جهاد چيست و مجاهد اقتصادی کيست؟
وقتي سخن از چيستي واژه ي از واژه ها بميان مي آيد، لازم است به حوزه ي استعمال اين واژه توجه بخرج داده شده و بعد باتوجه به حوزهي استعمال آن واژه، به تشريح معني آن پرداخت. عدم توجه به حوزهي استعمال هر واژه، شنونده را بخطاي فاحش و غير قابل جبران سوق ميدهد.
جهت پرهيز ازگرفتارآمدن به آن خطاي غيرقابل جبران درمورد واژه و عنوان«جهاد» لازم است بدانيم که واژه و عنوان«جهاد» درچهار حوزه، کاربرد دارد و مورد استعمال قرار ميگيرد که به ترتيب زير توضيح داده ميشود:
الف- عرف عام: منظور از عرف در اين جا تمامي عرب زباناني است که زبان عرب، زبان مادري آنها ميباشد، قطع نظر از وابستگيهاي ديني و مذهبي آنان.
ب- عرف خاص: منظور از عرف خاص در اينجا (درمورد جهاد) پيروان دين و مذهب ويژهي ميباشد که واژهي مورد نظر، در متون تعليمات ديني آنها مورد استعمال قرارگرفته است.
ج- اهل فن خاص: منظور از «اهل فن خاص» در اينجا «در مورد جهاد» کساني ميباشند که در تحليل متون دين خاص، خبره و اهل نظر هستند.
د- شارع: منظور از اين عنوان در اينجا، فرستنده و آورندهي ديني ميباشد که واژه موردنظر را در متون مدون آن دين، بکارگرفته و استعمال کردهاند.
باتوجه به توضيح فوق، برميگرديم به اصل مطلب و ميگوئيم: عنوان«جهاد» از ريشهي «جهد» است و در عرف عرب زبانان، شارع، دانشمندان تفسير و فقه، بمعني«تلاش وکوشش» جهت بدست آوردن چيزي را گويند، چنانچه صاحب المنجد در زير مادهي «جهد» چنين نوشته است: الجهد، السعي، المحاوله(جهد بمعني تلاش و جهد کردن است) بنابراين در نفس مفهوم جهاد هيچگونه تقدسي نهفته نميباشد.
دريک متن شرعي، به کاروزار جنگي کساني که امام حسين (ع) را مظلومانه به شهادت رسانيدند، واژهي «جهاد» اتلاق شده است. آن متن بدين قراراست: اللهم العن العصابة التي جاهدت الحسين(ع)( مفاتيح الجنان، زيارت عاشورا) خدايا! جماعتي را از رحمت خويش دورساز که به جهاد با حسين(ع) پرداختند، بدون شک عمل کساني که امام حسين را به شهادت رسانيدند، از هيچگونه ارزش و تقدس برخوردار نيست. به اين ترتيب ديده ميشود که واژه «جهاد» در عرف عرب زبانان و شارع به يک معني بکاررفته است.
درقرآن کريم، واژهي جهاد به دوصورت، مورد استفاده قرار گرفته است. گاهي، واژهي متخذ از ماده-ي «جهد» با پسوند«في سبيل الله» استعمال شده است، مثل اين آيه که در توصيف مؤمنان واقعي پرداخته و ميفرمايد: يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم(5-54) مؤمنان واقعي کساني هستند که در راه خدا به تلاش مي-پردازند و از سرزنش ملامت گران هراسي بخود راه نميدهند.
اين درحالي است که گاهي واژهي «جهاد» بدون پسوند «في سبيل الله» بکار رفته است، مثل اين آيه: من جاهد فانمايجاهد لنفسه(29-6) هرکس تلاش ميورزد در نتيجه به نفع خويش تلاش مينمايد.
جمع بين اين دو عبارت، آن است که موارد مطلق و بدون قيد را بر موارد مقيد حمل کنيم و«جهاد مقدس» همان تلاشي را بدانيم که بستر خدائي، رنگ الهي و ابزار خدائي داشته باشد.
