آموزه هاي شهادت:
شهيد عسگر يوسفي مياب
شهيدمعلم شهيدعسگريوسفي در پاييز سال 1338 در خانواده اي مذهبي در روستاي مياب، 45 كيلومتري مرند، ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي را در همان روستا و دوران راهنمايي و متوسطه را به علت شغل پدر به ترتيب در تهران و مرند سپري كرد.
پايان تحصيلات ايشان همراه با پيروزي انقلاب اسلامي ايران بود و ايشان نقش مهمي در دبيرستان و هدايت گروه هاي مبارز داشت.
پس از اتمام تحصيلاتش در مركز تربيت به زادگاه خود برگشت و به روستاييان خدمت نمود و چون دفاع از خاك و ناموس را يك وظيفه انساني، ديني و ملي مي دانست، عازم جبهه هاي جنگ گرديد.
پس از سه ماه حضور در جبهه مجروح شده و مجددا به همان شغل پيش ادامه داد.
در اسفندماه ۱۳۶۱ دوباره عازم جبهه گرديد و در منطقه شلمچه خرمشهر به نبرد با دشمن پرداخت.
در تاريخ۱۳۶۱/۱۲/۲۵ بر اثر اصابت تركش خمپاره و قطع پاي راست به پشت جبهه بازگشت و در تاريخ ۱۳۶۱/۱۲/۲۶ به شهادت رسيد.
فرازي از وصيت نامه شهيد
مومنان بايد در راه خدا با آنان كه حيات مادي دنيا را بر آخرت برگزيدند، جهاد كنند و هركس در راه جهاد خدا كشته شد يا فاتح گرديد زود باشد كه او را (بهشت ابدي) اجر عظيم دهيم.
برادرم به همكارانت از قول من بگو به روحانيت انتقاد نكنيد دم از مبارزه با امپرياليسم نزنيد اگر براستي مرد ميدان هستيد بفرماييد كه به خدا قسم امپرياليسم با تمام قدرتش در اينجا هست و در مقابل آن تجهيزاتي كه دارد هيچ نمي داند چه كار كند چون ما بالاترين قدرت ها را داريم و آن هم خداست، خداحافظ شما باد.
منبع:سايت سايت دانشگاه فرهنگيان
بسم ربّ الشّهداء والصّديقين
زندگينامه سردار شهيدحسين استادي مياب ازشهداي ترور
شهيدحسين استادي مياب فرزندمحمدابراهيم در اول مهرماه ۱۳۴۸در روستاي مياب ازتوابع شهرستان مرنداستان آذربايجانشرقي درخانواده اي متوسط چشم به جهان گشودكه پد ومادرش مذهب شيعه دوازده امامي ومتدين بودندكه هزينه ي زندگي خويش را ازراه انجام كار كشاورزي ودامداري تامين مي كردند حسين در دوران كودكي فردي جسور،بي باك،وباشهامت بودكه اين جسارت وشهامت حسين زبان زد همگان بودوتا آخرين لحظات زندگي شهيد همراه وي بود. حسن حامي مستضعفين بود ودرمسائل اجتماعي روستا دخالت داشت بطوري كه درچندمورد بخاطر گران كردن كرايه خودسرانه ماشينها واردعمل شدند وعوامل را به ميزمحاكمه كشاند.حسين درسال ۱۳۵۵درسن هفت سالگي پابه مدرسه مي گذارد وتحصيلات دوران ابتدايي رادر دبستان دولتي عنصري مياب(شهيديوسفي فعلي)ادامه مي دهد وبه علت مشكلات زندگي سال آخر دبستان را به صورت داوطلب آزادامتحان مي دهد وقبول ميشودشهيد باشروع قيام عليه رژيم طاغوت ايشان نيز درتظاهرات انقلابي شركت نموده تا اينكه انقلاب پيروزميشودحسين علاقه بسياربه اماموانقلاب داشت وهميشه در ايام الله دهه فجر خودش ازمرندپوستروعكسهاي انقلابي تهيه كرده ودرمراسم دهه ي فجر شركت مي كرد . حسين درسال ۱۳۶۴ دوره آموزش اعزام به جبهه بسيجي را به مدت يك ماه سپري نمود وبعد ازآن درسال ۱۳۶۵براي ياري رساندن به رزمندگان اسلام علزم جبهه ها گرديدازخصايص بارز ونمونه ي حسين اين بودكه نسبت به ضد انقلابيون خيلي حساس بود وهميشه ميگفت بايد ريشه اين بي غرت ها ووطن فروشها را خشكاند.شهيداستادي بصورت بسيجي درمنطقه ي شلمچه حضوري فعال داشت وبعدازآن به عضويت پاسدار افتخاري سپاه در آمدوبا اين افتخاردرمناطق عملياتي خرمشهر-جزيره مجنون – سردشت- بانه – وباختران درعملياتهاي گوناگون شركت نمود.شهيداستادي نسبت به پدر ومادرخويش بسيارمهربان بود وبه آنها احترام زيادي قائل بودهيچ وقت راضي نشدكه پدر ومادرش ازوي رنجيده خاطر شوند.
