این وبلاگ مختص شهدای شهرستان مرند می باشد

زندگینامه شهدای میاب

شهداي  ديروز يادشان بخير

شهید حمید امدادی

شغل: مسئول دفتر نماینده مجلس(نماینده مردم ارومیه)

تاریخ تولد: سال1365

محل تولد: روستای میاب توابع مرند

تاریخ شهادت: 17خردادماه سال 1396

محل شهادت: تهران(مجلس شورای اسلامی)

شهید حمید امدادی یکی از قربانیان این حادثه تروریستی است که در شهریورماه سال1365 در روستای میاب از توابع مرند متولد شد. پدرش کشاورز و مادرش خانه‌دار بود. وی 3خواهر و 3برادر داشت.

او تحصیلاتش را تا اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته مهندسی عمران ادامه داد و در سال 1391 عازم تهران و مسئول دفتر نماینده مردم ارومیه شد.

وی در تاریخ 17خرداد1396 در حادثه تروریستی حمله داعش به ساختمان مجلس شورای اسلامی به شهادت رسید.

كلامي از معمار كبير انقلاب اسلامي

حضرت امام خميني – رضوان الله تعالي عليه – كه فرموده اند: 

" شهداء امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است "

تصاويري از پاسگاه زيد محل شهادت شهيد ناصرصدقي مياب

بسمه تعالي

زندگينامه مختصر شهيدجاويدالاثر ناصرصدقي مياب

شهيدناصرصدقي فرزند محمد صدقي درسال۱۳۴۳در روستاي مياب از توابع شهرستان مرند آذربايجان شرقي بدنيا آمد پدر شهيد بخاطر نبود كار در وطن به تهران مهاجرت كرد وشهيدناصرصدقي همراه خانواده به تهران رفت وشهيدصدقي دوران ابتدايي وراهنمايي را به خوبي سپري كردندو وارد دبيرستان شد تااينكه  آتش جنگ شعله ور شد وشهيدصدقي در يكي از مساجد دولت آباد به عنوان بسيجي ثبت نام كرد وبعد از آموزش نظامي از طرف بسيج به مناطق جنگي اعزام شد تا اينكه پس از نبردي سخت در عمليات رمضان در تاريخ۳۱/۴/۱۳۶۱ در پاسگاه زيد به شهادت رسيد وجاويدالاثرشد در تابستان۱۳۹۴ فرماندهي محترم  نيروي مقاومت سپاه مرند و فرماندهي محترم حوزه رمضان زنوز به همراه هيئت همراه ازخانواده شهيد ناصرصدقي ديدار كردند . روحش شاد.

 

ناصرصدقي مياب

شهید ناصر صدقی میاب



شهید مفقودالاثرناصر صدقی
نام پدر: محمد نام مادر:   ..........
تحصيلات:سیکل+دیپلم افتخاری ایثارگران
شغل(ها): دانش آموز بسیجی
تاريخ تولد: 21-6-1343 شمسی
محل تولد: شهرستان های تهران - ری - ری
تاريخ شهادت: 7-5-1361 شمسی
محل شهادت: پاسگاه زید
كيفيت شهادت: عملیات رمضان
محل گلزار: جاویدالاثر
توضيحات:
کد ملی:0492366527 شماره شناسنامه:635 نوع ایثار:شهيد آخرین مدرک تحصیلی:(سیکل(راهنمایی نحوه حادثه:مفقودیت نوع دشمن:نیروهای عراقی جنسیت:مرد

نام: ناصر    نام خانوادگى: صدقى                  نام پدر: محمد

ش.ش: 635        تاریخ تولد: 1343/6/21      محل تولد: شهررى(اصالت>مرند)

تاریخ شهادت: 1361/5/7  محل شهادت: پاسگاه زید    نام عملیات:  رمضان مسئولیت: بسیجی

وصیت نامه ى شهیدناصرصدقی:

(إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَا لَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَـاتِلُونَ فِى سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ... وَ ذَا لِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ)[1]؛ همانا خداوند جان و مال مؤمنین را به بهاى بهشت از ایشان خریدارى نموده كه در راه خدا جهاد مى كنند پس مى كشند و كشته مى شوند... و این خود، سعادت و پیروزى عظیمى است.

پس از حمد و ستایش خداوند تبارك و تعالى و با درود بر رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه ى اطهار(علیهم السلام)، بالاخص امام زمان منجى عصر، حضرت مهدى(عج) و نایب برحقش امام خمینى و امت شهیدپرور ایران و با سلام بر پدر و مادر و برادرانم و تمام دوستان و آشنایان عزیزم.

با توجه به رهنمودهاى این آیه و آیه هاى دیگر درباره ى مقابله با كفّار من آگاهانه تصمیم گرفتم به جبهه آمده و براى رضاى خدا و رسول خدا و اولى الامر بجنگم و به قول امام در این راه «چه بكشیم و چه كشته شویم، در هر دو حال پیروزیم».

پدر و مادر و برادرم، این را بدانید كه انسان باید از این دنیا برود و حال این رفتن چگونه باید باشد، امام درباره ى مردن مى فرماید: «این راهى است كه باید رفت و سفرى است كه باید رفت چه بهتر كه در حال خدمت به اسلام و ملت شریف اسلامى شربت شهادت نوشید و با سرافرازى به لقاء اللّه رسیدن» و این همان چیزى است كه اولیاء اللّه آن را آرزو مى كردند و از خداى بزرگ در مناجات خود طلب مى كردند. گوارا باد شربت شهادت بر شهداى انقلاب اسلامى، به خصوص شهداى اخیر ما.

در این راه احساس وظیفه ى شرعى مى كنم كه براى حراست از انقلاب اسلامى كه با خون هزاران جوان به پیروزى رسید به جنگ با دشمنان دین و قرآن بپردازم و اگر در این راه لیاقت جان دادن در راه خدا نصیبم شود به جایى مى روم كه ملكوتش نامند، آنجا كه بهشتش نامند. از شما پدر و مادر و برادرانم درخواست مى كنم كه در مرگ من سوگوارى نكنید بلكه شاد باشید و افتخار كنید كه عزیزى را در راه خدا از دست داده اید. در شب هفت من لباس شادى بر تن كنید. از تو مادر عزیز و مهربانم عاجزانه درخواست مى كنم مرا به خاطر آن همه زحمت هایى كه به تو دادم ببخشى، تا این كه در درگاه خداوند متعال رو سیاه نباشم.

بعد از من اى مادر دیگر مكن زارى    رفتم كنم اینك از دین حق یارى

پرورده اى من را از بهر جانبازى    در راه نخل دین، خونم شود جارى

سرباز اسلامم گشتم فدا مادر     از سویر دل بر خوان هر شب دعا مادر

خواه از خدا آنگه اى باوفا مادر        یارى كند ما را در راه دین دارى

آمد به قربانگاه سرباز حزب اللّه      جان بركفش باشد همچون ذبیح اللّه

دارد به سر شوق یارى روح اللّه       اندر دلش باشد عشق لقاء اللّه

از شما خواهش مى كنم كه در دعاها و نماز شب هایتان دعاى به رهبر یادتان نرود «خدایا تو را به جان مهدى تو را به حق مهدى تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار».

پدرم آن مقدار اندوخته اى (پولى) كه دارم را در راه رضاى اسلام و مسلمین مصرف كن. و در آخر از خداوند تبارك و تعالى طلب طول عمر براى امام و تمام خدمتگزاران اسلام مى نمایم و از خدا مى خواهم كه راه كربلا و سپس قدس باز شود تا خانواده ى شهدا آنجا را زیارت كنند و ببینند كه خون عزیزانشان به هدر نرفته است.  
سرباز کوچک اسلام   ناصرصدقی

پیام شهید:

1. كشتن و كشته شدن در راه خدا پیروزى است.

2. در دعاها و نماز شب هایتان دعا به امام و رهبر را فراموش نكنید.

بسم ربّ الشّهداء والصّديقين

زندگينامه شهيدجيرائيل ملّتي مياب(شهيدي ازشهرستان مـــــــرند)

شهيدجبراييل ملتي ميابشهیدجبرائیل ملتی میاب
 

پدر شهيد جبراييل ملتي  مياب محرم ملتي مياب مانند ساير همشهريهاي ميابي جهت كار به  خارج از آذربايجان شرقي  به استان تهران مهاجرت مي كنندتا اينكه  شهيد جبراييل ملّتي  درتهران هجدهم دي ماه سال۱۳۴۷  درتهران چشم به دنياي هستي مي گشايد وپدر شهيد درسال۱۳۵۴ ايشان را جهت آموزش علم وادب به دبستان دولتي عمار وياسر مي فرستد جبرائيل به درس  ومدرسه علاقه وافري داشت وبه خوب به درس ومدرسه اش مي رسيد ولي بدليل مشكلات خانواده و كمك به معاش خانواده درس ومدرسه راترك كردند  ودر كارهاي خانه به مادروپدر كمك مي كرد وخيلي بانظم ومرتب بود تابستانها براي كمك به پدربزرگ به روستا مي رفت  با شروع  درگيري ها در اوج انقلاب اسلامي جبراييل درتظاهراتهاشركت مي كردودوستار امام خميني وانقلاب اسلامي بودند  جبراييل درجلسات قران وهيئتهاي مذهبي وهيپت ميابيهاي مقيم مركز شركت مي كردندودرپايگاه مقاومت بسيج پايگاه فتح المبين مسجد ناحيه ابوذر   عضوبسيج بودنددرسال۱۳۶۵پس ازآموزش نظامي به عنوان رزمنده بسيجي فرمان امام امت را لبيك گفته وبه جبهه ها اعزام شدند و پس ازمدتي بخاطرفرارسيدن زمان خدمت سربازي به عنوان سربازوظيفه  از تيپ ۱۶ رزمي ارتش قزوين به جبهه اعزام مي شود ودر آخرين عملياتها شركت مي كند  ودرآخرين نفسهاي جنگ در تاريخ ۱۳۶۷/۴/۲۱ در ابوغريب به شهادت مي رسند ومفقودالاثرميشوند وپيكر پاكش  سالها مفقودالاثرميشود وخانواده اش را عزادار مي كند  تا اينكه ستاد مفقودين جنگ  وگروه تفحص شهدا شهيد جبراييل ملتي مياب را  پيدا مي كنند ودر هفتم خردادماه  ۱۳۷۵ پيكر پاك شهيدجبراييل ملتي را به خانواده  اي كه  سالهاچشم به راه بود ند تحويل مي دهند وپيكرپاك شهيد باشركت مقامات كشوري ولشكري توسط ميابيهاي مقيم تهران تشييع مي شود وپس ار اداي نماز برپيكرپاك شهيد در جوار امام شهيدان وياران شهيد در بهشت زهرا به خاك مي سپارند پدر شهيد بعد ازسالها بي قراري بخاطر داغ پسر دارفاني راوداع گفت روحشان شادويادش گرامي باد.

 

 

شهيدجبرائيل ملتي مياب

بسم ربّ الشّهداء والصّديقين
 

شهید داریوش فتوحی  میاب مرند

پدر شهيد داريوش فتوحي همانند سايرميابيهاجهت كار به تهران مهاجرت ميكندتا اينكه بسيجي دانش آموز شهيد داريوش  فتوحي فرزند قــلي درسال۱۳۴۵ به دنيا مي آيد وپدر شهيد درسال۱۳۵۱ ايشان را جهت آموختن علم وادب به مدرسه مي فرستد داريوش به درس علاقه زيادي داشت ودرسهايش رامرتب مي خواندودر كارهاي خانه به مادر كمك مي كرد وخيلي خوش اخلاق بود  با شروع انقلاب اسلامي داريوش درتظاهراتهاشركت مي كرد  دردوران دوم دبيرستان درپايگاه مقاومت بسيج مسجد   ثبت نام مي كند ودرسال۱۳۶۱پس ازآموزش نظامي سپاه به جبهه اعزام مي شود ودر عمليات والفجرمقدماتي شركت مي كند  ودر ۱۸/۱۱/۱۳۶۱ درمنطقه جنگي فكه به شهادت مي رسد وپيكر پاكش  سالها مفقودالاثرميشود وپدر ومادرش را عزادار مي كند  تا اينكه ستاد مفقودين جنگ  وگروه تفحص شهدا شهيد داريوش فتوحي را  پيدا مي كنند ودر بيست وهفتم خردادماه  ۱۳۷۳ پيكر پاك شهيدفتوحي را تحويل خانواده  اي كه  سالهاچشم به راه بود مي دهند وپيكرپاك شهيد باشركت مقامات كشوري ولشكري توسط ميابيهاي مقيم تهران تشييع مشود وپس ار اداي نماز برپيكرپاك شهيد در جوار امام شهيدان ودوستان شهيد در بهشت زهرا به خاك مي سپارند روحش شاد.

 

شهيدداريوش فتوحي مياب 

ديدارحاجي حسيني مسئول امورايثارگران و شهردار ناحيه ۳منطقه ۱۶ تهران

با خانواده شهدا - (۹۱/۳/۲۵) 

به گزارش روابط عمومي اداره كل امورايثارگران ، در راستاي طرح تكريم از خانواده هاي شهدا  و رسيدگي  به مسائل مربوط به امور شهري آنان ،حاجي حسيني  مسئول امورايثارگران و شهردار ناحيه۳ به همراه صنوبري رئيس اداره اجتماعي ناحيه -مدير محله و شوراياري  محله علي آباد شمالي با  خانواده هاي  شهيدان احمد طاهري-اسمائيل خسروي-محمود عزتي  و داريوش فتوحي ديدار و گفتگو كردند . در اين ديدار ابتدا فاتحه اي جهت شادي روح شهداي جنگ تحميلي  قرائت شد . در ادامه مهندس حاجي حسيني از خانواده هاي اين شهيدان خواستند تا هرگونه مشكلي در حيطه وظايف شهرداري دارند بيان نمايند  و قول مساعد جهت حل اين مشكلات را به اين عزيزان دادند   . در ادامه خانواده شهيدان در مورد تاريخچه و چگونگي شهادت و محل شهادت صحبت كردند . در پايان با اهداء لوح تقدير و هدايايي به رسم يادبوداز  خانواده هاي معزز شهدا تقديرگرديد .