با اين حال مسلمانان به عنوان پيروان يک دين از عنوان«جهاد» جنگ مقدس را درمييابند. چنانچه نويسندهي کتاب فرهنگ بندر ريگي، عنوان«جهاد» را چنين معني کرده است: «الجهاد، پيکار در راه خدا و دين».
ازجانب ديگر، فقهاء، واژه-ي «جهاد» را معادل« قتال» يعني مبارزهي مسلحانه گرفتهاند، به اين خاطر بعض آنها مبارزهي مسلحانه و مسايل مربوط به آن را«کتاب الجهاد» عنوان دادهاند، مثل مرحوم شهيدين درکتاب لمعه و شرح آن، و بعض ديگر، ترجيح دادهاند که عنوان آن را« قتال» بگذارند. هويداست که منظور آنها از«کتاب القتال» همان مبارزهي مسلحانه درجهت دفاع از آزادي و دست آورد انسان ميباشد، نه چيزي ديگر.
هدف ازاين تفکيک و دستهبندي آن است که دريابيم واژهي«جهاد» درهمه جا به يک معني استعمال نميشود و تمامي استعمالکنندگان مقصد واحدي را از آن منظور نميدارند. بدين جهت لازم است، وقتي با واژه و عنوان«جهاد» مواجه ميشويم، قبل از دريافت پيام اين عنوان، فرد يا افراد استعمالکنندهي آن را بشناسيم، تا از عنوان مذکور معني مشخص مورد استعمالکننده را دريافته، از افتادن در کج راهه، مصون باشيم.
سخن آخر اينکه، وقتي ما سخن از«جهاد» بميان ميآوريم، معني لغوي آن را با قيد«في سبيل الله» مد نظرداريم که به اين ترتيب، منظورما از عنوان«جهاد» تمامي تلاشها و کوششهايي را شامل ميگردد که افراد و مجموعههاي انساني در جهت تکامل نفساني و اجتماعي خويش انجام ميدهند و «جهاد» بمعني مبارزهي مسلحانه، درجهت دفاع از آزادي و دست آورد انسان، گوشهي بسيار ناچيزي از آن کوششها و تلاشهاي عام و فراگير را بخود اختصاص مي-دهد.
از اين منظر است، وقتي که ما سخن از«مجاهد» به ميان ميآوريم و به تحليل آن ميپردازيم، اين عنوان، فرد نيروی انتظامی را در برميگيرد که از صبح تا به شب و از شب تا به صبح، درجهت اجراي قانون و جلوگيري از تخلفات قانوني، تلاش بدون وقفه انجام ميدهد، وهم چنين شامل آن دانشمندي ميشود.که شبانه روزي، جهت کشف و استخدام قواي طبيعت، براي بهروزي، مردم ميتپد. در چشمانداز ما، هم آن فرد نيروی انتظامی و هم آن دانشمند، مجاهد است و تلاشش«جهاد» با اين تعريف و تصوير از جهاد است که رنگ قلم دانشمندان متعهد به سرنوشت انسان و مفيد به زندگي مردم، بر خون شهيداني که به دفاع از آزادي و دست آورد انسان، جان باختهاند، برتري مييابد.
مناسبت جهاد و حيات انساني:
خداوند، انسان را از زمين آفريده(منها خلقناکم) و پايان حياتش نيز بازگشت به همين زمين است(وفيهانعيدکم 20،55) منشأ آفرينش تمامي انسانها- بدون استثناء- از زمين و آفرينش همه، يکسان و مطابق قوانين و ضوابط مشخصي صورت ميگيرد. و اما زماني که افراد انسان، به زمين برگردانده ميشوند، همه از وضعيت يکساني برخوردار نيستند. بعض آدمي زادگان به هنگام بازگشت به زمين وضعيت برتر از فرشته بخود کسب مينمايند و بسياري از آدمي زادگان، در وضعيت فروتر از حيوانات قرار ميگيرند. به همين خاطر است که بعضي آدمي زادگان به هنگام بازگشت به زمين، اينگونه موردخطاب قرار ميگيرندکه: يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربک راضية مرضية فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي(89،28)
اي جان به آرامش دست يافته! به سمت پروردگارت، در وضعيتي رجعت نما که هم خودت از اين بازگشت راضي ميباشي و هم بازگشتت بگونهاي است که مورد پسند خداوند قرار دارد، پس در جمع بندگانم داخل شو و در بهشتم درآي.