شهيداستادي دردي ماه سال۱۳۶۵درعمليات كربلاي چهارحضورداشته وبعدازآن درهمان ماه درعمليات كربلاي پنج درمنطقه شلمچه به عنوان مسئول آتشبار دوشيكا جوانمردانه جنگيد ومجروح گرديد وتنها بعدازچندروزاستراحت به جبهه برگشت درسال ۱۳۶۶ درمنطقه عملياتي ابوالفتح عراق درعمليات نصرهفت شركت نموده وبازمجروح گرديدولي اينبا حتي جهت مداوابه عقب برنگشت وتنهابه پانسمان سرپايي در اوژانش صحرائي كفايت نموده وبارديگر به كمك رزمندگان اسلام شتافت شهيداستادي بعدازآن درمنطقه ماووت عراق درعمليات بيت المقدس دو (۲) باعلاقه بسيارشركت نموده وپيروزمندانه با انجام عمليات به مرخصي آمد وبعد ازآن ايشان درعمليات بيت المقدس سه(۳)نيزشركت فعالانه نمود.شهيداستادي درهمه ي اين عملياتها درگردان شهيدچمران تيپ ذوالفقار لشكر۳۱عاشورابودند وفرماندهان وقت ايشان از اوبه عنوان بازوي قوي گردان خويش يادمي كردند.شهيداستادي باپايان يافتن جنگ تحميلي جهت انجام خدمت مقدس سربازي درارتش جمهوري اسلامي ايران ازسپاه استعفادادند وبعدازآن به خدمت زيرپرچم جمهوري اسلامي اعزام وبعداز اتمام خدمت سربازي ازسپاه پاسداران اعاده به خدمت شدند.ايشان درتاريخ ۷/۱/۶۸ اقدام به تشكيل زندگي نموده وازدواج كردندوحاصل اين ازدواج يك پسربنام هادي استادي مياب مي باشد.شهيداستادي درطول خدمت خويش صادقانه فعاليت نموده وهميشه تابع لبيك گويي فرمانهاي فرماندهي كل قوا بودند وروحيه ي بالاي فداكاري وايثارگري ايشان را هميشه به مناطق عملياتي مي كشاند.شهيدحسين استادي درارديبهشت ماه ۱۳۷۲همراه باتيپ هميشه پيروز امام زمان(عج)لشكر۳۱عاشورابه منطقه ي بانه اعزام شدندودر آنجابه عنوان جانشيني گروهان پياده مشغول بودند.درطول حضور حسين درآن منطقه ماموريت خود گروههاي ضدانقلاب خواب راحتي نداشتند تا اينكه درشب بيست ويكم فروردين سال۱۳۷۳ به هنگام ماموريت در اطراف محدوده حفاظتي خوددر كمين دشمن گرفتار شدهوبامقاومت سرسختانه خودوبه هلاكت رساندن تعدادهشت نفرازگروهك ازخدا بيخبر شربت شهادت را همراه باهمرزمش نوش جان نموده وجان به جان آفرين تسليم مينمايد لازم به توضيح است آقاي اكبرجعفرپورمياب ازهمرزمان ايشان درمناطق جنگي ميباشدكه درحال حاضردرتهران ساكن مي باشند وبرادرگرامي ايشان احمداستادي مياب نيز درزمان جنگ پاسداربودند وبه درجه جانبازي نائل آمده اندودرتهران مشغل بكارميباشند.روحش شاد وراهش پررهروباد منبع:گلهاي آسماني آلبوم آثارفرهنگي شهداوايثارگران آذربايجانشرقي
به نقل از مادر شهيد: گل بهار نجف زاده
زندگينامه عبدالرحمان رفتاري مياب
از جمله فعاليت هاي مذهبي عبدالرحمان رفتاري شركت او در هيئت متوسلين به حضرت ابوالفضل عباس (ع) بود .