منبع:سايت ايثارگران شهرداري منطقه ۱۶ تهران


شهیدهاشم گودرزی میاب مرند
بسم رب الشهداء والصديقين

(آقاي عشق علي گودرزي مياب) پدرشهيدهاشم گودرزي مياب بدليل سختي زندگي وكمبود درآمد روستا را به مقصد تهران ترك مي كنند وبرادرشهيدهاشم گودرزي در سال  ۱۳۴۳در شهرتهران  به دنيا مي آيند  شهيدگودرزي در زمان انقلاب بصورت پرشور در تظاهرات شركت ميكردندوبعداز اخذ مدرك ديپلم به عضويت رسمي سپاه پاسداران در مي آيند وپس از گذراندن آموزش نظامي سپاه به جبهه هاي نبرد اعزام مي شوند ودر دهم ارديبهشت ماه سال۱۳۶۱در عمليات بيت المقدس درشهرخرمشهر شهرخون خونين شهر به شهادت مي رسند وبعدازانتقال جنازه شهيد به تهران   ميابيهاي مقيم مركز وميابيهاي شهرستان مرندشهيدراتشييع وبعدازاقامه نماز بدليل سکونت پدرومادرشهيد در بهشت زهرا بخاك مي سپارند روحشان شاد


شهید حسن علی پوراقدم میاب

بسمه تعالي

آقامعلي عليپوراقدم مياب پدرشهيدحسن عليپوراقدم مانندساير آذربايجانيها بدليل نبود معاش  كافي  ودرآوردن نان حلال ازشهرستان مرند روستاي مياب به تهران مهاجرت كردو شهيد والا مقام حسن علي پوراقدم  در تاريخ، ۲۰/۷/۱۳۴۱در شهرستان ري ديده به جهان گشود، پس از اتمام تحصيلات دلش به سوي آسمان جبهه پر كشيد وبه عنوان سرباز ارتش به خدمت سربازي اعزام گرديد سرانجام پس از رشادت هاي فراوان در حالي كه عشق به شهادت در وجودش شعله مي كشيد درجبهه ي غرب شيلردر تاريخ، ۲/۹/۱۳۶۲به آرزوي ديرينه اش رسيدوبه شهادت رسيدوجنازه پاكش بعدازاعزام به تهران بعدازتشيع واقامه نماز توسط اهالي ميابيهاي مقيم تهران ومهماناني از روستاي مياب وشهرستان مرندبه دليل س***ت خانواده ي شهيد درتهران،در بهشت زهراي تهران به خاك سپرده شد و روح عزيزش در جوار اربابش حسين (ع) آرام گرفت. روحش قرين رحمت حق باد

 
زندگي نامه شهيد حسن  علي پوراقدم

 
ان الذين هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم اعظم درجه عند الله و اولئك هم الفائزون .

 
در نيمه دوم سال ۱۳۴۱و در آغاز فرارسيدن سال نو يعني سال ۱۳۴۲سال خون و قيام ، سالي كه فرياد هاي حق طلبانه ي بخون نشست و سالي كه با صيادت ابراهيم زمان امام خميني قيامي پرشكوه در اين پهن دشت خون برپا شد كه خود نقطه ي انقلابي بسيار بزرگ گشت كه پس از اندك مدتي طومار زندگي و حاكميت شوم يكي از بزرگترين رژيم هاي جنايت پيشه تاريخ را در هم پيچيد و سرفصل جديدي را در تاريخ اين سرزمين گشود، آري حول و هوش اين سال پر طپش حيات انسان هاي نويني نيز آغاز شد كه مناديان آزادي و پاسداران حريم مكتب توحيد و حماسه آفرينان دشت خون گشتند و سرباز شهيد اسلام حسن عليپور اقدم در مهرماه ۱۳۴۱ و در ميان خانواده اي مستضعف چشم به جهان گشود و اينك در پي تداوم آن طريق خونين به زمره عاشقان خدا در بهشت جاويدان در آمد و مصداقي گشت بركلام امام كه ياران من در گاهواره اند .
حسن علي پور اقدم پس از طي دوران كودكي وارد مرحله جديدي از زندگي خود مي شود وي دوران ابتدايي خود را در دبستان بيك وردي و دوران راهنمايي خود را در  مدرسه طلوع آزادي در حومه شهرري سپري ميكند و دوران متوسطه را در دبيرستان شهيد گلشني به پايان مي رساند 
دوران تحصيلي اش توأم با فراز و نشيب هايي بود ، چنانكه در سن ۱۳ سالگي در سال ۱۳۵۴ پدر زحمتكش و مهربانش با آنها وداع گفته  و از دنيا مي رود وبا  اين غم سنگين و عوارض ناشي از آن با مشكلات فراوان به تحصيل خود ادامه مي دهد و در عين تحصيل هميشه به اين فكر بوده است كه چگونه مي تواند به خانواده كمك و ياري رساند و در اين بين چه در زمان فراغت و چه در زمان تحصيل به انجام كار مي پرداخت . او بوي مطهر قائمان خونين ۱۳۴۲ را در مشام داشت در مبارزه با رژيم سابق بويژه در دوران تحصيلش كه مصادف با ايام انقلاب اسلامي بود از پيشگامان مبارزه در صفوف تظاهرات خياباني آن سالها قرار گرفت و در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي همچون پاسداري گمنام در محله ي خود با عشق و علاقه به پاسداري و نگهباني مي پرداخت در روز هاي ۲۱ و ۲۲بهمن همراه با مردم قهرمان كشورمان در آزادي پادگان ها خصوصا در آزادي پادگان گارد سابق در خيابان پاسداران مسلحانه شركت مي كند ايشان پس از طي دوران هنرستان به خدمت سربازي اعزام مي گردد اما روح پر خروش وي نميتوانست به اين بسنده كند و در پي درخواست داوطلبانه همراه با جمعي ديگر از دوستان همرديف به جبهه جنگ حق عليه باطل به ستيز مزدوران بعثي مي شتابد و بدين ترتيب يكي ديگر از طلايه داران فجر در عمليات والفجر در سپيده دم دوم آذرماه با وضوي خون به نماز عشق مي نشيند و با پيكر خون آلودش كه گواه مظلوميت تاريخي يك نسل است به لقاء پروردگار خودميشتابد
آنكه جانان طلبد بهر چه  خواهد    جان  را      ترك جان گويي اگر مي طلبي جانان   را
قرب جانان هوس هر دل جاني  است  ولي     دل كسي داد به جانان كه نخواهد جان  را 
دعوي عشق ومحبت نه به حرف است حكيم     بايد از خون گلو  زد   رقم اين عنوان   را
عشق را دعوي دين  برسر ميدان بلاست    مرد خواهم كه  نهد پاي سر ميدان   را       

منبع:سايت ارتش جمهوري اسلامي ايران

شهيدحسن علي پوراقدم مياب مرند
شهیدنادرسجیعی میاب


بسم الله الرحمن الرحيم

     
خلاصه اي از زندگي شهيد نادرسجيعي مياب:

شهید نادر سجيعي فرزندمقصودعلي، در سال ۱۳۴۳ در خانواده اي متدين و مستضعف در روستاي مياب يكي از روستاهاي شهرستان مرند به دنيا آمد؛ پس از طي دوران كودكي به همراه خانواده راهي تهران گرديد؛ هنوز مدتي از اقامتشان در تهران نمي گذشت كه پدر خانواده دار فاني را وداع گفت و خانواده را در سوگ خود نشاند، پس از آن به علت مشكلات خانوادگي  درس را ناتمام رها نمود و مشغول به كار گرديد.

شهيد نادر سجيعي خوش اخلاق بود و واجبات ديني را  به نحو احسن انجام مي دادو در سال ۱۳۶۳ براي انجام خدمت سربازي عازم جبهه هاي حق عليه باطل گرديد و بعد ازشش ماه ازشهادت برادر بزرگترش  در دوران سربازي درمنطقه سومار بتاريخ ۲۵/۶/۱۳۶۳ به شهادت رسيد و ميابيهاي مقيم مركز ومهمانان ميابي  اين شهيد بزرگوار را بعدازتشيع و اقامه نمازدرقطعه۲۷  نزد برادر شهيدش دربهشت زهرا به خاك سپردند اين دوشهيدبزرگوارپسرعموهاي مهندس محمدصادق مصطفوي مياب ميباشند.

روحشان شاد و يادشان گرامي باد 
منبع:سايت ارتش جمهوري اسلامي ايران

شهید ناصر سجیعی میاب
 

بسم الله الرحمن الرحيم    
     خلاصه اي از زندگي شهيد ناصرسجيعي مياب:

شهيد ناصر سجيعي فرزندمقصودعلي، در ۱۲ارديبهشت بهار سال ۱۳۴۱ در خانواده اي متدين و مستضعف در روستاي مياب يكي از روستاهاي شهرستان مرند به دنيا آمد؛ پس از طي دوران كودكي به همراه خانواده راهي تهران گرديد؛ هنوز مدتي از اقامتشان در تهران نمي گذشت كه پدر خانواده دار فاني را وداع گفت و خانواده را در سوگ خود نشاند، پس از آن به علت مشكلات خانوادگي مقطع ابتدايي را ناتمام رها نمود و مشغول به كار گرديد.
شهيد ناصر سجيعي بسيار خوش اخلاق و با گذشت بود و براي انجام واجبات ديني بسيار تلاش مي نمود؛ در سن ۱۷ سالگي به امر مقدس ازدواج مبادرت ورزيد و از خود دو فرزند يكي دختر و يكي پسر به يادگار گذاشته است و پس از آن در حرفه تراشكاري مشغول به كار شد؛ در سال ۱۳۶۲ براي انجام خدمت سربازي عازم جبهه هاي حق عليه باطل گرديد و پس از ۲ ماه حضور سرافرازانه در تنگه چزابه، در تاريخ،۲۲/۱/۱۳۶۳  بر اثر اصابت تركش روح پر فتوحش از قفس تنگ تن دنيا سرمست از شراب شهادت، به ديار باقي شتافت مزار پرفروغش در بهشت زهرا واقع شده است.پس ازشش ماه ازشهادتش برادركوچكش شهيدنادرسجيعي در دوران سربازي درمنطقه سومار بتاريخ ۲۵/۶/۱۳۶۳ به شهادت رسيد ودرقطعه برادرش شهيدش بخاك سپرده شد اين دوشهيدبزرگوارپسرعموهاي مهندس محمدصادق مصطفوي مياب ميباشند.

روحشان شاد و يادشان گرامي باد 
منبع:سايت ارتش جمهوري اسلامي ايران

شهيدناصرسجيعي
شهیدعباس علیوند مرندی اصل

زندگي نامه شهيدپاسداروظيفه عبّاس عليوند مرنداصل
شهيد پاسدار وظيفه عبّاس عليوند مرند اصل فرزندسلطانعلي در اوّل فروردين ۱۳۴۶در روستاي مياب از توابع شهرستان مرند استان آذربايجان شرقي  در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد پدرشهيدعباس مرندي  در سالتحصيلي۵۵-۱۳۵۴  ايشان را جهت يادگيري علم ودانش در دبستان دولتي عنصري مياب ثبت نام ميكند  وبعدازمدتي پدرشان را ازدست ميدهند ودوبرادر بنامهاي علي وسيف اله ازايشان مراقبت ميكنند وشهيدمرندي با آن سن كوچكش در تظاهرات عليه رژيم شاهنشاهي شركت مي كرد چنانچه معلمان مدرسه ايشان را از اين كار ممانعت ميكردند ولي شهيد مرندي همچنان در تظاهرات شركت مي كرد بعداز پيروزي انقلاب اسلامي شهيدعباس عليوندمرندي در برنامه هاي انجمن اسلامي كه از طرف بسيج سپاه مرند توسط شهيد عسگريوسفي مياب اجرا مي شد شركت مي كرد ودر جلسات قران وهيئت هاي حسيني شركت مي كردند چنانكه در ايام محرم  به صورت تمام وقت فعاليت فعاليت مي كرد شهيدمرندي پس از پايان دبستان بدليل  فقدان پدرومشكلات خانوادگي ورسيدگي به مادر مجبور به ترك تحصيل مي كنند شهيدعباس مرندي در۱۸/۱۰/۱۳۶۵  به صورت پاسدار وظيفه به سربازي اعزام مي شوند ودر سپاه پاسداران طي آموزش نظامي مشغول خدمت مي شوند وبه جهه هاي جنگ اعزام مي شوند ودر تاريخ۲۶/۵/۱۳۶۶ درمنطقه ي ابوالفتح عراق با اصابت تركش به سر ودست وپا به شهادت ميرسند وپيكرپاك شهيد پس از آوردن به مرند توسط مردم شهيدپرور مرند ومياب وروستاهاي همجوارتشييع شد وپس ازاقامه نماز در قطعه ي شهداي مياب درجوارشهيدان بخاك سپرده شدوتنهاكسي كه درفراق آن شهيد تاحالاعزادارمانده بودمادرشهيد،خواهرشهيد ودوبرادرشهيدميباشد واين درحالي است كه مادرشهيد ازدرد فراق فرزندش دارفاني راوداع گفت .ياد شهيدعباس مرندي ومادرش گرامي باد. 
منبع: بنيادشهيدشهرستان مرند

شهيدعباس عليوندمرند

شهید رضا بهینه میاب

شهید رضا بهینه میاب مرند

شهید رضا بهینه میاب مرند
وصیتنامه شهید رضا بهینه (میاب-مرند)

بسم الله الرحمن الرحیم 
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنيانٌ مَرصوصٌ﴿۴ سوره مبارکه الصف آیه ۴
خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او پیکار می‌کنند گوئی بنایی آهنین‌اند

بنام الله ،پاسدار حرمت خون شهیدان و بایاد آن کس که قلبها برای اومی تپد وسلام بر آنکس که ما را از ذلّت وپستی بسوی نور کشاند وبادرود به رهبر انقلاب،امام خمینی وبنام خداوندی که مارا آفرید وشعور وعقل عطا کردتا چگونه زیستن وچگونه بودن را دریافته وراه درست را انتخاب کنیم سلام برحسین (ع)سیّدالشّهداء وسلام برکربلا قتلگاه مظلومان وسلام بر یاران حسین(ع)که عاشقانه در راه دفاع از اسلام عزیز جان باختند و شهادت را نصیب مجاهدان نمودند.