بسياري از آدميان به هنگام بازگشت به زمين، با اين خطاب روبرو ميشوند: ان الذين تتوفيهم الملائکة ظالمي انفسهم قالوافيم کنتم(4،97) آنهاي را که فرشتهها جانهايشان را درحالي گرفتند که ستمگر بودند و از آنها پرسيدند، درکدام وضعيتي قرارداشتيد؟
حال پرسش اينجاست که مبنا و علت اين دوگونه بازگشت چيست و کدام است؟ مبناي اين دوگونه بازگشت برخورداري انسان از يکي از دو وضعيتي است که در لسان متون ديني به«اقعاد» و «جهاد» تعبير ميشود. «اقعاد» يعني« زمين گيري» و «جهاد» يعني «تلاشگري و تپندگي». «جهاد در نقطه مقابل «اقعاد» قراردارد و حامل بار تقدس نميباشد. محتواي ارزشي يا غيرارزشي «جهاد» را نوع پسوند آن تعيين مينمايد. «جها في سبيل الله» مقدس است و ارزشمند در حاليکه «جهاد في سبيل الطاغوت» نکوهيده است و غيرارزشمند.
افراد در بدو تولد خويش، استعداد محض داراست. او ميتواند به اعلي عليين پرواز کند، هم چناني که مستعد افتادن به اسفل السافلين ميباشد. هرگاه فرد انساني براي حاکميت پندار نيک،کردار نيک، رفتار نيک و گفتار نيک، در زندگي خويش«تلاشگري و تپندگي»پيشه، نمود، استعدادهاي ملکوتياش به فعليت ميرسد و در بازگشت خويش به زمين به اعلي عليين پرواز مينمايد و هرگاه در زندگي خويش در رابطه با مقولههاي پندارنيک،کردارنيک، رفتارنيک و گفتار نيک، حالت «اقعاد» و زمينگيرانه عمل نمود، استعدادهاي پست و حيوانياش به فعليت ميرسد و در هنگام بازگشت به زمين، به اسفل السافلين سقوط مينمايد.
بنا بر توضيح ارائه شده، هر فرد انساني، در طول حيات خويش، از يکي از دو حالت «اقعاد» و «جهاد» در رابطه با مقولههاي نيک پنداري، نيک کرداري، نيک رفتاري و نيک گفتاري، خالي نيست. برخورد زمينگرانه با مقولههاي يادشده، فرد آدمي زاد را به سقوط مواجه مينمايد، در حاليکه برخورد تلاشگرانه با مقولههاي مذکور، افراد انساني را به اوج ارتقا ميدهد. به اين ترتيب، بازگشت پيروزمندانه و سعادتمندانهي آدمي زاد به زمين، در گرو« مجاهد » بودن وي قرار دارد و تنها راه و ابزار رهائي از سقوط به «اسفل السافلين » مجاهدانه زيستن است و بس.