شهيد عبدالرحمان رفتاري فرزند حسين وربابه ، در سال ۱۳۱۰در روستاي مياب مرند ، از توابع آذربايجان شرقي ، ديده به جهان گشود . تحصيلا ت خود را تا دوم ابتدايي در زادگاهش ادامه داد اما به دليل تنگي معيشت درس را نيمه كاره رها كرد وبه مشاغل آزاد روي آورد . مدتي به كار كشاورزي پرداخت ، سپس كار در آجر پزي را ترجيح داد.او سال ها بعد با شركت در كلاس هاي پيكار با بي سوادي تحصيلاتش را تا در يافت مدرك ششم ابتدايي دنبال كرد. رفتاري در۱۳۳۵ با فاطمه صغري كامياب ازدواج كرد كه حاصل آن شش فرزند به نام هاي صديغه ، مرضيه ، راضيه ، سلمان ، داريوش ومنيژه است . وي تا پيش از مهاجرت به تهران به كار زراعت وباغ داري در زادگاهش مشغول بود وپس از آنكه به همراه خانواده به تهران آمد ، در ۱۰ مهر ۱۳۴۶ در شركت واحد اتوبوس راني تهران وحومه استخدام شد وبا سمت توزيع كننده بليت در قسمت امور خطوط به فعاليت پرداخت . از جمله فعاليت هاي مذهبي عبدالرحمان رفتاري شركت او در هيئت متوسلين به حضرت ابوالفضل العباس (ع) بود كه توسط ميابي هاي مقيم تهران تشكيل شده بود ودر تهران فعاليت داشت . وي درسالهاي اوج گيري مبارزات مردمي عليه رژيم پهلوي ستمشاهي در تظاهرات وراهپيماييها حضور داشت . در ۱۵ اسفند ۱۳۶۶ موشكي به خيابان دكتر قريب و در نزديكي محل كار رفتاري اصابت كرد كه بر اثر آن ، او وعده اي از مردم بيگناه به شهادت رسيدند . پيكرش ر ا در قطعه۴۰ رديف ۱۵ بهشت زهرا به خاك سپردند . فرزندان شهيد :مرضيه ديپلمه و خانه دار ، سلمان داراي فوق ديپلم برق و شاغل در آژانس هواپيمايي ، داريوش دندانپزشك و منيژه داراي فوق ديپلم علوم پزشكي و خانه دار است. هم اكنون خانواده شهيد در خيابان استاد معين ، خيابان پور شمس تهران س***ت دارند . پدر ومادر شهيد هم از دنيا رفته اند. گفتني آخر اينكه صديقه اولين فرزند شهيد نيز فوت كرده است .ومرحومه فاطمه صغري كامياب همسرشهيد سال گذشته از دنيارفته اند روحشان شاد. منبع:كانون پايداري مجمع فرزندان شهيدشهرداري تهران
زنگينامه شهيد علي ضيايي مياب
|
شهيدي از
آذربايجان شرقي
شهرستان مرند روستاي مياب
|
نام: علي (زلفعلي)
|
نام خانوادگي: ضيايي مياب
|
نام پدر : عبّاس
|
نام مادر: فاطمه
|
شماره ملي :0041803671
|
شماره شناسنامه: 1556
|
تحصيلات : ابتدايي+ديپلم افتخاري ايثارگران
|
محل تحصيل :دبستان عنصري مياب
|
تاريخ تولد : 1342/9/1
|
محل تولد : مرند ،روستاي مياب
|
تاريخ شهادت :1363/8/6
|
محل شهادت : كردستان، پنجوين
|
يگان اعزام : ارتش جمهوري اسلامي ايران
|
علت شهادت :اصابت تركش
|
آخرين مسوليت در دوران دفاع مقدس :سرباز
|
نوع عضويت در دوران دفاع مقدس:وظيفه
|
گلزارشهداء: آذربايجانشرقي - مرند - گلزارشهداي مياب
|
آدرس : آذربايجان شرقي – شهرستان مرند – روستاي مياب – منزل ضيايي مياب
|
بسم الله الرحمن الرحيم
شهيد علي ضيايي فرزند عباس در مورخه دهم آذر ماه ۱۳۴۲ در روستاي مياب از توابع شهرستان مرند در يك خانواده مومن متدين و متعهد به اسلام و احكام و قرآن چشم به جهان گشود .شهيد ضيايي دوران كودكي خود را تا سن هفت سالگي در محيط پر از مهر و عاطفه خانواده پدري سپري نمود. پدر شهيد ضيايي وي را براي فراگيري علم و معرفت در دبستان دولتي عنصري مياب(شهيد يوسفي روستاي مياب مرند) ثبت نام نموده وتحصيلات خود را تا پنجم ابتدايي ادامه داده و به دليل داشتن مشكلات زندگي و عدم توانايي مالي مجبور به ترك تحصيل شدند .