شکر خداوند،از لطفی که رهبری چون خمینی کبیر را برما ارزانی داشت وباعث شد عاشقان درگاهش با یاری اوبه آرزوی خویش  برسند ورستگار شوند.ای امّت دلیر ومقاوم قدر رهبرتان را بدانید خدا آنروزی را که از رهبرخود غافل شوید. واورا الگوی خود قرارندهید،پس اورا تنها نگذارید ویاریش کنید وبدانید که جهان را خدایی است ودینِ برحق،نزد خدا اسلام است.

آرزو دارم که خداوند برمن منّت گذارد ومرا از سربازان اسلام وفدائیان حضرت ولیعصر(عج)وجانبازان نائبش قرار دهد.تا جان ناقابل خود را در راه دفاع از مکتبم فدا کنم.اکنون که دشمن در پشت ماسکهای گوناگون از هرطرف به انقلاب حمله ور شده بیایید ننگ وذلّت را بدور اندازیم وباخون خود وضوی استقلال وآزادی بگیریم وبا پیکرهای خونین خودمشتی محکم بردهان زورگویان جهانی بزنیم ویکصدا بگوییم : حزب الله میجنگد ،می میرد،سازش نمی پذیرد.

بگذارید همه ما را بکشندبالاخره آنقدر در دریای خون شنا خواهیم کرد تا به ساحل آزادی نظام  برسیم به ساحل ،و به سوی اسلام عزیز ولقاءًالله برویم.برای جلب رضای خدا بشتابید که خدا ازکسانی که در راه حقّ  راضی است.من بااعتقاد به الله،خالق جهان ودرهم کوبنده ی ستمگران ویار ویاور مستضعفین،آگاهانه وبنابه مسئولیّتی که در برابر آرمان واهذاف این امّت رزمنده و ایثارگر ورهبری خردمندانه ی امام خمینی . احساس کردم در این راه پرافتخارقدم نهادم ومرگ در بستر را ترک نموده وداوطلبانه عازم جبهه های حق علیه باطل شدم. این کف روی آب این دفعه بشکل رژیم منفور صدّام بعثی وبه رهبری شیطان بزرگ،امپیریالیسم،امریکا میباشدوکه مدّت زمان کوتاهی موجب نمایان نشدن آب زلال حقّ گردیده است.

امّت دلیر ایران هشیار باشید وبانظم انقلابی ،مراقب امورباشیدوتامانند گذشته انحرافی درمسیرانقلاب مشاهده گردید آنرا اصلاح کنیدواین رابدانید تا ولایت هست هرگزانقلاب به انحراف کشیده نخواهد شد.

پس قدر رهبرتان رابدانیدواورا یاری کنیدهمیشه باتوطئه های جبهه قاستین،مارقین،وناکثین آشنا شوید.وراه  مبارزه وارشاد را انتخاب کنید. والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته  سرباز کوچک اسلام شهید رضا بهینه (میاب)

 
شهید فرشید علی زاده میاب مرند 
 

نام: فرشيد(حسين)نام خانوادگي: عليزاده مياب تاريخ ولادت:۱۳۴۹ تاريخ شهادت:۱۴ /۱۲/۱۳۶۵
محل شهادت: شلمچه مزار پاك شهيد: مفقودالاثر (جاويدالاثر)
  خلاصه اي از زندگينامه شهيد بي مزار فرشيد عليزاده مياب :


شهيد عليزاده  مياب فرزندجمشيددر سال ۱۳۴۹ در تهران ديده به جهان گشود . دوران زندگي وي كوتاه اما پر بركت بود زيرا در عين حال كه اندامي كوچك و سني قليل داشت و از روحي بزرگ برخوردار بود ، خوئي آرام ، منشي بزرگ ، ادب ، تواضع به حيا ، تعهد و ايمان از ويژگي هاي بارز وي بود . نسبت به اجتماع و دين احساس مسئوليت مي كرد و بر همين اساس در سن چهارده سالگي به بسيجيان پيوست و در آنجا به حفاظت و سيانت از انقلاب اسلامي مشغول گرديد و پس از ديدن دوره هاي لازم رزمي به جبهه كردستان عزيمت نمود تا با دشمنان انقلاب بستيزد پس از مراجعت و اقامتي كوتاه مجدد عازم جبهه هاي جنوب شد و پس از شركت در چند رشته عمليات دچار مسموميت شيميايي شدند كه توسط مزدوران بعثي كافر به كار گرفته شده بود و پس از بهبودي مجدد عازم رزمگاه حق عليه باطل در جنوب شد . و سر انجام در مرحله آخر عمليات كربلاي پنج هنگامي كه براي شكستن محاصره يكي از گردانهاي لشگر سيد الشهداء ( ع ) وارد عمل شدند پس از پس از شكستن خط محاصره در كنار درياچه ماهي درشلمچه عمليات كربلاي ۵ در حاليكه سلاح آر پي جي خود را به سوي دشمنان كافر هدف قرار داده بود مورد اصابت گلوله دژخيمان صدامي قرار گرفت و به فيض رفيع شهادت  نائل گرديد  وجاويدالاثرگرديد. شهيد عليزاده از كساني بود كه ره صد ساله را براي ديدار معشوق خويش يكروزه پيمود و رستگار شد . روحش شاد و راهش پر رهرو باد
متن مصاحبه با شهيد فرشيد عليزاده
من المؤمنين رجال صد قواما عاهد و الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظرو ما بد لوتبديلا
متن مصاحبه شهيد جاويدالاثرفرشيد ( حسين ) عليزاده كه چندي قبل از شهادت توسط هيئت خانواده شهداي خزانه بخارائي از ايشان به عمل آمده بود : با سلام به پيشگاه حضرت مهدي ( عج ) و با سلام به نائب بر حقش امام امت و شما خانواده شهداء كه چشم و چراغ ملتيد ، البته من كوچكتر از آن هستم كه بتوانم پيام تعيين كننده اي را بدهم ، اما بر حسب وظيفه اي كه بر اين حقير محول كرده اند چند كلامي را خواهم گفت : ميدانيد كه امام جنگ را مسئله اصلي ما مطرح نمودند و فرمودند در رأس امور قرار دارد و حقير نيز لازم دانستم پيامم در اين رابطه باشد ، بعد از انقلاب اسلاميمان ابر قدرت ها ديدند اگر اين انقلاب بخواهد همينگونه پيش برود مرز هاي ما را در خواهد نورديد و به زودي به جهان صادر شده و منافع آنها در جهان به خطر خواهد افتاد و در نتيجه وضع بسيار وخيمي را برايشان به وجود خواهد آورد ، بهمين دليل با متمسك قرار دادن بهانه اي واهي جنگ را بوسيله  يكي از اياديشان يعني رژيم بعثي صدام بر عليه ما و انقلاب ما آغاز كردند و در حال حاضر پس از گذشت چند سال از شروع جنگ  كه نيروها يدشمن از خاك ميهن اسلامي به عقب رانده شده و پيروزي هاي بزرگي نيز به دست آمده است ، دشمنان به دست و پا افتاده و براي عدم افتضاح بيشتر مسئله صلح را مطرح مي كنند و آنها بايد بدانند كه ما هيچوقت صلح ناشرافتمندانه را نخواهيم پذيرفت زيرا با ريخته شدن خون هاي شهداي عزيزي كه با ما بودند و در يكجا زندگي مي كرديم و دوستان ارزشمندي براي ما بودند مسئوليت ما شديدتر شده است و خون اين عزيزان بما اجازه پذيرفتن صلح  ذلت بار را نخواهد داد و ما نيز مصمميم جنگ جنگ را تا پيروزي نهائي را ادامه دهيم و بايد بدانيم كه جنگ ما جنگ با يك دولت نيست بلكه با تمامي دولت هايي است كه منافعشان به خطر افتاده و آنها را واداشته تا بر عليه ما دست به دست هم دهند . در پايان نيز پيامي نيز براي بسيجيها دارم و آن اينست كه هيچوقت پايگاه هاي مقاومت پشت جبهه و جبهه را خالي نكنند كه رزمنده هاي مستقر در جبهه و خانواده شهداء آنها را دست و بازوي امام مي دانند و ادامه دهنده راه و حافظ خون شهدائي را كه دادند مي دانند . خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
 




 
 
ادامه مطلب
زندگینامه شهدای میابقسمت 3
بازدید:
تاريخ : 1396/03/10

 

معلم شهيدعسگريوسفي مياب

 

آموزه هاي شهادت:

شهيد عسگر يوسفي مياب

 

شهيدمعلم شهيدعسگريوسفي در پاييز سال 1338 در خانواده اي مذهبي در روستاي مياب، 45 كيلومتري مرند، ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي را در همان روستا و دوران راهنمايي و متوسطه را به علت شغل پدر به ترتيب در تهران و مرند سپري كرد.

پايان تحصيلات ايشان همراه با پيروزي انقلاب اسلامي ايران بود و ايشان نقش مهمي در دبيرستان و هدايت گروه هاي مبارز داشت.

پس از اتمام تحصيلاتش در مركز تربيت  به زادگاه خود برگشت و به روستاييان خدمت نمود و چون دفاع از خاك و ناموس را يك وظيفه انساني، ديني و ملي مي دانست، عازم جبهه هاي جنگ گرديد.

پس از سه ماه حضور در جبهه مجروح شده و مجددا به همان شغل پيش ادامه داد.

در اسفندماه ۱۳۶۱ دوباره عازم جبهه گرديد و در منطقه شلمچه خرمشهر به نبرد با دشمن پرداخت.

 در تاريخ۱۳۶۱/۱۲/۲۵  بر اثر اصابت تركش خمپاره و قطع پاي راست به پشت جبهه بازگشت و در تاريخ ۱۳۶۱/۱۲/۲۶ به شهادت رسيد.

 

فرازي از وصيت نامه شهيد

 

مومنان بايد در راه خدا با آنان كه حيات مادي دنيا را بر آخرت برگزيدند، جهاد كنند و هركس در راه جهاد خدا كشته شد يا فاتح گرديد زود باشد كه او را (بهشت ابدي) اجر عظيم دهيم.

برادرم به همكارانت از قول من بگو به روحانيت انتقاد نكنيد دم از مبارزه با امپرياليسم نزنيد اگر براستي مرد ميدان هستيد بفرماييد كه به خدا قسم امپرياليسم  با تمام قدرتش در اينجا هست و در مقابل آن تجهيزاتي كه دارد هيچ نمي داند چه كار كند چون ما بالاترين قدرت ها را داريم و آن هم خداست، خداحافظ شما باد.

منبع:سايت سايت دانشگاه فرهنگيان
 


شهیدحسین استادی میاب 
بسم ربّ الشّهداء والصّديقين

زندگينامه سردار شهيدحسين استادي مياب  ازشهداي ترور

شهيدحسين استادي  مياب فرزندمحمدابراهيم در اول مهرماه ۱۳۴۸در روستاي مياب ازتوابع شهرستان مرنداستان آذربايجانشرقي درخانواده اي متوسط چشم به جهان گشودكه پد ومادرش مذهب شيعه دوازده امامي ومتدين بودندكه هزينه ي زندگي خويش را ازراه انجام  كار كشاورزي ودامداري تامين مي كردند حسين در دوران كودكي فردي جسور،بي باك،وباشهامت بودكه اين جسارت وشهامت حسين زبان زد همگان بودوتا آخرين لحظات زندگي شهيد همراه وي بود. حسن حامي مستضعفين بود ودرمسائل اجتماعي روستا دخالت داشت بطوري كه درچندمورد بخاطر گران كردن كرايه  خودسرانه ماشينها واردعمل شدند وعوامل را به ميزمحاكمه كشاند.حسين درسال ۱۳۵۵درسن هفت سالگي پابه مدرسه مي گذارد وتحصيلات دوران ابتدايي رادر دبستان دولتي عنصري مياب(شهيديوسفي فعلي)ادامه مي دهد وبه علت مشكلات زندگي  سال آخر دبستان را به صورت داوطلب آزادامتحان مي دهد وقبول ميشودشهيد باشروع قيام عليه رژيم طاغوت  ايشان نيز درتظاهرات انقلابي شركت نموده تا اينكه انقلاب پيروزميشودحسين علاقه بسياربه اماموانقلاب داشت وهميشه در ايام الله دهه فجر خودش ازمرندپوستروعكسهاي انقلابي تهيه كرده ودرمراسم دهه ي فجر شركت مي كرد . حسين درسال ۱۳۶۴ دوره آموزش اعزام به جبهه بسيجي را به مدت يك ماه سپري نمود وبعد ازآن درسال ۱۳۶۵براي ياري رساندن به رزمندگان اسلام علزم جبهه ها گرديدازخصايص بارز ونمونه ي حسين اين بودكه نسبت به ضد انقلابيون خيلي حساس بود وهميشه ميگفت بايد ريشه اين بي غرت ها ووطن فروشها را خشكاند.شهيداستادي بصورت بسيجي درمنطقه ي شلمچه حضوري فعال داشت وبعدازآن به عضويت پاسدار افتخاري سپاه در آمدوبا اين افتخاردرمناطق عملياتي خرمشهر-جزيره مجنون – سردشت- بانه – وباختران درعملياتهاي گوناگون شركت نمود.شهيداستادي نسبت به پدر ومادرخويش بسيارمهربان بود وبه آنها احترام زيادي قائل بودهيچ وقت راضي نشدكه پدر ومادرش ازوي رنجيده خاطر شوند.