قرآن کريم در هنگام امتيازدهي، « مجاهدين » را در نقطه مقابل «قاعدين » قرار ميدهد و ميفرمايد : لايستوي القاعدون من المؤمنين غير اولي الضرر و المجاهدون في سبيل الله باموالهم و انفسهم فضل الله المجاهدين باموالهم و انفسهم علي القاعدين درجه وکلا وعدالله الحسني و فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجراًعظيما درجات منه و مغفره و رحمه و کان الله غفوراً رحيماً ( 4-95_96)
مؤمنان غيرفعالي که متقبل خسارت نميشوند و مؤمنان فعالي که در راه خدا با صرف مال و بذل جان خويش تلاش ميورزند، در پيشگاه خداوند، در يک مرتبه قرار ندارند، زيرا، خداوند، فعالاني را که با صرف مال و بذل جان، تلاش مينمايند، بر غيرفعالان، بدرجهاي برتري داده و در کل، خداوند، به مؤمنان وعدهي خوبي ميدهد ولي خداوند، مؤمنان فعال را در چهار مورد بر مؤمنان غيرفعال برتري داده است:
1. پاداش بزرگ
2. مراتب و درجات بالا
3. مغفرت و پاک سازي از عوامل بسيار خطرناک
4. رحمت و بخشايش
نتيجه آنکه:
1) خداوند، به مؤمنان فعال و پرتلاش، پاداش بزرگ ميدهد که مؤمنان غيرفعال از دريافت چنين پاداشي، محروم ميباشند.
2) خداوند، مؤمنان فعال و پرتلاش را به مراتب و درجاتي ارتقاء ميدهد که دست مؤمنان غيرفعال از رسيدن به آن مراتب و درجات کوتاه ميباشد.
3) تغفير که نوع خاص از عمليهي ميکروبزدائي ميباشد، روي مؤمنان فعال و پرتلاش، اجرا ميگردد، در حاليکه مؤمنان غيرفعال از برخورداري از اجراي چنين برنامهاي، بيبهره ميباشند.
4) خداوند، رحمت خاص خويش را شامل حال مؤمنان فعال و پرتلاش مينمايد، در حاليکه مؤمنان غيرفعال از دريافت چنين رحمتي محروماند.
آوردن آيه فوق با توضيح بدان مناسبت است که در اصطلاح اداري برادران افغانی، عنواني بنام « تقاعد » وجود دارد، « تقاعد » عنوانيست که بر يک فرد مأمور، دولتي، زماني اتلاق ميشود که وي از وظيفه سبکدوش گشته، غيرفعال گردد، زماني که مأموري، غيرفعال شده، اداره را ترک ميگويد، به وي عنوان «متقاعد» داده ميشود و در فارسي، به وي « بازنشسته » ميگويند. بنابراين واژههاي « قعود»، «تقاعد» در ذات وجود خويش، مفهوم يک معني است و آن غيرفعال بودن موصوف، در حوزه و يا حوزههاي خاص، ميباشد. کسانيکه در حوزهي حاکميت بخشيدن پندار نيک، کردار نيک، گفتار نيک و رفتار نيک در مملکت وجود خويش و جامعهي خود « فعال » نيستند و نميتپند، متصف به صفت « قاعد» و « متقاعد » ميشوند و کسانيکه در آن حوزهها و به آن منظور ميتپند، و « فعال » ميباشند، متصف به صفت « مجاهد » ميشوند. پس بنابراين « جهاد في سبيل الله » نه يک حادثهي گذرا و مقطعي، بلکه گونهاي از زيستن و يک روند و جريان مستمر است.
مردههاي زنده نما:
در آموزشهاي ديني، از کسانيکه جهت حاکميت پندار نيک، کردار نيک و گفتار نيک، فعاليت ندارند و در آن زمينه غيرفعال ميباشند تعريف ويژه و عبرت آموزي بعمل آمده است و بر آن گونه انسانها، عنوان « ميت الاحياء» يعني « مردهي زنده نما » نهاده شده است.
گزارش شده است که روزي، علي «ع» بر فراز منبري به سخنراني مشغول بود که مردي از ميان جمعيت برخاست و گفت : يا علي ! در مورد مردهي زنده نما، براي ما سخن بگو و مارا در بارهي آن آگاه ساز.