بسم الله الرحمن الرحيم
شهيد علي ضيايي فرزند عباس در مورخه دهم آذر ماه۱۳۴۲ در روستاي مياب از توابع شهرستان مرند در يك خانواده مومن متدين و متعهد به اسلام و احكام و قرآن چشم به جهان گشود .
شهيد ضيايي دوران كودكي خود را تا سن هفت سالگي در محيط پر از مهر و عاطفه خانواده پدري سپري نمود. پدر شهيد ضيايي وي را براي فراگيري علم و معرفت در دبستان شهيد يوسفي روستاي مياب مرند ثبت نام نموده وتحصيلات خود را تا پنجم ابتدايي ادامه داده و به دليل داشتن مشكلات زندگي و عدم توانايي مالي مجبور به ترك تحصيل شدند .
با اوجگيري تظاهرات عليه رژيم طاغوت شهيد ضيايي نيز براي لبيك گويي به فرمان حضرت امام رحمه الله رهبركبير جمهوري اسلامي به جمع تظاهر كنندگان پيوسته و با شركت فعال خويش در تظاهرات خياباني و ديگر فعاليت هاي انقلابي دين خود را نسبت به انقلاب اسلامي ادا نمودند .
پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و با تاسيس هسته هاي مقاومت بسيج و انجمن اسلامي شهيد ضيايي در پايگاه مقاومت شهداي مياب ثبت نام نموده و به فعاليت پرداخته و همگام با ديگر برادران انقلابي پس از كار روزانه شبها را براي حفظ امنيت محل س***ت به پاسداري مي پرداخت .
شهيد ضيايي در دوران زندگي خويش علاقه ي وافري نسبت به اهل بيت عليهم السلام داشتند و در عذاداري ابا عبد الله الحسين عليه السلام و ديگر مراسمات و مجالس در مسجد محل فعاليت بسزايي داشت. و همچنين نسبت به نماز و روزه و ايام ماه مبارك رمضان علاقه فراواني در انجام واجبات و ترك محرمات داشته و در ميان مردم محل داراي اخلاق نيكو بوده است
شهيد ضيايي علاوه از اين فعاليت هاي مستمر مذهبي و انقلابي در اوقات فراغت خويش به ورزش فوتبال روي آورده تا ضمن كار روزانه بتواند روحيه اي با نشاط داشته باشد .
شهيد ضيايي در سال ۱۳۶۰ براي اخذ دفترچه آماده به خدمت به حوزه نظام وظيفه شهرستان مرند مراجعه و در مورخ ۱۳۶۰/۱۰/۱۸ به خدمت مقدس سربازي اعزام گرديد . اين شهيد بزرگوار در دوره اول براي گذراندن دوره آموزش نظامي به يكي از پادگان هاي ارتش جمهوري اسلامي ايران در تهران اعزام شد و موفق شد دوره آموزشي را در مدت سه ماه و در همان پادگان به پايان برساند .
پس از اتمام آموزش نظامي شهيد ضيايي جهت ادامه خدمت به تيپ ۸۸ زاهدان معرفي و به منطقه غرب كشور اعزام گرديد .
