تباهی اقتصاد ریاضیاتی از درون؟
داغ ترین عنوان در ریاضیات، فیزیک و علومی این چنین «نظریه آشوب» است. این نظریه به جهت دلالت هایش نظریه ای تند به نظر می رسد اما هیچ کس آن را متهم به غیرریاضیاتی بودن نمی کند چون محاسبات پیچیده و نمودارهای پیشرفته کامپیوتری را در بر دارد و عملا در مرزهای دانش ریاضیات است.
با نگاهی عمیق تر می توان گفت نظریه آشوب واکنشی در برابر تلاش ها، سرمایه ها و امیدهایی است که برای دهه ها بر سر موضوعاتی گذاشته شد که در پی نفوذ کردن به لایه های عمیق تر اتمی و لایه های بیرونی تر کهکشان ها بود. نظریه آشوب تمرکز علمی را در پایان به جهان «میکروسکوپی ای» بازگرداند که برای همه ما آشنا است.
راست است که نظریه آشوب از رشته پست و مایوس کننده هواشناسی آغاز شد. چرا به نظر می رسد که برای تمام هواشناسان پیش بینی هوا غیرممکن است در حالی که آنها کامپیوترهای قدرتمندتر و اطلاعات بیشتری دارند؟ دو دهه پیش ادوارد لورنز، متخصص هواشناسی در دانشگاه ام آی تی با این کشف که حتی تغییری کوچک در آب و هوا می تواند تغییرات بعدی ویرانگر را موجب شود، به سمت نظریه آشوب کشیده شد. او با نامیدن آن به اثر پروانه ای قصد داشت
بگوید اگر یک پروانه پرهایش را در برزیل تکان دهد، همین می تواند موجب یک توفان در تگزاس شود. از آن پس این کشف که عوامل کوچک و غیرقابل پیش بینی می توانند موجب اثرات آشوبناک و حیرت آور شوند در دیگر حیطه های به ظاهر بی ارتباط علم توسعه یافت.
نتیجه در مورد آب و هوا و در مورد بسیاری دیگر جنبه های عالم، این است که اینها از اساس قابل پیش بینی نیستند، فارغ از اینکه چه مقدار اطلاعات در کامپیوترها روی هم انباشته شود. این فی الواقع «آشوب» نیست چون اثر پروانه ای بالاخره الگوهای علی را می پذیرد اگرچه همراه با پیچیدگی بسیار، اما حتی اگر این الگوها نیز شناخته شوند، چه کسی در جهان می تواند پر زدن یک پروانه را پیش بینی کند؟
نتیجه نظریه آشوب این نیست که جهان واقعی آشوبناک یا اساسا غیرقابل پیش بینی یا نامتعین است، بلکه یعنی در عمل بسیاری مسائل قابل پیش بینی نیستند و خصوصا ابزارهای ریاضی همچون حساب دیفرانسیل که سطوح صاف و تغییرات بی نهایت کوچک را مفروض می گیرند، در مواجهه با بخش بزرگی از جهان واقع خدشه می پذیرند.
نظریه آشوب وقتی در مورد اتفاقات انسانی همچون کارکرد بازار سرمایه به کار می رود، چالش های حتی بیشتری را موجب می شود. اینجا نظریه پردازان آشوب، مستقیما نظریه نئوکلاسیک بازار سرمایه که فرض می کند انتظارات بازار «عقلایی» است را به چالش می کشند. [نظریه نئوکلاسیک] نسبت به آینده خود را واقف نشان می دهد و بنابراین اگر همه قیمت های بازار سرمایه یا کالا، نماینده دانش کامل از آینده باشد، در این صورت الگوی قیمت های بازار سرمایه باید کاملا تصادفی و بی معنا باشد زیرا همه دانش بنیادی پس پشت آن، شناخته و در قیمت ها لحاظ شده است.
باور به اینکه بازار نسبت به آینده واقف است یا اینکه نسبت به هر «توزیع احتمالاتی» آینده دانش کامل دارد، با این فرض احمقانه همراه است که هر آنچه در بازار واقعی سرمایه رخ می دهد «تصادفی» است و این یعنی قیمت هیچ سرمایه ای ربطی به قیمت هر سرمایه دیگری در گذشته یا آینده ندارد، اما حقیقتی قاطع در تاریخ بشر این است که همه اتفاقات تاریخی به هم مربوطند، که الگوی علت و معلولی در همه اتفاقات بشری سرایت دارد، که کوچک ترین چیزها به هم مربوطند و هیچ چیز تصادفی نیست.
با توجه به اعتبار زیادی که نظریه پردازان آشوب داشتند، آنها کار زیادی در جهت تقبیح این فرضیات و ملامت تلاش هایی کردند که به دنبال محاسبات صرف آماری برای اتفاقات واقعی دنیای واقعی بودند؛ بنابراین نظریه پردازان آشوب مخالف فن آماری معمول «یکنواخت سازی» اطلاعات هستند که بر اساس آن مثلا متوسط داده های ماهانه را برای دوازده ماه به دست می آورند؛ اطلاعات مربوط به قیمت ها، تولید، اشتغال و غیره. در تلاش برای محدود کردن «عناصر تصادفی» ناهموار و جدا کردن آنها از الگوهای اقامه شده، متخصصان آمار به صورت غیر عمد اطلاعات کاملا واقعی که باید مورد آزمون قرار می گرفت را به دور می ریزند.
بنابراین نظریه آشوب نتایج ویرانگری برای اقتصاد ریاضیاتی دارد. چون اگر نظریه انتظارات عقلایی، منطبق بر جهان واقع نیست، وضعیت در مورد تعادل کل، استفاده از حساب دیفرانسیل در تعیین تغییرات بسیار کوچک، دانش کامل و همه آن ابزارهایی که نئوکلاسیک با زحمت فراهم کرده بود نیز به همین صورت است.
نئوکلاسیک ها برای مدتی طولانی دانش ریاضیاتی شان و استفاده از فنون پیشرفته محاسباتی شان را چماقی برای بی اعتبار کردن مکتب اتریشی کرده بودند؛ حال برخی یافته های پیشرفته ریاضیات ورق را برگردانده است و به صورت غیرعمد برخی از انتقادات اتریشی مبنی بر غیرواقع گرایی و اعوجاج اقتصاد نئوکلاسیک را تایید کرده است.
این بدان معنا نیست که همه ادعاهای فلسفی نظریه آشوب را باید یکجا پذیرفت، خصوصا ادعاهای برخی نظریه پردازان مبنی بر اینکه طبیعت نامتعین است، یا اینکه اتم ها یا مولکول ها «اراده های آزاد» دارند. تنها مکتب اتریش می تواند به نظریه پردازان آشوب درود فرستد که از درون، حمله ای مقدس به اقتصاد ریاضیاتی ارتدوکس کرده است.
موری روتبارد
مترجم: یاسر میرزایی
منبع: Making economic sense
روزنامه دنیای اقتصاد ( www.donya e eqtesad.com )