قال علی«ع»: نعم ان الله بعث النبيين مبشرين و منذرين فصدقهم مصدقون و کذبهم مکذبون فيقاتلون من کذبهم بمن صدقهم فيظهرهم الله ثم يموت الرسل فتخلف خلوف
امام علی «ع» در پاسخ آن مرد فرمودند: بلي، خداوند، پيامبران اخطاردهنده و بشارتدهنده را در بين مردم فرستاد. تعدادی از مردم به تصديق پيامبران برخاستند و عدهاي هم تکذيبشان نمودند. پيامبران، به همکاري و معاضدت مصدقان، با تکذيب کنندهها جنگيدند و خداوند، پيروزي را نصيبشان فرمود. بعد از اين مرحله پيامبران فوت کردند و مؤمنان به جاي آنها ماندند ( و در رابطه با جهاد به منظور حاکميت قانون، به چند دسته تقسيم شدند: )
فمنهم منکر للمنکر بلسانه و قلبه، فذلک استکمل خصال الخير.
دستهاي از آنها با تخلفات قانوني، با دست، زبان و قلب خويش به مبارزه برخاستند. اين دسته، رفتار نيکو را تکميل کردند.
و منهم منکر للمنکر بلسانه و قلبه تارک له بيده فذلک خصلتان من خصال الخير تمسک بهما وضيع خصلة واحدة و هي اشرفها
و دستهي ديگري از بازماندهها، با زبان و قلب خويش، با تخلفات مبارزه کردند. آنها با اين کار خويش، به دو خصلت از خصلتهاي خير تمسک نمودند و يک خصلت مهم را ضايع نمودند.
و منهم منکر للمنکر بقلبه، تارک له بيده و لسانه فذلک ضيع شرف الخصلتين من الثلاث و تمسک بواحده
دستهي ديگر، در قلب خويش از تخلفات قانوني، ناراضي بودند اما عملا و زباناً با آن مخالفت نکردند و اين دسته، دو خصلت از سه خصلت خير را از دست دادند و به يک خصلت تمسک جستند.
ومنهم تارک له بلسانه و قلبه ويده فهوميت بين الاحياء (ميزان الحکمه ج 6 ص 276 )
دستهي ديگر، مخالفت زباني، قلبي و عملي را با تخلفات، ازدست دادند، اينگونه افراد مردهاند اما شکل و شمايل زندهها را دارند.
اين توضيح امام(ع) براين مطلب تأکيد دارد که حيات انساني بر سه پايه استوار است:
1) جهاد عملي.
2) جهاد زباني.
3) جهاد قلبي.
فرد و جمعی که مشغول جهاد سه گانه و يا يکي از آنها نميباشند، از حيات انساني بينصيب مي-باشند.
عرصههاي جهاد:
بنابر آموزشهاي، ديني، جهاد، دو عرصه دارد:
الف- وجود هر فرد از افراد انسان
ب- جامعهي انساني
هر فرد انساني، از زمانی که به اين عالم خاکي پا ميگذارد، مستعد پذيراي خصلتهاي شيطاني و شکوفانمودن آن در وجود خويش ميباشد، هم چناني که از استعداد پرورش دادن خصلتهاي متعالي انساني در وجود خويش، بهره-مند است. مطابق ادبيات ديني جان آدمي زاد عرصهي نزاع و کشمکش دو نيروي «عقل» و «جهل» است. هريک از «عقل » و «جهل» سپاهياني دارد که با استفاده از آن سربازان، ميکوشد، عرصهي وجود آدمي زاد را فرا چنگ آورده، بر آن حکم روايي نموده قواي مخالف را از مملکت وجود آدمي زاد، بيرون براند و يا بسيار ضعيف سازد.
در تسلط و شکوفايي هريک از «عقل» و «جهل» در وجود آدمي زاد، تصميم و تلاش وي به نفع هريک از آن دو نيرو بسيار حياتي ميباشد و آدمي زاد، به نفع هريک از دو نيرو تصميم گرفته عمل مينمايد، درحقيقت سرنوشت خويش را رقم ميزند و جايگاه خويش را در هنگام بازگشت به زمين، تعيين و فراهم ميآورد.
