبيان (1372-1368) در حالى كه كشور با نرخ‏هاى بى‏سابقه تورم روبرو بوده است، ستاد بسيج اقتصادى به شدت تضعيف گشته، بخش‏هاى قابل توجهى از سرمايه گذارى‏هاى مصوب قانون برنامه محقق نشده، برنامه تعديل به اجرا گذاشته شده و اتلاف‏هاى وسيع و كم‏سابقه منابع محدود كشور از طريق آزادسازى واردات اتفاق افتاده; حجم بسيار عظيم واردات كالاهاى لوكس -تجملى و غير ضرورى، تقريبا در هيچ يك از سال‏هاى برنامه واردات كالاهاى اساسى كه به ميزان مصوب انجام نگرفته است; تنها وقوع امور غير متعارف مى‏تواند براى چنين ادعايى مورد استناد قرار گيرد به خصوص كه نويسنده محترم آن مقاله به لحاظ منطقى نتوانسته كوچكترين استدلالى جهت توضيح ادعاى خود مطرح نمايد.

برخى برداشت‏هاى نادرست درباره مديريت اقتصادى دوران جنگ

بر اساس مطالبى كه به صورت بسيار فشرده و مختصر مطرح گرديده، ملاحظه مى‏شود كه در مجموع مديريت اقتصادى كشور در دوران جنگ حول 2 محور استقلال اقتصادى و توزيع عادلانه درآمدها و ثروت‏ها نسبت‏به دوره‏هاى قبل و بعد از آن موفق‏تر بوده است. بايد دقت كرد كه طرح اين واقعيت نه به معناى ناديده گرفتن كاستى‏ها و ضعف‏هاى بى‏شمار آن دوران است و نه مى‏توان از آن چنين برداشت نمود كه صرف موفق‏تر عمل كردن در چارچوب دو هدف مزبور به معناى برترى مطلق و در همه عرصه‏ها سبت‏به دوره‏هاى ديگر است.

از طرفى ديگر در فرآيند رويارويى‏ها و مبارزات سياسى، گاه افراد و جريان‏هايى تلاش مى‏كنند كه همه دستاوردهاى يك دوران تاريخى را به فرد يا افراد خاصى نسبت دهند و در مقابل، گروهى نيز در راستاى تصفيه حساب‏هاى شخصى يا گروهى خود با فرد يا افراد خاص، تيشه به ريشه تلاشها و دستاوردهايى مى‏زنند كه به يك ملت تعلق دارد.

با توجه به خصلت مردمى انقلاب اسلامى و مشاركت عظيم و بى‏سابقه همه آحاد ملت در دوران جنگ تحميلى، نسبت دادن دستاوردهاى بزرگ و تاريخى آن دوران به فرد يا افراد خاص و ناديده گرفتن مجاهدت‏هاى عمومى و همگانى يك ملت‏بزرگ، همان قدر نادرست است كه ناديده گرفتن نقش افراد خاص كه بر حسب مسؤوليت‏هاى بزرگتر و مسؤوليت‏شناسى بيشتر خود به طور نسبى از جايگاه و منزلت رفيع‏ترى برخوردارند. در اين ميان نقش منحصر به فرد و استثنايى امام امت قدس سره، سران وقت قواى سه‏گانه و بالاخره رئيس وقت دولت كه با حمايت همه جانبه امت و امام در حد توان خود بر اصول و مواضع انقلاب پاى فشرده; شايسته تذكر و قدردانى است.

اما در اين ميان برخى برداشت‏هاى نادرست نيز درباره عملكرد اقتصادى كشور در دوران جنگ وجود دارد كه بازنگرى درباره آنها و تامل در ريشه‏هاى گسترش و تداوم آن برداشت‏ها مى‏تواند راه‏گشاى ملت و دولت در تلاش‏هاى آتى جهت تحقق آرمان‏هاى انقلاب اسلامى باشد.