شهيداستادي دردي ماه سال۱۳۶۵درعمليات كربلاي چهارحضورداشته وبعدازآن درهمان ماه درعمليات كربلاي پنج درمنطقه شلمچه به عنوان مسئول آتشبار دوشيكا جوانمردانه جنگيد ومجروح گرديد وتنها بعدازچندروزاستراحت به جبهه برگشت درسال ۱۳۶۶ درمنطقه عملياتي ابوالفتح عراق درعمليات نصرهفت شركت نموده وبازمجروح گرديدولي اينبا حتي جهت مداوابه عقب برنگشت وتنهابه پانسمان سرپايي در اوژانش صحرائي كفايت نموده وبارديگر به كمك رزمندگان اسلام شتافت شهيداستادي بعدازآن درمنطقه ماووت عراق درعمليات بيت المقدس دو (۲)  باعلاقه بسيارشركت نموده وپيروزمندانه با انجام عمليات به مرخصي آمد وبعد ازآن ايشان درعمليات بيت المقدس سه(۳)نيزشركت فعالانه نمود.شهيداستادي درهمه ي اين عملياتها درگردان شهيدچمران تيپ ذوالفقار لشكر۳۱عاشورابودند وفرماندهان وقت ايشان از اوبه عنوان بازوي قوي گردان خويش يادمي كردند.شهيداستادي باپايان يافتن جنگ تحميلي جهت انجام خدمت مقدس سربازي درارتش جمهوري اسلامي ايران ازسپاه استعفادادند وبعدازآن به خدمت زيرپرچم جمهوري اسلامي اعزام وبعداز اتمام خدمت سربازي ازسپاه پاسداران اعاده  به خدمت شدند.ايشان درتاريخ ۷/۱/۶۸ اقدام به تشكيل زندگي نموده وازدواج كردندوحاصل اين ازدواج يك پسربنام هادي استادي مياب مي باشد.شهيداستادي درطول خدمت خويش  صادقانه فعاليت نموده وهميشه تابع  لبيك گويي فرمانهاي فرماندهي كل قوا بودند وروحيه ي بالاي فداكاري وايثارگري ايشان را هميشه به مناطق عملياتي مي كشاند.شهيدحسين استادي درارديبهشت ماه ۱۳۷۲همراه باتيپ هميشه پيروز امام زمان(عج)لشكر۳۱عاشورابه منطقه ي بانه اعزام شدندودر آنجابه عنوان جانشيني گروهان پياده مشغول بودند.درطول حضور حسين درآن منطقه ماموريت خود گروههاي ضدانقلاب  خواب راحتي   نداشتند تا اينكه درشب بيست ويكم فروردين سال۱۳۷۳  به هنگام ماموريت در اطراف محدوده حفاظتي خوددر كمين دشمن گرفتار شدهوبامقاومت سرسختانه خودوبه هلاكت رساندن تعدادهشت نفرازگروهك ازخدا بيخبر شربت شهادت را همراه باهمرزمش نوش جان نموده وجان به جان آفرين تسليم مينمايد لازم به توضيح است آقاي اكبرجعفرپورمياب ازهمرزمان ايشان درمناطق جنگي ميباشدكه درحال حاضردرتهران ساكن مي باشند وبرادرگرامي ايشان احمداستادي مياب نيز درزمان جنگ پاسداربودند وبه درجه جانبازي نائل آمده اندودرتهران مشغل بكارميباشند.روحش شاد وراهش پررهروباد      منبع:گلهاي آسماني آلبوم آثارفرهنگي شهداوايثارگران آذربايجانشرقي

به نقل از مادر شهيد: گل بهار نجف زاده


شهیدعبدالرحمان رفتاری

زندگينامه عبدالرحمان رفتاري مياب

از جمله فعاليت هاي مذهبي عبدالرحمان رفتاري شركت او در هيئت متوسلين  به حضرت ابوالفضل عباس (ع) بود . 

شهيد عبدالرحمان رفتاري فرزند حسين وربابه ، در سال ۱۳۱۰در روستاي مياب مرند ، از توابع  آذربايجان شرقي ، ديده به جهان گشود . تحصيلا ت خود را تا دوم ابتدايي در زادگاهش  ادامه داد  اما به دليل تنگي معيشت  درس را نيمه كاره رها كرد وبه مشاغل آزاد روي آورد . مدتي به كار كشاورزي پرداخت ، سپس كار در آجر پزي را ترجيح داد.او سال ها  بعد با شركت در كلاس هاي پيكار با بي سوادي تحصيلاتش را تا در يافت مدرك ششم ابتدايي دنبال كرد. رفتاري در۱۳۳۵ با فاطمه صغري كامياب ازدواج كرد كه حاصل آن شش فرزند به نام هاي  صديغه ، مرضيه ، راضيه ، سلمان ، داريوش ومنيژه است . وي تا پيش از مهاجرت  به تهران به كار زراعت وباغ داري در زادگاهش  مشغول بود وپس از آنكه به همراه  خانواده  به تهران  آمد ،  در ۱۰ مهر ۱۳۴۶  در شركت واحد اتوبوس راني  تهران  وحومه  استخدام شد  وبا سمت توزيع كننده بليت در قسمت امور خطوط به فعاليت  پرداخت . از جمله فعاليت هاي مذهبي عبدالرحمان رفتاري شركت او در هيئت متوسلين  به حضرت ابوالفضل العباس (ع) بود كه توسط ميابي هاي مقيم  تهران تشكيل شده بود ودر تهران فعاليت داشت . وي درسالهاي  اوج گيري مبارزات مردمي عليه رژيم پهلوي ستمشاهي  در تظاهرات  وراهپيماييها حضور داشت . در ۱۵ اسفند ۱۳۶۶ موشكي به خيابان دكتر قريب و در نزديكي محل كار رفتاري اصابت كرد  كه بر اثر آن ، او وعده اي  از مردم  بيگناه  به شهادت  رسيدند . پيكرش ر ا در قطعه۴۰ رديف ۱۵ بهشت زهرا به خاك سپردند . فرزندان شهيد :مرضيه ديپلمه و خانه دار ، سلمان داراي فوق ديپلم برق و شاغل در آژانس هواپيمايي ، داريوش دندانپزشك و منيژه داراي فوق ديپلم علوم پزشكي و خانه دار است. هم اكنون خانواده شهيد در خيابان استاد معين ، خيابان پور شمس تهران س***ت دارند . پدر ومادر شهيد هم از دنيا رفته اند. گفتني آخر اينكه صديقه اولين فرزند شهيد نيز فوت كرده است .ومرحومه فاطمه صغري كامياب همسرشهيد سال گذشته از دنيارفته اند روحشان شاد.     منبع:كانون پايداري مجمع فرزندان شهيدشهرداري تهران


شهیدعلی ضیایی میاب

زنگينامه شهيد علي ضيايي مياب

 ش

شهيدي از

آذربايجان شرقي

شهرستان مرند روستاي مياب

نام: علي (زلفعلي)

نام خانوادگي: ضيايي مياب

نام پدر : عبّاس

نام مادر: فاطمه

شماره ملي :0041803671

شماره شناسنامه: 1556

تحصيلات : ابتدايي+ديپلم افتخاري ايثارگران

محل تحصيل :دبستان عنصري مياب

تاريخ تولد : 1342/9/1

محل تولد : مرند ،روستاي مياب

تاريخ شهادت :1363/8/6

محل شهادت : كردستان، پنجوين

يگان اعزام : ارتش جمهوري اسلامي ايران

علت شهادت :اصابت تركش 

آخرين مسوليت در دوران دفاع مقدس :سرباز 

نوع عضويت در دوران دفاع مقدس:وظيفه

 

گلزارشهداء: آذربايجانشرقي - مرند - گلزارشهداي مياب

آدرس : آذربايجان شرقي – شهرستان مرند – روستاي مياب – منزل ضيايي مياب

بسم الله الرحمن الرحيم

شهيد علي ضيايي فرزند عباس در مورخه دهم آذر ماه ۱۳۴۲ در روستاي مياب از توابع شهرستان مرند در يك خانواده مومن متدين و متعهد به اسلام و احكام و قرآن چشم به جهان گشود .شهيد ضيايي دوران كودكي خود را تا سن هفت سالگي در محيط پر از مهر و عاطفه خانواده پدري سپري نمود. پدر شهيد ضيايي وي را براي فراگيري علم و معرفت در دبستان دولتي عنصري مياب(شهيد يوسفي روستاي مياب مرند) ثبت نام نموده وتحصيلات خود را تا پنجم ابتدايي ادامه داده و به دليل داشتن مشكلات زندگي و عدم توانايي مالي مجبور به ترك تحصيل شدند .

بسم الله الرحمن الرحيم

شهيد علي ضيايي فرزند عباس در مورخه دهم آذر ماه۱۳۴۲ در روستاي مياب از توابع شهرستان مرند در يك خانواده مومن متدين و متعهد به اسلام و احكام و قرآن چشم به جهان گشود .

شهيد ضيايي دوران كودكي خود را تا سن هفت سالگي در محيط پر از مهر و عاطفه خانواده پدري سپري نمود. پدر شهيد ضيايي وي را براي فراگيري علم و معرفت در دبستان شهيد يوسفي روستاي مياب مرند ثبت نام نموده وتحصيلات خود را تا پنجم ابتدايي ادامه داده و به دليل داشتن مشكلات زندگي و عدم توانايي مالي مجبور به ترك تحصيل شدند .

با اوجگيري تظاهرات عليه رژيم طاغوت شهيد ضيايي نيز براي لبيك گويي به فرمان حضرت امام رحمه الله رهبركبير جمهوري اسلامي به جمع تظاهر كنندگان پيوسته و با شركت فعال خويش در تظاهرات خياباني و ديگر فعاليت هاي انقلابي دين خود را نسبت به انقلاب اسلامي ادا نمودند .

پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و با تاسيس هسته هاي مقاومت بسيج و انجمن اسلامي شهيد ضيايي در پايگاه مقاومت شهداي مياب ثبت نام نموده و به فعاليت پرداخته و همگام با ديگر برادران انقلابي پس از كار روزانه شبها را براي حفظ امنيت محل س***ت به پاسداري مي پرداخت .

شهيد ضيايي در دوران زندگي خويش علاقه ي وافري نسبت به اهل بيت عليهم السلام داشتند و در عذاداري ابا عبد الله الحسين عليه السلام و ديگر مراسمات و مجالس در مسجد محل فعاليت بسزايي داشت. و همچنين نسبت به نماز و روزه و ايام ماه مبارك رمضان علاقه فراواني در انجام واجبات و ترك محرمات داشته و در ميان مردم محل داراي اخلاق نيكو بوده است

شهيد ضيايي علاوه از اين فعاليت هاي مستمر مذهبي و انقلابي در اوقات فراغت خويش به ورزش فوتبال روي آورده تا ضمن كار روزانه بتواند روحيه اي با نشاط داشته باشد .

شهيد ضيايي در سال ۱۳۶۰ براي اخذ دفترچه آماده به خدمت به حوزه نظام وظيفه شهرستان مرند مراجعه و در مورخ ۱۳۶۰/۱۰/۱۸ به خدمت مقدس سربازي اعزام گرديد . اين شهيد بزرگوار در دوره اول براي گذراندن دوره آموزش نظامي به يكي از پادگان هاي ارتش جمهوري اسلامي ايران در تهران اعزام شد و موفق شد دوره آموزشي را در مدت سه ماه و در همان پادگان به پايان برساند .

پس از اتمام آموزش نظامي شهيد ضيايي جهت ادامه خدمت به تيپ ۸۸ زاهدان معرفي و به منطقه غرب كشور اعزام گرديد .