شهيد ضيايي در دوران خدمت خويش توانست در عمليات هاي مختلف از جمله پنجوين عراق ، كردستان ، سردشت شركت نموده و نهايتا در يكي از عمليات هاي پيروز مندانه در منطقه عملياتي كردستان (پنجوين)پس از مبارزه بي امان با دشمن در مورخه ۱۳۶۳/۸/۶ به درجه رفيع شهادت نائل آمده و به آرزوي ديرينه ي خويش دست يافت و به لقاء الله پيوست . پيكر مطهر شهيد ضيايي پس از انتقال به روستاي مياب مرند با حضور گسترده مردم شهيد پرور و حزب اللهي شهرستان مرند و اهالي روستاي مياب مرند تشييع گرديده و پس از اداي نماز بر پيكر مطهرش وي را در گلزار شهداي قبرستان عمومي روستاي مياب شهرستان مرند به جايگاه ابديش سپرده شد.ومردم در استقبال ازاين شهيد بزرگواربه صورت زير شعار ميدادند: اين گل پرپر زكجا آمده ازسفر كرب بلا آمده مرگ بر صدام ضد اسلام
روحش شاد و يادش پر رهرو باد
شهيد زين العابدين مسعودي(۱۳۷۷-۱۳۱۸)
شهيد زين العابدين مسعودي در روز پانزدهم فروردين ماه سال۱۳۱۸ درروستاي ميابشهرستان مرند استان آذربايجان شرقي ديده به جهان گشود.شهيد زين العابدين مسعودي درسال ۱۳۲۷ همزمان باتاسيس مدرسه دولتي درمدرسه دولتي عنصري مياب ثبت نام كرده وتا پايان دوره ي ابتدايي سال ۱۳۳۲ به ادامه تحصيل پرداخت ومعلم مربوطه ايشان مرحوم عزيز اقراري بوده است.وي دراولين روز شهريورماه سال ۱۳۷۷در جريان درگيري مسلحانه با عناصر گروهك هاي ضد انقلاب (سازمان منافقين) در بازار تهران بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد.شهيد مسعودي بازنشسته ارتش بود و در سال 77 در زمان دستگيري ضاربين ترور شهيد لاجوردي به شهادت رسيد.شهيد زين العابدين مسعودي در زمان شهادت 59 سال داشت و متاهل بود از اين شهيد پنج فرزند به يادگار مانده است.پيكر پاك اين شهيد در گلزار شهداي بهشت زهرا قطعه 24 به خاك سپرده شده است.
نام: فرشيد(حسين) نام خانوادگي: عليزاده میاب
تاريخ ولادت:1349 تاريخ شهادت:14/12/1365
خلاصه اي از زندگينامه شهيد بي مزار فرشيد عليزاده میاب :
محل شهادت: شلمچه مزار پاك شهيد: مفقودالاثر- یادمان یشت زهرا
شهيد عليزاده میاب در سال 1349 در تهران ديده به جهان گشود . دوران زندگي وي كوتاه اما پر بركت بود زيرا در عين حال كه اندامي كوچك و سني قليل داشت و از روحي بزرگ برخوردار بود ، خوئي آرام ، منشي بزرگ ، ادب ، تواضع به حيا ، تعهد و ايمان از ويژگي هاي بارز وي بود .
نسبت به اجتماع و دين احساس مسئوليت مي كرد و بر همين اساس در سن چهارده سالگي به بسيجيان پيوست و در آنجا به حفاظت و سيانت از انقلاب اسلامي مشغول گرديد و پس از ديدن دوره هاي لازم رزمي به جبهه كردستان عزيمت نمود تا با دشمنان انقلاب بستيزد پس از مراجعت و اقامتي كوتاه مجدد عازم جبهه هاي جنوب شد و پس از شركت در چند رشته عمليات دچار مسموميت شيميايي شدند كه توسط مزدوران بعثي كافر به كار گرفته شده بود و پس از بهبودي مجدد عازم رزمگاه حق عليه باطل در جنوب شد .
و سر انجام در مرحله آخر عمليات كربلاي پنج هنگامي كه براي شكستن محاصره يكي از گردانهاي لشگر سيد الشهداء ( ع ) وارد عمل شدند پس از پس از شكستن خط محاصره در كنار درياچه ماهي در حاليكه سلاح آر پي جي خود را به سوي دشمنان كافر هدف قرار داده بود مورد اصابت گلوله دژخيمان صدامي قرار گرفت و به فيض رفيع شهادت نائل گرديد .
شهيد عليزاده از كساني بود كه ره صد ساله را براي ديدار معشوق خويش يكروزه پيمود و رستگار شد .