در سطور پيشين درباره توهم بدهى خارجى در دوران جنگ به اختصار اشاره‏اى شد و تصريح گرديد كه حداقل بر اساس 7 گروه استدلال مى‏توان به روشنى نشان داد كه ايران در دوران جنگ، بدهى خارجى نداشته است; اما اين توهم چندان قابل اعتنا نيست، زيرا نه در متن قانون برنامه اول توسعه و نه در پيوست آن كوچكترين اشاره‏اى به اين مساله نشده است. بنابراين در سطح سيستم كارشناسى و نيز محافل آكادميك چنين توهمى كمتر راه خواهد يافت،به خصوص هنگامى كه توجه شود كه لايحه برنامه اول پس از دست‏كارى‏ها و تغييرات كوچك و بزرگ بسيار، توسط دولت جديد به مجلس داده شد و ترديدى نيست كه اگر توهم مزبور كوچكترين نشانه‏اى از واقعيت مى‏داشت، حتما در قانون و پيوست‏برنامه مى‏بايست تكليف بدهى‏هاى كشور در طى سال‏هاى اجراى برنامه اول توسعه مشخص شود. همان طور كه در برنامه دوم كه در زمان تدوين و تصويب آن; كشور بدهى خارجى پيدا كرد در متن قانون و پيوست آن به صراحت درباره‏اش تعيين تكليف شده است.

اما برخى برداشت‏هاى نادرست وجود دارد كه حتى در سطوح كارشناسى و متون رسمى نيز راه پيدا كرده است كه ذيلا به دو نمونه از آن‏ها اشاره مختصرى مى‏شود:

الف: دخالت گسترده دولت در اقتصاد

در طى دوران جنگ، يكى از مهمترين اركان جنگ روانى گسترده‏اى كه بر عليه نظام تصميم گيرى كشور وجود داشته است، تبليغات گسترده‏اى بود كه در زمينه ميزان دخالت دولت در اقتصاد صورت مى‏گرفت. البته انگيزه‏هاى طيف وسيع كسانى كه در اين جنگ روانى مشاركت داشتند، به كلى با يكديگر متفاوت بود; ولى اساسا همگى بر اين نكته توافق داشتند كه دولت‏بر همه شئون اقتصادى كشور سيطره‏اى بلامنازع دارد. در اين ميان مطرح شدن مسؤوليت‏هاى جديد براى دولت در چارچوب اصول اقتصادى قانون اساسى، برعهده گرفتن مسؤوليت‏سهميه بندى كالاهاى اساسى به اعتبار شرايط خاص جنگى و نيز مسؤوليت‏هايى كه در چارچوب قانون حفاظت و توسعه صنايع كشور به اعتبار شرايط خاص پس از پيروزى انقلاب اسلامى برعهده دولت قرار گرفته بود، زمينه‏هاى ذهنى كافى براى القاء شبهه پيرامون اين مساله ايجاد مى‏كرد و غرض ورزان و كينه توزان با آماده كردن برچسب‏ها و انگ‏هاى گوناگون از اين شرايط حداكثر استفاده را برده تا سر حد توان خود بر عليه نظام اجرايى كشور بر اين جنگ روانى دامن مى‏زدند، به طورى كه حتى تا امروز نيز شايد اكثريت‏بر صحت اين ادعا گمان ببرند.