شهيد ضيايي در دوران خدمت خويش توانست در عمليات هاي مختلف از جمله پنجوين عراق ، كردستان ، سردشت شركت نموده و نهايتا در يكي از عمليات هاي پيروز مندانه در منطقه عملياتي كردستان (پنجوين)پس از مبارزه بي امان با دشمن در مورخه ۱۳۶۳/۸/۶ به درجه رفيع شهادت نائل آمده و به آرزوي ديرينه ي خويش دست يافت و به لقاء الله پيوست . پيكر مطهر شهيد ضيايي پس از انتقال به روستاي مياب مرند با حضور گسترده مردم شهيد پرور و حزب اللهي شهرستان مرند و اهالي روستاي مياب مرند تشييع گرديده و پس از اداي نماز بر پيكر مطهرش وي را در گلزار شهداي قبرستان عمومي روستاي مياب شهرستان مرند به جايگاه ابديش سپرده شد.ومردم در استقبال ازاين شهيد بزرگواربه صورت زير شعار ميدادند:   اين گل پرپر زكجا آمده    ازسفر كرب بلا آمده                            مرگ بر صدام ضد اسلام

روحش شاد و يادش پر رهرو باد

شهيدعلي ضيايي مياب

 

 


شهید زین العابدین مسعودیشهيد زين العابدين مسعودي(۱۳۷۷-۱۳۱۸)

شهيد زين العابدين مسعودي در روز پانزدهم فروردين ماه سال۱۳۱۸ درروستاي ميابشهرستان مرند استان آذربايجان شرقي ديده به جهان گشود.شهيد زين العابدين مسعودي درسال ۱۳۲۷ همزمان باتاسيس مدرسه دولتي درمدرسه دولتي عنصري مياب ثبت نام كرده وتا پايان دوره ي ابتدايي سال ۱۳۳۲ به ادامه تحصيل پرداخت ومعلم مربوطه ايشان مرحوم عزيز اقراري بوده است.وي دراولين روز شهريورماه سال ۱۳۷۷در جريان درگيري مسلحانه با عناصر گروهك هاي ضد انقلاب (سازمان منافقين) در بازار تهران بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد.شهيد مسعودي بازنشسته ارتش بود و در سال 77 در زمان دستگيري ضاربين ترور شهيد لاجوردي به شهادت رسيد.شهيد زين العابدين مسعودي در زمان شهادت 59 سال داشت و متاهل بود از اين شهيد پنج فرزند به يادگار مانده است.پيكر پاك اين شهيد در گلزار شهداي بهشت زهرا قطعه 24 به خاك سپرده شده است.
 


شهید فرشید علی زاده میاب مرند 
نام: فرشيد(حسين)  نام خانوادگي: عليزاده میاب

 

  تاريخ ولادت:1349   تاريخ شهادت:14/12/1365

     خلاصه اي از زندگينامه شهيد بي مزار فرشيد عليزاده میاب :

محل شهادت: شلمچه  مزار پاك شهيد: مفقودالاثر- یادمان یشت زهرا

 


شهيد عليزاده میاب در سال 1349 در تهران ديده به جهان گشود . دوران زندگي وي كوتاه اما پر بركت بود زيرا در عين حال كه اندامي كوچك و سني قليل داشت و از روحي بزرگ برخوردار بود ، خوئي آرام ، منشي بزرگ ، ادب ، تواضع به حيا ، تعهد و ايمان از ويژگي هاي بارز وي بود .

نسبت به اجتماع و دين احساس مسئوليت مي كرد و بر همين اساس در سن چهارده سالگي به بسيجيان پيوست و در آنجا به حفاظت و سيانت از انقلاب اسلامي مشغول گرديد و پس از ديدن دوره هاي لازم رزمي به جبهه كردستان عزيمت نمود تا با دشمنان انقلاب بستيزد پس از مراجعت و اقامتي كوتاه مجدد عازم جبهه هاي جنوب شد و پس از شركت در چند رشته عمليات دچار مسموميت شيميايي شدند كه توسط مزدوران بعثي كافر به كار گرفته شده بود و پس از بهبودي مجدد عازم رزمگاه حق عليه باطل در جنوب شد .

و سر انجام در مرحله آخر عمليات كربلاي پنج هنگامي كه براي شكستن محاصره يكي از گردانهاي لشگر سيد الشهداء ( ع ) وارد عمل شدند پس از پس از شكستن خط محاصره در كنار درياچه ماهي در حاليكه سلاح آر پي جي خود را به سوي دشمنان كافر هدف قرار داده بود مورد اصابت گلوله دژخيمان صدامي قرار گرفت و به فيض رفيع شهادت  نائل گرديد .

شهيد عليزاده از كساني بود كه ره صد ساله را براي ديدار معشوق خويش يكروزه پيمود و رستگار شد .

                                                             روحش شاد و راهش پر رهرو باد


                          متن مصاحبه با شهيد فرشيد عليزاده


من المؤمنين رجال صد قواما عاهد و الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظرو ما بد لوتبديلا

متن مصاحبه شهيد مفقود الجسد فرشيد ( حسين ) عليزاده كه چندي قبل از شهادت توسط هيئت خانواده شهداي خزانه بخارائي از ايشان به عمل آمده بود :

با سلام به پيشگاه حضرت مهدي ( عج ) و با سلام به نائب بر حقش امام امت و شما خانواده شهداء كه چشم و چراغ ملتيد ، البته من كوچكتر از آن هستم كه بتوانم پيام تعيين كننده اي را بدهم ، اما بر حسب وظيفه اي كه بر اين حقير محول كرده اند چند كلامي را خواهم گفت :

ميدانيد كه امام جنگ را مسئله اصلي ما مطرح نمودند و فرمودند در رأس امور قرار دارد و حقير نيز لازم دانستم پيامم در اين رابطه باشد ، بعد از انقلاب اسلاميمان ابر قدرت ها ديدند اگر اين انقلاب بخواهد همينگونه پيش برود مرز هاي ما را در خواهد نورديد و به زودي به جهان صادر شده و منافع آنها در جهان به خطر خواهد افتاد و در نتيجه وضع بسيار وخيمي را برايشان به وجود خواهد آورد ، بهمين دليل با متمسك قرار دادن بهانه اي واهي جنگ را بوسيله  يكي از اياديشان يعني رژيم بعثي صدام بر عليه ما و انقلاب ما آغاز كردند و در حال حاضر پس از گذشت چند سال از شروع جنگ  كه نيروها يدشمن از خاك ميهن اسلامي به عقب رانده شده و پيروزي هاي بزرگي نيز به دست آمده است ، دشمنان به دست و پا افتاده و براي عدم افتضاح بيشتر مسئله صلح را مطرح مي كنند و آنها بايد بدانند كه ما هيچوقت صلح ناشرافتمندانه را نخواهيم پذيرفت زيرا با ريخته شدن خون هاي شهداي عزيزي كه با ما بودند و در يكجا زندگي مي كرديم و دوستان ارزشمندي براي ما بودند مسئوليت ما شديدتر شده است و خون اين عزيزان بما اجازه پذيرفتن صلح  ذلت بار را نخواهد داد و ما نيز مصمميم جنگ جنگ را تا پيروزي نهائي را ادامه دهيم و بايد بدانيم كه جنگ ما جنگ با يك دولت نيست بلكه با تمامي دولت هايي است كه منافعشان به خطر افتاده و آنها را واداشته تا بر عليه ما دست به دست هم دهند .

در پايان نيز پيامي نيز براي بسيجيها دارم و آن اينست كه هيچوقت پايگاه هاي مقاومت پشت جبهه و جبهه را خالي نكنند كه رزمنده هاي مستقر در جبهه و خانواده شهداء آنها را دست و بازوي امام مي دانند و ادامه دهنده راه و حافظ خون شهدائي را كه دادند مي دانند .

خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار

                                                     و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته

شهیدعلی اصغرفلاح خانه سر
شهید علی اصغر فلاح خانه سر

زندگی نامه شهید علی اصغرفلاح خانه سر
زندگينامه شهيد مفقودالاثر علي اصغر فلاح خانه سر فرزند: سلیمان و خانم لیلا رفعتی میاب
شهيد مفقودالاثر علي اصغر فلاح خانه سر فرزندسلیمان در سال ۱۳۴۵ در خانواده اي متوسط و مذهبي در شهرستان زرند کرمان به دنيا آمد. پدر وي از کارکنان زحمتکش ذوب آهن بودند که به صورت مأمور در جهاد سازندگي مشغول به کار شد شهيد علي اصغر فلاح خانه سر نيز به دليل اشتياق فراوان به حضرت امام خميني(ره) در طرح لبيک "يا خميني" به منطقه عملياتي اعزام و در کنار ساير همرزمانش به دفاع از کيان نظام اسلامي پرداخت و بالاخره در۲۲ فروردين ماه سال ۶۲در منطقه عملياتي به جمع ياران آسماني خود پيوست پيکر مطهر اين شهيد گرانقدر در منطقه عملياتي باقي ماند و نام وي به عنوان شهيد جاويدالاثر در تاريخ ثبت گرديد. راهش پر رهرو و يادش گرامي باد.
عقیق: لیلا رفعتی میاب مادر شهید علی اصغر فلاح است که ۳۱سال چشم به در دوخته تا خبری از فرزندش برسد. پسر ۱۷ ساله‌اش سال ۶۲رفت و دیگر نیامد. خانم رفعتی می‌گوید: «ای کاش فقط تکه استخوانی از او برایم بیاورند تا لااقل چشمم از راه برداشته شود

آخرین نامه شهید مفقودالاثر علی اصغرفلاح خانه سر به پدر ومادر وخانواده ودوستانش

بسم الله الرحمن الرحیم

وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ﴿۶۰﴾

و پروردگارتان فرمود مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم در حقيقت كسانى كه از پرستش من كبر مى ‏ورزند به زودى خوار در دوزخ درمى ‏آيند (۶۰(

بنام الله پاسدار خون شهدا

سلام بر رهبر انقلاب سلام برجماران سلام برامام خمینی سلام برشهیدان زنده سلام برمادر وپدر دلشکسته سلام بر رزمندگان اسلام وسلام بر فرمانده کل قوا ی اسلام حضرت مهدی(عج) وسلام بر برادرانم

امید وارم سلام گرم مرا از راه دور ولی باقلبی نزدیک سلام گرمی چون گرمی خورشید،سلام به وسعت خون شهدا سلامی به گرمی بوسهای مادر . امیدوارم سلام من،بنده وپسر عزیزتان را بپذیرید.پدر ومادرم امیدوارم حالتان خوب باشد مادرم نامه ای که فرستاده بودید بدست من رسید ومن خیلی خوشحال شدم به عیرضاجان بگید خیلی نامه ی خوبی نوشته بودوبه اوبگوییدکه چقدر خوشحال شدم وقتی شنیدم علیرضاقبول شده است ای برادرم بر ود درودوسلام فراوان، باری مادرجان عزیز آقا آمد وما را بیدار کردیک روزساعت 5/12بود که سر نماز جماعت بودیم ودعامی کردیم  شما میدانید که همیشه باید دعا کنیم چون ((رسول گرامى اسلام ‏صلى الله علیه وآله وسلم مى‏فرماید: دعا كردن برتر است از قرائت قرآن. «الدعاء افضل من قرائة القران»  ))  بالاخره ما داشتیم دعاءمیکردیم که ناگهان برگشتم به عقب نگاه کردم نگاهم به عزیز افتاد خیلی خیلی خوشحال شدم بعد ما آنروز رامرخصی گرفتیم وباعزیز رفتیم به توپخانه شب را آنجا ماندیم مادر نمی دانی چقدر عزیز جایش خوب است ما فردای آن روز از پیش عزیزآمدیم مادر جان ما باعزیز خیلی عکس انداختیم.

راستی مادر یک چیزهایی شنیدم  شنیدم که شما گفتی اگر اسماعیل به جبهه نمی رفت  اصغر هم نمی رفت این حرفت خیلی ناراحتم می کردمگر آنروز نبود که من داشتم میرفتم اسماعیل گفت:من فردا با هواپیما می آیم در صورتی که برعکس آن موضوعی که گفته بودی من بودم که اول رفتم بعد اسماعیل باشما آمده بود بگذریم درضمن به رضا حسن زاده – حسن عبدالله زاده وابراهیم بگوییدکه اصغرسلام مخصوص داردولی چون وقت نیست نتواتنستم برایش نامه بنویسم  مرا میبخشدوبه انهابگویید نامه بنویسد ودعا کندتاماپیروز شویم درضمن علیرضا برادرعزیزم امیدوارم که ان شا ا... روز بروز بتوانی فرهنگ فارسی خودرا قوی ترکنی ونامه های خیلی خیلی بهتر ازاین بنویسی چون نامه ات خیلی خوب بود احسن برتو ای برادرم در ضمن ازطرف من از صورت وروی عباس وحسین راببوسید مادرما از هچ چیز نگران نیستم نگرانی ما فقط این نامه ها ودوری شماهاست نامه را باید همین طوری بنویسم از شما خواهش می کنم نامه هایی که برای شما فرستادم آتش نزنید اگر مرادوست دارید در ضمن به آقابگوئید آقا ناراحت نباش ما برمیگردیم شنیدم مریض هست مادر جان برایم بنویسید که آقا حلش چطور است ان شا ا... که هیچ نگرانی نیست فقط برای همین هم که شده علیرضا برایم بنویسدکه کسالت ومریضی آقا چی هست من خیلی ناراحت هستم پدر جان من خیلی دلم برایتان تنگ شده ولی من برمیگردم ودرضمن به دادمندی آجولو بگو که حریز خیلی تعریف می کند اکبر بایک دست فرمان یعنی بایک دست وبادست دیگرمشت گره کرده ورمز پیروزی پیش می روی امید وارم که همن طوری راهت را ادامه دهی   ((   ---اجرت با امام زمان(عج) ---  ))

دیگر عرضی ندارم به محمد داداش نیز سلام برسانید به تمام دوستان و آشنایان  (( درود بر پدر ومادر دلشکسته  ودرود بر مادرم لیلی رفعتی میاب و پدرم سلیمان فلاح خانه سر)) خداحافظ اجرتان باامام زمان(عج)

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی رانگه دار  درود بر رزمندگان اسلام    خدا نگهدار   دوستار شما  علی اصغر فلاح خانه سر