ازجانب ديگر،حيات آدمي زاده در کره خاکي، شکل و حالت جمعي دارد و با تشريک مساعي جمعي، زندگي جمعي شکل گرفته امکان دوام مييابد. از جانب سوم، سيما و کيفيت حيات تابع قرارداد و مقرراتي ميباشد که به هر اندازه که اين مقررات عاقلانه و کمال جويانه تنظيم شود، به تامين نيازمنديهاي فرد و جمع، مفيدتر واقع ميشود. تخلف از مقررات معقول و کمال جويانه در ذات خويش مقابله با حاکميت «عقل» و ضررش برجان و جامعه انساني است بدين جهت، آدمي زادگان موظفاند تا در برنامه حاکميت «عقل» برجان و جامعه خويش، با عوامل مخالف، تلاش جدي و پيگيري بنمايد.
تجاوز بر جامعه و سلب آزادي از افرادش و تسلط بر دست آوردهايش، يک پديده شناخته شده در حيات جوامع انساني ميباشد. تلاش براي حفظ آزادي و دست آوردهاي خويش درکيفيت رقم خوردن سرنوشت آدمي زاد، در هنگام بازگشت به زمين، بسيار مؤثر و تعيين کننده ميباشد.
اقسام جهاد:
با توجه به عرصههاي که عمليهي جهاد در آنها صورت ميگيرد، جهاد اقسامي دارد که به شکل زير دسته بندي و تبيين ميشود:
1) جهاد اکبر: مراد از اين عنوان تلاش جدي است جهت به حاکميت رساندن «عقل» و نيروهايش بر وجود آدمي زاد.
2) جهاد اصغر: منظور از اين عنوان تلاش جدي آدمي زاد است در جهت دفاع از موجوديت، آزادي و دست آوردهاي جامعه، در برابر عوامل تهديدکننده از نوع انسان.
3) جهاد برتر: اين عنوان شامل آن نوع تلاش جدي آدمي زاد ميشود که جهت اجراي مقررات اجتماعي ممانعت از قانون شکني، صورت ميگيرد. نام ديگر اين جهاد«امربه معروف و نهي از منکر»است.
ويژگيهاي امر جهاد چيست؟
جهاد به معناي کوشش تمام و همه جانبه براي رسيدن به هدف است و در منطق اسلامي به کار بردن نهايت جهد و کوشش در راه خدا براي نجات خلق خدا از ظلمها و اسارتها و استقرار خداپرستي و تسلط نظام عادل اجتماعي بر زندگي انسانهاست که در بسياري از موارد با فداکاري و جانبازي همراه است. از آنجايي که هرگونه مبارزه اي با دشمن نياز به هزينههايي دارد که بايد از سوي مسلمانان تأمين گردد، لذا بخشي از جهاد در اسلام جهاد با اموال است.
لازم به ذکر است که جهاد به معني جنگ و نبرد مسلحانه نيست بلکه هر نوع تلاش و کوشش در پيشبرد اهداف مقدس الهي را شامل ميگردد. به اين ترتيب علاوه بر نبردهاي دفاعي و گاهي تهاجمي، مبارزات علمي، منطقي، اقتصادي و فرهنگي و سياسي را نيز شامل ميگردد.
به طور کلي اسلام در سه مورد توسل به قدرت نظامي را جايز ميشمارد:
- محو آثار شرک و بت پرستي، چرا که بت پرستي از نظر اسلام يک دين و آيين نيست بلکه يک انحراف و بيماري و اصولاً خرافه است.
- جهاد در برابر کساني که نقشه نابودي و حمله بر مسلمانان را مي کشند و يا قصد هجوم به بلاد آنان را دارند. که در اين صورت دستور جهاد دفاعي داده شده و آنگونه که در رسالههاي عمليه حکم آن ذکر گرديده بر عموم مسلمانان واجب ميباشد.
- براي کسب آزادي در تبليغ دين، زيرا هر آيين بر حقي بايد بطور آزاد و به صورت منطقي خود را معرفي کند و اگر کساني مانع گردند، با توسل به زور بايد اين حق را بدست آورد. از اين جهاد به جهاد ابتدايي و آزادي بخش نيز تعبير ميگردد.