اما واقعيت غير از اين است و شايد طرح اين مساله كه عليرغم ضرورت دخالت هر چه گسترده‏تر دولت در اقتصاد در شرايط جنگى، ميزان دخالت دولت در اقتصاد ايران در دوران جنگ هم نسبت‏به دوره قبل از انقلاب اسلامى و هم نسبت‏به دوره بعد از جنگ كمتر بوده است. شايد براى بسيارى از افراد تكان دهنده و حيرت انگيز باشد كه در ادبيات علم اقتصاد، ميزان دخالت دولت در اقتصاد بر اساس سنجش نسبت هزينه‏هاى عمومى دولت‏به توليد ناخالص ملى صورت مى‏پذيرد اما با توجه به شرايط خاص جوامع توسعه نيافته و وجود بنگاه‏هاى شركت‏هاى متعدد دولتى، بهتر است كه ميزان دخالت دولت در اقتصاد از طريق قرار دادن جمع هزينه‏هاى عمومى دولت و شركت‏هاى دولتى محاسبه نمود. بر اساس مندرجات كتاب پيوست قانون برنامه اول توسعه، سهم بودجه كل كشور (دولت + شركت‏هاى دولتى) در محصول ناخالص داخلى كه در سال 1365 معادل 65 درصد بوده در سال 1367 به 7/40 درصد رسيده است. (14) كاهش ميزان دخالت دولت در اقتصاد كشور طى دوران جنگ، نسبت‏به دوره قبل از انقلاب اسلامى عمدتا ناشى از سمت گيرى‏هاى معطوف به عدالت اجتماعى و كاهش پرداخت‏ها، مديران سطوح بالا، كاهش چشم گير هزينه‏هاى غير ضرورى و از همه مهمتر برقرارى بى سابقه‏ترين سطح پيوند و مشاركت ميان دولت و ملت‏بوده است. براى آن كه صرفا نوعى تقريب ذهنى پديد آيد، تصور كنيد كه اگر دولت قرار بود طبق موازين متعارف و مرسوم ارتش‏ها در زمان جنگ، سيستم پرداخت‏هاى خود را سازمان دهد، ميزان هزينه‏هاى جارى دولت مى‏بايست چه ابعادى پيدا كند؟ و آن رقم را در برابر اين واقعيت قرار دهيد كه بدنه اصلى سيستم دفاعى كشور را كسانى تشكيل داده بودند كه نه تنها توقعى از بابت پرداخت‏حقوق و انواع فوق العاده پرداخت‏ها نداشتند، بلكه به خاطر احساس يك دلى با مديريت اجرايى كشور، پس اندازهاى خود را نيز تقديم رهبر انقلاب اسلامى جهت هزينه كردن در راه جنگ مى‏نمودند. در مورد دوره بعد از جنگ نيز لازم است دقت‏شود در حالى ميزان مداخله دولت در اقتصاد ايران طى دوره مزبور افزايش بسيار چشم گير نسبت‏به دوره جنگ پيدا كرد كه يكى از شعارهاى محورى سياست‏گزاران اقتصادى كشور، كاهش حجم و اندازه دخالت دولت در اقتصاد بوده و اين امر را با كاهش سوبسيدها، خصوصى سازى و كاهش خدمات معطوف به توسعه انسانى از سوى دولت تعقيب نموده است. البته تحليل عالمانه اين مساله كه نقش تعيين كننده‏اى در تصحيح تلقى‏هاى مرسوم از كاركرد سيستم اقتصادى دولت در ايران دارد، خود موضوع مستقلى است كه مى‏بايست‏با رويكرد اقتصاد سياسى در جاى خود مورد مطالعه قرار گيرد.

ب: ترويج مصرف گرايى

در صفحه 9 از فصل اول كتاب پيوست قانون برنامه اول با انتقاد از سياست‏هاى اقتصادى دولت در دوره جنگ آمده است كه در دوره مزبور: «سياست‏هاى اقتصادى به گونه‏اى تنظيم شده است كه مصرف ارزان‏تر را امكان پذير سازد». و در سطور بعدى صراحتا آنچه را كه سياست معطوف به «ارز ارزان‏» مى‏نامد محور كليدى سياست‏هاى مزبور به شمار مى‏آورد.

اين تحليل نيز يكى از طرز تلقى‏هاى رايج درباره مديريت اقتصادى كشور در دوران جنگ است كه احتمالا هنوز هم طرفدارانى داشته باشد. مستقل از ملاحظات تئوريك مربوط به نرخ برابرى و مسايل مربوط به ارزش پول ملى، بايد توجه داشت كه تحليل مزبور حاوى تناقض‏هاى تئوريك و تجربى بى‏شمارى است كه آثار خود را هم در كتاب پيوست قانون برنامه اول به كرات ظاهر مى‏سازد و هم در ارزيابى عملكرد اقتصادى دوره‏هاى قبل از پيروزى انقلاب اسلامى و پس از جنگ ابهامات متعددى مى‏آفريند.