عکس نامه ی شهید را خانم لیلا رفعتی میاب مادرشهید ارسال فرمودند  واز روی عکس نامه متن این نامه رونوشت شده است واز خانم رفعتی مادر شهید ازبابت ارسال نامه وآثار شهید متشکریم. پایگاه مقاومت بسیج شهدای میاب


شهید آزاده حاج حسین افشین راد میاب مرند

 

آزاده راحل حسين افشينراد
 

بیست وهفتمین شهید روستای میاب آزاده شهید حسین افشین رادمیاب

شهید حاج حسین افشین راد میاب فرزند علی اصغر میباشددر تاريخ 20/9/1313 درروستای میاب از توابع شهرستان مرند  دریک خانواده ی مذهبی  چشم به جهان گشود بدلیل نبود مدرسه دربزرگسالی در مدرسه دولتی  اکابر میاب به عنوان دانش آموز بزرگسال ثبت نام نموده  و قبل از فرا رسیدن خدمت سربازی در ارتش بعنوان كارمند ادوات مهندسي نيروي زميني ارتش استخدام میشود ودر اولین حمله ی نظامی صدام به میهن اسلامی در منطقه جنوب  در شهريور۱۳۵۹ اسیر می شود وایشان از اسرای ایرانی دربند رژیم صدام  بود مدت ۹سال و۱۱ماه اسارت کشید وهمزمان با تبادل اسرا در تاريخ ۲۶/۵/۱۳۶۹ به ایران اسلامیمان بازگشتند وبعدازآزادی براثر آثارشکنجه های مخوف زندانهای صدام در تاريخ  8/8/1388 شربت شهادت نوشیدند. وبدلیل ساکن بودن خانواده شهید دررباط کریم تهران درگلزارشهيدای  امامزاده عماد شهرستان رباط كريم تهران بخاک سپرده شدند اولين بار از صداوسيماي تبريز باذكراسامي آزادگان که از طرف صلیب سرخ اعلام شده بود نام اين آزاده نيزاعلام شدومردم روستاي مياب خوشحال شدندوآقای زمان بذلی ازجوانان فعال میاب که درقهوه خانه ی روستا حضورداشته با شنیدن این خبر به خانه ی مرحوم تیموربدیهی برادرخانم آزاده رفت ومژده آزادی این آزاده شهید را به زنده یاد خانم حسینی خواهر آزاده داد و از خواهرآزاده مژدگاني دريافت کرد وخواهرش اشک شوق از چشمانش جاری شد وبعد از مدتی آزاده افشین راد توسط هواپیما در فرودگاه تبریز توسط صلیب سرخ تحویل خانواده اش گردید ومیابیها برای استقبال از آزاده به فرودگاه تبریز رفته بودند ولی بخاطر سکونت خانواده در تهران، بعداز دیدار میابها توسط هواپیما از تبریز به تهران رفتند آقاي ابراهيم حسني مياب  برادرشهیدعکسها وآثار شهید را ارسال فرموده اند  روحشان شاد

مشخصات آزاده شهيدحسين افشين راد

 فرزند:علي اصغر

تاريخ تولد : ۱۳۱۳/۹/۲۰

تاريخ اسارت:شهريور۱۳۵۹

تاريخ آزادي:۱۳۶۹/۵/۲۶

تاريخ عروج:۱۳۸۸/۸/۸

نام گلزارشهيد:امامزاده عماد شهرستان رباط كريم تهران

مدت اسارت:۹سال و۱۱ماه اسارت  درزندانهاي صدام

يگان اعزام:ارتش

كادر اداري:كارمند ادوات مهندسي نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران

محل تولد:شهرستان مرند-روستاي مياب

محل تحصيل:دبستان دولتي عنصري مياب

برادر بزرگوارآقاي ابراهيم حسني مياب دبيرآموزش وپرورش استان تهران ميباشدو اولين بار از صداوسيماي تبريز باذكراسامي آزادگان نام اين آزاده نيزاعلام شدومردم روستاي مياب خوشحال شدندواز خواهرآزاده مژدگاني دريافت ميكردند.روحشان شاد.

آزاده شهید حاج حسین افشین راد میاب

مركزمخابرات مياب

وصيتنامه برادربسيجي و رزمنده  وايثارگر قربانعلي احمدي مياب

((كارمنداداره مخابرات آذربايجانشرقي))

قربانعلي احمدي مياب




 

وصیتنامه ایثارگرعزیزقربانعلی احمدی میاب قربانعلی احمدی میاب
شهیدعسگریوسفی میاب آذربایجان 

فليقاتل في سبيل الله الذين يسرون الحيوة الدنيا بالاخرة و من يقاتل في سبيل الله فيقتل او يغلب فسوف نوتيه اجرا عظيما 
مومنان بايد در راه خدا با آنانكه حيوة مادي دنيا را بر آخرت گزيدند جهاد كنند و هر كس در جهاد براه خدا كشته شد يا فاتح گرديد زود باشد كه او را (بهشت ابدي ) اجر عظيم دهيم. 
حضور شريف فرزند گرامي اسلام، برادر عزيزم محمد سلام و درود ما و من بر خانواده و مومنان باد. اي محمد اميد است كه به مانند نام پاكت از تبار پاكان باشي هر چند كه اطمينان دارم هستي و اميدوارم بيشتر از اين باشي و دست و دلت يكي باشد كه شرط اخلاص مومنين چنين است برادرم از اينكه بدون اطلاع شما را ترك كرده و آبادان آمدم و در اين مدت نيز نتوانستم حضور مباركتان نامه بنويسم و از احوال شريفتان و خانواده با خبر شوم عذر و پوزش مي خواهم برادرم از طرف من به تمام بچه ها سلام برسان و روي تك تك شان ببوس و به زن داداش نيز سلام مخصوص سلام برسان. 
برادر عزيزم از اينكه به شما در آمدن به آبادان متوسل به دروغ شدم  خيلي معذرت مي خواهم چون چاره اي نبود و دشمن به پيشروي و يا لااقل در خاك ما نفوذ كرده بود و بايد جلودارش مي بود برادرم روحيه بسيار بسيار ضعيف مي باشد و چون بي ايمان است فقط تيراندازي بلد جز آن هيچ چيز ديگر را نمي داند ولي به هرحال جنگ جنگ است و دشمن دشمن است و بايد با آن مبارزه كرد برادرم از من اصلا نگران نباشيد من روي تانگ كار مي كنم و مشغول مبارزه هستيم يكي هم كه با ماشين بزرگ مهمات حمل مي كنم. اصلا نگران نباشيد باوركنيد كه خداوند نگهبان همه مومنان و مبارزان است برادرم باور كنيد كه دشمن چيزي نيست و دفع كردنش نيز آسان است اما نمي دانم چه دستهايي در كار است كه دشمن تا اينجا يعني تا۷ تا ۸ آبادان آمده ولي نيرو نرسيده است. الحمدالله الان نيرو زياده داريم جاي نگراني اصلا نيست. حدود چهار پنج ماه پيش دشمن خودش تا آبادان رسانده بود ولي حالا ۷ تا ۸ كيلومتر عقب نشيني كرده و ضعيف و خار شده است به لطف پروردگار متعال. باوري برادرم بزودي مي آئيم و ديداري تازه مي كنيم يكي هم اينكه اصلا حرفهاي راديو بغداد باور نكنيد بيشرفها خيلي خيلي دروغ مي گويند به خدا قسم ۹۹/۹۹ در صد حرفهايش دروغ مي باشد. برادرم به همكارانت از قول من سلام برسان و به آنها بگو كه بابا زياد از روحانيت انتقاد نكنيد دم از مبارزه با امپرياليسم نزنيد اگر براستي مرد ميدان هستيد بفرمائيد كه به خدا قسم امپرياليسم با تمام قدرتش در اينجا هست و در مقابل آن تجهيزاتي كه دارد هيچ نمي داند چه كار كند چون ما بالاترين قدرت ها را داريم و آن هم خداست. بگو آخر چرا اين همه جر زدن چه كاري براي اين كشور كرده ايد كه عملا ما هم شما را تحسين كنيم. آخر انسان بايد انصاف داشته باشد اگر ايمان هم نداشته باشد لااقل بقول امام حسين آزادمرد باشد ديگر چقدر انتقاد پول ملت را گرفتن و كار كردن با آنهمه انتقاد كردن و خيانت كردن و كم كاري كردن انصاف نيست باور كنيد كه خيانت است و آب به آسياب دشمن ريختن است چه نفعي اين گروهكها براي ما داشته اند جز به آتش كشيدن كردستان جز فتنه و فساد بر پا كردن – جز ستون پنجمي در همين شهر آبادان آخر چكار كرده ايد كه اين همه ناراضي هستيد يعني شما اين قدر بينش نداريد كه بفهميد اگر نفت كه آمريكا به زور مي برد اگر به آمريكا ندهيد بالاجبار با دست صدام كافر پالايشگاه به آتش مي كشد خوب اين چيزي ست كه ثابت شده است و بايد در مقابل آن مقاومت بايد كرد زياده عرض ندارم برادرم خواهش مي كنم كه به همكارانت بگو كه خوشبين باشيد و اميد به خداوند داشته باشيد به همه احوالپرسان به خصوص مريم و عابدين و خانواده و عمه خانم و ميرزا علي عمو سلام ما را برسان و احوالپرسي كن بيش از اين مزاحم نمي شوم انشاء الله اول فروردين مي آئيم. خداحافظ شما باد – پيروز باد امت مسلمان ايران   
د) زندگينامه باسمه تعالي 
شهيد عسگر يوسفي در پاييز سال ۱۳۳۸در يك خانواده مذهبي واقع در روستاي مياب ۴۵ كيلومتري مرند ديده به جهان گشود دوران ابتدايي را در همان روستا و دوران راهنمايي و متوسطه را به علت شغل پدر به ترتيب در تهران و مرند سپري كرد وي دوران كودكي بسيار شيريني داشت و پس از اين دوران وارد دبستان در همان روستا شد و دوره ابتدايي را به خوبي پشت سر گذراند و به علت شغل پدر دوره راهنمايي را در تهران با موفقيت به پايان رسانيد و باز به علت شغل پدر به همراه خانواده به مرند آمده و در دبيرستان سيدزاده تحصيلات دوره متوسطه را هم به پايان رساند. چون پايان تحصيلات ايشان همراه با پيروزي انقلاب اسلامي ايران بود و ايشان نقش مهمي در دبيرستان و هدايت گروههاي مبارز داشت و از طرف ديگر دانشگاههاي كشور تعطيل بودند بنابراين ايشان تصميم گرفتند وارد تربيت معلم شوند و آن ديني كه نسبت به جامعه داشت ادا  كند و پس از فارغ التحصيلي از تربيت معلم به زادگاه خود برگشت و ادامه خدمت به روستائيان نمود و چون ايشان دفاع از خاك و ناموس را يك وظيفه انساني و ديني و ملي مي دانستند افتخاري اعزام به جبهه هاي جنگ گرديد و پس از سه ماه حضور در جبهه مجروح شده  و مجددا به همان شغل ادامه داد و مجددا در اسفند ماه 1361 به جبهه اعزام گرديد و در جبهه شلمچه خرمشهر حضور فعال داشت و در تاريخ ۲۵/۲/۶۱بر اثر اصابت تركش خمپاره و قطع پاي راست به پشت جبهه اعزام و در تاريخ ۲۶/۲/۶۱بعلت خونريزي شربت شهادت نوشيد. روح بلندش شاد


شهید محمدرفتاری میاب مرند

 


زندگينامه شهيدمحمدرفتاري
شهيدمحمدرفتاري فرزندعبدالرحيم درمورخه دوم فروردين ماه سال۱۳۴۳هجري شمسي در روستاي مياب ازتوابع شهرستان مرنددريك خانواده مومن ،متدين ومتعهدبه اسلام واحكام قرآن چشم به جهان گشود.
شهيدرفتاري دوران كودكي خودراتاسن هفت سالگي درمحيط پرازمهروعاطفه خانواده پدري سپري نمود.دراين دوران شهيدرفتاري درحالي كه كمترازدوسال ازعمرخودراسپري نكرده بودمادرش راازدست دادهومزه بيمادري رادرسنين پايين زندگيش چشيد.بعدازفوت مادرپدرش وي راطوري تربيت مي نمود تاجاي خالي مادر راكودك خردسالش احساس نكند.پدرشهيدرفتاري وي رادرسن هفت سالگي براي فراگيري علم ومعرفت دردبستان دولتي عنصري مياب مرند(شهيديوسفي) ثبت نام نمود.
وي پس از گذراندن تحصيلات دوره ابتدايي براي تحصيل دردوره راهنمايي شهيدمختاري مياب ثبت نام نموده وتاسوم راهنمايي درآن مدرسه ادامه تحصيل داده ودرحين تحصيل دردوره سوم راهنمايي به درجه رفيع شهادت نايل آمدند.
شهيدرفتاري درحين تحصيل دراوقات فراغت به پدرش دركارهاي كشاورزي ودامداري كمك مي نمودتابدين وسيله بتواندپدرش رادرجهت تامين مخارج زندگيش كمكي كرده باشد.
بااوج گيري تظاهرات عليه رژيم طاغوت شهيدرفتاري نيز براي لبيك گويي به فرمان حضرت امام خميني(ره)رهبركبيرانقلاب اسلامي به جمع تظاهركنندگان پيوسته وباشركت فعّال خويش درتظاهرات خياباني وديگرفعاليتهاي خياباني وديگرفعاليتهاي انقلابي دين خودرانسبت به انقلاب اسلامي ادا نمودند.پس از پيروزي انقلاب شكوهمنداسلامي وباتاسيس هسته هاي مقاومت بسيج  وانجمن اسلامي شهيد درانجمن اسلامي مياب وپايگاه مقاومت روستاي مياب شهرستان مرند ثبت نام نموده وبه فعاليت پرداخته وهمگام باديگربرادران انقلابي پس ازكار روزانه شبهارابراي حفظ امنيت محل س***ت به پاسداري مي پرداخت .شهيدرفتاري دردوران زندگي خويش علاقه وافري نسبت به اهل بيت عليهم السلام داشتندودرايام عزاداري حضرت اباعبدالله الحسين (ع)وديگرمراسمات مذهبي ومجالس درمسجدمحل فعاليت بسزايي داشت.وهمچنين نسبت به نمازوروزه وايام ماه مبارك رمضان علاقه فراواني به انجام واجبات ديني وترك محرمات داشته وازاخلاق حسنه اي دربين مردم محل داشتند.
شهيدرفتاري علاوه ازاين فعاليتهاي مستمرمذهبي ،انقلابي دراوقات فراغت خويش به ورزش فوتبال روي آورده تاضمن كارروزانه بتواندروحيه اي بانشاط وشادي داشته باشد.شهيدرفتاري باداشتن اخلاقي حسنه دردوران زندگي خويش باتوجه به علاقه اي كه نسبت به انقلاب اسلامي وبسيج داشتندبشتراوقات خودرادرپايگاه مقاومت وفعاليتهاي بسيج مي گذراندندكه دراين راستا كه درپادگان سپاه مرندبراي عمليات رزم شبانه شركت كرده بودنددرمورخه ۱۳۶۱/۴/۲۵به درجه رفيع شهادت نائل آمده وبه آرزوي ديرينه خويش دست يافته وبه لقاء الله پيوستند.پيكرمطهرشهيدرفتاري پس ازانتقال به مرندباحضورگسترده ي مردمشهيدپرور وحزب اللهي شهرستان مرندوروستاهاي تابعه وروستاي مياب تشييع گرديده وپس ازاداي نمازبرپيكرمطهرش وي رادرگلزارشهداي روستاي مياب شهرستان مرندبه جايگاه ابديش سپرده شد.
روحش شادوراهش پررهروباد 