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
متن مصاحبه با شهيد فرشيد عليزاده
من المؤمنين رجال صد قواما عاهد و الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظرو ما بد لوتبديلا
متن مصاحبه شهيد مفقود الجسد فرشيد ( حسين ) عليزاده كه چندي قبل از شهادت توسط هيئت خانواده شهداي خزانه بخارائي از ايشان به عمل آمده بود :
با سلام به پيشگاه حضرت مهدي ( عج ) و با سلام به نائب بر حقش امام امت و شما خانواده شهداء كه چشم و چراغ ملتيد ، البته من كوچكتر از آن هستم كه بتوانم پيام تعيين كننده اي را بدهم ، اما بر حسب وظيفه اي كه بر اين حقير محول كرده اند چند كلامي را خواهم گفت :
ميدانيد كه امام جنگ را مسئله اصلي ما مطرح نمودند و فرمودند در رأس امور قرار دارد و حقير نيز لازم دانستم پيامم در اين رابطه باشد ، بعد از انقلاب اسلاميمان ابر قدرت ها ديدند اگر اين انقلاب بخواهد همينگونه پيش برود مرز هاي ما را در خواهد نورديد و به زودي به جهان صادر شده و منافع آنها در جهان به خطر خواهد افتاد و در نتيجه وضع بسيار وخيمي را برايشان به وجود خواهد آورد ، بهمين دليل با متمسك قرار دادن بهانه اي واهي جنگ را بوسيله يكي از اياديشان يعني رژيم بعثي صدام بر عليه ما و انقلاب ما آغاز كردند و در حال حاضر پس از گذشت چند سال از شروع جنگ كه نيروها يدشمن از خاك ميهن اسلامي به عقب رانده شده و پيروزي هاي بزرگي نيز به دست آمده است ، دشمنان به دست و پا افتاده و براي عدم افتضاح بيشتر مسئله صلح را مطرح مي كنند و آنها بايد بدانند كه ما هيچوقت صلح ناشرافتمندانه را نخواهيم پذيرفت زيرا با ريخته شدن خون هاي شهداي عزيزي كه با ما بودند و در يكجا زندگي مي كرديم و دوستان ارزشمندي براي ما بودند مسئوليت ما شديدتر شده است و خون اين عزيزان بما اجازه پذيرفتن صلح ذلت بار را نخواهد داد و ما نيز مصمميم جنگ جنگ را تا پيروزي نهائي را ادامه دهيم و بايد بدانيم كه جنگ ما جنگ با يك دولت نيست بلكه با تمامي دولت هايي است كه منافعشان به خطر افتاده و آنها را واداشته تا بر عليه ما دست به دست هم دهند .
در پايان نيز پيامي نيز براي بسيجيها دارم و آن اينست كه هيچوقت پايگاه هاي مقاومت پشت جبهه و جبهه را خالي نكنند كه رزمنده هاي مستقر در جبهه و خانواده شهداء آنها را دست و بازوي امام مي دانند و ادامه دهنده راه و حافظ خون شهدائي را كه دادند مي دانند .
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
زندگی نامه شهید علی اصغرفلاح خانه سر
زندگينامه شهيد مفقودالاثر علي اصغر فلاح خانه سر فرزند: سلیمان و خانم لیلا رفعتی میاب
شهيد مفقودالاثر علي اصغر فلاح خانه سر فرزندسلیمان در سال ۱۳۴۵ در خانواده اي متوسط و مذهبي در شهرستان زرند کرمان به دنيا آمد. پدر وي از کارکنان زحمتکش ذوب آهن بودند که به صورت مأمور در جهاد سازندگي مشغول به کار شد شهيد علي اصغر فلاح خانه سر نيز به دليل اشتياق فراوان به حضرت امام خميني(ره) در طرح لبيک "يا خميني" به منطقه عملياتي اعزام و در کنار ساير همرزمانش به دفاع از کيان نظام اسلامي پرداخت و بالاخره در۲۲ فروردين ماه سال ۶۲در منطقه عملياتي به جمع ياران آسماني خود پيوست پيکر مطهر اين شهيد گرانقدر در منطقه عملياتي باقي ماند و نام وي به عنوان شهيد جاويدالاثر در تاريخ ثبت گرديد. راهش پر رهرو و يادش گرامي باد.