براى مثال در مورد نمونه‏اى از تناقض‏هاى موجود در كتاب پيوست قانون برنامه بر اساس تحليل مزبور نسبت‏به قيمت‏برابرى ريال با ارزهاى عمده، مى‏بايست‏به صفحه 3 از فصل دو مراجعه شود، آن جا كه تصريح شده است:

«در ده سال گذشته كل هزينه‏هاى مصرف جامعه (مصرف خصوصى + مصرف دولتى) به طور متوسط سالانه 2 درصد تنزل نموده است. تركيب هزينه‏هاى مصرفى در مقطع 1367-1356 نشان مى‏دهد كه هزينه مصرف خصوصى سالانه 2/1 درصد و هزينه مصرف دولتى معادل 8/3 درصد كاهش يافته است... بدين جهت‏سطح پايين مصرف جامعه را در حال حاضر بايد به عنوان يكى از نقاط قوت شرايط بعد از جنگ تلقى كرده و از آن بايد در جهت استفاده هر چه بيشتر منابع در فعاليت‏هاى توليدى سود جست‏».

همان گونه كه ملاحظه مى‏شود، تناقض گويى در تحليل مسايل اقتصادى ايران بر محور «نرخ ارز» به اندازه‏اى آشكار است كه به هيچ توضيح بيشترى نياز ندارد. اما مى‏توان مسايل ديگرى را نيز مورد توجه قرار داد. با سمت گيرى‏هاى مشخص دولت درباره نرخ ارز در طى سال‏هاى جنگ، واردات كشور در سال 1367 حدود يك سوم واردات سال 1356 است و اين در حالى است كه در درجه اول جمعيت كشور تقريبا نزديك به دو برابر جمعيت‏سال 1356 بوده است و در درجه بعدى قدرت خريد دلار حدود 80 درصد طى اين مدت كاهش يافته بود و بالاخره بخش قابل توجهى از منابع ارزى كشور نيز به صورت مستقيم و غير مستقيم به جنگ اختصاص مى‏يافت.

نكته بعدى مربوط به دوره بعد از جنگ است. در اين دوره و بر اساس تحليل مزبور سياست «ارز گران‏» در پيش گرفته شد اما در عمل، نه تنها آن طور كه در كتاب پيوست قانون برنامه پيش بينى شده بود، در سطح كلان سهم هزينه‏هاى مصرف كاهش پيدا نكرد، بلكه بسيار فراتر از پيش بينى برنامه اول، به تب مصرف گرايى دامن زد با اين تفاوت كه در دوران سياست‏به اصطلاح ارز ارزان، بنا به تصريح كتاب برنامه: «تركيب هزينه‏هاى ارزى كشور در سالهاى مزبور، به ويژه در سال‏هاى جنگ نشان مى‏دهد كه هزينه‏هاى ارزى دفاع و كالاهاى اساسى و حساس عمده‏ترين اقلام بودجه ارزى كشور را تشكيل مى‏داده است‏». (15) به عبارت ديگر، تخصيص آگاهانه و خردمندانه ارز - گر چه به قيمت‏به اصطلاح ارزان -مانع از هر گونه انحراف منابع ارزى كشور از تخصيص يافتن به نيازهاى حياتى و اصل كشور شده است; اما در دوره اعمال سياست ارز گران از يك سو، منابع ارزى مصرف شده بسيار بيشتر از سقف مصوب و قانونى بود، و از سوى ديگر ميزان سرمايه گذارى‏هاى زيربنايى انجام شده بسيار كمتر از ارقام مصوب بود و بالاخره ميزان واردات كالاهاى اساسى و حياتى در طى همه سالهاى برنامه از مقادير مصوب و قانونى پايين‏تر بوده است; به عبارت ديگر در عين اعمال سياست ارز گران، بى‏سابقه‏ترين امواج مصارف لوكس، تجملى و ضد توسعه‏اى در كشورمان در سالهاى بعد از پيروزى انقلاب اسلامى در طى همين دوران اعمال سياست ارز گران اتفاق افتاده است. (16)

بحث درباره سوء برداشت‏هايى كه از سياست‏هاى اقتصادى كشور در دوران جنگ وجود داشته بى‏ترديد محدود به موارد اشاره شده نيست و مى‏توان آن را گسترش بسيار داد; اما به نظر مى‏رسد كه تفصيل آن از حوصله مقاله حاضر خارج باشد.