منبع : گلهاي آسماني-آبوم آثارفرهنگي شهداوايثارگران-بنيادشهيداستان آذربايجانشرقي

آثارشهيدمحمدرفتاري كه بنيادشهيداستان بصورت آلبوم تصويري تهيه كرده است

 

شهیدحسین فتاحی میاب 
شهيدحسين فتاحي مياب
شهيدحسين فتاحي ميابشهيدحسين فتاحي ميابشهيدحسين فتاحي ميابشهيدحسين فتاحي مياب
شهيدحسين فتاحي مياب فرزند بيت اله درسال ۱۳۴۳/۳/۴ درروستاي مياب شهرستان مرندبدنيا آمدوتحصيلات ابتدايي رادرزادگاهش به پايان رسانيدوبقيه را به دليل شغل پدردرشهرمرندادامه دادندوشهيدحسين فتاحي پسرعموي شهيدشمس اله فتاحي ميباشدودرسال ۱۳۶۵به عضويت بسيج درآمدوبه جبهه اعزام شد ودرتاريخ  ۱۳۶۵/۸/۹ درجاده اهوازبه شهادت ميرسند وبعدازتشيع جنازه در باغ رضوان مرند درقطعه شهدا به خاك سپرده شد.ويكي ازپايگاههاي مقاومت بسيج شهرمرندبنام پايگاه مقاومت بسيج شهيدحسين فتاحي مرند نامگذاري شده است.يادشان گرامي باد.


شهیدشمس اله فتاحی میاب
شهید ستوانیكم شمس ا.. فتاحی میاب
 
شهید شمس ا... فتاحی فرزندعلی(آغاعلی اکبر) در سال ۱۳۲۸ در آذربایجان شرقی در روستای میاب یكی از روستاهای توابع مرند در خانواده ای مومن و متعهد متولد شد. وی در کودکی مادر خود را از دست دادواز دامان پر مهر مادرش محروم گشـــت. دوران رشد را به سختی گذراند و به خانه دوم یعنی مدرسه پا نهاد و تحصــیلات ابتدایی خود را با موفقیت در زادگاهش سپری نمود اما بدلیل اینكه در روستا فقط تا پایان مقطع ابتدایی می توانســــت ادامه دهد وخانواده از نظر مالی در مضـیقه بوده و توان تامین مخارج ادامه تحصــیل او را در شهرنداشتند از درس خواندن بازماند و مجبور به ترك تحصــــیل شد. در سن ۱۲سالگی جهت کمك و امرار معاش خانواده به شـهرسـتان زنجان ســفر کرد تا در کنار یكی ازاقوام مشـــغول به کار شود. سپس برای رفتن به خدمت سربازی عازم تهران شد و درسال ۱۳۵۱به استخدام شهربانی در آمد. در حین خدمت درشهربانی بود که احسـاس کرد باید ادامه تحصـیل بدهد و به تحصــیلات عالیه برسد تا بهتر بتواند به میهن خودخدمت کند به همین دلیل در مدارس شبانه ثبت نام نمود و با مشــــــــقت و با تمام مشكلات بالاخره دیپلم خود را اخذ و وارد دانشـگاه افسـری شد. دوران شبانه روزی دانشـگاه را با موفقیت به پایان رسانید و به درجه ستوانســومی نایل گردید. سپس دراداره راهنمایی و رانندگی تهران مشـــغول به خدمت شد. در سال ۱۳۶۳ جهت ادامه خدمت داوطلبانه به منطقه کردستان  اعزام گردید وبراثربمباران هوایی دشمن به درجه رفیع شهادت نایل گردید.وجنازه پاک این شهید به دلیل سکونت خانواده درتهران،بهشت زهرابه خاک سپرده شد.
روحشان شاد.
منبع: نشریه داخلی کانون بـازنشستگان تهران بزرگ
 


شهید نیروی هوایی پایگاه دوم شکاری تبریز اسرافیل مختاری مرند
متن وصيتنامه شهيدمختاري كه برادرشهيدارسال نموده اند.
بسمه تعالي
وصيت بنده اين است كه اگركشته شدم مرادربهشت زهرادفن كنند ديگراينكه اگربه كسي بدي كردم مراعفوكند.وبه برادرانم وخواهرم مي گويم كه بايدافتخاركنندكه يكي ازاعضاي خانواده شان دراين راه كشته ميشود.
پيروزي ازآن ماست چون حق باماست! والسلام
سربازوظيفه اسرافيل مختاري
 

زندگي نامه شهيد اسرافيل مختاري
پدرومادرشهيدمختاري همانندسايرهم ولايتي هايش جهت بدست آوردن روزي حلال وطن اصلي خويش روستاي مياب ازتوابع مرند رابه مقصدتهران ترك ميكنند وشهيد اسرافيل مختاري فرزند عزت به سال 1338 د رتهران متولد مي شود وي در دوران كودكي والدين خود رااز دست داده و تحت تكفل و سرپرستي برادر بزرگترش روزگار را سپري ميكرد و در سن 7 سالگي جهت كسب علم و دانش به مدرسه رفت و دوران تحصيلي را با موفقيت پشت سر گذاشت كه موفق به اخذ ديپلم در رشته اقتصاد گرديد وي پس ازاتمام تحصيلات جهت گذراندن دوره اموزش نظامي پايگاه دوم شكاري نيروي هوائي اعزام گشت تا خدمت سربازي خود را در انجا اغاز نمايد با شروع جنگ تحميلي جهت مقابله با يورش تجاوزگران به ميهنمان عازم جبهه هاي جنوب كشور گرديد كه پس از رزمي بي امان ورشادتهاي فراوان در تاريخ 4/11/59 بر اثر اصابت تركش در منطقه عملياتي سوسنگرد به شهادت رسيد.روحش شاد .
بعدازشهادت اين شهيدعزيز مدرسه راهنمايي روستاي مياب ،بنام مدرسه راهنمايي پسرانه شهيدمختاري مياب تغييركرد تاياد اين شهداپابرجابماند.يادشان گرامي.
ارسال كننده : بنياد شهيد
تاريخ درج مطلب :پنج شنبه ۴ مهر ماه منبع۱۳۹۲     بنيادشهيداستان البرز


 شهید قریب علی فراستی 
شهيد قريب علي فراستي(مياب)

تاريخ شهادت : ۱۳۶۱/۲/۲۰    تاريخ تولد: ۱۳۴۰/۵/۱۹

محل تولد : روستاي مياب از توابع شهرستان مرند

 

قريب علي فراستي در سال ۱۳۴۰ در خانواده اي معتقد و اهل تقوا در روستاي مياب شهرستان مرند ديده به جهان گشود و از همان ابتداي زندگي با قشر محروم جامعه آشنا و همراه شد.

قريب علي دوره ابتدايي را در زادگاه مادرش زنوز دبستان منتظرقائم زنوز به پايان رساند بعد از دوره ابتدايي همراه خانواده راهي تهران شد و از سال ۱۳۵۱ به بعد در رشته ورزشي فوتبال دروازه بان حرفه اي در منطقه قرچك – ورامين به شمار مي رفت . در سال ۱۳۵۹ با دختر داييش ازدواج كرد و پس از آن به خدمت سربازي رفت پس از دوره آموزشي در خط مقدم جبهه روغابيه، خرمشهر و … با شجاعت با دشمن جنگيد و زمانيكه فقط از خدمتش پنج ماه مانده بود ….

اين جهادگر بزرگ سرانجام در تاريخ ۱۳۶۱/۲/۱۵ در عمليات بيت المقدس در حين آزادسازي خرمشهر به مقام رفيع شهادت نايل شد و در ۲۰ ارديبهشت ماه ۱۳۶۱ در بهشت زهرا در كنار همرزمانش آرميد.

هوشمندي ، بصيرت ، شجاعت و قاطعيت از ويژگي هاي بارز اين شهيد والا مقام شهيد قريب علي فراستي بود .

نمونه اي از دست نوشته هاي شهيد قريب علي فراستي:

چهارشنبه۶۱/۲/۱۵ساعت در حدود۵بعدازظهر است كه به اتفاق چند تن از دوستان هم سنگري و همه با هم در روي خاك هاي آزاد شده از دست عراقي ها نشسته ايم و منتظر ساعت۱نيمه شب هستيم قرار است حمله آغاز شود .
حال،دارد باران مي آيد و ما هيچ سرپناهي نداريم  كه از بارش باران در امان باشيم . شايد اين باران امشب خيلي كمكمان كند . ساعت يك شب حمله ديگري داريم كه به اميد خدا و رمز ياعلي مدد اين چند كيلومتر خاكمان را هم از دست اين مزدوران عراقي پس خواهيم گرفت. در حدود يك هفته است كه حمام نرفته ايم و هرروز در خاك هاي اينجا غلت خورديم و دراز كشيديم ولي با تمام اين وجود باز هم اينجا را دوست داريم و اين نوع كارها را ،چون اينجا يك حال و هواي ديگري دارد. اگر وضع زندگيمان اين اجازه را به ما مي داد تمام طول عمرمان را در اينطور جاها مي گذرانديم و در اين راه ها خدمت مي كرديم . چون كار براي خدا و خلق خدا هيچ وقت خستگي نمي آورد.
اگر امشب هم حمله كنيم اين سومين حمله است كه در آن شركت مي كنيم .
حمله اول شوش دانيال ،حمله دوم روغابيه ،حمله سوم هم خرمشهر ،به خدا قسم كه مثل آن دو ديگر پيروز مي شويم. چون خداوند وحضرت علي (ع) با ماست و راهنمايمان .
باران دارد بند مي آيد ولي آسمان هنوز پر از ابرهاي سياه گرفته است . از خانه و خانواده ام هيچ خبري ندارم از خدمتم درست ۵ماه ديگر مانده تا تمام شود .
دلم براي خانه و خانواده و همسرم خيلي تنگ شده است. هيچ نامه اي از خانواده ام به دستم نرسيده شايد هيچ وقت هم نرسد . چون وضع مان معلوم نيست نه گروهاني و نه گرداني ونه حتي نامه رساني .
هر وقت حمله اي داريم به اين فكر ميكنم كه اگر به اميد خدا شهيد شوم همسرم و خانواده ام چه خواهند كرد و يا چه عكس العملي از خود نشان مي دهند . خسته هستم دوستانم رفتند تا براي امشب آماده شوند من هم بايد كارهايم انجام بدم و آماده شوم تفنگم خراب شده رگبار نمي زند و فقط تك تير مي زند بايد آن را هم درست كنم.
به اميد خداومن الله توفيق

 

خاطرات شهید فراستی

خودشان نگاشته اند وبنده در وبلاگ تایپ نمودم.

تاریخ 13/09/1360

مدتی بود که می خواستم خلاصه این بیست سال عمرم را که برمن گذشته است به روی صفحه بیاورم

چون حوصله نوشتن نداشتم تا اینکه دیگر دیدم کاری ندارم وروزها هم در اینجا یکنواخت ویکسره میگذردگفتم پس بعد نسبت به گذشته ها برگردم البته وقتی چیزی را بر روی کاغذ می آورم الا هر چیزی می خواهد باشد.دلم آرام می گیرد وکمتر ناراحت تومیشوم چون قلم در دست گرفتن بر روی صفحه چیزهایی نوشتن برایم روحیه ی خوبی می بخشد ومی توانم بگویم که یک مسکن ضد درد بوده واست وچه بهتر که برایت نامه می نوشتم ولی کو جوابش.

