درباره وبلاگ




نویسندگان

آمار وبلاگ

کل بازدید : 2756040
تعداد کل پست ها : 3866
تعداد کل نظرات : 34
تاریخ آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 1 آذر 1396 
تاریخ ایجاد بلاگ : دوشنبه 1 فروردین 1390 

آرشیو ماهانه

آرشیو موضوعی

پیوندها

دیگر امکانات

ارتباط قوانين طبيعت و علم اقتصاد

اشاره به برخى از ريشه هاى تكامل علم و روش علمى در بخش قبلى، بعضى از ابهام ها را روشن مى كند. اصولا تاريخ مدون و ريشه يابى تاريخى پديده ها، براى محقق و عالم آگاهى بخش است. همان گونه كه ملاحظه شد، با وجود پيوند عميق مسائل علمى، معرفتى و فلسفى، به نوعى، زمينه هاى جدايى بين آن ها (طبيعى و يا مصنوعى) نيز فراهم گرديد و به تدريج، روش اثبات گرايى (به يك معنا، تحليل امورى كه صرفاً بر اساس داده هاى واقعى و تجرى اند) به صورت روش انحصارى در علم جا افتاد. در اين بخش، بسترهاى ديگرى از تدوين علم اثباتى را مورد اشاره قرار مى دهيم.

در نوشته معروف آدام اسميت (ثروت ملت ها)، به جاى علم اقتصاد، از عبارت «اقتصاد سياسى» استفاده شده است. البته اين عبارت سال ها پيش از وى نيز به كار مى رفته است. جالب است كه «اقتصاد سياسى» در ابتدا، به عنوان راه حلى سياسى به منظور به وجود آوردن ثروت بود. اين موضوع دقيقاً در عنوان كتاب آدام اسميت مطرح شده است. ملاحظه مى شود كه محتواى عبارت مذكور (و حتى عنوان كتاب) كه بعدها علم اقتصاد نام گرفت، چارچوبى تجويزى و دستورى دارد و قالبى اثباتى را نشان نمى دهد، در حالى كه عده زيادى بر اين نكته اصرار دارند كه علمى بودن اقتصاد در گرو اثباتى بودن آن است.

زير ساخت هاى اصلى اقتصاد سياسى پيش از آدام اسميت مرتبط با افكار فيزيوكرات ها است. توضيح اين ارتباط، پيوند علم اقتصاد با قوانين طبيعت را نيز روشن مى كند. (در اين جا، تنها به بخشى از انديشه فيزيوكرات ها مى پردازيم كه ارتباطى مستقيم با بحث حاضر دارد). اصولا عبارت «فيزيوكراسى» از ريشه اى يونانى استخراج شده كه به معناى «قانون طبيعت» است. اصل حاكم بر انديشه فيزيوكرات ها اين بود كه قوانينى كه بشر مى سازد، بايد با قوانين طبيعى هماهنگ باشد; به اين معنا كه اصول حاكم بر طبيعت به طور منظم و قانون مند حركت مى كند و بشر نيز بايد خود را با آن همساز نمايد. ريشه عقيده به قانون طبيعت به متفكران روم و يونان قديم مى رسد و در واقع، فيزيوكرات ها و به طور خاصى كنه در مورد آن به نوعى احياگرى دست زده اند.

عقيده به «قوانين طبيعت»، به ويژه در قرون 16 و 17 و پس از كشف قوانين فيزيكى جديد توسط نيوتن و ديگران، بسيار مستحكم تر گرديد. آنان به اين نتيجه رسيدند كه چنان روابط هماهنگ و دقيقى بر تمام جهان فيزيكى حاكم است كه مى توان حتى ارتباط كمّى آن ها را به طور كامل، مشخص نمود. به خصوص پس از كشف نيوتن، روابط دقيق ميان كميّت هاى فيزيكى نام «قانون» به خود گرفت. از ميان اين قوانين، مى توان به «قانون جاذبه» نيوتن و «قانون گازها» از بويل اشاره كرد. پس از تدوين علوم اجتماعى و جدايى آن ها از فلسفه، در ارتباط با آن ها، قوانين طبيعت نيز مطرح گرديد. اين موضوع ابتدا در ارتباط با جامعه شناسى، بعدها روان شناسى و سپس اقتصاد نيز گسترش پيدا كرد و حتى سال ها پس از آن كه «قانون كوانتم» مبانى قطعيت و حتميت قوانين طبيعت را نيز زير سؤال برد، همچنان تأثير آن بر اقتصاد و ساير علوم اجتماعى ادامه يافت.