عقیق: لیلا رفعتی میاب مادر شهید علی اصغر فلاح است که ۳۱سال چشم به در دوخته تا خبری از فرزندش برسد. پسر ۱۷ سالهاش سال ۶۲رفت و دیگر نیامد. خانم رفعتی میگوید: «ای کاش فقط تکه استخوانی از او برایم بیاورند تا لااقل چشمم از راه برداشته شود
آخرین نامه شهید مفقودالاثر علی اصغرفلاح خانه سر به پدر ومادر وخانواده ودوستانش
بسم الله الرحمن الرحیم
وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ﴿۶۰﴾
و پروردگارتان فرمود مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم در حقيقت كسانى كه از پرستش من كبر مى ورزند به زودى خوار در دوزخ درمى آيند (۶۰(
بنام الله پاسدار خون شهدا
سلام بر رهبر انقلاب سلام برجماران سلام برامام خمینی سلام برشهیدان زنده سلام برمادر وپدر دلشکسته سلام بر رزمندگان اسلام وسلام بر فرمانده کل قوا ی اسلام حضرت مهدی(عج) وسلام بر برادرانم
امید وارم سلام گرم مرا از راه دور ولی باقلبی نزدیک سلام گرمی چون گرمی خورشید،سلام به وسعت خون شهدا سلامی به گرمی بوسهای مادر . امیدوارم سلام من،بنده وپسر عزیزتان را بپذیرید.پدر ومادرم امیدوارم حالتان خوب باشد مادرم نامه ای که فرستاده بودید بدست من رسید ومن خیلی خوشحال شدم به عیرضاجان بگید خیلی نامه ی خوبی نوشته بودوبه اوبگوییدکه چقدر خوشحال شدم وقتی شنیدم علیرضاقبول شده است ای برادرم بر ود درودوسلام فراوان، باری مادرجان عزیز آقا آمد وما را بیدار کردیک روزساعت 5/12بود که سر نماز جماعت بودیم ودعامی کردیم شما میدانید که همیشه باید دعا کنیم چون ((رسول گرامى اسلام صلى الله علیه وآله وسلم مىفرماید: دعا كردن برتر است از قرائت قرآن. «الدعاء افضل من قرائة القران» )) بالاخره ما داشتیم دعاءمیکردیم که ناگهان برگشتم به عقب نگاه کردم نگاهم به عزیز افتاد خیلی خیلی خوشحال شدم بعد ما آنروز رامرخصی گرفتیم وباعزیز رفتیم به توپخانه شب را آنجا ماندیم مادر نمی دانی چقدر عزیز جایش خوب است ما فردای آن روز از پیش عزیزآمدیم مادر جان ما باعزیز خیلی عکس انداختیم.
راستی مادر یک چیزهایی شنیدم شنیدم که شما گفتی اگر اسماعیل به جبهه نمی رفت اصغر هم نمی رفت این حرفت خیلی ناراحتم می کردمگر آنروز نبود که من داشتم میرفتم اسماعیل گفت:من فردا با هواپیما می آیم در صورتی که برعکس آن موضوعی که گفته بودی من بودم که اول رفتم بعد اسماعیل باشما آمده بود بگذریم درضمن به رضا حسن زاده – حسن عبدالله زاده وابراهیم بگوییدکه اصغرسلام مخصوص داردولی چون وقت نیست نتواتنستم برایش نامه بنویسم مرا میبخشدوبه انهابگویید نامه بنویسد ودعا کندتاماپیروز شویم درضمن علیرضا برادرعزیزم امیدوارم که ان شا ا... روز بروز بتوانی فرهنگ فارسی خودرا قوی ترکنی ونامه های خیلی خیلی بهتر ازاین بنویسی چون نامه ات خیلی خوب بود احسن برتو ای برادرم در ضمن ازطرف من از صورت وروی عباس وحسین راببوسید مادرما از هچ چیز نگران نیستم نگرانی ما فقط این نامه ها ودوری شماهاست نامه را باید همین طوری بنویسم از شما خواهش می کنم نامه هایی که برای شما فرستادم آتش نزنید اگر مرادوست دارید در ضمن به آقابگوئید آقا ناراحت نباش ما برمیگردیم شنیدم مریض هست مادر جان برایم بنویسید که آقا حلش چطور است ان شا ا... که هیچ نگرانی نیست فقط برای همین هم که شده علیرضا برایم بنویسدکه کسالت ومریضی آقا چی هست من خیلی ناراحت هستم پدر جان من خیلی دلم برایتان تنگ شده ولی من برمیگردم ودرضمن به دادمندی آجولو بگو که حریز خیلی تعریف می کند اکبر بایک دست فرمان یعنی بایک دست وبادست دیگرمشت گره کرده ورمز پیروزی پیش می روی امید وارم که همن طوری راهت را ادامه دهی (( ---اجرت با امام زمان(عج) --- ))