شايد يكى از مهمترين نتايج‏حاصل از مقايسه عملكرد مديريت اقتصادى كشور در دوران جنگ تحميلى اثبات اين نكته باشد كه پاى‏بندى به اصول و آرمان گرايى عالمانه نظام تصميم گيرى نه تنها تعارضى با عملكرد با نتايج درخشان ندارد، بلكه لااقل در طى يك صد ساله اخير، تاريخ اقتصادى كشورمان گواهى مى‏دهد كه هر قدر اصول گرايى و مردم گرايى در سمت‏گيرى‏هاى اقتصادى كشور بيشتر بوده، نتايج درخشان‏ترى ظاهر گشته است. اميد آن كه توفيق استفاده از تجريبات گران قدر دوران جنگ تحميلى همواره و در همه عرصه‏ها باقى باشد.

1) گزارش مجموعه اطلاعاتى (سرى زمانى آمار حسابهاى ملى، پولى و مالى)، دفتر اقتصاد كلان سازمان برنامه و بودجه، چاپ اول، 1373، صص 14 و 16.

2) با كمال تاسف در سالهاى بعد از پايان جنگ، طرح ارقام گوناگون به عنوان ميزان بدهى خارجى كشور در طى آن سال‏ها به يك «مد» روز تبديل شد كه افراد و محافل سياسى با انگيزه‏هاى گوناگون به آن دامن مى‏زدند. اين مساله كه ابتدا با يك سوء تفاهم‏و سوء برداشت از يك گزارش كارشناسى منتشره در سطح بسيار محدود آغاز شد، با آلوده شدن به غرض ورزى‏هاى سياسى و مستقل از واقعيت‏خارجى گسترش حيرت انگيز يافت، در حالى كه بدهكار نبودن به خارجى‏ها يك «فضل‏» عظيم بود كه تمام دشمنان انقلاب اسلامى نيز به آن شهادت داده بودند; اينجانب به مناسبتى ديگر و با تكيه بر 7 گروه استدلال عمده نشان داده‏ام كه بدهى خارجى كشور طى دوره جنگ به هيچ وجه صحت ندارد. براى پى‏گيرى كامل‏تر موضوع به منبع زير مراجعه شود:

فرشاد مؤمنى، كالبد شناسى يك برنامه توسعه، چاپ اول، 1374، انتشارات مؤسسه تحقيقات اقتصادى دانشگاه تربيت مدرس.

3) دو نمونه از كارهاى انجام شده در اين زمينه عبارتند از:

الف: فرشاد مؤمنى، تشخيص و بررسى مهمترين مسايل مربوط به استقلال اقتصادى، 1369، دانشكده اقتصاد دانشگاه تهران.

ب: فرشاد مؤمنى، چند نكته پيرامون اهميت آرمانى و استراتژيك استقلال اقتصادى، فصلنامه پژوهش‏هاى اقتصادى نشريه علمى - پژوهشى دانشكده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايى، شماره اول، سال اول، بهار 1374.

4) خوشبختانه اطلاع حاصل گرديد كه اين مقاله ارزشمند در آخرين شماره در دست انتشار مجله پژوهشى IRANIAN Economic Review توسط دانشكده اقتصاد دانشگاه تهران به چاپ خواهد رسيد. مشخصات اين مقاله به شرح زير است:

Sectoral Interrelatedness and the IRANIAN Economy during pre and post - Revolution

. scene:An input - out put Analysis, A.A.Banouei & B. Zandkavimi

5) پيوندهاى مستقيم پيشين و پسين بخشها ازضرايب داده - ستانده كه معيار كمى ارتباطات مستقيم بخشها را نشان مى‏دهند، محاسبه مى‏گردد.