قطعيت قوانين طبيعت سيطره خود را با جزميت خاصى بر اقتصاد سياسى يا علم اقتصاد نيز حاكم ساخت. علاوه بر فرانسيس كنه، كه مبلّغ و حامى قوانين طبيعت در اقتصاد بود، آدام اسميت (پدر علم اقتصاد) نيز به پيروى از آن و اِعمال قوانين مذكور ادامه داد. وى در بخشى از كتاب مشهور خود، حتى بين دو نوع قيمت تفاوت مى گذارد كه اين نشان مى دهد در اين تقسيم بندى نيز تحت تأثير قوانين طبيعت بوده است، به اين صورت كه او قيمت واقعى را از قيمت طبيعى جدا مى كند. منظور از «قيمت طبيعى» قيمتى است كه حقيقتاً كالا ارزش آن را داشته باشد. بخشى از كلام آدام اسميت در مورد قيمت كالاها چنين است: «در هر جامعه و يا ناحيه اى، براى كاربرد سرمايه و نيروى كار نرخ عادى دستمزد و سود وجود دارد قسمتى از اين نرخ طبيعتاً به وسيله شرايط عموم جامعه تعيين مى شود و قسمتى هم با ماهيت ويژه هر شغل مشخص مى گردد. زمانى كه قيمت كالا درست برابر با اجاره زمين، دستمزد كارگر و سود سرمايه باشد و كم تر يا بيش تر از اين مقدار نباشد، در آن صورت، مى توان آن را قيمت طبيعى ناميد. در چنين موردى، كالا دقيقاً به قيمتى فروش مى رود كه مى ارزد... .» در جايى ديگر، او تصريح مى كند كه قيمت بازار ممكن است كم تر و يا بيش تر از قيمت طبيعى باشد و گاهى هم با آن برابر مى شود. وى سپس تأكيد مى كند كه تعديل عرضه و تقاضا و چارچوب رقابتى بازار به گونه اى پيش مى روند كه سرانجام به طور خودكار قيمت طبيعى حاصل مى گردد.

آدام اسميت روند حصول بازار به قيمت طبيعى را به گونه اى ترسيم مى كند كه گويى قيمت هاى بازار همانند داشتن يك نيرو (چون قانون جاذبه) به سوى قيمت طبيعى كشيده مى شوند. در جايى ديگر، اشاره مى كند كه مقدار كالايى كه به بازار عرضه مى شود طبيعتاً بايد مناسب با تقاضاى مؤثر باشد. اگر زمانى عرضه مازاد بر تقاضا باشد، برخى از عوامل سازنده قيمت پايين تر از نرخ طبيعى مى روند. در جاى ديگرى، به طور صريح، همانندى قانون اقتصادى را با قانون جاذبه عمومى نيوتن بيان مى كند. آدام اسميت در بخشى ديگر، در اين زمينه مى نويسد: «قيمت طبيعى مثل ثقل و نقطه گرانيكا است كه قيمت هاى ديگر پيوسته به سوى آن كشيده مى شوند ... اما با اين كه قيمت دو كالا پيوسته به مركز ثقل قيمت - يعنى، قيمت طبيعى - نزديك مى شود، گاهى اتفاقات خاص، گاهى علل طبيعى و گاهى مقررات ويژه دولت ممكن است قيمت بازار را بالاتر (و يا پايين تر) از قيمت طبيعى نگاه دارد ... اما اين قيمت ها دايم به سوى آن كشيده مى شوند.» شومپيتر، اقتصاددان مشهور، پس از اشاره به اين بيان آدام اسميت، تصريح مى كند كه «اين امر يك مثال كاملى از قانون طبيعى است.»

علاوه بر آدام اسميت، ساير صاحب نظران اقتصاد كلاسيك نيز به روند مذكور عقيده داشته اند. ريكاردو (1772 - 1823) اقتصاددان مشهور ديگر كلاسيك، تصريح مى كند تا زمانى كه علل تصادفى وجود نداشته باشد بر قيمت طبيعى و كالا حاكم نگردد، كالاى موردنظر قدرت خريد واقعى خود را داراست. از بررسى اين مطالب و موارد مشابه، به طور روشن، شواهد قابل مقايسه بسيارى بين اين تصور از علم اقتصاد و مكانيك نيوتونى به دست مى آيد. و آن ها دنبال استخراج يك سلسله قوانين اقتصادى هستند كه با قوانين فيزيكى، همانندى كافى داشته باشند. وجود زمينه هاى انسان گرايى، به ويژه پس از عصر نوزايى نيز كمك ديگرى به حركت خاص تكامل علم اقتصاد مى نمود. طبق اين ديدگاه، خود انسان تمام جوانب كمال و بلوغ خود را درك نموده و نياز به هيچ دستورالعمل ديگرى غير از درك خود و قضاوت خود ندارد. اين مسأله دست كم با عقيده عدم دخالت دولت، به خصوص در مسائل اقتصادى - و به شكل ديگرى، در استحكام قوانين طبيعت در ارتباط بود.