دیگر عرضی ندارم به محمد داداش نیز سلام برسانید به تمام دوستان و آشنایان (( درود بر پدر ومادر دلشکسته ودرود بر مادرم لیلی رفعتی میاب و پدرم سلیمان فلاح خانه سر)) خداحافظ اجرتان باامام زمان(عج)
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی رانگه دار درود بر رزمندگان اسلام خدا نگهدار دوستار شما علی اصغر فلاح خانه سر
عکس نامه ی شهید را خانم لیلا رفعتی میاب مادرشهید ارسال فرمودند واز روی عکس نامه متن این نامه رونوشت شده است واز خانم رفعتی مادر شهید ازبابت ارسال نامه وآثار شهید متشکریم. پایگاه مقاومت بسیج شهدای میاب
بیست وهفتمین شهید روستای میاب آزاده شهید حسین افشین رادمیاب
شهید حاج حسین افشین راد میاب فرزند علی اصغر میباشددر تاريخ 20/9/1313 درروستای میاب از توابع شهرستان مرند دریک خانواده ی مذهبی چشم به جهان گشود بدلیل نبود مدرسه دربزرگسالی در مدرسه دولتی اکابر میاب به عنوان دانش آموز بزرگسال ثبت نام نموده و قبل از فرا رسیدن خدمت سربازی در ارتش بعنوان كارمند ادوات مهندسي نيروي زميني ارتش استخدام میشود ودر اولین حمله ی نظامی صدام به میهن اسلامی در منطقه جنوب در شهريور۱۳۵۹ اسیر می شود وایشان از اسرای ایرانی دربند رژیم صدام بود مدت ۹سال و۱۱ماه اسارت کشید وهمزمان با تبادل اسرا در تاريخ ۲۶/۵/۱۳۶۹ به ایران اسلامیمان بازگشتند وبعدازآزادی براثر آثارشکنجه های مخوف زندانهای صدام در تاريخ 8/8/1388 شربت شهادت نوشیدند. وبدلیل ساکن بودن خانواده شهید دررباط کریم تهران درگلزارشهيدای امامزاده عماد شهرستان رباط كريم تهران بخاک سپرده شدند اولين بار از صداوسيماي تبريز باذكراسامي آزادگان که از طرف صلیب سرخ اعلام شده بود نام اين آزاده نيزاعلام شدومردم روستاي مياب خوشحال شدندوآقای زمان بذلی ازجوانان فعال میاب که درقهوه خانه ی روستا حضورداشته با شنیدن این خبر به خانه ی مرحوم تیموربدیهی برادرخانم آزاده رفت ومژده آزادی این آزاده شهید را به زنده یاد خانم حسینی خواهر آزاده داد و از خواهرآزاده مژدگاني دريافت کرد وخواهرش اشک شوق از چشمانش جاری شد وبعد از مدتی آزاده افشین راد توسط هواپیما در فرودگاه تبریز توسط صلیب سرخ تحویل خانواده اش گردید ومیابیها برای استقبال از آزاده به فرودگاه تبریز رفته بودند ولی بخاطر سکونت خانواده در تهران، بعداز دیدار میابها توسط هواپیما از تبریز به تهران رفتند آقاي ابراهيم حسني مياب برادرشهیدعکسها وآثار شهید را ارسال فرموده اند روحشان شاد
مشخصات آزاده شهيدحسين افشين راد
فرزند:علي اصغر
تاريخ تولد : ۱۳۱۳/۹/۲۰
تاريخ اسارت:شهريور۱۳۵۹
تاريخ آزادي:۱۳۶۹/۵/۲۶
تاريخ عروج:۱۳۸۸/۸/۸
نام گلزارشهيد:امامزاده عماد شهرستان رباط كريم تهران
مدت اسارت:۹سال و۱۱ماه اسارت درزندانهاي صدام
يگان اعزام:ارتش
كادر اداري:كارمند ادوات مهندسي نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران
محل تولد:شهرستان مرند-روستاي مياب
محل تحصيل:دبستان دولتي عنصري مياب
برادر بزرگوارآقاي ابراهيم حسني مياب دبيرآموزش وپرورش استان تهران ميباشدو اولين بار از صداوسيماي تبريز باذكراسامي آزادگان نام اين آزاده نيزاعلام شدومردم روستاي مياب خوشحال شدندواز خواهرآزاده مژدگاني دريافت ميكردند.روحشان شاد.
وصيتنامه برادربسيجي و رزمنده وايثارگر قربانعلي احمدي مياب
((كارمنداداره مخابرات آذربايجانشرقي))
<