6) پيوندهاى مستقيم و غير مستقيم پيشين و پسين بخشها از محاسبه معكوس ماتريس ضرايب داده - ستانده كه وابستگى‏هاى متقابل زنجيره‏اى داده‏هاى بخشهاى مختلف را نشان مى‏دهند محاسبه مى‏گردد.

7) نكته بسيار مهمى كه بايد در اين زمينه اضافه كرد، اين است كه تحقيقات جديدتر همچنان نمايان‏گر اين واقعيت مى‏باشد كه تاثيرات مربوط به بيمارى هلندى صرفا به كشورهاى در حال توسعه محدود نمى‏شود بلكه براى مثال توسعه منابع نفت درياى شمال براى انگلستان به همراه سياست‏هاى كلان اقتصادى اين كشور موجب ركود صنعت كارخانه‏اى در آن جا شد و نيز ورود عمده سرمايه در اوايل دهه 1980 به آمريكا منجر به افزايش شديد قيمت دلار شد كه داراى همان تاثير بود. براى اطلاعات بيشتر به منبع زير و ارجاعات آن مى‏توان مراجعه نمود: ريچارد كوپر، ثبات اقتصادى و مساله بدهى در كشورهاى در حال توسعه، ترجمه غلامرضا آزاد، چاپ اول، 1373، ناشر: نويسنده.

8) يكى از نمونه‏هاى مهم از اين گونه مطالعات منبع زير است.

IRAN _ Economy in transition, IMF. 1990.

9) براى آگاهى بيشتر از اين الگو و ابعاد آن منابع زير قابل مراجعه هستند:

الف: گونارميردال، نظريه اقتصادى و كشورهاى كم رشد، ترجمه غلامرضا سعيدى، چاپ اول، 1344، نشر انديشه.

ب: مايكل تودارو، توسعه اقتصادى در جهان سوم، ترجمه غلامعلى فرجادى، چاپ دوم، 1366، انتشارات سازمان برنامه.

10) اطلاعات تفصيلى بيشتر درباره شواهد تجربى و ملاحظات تئوريك نقض كننده منطق طرفداران اقتصاد سنتى را در كتاب زير مى‏توانيد ملاحظه فرماييد:

فرشاد مؤمنى، كالبد شناسى يك برنامه توسعه، چاپ اول، 1374، انتشارات مؤسسه تحقيقات اقتصادى دانشگاه تربيت مدرس.

11) گونار ميردال، پيشين، ص 43.

12) Paul _ samuelson and W.D. Nordhouse, "Economics", 12Th Edition,1983, p.p . 49-50.2

13) در اين جا به خصوص منظور ما گزارش «پيرامون برنامه اول و برنامه دوم‏» نوشته دكتر محمد طبيبيان است كه در اسفند ماه 1374 توسط مؤسسه عالى پژوهش در برنامه ريزى و توسعه سازمان برنامه و بودجه انتشار يافت و مدت كوتاهى بعد، با مختصر تغييراتى طى چند شماره در روزنامه همشهرى به چاپ رسيد.

14) پيوست قانون برنامه اول توسعه اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى جمهورى اسلامى ايران (1372-1368) سازمان برنامه و بودجه - مركز مدارك اقتصادى - اجتماعى و انتشارات، چاپ اول، 1368، صص‏3-1.

15) منبع بالا، ص 2، از فصل اول.

16) براى اطلاع بيشتر از ابعاد اين مساله، به منبع زير مراجعه نماييد:

فرشاد مؤمنى، علم اقتصاد و بحران در اقتصاد ايران، چاپ اول، تهران، انتشارات مؤسسه تحقيقات اقتصادى دانشگاه تربيت مدرس.





[ پنج شنبه 29 اردیبهشت 1390  ] [ 8:20 PM ] [ حمیدرضا نوری ] [ نظرات(0) ]