در هر حال، فضايى كه فكر آدام اسميت و اقتصاد سياسى در آن شكل گرفت، داراى زمينه هاى خاصى بود: از يك سو، اوجِ پيشرفت هاى عجيب علم فيزيك و از سوى ديگر، فراهم آمدن نوعى تقدّس براى قوانين طبيعت مطرح بود كه همين مسأله شرافت و تقدّس علم را نيز به همراه داشت. دست كم، مى توان گفت كه حاكميت قوانين طبيعت بر تفكر بشر، هيچ زمانى به اندازه قرن 18 نبوده است. اين حاكميت به گونه اى بود كه «قوانين طبيعى» به معيارى براى سنجش درست بودن و خوب بودن و حتى خاص بودن همه چيز تبديل گرديده بود، به نحوى كه هر چه شريف بود، طبيعى هم بود و هر چه غيرطبيعى بود بى ارزش تلقّى مى شد. از سوى ديگر، موفقيت و حاكميت فيزيك نيوتونى نيز اين باور را ايجاد كرده بود كه در هستى، يك نظم پايدار وجود دارد; در وجود انسان نيز، كه عنصر كوچكى از كلّ هستى است، قهراً بايد چنين نظمى حاكم باشد. بنابراين، جوامع انسانى و معارف و انديشه هاى مربوط به آن نيز بايد چنين باشد. علاوه بر آن، در ضمن درك و تصور خاصى از وضع طبيعى و يا وضع طبيعت (state of ature) نيز در آستانه قرن 18 جا افتاده بود. تصور مزبور، كه به ويژه بر افكار آدام اسميت نيز مؤثر بود، بيش تر بر مبناى تراوشات فكرى ثامس هابز بود كه انسان هاى منهاى تمدن و قانون را گرگ هايى تلقّى مى كرد كه خودخواه بودند و تنها بر اساس منافع شخصى خود تلاش مى كردند.

در انديشه وضع طبيعى آدام اسميت، انسان ها براى كسب منافع شخصى تلاش مى كردند، انگيزه ديگرى بر آن ها حاكم نبود و خواست، تمايل و حفظ عقلانيت فردى محرّك اصلى به حساب مى آيد. آدام اسميت تصريح مى كرد كه: «هر كس پيشنهاد معامله اى را به ديگرى مى كند منظورش اين است كه آن چيزى كه تو دارى و من خواهان آن هستم، به من بده و در مقابل، چيزى كه من دارم از آن تو باشد... حس خيرخواهى و بشردوستى قصاب و نانوا نيست كه غذاى ما را تأمين مى كند، بلكه توجه آنها به نفع خوشان است كه موجب اين كارمى شود. ما ازصفات انسانى آنان سخن نمى گوييم، بلكه سخن از خودخواهى آنان است. هيچ كس به طور كلى، متكى بر حس خيرخواهى همشهريان خود نيست ... .»

همان گونه كه اشاره شد چون آدام اسميت و ساير كلاسيك ها مالكيت شخصى را نتيجه كار مى دانند، آن را طبيعى و مشروع تلقّى مى كنند و به عكس روسو، خواهان حفظ مالكيت خصوصى و تقويت آن هستند. در نتيجه، در آستانه قرن 18 و با تلاش آدام اسميت و بهره بردارى از مجموعه افكار و انديشه هاى پيشين و تحكيم قوانين طبيعت و مبناى خاص وضع طبيعى و پايه هاى ذرّه گرايى، مبانى اقتصاد سياسى داراى قالبى فردگرايانه، مبتنى بر نوعى منافع شخصى به همراه نوعى حتميت و جزميت و مرتبط با درك مصالح انسانى توسط خود وى، تدوين گرديد. به عبارت ديگر، از نظر محتوا، نوعى انديشه خاصى حاكم گرديد كه داراى تقدّس بود. در ادامه، به تكميل اين مسأله در ارتباط با روش آن پرداخته مى شود كه با حاكميت اثبات گرايى نيز همراه بوده است.

 

تبیان





[ پنج شنبه 29 اردیبهشت 1390  ] [ 8:20 PM ] [ حمیدرضا نوری ] [ نظرات(0) ]