از آن گذشته ها یاد کنم میدانم که چیز زیاد خوبی ندارم ولی هرچه هست ونیست خودم بودم و خانواده ام.

من در سال 1340 در دهی بنام میاب متولد شدم میاب در 90(40) کیلومتری مرند قرار دارد بعد از چند ماه توسط پدر ومادرم به دهی دیگر بنام ((زنوز)) {شهر زنوز}  نقل مکان کردیم (زنوز وطن مادری شهیدمیباشد) که این دو ده در حدود یک ساعت و نیم با پای پیاده فاصله دارد..

بعد از چند سال که از ..... وقتی که توانستم رنگها واسمها را از هم تشخیص بدهم  بقول معروف کمی زدیم را کشیدم  تا آنجا که یادم است بچه خیلی بسیارشلوغ وپر تحرکی بودم که بیشتر از دستم ناراحت بودند چون با همه چیز کار داشتم چون فرزند ارشد خانواده بودم کسی کاری به کارم نداشت میتوان گفت عزیز در دانه بودم بالاخره از سال 1346 تا 1350 دوره ابتدائی را در] دبستان قائم زنوز[   همان ده بنام زنوز بپایان رساندم

ا- میاب دهکده آباء واجدادی پدرم میباشد     2- زنوز دهکده آباء واجدادی مادرم

در این مدت تحصیل من پدرم را کمتر درخانواده میدیدم چون او بیشتر کارش درتهران بود ویا اینکه در ده بود کاری به آن صورت نبود که انجام دهد بعد ازاینکه دوره دبستان تمام شدپدرم ما را به تهران نقل مکان داد وما در همان سال تمام زندگی راکه مادرم جمع کرده بود با خودمان به محیط بسیار غریب وناشناس ....جون فقط اسم تهران را شنیده بودیم چند روزی در راه بودیم تا اینکه کامیون حامل ما و اثاث زندگی ما را وترد یک کوچه که آخرش را پله های بسیار بزرگ قطع میکرد رساند که از بالا وقتی نگاه به پایین پله ها  می انداختی یک محوطه چند صد خانواری بود که در یک گودال بنام (گود نجیمی) واقع در خیابان شوش روبروی دروازه غار بود پدرم وچند نفر دیگر به پیشواز ما آمدند که من دو نفر از آنها را میشناختم یکی میرزاعلی ودیگری همسرش بودند که وقتی پدرم درتهران بود یکبار به اسم مهمان نزد پدرم آمده بودم واین دونفر را قبلا درحیاطی که پدرم بود دیده بودم بعد فهمیدم که این دو زن وشوهر شریک ما هستند در حیاط.

بعداز روبوسی باپدرم همراه دوخواهر ویک برادرم که در آغوش پدرم بود از پله ها پایین آمدیم ودر تمام این لحظه ها مادرم همش به پدرم قر می زد که اینجا چه جایی است که ما را آوردی ولی پدرم چیزی نمی گفت خلاصه وارد خانه شدیم خانه عبارت بود از 4اطاق ویک زیرزمین ویک توالت گود ویک چاه آب که باید با طناب از آن آب می کشیدیم  ویک حوض بسیار بزرگ و دو درخت کوچک با دیوارهای خانه قدیمی و آجرهای نپخته(خام) در آن بکار رفته بود که در این خانه دو اطاق مال ما بود و دوتای بعدی میرزاعلی وزیرزمین هم بعد ....

 

21/01/1361   

قریب؟ انتظار/ کی / پایان / دارد؟     بیستو یکم شصت ویک

روز جمعه    M   =  (( روز جالبی بود ولی در انتظار نامه))

صبح ساعت 7 از خواب بیدار شدم شب قبل یکی از دوستانم بنام یداله رضایی به دیدنم آمده بود وبه اتّفاق هم صبحانه خوردیم وبعد از آن که تمام کردیم دیدم که ساعت 10 بجای خودشان رفت  تا ظهر توالت درست می کردیم وبعد از ظهر هم به شهر رفتیم . در شهر کمی قدم زدیم وبه یک سینما رفتیم نام فیلمش هنک جانمازان بی جان بود وبعد ازآن به استادیم ورزشی اهواز رفتم ومسابقه فوتبال بین منتخب تهران واهواز را تماشا کردم که نتیجه بازی 2 بر صفر به سود تهران تمام شد ساعت تقریبا شش از استادیم بیرون آمدم وبه خیابان اصلی رسیدم وبه یک هتل رفتیم تا یک تلفن بزنیم که به خانه دائی تلفن زدم که باشهناز حرف زدیم وبعد از آن شام خوردم و روبه پادگان اهواز که فعلاً در آن هستیم برگشتم که ساعت در حدود هشت ونیم بود برای امروز چیزی ندارم که بر روی کاغذ بیاورم فقط این را میگویم که روز خوب وپر هیجانی داشتم وبا دیدن مسابقه فوتبال وبعد که وارد اینجا یعنی پادگان شدم باز هم بفکرت افتادم

هنوز از نامه خبری نشده است امروز 20   بود که دارد تمام می شود وساعت 10 و 11 دقیقه شب است که امشب یاد توهستم

از ساعت سه ونیم تا شش بیاد M

 

 

 

 

 

 

بخدمت پدر ومادر و خانواده ام برسد

بعد از عرض سلام سلامتی شما عزیزان را از درگاه خداوند بزرگ خواهانم امید وارم که حالتان خوب وتنتان سالم باشد

باری اگر از حال من خواسته باشید به لطف خدای بزرگ خوب وراحت هستم وبه راحتی به پادگان رسیدم وجای هیچ گونه نگرانی نیست نگرانی فقط از دوری شما عزیزان است و دراین مدت که به پادگان رسیدم فقط کارمان یک صبحگاه رفتن ویک شامگاه رفتن است وکار دیگری نداریم و وقت بیکاری را به بازی والیبال وفوتبال می گذرانیم وخلاصه حالمان خوب است دیگر بیشتر از این سرتان را درد نمی آورم به تمام دوستان وآشنایان سلام می رسانم

دوستار شما قریب فراشتی 12/07/1360  

 

 

 

شهید محمدرضا عیوض پور میابی   مرند

بسمه تعالى

شهدا شمع محفل بشريتند (امام خمينى)

 با درود و سلام بر يكتا منجى عالم بشريت، قائم بر حق (عج) و نايب بر حق او امام امت، خمينى روح خدا و با درود بر امت شهيدپرور و افتخار آفرين ايران اسلامى.

خدايا، تو شاهدى كه من در راه تو و قرآن قدم برداشتم و تو شاهدى كه براى رضاى تو آمدم و جز اين چيز ديگرى نبود، خدايا تو خالقى، تو قادرى و تو روزى دهنده‌اى، تو جان مى‌دهى و جان مى‌گيرى و مجدداً حيات مى‌دهى و مرگ و حيات همه در دست توست؛ خدايا، امروز قيام كرده‌ايم تا سرمشق تمامى مستضعفان عالم شويم و به آنها بگوييم كه تنها در كنج خانه نشستن و عبادت كردن كافى نيست در حالى كه كفر تمامى جهان را فرا گرفته است؛ امروز تمامى مسلمانان جهان بايد توجه داشته باشند اين زمان همان زمان است كه تمام افسوس مى‌خورند كه چرا در زمان امام حسين(ع) نبودند تا او را يارى كنند بدانيد كه امروز نيز در اين زمان خمينى بت شكن از شما طلب يارى مى‌نمايد پس يارى كنيد كه بعد پشيمان نشويد كه اگر وقت گذشت ديگر پشيمانى سودى ندارد.

سخنى با دانش‌آموزان، دانش‌آموزان عزيز، هوشيارانه عمل كنيد چرا كه هر لحظه شما در غفلت باشيد دشمن از لحظه به لحظه اين غفلت ها براى ضربه زدن به انقلاب استفاده مى‌نمايد پس هوشيار باشيد و درس را با جديت تمام بخوانيد هر چند كه خودم درس نخواندم ولى حالا مى‌فهمم كه اشتباه نمودم و از تمام شما حلاليت مى‌طلبم.

محمدرضا عيوض پور ميابى

منبع:سايت شهداي ارتش

تاريخ شهادت : ۱۳۶۶/۲/۲۷تاريخ ‌تـــــــولد : ۱۳۴۶/۱/۱

 

 




 
 
ادامه مطلب
شهید رضا بهینه میاب
بازدید:
تاريخ : 1396/03/09

شهید رضا بهینه میاب مرند

شهید رضا بهینه میاب مرند
وصیتنامه شهید رضا بهینه (میاب-مرند)

بسم الله الرحمن الرحیم 
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنيانٌ مَرصوصٌ﴿۴ سوره مبارکه الصف آیه ۴
خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او پیکار می‌کنند گوئی بنایی آهنین‌اند

بنام الله ،پاسدار حرمت خون شهیدان و بایاد آن کس که قلبها برای اومی تپد وسلام بر آنکس که ما را از ذلّت وپستی بسوی نور کشاند وبادرود به رهبر انقلاب،امام خمینی وبنام خداوندی که مارا آفرید وشعور وعقل عطا کردتا چگونه زیستن وچگونه بودن را دریافته وراه درست را انتخاب کنیم سلام برحسین (ع)سیّدالشّهداء وسلام برکربلا قتلگاه مظلومان وسلام بر یاران حسین(ع)که عاشقانه در راه دفاع از اسلام عزیز جان باختند و شهادت را نصیب مجاهدان نمودند.

شکر خداوند،از لطفی که رهبری چون خمینی کبیر را برما ارزانی داشت وباعث شد عاشقان درگاهش با یاری اوبه آرزوی خویش  برسند ورستگار شوند.ای امّت دلیر ومقاوم قدر رهبرتان را بدانید خدا آنروزی را که از رهبرخود غافل شوید. واورا الگوی خود قرارندهید،پس اورا تنها نگذارید ویاریش کنید وبدانید که جهان را خدایی است ودینِ برحق،نزد خدا اسلام است.

آرزو دارم که خداوند برمن منّت گذارد ومرا از سربازان اسلام وفدائیان حضرت ولیعصر(عج)وجانبازان نائبش قرار دهد.تا جان ناقابل خود را در راه دفاع از مکتبم فدا کنم.اکنون که دشمن در پشت ماسکهای گوناگون از هرطرف به انقلاب حمله ور شده بیایید ننگ وذلّت را بدور اندازیم وباخون خود وضوی استقلال وآزادی بگیریم وبا پیکرهای خونین خودمشتی محکم بردهان زورگویان جهانی بزنیم ویکصدا بگوییم : حزب الله میجنگد ،می میرد،سازش نمی پذیرد.

بگذارید همه ما را بکشندبالاخره آنقدر در دریای خون شنا خواهیم کرد تا به ساحل آزادی نظام  برسیم به ساحل ،و به سوی اسلام عزیز ولقاءًالله برویم.برای جلب رضای خدا بشتابید که خدا ازکسانی که در راه حقّ  راضی است.من بااعتقاد به الله،خالق جهان ودرهم کوبنده ی ستمگران ویار ویاور مستضعفین،آگاهانه وبنابه مسئولیّتی که در برابر آرمان واهذاف این امّت رزمنده و ایثارگر ورهبری خردمندانه ی امام خمینی . احساس کردم در این راه پرافتخارقدم نهادم ومرگ در بستر را ترک نموده وداوطلبانه عازم جبهه های حق علیه باطل شدم. این کف روی آب این دفعه بشکل رژیم منفور صدّام بعثی وبه رهبری شیطان بزرگ،امپیریالیسم،امریکا میباشدوکه مدّت زمان کوتاهی موجب نمایان نشدن آب زلال حقّ گردیده است.

امّت دلیر ایران هشیار باشید وبانظم انقلابی ،مراقب امورباشیدوتامانند گذشته انحرافی درمسیرانقلاب مشاهده گردید آنرا اصلاح کنیدواین رابدانید تا ولایت هست هرگزانقلاب به انحراف کشیده نخواهد شد.

پس قدر رهبرتان رابدانیدواورا یاری کنیدهمیشه باتوطئه های جبهه قاستین،مارقین،وناکثین آشنا شوید.وراه  مبارزه وارشاد را انتخاب کنید. والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته  سرباز کوچک اسلام شهید رضا بهینه (میاب)

شهیدمحمدعلی ربیعی میاب

شهیدمحمدعلی ربیعی میاب

بسم رب الشـهـداء والصدیقین

شهیدجانباز محمدعلی ربیعی میاب فرزند خلیل در تاریخ۲۷شهریورماه ۱۳۴۷ در یکی از روستاهای تابع شهرستان مرند چشم به جهان هستی گشود وبدلیل شغل پدر به تهران مهاجرت می کنندودر حین تحصیل بعد ازآموزش نظامی  از طرف بسیج  به جبهه اعزام میشود ودر یکی از عملیاتها به دلیل اصابت ترکش مجروح می شوندودوباره شیمیایی میشوند وبعدازجنگ در یکی از ادارجات مخابرات استان تهران مشغول میشودولی بعد از سالها رنج ناشی از اثرات شیمیایی  دوران جنگ دراول خرداد ماه ۱۳۸۱ به درجه رفیع شهادت نائل می آیند ودر دیار حق به جمع  یاران شهیدش می پیوندد و باحضور ارگانهای لشکری وکشوری، میابیهای مقیم مرکز این شهید عزیز رابعداز تشییع جنازه و ادای نمازبرپیکرپاکش دربهشت زهرا به خاک سپردند روحش شاد.







لينک مطلب
 توسط  پایگاه مقاومت بسیج شهدای میاب در یک شنبه 24 دی 1396  ساعت 2:46 PM نظرات 0


POWERED BY RASEKHOON.NET