جهاد با همه اهميتي که در اسلام دارد مشروط به شروطي است:
شرط اول ـ جهادي که به منظور گسترش پيام و دعوت اسلامي در بين ملل غيرمسلمان صورت ميگيرد، مشروط به اين است که ولي امر مسلمين (پيامبر يا امام معصوم) بدان امر کند و تا زماني که چنين رهبري وجود نداشته باشد، واجب نيست.
شرط دوم ـ احتمال تأثير و دستيابي به نتيجه مطلوب هر چند در دراز مدت وجود داشته باشد در غير اين صورت واجب نخواهد بود.
نکته قابل توجه اينکه در جهاد دفاعي چنين شروطي وجود ندارد و هر زمان که لازم بود بايد انجام گيرد. و حکم آن در فقه اسلامي چنين بيان گرديده است: اگر دشمن بر بلاد مسلمين و سرحدات آنان هجوم آورد و با اجانب نقشه تسلط بر بلاد مسلمين را چه به واسطه عمال خود از خارج و يا داخل و يا بدون واسطه داشته باشند، بر مسلمانان واجب است که به هر وسيله که امکان دارد (بذل جان و مال) از ممالک اسلامي دفاع کنند و اين امر نياز به اذن حاکم شرع ندارد.
اموري که بايد نصبالعين مجاهدان قرار گيرد عبارتند از:
روشنگري و دعوت به حق سپاهيان دشمن قبل از پيکار و نبرد ـ ذکر و ياد فراوان خدا ـ ثبات قدم و استقامت در ميدان نبرد ـ توجه به مسأله رهبري و اطاعت از دستورات او ـ پرهيز از پراکندگي و نزاع ـ پرهيز از هر گونه اعمال ابلهانه ـ پرهيز از ظلم و تعدي به ضعفاي دشمن مانند زنان و کودکان و پيران ـ تحريم فرار ـ وجود مجازات براي فراريان ـ پرهيز از قطع درختان و کشتن حيوانات و سوزاندن زراعتها و نيز سمي کردن آبها و خارج نشدن از موازين حق و عدالت ـ در صورت وجوب جهاد برهمگان، هيچ معافيتي براي فردي وجود ندارد، حتي بيماران و نابينايان. هر کس به اندازه توانش به هر طريق که ميتواند در اين امر مقدس شرکت کند.
علي "ع" ميفرمايد: "جهاد دري است از درهاي بهشت که خداوند براي دوستان ويژهاش گشوده... هر کس آن را کنار گذارد خداوند جامة ذلت را بر او پوشاند و دچار انسانهاي فرومايه گردد...
مجاهد اقتصادی کيست؟
کارآفرينان با شرايط گفته شده در جامعه امروزی ما میتوانند به عنوان پرچمدار اين جهاد اقتصادی باشند و بايد برای قبل از پيکار و نبرد اقتصادی امور فوق را نصبالعين کنند.
رزمندگان اسلام / گرد آوری: گروه اقتصاد سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/economy.html
منابع و مآخذ:
1. شناخت اسلام، شهيد بهشتي، ص440، مبحث حکومت ـ جهاد
2. تفسير نمونه، ج21، ص494
3. تفسير نمونه، ج4، ص82
4. سوره مبارکه بقره/آيه190/ تفسير نمونه، ج2، ص207
5. رساله امام خميني، مسأله 2826 و 2827، مسائل دفاع
6. تفسير نمونه، ج2، ص207
7. تاريخ غيبت کبري، محمدصدر. ص396-391
9. رساله امام خميني، مسأله 2826و2827
10. کافي، ج5، ص36
11. تفسير نمونه، ج7، ص196-194
12. وسايل الشيعه طبع سنگي، ج2، ص469، بنقل از تاريخ غيبت کبري، سيد محمد صدر، ص393